انسان در مسیر پرفراز و نشیب زندگی غیرقابل پیش بینی اش، خواسته یا ناخواسته درگیر و دچار اتفاقات رنگارنگ سبک- سنگین و سرد- گرم زیادی می شود. یکی از این موارد عشق و دوست داشتن است. از عشقی آتشین دوطرفه ی کوتاه مدت، عشق یکطرفه ی اختلال گونه تا عشقی آرام و ملایم و پایدار...

مرگ عشق زمانی است که با دیدن یارو، ضربان قلب تغییری محسوس و کشدار و تند نکند، و آن وقت عشق، قربانی چیزی دیگر شده است. قربانی زیاده خواهی، غرور، خامی، وسواس و شکاکیت، حق به جانبی، قضاوت ناسنجیده و... عشقی به ظاهر عاشقانه. عاشقی به ظاهر عاشق. مرگ یک عشق، بستری پخته تر جهت رشد عشقی بهتر است. انسان گاهی در زندگی مرتکب اشتباهاتی می شود که قسمت زیاد آن ناخواسته اند. درس دادن زندگی ، اغلب عادلانه است اما خوشایند به نظر نمی رسند. وقتی می فهمیم زیبایی چشم را مسحور خود می کند و شایستگی، روح را و وقتی می فهمیم آنکه آرزوی دیروز ما بود و امروز از دستش داده ایم که دیگر کاروان بانگ جرس سر داده و قافله ی عمر گذشته است.به دور دست خیره می شوی و نجوا می کنی که: بهتر. و او می خندد...

در حالي كه مي داند چشمي به راه اوست

و او در ميان انبوه توهماتش، به دنبال آرامشي عميق مي گردد و جان نثاري كه خود، وجود و تمام عشق و احساسش را قرباني اش كند و او باز بخندد
حوزه جامعه شناسی عشق و عاطفه
عشق یکطرفه چیست؟ چه تعاریف و شاخص هایی دارد؟
چه رابطه ای بین میزان وجود عشق و میزان ابراز آن وجود دارد؟
عوامل اجتماعی موثر بر بروز و وجود عشق یکطرفه کدامند؟
عوامل فردی- شخصیتی بر بروز و وجود عشق یکطرفه کدامند؟
آیا عشق یکطرفه بیماری، پارانویا یا سندروم است؟
راهکارهای نحوه ی برخورد و برقراری تعادل دو طرفه چیستند؟
درآمدي بر جامعه شناسي عشق و عاطفه
تعريف و بيان مساله
عشق يك طرفه داراي دو عنصر اساسي زير است:
اول) وجود
دوم) ابراز
اين سه پيش شرط راهم بايد در بررسي هاي خود لحاظ كرد كه اين مفاهيم
-كاملاً نسبي اند نه قطعي
-كاملاً وابسته به نوع فرهنگ و معاني جامعه ي خاص خود هستند
-كاملاً قابل تغيير و تحول اند، چرا كه مورد مطالعه، انساني كه داراي توانايي هاي بسياري است.
ارتباط بين حداقل دو نفر، از ديد عاطفه، مستلزم وجود يا ابراز است. كه تشكيل چهار حالت زير را مي دهد:
حالت اول: عشق وجود دارد (به ميزان هاي مختلف. مثلاً 10%، 50% حتي نزديك به 100%) اما ابراز آن وجود ندارد.(به ميزان هاي مختلف. مثلاً از حالت كاملاً بي تفاوت تا هر از گاهي علامت و نشاني )
اين نوع را عشق يكطرفه مي ناميم كه در ارتباط هست با جنس، سن، تحصيلات، مذهب، محل سكونت، سابقه ي عشقي و عاطفي به ويژه شكست و تلخي آن، نوع فرهنگ و آداب و رسوم آن جامعه، پايگاه و منزلت خانواده و…
به عبارتي ديگر به نظر مي رسد كه دختران بيشتر از پسران عشق يكطرفه دارند و از ابراز و اظهار آن به دلايل مختلف مانند سبك شدن نزد پسر و… مي پرهيزند و همچنين به نظر مي رسد كه افراد مذهبي به نسبت غيرمذهبي اين نوع عشق را بيشتر دارند چون تعاليم مذهبي مي آموزد كه تنها عشق به خدا جاودانه و صحيح است و هوس، آلوده وگناه است و… اين نوع نيز خود داراي سه حالت ريزتر است كه در ادامه خواهد آمد.
حالت دوم: عشق وجود دارد(به ميزان هاي مختلف. مثلاً 10%، 50% حتي نزديك به 100%) و ابراز آن نيز وجود دارد(به ميزان هاي مختلف. مثلاً 10%، 50% حتي نزديك به 100%) اين نوع را عشق متقابل يا پويا (كنش متقابل) مي ناميم. اين نوع سبب رشد، بروز اعتماد، پيشگيري از آسيب ها و در يك جمله ي عاميان «خوشبخت بودن» خلاصه مي شود. اين مورد نيز در ارتباط مستقيم با درك و تفاهم، پذيرش واقعي همديگر، نحوه ي تربيت خانوادگي و پيشينه ي پرورشي وي، سلامت رواني والدين، وجود عشق و دوستي، همسويي اهداف و نظرات مي باشد.
حالت سوم) عشق وجود ندارد (از حالت كاملاً متظاهرانه تا هر از گاهي علامت و نشاني واقعي) اما ابراز وجود دارد.( به ميزان هاي مختلف. مثلاً 10%، 50% حتي نزديك به 100%). اين قسمت را عشق فريبكارانه يا استراتژيك رواني مي ناميم. اين نوع افراد نياز به كسب توجه و پذيرش توسط فرد يا افرادي خاص را دارند. معمولاً به دليل ناكامي ها، لجاجت، رقابت ناسالم، فشارهاي عصبي و رواني، توهم پردازي روي مي دهد.
حالت چهارم: عشق وجود ندارد(از حالت كاملاً متظاهرانه تا هر از گاهي علامت و نشاني واقعي) و ابراز هم وجود ندارد. اين نوع را حالت گذراي خواست عاطفي مي ناميم. مقدمه اي كه اگر شرايط زمينه اي ديگر فراهم شود ممكن است به يكي از سه حالت فوق تبديل شود. در غير اين صورت به حالت اوليه ي يك برخورد ساده برمي گردد و در مدت زماني كم محو مي شود.
در عشق یک سویه عاشق با خود و به امید شنیدن معشوق می خواند:
When you read these words,
chances are that I'll be sitting here
thinking of you... as I so often do.
I'll probably be smiling
one of the smiles that I always do
when thoughts of you come my way.
When you read these few words,
I hope you'll think, just for a moment,
how much you mean to me
and how much you always will.
And when you continue on with the things
you need to be doing in your day,
smile a smile for me, and remember
that I'll be thinking of you still
حالات مختلف عشق يكطرفه:
1- برخی افراد در مقابل موج محبت و عشق دیگری عقب نشینی می کنند و دچار ترس می شوند. محبت دیگری آن ها را می ترساند و فراری می دهد. این افراد معمولاً وقتی متوجه عشق دیگری می شوند از او دوری می کنند و به صورت غیر کلامی به او پیام می دهند که « نزدیک نشو من تو را دوست ندارم » عشق، آن ها را به یاد خطر می اندازد.خطری که باید از آن اجتناب کرد، خطراتی از قبیل سوء استفاده، بی اعتمادی و آسیب، وابستگي، طردشدن، توو ذوق خوردن و… بسیاری از ما در کودکی کسی را دوست داشته ایم که بعدها به ما آسیب زده یا از ما سوء استفاده کرده است. اینگونه خاطرات به هراس از صمیمت می انجامد. یکی از راه حل های اصلی برای رفع این ترس ها روان درمانی است.
2- برخی دیگر محبت و عشق را می پذیرند . آن ها از اینکه معشوق و مورد عشق واقع شده اند خوشحال اند، بدون آن که نسبت به فرد عاشق احساس خاصی داشته باشند. گویا به این طریق صرفاً نیاز آن ها به دوست داشته شدن ارضا می شود. این افراد معمولاً وقتی متوجه عشق دیگری می شوند به او اجازه می دهند که نزدیک شود تا بیشتر و بیشتر عشق او را ببینند و به خودشان و دیگران ثابت کنند که دوست داشتنی هستند.
پیام غیرکلامی آن ها این هست :« نزدیک شو و مرا دوست بدار، اما از من نخواه که با تو ازدواج کنم ».
در مقابل فرد عاشق پیام « نزدیک شو و مرا دوست بدار» را حمل بر تمایل فرد به ازدواج و برقراری رابطه صمیمانه می کند. به همین دلیل پس از مدتی پای پیش می گذارد و بحث ازدواج را پیش می کشد و کاملاً امیدوار است و تصور می کند هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد اما در برابر خواستگاری صریح عاشق ، قسمت دوم پیام معشوق تازه به گوش می رسد که « بنا نشد سراغ این صحبت ها بروی. تو فقط مرا دوست داری و این هم مشکلی نیست اما من با تو ازدواج نمی کنم ». اینجاست که عاشق گیج می شود و نمی تواند این دو پیام را از هم تفکیک کند. پیام « نزدیک شو » برای عاشق به این معنا است که « من هم تو را دوست دارم » و پیام « از من نخواه که با تو ازدواج کنم » کاملا با آن متناقض است. معمولاً افراد در این زمان احساس می کنند بازیچه قرار گرفته اند و از آنان، هزينه ي مادي و روحي و احساسي اشان سوء استفاده شده است. برخی از افراد پیام « از من نخواه که با تو ازدواج کنم » را حمل بر شرایط روانی فعلی فرد می دانند و با خود می گویند « اگر صبر کنم ز قوره حلوا سازم ».آن ها بر این اعتقادند که او فعلاً این نظر را دارد اما بعداً نظرش تغییر خواهد کرد چرا که مرا دوست دارد. شاهد این مدعا هم پیام های غیر کلامی « نزدیک شو» يا زمان ها و وقت هايي استكه براي صحبت وبحث و گاهي برنامه ريزي و درد دل گذاشته است يا رازهايي كه گفته است و ديدارهاي – معمولاً- مختصري كه داشته است.
پس از این معمولاً رابطه دوستانه طولانی مدتی برقرار می شود که در آن یک طرف به فکر ازدواج است و دیگری به ازدواج يا اصلاً فکر نمی کند يا با هزار ترس و احتمال و نااميدي از آن گريزان است و اگر هم با درخواست ازدواج روبرو شود به صورت غيرمستقيم – مثلاً از طريق خانواده- با صراحت و اطمینان می گوید که « من گفته بودم که نمي خواهم ازدواج كنم ». رابطه دوستانه طولانی مدت و بی سرانجام تا حدودی حاصل چنین ارتباطی است.
3- برخی دیگر در برابر ابراز غیر کلامی عواطف عاشقانه بی تفاوتی نشان می دهند، خود را به نادیدن می زنند گویا که هیچ اتفاقی نیفتاده است. این افراد نمی خواهند خود را درگیر چنین فضاهایی بکنند. چنین افرادی واکنش های غیر کلامی را نادیده می گیرند، ابرازهای غیرکلامی را انکار می کنند و بی تفاوت از کنار آن می گذرند. آنان معمولاً در پس این بی تفاوتی رابطه را تنظیم می کنند. در صورتی که فرد عاشق بخواهد نزدیک شود به او پیام « دور باش» می دهند و هرگاه که دور می شود به او پیام می دهند که :« حالا ناراحت نشو می توانی کمی به من نزدیک شوی ! » این افراد معمولاً عاشق را سردرگم می کنند. در این مورد عاشق با تردید بسیار مواجه می شود، نمی داند که پیام صریح فرد چیست ؟! وقتی می خواهد برود به یاد پیام های غيرمستقيم و گاهي مستقيم « نزدیک شو » وي می افتد و زمانی که می خواهد نزدیک شود و خواستگاری کند به یاد پیام های « دور باش » می افتد كه در اين بين مشاجرات، دلخوري ها و بدبيني هايي براي طرفين پيش مي آيد. بهترین راه حل برای مواجهه با چنین افرادی بیان کلامی عواطف و درخواست پاسخ صریح از آن هاست كه طبيعتاً از آن طفره خواهند رفت.
افرادي كه عشق يك طرفه دارند، خود را افرادي حق به جانب و ديگران را مقصر مي بينند. فكر مي كنند پذيرش اشتباه و سعي در بهتر شدن، نقطه ضعف است. همه ي افراد جنس مخالف را مثل هم مي بيند و تعميم مي دهد. چون از هر كدامي كه با او ارتباطي داشته است همان بدانگاري هايي كه خود انتظار داشته است را ديده و بزرگ نمايي كرده است. معمولاً خلوتي پيچيده و عميق دارند و كمتر كسي آنها را درك مي كند. بلندهمت و پرادعا هستند. نسبت به كوچك ترين شكست ها، واكنش شديد نشان مي دهند. نظر و ديد مردم براي آنها خيلي مهم و حياتي است. می خواهند همیشه بهترین باشند. اغلب خود را سرزنش و آزرده می کنند.

عشق یکسویه و نحوه ی مواجهه با آن
بر اساس تئوری روابط اصلی وقتی فردی عاشق ماست ما برای او یادآور تصویر یکی از افراد اصلی زندگی او هستیم و او به این دلیل به ما عشق می ورزد که « کودک درون » او در آن ارتباط به نحوی ناکام شده است و اکنون می خواهد که مشابه آن رابطه را با ما که یادآور آن فرد اصلی هستیم شروع کند تا شاید این بار مشکلات و مسائل قبلی تکرار نشود. کودکانی که در ارتباطات خود با پدر، مادر، برادر و خواهر احساس باخت کرده اند معتقدند در این رابطه چیزی کم بوده است. از این رو کودک درون سعی می کند دوباره بازی کند تا شاید این بار در آن کمبودی نباشد و اگر باز هم نقصی احساس کرد دوباره بازی را تکرار می کند تا آنجا که بپذیرد رابطه به تعادل رسیده است. يا خودش بريده است. آن زمان است که کودک درون احساس پیروزی می کند و بازی تمام می شود و ممكن است در واقع فقط فرصت هاي خوب را از دست داده باشد و تصور كند به آرامش و مطلوب خود رسيده است.
وقتی عاشق كسي هستيد كه داراي اين نوع يكطرفگي است، او این پیام را می دهدکه «من تو را سال هاست می شناسم، تو یادآور یکی از افراد اصلی در دوران کودکی من هستی. امیدوارم در رابطه با تو که یادآور او هستی مشکلات قبلی تکرار نشود و من به تعادل روانی برسم»
اكنون از دريچه معشوق نيز نگاه كنيم. زمانی که هیچ حس خاصی نسبت به کسی که عاشق شماست ندارید به او پیام می دهید که« من تو را نمی شناسم، تو یادآور هیچ یک از افراد اصلی در کودکی من نیستی، من نیازی به تو ندارم پس لطفا تعادل روانی مرا بر هم نزن» . وقتی کسی را که عاشق ماست طرد می کنیم ، یعنی از همان ابتدا به او گفته ایم که « تو درست فکر کردی من همانند آن فرد هستم، طرد کننده. پس تلاش کن تا بازی را ببری !» و او هم تلاش خواهد کرد و بازی ادامه خواهد یافت. اما اگر او را به طور کامل بپذیریم یعنی به او این پیام را داده ایم که« چه فرد بدی بوده است اما من مثل او نخواهم بود ، تو خواهی دید که من چقدر با او متفاوتم و چقدر از او بهترم پس بیا و پذیرش مرا دریاب و آن را احساس کن و آرام بگیر» .
اكنون تصور كنيد كه شما معشوقي هستيد كه داراي مشكل يكطرفه بودن هستيد. اگر نسبت به به اصطلاح عاشق خود احساس خاصی نداشته باشید نمی توانید عواطف راستینی را بروز بدهید بنابراین دروغین بودن پذیرشتان آشکار خواهد شد و آن فرد این بار احتمالاْ با زخم های کهنه قدیمی بازی را خواهد باخت حتی اگر هم با او ازدواج كرده باشید.
اما اگر طرد نکنید و به دروغ هم نپذیرید و تلاش کنید که توضیح دهید به نظر می رسد بازی چندان ادامه نخواهد یافت؛ در آخر نیز احساس باخت وجود نخواهد داشت. همانند زمانی که کودکی اصرار به بازی دارد اما شما برای او توضیح می دهید که نمی توانید بازی کنید و بازی هم نمی کنید. درست است که او ناکام می شود اما ناکامی او از این خواهد بود که چرا بازی شروع نشد و برای بازی بدنبال فرد دیگری خواهد رفت. اگر براي عاشق مهم و ايده آل باشيد به اين پاسخ رد اكتفا نمي كند و استراتژي اصرار و پيگيري را پياده مي كند. اين مدت براي شمايي كه از خطرات رابطه مي ترسيد فرصت خوبي است كه خود را -اگر مي پذيريد مشكلي هست- تقويت كنيد و بهبود ببخشيد.
« بازی نکردن » بهتر از این است که به دروغ بازی کنید اما بازی نکردن هم آدابی دارد. بازی نکردن باید بدون توهین، بدون طرد و بدون ایجاد احساس بد باشد. انسان ها را محترم بدارید، چه وارد زندگی اتان بشوند و چه نشوند. آن ها را به گونه ای پس نزنید که احساس بی احترامی، حقارت و خواری در آن ها ایجاد شود. زمانی که دیگری را طرد می کنید این پیام را می دهید که « از من دور شوید ای همه آن هایی که ارزش مرا ندانستید و سال ها پیش مرا از خود دور کردید» اين نحوه ي طرد كردن به اشكال مختلف مي تواند بروز كند از اخم كردني ساده، خاموش نمودن گوشي، عوض كردن شماره، بستن وبلاگ و تغيير ايميل، ردكردن هديه ها، به هم زدن قرار ملاقات و ديدارها، پرخاشگري شروع مي شود و به قطع ارتباط و بي محلي مي انجامد كه در حالات حاد مي تواند دست به نمايش(همراه كردن يك نفر جنس مخالف كه مثلاً دوست جديدم است!) هم زده شود.
رابطه با دیگران، راهی برای خودشناسی است، در برقراری رابطه با انسان هاست که می توان در آیینه دیگران خود را و زندگی خود را ديد.
همانگونه که به نقش عواطف مثبت خود توجه می کنید به طرد و نفرت خود نیز توجه کنید و بکوشید ریشه های آن را بیابید. طرد و نفرت را وسیله ای کنید برای خودشناسی. جدول زیر به شما کمک می کند تا در این موارد به گونه ای عمل کنید که هم به دیگری و هم به خودتان آسیب کمتری برسد.
|
بایدها |
نبایدها |
|
او را درک کنید. |
با او ازدواج نکنید. |
|
محترمانه برخورد کنید. |
با او رابطه جنسی برقرار نکنید. |
|
دوستانه رفتار کنید. |
او را طرد نکنید. |
|
علت رد درخواست او را برایش توضیح دهید. |
به او توهین نکنید. |
|
روشن و آشکار صحبت کنید و از بیان کلمات دو پهلو خودداری کنید. |
از عواطف او سوء استفاده نکنید. |
|
به او اجازه دهید که با شما صحبت کند اما این اجازه نباید به گونه ای باشد که فرد تصور کند می تواند نظر شما را تغییر دهد. |
راز او را به دیگران نگویید. |
|
سعی کنید خود را بشناسید. |
او را آزار ندهید. |
|
این رابطه را از سایر روابط کاری و... جدا کنید. |
با رفتار غیرکلامی به او پیام های متناقض ندهید |
|
به رفتارهای غیرکلامی طرد کننده خود توجه کنید. |
اجازه ندهید شما را آزار دهد |
|
در صورتی که پیام های شما را به طور متناقض درک کرد (پذیرش-طرد) برای او توضیح دهید که پذیرش شما به چه معناست و طرد شما به چه معناست. |
|
اما در صورتی که عاشق فردی آزار دهنده بود و با رفتارها و عواطف خود شما را آزار می داد و وارد حریم خصوصی شما می شد باید مراقب خود باشید .
در این صورت مطابق موارد زیر عمل کنید :
به او بگویید که رفتار او برای شما آزار دهنده است. از او فاصله بگیرید. از قدرت عاطفی خودتان برای ارجاع او به روان درمانگر یا مشاور استفاده کنید. با قاطعیت به او بگویید که از شما فاصله بگیرد. در صورتی که به رفتارهای خود ادامه داد از راه های قانونی برای رفع مزاحت او استفاده کنید.
عده اي معتقدند كه اين رفتار و اخلاق نوعي سندروم است. (سندروم به چند علامت بيماري زا يا اختلال كه همراه هم در يك فرد مشاهده شود گفته مي شود مانند سندروم داون، آلپورت، واردنبرگ، آشر) اما من معتقدم كه عشق یکطرفه به هیچ وجه بیماری روانی یا عصبی یا اخلاقی- شخصیتی نیست. بلکه می توان در حالت حاد آن به عنوان اختلال یاد کرد. (برخي اختلالات رشدي عبارتند از اوتيسم، اختلال رفتارهاي اجتماعي، عقب ماندگي ذهني، بيش فعالي، فلج مغزي،كم توجهي و... ). بر اثر عللی به وجود آمده و با راهکارهایی نیز از بین خواهد رفت. در بحث علل شكل گيري و تداوم اين اختلال دو دسته عوامل فردي(شخصيتي- روحيه اي، اعتقادي...) و اجتماعي (خانواده، تجارب، فرهنگ و عناصرآن، دوستان و اطرافيان) را موثر و دخيل مي دانم و خلاف روان شناسان و انديشمندان علوم تربيتي نظرم بر اين است كه عوامل اجتماعي با گستره اي پهناور، مهم تر و موثرتر از عوامل ريشه اي و قابل تغيير و اصلاح شخصيتي- اعتقادي اند و جاي تاسف است كه تاكنون نقش و اهميت اين علل جامعه شناختي را در اختلالات رشدي- رفتاري كم رنگ انگاشته اند و افراد بسياري برچسب هاي نابحق كه مخرب بوده اند را دريافت نموده اند.
جهت روشن شدن قضیه مروری نومینالی حسب شدت و درجه ی مشکل خواهم کرد:
مشکل، اختلال، سندروم- کندیشن، مرض، جنون، شیفتگی و شیدایی، دیوانگی کامل، روان پریشی.
-problem used especially after a noun to refer to something that is wrong with your health :
▪ serious back problems ▪ health problems
۱- مشكل. مسئله. عيب و درد و ايراد و نقص. مانند مشكلات سلامتي
-dis‧or‧der W2 noun
1 [ countable ] medicine a mental or physical problem that can affect your health for a long time SYN condition : ▪ a serious heart disorder ▪ Her daughter suffered from an eating disorder . 3 [ uncountable ] a situation in which things are not organized at all SYN chaos.
۲- اختلال. بي نظمي. نابساماني. مشكل ذهني يا جسمي كه براي مدت طولاني تاثيرگذار باشد.
-syn‧drome noun [ countable ] 1500-1600Modern LatinGreek, combination, syndrome, from syn- (SYN-) + dramein to run.1 medicine a set of physical or mental problems considered together as a disease ➔ see also Down's syndrome , premenstrual syndrome , Sudden Infant Death Syndrome 2 a set of qualities, events, or behaviors that is typical of a particular type of problem.
۳- سِندروم: تركيبي از مشكلات كه مجموعاً به عنوان يك بيماري تلقي شود. مجموعه نشانگان باليني به هم پيوسته. مانند سندروم داون، پيش قاعدگي،…
-con‧di‧tion 1 S2 W1 noun
1 STATE [ singular, uncountable ] the particular state that someone or something is in, usually how good or bad it is.6 ILLNESS [ countable ] medicine an illness or health problem that affects you permanently or for a very long time : ▪ a medical condition ▪ Some people who have HIV show no outward signs of the condition. 7 STATE OF HEALTH [ singular, uncountable ] medicine a person or animal's state of health.
۳- كنديشن: حال و وضع. بيماري يا مشكل سلامتي كه بطور دائم و پايدار تاثيرگذار باشد.(با سندروم مشابه اند برای همین هردو را در یک طبقه قرار می دهم)
-ill‧ness W3 noun [ countable, uncountable ]
a disease of the body or mind : ▪ childhood illnesses
۴- مرض: بيماري جسمي يا ذهني.
-mad S1 W3 adjective
3 WILD/UNCONTROLLED behaving in a wild uncontrolled way, without thinking about what you are doing SYN crazy 4 MENTALLY ILL old-fashioned or literary mentally ill SYN insane : ▪ He looked at me as if I had gone mad . 5 be mad about somebody/something old-fashioned to love someone or be extremely interested in something, in a strong uncontrolled way.
۵- جنون: بيماري ذهني (روحي - رواني) این اصطلاح در فرهنگ خودمان همان دیوانه ای است که اگر ماه را ببیند دیوانه تر می شود.
-lu‧na‧tic noun [ countable ]
2 old-fashioned technical someone who is mentally ill.lunatic asylum.
۶- شيفتگي و شيدايي: بيماري ذهني (روحي- رواني)
-rav‧ing adjective informal
1 talking or behaving in a crazy way : ▪ a raving lunatic 2 stark raving mad completely crazy
۷- ديوانه ي كامل.
-ma‧ni‧a noun [ countable, uncountable ]
1 a very strong desire for something or interest in something, especially one that affects a lot of people at the same time. 2 medicine a serious mental illness.
۸- جنون تحريكي- ادواري، روان پريشي: بيماري جدي ذهني و تمايل و علاقه شديد فردي يا جمعي به كسي يا چيزي.
به این تقسیم بندی چهارگانه از انواع اختلالات نگاه کنید.