توضيح برخي اصطلاحات و مراحل هندوکیشی و هندوکیشان

مقدمه : هندوئیسم اصطلاح جدیدی است که غالبا غربیان به دین غالب در هندوستان به کار می برند. فقط گروههایی که هویت مشخص غیرهندو دارند مانند، جِینی ها ، بودایی ها ، پارسیان ، مسلمانان ، یهودیان و مسیحیان زیر نام کلی هندو نگنجیده اند. احتمالا لفظ هندو در آن نامي است كه مسلمانان در سده هاي ميانه براي اشاره به اهالي اطراف رود سند (ايندوس) به كار مي بردند و بعدها نام مشتركي شد براي همه مردماني كه در شبه قاره هند (اينديا) زندگی مي کردند.

دهارما dharma

همچنان که دین مردم هند هیچ نام بومی ندارد ، برای خود مفهوم ((دین)) نیز نمیتوان واژه مشخصی در زبان هندی یافت. نزدیکترین واژه شاید دهارما باشد بمعنی قانون ، وظیفه ، عدالت و تقوا. که به مانند واژه اخلاق ، دهارما نیز اشاره دارد به هم تکالیف دینی و هم تعهدات اجتماعی. از اینرو انگشت تاکید را بر روی (( پراکسیس )) یا (( رفتار درست)) می گذارد که در جهان بینی هندو اهمیت محوری دارد. در دین هندو تکه بیشتر بر رفتار است تا باور. انواع و اقسام باورها ، خدایان ، ،لسفه ها و طریقت ها وجود دارد ، اما همه آنها پیروی از نوعی قواعد رفتاری را ایجاب می کند.

مجموعه عقاید و مناسک دینی که در دایره وسیع دین هندو قرار می گیرد ، آ نرا یکی از تنوع پذیر ترین ادیان تاریخ بشر نشان می دهد. البته به جهت محصول طبیعی بودن هزاران سال تعامل اقوام گوناگون جنوب آسیا جای تعجب نیست.  هر فرهنگ محلی در جنوب آسیا دارای زبانها ، خوراکیها ، هنرها ، موسیقی ، معماری ، خدایان و شعایری از آن خویش است. مراتب اجتماعی و نظامهای زناشویی از محل به محل فرق می کنند. جوامع محلی در هر ناحیه ای خدایان و اسطوره ها و سنتهای متفاوتی دارند. خدایان و عیدهای مردم یک روستا را در روستای دیگر ممکن است به رسمیت نشناسند. از همین روست که دین هندو را به سختی میتوان تعریف کرد و تنها میتوان این گونه به آن پرداخت که دین هندو ، چنان که از نامش برمی آید ، دینی است که در هندوستان پدید آمده و اکثریت در هند و نپال پیرو آن است

چهره آشکارِ آیین هندو [1]

هر دین و مذهبی را در سه سطح می‌توان مطالعه کرد. نخست در نگاهی کلی و از فراز، تا بدانیم دینی که از آن نام می‌بریم به کدام مردم در روی زمین تعلق دارد، چه مظاهر و ظواهری دارد، بارزترین جلوه‌ها و آشکارترین اَشکال دین‌ورزی آن چیست و اکنون چگونه در جهان به سر می‌برد. این نگاه گرچه سطحی است، اما در جای خود اهمیت دارد.

در نگاه یا سطح دوم، اجزا و مؤلفه‌های دین به طور تفصیلی و از درون مطالعه می‌شود تا شناخت فراگیرتر و عمیق‌تری از آن حاصل آید. در نگاه سوم، با گذر از مظاهر و ظواهر و اجزا و مؤلفه‌های دین می‌کوشند تا امرِ جوهری و ماهیت اصلی و اصیل دین را برشناسند. بدیهی است مطالعه یک دین آن‌گاه کامل می‌شود که این هر سه نگاه با هم درآمیزد و از این هر سه سطح، دین را بکاوند. ما در این مقال و مجال، آیین هندو را فقط از نگاه اول و در سطح نخست برمی‌شناسیم.

آیین هندو دین اكثر مردم هند و بعضی از مردم نپال است، كه مانند هر دین دیگری پیروانی در سایر كشورها دارد. از جمعیت بیش از یك میلیارد نفری هند، حدود هشتصد و پنجاه میلیون نفر خود را هندو می‌نامند، و حدود هشتاد و نه درصد مردم نپال نیز هندو به شمار می‌آیند كه این میزان بالغ بر هفده میلیون نفر است. در بنگلادش نیز یازده درصد مردم، یعنی بیش از دوازده میلیون نفر هندویند. آمار هندوها در سایر كشورها بسیار نیست; در اندونزی چهار میلیون، در سری لانكا نزدیك سه میلیون، كه همین مقدار پانزده درصد جمعیت این كشور آسیای شرقی است. در پاكستان، بیش از دو میلیون، در مالزی یك میلیون و چهارصد هزار نفر، در آمریكا حدود نهصد هزار، در جنوب آفریقا حدود چهارصد هزار، و در انگلیس چهارصد و ده هزار نفر .

سرزمین هند از تنوع آب و هوایی، نژادی، زبانی و دینی بسیاری برخوردار است. به جز آیین هندو، ادیان دیگری نیز در هند پیرو دارد؛ اسلام، مسیحیت، یهودیت و دین زرتشتی، عمده‌ترین ادیان غیربومی هندند. آیین‌های بودا، جَینه و سیك نیز ادیانی با خاستگاه هندی به شمار می‌روند. اكنون در بیشتر نقاط هند همه این دین‌ها، فعال و با نشاط به حیات خود ادامه می‌دهند.

اما در خود آیین هندو نیز تنوع چشم‌گیر و گسترده‌ای وجود دارد. مذاهب و نحله‌های مختلف هندویی با اَشكال متفاوت و متنوع دین‌ورزی، بی‌آن‌كه چندان بر تمایزات خود با دیگران تأكید كنند یا حتی به عقاید و افكار و آداب و اعمال یكدیگر توجهی نشان دهند، در كنار هم به دیانت خود می‌پردازند. اكنون در سرتاسر هند سه مذهب عمده هندویی در كار است؛ مذهب شیوه ، ویشنو و شكتی یا الاهه مادر. مذهب برهما كه قبلا اهمیت داشت اكنون كم‌تر هوادار دارد و مذاهب كم‌اهمیت‌تر دیگری نیز در كارند.

مذهب ویشنویی در شمال تراكم نسبتاً بیشتری دارد؛ هرچند در جنوب نیز معابد بسیاری برای آن هست. پیروان مذهب ویشنویی، ویشنو را خدای متعال می‌دانند و برای او مراتبی از تعین و تنزّل قایل‌اند. در نظر آنان ویشنو ده بار (یا حتی بیشتر) در عالم مادی و در قالب‌های مختلف تنزّل داشته یا خواهد داشت. بنابراین تعدادی از خدایان ویشنویی را همین شخصیت‌های تنزّل‌یافته از ویشنو (اوَتاره‌ها )، تشكیل می‌دهند. مهم‌ترینِ این اشخاصِ الوهی كرشنه و رامه اند، كه تندیس‌های آنان در معابد اختصاصی یا همگانی مورد ستایش و توجه هندوهای ویشنویی است. پیروان یا پرستندگان ویشنو معمولاً با علامتی روی پیشانی كه با رنگ، به اندازه تقریبی یك انگشت، به طور عمودی از بالا تا میان دو چشم می‌كشند، شناخته می‌شوند. فرقه‌ها یا نحله‌های ویشنویی از همین اوتاره‌های ویشنو سرچشمه می‌گیرند; یعنی پرستندگان كرشنه، فرقه كرشنه‌پرستان را می‌سازند و پرستندگان رامه، فرقه رامه‌پرستان را. و همین‌ها تنوع‌ها و مذاهب فرعی ویشنویی را، كه به لحاظ عدد، پیروان هر كدام به میلیون‌ها سر می‌كشند، تشكیل می‌دهد. از جمله خدایان فرعی اما مورد توجه ویشنوی‌ها هنومان ، میمون‌ـ‌خدایی است كه معمولا آن را به هیبت انسانی با سر و دم میمون نمایش می‌دهند. هم‌چنین رادها معشوقه كرشنه، در ماجرای روابط عاشقانه او با دختر گاوچران، از سوی پرستندگانش به مثابه شكتی (نیروی باروری و آفرینندگی) كرشنه و هم‌چنین به عنوان مظهر تناسخ‌یافته لكشمی ، همسر ویشنو، پرستش می‌شود. او را مظهر عشق عرفانی انسان به خدا نیز تلقی می‌كنند.

در مذهب شَیوه ، شَیوه خدای متعال است. او را به همراه همسرانش، پروتی ، كالی و دورگا در معابد و ضریح‌ها پرستش و ستایش می‌كنند. در بیشتر معابد شَیوه‌ای نمادی از شَیوه را به هیئت ستونی از سنگ، كه صورت نمادین یك فالوس است و لینگه یا لینگام نام دارد، تقدیس می‌كنند. شیوه‌پرستان در همه جا هستند اما در جنوب تراكم معابد شیوه‌ای بیشتر است. از میان تماثیل شیوه، مجسمه رقص شیوه شایع‌تر است. شیوه‌ای‌ها معمولاً با علامت خال رنگی در وسط پیشانی، به اندازه سرانگشت شناخته می‌شوند كه نمادی از چشم سوم شیوه است. در كنار مجسمه‌های شیوه، همسرانش و لینگه، مجسمه گاو سفیدی به نام نَنْدی را به مثابه نماد قدرت و وظیفه‌شناسی دینی و اخلاقی، تقدیس و پرستش می‌كنند. این گاو در اسطوره‌ها و نمادنگاری‌ها مركبِ شیوه است. از خدایان پایین‌دست‌تر اما محبوب وابسته به مذهب شیوه، گَنِشَه ، خدای خِرَد است. او فیل‌ـ‌خدایی است با هیبت آدم‌كوتوله‌ای با سرِ فیل و چهره‌ای خندان. تمثال او را بیشتر در درمانگاه‌ها، بیمارستان‌ها و فروشگاه‌ها نصب كرده‌اند و فرقه هواداران گَنِشَه، گانَه‌پتیه‌ها ، او را به مثابه مظهر نیروی ناآشكارِ واقعیت می‌دانند كه جهانِ آشكار از او پدیدار شده است.

مذهب شَكْتی، شاكْته ، مذهب الهه مادر است. این مذهب در قرن‌های هفتصد تا هزار میلادی در بستر اندیشه‌های تنتری كه رویكردی به نیروهای نهفته در درون بدن انسان و ارتباط فعال آن با نیروهای كیهانی داشت، در هند رواج یافت. در این مذهب، شكتی به مثابه خدابانوی مادری و آفرینندگی و همسر شیوه پرستش می‌شود. او را در سرتاسر هند می‌پرستند اما بیشترین هوادارانش در بنِگال و آسام هستند. دیگر همسران شیوه نیز به نوعی در این مذهب با شكتی یگانه می‌شوند. به جز تقدیس و پرستش مجسمه‌های شكتی كه آن‌ها را به هیئت زنی مهربان و گاه نیز در چهره زنی وحشت‌بار نمادنگاری می‌كنند، در مذهب شكتی طرح‌های هندسی نیز، به عنوان رمزهای نیروهای سرّی و جادویی و هم‌چنین برای مراقبه و نیز توسل به خدایی از خدایان كاربرد بسیاری دارد، كه معمولا ساعت‌ها به رسم كردن آن‌ها بر زمین می‌پردازند و این اشكال هندسی را ینتره می‌خوانند. مندله‌ها نیز چیزی نزدیك به ینتره‌ها و با كاربردی تقریباً مشابه‌اند.

مذاهب هندویی جداگانه‌ای نیز هست كه از جمله آن‌ها می‌توان از سوریه‌پتهه یاد كرد. پیروان این مذهب صبح و غروب در برابر خورشید سوریه نیایش می‌كنند. از این رو به خورشیدپرستان معروف‌اند.

از دیگر نمودارهای بارز دین هندویی، معابد كوچك و بزرگ بسیاری است كه همه‌جا جلب نظر می كند. معبد معمولا جایگاه بت‌هاست و شاملِ صحن با حصاری در اطراف، تالار، یك رحم‌خانه (گربهه‌گرْهه ) و یك برج یا مناره (شیكْهره ) است. بت‌ها را در گربهه‌گرهه جای داده‌اند. هندوها معمولا بسیار و در زمان‌های مختلف به معبد می‌روند. غروب‌ها زنگ‌های معابد به صدا درمی‌آید و زن‌ها و بچه‌ها با شور و اشتیاق بیشتری رهسپار معبد می‌شوند. معمولا در جلو هر تمثالی از خدایان برگزیده یا محبوب خود می‌ایستند، دو كف دست را بر هم گذاشته، چشم‌ها را می‌بندند و اذكاری را زمزمه می‌كنند. از دیگر اَشكال عبادت در برابر تمثال خدایان، حالت‌های زیر را می‌توان مشاهده كرد: نشستن در برابر بت و بخور دادن و با دستی زنگوله كوچكی را به صدا در آوردن؛ تقدیم پیش‌كش به پای بت و گاهی هم دراز كشیدن به شكم و كشیدن دو دست به سمت پای مجسمه به علامت تسلیم مطلق، كه این آخرین مرحله از مراتب نُه‌گانه پرستش تلقی می‌شود.

تمثال خدایان (دوه‌ها) را چه بسا به صورت عروسك‌های به‌شدت تزیین‌شده و معمولا به اندازه قد یك انسان نمایش می‌دهند. مراسم آیینی در معابد توسط برهمنانِ دین‌یار انجام می‌گیرد كه شامل شست‌وشوی بت، روغن‌مالی و تزیین او، همراه با خواندن متون مقدس است. بت‌ها را در خانه‌ها نیز در درون ضریح‌های مخصوص كه از بازار می‌خرند نگه‌داری می‌كنند.

علاوه بر تصاویر و تماثیل خدایان، لفظی مقدس نیز هست كه در سردر معابد و هر محل محترم دیگری رسم می‌كنند. این كلمه اُم یا اَوْم است كه محترم‌ترین و فراگیرترین نماد معنوی و دینی هندوها محسوب می‌شود. علاوه بر ترسیم این لفظ، آن را هم‌چون ذكری مقدس به ویژه در آغاز نیایش‌ها تكرار می‌كنند تا از نیرو و آثار معنوی آن بهره جویند. آیین‌ها و جشن‌های دینی بسیاری نیز در طول سال و در هر منطقه برگزار می‌شود. در این آیین‌های پر سروصدا و رنگارنگ، معمولا از نقّالی یا كتهه و مداحی همراه با موسیقی استفاده می‌كنند. از آیین‌های چشم‌گیر هندویی مرده‌سوزان است. مرده را معمولا پسر بزرگِ متوفّی، طی مراسمی خاص در كنار رودخانه‌ای بر روی تلی از هیزم می‌سوزاند و خاكستر او را به آب می‌سپارد. جایگاه‌های مخصوص این كار را در شهرها به وفور ساخته‌اند. رسوم و آداب مربوط به پس از مرگ نیز تقریباً مثل هر جای دیگر توسط خانواده متوفّی انجام می گیرد.
مراسم تطهیر آیینی (غسل) را برای مقاصدی مثل پاكیزگی از آلودگی گناهان یا هم‌نشینی ناخواسته با مردم طبقه فرودست و... در رودخانه‌هایی مثل گنگ و یمونا بسیار به جای می‌آورند. در آیین هندو موضوع‌هایی مثل زیارت و سفرهای زیارتی، كه گاه اجتماعات میلیونی سالانه را پدید می‌آورد، روزه‌داری، نذر و نیاز نیز رواج بسیاری دارد و در این امور زن‌ها فعالانه شركت دارند. علاوه بر تقدیس شمایل خدایان، حرمت‌گذاری به گاو، مار، میمون و برخی جانوران دیگر، و نیز برخی كوه‌ها و رودها، خورشید و ماه و زمین نیز مطرح است. هر كدام از این پدیدارهای دینی ریشه‌هایی در اسطوره‌ها و متون دینی دارد.

موضوع كاسْت یا طبقه‌بندی دینی‌ـ‌اجتماعی مردم هنوز كاربرد دارد و ‌ـ‌گرچه ‌نه به شدت گذشته‌ـ‌‌ رعایت می‌شود. بیشترین تأثیر این آموزه در امر ازدواج، قبول یا رد هدایا و به‌ویژه غذای همدیگر و تصدی برخی مناصب دین‌یاری است.
مهم‌ترین اعتقادات هندویی شامل عقیده به تناسخ و چرخه تولدهای مكرّر (سَنْساره) ، قانون عمل و تأثیر آن در روح و سرنوشت زندگانی‌های بعدی (كَرْمه) است. اعتقاد به وجودی مطلق و لایدرك و لایوصف و نیز وجودات الوهی و نیمه‌الوهی و شیاطین و ارواح نیز تا حدود زیادی عمومی است. دین هندو بنیان‌گذار شناخته‌شده‌ای ندارد، اما شخصیت‌های اساطیری متعددی در آن مطرح‌اند، كه بر طبق اسطوره‌ها تعدادی از آن‌ها صاحب نقش‌هایی در تدوین یا سرودن متون مقدس بوده‌اند، یا منشأ پیدایی تحولات، مذاهب و یا به وجود آمدن شهرها و مكان‌های مقدس شده‌اند كه بیشتر این شخصیت‌ها اكنون مورد ستایش و پرستش‌اند. علاوه بر این‌ها، باید به آموزه‌های ادوار چهارگانه تاریخ، سه یا چهار هدف زندگی، و چهار مرحله زندگی هندو نیز اشاره كرد.

از جنبه‌های دیگر، دین هندو مجموعه متنوعی است از اساطیر، اندیشه‌ها و آموزه‌های جهان‌شناختی، الاهیاتی، انسان‌شناختی و به‌ویژه نظریه‌های گوناگون نجات (شامل موانع و عوامل نجات، راه‌های نجات و ماهیت نجات). عمده این اندیشه‌ها در اصل و به صورت اجمالی در متون دینی بسیار مهمی مانند رْگ‌وِده (1500 ق.م) اوپه‌نیشَدها (500 تا 800 ق. م) بْهَگَودگی‌تا (200تا 500 ق. م) مطرح شده، سپس در متون بعدی مانند پورانه‌ها (200 تا 900 م) توسعه و تطور یافته است.

اما تبیین و تنسیق‌های اصولی و نظام‌مندی نیز از اندیشه هندو وجود دارد که آن‌ها را باید در مکتب‌های فلسفی‌ـ‌عرفانی هندو جست‌وجو کرد. در این میان شش مکتب راست‌باور (ارتدکس) هندویی مطرح است که در چارچوب سنت هندو هر کدام طرحی برای نجات و رستگاری درانداخته و فلسفه‌ای چیده است. جالب این‌که عمده‌ترین اندیشه‌ها و آموزه‌های این مکتب‌ها تا به این زمان به کارِ سامان‌دهی ذهنیت هندویی و پاسخ‌گویی به نیاز فکری آن آمده است. از این جمله است: آموزه بسیار مهمِ یگانگی نفس یا خویشتن حقیقی و کلی موجودات (آتمن ) با جان جهان و واقعیت مطلق هستی (برهمن ) که در مکتب وِدانْته شرح و بسط یافته است، یا آموزه تمایز میان روح (پوروشه ) و ماده (پرَکْریتی ) و لزوم معرفت به این تمایز برای رهایی از تعلقات و رنج‌های مادی، که مکتب سانْکهیه آن را پرورانده بود، یا آموزه لزوم مهار ذهن و تمرین‌های خاصی که به این مهاریافتگی می‌انجامد و مکتب یگه (یا همان یوگا) عهده‌دار تنسیق آن بوده است، و ده‌ها آموزه و فکرت دیگر که همگی در جای‌جای ذهنیت هندو و دیانت هندویی حضور دارد.

آن‌چه بیان شد، چهره ملموس و آشكار دین هندویی است. اما این دین مانند هر دین دیگری، از عناصر و اجزایی شكل گرفته است كه هرچند برخی از آن‌ها در چهره آشكار دین هندو نمایان است، برخی نیز در ظاهر امر به چشم نمی‌آید. علاوه بر این، همان مقدار نیز كه آشكار است ریشه‌ها و عمقی دارد كه در مطالعه‌ای عمیق‌تر شناخته خواهد شد.

آیین هندو اکنون اگرچه شاید پویش چندانی در عرصه‌های اندیشه ندارد (چنان‌که در گذشته داشته است) اما یکی از با نشاط‌ترین و پرشورترین ادیان زنده جهان، به ویژه از جنبه‌های عبادی و مناسکی به شمار می‌رود.

 

سه طريق رسيدن به بهارما:

از نظر آئین باستانی هند انسان میتواند از سه طریق به برهما یا خدا برسد و این سه طریق عبارتند از :

۱ـ طریق علم   ۲ـ طریق احساسات ۳ـ طریق عمل

کتب دینی هندوها دریای بیکرانی است از تمثیلات ،حکایات ،روایات و حقایق مذهبی که قسمت اعظم آن در پرده ی اساطیر و افسانه بیان شده است.بعضی پیرو کریشنام هستند و برخی پیرو راما و بعضی کالی و پاره ای شیوا و ،ویشنو .اینها اگر چه در ظاهر با هم اختاف دارند ولی در باطن یکی هستند و همه مظهر صفات ذات یکتای احدیتند.

مذهب هندو یک آئین ساده نیست و شناختن آن کار هر کس نه .از حیث عمق و وسعت آیین هندو در بین سایر آئینها بی همتاست .هندوئیسم به چندین شاخه ی فرعی و اصلی تقسیم شده است و در بین این شاخه ها مذهب جین و آئین بودا و آئین یوک از همه مهمتر است .

مذهب جین که مروج آن مهاویره ور دهانه بوده است مبتنی بر بی آزادی است.کلمه ی جین از جینا مشتق شده است و معنی این کلمه پیروزی ست و منظور از پیروزی ،پیروزی بر هوی و هوس است.یک شاخه ی دیگر هندوئیسم که برهما نام دارد در رستگاري را در اتصال جزءرا بشكل براي تحصيل ميداند و اين شاخه خود به چندين شاخه تقسيم ميشود و فلسفه ي يوگ خوانده ميشود.در حاليكه فلسفه يوگ مثبت است و وصول به وجد را غايت زندگي قرار داده بوديسم درد و رنج را تاكيد كرده ميگويد تحصيل وجد غايت زندگي نتواند بود بلكه كه غايت زندگي رهايي از درد است .بهمين سبب است كه بوديسم فرار از درد و كشتن هوي و هوس را رسيدن به مرتبه بيدردي ميداند .از سوي ديگر در آيين باستاني هند برهما يعني حقيقت نهايي ما فوق دنياي عمل قرار دارد و از اين رو برهما فارغ از هر گونه غم و درد است زيرا در جايي كه عمل نيست ميوه عمل هم كه درد باشد نيست.كيش هندو مي آموزد كه براي رسيدن به مقام برهما شخص بايد از هر نوع كار اعم از خوب و بد دست كشد و در عام بيخودي فرو رود تا به برهما برسد

از عجایب دیگر هندوئیسم آن است که این مذهب کتاب مقدس و پیامبر واحدی ندارد همان طور که راما سوا می فیلسوف هندی گفته است هندوها یک کتاب دینی واحد که در آن به طور قطعیت اوامری داده  شده باشد ،ندارند.عجیب تر آنکه نویسندگان کتب آسمانی هندو معلوم نیست کیانند و مهمترین این کتاب ها که عبارتند از :بهگوت گیتا ،ویداها،اوپانیشادهاو یوراناها به توسط عده ای بیشمار در طی قرون متمادی نوشته شده اند .پیروان هندوئیسم از همه ی این کتاب ها استفاده می کنند.در هند مذهب همه چیز و همه چیز در مذهب است و با اینکه پیروان هر مذهب بی اندازه در مذهب خود تعصب دارند ،هیچگونه عصبیت در آن راه ندارد .به همین جهت هندوئیسم در طول قرون مانند اسفنج هر فکر جدیدی که از مذاهب دیگر در هندراه یافته به خود جذب کرده و آن را در خود حل کرده است یگانه مذهبی که هیچگونه تاثیری در  هندوئیسم نداشته اسلام بوده و آن هم بعلت اختلاف عظیمی ست که بین هندوئیسم و اسلام وجود دارد.

هندوئیسم از مذاهب بسیار قدیمی و شگفت انگیز جهان است .این مذهب در عین اینکه بر یکتا پرستی مبتنی ست با انواع و اقسام آیین های دیگر از قبیل بت پرستی ،آنیمیزم،فتیشیسم،پلوتئیسم آمیخته شده است.در واقع مذهب هند و شباهت به پالیمپستس دارد و آن عبارت از طومارهایی است که چندین بار بر رویش نوشته شده نهایت انکه هر نوشته ای از نوشته ی دیگر مجزا ست یعنی نوشته ها طبقه طبقه روی هم قرار دارند و باید برای خواندن یک نوشته نوشته ی دیگر را پاک کرد.هر مذهبی که از چهار هزار سال پیش بلکه حتی قبل از ان در هند پدید آمده اثری از خود در هندوئیسم از خود باقی گذارده است.به همین جهت است که هندوها در عین حال که خدا پرستند بت پرست هم هستند وبه آنیمیزم و فتی شیسم هم تمایل دارند .

.

وداها
متون سانسکریت هندواروپایی ، موسوم به وداها ، کهن ترین سروده های دینی در هندوستان بوده اند. واژه (( ودا )) به معنی دانش یا معرفت است و این متون حاوی اطلاعاتی اند که جهت اجرای مراسم قربانی برای آتش لازم بوده است و تاریخگذاری دشوار متون از سالهای 1500 و 600 ق م سروده شدن خبر میدهند. وداها شفاها نگهداری سینه به سینه میشده به صورت روشهای تقویت حافظه.

وداها در محدودترین معنا از 4 سَمهیتا یا مجموعه مطالب آیینی تشکیل شده اند. ریگ ودا سمهیتا 10 دفتر سرود در نیایش خدایان گوناگون است. هر دفتر سروده حکیمی است از  خانواده ای روحانی که مسئول خفظ دانش نیایش بوده اند. این سرودها را کاهنان در خلال مراسم آتشمی خواندند. ساما ودا سمهیتا دفتر سروده هایی است بر اساس ریگ ودا با دستوراتی برای طرز خواندن آنها. یاجور ودا حاوی مانتراها یا دستورات کوتاهی به نظم و نثر است برای استفاده در مراسم.

اَتهَر ودا مجموعه سرودها و اورادی است که بسیاری از آنها به زندگی روزمره مربوط اند و ارتباطی با آیین قربانی ندارند. این متن از بقیه جدیدتر است و منزلت سه ودای دیگر را ندارد ، از این رو محققان حدس می زنند که نمودار سنتهای عامیانه غیرروحانی و غیرآؤیایی باشد. بسیاری از دستورات در اَتهَر ودا برای اموری است مانند درمان بیماریها ، دفع ارواح خبیث ، و پیش گیری از مارگزیدگی.

هر مجموعه ودایی سه دسته مطلب دیگر نیز دارد. برهمنه تفسیر آیینهاست. آرَن یَکاها سروده های جنگل نام دارد که حکیمان سراینده در جنگل سروده اند که مکمل برهمنه هاست.... و بالاخره اُپانیشادها که با تشریح چیستی و چرایی شعایر در عصری که کانون توجه از اجرا به (اطلاع) و دانش منتقل می شد مفاهیم مطروجه در آرَن یَکاها را بیشتر میشکافند. اَپانیشادها از همه افزوده ها جدیدترند و احتمالا در سالهای 600 و 300 ق م سروده شده اند.

اگرچه هندوان وداها را متون مقدس می شمارند ، امروزه کمتر کسی از آنان شناخت چندانی از آنها دارند. چند سروده ای مرتبا در عبادات خانگی و معابد خوانده میشوند ، اما متن ها بیشتر حکم کتب ادعیه را دارند و عمده مطالب آنها را تنها کاهنان و محققان می خوانند. با وجود این از حجیت فراوانی در دین هندو برخوردارند. وداها را شروتی shruti مینامند و بمعنای آنچه شنیده حکیمان باستان است. متنها حاوی دانشی است که سرمدی و فوق بشری به شمار می رود که در حالت مراقبه به جکیمان آشکار شده.  از میان مذاهب هندوی قائل به وجود خدای یکتا ، برخی خداوند را مولف وداها میدانند و برخی دیگر آ«ها را بی مولف می شناسند. به گمان اینان وداها به مثابه دانش سرمدی به خودی خود وجود دارند و کاشفان یا ریشی های ودایی توانسته اند این دانش را کشف و به دیگران منتقل کنند.

پانتئون خدایان

خدایانی که در وداها سروده میشوند با هم پانتئونی تشکیل میدهند که نسبت با نیروهای طبیعی و فرهنگی دارد. خدایانی وجود دارند که خورشید و ماه و زمین و آسمان و باد و شب را نمایندگی می کنند. نیز خدایان مذکر و مونثی در ساحتهای فرهنگی خاصی مانند جنگ و درمان و مناسک. خدایان یا دِوایان را میتوان برحسب جایگاههایشان درسه تراز کیهان جای داد :قلمرو آسمانی ، قلمرو جَوی ، قلمرو زمینی.  مهمترین خدا در قلمرو آسمانی » وارونا « ست که خدای نظم یا ریتاست. ریتا ضد هرج و مرج است و از این رو برای برقراری راستی و درستی و جلوگیری از هرج و مرج در جهان هستی دست به دامان آن میشوند. ساین تنش میان نظم و هرج و مرج مضمونی است در وداها و ادیان جدیدتر هندی. وارونا اغلب در معیت » میترا« خدای شب و خدای قراردادهای اجتماعی است. وارونا و میترا با هم نظم کیهانی و اجتماعی را نمایندگی میکنند.

مهمترین خدای قلمرو جَوی » ایندرا « است ، خدای جنگجویی که با طوفان و رعد و برق نسبت دارد. به ویژه در سروده های ودایی قدیم تر ، {نانکه از فرهنگی جنگجویانه انتظار میرود ایندرا خدای خدایان است. فتح سرزمین هایی که زیستگاه آریایی هاست و غلبه بر دشمنان آنها به ایندرا نسبت داده میشود. مشهورترین اسطوره او درباره نابودکردن ماری است که نماینده هرج و مرج است و پس از نابودیش آب های آسمان رها میشوند. هنگامیکه آؤیایی ها استقرار پیدا میکنند ، خدای جنگجو اهمیت خود را از دست میدهد.

مهمترین خدایان قلمرو زمینی عبارتند از » آگنی « خدای آتش ، » سُما « خدای نوشابه ای که در مراسم قربانی مینوشند ، و » بریهاسپاتی « خدای حامی کاهنان. این خدایان همه با آیین قربانی آتش ارتباط مستقیم دارند. آنها واسطه هایی بین بشر و خدایان قلمرو بالاترند. بریهاسپاتی ناظر مراسم استو سُما شرکت کننده آن. ولی آگنی که هم خدای آتش است و هم خود آتش ، واسطه ایست که قربانی در آن صورت میگیرد. آگنی است که قربانیها را با دود خود به آسمانها میبرد. کار دیگر او بردن مردگان به قلمرو » یاما « خدای مرگ است.

در سرودهای ودایی معمولا خدایان همه با الفاظ مشابهب مورد خطاب قرار میگیرند. نیایشی به درگاه آگنی ، آگنی را برتر میخواند و نیایشی بر آستان ایندرا ، ایندرا را والاتر میشناسد. چه بسا خدایی با خدای دیگر یکی شود و در سرودی چنین بشنویم : " ای آگنی ، تو ایندرایی ". گویا منظور اینجا ستایش است. و بدینترتیب نقش و هویت خدایان دست به دست میشودو خدای جدیدتری محبوبیت بیشتری ÷یدا کرده و جانشین خدای قبلی میشود. از این قرار ، اعضا و مراتب پانتئون ودایی پیوسته جابهجا می شوند.

قربانی آتش

آیین قربانی آتش پل ارتباطی انسان با خدایان بود. در آغاز شاید حکم میهمانی ساده ای را داشت که خدایان به آ« دعوت میشدند. قربانیها زا در آتش می گذاشتند تا آ"نی ، [دای آتش ، آ«ها را به خدایان دیگر برساند. با گذشت زمان مراسم پیچیده تر و پرمعنا تر شد ، تا چنان اهمیتی یافت که گمان میرفت یک اشتباه در اجرای مراسم ممکن است نظام هستی را به هم بریزد و عالم را در کام هرج و مرج فرو برد.

آیین قربانی آتش بر دو گون بود : شرائوتا بر اساس شروتی یعنی وداها که مراسم عمومی بود و » گریهیا « به معنی » خانگی « که مراسم خانوادگی بود. آیین خانگی بیش از یک آتـش نیاز نداشت و خود اهالی خانه آن را برگزار میکردند : که هدف از اجرای آن کسب امتیازات مادی در دنیا ، مانند تندرستی ، عمر دراز ، تندرستی ، عمر دراز ، پسرداری ، و دارایی بصورت گاو بود. یین خانگی بمناسبتهایی مختلف مثل ماه نو ، ماه تمام ، فصلهای سال ، آغاز برداشت محصول ، و رویدادهای خانوادگی مانند ساختن خانه نو ، تولد پسر ، و مقاطع مهم زندگی فرزند انجام میگرفت. حتی در مناسبتهایی از قبیل ازدواج که مراسم را کاهنی برگزار می کرد ، خانواده نیز سهمی بزرگ در اجرای آ« در برابر آتش خانگی داشت.

آیین شرائوتا طبعا پیچیده تر بود. نیاز به سه آتش مخصوص و چند کاهن داشت و هر کاهن عهده دار وظیفه خاصی بود. نخست باید برای آتشها محراب میساختند، مکان مقدس ثابتی برای مراسم وجود نداشت که بی تردید از زندگی چادرنشینی نخستین مهاجران هند و اروپایی حکایت میکرد. محرابها را در جهت های اصلی و به شکل های معین چارگوش و گرد و نیمدایره ساخته و پشته هایی افراشتهاز شن و ماسه و خاک و چوب. شکل محرابها مدلول آتش ها را نشان میداد. محراب گرد نمودار زمین ، چهار گوش از چهار سمت آسمان حکایت داشت و نیمدایره جَو بین زمین و آسمان بود. هنگامی که مراسم پیچیده تر شده چند کاهن لازم آمد که یکی خواندن سرودهایی از ریگ ودا و دیگری سرودهای ساماودا و کاهن سوم کاریدی تقدیم قربانیها و ریختن در آتش و کاهن چهارم برهمه اعمال نظارت میکرد تا اشتباهی رخ ندهد. قربانیها اغلب برای آ"نی و سُما بود و هدایا را که معمولا از شیر ، :ره ، کلوچه سبزی ، حیوان و چند شاخه سما (تاک) تشکیل میشد در آتش قرار میدادند.

فلسفه بافی در اُپانیشادها

یکی از مشهورترین قطعه های توصیف گر رابطه برهمن و آتمن گفتگویی است بین شوِکتاکِتو و پدرش در چاندوگیا اَپانیشاد که پدر به پسر میگوید دانه درختی را بشکافد و بگوید که چه میبیند. او چیزی نمیبیند . پدر گوشزد میکند که از مغز ناپیدای دانه که نمی بیندش ، درخت بزرگی میروید. همه دنیا چنین مغز ناپیدایی در ذاتش دارد. سپس پدر از پسر میخواهد که قدری نمک در آب حل کند و به او می آموزد که همچون نمک ، که اکنون ناپیداست و آّ را فرا گرفته و از آن جدایی ناپذیر است ، برهمن نیز فرد را در بر میگیرد. برهمن درون فرد آتمن نام دارد. بند ترجیع این سرود پندآ»وز تَت تواَم سی است بمعنی آن تو هستی. در این برابری ، تو یعنی آتمن و آن یعنی برهمن.

سمسارا و کارمَن

تصور وجود آتمن فردی جاودانه ای که همان برهمن عالمگیر باشد ، زمینه و اغراض آیینهای دینی را دگرگون ساخت. در سرودهای ودایی قدیمتر غرض از تقدیم قربانی جلب نظر مساعد خدایان بود برای تضمین زندگی خوبی در زمین و سفر بی خطری به آسمان در پس از مرگ. در اُپانیشادها منظور عوض شد ، زیرا دیگر خدایان برترین موجودات نبودند و ماوای آسمانی آ«ها هدف غایی نبودند. در این دوره ، اعتقاد به یک طول عمر واحد جای خود را به یک نظام تناسخ ، یا چرخه ای از نوزایی ها ، »وسوم به سَمسارا داد. در این نظام ، شخص پس از آ«که در می گذشت ، برحسب این که چگونه عمرش را سپری کرده بود زندگی را در بهشت یا دوزخ از سر میگرفت. آنگاه پس از مدت معینی ، از نو در زمین زاده می شد.

ساز و کار این نظام را کارمَن می نامیدند که در لغت به معنی عمل است. هر عملی باید آثاری داشته باشد. پس آثار اعمال انسان در زندگی اش تعیین می کند که پس از مرگ چه بر سرش خواهد آ»د و بعد از تولد مجدد چه زندگی خواهد داشت. حتی اگر به نظر برسد که شخصی به سزای همه اعمال نیک و بدش نرسیده است ، آینده جبران گذشته را خواهد کرد.

تنها راه توقف چرخه نوزاییها دستیابی به مُکشا یا رهایی از سَمسارا استو رهایی ممکن نیست مگر با آگاهی و دانش. هنگامی که انسان به سرشت برهمن و لذا ماهیت حقیقی ذات خویش (آتمَن) پی برد ، روند انباشت کارمَن باز می ایستد و فرد دیگر متولد نمی شود. اَپانیشادها جای تردید باقی نمیگذارند که این دانش برهمن رهایی بخش کاملا متفاوت از حکمت کهن وداها که در اُپانیشادها »دانش کِهین« نام میگیرد و تنها به آن می آید که شخص را مهیای کسب »دانش مِهین« برهمن کند.

این دانش مِهین که مُکشا ارمغانش بود ، بدون مجاهدت به دست نمی آ»د. انضباطی که یوگا نام گرفت ، راه دستیابی به مُکشا بود. واژه یوگا از واژه سانسکریت یوج به معنی یوغ زدن و مهار کردن و متحد ساختن ، به انضباطهایی مانند ریاضت و مراقبه اشاره دارد که دانشی به بار می آورند دور از ذهن انسان عادی. یوگا شامل انضباط اخلاقی ، جسمانی و فکری است ، ژیرا بدن باید مهار شود تا بتوان ذهن را آ»اده کرد و آ»اده تحصیل دانش مِهسن ساخت. واژه یوگا نخستین بار در کَتها اُپانیشاد به کار می رود و مهار حواس تعریف میشود. ادعا میگردد که این یوگا ، همراه با مهار فعالیت ذهنی ، ّرترین حال را بوجود می آورد. در کَتها اُپانیشاد » یاما « خدای مرگ از مَثَل ارابه ای برای توصیف موقعیت انسان استفاده می کند : بدن ارابه است ، حواس اسبها ، و روح (آتمَن) ارابه ران. همچنانکه ارابه ران اسب را مهار میکند ، شخص باید حواسش را مهار کند.

مقوله مهار بدن و ذهن برای رهایی از نوزایی در غالب ادیان هندی به چشم میخورد. دسته های مرتاضانی را که این نظامهای انضباطی را پدید آ<ردند شرامانا می نامند ، مجاهد انی که رهایی را از طریق ریاضت و مراقبه میجویند. اینان ساده زیستی پیشه می کردند و به خانه و دارایی پشت پا میزدند تا به انزوا خو کنند. اجتماعات رهبانی بودایی و جینی و هندو از دی این سنت دنیا گریزی بیرون آمدند.

شکل سنتی انضباط یوگای هندو در یوگا سوترا توصیف میشود که تالیف آن به سالهای بین 400 ق م و 500 م بر می گردد و به پاتانجالی نسبت داده میشود. پاتانجالی یوگا را توقف نوسان های فعالیت ذهنی تعریف می کند. توقف آ«ها در طی مراحل مشخصی میسر است. نخستین گامها آ»وزش رفتار اخلاقی ، فردی و اجتماعی است از طریق تمرین اَهیسما (عدم خشونت) ، درستکاری ، بی همسری ، پاکیزگی ، ریاضت کشی و مطالعه. دوم ایجاد تدریجی مهار جسمانی ، بطوریکه بدن و دنیای خارج یوگین (یوگی کار) را دیگر به خود سرگرم نسازد. این مستلزم نشستن در حالتهای خاص ، مهار تنفس ، و قطع ارتباط حس ها با دنیای خارج است.پس از آنکه بدن و حواس مهار شدند ، یوگین میتواند در مراحل تعمیق مراقبه پیشبرود تا به مرحله متعالی آگاهی برسد که رهایی از نوزایی را ارزانی میدارد. ...

یوگا بعنوان انضباطی که انسان با آن میتواند روند آ،رینش را بازگردد و دانش مهین را بدست آورد ، جایگاه بلندی در دینهای آسیا دارد.

 

 

وَرناشراما – دهارما

حصول دانشی که به رهایی می انجامد نیاز به صرف زمان و نیروی فراوان دارد. به همین علت از همه بر نمی آید. در واقع تنها کسان انگشت شماری انگیزه و انضباط آ« را دارند که عمر خود را روی این جست و جوی رهایی بگذارند. در مورد دیگران ، مهم اجرای کارهای درست است که امتیازهای زندگی کنونی شخص و نوزایی باصرفه اورا تضمین میکند. اما این که چه کارهایی درست است ، در نظام پیچیده ای تعیین میشود که وَرناشراما – دهارما نام داشت : تکالیف بر حسب کاست )ورنا) و مرحله زندگی )آشراما(.

مفهوم اولیه نظام کاسِتی از همان زمان وجود داشت که سرودی ودایی چهار » وَرنا « یا طبقه جامعه را توصیف کرد. اما این 4 نظام کلی 4 طبقه ای مرکب از کاهنان ، فرمانروایان / سرداران ، صنعتگران / سوداگران / کشاورزان و خدمت کاران . اما در درون این 4 وَرنا یا کاست انواع جاتی ها یا گروههای نسبی پدید آ»د. جاتی ها جماعتهایی اغلب صنفی بودند که با یکدیگر وصلت نمی کردند. بافندگان ، درودگران ، روغنگیران ، زرگران ، سیمگران ، حلبی سازان ، کاهنان معابد ، :اهنان آیینهای ودایی کار ، و کاهنان مدرس هر کدام یک جاتی را تشکیل میدادند.

امر واقعی و خیالی در دین هندو

باید در نظر داشت که هر دینی واقعیت و حقیقت را از جهت و نظر گاهی خاص مشاهده کرده و جنبه ی مخصوصی از آن را تایید می کند، بدون این که تمامیت و کلیت حقیقت را از دست دهد. نیز هر دینی سوالی در میان می گذارد که در پاسخ آن شالوده ی عقاید و روش تفکر آن ریخته شده است. مثلا دین هندو مبنی بر امتیاز بین واقعیت و امور واهی و خیالی است. پس از بحث طویلی درباره ی این که واقعیت چیست، حکیم بدین نتیجه می رسد که واقعیت نه مادی است و جسمانی و نه نفسانی و خیالی و وهمی، بلکه صرف حقیقت ماورای هرگونه تعین و محدویت است در عین این که این حقیقت در قلب انسان نهفته است و ضمیر واقعی اوست. یا به قول کتب مقدس هندو، ضمیر الهی یا آتمان همان حقیقت مطلق یا براهمان است، نتیجه ی نهایی سیر معنوی این است که آن حقیقت تویی. بنابراین اساس کیش هندو مبنی بر امتیاز بین واقع و غیر واقع و تفکر و غور در ماهیت و طبیعت اشیا و موجودات دار خلقت و سرانجام کشف حقیقت ماورای کلیه ی عوالم تعینات و تنزلات است.



[1] - علی موحدیان عطار، دوماهنامه اخبار ادیان ( موسسه گفت و گوی ادیان ) شماره 17 ، سال 1385 ، www.iid.org.ir ، چهره آشکارِ آیین هندو