هشدار چند کوهانه شدن کرونا در ایران

صفحه اول جام جم، هشدار چند کوهانه شدن کرونا در ایران

بحران تصمیمات زودهنگام کرونایی

اتخاذ تصمیمات متناقض در مدیریت بحران‌های اجتماعی یکی از اشتباهات حوزه مدیریت کلان است که از آن به عنوان چندگانگی مدیریتی یاد می‌شود. اشکالی که اکنون در زمینه تصمیم‌گیری برای بازگشایی زودهنگام اصناف گوناگون در شرایط همه‌گیری ویروس کرونا در سطوح بالای مدیریتی کشور مشاهده می‌شود. با این که برخی مسوولان ستاد ملی مدیریت بیماری از حضور مردم در سطح جامعه گلایه می‌کنند اما رئیس‌جمهور برنامه بازگشایی مشاغل در هفته‌های آینده را اعلام می‌کند.

دود این چندپارگی مدیریتی به چشم مردمی می‌رود که بسیاری از آنها به دلایل گوناگون روانی و اقتصادی به دنبال عادی شدن زودتر روال کسب‌وکارشان هستند. کرونا هنوز در جامعه ما حتی با شدتی بیشتر از گذشته قربانی می‌گیرد و دولت باید با تخصیص بسته‌های حمایتی بیشتر، اوضاع معیشتی مردم و فضای روانی جامعه را به نحوی مدیریت کند که بخش عمده مردم همچنان قرنطینه داوطلبانه خانگی را مثل ایام نوروز جدی بگیرند.

دولت از زمان شیوع این ویروس تا امروز نتوانسته است راهکاری اساسی برای حل این بحران ارائه کند و تلاش کرده با ارائه راهکارهای جسته گریخته به مدیریت جزیره‌ای این مساله بپردازد. نکته اینجاست که دولت می‌خواهد با پرداخت حداقل هزینه‌ها، موضوع کرونا را مدیریت کند در صورتی که تنها راه‌حل این بحران، تدوین و اجرای برنامه‌ای قاطع برای قطع زنجیره انتقال این ویروس است.

در مجموع، می‌توان اعلام زودهنگام بازگشایی برخی مشاغل در هفته‌های آینده را تصمیمی اشتباه ارزیابی کرد و دولت به جای آن باید همچنان برنامه‌های قاطعی را برای ترغیب یا حتی اجبار مردم به ماندن در خانه اجرا می‌کرد. بازگشایی عجولانه مشاغل نوعی سزارین اقتصادی است که دولت می‌خواهد برای جبران مشکلات مالی خود انجام دهد. فرزند متولدشده از این سزارین بدون شک ناقص خواهد بود زیرا تا زمانی که هنوز سیر شیوع در کشور نزولی نشده است هرگونه تصمیم برای عادی کردن کسب‌وکارها نه فقط منجر به بهبود شرایط کلان اقتصادی نخواهد شد بلکه می‌تواند سبب راه افتادن موج جدیدی از شیوع در سطح کشور و بالا رفتن هزینه‌های اجتماعی و بهداشتی ناشی از این مساله شود. منبع

http://jamejamdaily.ir/?nid=5628&type=0

 

تشکیلات ناجا و مشکلات اجتماعی آن

تشکیلات ناجا و مشکلات اجتماعی آن

غفور شیخی(جامعه شناس و پژوهشگر اجتماعی)

ستاد کل نیروهای مسلح، بالاترین مرجع نظامی نیروهای مسلح ایران است که وظیفه‌ی سیاست‌گذاری و فرماندهی کلیه‌ی نیروهای ارتش، سپاه و نیروی انتظامی را بر عهده دارد و مستقیماً زیر نظر رهبری اداره می‌شود. ابتدا با نام ستاد فرماندهی کل قوا تأسیس شد و در 1370 به این نام تغییر یافت. در همان سال، سه نیروی شهربانی(نظمیّه)، ژاندارمری(مرزی و روستایی) و کمیته ترکیب شد و پلیس ایران یا همان ناجا (نیروی انتظامی جمهوری اسلامی) به وجود آمد که وظیفه‌ی اصلی آن «حفظ امنیت داخلی» است و بلحاظ سلسله مراتب، فرماندهی آن (به ترتیب سهرابی، سیف الهی، لطفیان، قالیباف، علی‌آبادی، احمدی‌مقدم و اکنون اشتری) به پیشنهاد وزیر کشور و جانشین فرمانده‌ی کل قوا توسط رهبر تعیین می‌شود.

قابل اشاره است که وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح (با وزارتِ مدنی، ریاحی، چمران، فکوری، نامجو، سلیمی، جلالی، ترکان، فروزنده، شمخانی، نجّار، وحیدی، دهقان و اکنون حاتمی) یکی از هجده وزارتخانه‌ی دولت بوده و مسؤول برنامه‌ریزی، هماهنگی، پشتیبانی و توسعه‌ی توان دفاعی نیروهای مسلح می‌باشد. یعنی وظیفه‌ی تجهیز نیروهای دفاعی برای مقابله با تهدیدات احتمالی بر عهده این وزارتخانه ‌است و به‌طور مستقیم در عملیات‌های نظامی شرکت نمی‌کند.

بخش‌های اصلی ناجا که حول 3 بخش اصلی فرماندهی، حفاظت اطلاعات و عقیدتی-سیاسی قرار گرفته‌اند عبارت‌اند از

1- پلیس راهنمایی و رانندگی (راهور با فرماندهی تقی مهری که وظیفه‌ی کنترل ترافیک، نظارت بر آموزشگاه‌ها و صدور گواهینامه و دفترچه کار، رسیدگی به تخلفات و پیشگیری از تصادفات را برعهده دارد)

2-پلیس پیشگیری (با فرماندهی محمدشرفی، فرماندهی کلیه کلانتری‌ها و پاسگاه‌های انتظامی کشور، پلیس فرودگاه‌ها و راه‌آهن و حفاظت صداوسیما، میراث فرهنگی و گردشگری، منابع طبیعی و جنگلبانی، پلیس خدمات قضایی مستقر در سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها، یگان‌های امداد شهرستان، زندان‌ها و تعزیرات حکومتی، حفاظت از محیط زیست)

3-پلیس مرزبانی: (با فرماندهی قاسم رضایی، وظیفه‌ی کنترل مرزهای زمینی 6000 کیلومتر و دریایی 2700 کیلومتر، حفظ و نگهداری میل‌های مرزی و سازماندهی امور مرزنشینان را دارند. فرماندهی مرزبانی ناجا مستقر در پایتخت است. سپس فرماندهی مرزبانی استان که هر استان دارای یک یا چند هنگ مرزی و هر هنگ مرزی دارای چند گروهان مرزی و هر گروهان مرزی دارای چند پاسگاه مرزی و هر پاسگاه مرزی دارای چند برجک مرزی است)

4- پلیس ۱۱۰ یا نیروی واکنش سریع که در زمان فرماندهی قالیباف ایجاد شد.

5-پلیس آگاهی(با فرماندهی محمدرضا مقیمی)

6-پلیس مبارزه با مواد مخدر(با فرماندهی محمدمسعود زاهدیان)

7-پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات (فتا، سال 87 در زمان احمدی‌مقدم تاسیس و در امور رایانه، اینترنت، فضای مجازی، برداشت غیرمجاز از حساب‌های بانکی، صیانت حریم شخصی و... فعال شده است)

8-پلیس امنیت عمومی (پاوا که وظیفه کنترل نظم و امنیت را دارد با فرماندهی رضاییان‌فر)

9-پلیس بین‌الملل (عضویت ایران در اینترپل از 1317 و تنها کانال ارتباط رسمی مراجع انتظامی و قضایی داخل کشور با خارج از کشور که از طریق سامانه رایانه‌ای اختصاصی به صورت لحظه‌ای با کشورهای عضو و دبیرخانه کل سازمان بین‌المللی پلیس جنایی ارتباط دارد)

10-پلیس مهاجرت و گذرنامه (صدور و تعویض گذرنامه در کشور و کنترل مهاجرت)

11-پلیس دیپلماتیک (حفاظت از سفارتخانه‌ها و کنسولگری‌های سایر کشورها در ایران)

12-یگان ویژه با فرماندهی حسن کرمی (واحد اسواران، ضداغتشاش، زنان، براق=آموزش چتربازی، پاراگلایدر، سقوط آزاد، موتور سواری، واحد رهایی گروگان، واحد سپکا (سگ‌های پلیس)، واحد دریایی، واحد چک وخنثی سازی بمب و تله‌های انفجاری و غیره) که در وضعیت سفید وارد عمل نمی‌شوند. در وضعیت خاکستری کمک‌کننده به سایر نیروها هستند ولی در وضعیت زرد و قرمز موظف به دخالت و مقابله هستند. نوپو (رهایی گروگان، برخورد و خنثی‌سازی عملیات تروریستی و سرکوب شورش‌های شهری) یکی از زیرمجموعه‌های این یگان ویژه است.

13-یگان امداد: شامل واحد کنترل اجتماعات، واحد گشت انتظامی، واحد عملیات‌های ویژه و غیره است.

14-سازمان عقیدتی سیاسی: ساعس با ریاست بهرامی که دارای ماموریت رشد و گسترش فرهنگ و ارزش‌های اسلامی در ناجا و وزارت دفاع و سازمان‌های وابسته است.

15-سازمان حفاظت اطلاعات: ساحفا با ریاست عبدالله‌زاده وظیفه‌ی حفظ و صیانت نیروی انتظامی در اسرار و اطلاعات، اماکن و تاسیسات، شخصیت‌ها و پرسنل، ارتباطات و... در برابر هر گونه خطرات طبیعی و غیرطبیعی را برعهده دارد.

16-سازمان وظیفه عمومی با ریاست نوروزی که وظیفه تقسیم نیروهای وظیفه و سرباز و اعزام و... بین نیروهای مسلح ایران را بر عهده دارد.

بعد از این معرفی اجمالی و شناخت کلی،قابل یاداوری است که تمام این مجموعه‌ی گسترده و مهم در درون و در ارتباط با جامعه و مردم دارای سه مشکل و نقد قابل ملاحظه است:

اول-مشکل شکلی و ساختار ظاهری: ساختمان‌های پاسگاه‌ها و کلانتری‌ها، دفاتر انتظامی، معابر ورود و خروج شهری و ... عموماً قدیمی، رنگ و رو رفته، پر از دست‌انداز، در و پنجره‌های زوار در رفته و کوچک، بدون شاداب‌سازی و نور و تهویه‌ی کافی‌اند که از دید مراجعین مکانی ناخوشایند و فرسوده و بی‌کلاس را تداعی می‌کند که جای بسی تعجب و تاسف است که اماکنی با این تقدس و اهمیت و وظایفی خطیر و مراجعین شبانه‌روزیِ مردم، چرا باید از استانداردهای پلیس جهانی بسیار فاصله داشته باشند؟ این به معنای اشرافی‌گری در ساختار و شمایل اماکن و دفاتر انتظامی نیست بلکه بهتر است با دیدی وسیع و ظرفیتی بالا سعی شود زیباترین، مستحکم‌ترین و شایسته‌ترین و روزامدترین اماکن که بیانگر عزّت و احترام کارکنان و مراجعان و شرف مملکت است تهیه و مورد استفاده قرار گیرند. اگر قرار بر ترفندهای روانی ناخوشایندی مکان و تاثیر آن بر خلافکار باشد این امر در زندان‌ها قابل اجراست که امروزه این نگرش نیز منسوخ شده و زندان‌های کشورهای پیشرفته، حتی با بسیاری از هتل‌های جهان سوم قابل مقایسه نیست.

دوم- مشکل برقراری ارتباط اجتماعی مبتنی بر حُسن نیت و آرامش: این مبرهن است که هر محیطی، مجموعه‌ای از رفتارها و کردارها و حتی گفتارهای مخصوص به خود را دارد مانند آنکه حتی محیط نظامی با انتظامی هم متفاوت است. غالباً کسانی که در انتظامی مشغول به خدمت و فعالیت هستند و کسانی که به آنجا مراجعه می‌کنند در فضای سنگین روابط اجتماعی مبتنی بر بدبینی و نظامی‌گری و رسمیت غیرلازم گیر می‌کنند و همین امر سبب ایجاد یا تشدید ذهنیت ناخوشایند می‌گردد. در حالی که این اجحاف در حق زحمات کارکنان آن و پیش‌داوری از سوی مراجعان است. پلیس که باید مکان و ماوا و مامن آرامش مردم و مراجعانش چه خلاف‌کار و چه غیرخلاف‌کار- باشد عموماً نگرشی خشن و سرد و سخت به همدیگر منتقل می‌کنند. سرمایه‌ی انسانی- اجتماعی که اساساً خمیرمایه‌ی روابط بین انسان‌ها و کاهنده‌ی هزینه‌ها و پیش‌برنده‌ی برنامه‌هاست فیمابین نیروی انتظامی و مراجعان نیاز به بازنگری، اصلاح و پویایی بیشتری دارد. این آرامش‌بخشی و تسهیل روابط در شهرستان‌ها ضروری‌تر نیز به نظر می‌رسد.

سوم- مشکل درامد و بیمه و تسهیلات و ادامه تحصیل: زندگی نظامی و انتظامی به تناسب سختی کار و وظایف محوله دارای محدودیت‌های بسیار اجتماعی، اداری و خانوادگی است. در بسیاری از بخش‌های انتظامی حتّی قضیه جان و خون نیز مطرح است. تمامی این موارد می‌طلبد تا کارکنان و کارمندان آن از لحاظ درآمد، تامین و دارای تسهیلات مالی و امکان ادامه تحصیل باشند چرا که این نهاد نیز بخشی از همین جامعه و فرزندان و خانواده‌های همین جامعه‌اند که اگر این موارد به خوبی لحاظ نگردد آسیب‌های رشوه، تخلیه‌ی عقده، شکل‌گیری روابط غیررسمی با برخی افراد، گسترش بدبینی و... رواج می‌یابد. حد فاصل بین یک فرد انتظامی و یک فرد جامعه تنها باید «قانون جمهوری اسلامی» باشد و نه مسائل قومی، شخصی، زبانی، مذهبی، رنگ لباس، اسلحه، جنسیت و غیره. این امر می‌طلبد تا تدابیری برای معیشت و تحصیلات انتظامیان و تصحیح نگرش جامعه و مراجعان اندیشیده شود.

 

جمع‌بندی

تشکیلات گسترده و حجیم و موثر ناجا، مطالعات روزامد بینارشته‌ای می‌طلبد تا به نسبت جمعیت کشور و مسائل حساس و فن‌آوری‌های روز بتوان هر روز شاهد پیشرفت و ارتقاء در بخش‌های مختلف مردمی، انتظامی، قانون‌مداری، گزارشات درست، خنثی‌سازی دسیسه‌ها، پیگیری و به نتیجه رسیدن رونده‌ها بود. ظاهر برازنده‌ی تشکیلات انتظامی و رسیدگی جدّی به اوضاع معیشتی-تحصیلاتی و تسهیلاتی آن در یک طرف و اصلاح و بهبود روابط اجتماعی و نگرش متقابل جامعه و انتظامی در طرف دیگر موجب می‌شود تا سطح اعتماد، آرامش متقابل و روابط حسنه‌ ارتقا و افزایش یابد چرا که هدف نهایی تمام این تشکیلات و مردم همانا داشتن جامعه‌ای سالم، پاک، قانونمند و پیشرفته است تا ضمن داشتن زندگی رضایت‌بخش موجبات توسعه‌ی فزاینده‌ی کشور نیز فراهم‌تر گردد.

شیخی، غفور (۱۳۹٦) تشکیلات ناجا و مشکلات اجتماعی آن، دوهفته نامه صدای آشنا، سال دهم، شماره 110، ص3

تشکیلات ناجا و مشکلات اجتماعی آن

تشکیلات ناجا و مشکلات اجتماعی آن

غفور شیخی(جامعه شناس و پژوهشگر اجتماعی)

ستاد کل نیروهای مسلح، بالاترین مرجع نظامی نیروهای مسلح ایران است که وظیفه‌ی سیاست‌گذاری و فرماندهی کلیه‌ی نیروهای ارتش، سپاه و نیروی انتظامی را بر عهده دارد و مستقیماً زیر نظر رهبری اداره می‌شود. ابتدا با نام ستاد فرماندهی کل قوا تأسیس شد و در 1370 به این نام تغییر یافت. در همان سال، سه نیروی شهربانی(نظمیّه)، ژاندارمری(مرزی و روستایی) و کمیته ترکیب شد و پلیس ایران یا همان ناجا (نیروی انتظامی جمهوری اسلامی) به وجود آمد که وظیفه‌ی اصلی آن «حفظ امنیت داخلی» است و بلحاظ سلسله مراتب، فرماندهی آن (به ترتیب سهرابی، سیف الهی، لطفیان، قالیباف، علی‌آبادی، احمدی‌مقدم و اکنون اشتری) به پیشنهاد وزیر کشور و جانشین فرمانده‌ی کل قوا توسط رهبر تعیین می‌شود.

قابل اشاره است که وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح (با وزارتِ مدنی، ریاحی، چمران، فکوری، نامجو، سلیمی، جلالی، ترکان، فروزنده، شمخانی، نجّار، وحیدی، دهقان و اکنون حاتمی) یکی از هجده وزارتخانه‌ی دولت بوده و مسؤول برنامه‌ریزی، هماهنگی، پشتیبانی و توسعه‌ی توان دفاعی نیروهای مسلح می‌باشد. یعنی وظیفه‌ی تجهیز نیروهای دفاعی برای مقابله با تهدیدات احتمالی بر عهده این وزارتخانه ‌است و به‌طور مستقیم در عملیات‌های نظامی شرکت نمی‌کند.

بخش‌های اصلی ناجا که حول 3 بخش اصلی فرماندهی، حفاظت اطلاعات و عقیدتی-سیاسی قرار گرفته‌اند عبارت‌اند از

1- پلیس راهنمایی و رانندگی (راهور با فرماندهی تقی مهری که وظیفه‌ی کنترل ترافیک، نظارت بر آموزشگاه‌ها و صدور گواهینامه و دفترچه کار، رسیدگی به تخلفات و پیشگیری از تصادفات را برعهده دارد)

2-پلیس پیشگیری (با فرماندهی محمدشرفی، فرماندهی کلیه کلانتری‌ها و پاسگاه‌های انتظامی کشور، پلیس فرودگاه‌ها و راه‌آهن و حفاظت صداوسیما، میراث فرهنگی و گردشگری، منابع طبیعی و جنگلبانی، پلیس خدمات قضایی مستقر در سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها، یگان‌های امداد شهرستان، زندان‌ها و تعزیرات حکومتی، حفاظت از محیط زیست)

3-پلیس مرزبانی: (با فرماندهی قاسم رضایی، وظیفه‌ی کنترل مرزهای زمینی 6000 کیلومتر و دریایی 2700 کیلومتر، حفظ و نگهداری میل‌های مرزی و سازماندهی امور مرزنشینان را دارند. فرماندهی مرزبانی ناجا مستقر در پایتخت است. سپس فرماندهی مرزبانی استان که هر استان دارای یک یا چند هنگ مرزی و هر هنگ مرزی دارای چند گروهان مرزی و هر گروهان مرزی دارای چند پاسگاه مرزی و هر پاسگاه مرزی دارای چند برجک مرزی است)

4- پلیس ۱۱۰ یا نیروی واکنش سریع که در زمان فرماندهی قالیباف ایجاد شد.

5-پلیس آگاهی(با فرماندهی محمدرضا مقیمی)

6-پلیس مبارزه با مواد مخدر(با فرماندهی محمدمسعود زاهدیان)

7-پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات (فتا، سال 87 در زمان احمدی‌مقدم تاسیس و در امور رایانه، اینترنت، فضای مجازی، برداشت غیرمجاز از حساب‌های بانکی، صیانت حریم شخصی و... فعال شده است)

8-پلیس امنیت عمومی (پاوا که وظیفه کنترل نظم و امنیت را دارد با فرماندهی رضاییان‌فر)

9-پلیس بین‌الملل (عضویت ایران در اینترپل از 1317 و تنها کانال ارتباط رسمی مراجع انتظامی و قضایی داخل کشور با خارج از کشور که از طریق سامانه رایانه‌ای اختصاصی به صورت لحظه‌ای با کشورهای عضو و دبیرخانه کل سازمان بین‌المللی پلیس جنایی ارتباط دارد)

10-پلیس مهاجرت و گذرنامه (صدور و تعویض گذرنامه در کشور و کنترل مهاجرت)

11-پلیس دیپلماتیک (حفاظت از سفارتخانه‌ها و کنسولگری‌های سایر کشورها در ایران)

12-یگان ویژه با فرماندهی حسن کرمی (واحد اسواران، ضداغتشاش، زنان، براق=آموزش چتربازی، پاراگلایدر، سقوط آزاد، موتور سواری، واحد رهایی گروگان، واحد سپکا (سگ‌های پلیس)، واحد دریایی، واحد چک وخنثی سازی بمب و تله‌های انفجاری و غیره) که در وضعیت سفید وارد عمل نمی‌شوند. در وضعیت خاکستری کمک‌کننده به سایر نیروها هستند ولی در وضعیت زرد و قرمز موظف به دخالت و مقابله هستند. نوپو (رهایی گروگان، برخورد و خنثی‌سازی عملیات تروریستی و سرکوب شورش‌های شهری) یکی از زیرمجموعه‌های این یگان ویژه است.

13-یگان امداد: شامل واحد کنترل اجتماعات، واحد گشت انتظامی، واحد عملیات‌های ویژه و غیره است.

14-سازمان عقیدتی سیاسی: ساعس با ریاست بهرامی که دارای ماموریت رشد و گسترش فرهنگ و ارزش‌های اسلامی در ناجا و وزارت دفاع و سازمان‌های وابسته است.

15-سازمان حفاظت اطلاعات: ساحفا با ریاست عبدالله‌زاده وظیفه‌ی حفظ و صیانت نیروی انتظامی در اسرار و اطلاعات، اماکن و تاسیسات، شخصیت‌ها و پرسنل، ارتباطات و... در برابر هر گونه خطرات طبیعی و غیرطبیعی را برعهده دارد.

16-سازمان وظیفه عمومی با ریاست نوروزی که وظیفه تقسیم نیروهای وظیفه و سرباز و اعزام و... بین نیروهای مسلح ایران را بر عهده دارد.

بعد از این معرفی اجمالی و شناخت کلی،قابل یاداوری است که تمام این مجموعه‌ی گسترده و مهم در درون و در ارتباط با جامعه و مردم دارای سه مشکل و نقد قابل ملاحظه است:

اول-مشکل شکلی و ساختار ظاهری: ساختمان‌های پاسگاه‌ها و کلانتری‌ها، دفاتر انتظامی، معابر ورود و خروج شهری و ... عموماً قدیمی، رنگ و رو رفته، پر از دست‌انداز، در و پنجره‌های زوار در رفته و کوچک، بدون شاداب‌سازی و نور و تهویه‌ی کافی‌اند که از دید مراجعین مکانی ناخوشایند و فرسوده و بی‌کلاس را تداعی می‌کند که جای بسی تعجب و تاسف است که اماکنی با این تقدس و اهمیت و وظایفی خطیر و مراجعین شبانه‌روزیِ مردم، چرا باید از استانداردهای پلیس جهانی بسیار فاصله داشته باشند؟ این به معنای اشرافی‌گری در ساختار و شمایل اماکن و دفاتر انتظامی نیست بلکه بهتر است با دیدی وسیع و ظرفیتی بالا سعی شود زیباترین، مستحکم‌ترین و شایسته‌ترین و روزامدترین اماکن که بیانگر عزّت و احترام کارکنان و مراجعان و شرف مملکت است تهیه و مورد استفاده قرار گیرند. اگر قرار بر ترفندهای روانی ناخوشایندی مکان و تاثیر آن بر خلافکار باشد این امر در زندان‌ها قابل اجراست که امروزه این نگرش نیز منسوخ شده و زندان‌های کشورهای پیشرفته، حتی با بسیاری از هتل‌های جهان سوم قابل مقایسه نیست.

دوم- مشکل برقراری ارتباط اجتماعی مبتنی بر حُسن نیت و آرامش: این مبرهن است که هر محیطی، مجموعه‌ای از رفتارها و کردارها و حتی گفتارهای مخصوص به خود را دارد مانند آنکه حتی محیط نظامی با انتظامی هم متفاوت است. غالباً کسانی که در انتظامی مشغول به خدمت و فعالیت هستند و کسانی که به آنجا مراجعه می‌کنند در فضای سنگین روابط اجتماعی مبتنی بر بدبینی و نظامی‌گری و رسمیت غیرلازم گیر می‌کنند و همین امر سبب ایجاد یا تشدید ذهنیت ناخوشایند می‌گردد. در حالی که این اجحاف در حق زحمات کارکنان آن و پیش‌داوری از سوی مراجعان است. پلیس که باید مکان و ماوا و مامن آرامش مردم و مراجعانش چه خلاف‌کار و چه غیرخلاف‌کار- باشد عموماً نگرشی خشن و سرد و سخت به همدیگر منتقل می‌کنند. سرمایه‌ی انسانی- اجتماعی که اساساً خمیرمایه‌ی روابط بین انسان‌ها و کاهنده‌ی هزینه‌ها و پیش‌برنده‌ی برنامه‌هاست فیمابین نیروی انتظامی و مراجعان نیاز به بازنگری، اصلاح و پویایی بیشتری دارد. این آرامش‌بخشی و تسهیل روابط در شهرستان‌ها ضروری‌تر نیز به نظر می‌رسد.

سوم- مشکل درامد و بیمه و تسهیلات و ادامه تحصیل: زندگی نظامی و انتظامی به تناسب سختی کار و وظایف محوله دارای محدودیت‌های بسیار اجتماعی، اداری و خانوادگی است. در بسیاری از بخش‌های انتظامی حتّی قضیه جان و خون نیز مطرح است. تمامی این موارد می‌طلبد تا کارکنان و کارمندان آن از لحاظ درآمد، تامین و دارای تسهیلات مالی و امکان ادامه تحصیل باشند چرا که این نهاد نیز بخشی از همین جامعه و فرزندان و خانواده‌های همین جامعه‌اند که اگر این موارد به خوبی لحاظ نگردد آسیب‌های رشوه، تخلیه‌ی عقده، شکل‌گیری روابط غیررسمی با برخی افراد، گسترش بدبینی و... رواج می‌یابد. حد فاصل بین یک فرد انتظامی و یک فرد جامعه تنها باید «قانون جمهوری اسلامی» باشد و نه مسائل قومی، شخصی، زبانی، مذهبی، رنگ لباس، اسلحه، جنسیت و غیره. این امر می‌طلبد تا تدابیری برای معیشت و تحصیلات انتظامیان و تصحیح نگرش جامعه و مراجعان اندیشیده شود.

 

جمع‌بندی

تشکیلات گسترده و حجیم و موثر ناجا، مطالعات روزامد بینارشته‌ای می‌طلبد تا به نسبت جمعیت کشور و مسائل حساس و فن‌آوری‌های روز بتوان هر روز شاهد پیشرفت و ارتقاء در بخش‌های مختلف مردمی، انتظامی، قانون‌مداری، گزارشات درست، خنثی‌سازی دسیسه‌ها، پیگیری و به نتیجه رسیدن رونده‌ها بود. ظاهر برازنده‌ی تشکیلات انتظامی و رسیدگی جدّی به اوضاع معیشتی-تحصیلاتی و تسهیلاتی آن در یک طرف و اصلاح و بهبود روابط اجتماعی و نگرش متقابل جامعه و انتظامی در طرف دیگر موجب می‌شود تا سطح اعتماد، آرامش متقابل و روابط حسنه‌ ارتقا و افزایش یابد چرا که هدف نهایی تمام این تشکیلات و مردم همانا داشتن جامعه‌ای سالم، پاک، قانونمند و پیشرفته است تا ضمن داشتن زندگی رضایت‌بخش موجبات توسعه‌ی فزاینده‌ی کشور نیز فراهم‌تر گردد.

شیخی، غفور (۱۳۹٦) تشکیلات ناجا و مشکلات اجتماعی آن، دوهفته نامه صدای آشنا، سال دهم، شماره 110، ص3

نه به طبقه مسئولان

«نه به طبقه‌ی مسئولان»

مصاحبه‌ی روزنامه‌ی جام‌جم با

-پرویز فتاح (رئیس کمیته‌ی امداد)

-غفور شیخی (جامعه‌شناس و پژوهشگر اجتماعی)

-اسدا... عباسی، عضو هیات‌رئیسه مجلس شورای اسلامی

...

رئیس کمیته امداد در بخشی از سخنانش به زندگی اشرافی برخی مسئولان اشاره کرد و گفت: سبک زندگی دور از الگوی ایرانی ـ اسلامی از محل‌های تولید فقر است و افزون بر اینها زندگی اشرافی برخی مسئولان بیش از هر مساله‌ای به فقر دامن می‌زند و نمک بر زخم نیازمندان می‌پاشد.

 

کاهش سرمایه اجتماعی

تعاریف بسیاری از مسئولان در جامعه وجود دارد، اما شاید ساده‌ترینش این باشد که مسئول فردی است از خود مردم، برای انجام یک‌سری از امورات {در مدت زمان مشخصی}، اختیارات قانونی دارد. اما مسئولان با تهدیدهای فراوانی در دوران مسئولیتشان روبه رو می‌شوند،‌ تهدید‌هایی که برخی را به زانو در می‌آورد.

غفور شیخی، جامعه شناس معتقد است مهم‌ترین تهدید یا آفت مسئولان به نحوه انتخاب آنها برمی‌گردد. نحوه انتخابی که اگر بر‌اساس سیاست، روابط یا منافع باشد، می‌تواند بسیار مخرب باشد.

او به جام‌جم می‌گوید: ضعف نظارت بر عملکرد مسئولان می‌تواند به اعتماد عمومی مردم ضربه وارد کند. خیلی از مردم انتظار برخورد با مسئولان خاطی را دارند و شاهد این هستند که کمتر برخوردی با این افراد می‌شود.

این جامعه‌شناس از خودپنهانی و لاپوشانی به عنوان دو آفت دیگر نام می‌برد و می‌افزاید: برخی از این افراد می‌آیند زیر چتر نظام و منتقدان نوع زندگی‌شان را با برچسب‌های مختلف تهدید می‌کنند. به این مفهوم که از آبروی نظام برای منافع خودشان خرج می‌کنند.

 

ظهور طبقه مسئولان!

آن‌طور که شیخی می‌گوید با همه این موارد و آفت‌ها حالا در جامعه ایرانی شاهد ظهور طبقه اجتماعی تازه‌ای هستیم به نام طبقه مسئولان! نه طبقه مرفه و اشرافی هستند که اصلا نمی‌خواهند با برچسب چنین طبقه‌ای شناخته شوند و نه نوع سبک زندگی‌شان نشان از تعلقشان به طبقه کارگر {عموم} دارد.

اما این‌آفت‌ها در نوع زندگی این افراد چه خدشه‌ای به عموم مردم وارد می‌کند‌ آن هم در شرایطی که این روزها فضای مجازی همچون آینه‌ای از رفتار آنها در جامعه است؟

به گفته شیخی، دیدگاه مردم نسبت به این طبقه از مسئولان همواره با 1-ترس، 2-بی‌اعتمادی، 3-حرص و حسرت و 4-فرصت انتقام همراه است. این جامعه‌شناس ادامه می‌دهد:‌ اگر مورد اخلاقی از یک مسئول دیده شود باعث غوغایی در فضای مجازی می‌شود. چرا که مردم جامعه این فرصت را غنیمت می‌شمارند تا همه بی‌اعتمادی شان را در آنجا جبران کنند.

مسئولان می‌روند و مدیران دیگری جای آنها را می‌گیرند، اما در این میان آنچه باقی می‌ماند اثراتی است که از دوره مسئولیت باقی می‌ماند.

به گفته شیخی، سبک زندگی اشرافی و تخلف از قانون مسئولان سبب بی‌اعتمادی عمومی جامعه می‌شود. در نتیجه،‌ این بی‌اعتمادی به کاهش سرمایه اجتماعی منجر می‌شود. به این مفهوم که روز به روز فاصله و شکاف بین مردم و مسئولان بیشتر می‌شود.

او به پدیده تازه‌ای در این میان هم اشاره دارد. این جامعه‌شناس به جام‌جم می‌گوید: در این میان با پدیده‌ای جدید رو‌به‌رو هستیم به نام تازه به دوران رسیده‌ها که جولانگاهشان اتفاقا در همان فضای مجازی هم است. آقازاده‌ها و افرادی که این روزها در فضای مجازی به کنایه از آنها به عنوان ژن‌های خوب یاد می‌شود از این دست افراد هستند. آن‌طور که شیخی می‌گوید آنها ویژه‌خوارند و گمان می‌کنند چون فرزند فلان مسئول هستند حق دارند از رانت استفاده کنند. همین افراد نمونه بارزی است از ناامیدی اجتماعی مردم برای نبود اراده برای مبارزه با فساد مسئولان.

اسدا... عباسی، عضو هیات‌رئیسه مجلس شورای اسلامی نیز با اشاره به کلید خوردن «طرح اعاده اموال نامشروع مسئولان» به جام‌جم می‌گوید:‌ در طرحی که جمعی از نمایندگان آن را تدوین کرده‌اند، آورده شده افرادی مثل رئیس‌جمهور، معاون، مشاوران، استانداران، فرمانداران و نمایندگان مجلس تمامی اموال خود را که پیش از تصدی پست یا پس از آن کسب کرده‌اند، باید اعلام کنند.

به گفته عباسی، مردم تبعیض را نمی‌پذیرند و همواره به دنبال عدالت هستند و وقتی می‌بینند افرادی که منصب و مسئولیتی دارند بعد از پایان مسئولیت به زندگی اشرافی روی آورده‌اند، دلسرد می‌شوند...

 

منبع

-نه به طبقه مسئولان (12 اسفند 1396)، جام جم، شماره 5058، صفحه17

یا

-شیخی، غفور و اسماعیلی، میثم (1396) نه به طبقه مسئولان، روزنامه‌ی سراسری جام‌جم، سال 18، شماره 5058، ص 17، دوازدهم اسفند، شناسه 3202373112506867800

لینک کوتاه

http://jjo.ir/ddthnogu

سردار از دریچه اهل قلم

سردار از دریچه اهل قلم

سُبْحَانَكَ لَاعِلْمَ لَنَا إِلَّا مَاعَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيم وَالصَّلَوه وَالسَّلامُ عَلَی رَسوُلِ الاَمینِ وَ عَلَی آلِهِ وَ اَصحَابِهِ وَ اَتبَاعِهِ اَجمَعین اِلَی یَومِ الدّین.

جای بسی خوش‌وقتی و خوش‌حالی است که وظیفه‌ی خطیر تقدیر و تقریظ بر اثر مبارکِ مجموعه‌ی مقالاتِ همایش سردار عزیزخان بر این اقل و احقر گماشته شده و هم‌دم با مجتهدالشعراء قاآنی شیرازی می‌سراییم که:

گفتا پس‌ از ولای خدا و رسول و آل ... از مردمان عزیزترت‌ کیست در نظر؟

گفتم توگرچه هستی چون جانِ برم عزیز ... مهر عزیز خان بود از تو عزیزتر

یزدان گذاشت نام ترا از ازل، عزیز ... نامی که او گذارد اینسان کند اثر.

و اما بحث و فحصِ مسائل و مناقب اشخاصِ تاریخ‌ساز به ویژه در گذر و نظر زمان، نیاز مبرم و ملزم به نگاه تاریخ اجتماعیِ بستر آن ظهور و افول‌ها دارد از این رو اشارت و نظارتی مجمل بر تاریخ جهان و ایرانِ دوره‌ی سردار عزیزخان می‌اندازیم:

به هنگام ظهور و حضور سردار، اوضاع جهان آبستن تغییرات سریع و بدیعی بود که جایگاه و پایگاه آینده‌ی ملل و دول را بر این دایره‌ی دوّار قدرت‌گیری و قدرت‌نمایی رقم می‌زد. ما ایرانیان در موقعیّت و زمان قابل قبولی قرار داشتیم. همزمان با حکم سرداریِ عزیزخان بود که فرانکلین پیرس (بعد از میلارد فیلمور در ۱۲۲۹ تا ۱۲۳۱خورشیدی و دوران سلطنت ناصر الدین شاه قجر و گشایش دارالفنون) در 1852به عنوان چهاردهمین رئیس‌جمهور آمریکا از دموکرات‌ها انتخاب شد و حیات حزب ویگ پایان یافت و رویکرد تشکیل دولت-ملّت‌های مبتنی بر دموکراسی از نوع رای‌گیری‌ها در بورس و کورس افتاد و خط‌کش‌ها بر روی نقشه به جان امپراطوری‌ها افتادند و ده‌ها کشور قد و نیم قد شکل گرفتند.

در فرانسه، چارلز لوئیس بناپارت (ناپلئونIII) از ۱۸۴۹ تا ۱۸۵۲ رئیس‌جمهور بود و از ۱۸۵۲ تا ۱۸۷۰ تحت عنوان «ناپلئون سوّم» امپراتور این کشور شد و قانون اساسی مصوّب گردید. پس از جنگ کریمه و اتریش، شکوه و اعتبار سیاسی آنها به عنوان حامی ملت‌ها به اوج رسید. غرب‌رفتگان قجری و تحصیل‌کرده‌های درباری قوانین مصوب فرانسه را نقطه عطف پیشرفت دول و مشارفت ملل می‌دانستند.

همزمان با دارالفنون عزیزخان است که قدیمی‌ترین دانشگاه استرالیا، دانشگاه سیدنی افتتاح شد. چارلز دیکنزِ صاحب سبک جهانی40 ساله شد و در ایالات متحده و شهر نیویورک، اولین حمام عمومی و در بریتانیا و شهر لندن، اولین توالت عمومی زنان افتتاح گردید. دانشمندان علوم پایه و طبیعی یکی بعد از دیگری ظهور می‌کردند. جدا از تاثیرگذاری آمریکا، بریتانیا، فرانسه، شوروی سابق و روسیه‌ی لاحق در آن طرف آب، دوران سردار همزمان با پایانِ قدرت بدرخان پاشا (پدر ملّی‌گرایی کوردی که در امپراطوری عثمانی پرچم استقلال را برافراشت) در کردستان ترکیه کنونی بود که توسط لشکرکشی و همدستی تورک‌ها و برادرزاده اش به قصد جانشینی، ساقط و سپس فریب‌خورده نیز اعدام شد.

اما اوضاع داخلی ایران، یارای حرکت با این شتابِ پیشرفت بیرون را نداشت. هرچه تمدن، کهن‌تر چسبندگی بازوان سنّت‌ِ خواهانِ تسلّط و حرکت تلوتلوخوران بیشتر می‌شود مادامی که مدیریت دوراندیش و باظرفیت و منعطف و کارامد بر مسند کار نباشد. تاریخ تفکّر این سرزمین کهن، زخماسیب‌‌های آشکاری را واگویه می‌کند که اولاً و غالباً مرام رفاقت و مروّت وفاقت در بین ما ایرانی‌ها به ویژه در حوزه‌ی سیاست و کیاست بغایت ضعیف و نحیف و مصداق حَاميهَا حَراميهَا بوده است که ليسَ لِلبَحرِ جارٌ و لا للمَلِكِ صَديقٌ و لا للعافِيَةِ ثَمَنٌ (دريا، همسايگی نمی‌فهمد و پادشاه، دوستى را نشاید و عافيت، قيمت ندارد!) از این رو هرگاه استَولَى اللِّئامُ اضطَهِدَ الكِرامُ موجب عزیمت نخبگان و عزلت کریمان شده است. در یک کلام، بدسگالی و ناپاکی با هم، نه تنها مانع پیشرفت یک نفر، تفکر یا همگرایی و هم‌افزایی تیم‌هاست بلکه دافع توسعه‌ی یک کشور و ملّت هم است چون آفةُ المُلوكِ سُوءُ السِّيرَةِ، آفةُ الوُزَراءِ خُبثُ السَّريرَةِ آفت شاهان، بدرفتارى است و آفت وزيران، بد سگالى که سردار، گرفتار این هر دو آسیب فرادستان، اطرافیان، زیردستان و حتّی دوردستانش بود.

ثانیاً و مکرراً تاریخ و تذکره‌ی شیر‌زنان و بزرگ‌مردان این سرزمین، شارژی و گزینشی بوده است. به این معنا که هر آنچه متناسب و متوازنِ سلایق زَرمداران و علایق زورمندان و طرایق تزویریان بوده به عنوان سرلوحه و سرمایه، برجسته شده و به خورد نظام آموزشی و فرهنگی و رسانه‌ای داده شده است و می‌شود و این سبب کج و معوج شدن هیکل تاریخ یک کشور با ده‌ها ملّیت-قوم اصیل و جلیل گردیده که ممانعت از تشعشعات انوار رجال الاکراد یکی از این گزینش‌های اختیاری بوده است که برپایی موفقیت‌آمیز این همایش به همّت آقای محمدآوات دکاندار و زعامت کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی دور چهارم شهر بوکان و دبیری دکتر عبدالهی دانشمند و قلم‌فرسایی و درّافشانی محققان و مدققان دلسوز، برگ‌هایی سیمین بر آگاهیمان از تاریخ افزوده و می‌افزاید و پرده‌های زرینی از برخی اسرار و ناگفته‌های دیارمان برداشته و می‌دارد.

مجموعه مقالاتی که هر یک با درایت و صلاحیت، نگاشته شده‌اند و هر یک گوشواره‌ای از کاخ و تاخ سترگ تاریخ سردار را رونمایی و عیان العوام کرده‌اند و بسی جای تقدیر و تشکر و دستمریزاد دارد. جغرافیای تاریخیِ ظهور و تراش این نگین ناب مورد توجه زمانی و توتونچی قرار گرفته که به محض ورود به عمارتِ مباحث از دالان بررسی‌های ابعاد شخصیتی سردار توسط کریمیان سردشتی به شاه‌بیت عزیزا بیا تا عزیزت کنم، عزیزان ایران کنیزت کنم بر می‌خوریم و از سرسرای اهتمام ارزشمند کتاب‌شناسی سردار از سوی پرویز و سهیلا راد و جناب شجاعی می‌گذریم و به دو ایوانیِ دکتر پیروتی اقدم می‌رسیم که در آن به جایگاه نظامی-سیاسی سردار و فرزندانش و نقش نخبگی ایلی وی پرداخته می‌شود. خصال صلابت، لیاقت، ملایمت، مشورت، تبعیض‌گریزی و دانش‌اندوزی سردار زیبنده‌ی تالار علون‌آبادی است. باباخانی و ترابی، هر کدام، مستند و مستدل، به نقش آبگینه‌ی سردار در حوضخانه‌ی سیاست داخله و خارجه‌ی عصر قجر اشارات ظریف و زیبا نموده‌اند. تزئینات تحلیل جامعه‌شناختی غلامی، چشم‌اندازی وسیع از ستاد شکل‌گیری دولت-ملت و میدان رزم ارتش در مقابل دیدگان خواننده و بیننده ترسیم می‌کند. زیبندگی گنبد و گلدسته‌ی مصلای تعامل مذهبی از هادیان و مظفری چشم و دل سردار و هر صلح‌جوی وحدت‌گرایی را می‌نوازد. سپس اساتید خمسه‌ی مسلّم خلق تندیس‌های ناموران، دکتر صالحیان، دکتر نوری، عباس‌زاده، احمد و محمد احمدیان تالار انجمن را با نقش و مشارکت نخبگان، علماء، شعراء، فقها و ادبا و سپهسالاران از قیومیت افلاطونی تا رعایای قشونی و إلیت‌های محلّی و فارغ‌التحصیلان حجره‌ای آراسته‌اند. مقبره الشعرای حسن‌زاده و موزه‌ی نسخ خطی و پیشنهاد مرکز اسناد عبدلی در منتهی الیه باغ عمارت سردار، خستگی یک بازدید طولانی تاریخی را از تن به در می‌کنند. هنگام دورشدن از این بازدید علمی به وضوح راه‌کارهای مرمتی آثار سرداران از سوی آبام و معروفی‌اقدم پیرامون حوضخانه و برج‌های شش‌وجهی گرفته تا طاق‌نماهای چهارگانه و خروج بسیج را الزامی می‌نماید.

در خاتمه، امیدواریم همگان مشمول اجر و برکات باقیات الصالحاتی باشیم که آیندگان دعای خیرمان گویند و خشت‌هایی ثقیل و ثمین بر آن بیفزایند و نگاهبان عزت و حرمت تاریخ سرزمین‌مان باشند تا بمثابه و مشابه چراغی پیش‌ و پس‌افروز از آزمودنِ خطاها مصون بدارد چرا که تاریخ در صورت آگاهی و فرّهی می‌تواند موتور محرّکه‌ و گنجینه‌ی درّاکه یا پرتگاه تهلکه باشد و این بستگی به باروری شعور یا تداوم قصورِ «مردم اکنون» دارد. تقدیر و تقریظ را چنین مختوم به لاک و مهر شیخی می‌کنم که خَيرُ الاُمَراءِ مَن كانَ على نفسِهِ أميراً (بهترين اميران، كسى است كه بر نفس خود امير باشد)

والسلام علیکم و رحمه الله. تیرماه سنه 1396. بوکان. غفور شیخی (جامعه شناس و پژوهشگر).

دانلود این متن، در محیط word کلیک فرمایید.

اعتباد کارگری!


📌اعتیاد کارگری بخشی از اعتیاد حوزه‌ی صنعت است
📌کارگران، بیشتر مصرف کننده مواد سنتی‌اند
📌در ارائه آمار بە تفکیک زرنگیم اما در عمل برای پیشگیری و درمان کلی‌گویی می‌کنیم
📌هیچ چیز در جامعه ما بعید نیست
📌برونداد تضاد و نابرابری، بیشتر خشم و عصبانیت است تا اعتیاد
📌بهبود معیشت کارگر اولین و بهترین راهکار پیشنهادیست
📌موادفروش انگل جامعه است. فرهنگ‌سازی شود.
📌مافیای مواد، پیمانکاری و انحصاری شده است
📌با چسبیدن به یقه کارگر راه به جایی نمی‌بریم...

ادامه نوشته

سیاست رسانه و مخاطب شناسی در مناطق کوردنشین

اصلی ترین کارکرد و هدف اولیه ی رسانه تحت تاثیر قرار دادن مخاطب و تغییر در پندار و کردار اوست که بعضی از رسانه ها به صورت مستقیم و آشکار (مثلا با صدور بیانیه، نقد و بررسی، توصیه ها و...) و برخی غیرمستقیم و پنهان (مثلا با تاکید بر نشر خبر، پخش فیلم های گزینشی و...) این را دنبال و اجرا می کنند.

✅مرحله ی اول- ساختار و سرچشمه
منبع محتوایی و مجوزی و نظارتی اکثریت رسانه های داخلی، مشخص و معیّن است. روش پردازش و انتقال آنها ممکن است اندکی متفاوت و متنوّع باشد.
هر لحظه مانند ترمینال های بسیار پرتردد عمل می کند که در این میان محتوامسافرهای غیرمجاز فیلتر، سانسور، حذف یا تغییر مسیر داده می شوند.

✅مرحله دوم- ابزار و نوع رسانه
تمام انواع آنچه که یارای تولید و انتقال و نشر و بازنشر محتوا و پیام (چندرسانه ای، نوشتاری، تصویری و...) را داشته باشد مدنظر است.
محتواها در ترمینال فوق که اشاره شد اکنون هر یک سوار بر ابزار ویژه ی خود می گردد و این مسیر انتقال را می پیماید.

✅مرحله سوم- مخاطب وگیرنده
هر کدام از این محتوامسافرها بعد از تولید (مرحله اول) و طی مسیر انتقال (مرحله ی دوم)، به محض رونمایی، تبدیل به یک بذر و تخم می شود که می تواند در لحظه تبدیل به درخت بلندبالای لوبیای سحرآمیز شود یا بعد از چند لحظه در چاله ی سیاه فراموشی، دفن گردد یا به دست نگهبان کهنسال آرشیو و بایگانی سپرده شود.
در تمام آنها، از حاصل این تولید، انتقال و اصابت، مفهوم «اثر و تاثیر» مشترک است.

✅مرحله چهارم- گزینش، چینش، نسبیت
گرایش غالبی دست اندرکاران رسانه و مخاطبان، گزینش اخبار و اطلاعات و پیام هاست. نوع چینش محتوا و بکارگیری کلمات و اصطلاحات و مفاهیم و ترکیب آنها با چاشنیِ انواع فرمت های تصویری و... حائز اهمیت است.
📌ممکن است یک رسانه، ادعای خط مشی مستقل داشته باشد اما با گزینش پیام هایی خاص – مثلاً هر آنچه مربوط به فلان شخصیت یا نماینده ی مجلس یا مسئول باشد- و سپس مهارت ها و ترفندهای چینش کلمات و مفاهیم آن، ایماژی ویژه و تصویری از قبل تعیین شده را متبادر نماید.

✅مرحله پنجم- تجانس و تنوّع صدا
هر چه چندصدایی رسانه ها در یک جامعه بیشتر باشد معمولاً حوزه ی نقد و تحلیل و چالش ها هم تقویت می شود و تک صدایی یا صدای غالب به دنبال تاثیرگذاری بر مخاطبان منفعل است.
📌مثلاً اگر در شهرستان بوکان چندین رسانه از درون و دلِ مردمِ جامعه، طیف ها و گرایش ها و احزابِ مختلف مشغول به کار و خدمت باشند دیگر یک سایت مشخص یا یک کانال وابسته نمی تواند با گزینش و چینش (مرحله ی چهار)، جولانِ هدفمند ارائه دهد و خط مشی با ادعا و محتوا همخوانی و همسویی نداشته باشد.
پول، رانت و امتیاز و روابط بر این قضیه تاثیرگذارست.

✅مرحله ششم- مخاطب شناسی
بخشی از جامعه همان مخاطب فعالی است که دارای ویژگی های انتخاب گرایِ گزینشی، هدف گرایِ سودمند، حساسیت گرایِ درگیر و حتّی مقاومت گرای تاثیرپذیر نسبی هستند.
مناطق کوردنشین از این لحاظ دارای اهمیت ویژه خبری و اطلاع رسانی و حوزه ی کار رسانه ای است چرا که این برجسته سازی پیام ها و اطلاعات، حداقل در پنج مورد زیر به وفور دیده می شود و استفاده می گردد:
1- اهمیت رویدادها: رسانه ها بعضي رويدادها يا فعاليت‌ها را پراهميت و آنها را بارز مي‌سازند.
2- پوشش متفاوت: از نظر تحلیل محتوا، بسیاری از موضوعات و واژگان در این مناطق، مورد بحث و پوشش قرار نمی‌گیرند.
3- موضوعات قالب‌دار و کلیشه‌ای در این مناطق زیاد است.
4- زبان: زبان مورد استفاده اغلب رسانه‌ها در این مناطق فارسی است که مي‌تواند دو یا چند زبانه گردند و مخاطب را به سوی کوردی آموزی و کوردی خوانی نیز سوق دهند.
5- اظهارات اشخاص: رسانه های مناطق کوردنشین بیش از حد معمول وابسته ی اظهارات مسئولین، اشخاص معروف و معتبر هستند و این نقش و جایگاه «جریان سازی» و «تفکرگرایی» و «برساخت گرایی» را کمرنگ و سست می کند...

ادامه نوشته

منگنه‌ی معیشت و امنیّت در مناطق کوردنشین

درامد
معیشت در ساده‌ترین تعریف به سبدمعیشتی برمی‌گردد که عبارت است از تأمین هزینه‌های اصلی و اولیه‌ی یک خانوار اعم از نرخ مسکن، تغذیه، بهداشت و درمان، آموزش و اقلام موثر دیگر که امکان یک زندگی آبرومندانه را فراهم سازد. این به معنای نادیده گرفتن سبد مطلوب یا قناعت به وضع موجود یا به فراموشی سپردن معیشت پایدار نیست.
در طرف دیگر، شاید بتوان ساده‌ترین تعریف امنیّت را نبود تهدید و هراس با کنترل عوامل موثر بر برهم‌زدن آرامش در ابعاد فردی، اجتماعی، سیاسی و... دانست.

✅الف- وضعیت معیشت
جدیدترین تغییرات نرخ بیکاری در ایران به میزان حدود 21درصد برآورد شده و سیر صعودی داشته است.
استان لرستان عنوان بیشترین دارنده جمعیت بیکار
بعد از آن استان ایلام با 2/19 درصد
پایین‌ترین نرخ بیکاری با 7/7 درصد در استان خراسان جنوبی
زنجان با حدود 37درصد بالاترین نسبت اشتغال
سیستان و بلوچستان با حدود 25درصد پایین‌ترین نسبت اشتغال را دارد.
نسبت اشتغال در کل کشور حدود 33درصد است.
در بخش صنعت، استان قم با 6/43 درصد بیشترین و استان کرمانشاه با حدود 19درصد کمترین درصد شاغلان را به خود اختصاص داده‌اند.
استان کردستان با حدود 18درصد در رتبه سوم بیکاری کشور قرار دارد.
حدود 40درصد جمعیت کشور تحت هیچ‌گونه پوشش بیمه‌ی اجتماعی نیستند و مناطق کوردنشین نیز از این وضعیت مستثنی نیستند.

✅ب- وضعیت امنیّت
هرچند نمی‌توان تمام انواع و جنبه‌های امنیّت را در نبود جنگ داخلی محدود کرد اما قاطعانه می‌توان اظهار داشت که با توجّه به وضعیت مشابه کشورهای منطقه، بارش رسانه‌های معاند، مواضع ضدسرمایه‌داری و ضدسلطه‌گری ایران در جهان و همچنین اقرار خود مردم، وضعیت امنیّت بسیار مطلوب می‌باشد.
در مناطق کوردنشین، امنیّت مفهومی پیچیده‌تر و حساس‌تر به خود گرفته است و آن هم حداقل به دو دلیل است:
اول-نحوه‌ی عمل برخی مسئولین داخلی که برای تداوم قدرت و مشروعیت خود از نظام مایه گذاشته‌اند و با کوچک‌ترین مطالبات مردمی یا پوشش کم‌کاری‌های خود با برچسب و تهدید امنیّتی برخورد داشته‌اند یا چنان وانمود کرده‌اند.
کوردبودن و سنّی‌بودن همواره بعنوان تهدیدی بالقوّه برای کلیت ایران، آگاهانه یا ناآگاهانه تبلیغ شده است.
جدا از امتیازگیری این عده‌ی سوءاستفاده کننده از پایتخت، تمامی شاخص‌ها بیانگر ردّ این مدعای هراسناکی مناطق کوردنشین‌اند.
دوم- وجود احزاب خارجی و مرزهای مشترک طولانی با کشورهای دیگر و انگشت‌نهادن قدرت‌های جهانی بر این مناطق.

✅پ- ارتباط معیشت و امنیّت
غالب‌ترین وجه آن این است که هرچه وضعیت معیشت بهتر و مطلوب‌تر باشد وضعیت امنیّت نیز افزایش می‌یابد و برعکس.
نحوه‌ی گزینش و انتخاب و موضع‌گیری مردم ممکن است با آگاهی از برنامه‌های کلان منطقه‌ای، امنیّت بیش از پیش از سوی خود مردم، حفاظت و پاس‌داری شود.
📌اکنون مناطق کوردنشین در بین این منگنه قرار گرفته‌اند که بلحاظ معیشتی دچار مشکلات عدیده هستند و بلحاظ امنیّتی دچار دیدگاه غیرواقع‌گرایانه و غیرقابل اعتماد هستند. در این ابهام و غیرشفافیت ممکن است هر نوع فعالیت مدنی، مطالبه‌گری معیشتی، حتی درخواست عمل کردن به قوانین مسکوت، برچسب امنیّتی بخورد و همین دستاویز سوءاستفاده برای تبلیغات رسانه‌ای معاندان خارجی یا پرونده‌سازی برخی نااهلان داخلی قرار گیرد.
📌نمی‌توان ادعا نمود که تلاش برای بهبود وضعیت معیشتی مردمی، به معنای تلاش در راستای مخدوش کردن امنیّت در منطقه و یا باز کردن راه برای نفوذ بیگانگان است.
📌مناطق کوردنشین در عمل با وجود همه‌ی بی‌مهری‌ها ثابت کرده‌اند که آگاهانه ایران را دوست دارند و مجدّانه پاس‌داری می‌کنند و حتّی در بحرانی‌ترین شرایط اقتصادی- سیاسی متوسّل به اعمال احساسی و واردساختن هزینه به کشور نشده‌اند.

✅ت- راهکارها و پیشنهادها
برای مدیریت بلندمدت اوضاع و نه تسکین موضعی و موقتی می‌توان راهکارها و پیشنهادهای عملیاتی ذیل را ارائه نمود:
1-با مفاسد اقتصادی، ویژه‌خوارها و مختلسان برخورد جدّی قضایی و علنی و رسانه‌ای شود.
2-ساماندهی سازوکار بانکی کشور در راستای خدمت‌رسانی به تقویت تولید داخلی و تشویق سرمایه‌گذاری و کاهش سود وام‌ها و تسهیلات
3- اشتغال‌زایی با پشتوانه‌ی جذب سرمایه‌گذاری
4- واگذاری مدیریت‌های کلانی و میانی مناطق کوردنشین به متخصصان بومی و اعتماد به تفویض اختیار به آنان در راستای شناسایی مشکلات، ارائه راهکارها و اجرایی کردن برنامه‌های موفقیت‌آمیز

ادامه نوشته

تهدید میانمایگی درمناطق کوردنشین ایران

حوزه های غالب میانمایگی

این توضیحات و نقل قول ها برای درک مفهوم، ضروری بود اما ارتباط این مصطلح با وضعیت فعلی مناطق کوردنشین ایران در موارد بسیاری نهفته است:

الف- تاثیرگذاری احزاب اصولگرا و اصلاح طلب و انتخابات:

دیرزمانی است که اصولگرایی و اصلاح طلبی در مناطق کوردنشین به بهانه ی حزب گرایی و امتیازگیری از روسای مرکزنشین و سهیم شدن در بخشی از قدرت سیاسی، به ویژه در بحبوحه ی انتخابات – چه مجلس شورای اسلامی و چه ریاست جمهوری- موجبات ترشح بزاق فراوانی می شوند و در جامعه تب و انگیزه ایجاد می کنند و سپس با عدم پاسخگویی و محقق نشدن وعده ها، رویای تغییر و امید بهبودی و ریشه های اعتماد مردم به دولت ها را می خشکانند و این را تلقی می کنند که مردم ابزارند و این نشانه های تزریق و تمرین میانمایگی در جامعه است. شاید همین نگرش برای سایر مناطق غیرکوردنشین نیز متصور باشد اما حداقل این استدلال موجود است که این احزاب برای دست اندرکاران آنها وارداتی نیست.

برای خروج از این وضعیت نیاز به احزابی تغییرگرا، خدمتگزار، بومی و رویاپرداز و پرانگیزه است.

ب- توسعه، اشتغال و امنیت:

خرسند بودن به وضع موجود، به چاودادانه وه ی خدمات رسانی آب و گاز و تلفن و برق و غیره در عصر جنگ ستارگان آن هم با قیمت های نجومی، مقایسه کشور مستقل و ثروتمند ایران با شرایط ملل و دولی که در رتبه های پایین تر توسعه قرار دارند، منّت گذاشتن بابت امنیت و ایجاد شک و شبهه رسانه ای از بابت به خطر افتادن این امنیت، فرافکنی عدم ایجاد اشتغال و توصیه به شکرگزاری بجای چاره اندیشی و آتیه نگری مصلحت کشور و غیره که تمامی این موارد احساس بی قدرتی مردمی، ناکارامد بودن تلاش جمعی و به نوعی ناامیدی و ناکامی در آینده ی این مناطق را تداعی می کند.

برای خروج از این وضعیت نیاز به برجسته سازی توانمندی ها و نقاط قوت است. تلقین و تزریق شجاعتی قانونی و جمعی برای برون رفت از برخی ذهنیت های تفرقه انگیزانه، سنتی و روتین است.

پ-فرهنگ و زبان

آداب و رسوم کوردی، زبان مادری و فرهنگ مادی و غیرمادی مناطق کوردنشین به واسطه ی تسلط رسانه های غربی، تئوری هضم و جذب، آموزش رسمی و سهل انگاری محاوره ای دستخوش روزمرگی و تعویض اجزا و عناصر با جایگزین های غیرمتناسب شده است. به عنوان مثال نوعی تسلیم و عجز عمومی در قبال احیای زبان مادری و شک و تردید در به کار آمدن و کارایی آداب و رسوم کوردی برای مسائل و چالش ها و زندگی معاصر وجود دارد و این «قناعت و اکتفا به همین حد» و «فارسی صحبت کردن دختران باکلاس نمای کورد» «قبول رسومات غیرکوردی در جشن ها و تشییع ها و ...» نیز از نشانه های همین میانمایگی موجود است. بعضاً میانمایگی به فرومایگی نیز می انجامد و طبعاً برای کل کشور نیز مضر و مخرب است و انگیزه ها، امیدها، رویاها، خلاقیت ها و تغییرات را سست و تا حدودی غیرممکن می نمایاند.

برای خروج از این وضعیت نیاز به «به روزآوری فرهنگ» متناسب با نیازهای جامعه و فرصت دادن فرهنگ ملی به فرهنگ های دیگر به ویژه در نقاط اتصال و مشترکات است. تغییر مستلزم ارتقای ظرفیت و سعه ی صدر و داشتن صبر و برنامه است که هر کدام از این موارد در حین برون رفت جوامع مناطق کوردنشین از میانمایگی به نفع تاخت کشور به سوی ترقی و پیشرفت بیشتر و تسریع در فرایند توسعه ی پایدار است....

ادامه نوشته

جست و جوی هویت در فضای مجازی (کودکان و نوجوانان)

دو اشتباه عامیانه که بیشتر درباره فضای مجازی با آن درگیر هستیم؛ فضای مجازی درست است، نه شبکه‌های اجتماعی. به این مفهوم که شبکه‌های اجتماعی این تلقی را برای برخی از خانواده‌ها ایجاد می‌کنند که بگذاریم بچه‌مان با این فضاها آشنا شود و به‌اصطلاح اجتماعی بار بیاید و منزوی و گوشه‌گیر نشود؛ این تلقی اشتباه است. شبکه‌ها مجازی است، نه اجتماعی. دومین تلقی اشتباه این است که فضای مجازی درواقع مجازی نیست و در زندگی همه ما رسوخ پیدا کرده و به واقعیت زندگی‌های امروز تبدیل شده است. افراد در فضای...

وقتی به کودک اجازه می‌دهیم در فضای مجازی کار کند، آیا از قبل آموزش دیده و بلد است در این فضاها چه باید بکند؟ درواقع زیرساخت ورود کودک به این فضاها آموزش دیدن است...

یکی از مهم‌ترین مسائلی که خانواده‌ها باید بر آن دقت داشته باشند این است که فضای مجازی چه بخواهیم و چه نخواهیم همه‌چیزش درهم است؛ خوب و بد و درست و غلط، همه‌چیز با هم با یک کلیک ساده در اختیار کودک قرار می‌گیرد. کودک نمی‌تواند تشخیص دهد راست و دروغ کدام است. این محتواها به‌سرعت بر ذهنیت و روحیات و هویت بچه تاثیر می‌گذارد و ناخودآگاه هر چه می‌شنود و می‌بیند در حالی که عجیب هم باشد فکر می‌کند درست است. خانواده‌ها نگران هویت کودکان باشند. بچه که در این فضاها ساعت‌های زیادی می‌گذراند، در بزرگسالی سخت می‌توان او را از این وادی خارج کرد و خط ذهنی و روند شکل‌گیری هویتش را تغییر داد...

ادامه نوشته

هێڵنجه‌کانی بۆکان!

هێڵنجه‌کانی بۆکان!

ئه‌گه ده‌نووسی ده‌ڵێن جا ئه‌و شت‌فرۆشه چیه سه‌ری خۆتی پێوه دێشێنی و گه‌وره‌ی ده‌که‌یه‌وه ئه‌گه نانووسی پێی وایه به ملهوڕی و شت‌فرۆشی بۆته قه‌باره‌ی نیزام و ناکرێ که‌س وانێک و قامکی تێوه‌ژه‌نێ.
بۆکان هێڵنج ده‌دا. ده‌یان ساڵه. به خوێندنه‌وه‌ی هه‌ر نامه‌یه‌ک که ده‌نووسرێ و ده‌ینووسێ.
بۆکان هێڵنج ده‌دا به بیستنی هه‌ر خه‌به‌رێکی خۆی و 30-40 نۆکه‌ره‌که‌.
بۆکان هێڵنج ده‌دا به دیتنی هه‌ر وێنه و فیلمی خه‌ڵک و خۆفریودان و زیق و هه‌رای زه‌بوونانه.
بۆکان هێڵنج ده‌دا به له سه‌ر کردنه‌وه‌ی چه‌ن ماستاوچی خوێری.
له روانگه‌ی پزیشکیه‌وه گەلێک هۆکار لە هێڵنج و ڕشانەوەدا دەوریان هەیە.بۆ هه‌موو چین و توێژ و سن و ساڵێک.
لەوانەیە بە هۆی خۆراکی گەندەڵ بێ. بۆکان له مێژه خۆراکی گه‌نده‌ڵی جواوه.
به هۆی کاردانەوەی مێشک لە هەمبەر تومۆر بێ. بۆکان له مێژه تومۆری هه‌یه.
به هۆی دووگیانی بێ. بۆکان دووگیانه به بارودۆخی تازه و خوڵقانی قاره‌مانیه‌تی به سه‌بر و ‌زه‌بری خه‌ڵک.
به هۆی گوشاری دەروونی بێ. بۆکان له مێژه گوشاری هه‌یه. بۆیه لۆمه‌ی وڵاتی که‌رکووک ناکه‌م.
هه‌ر هێڵنجه و شاره جوانه‌که‌م ده‌یداته‌وه. شه‌و نه‌خوونین. به‌شکه‌م بڕشێته‌وه و سووک بێ بۆکانه‌که‌م...

غفورشیخی.آذر1396

وقتی از دهه هشتادی ها حرف می زنیم از چه حرف می زنیم؟!

دهه هشتادی ها نوجوان هایی هستند که هر از چندگاهی با کارهای عجیب و غیرمتعارف در صدر خبرهای روزنامه ها و خبرگزاری ها قرار می گیرند. نوجوان هایی مثل همان دو دختر اصفهانی که قبل از خودکشی از خودشان فیلم سلفی گرفتند، یا همان جماعت دو هزار نفری ای که خرداد ماه امسال در یکی از پاساژهای معروف پایتخت قرار دورهمی گذاشتند.

دهه هشتادی ها قبل از آن هم خودشان را نشان داده بودند ، همان هایی که خیابان را برای مراسم تشییع یکی از خواننده های پاپ بند آوردند، یا با یک قرار آب بازی دسته جمعی، خودشان را به یکی از در پارک های تهران رساندند. این اما همه ماجرا نیست ، آنها حاکمان مطلق دنیای مجازی هستند، جزء به جزء زندگی شان را در فضای مجازی به اشتراک می گذارند و حضور فعالی در صفحات چهره های مشهور و سلبریتی دارند. نوجوان هایی که حالا برخی رفتارهایشان همانند ماجرای خودکشی آن دو دختر اصفهانی می تواند نگران کننده باشد.

مهمترین خصوصیت، زندگی آنها درفضای مجازی است، چیزی که به افکار، خصوصیات و نگرش آنها جهت می دهد همین فضاست یعنی همین اینستاگرام، تلگرام و اینترنت. در بُعدی فراتر آنها مشتری های دائمی فضای رسانه ای هستند

ما در رفتار این نسل یک جور خودنمایی را می بینیم. دهه هشتادی ها خیلی در خفا کارهایشان را انجام نمی دهند، در اصطلاح جامعه شناسی ، گرفتار خودتن نمایی هستند، یعنی با زبان بدنشان حرف می زنند، تلاشی برای پوشیده نگاه داشتن حالات و احساسات شان ندارند، همه آنچه را که دارند همه جا به نمایش می گذارند . مثلا خصوصی ترین مسائلشان را در اینستاگرام به نمایش می گذارند، اصلا قضاوت دیگران برایشان مهم نیست

نسل گذشته خیلی نمی تواند به سوال های این نسل جدید جواب بدهد چون اصلاً درک یکسانی از زندگی و مسائل آن این وسط وجود ندارد....

ادامه نوشته

نامه به شهریاری،استاندار آ.غ

ِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم
استاندار محترم آذربایجان غربی
جناب آقای محمّدمهدی شهریاری

سلام علیکم
یکی از نقش‌های تحلیل‌گران، منتقدین و معتمدین استان، ارائه‌ی دیدگاه و اطلاعاتی است که امکان شناخت بیشتر بسترها، زمینه‌ها و توانمندی‌ها و حتی کم و کاستی‌ها را به مسئولین و مجریان متعهد بدهد و این نوعی مسئولیت‌پذیری شهروندی و مشاوره مردمی محسوب می‌گردد. از این رو جنابعالی به نیکی بر حساسیت و اهمیت استان آذربایجان‌غربی واقفید و موارد زیر را که برداشتی کلی از تحلیل وضعیت دهه‌ی اخیر استان است تقدیم می‌دارم که هدیه‌ی خوشامدگویی و تبریک انتصاب شایسته‌اتان باشد:
1-یکی از ویژگی‌های بارز فرهنگ آلمانی‌ها، نظم و رسمیّت و تعصّب ملّی خاصی است که در زندگی روزمرّه‌ی خود دارند دقیقاً بر عکس آنچه که طی یک دهه در استان آذربایجان غربی ساری و جاری بوده است. بی‌نظمی در مدیریت امور، روابط‌گرایی بجای ضابطه‌مندی، شدّت یافتن تنش‌های برخی افراطیون احساسیِ قومی وجود دارد. این مورد با رویکرد «شایسته‌سالاری» و «تشکیل شورای مشاوران شایسته از سراسر استان» بدون توجّه قاطع به قومیّت، حزب سیاسی، مذهب و دوری-نزدیکی به برخی رجال، قابل حل و موردپسند خدا و عموم است.
2-هرگاه به زادگاه خود می‌اندیشید به یاد می‌آورید که جامعه‌ای داریم سنّتی، مردمی پاک و بی‌آلایش، نیازمند امکانات و تسهیلات و خدمتگزاری، معتقد و البتّه با برخی آسیب‌های اجتماعی که طبیعت هر جامعه‌ی بشری است. اینجا نیز در کل، استانی با ضریب محرومیت بالا، نوسان زیاد در شاخص‌های توسعه، ناموزونی تقسیم سرانه‌ها و اعتبارات، جوان بودن توزیع سِنّی و البتّه غالباً معتقد و ملتزم و خواهان به رعایت شئونات دینی – چه در بخش تشیّع و چه تسنّن- هستند. این جامعه با این ویژگی‌ها نیاز به «اشتغال‌زایی عدالت‌محور» دارد تا متناسب با نیاز مناطق، شاخص‌های قوّت تقویت و نقاط ضعف کاسته شوند.
3-تغییرات منطقه به ویژه در کردستان عراق، وضعیت گمرک و مبادلات اقتصادی با ترکیه و آذربایجان، افراط و سوءاستفاده‌ی برخی نمایندگان مجلس و تحریک مسائل قومی-مذهبی یا چاپلوسی برای کارچاق‌کنی برخی دیگر، اصرار رسانه‌های معاند بر انتشار احساس بی‌قدرتی و ناامیدی و احتمال ناامنی در میان مردم استان، این را ضرورتاً می‌طلبد تا هم در درون استان و هم در مراوده با همسایگان، اصل بر کرامت متقابل، تعامل و هم‌اندیشی باشد که سابقاً متاسفانه روال بر منفعت‌طلبی اقتصادیِ جناحی و تبعیض‌آمیز و تحقیرگرایانه بود.
4-اگر «فورتِ» فرانکفورت به معنای پایاب و جای کم عمق رودخانه برای عبور و مرور انسان و احشام است امّا اورمیه به معنای سرزمین آب است که به درازای شکوهِ تاریخ و تمدنش همواره سرچشمه‌ی آب‌های تلخ و زلال و رودخانه‌های خروشان و نگین دریاچه‌ بوده است که مستحضرید متاسفانه به مرور سدسازی غیرکارشناسی، برداشت بی‌رویه‌ی آب‌های زیرزمینی، چارت کاشت نادرست، انتقال آب از بوکان به آذربایجان شرقی و... سبب شده‌اند تا بجای شعف از ساحل زیبای «ماین و سیمینه‌رود» بر سوگ شوره‌زارها گریست. برنامه‌ریزی عمل‌گرایانه و اهتمام جدّی بر ساماندهی وضعیّت آب و درخواست همکاری از متخصصان متعهد این حوزه در داخل و خارج کشور می‌تواند خدمتی ماندگار در این دیار غریب باشد که قطعاً مصلحت ملّی نیز به دنبال دارد.
5- اگر چهار مورد فوق‌الاشاره مدیریّت گردند می‌توان بسیار خوشبین بود تا آسیب‌ها و معضل‌های دیگر به آرامی پیشگیری، کنترل، راهکاریابی و حل شوند. مانند رسیدگی به وضعیّت جادّه‌های استان که تبدیل به قتل‌گاه شده‌اند. مانند رسیدگی به نیازسنجی اولویت‌دارِ کشاورزان و باغداران این استان در بخش‌های خرید گندم، چغندر، سیب و نظارت بر مراکز خرید و احداث کارخانجات و سیلوهای ضروری. مانند رسیدگی به شهرک‌های صنعتی، تجهیز بیمارستان‌های شهرستان‌های غیر از مرکز استان، پیشگیری از مهاجرت به شهر و سکونت‌گاه‌های غیرمجاز و حاشیه، تخصیص زمان صداوسیمای استان به تمام شهرستانها، کار بر پتانسیل بسیار بالا و مهیّای گردشگری استان و موارد بسیار دیگر که امیدواریم ان‌شاءالله با مدیریّت جنابعالی و همکاری تیم‌های استانداری و صراحت مشاوران و صداقت سران انتظامی و نظامی استان و راهنمایی روحانیون معزّز هرچه بیشتر به نعمت خدمت آراسته و نائل گردید.
بوکان. 23 مهر 1396. غفور شیخی

از مُدیرتعاملی تا نماینده ی تناقض گو و فرماندار ...!

الف-درآمد

اهمیت نظام آموزش و پرورش در همه ی ادیان، ادبیات، کشورها و حتّی اذهان اشخاص و افراد، مُحرز و مُبرز است. از این رو نوعِ مدیریت آن شایسته و بایسته است که دارای ویژگی های غالبیِ تعاملی، با درایت و حکمت، خلّاقیت مدار، فراجناحی و البته از موضع قدرتِ مشاوره ای و مشارکتی باشد تا این مجموعه بتواند نسلی متناسب و متوازن با اهداف و اغراض دینی و ملّی پرورش و آموزش دهد و بمثابه شهروند و خردمند، همزیستیِ مسالمت آمیز داشته باشند.

از این رو قاری برجسته ی کشوری در این مراسمِ تکریم و معارفه، آیه ی « هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ» را قرائت کرد که جایگاه و پایگاهِ آگاه و ناآگاه، متفاوت و متمایز است و این تنها خردمندان اند كه پندپذيرند.

ب-مدیر تعاملی

پ-فرمانداری ...

ت-نماینده ی تناقُض گو

ث- جمع بندی

 

ادامه نوشته

وجدان جمعی و حافظه جمعی

چرا مردم ما، اندیشمندان و بزرگان علم و هنر و ادبشان را به راحتی به فراموشی می‌سپارند؟ چرا در جامعه ما، حوادث و جریاناتی که باید از آنها درس و عبرت گرفت بارها و بارها تکرار می شوند؟ چرا بعضی ها می گویند مردم قدرنشناس اند و زود همه چی را فراموش می کنند؟چطور وقتی مسئله ای ناموسی یا حیثیتی روی می دهد مردم با خشم و بدون فراخوان گردهم می آیند و شروع به تجمع و اعتراض می کنند؟ آیا همانطور که یک انسان شخصیت و وجدان دارد جامعه هم دارای شخصیت و وجدان است؟ این نوشتار در پی آن است که با توضیح وجدان و حافظه جمعی و بیان ارتباط بین آنها، به پرسش های بالا، پاسخ مختصر بدهد و از مثال های مختلف در این خصوص جهت آسان سازی بحث، استفاده نماید. شناخت حافظه و وجدان جمعی مانند کلیدی است که می تواند قفل بسیاری از مسائل و مشکلات جامعه را به آسانی برای عموم بگشاید.

الف) وجدان جمعی

 

ادامه نوشته

نویسندگان فصلی

نویسندگان فصلی!
موسم انتخابات شورا و ریاست جمهوری و رای گیری‌ها که می‌رسد عده‌ای که قبلاً کمترین دغدغه‌شان آگاهی فرهنگی و سیاسی و روشنگری اجتماعی و فعالیت‌های علمی مستمر بوده در قالب یادداشت‌نویسِ چند پاراگرافیِ سایت‌های محلی و گروه‌ها و کانال‌های تلگرامی،یکی دست زیرچانه ودیگری در کنار کتابخانه و
آن یکی قلم بر لب و یا تصویری شاعرانه و تبلیغاتی ظاهر می شوند.
آگاهی‌بخشی، نویسندگی، انتقاد اجتماعی و روشنفکری، جریان و فرایند سیال و مستمر و پویایی است که مانند هر تکنیک و مهارتی نیاز به الزاماتی دارد.
الف- عمده‌ترین اغراض پشت پرده
از جانب نهاد و اداره‌ای کوک شده‌اند...
نماینده مجلس یا شورای شهری بوده که با تظلم، تافته...
از جانب عده‌ای از دوستان و نزدیکان تشویق شده‌...
ب- انتقادهای وارد بر نوشته های فصلی
تقلیل اهمیت و شأن یادداشت‌نویسی و انتقاد اجتماعی و تحلیل دانشگاهی به یک ابزار فرصت‌طلبانه...
آگاهی بخشی باید آهسته و پیوسته باشد نه مقطعی...
تزویر و تظاهر و چندچهره‌نمایی افزایش یابد...
پ- پیشنهادها

ادامه نوشته

دیگر کارت هایت رو شده!

دیگر، کارت هایت رو شده!

(مروری بر داستان پشه و باد)

غفور شیخی
علیرغم تلاش های قبل از انتخابات دهمین دوره ی مجلس شورای اسلامی (اسفند94)، به دلیل نبود گزینه رقیب مناسب، بکارگیری قدرت مالی، اختلاف و چنددستگی نامزدها، چندچهره نمایی برخی فرصت طلب ها، کمرنگ بودن حافظه ی تاریخی برخی اقشار و همچنین تاثیر ترفندها، شایعه پراکنی ها و شبنامه نویسی های سیاه سبب شدند تا فرایند توسعه ی پایدار، همچنان مختل و کُند و پرحاشیه پیش برود.
شناخت انسان ها در دنیای امروز بسی دشوارتر از گذشته شده است اما گاهی این شناخت به دلیل گذر زمان، انباشت اسناد، ثبت تجربیات و خاطرات و... برای عموم جامعه، دیر اما مسلّم انجام می شود. به این معنی که اگر قبلاً نان به نرخ روزخوری، رنگ عوض کردن های فرصت طلبانه، تزویر، ترعیب، تفرقه افکنی، سوگند دروغ، شایعه سازی، تخریب شخصیتی، شبنامه نویسی، چندبه هم زنی سیاسی، بذل و بخشش یک پست به چندین نفر و غیره به سختی باور می شد، اکنون از یک طرف به یُمن شبکه های مجازی و نشریه های متعهد و پیگیری منتقدان مطالبه گر و زیرکی شهروندان در رده های سنّی مختلف و از طرف دیگر مشاهده ی برخی فعالیت های مفید برخی مسئولین دیگر موجب شده که بسیاری از کارت های بازی برخی افراد، عیان و موجب کسر شأن گردد.
دیگر گذشت زمان آن که صرفاً بتوان با پوشیدن لباس کوردی «که واو پاتۆڵ خاکی و سه ره خۆشی» و خنده ی ملیح زیرسبیل قطرانی، مقبولیت کسب کرد.
دیگر گذشت زمان آن که صرفاً بتوان با غرّش نمایشی پشت تریبون مجلس و اشک و گریه و در هوا چرخاندن انگشت سبابه، خود را خدمتگزار و فعال و مردمی معرفی کرد.
دیگر گذشت زمان آن که از هم افزایی و مشارکت دلسوزان، منتقدان و ورود انسان های بزرگوار به عرصه خدمت در شورا و مجلس و ادارات و...جلوگیری کرد و مانع تراشید.
دیگر گذشت زمان آن که صرفاً بتوان از آبروی نظام بهره برداری کنند و به مردم بقبولانند که این دولت است که نمی خواهد کوردستان پیشرفت کند و این دولت است که می خواهد جوانان کورد بیکار و معتاد باشند سپس در تهران حضور وزراء و مشاورین برسند و عذرخواهی و توجیه کنند که بخاطر برخی مصلحت های انتخاباتی مجبور به این اغلاط شده اند و امروزه این فرمایشات آنهاست که دستمایه ی رسانه های معاند قرار گرفته است سپس همّ و غمشان راه افتادن به دنبال عقبه ی وزراء برای تغییر فلان رئیس و فلان مسئول و بایکوت کردن فلان منتقد و دلسوز باشد.
دیگر گذشت زمان آن که صرفاً بتوان با «خودعرضه گردانی بازیگرانه» در یک استیضاح یا سخنرانی یا شوی تلویزیونی به بهانه ی اسم و رسم، بهره برداری تبلیغاتی برند خود را بکنند.
در جاهایی که نباید باشند – مانند فتنه 88-  متاسفانه هستند ودر جاهایی که باید باشند – مانند نظارت بر فساد شهرداری ها، راهکاریابی معیشت کاسبان مرزی و...- متاسفانه نیستند!
در کارها و اموری که نباید دخالت کنند – مانند ائتلاف شورای شهر، تحقیر و مدیون سازی فرمانداری ها- متاسفانه دخالت می کنند و در کارها و اموری که باید نقش و دخالت کنند – مانند سهم ناچیز مدیریت های استانی، حقوق قانونی اهل سنّت- متاسفانه دخالت نمی کنند و خارج از دسترس اند.
مولانا نقل می کند که پشه شکایت نزد حضرت سلیمان(ع) می برد که باد امان از استراحت و زندگیم بریده و هر جا او باشد من نباید باشم. حضرت فرمود قضاوت که یکطرفه نمی شود باید باد را احضار کنم. باد چون بشنید آمد تیز تیز... پشه بگرفت آن زمان راه گریز . پشه گفت:هر گاه باد بیاید من نیستم و نمی توانم باشم. اکنون خدمت به مردم و جانب حق گرفتن و تلاش در راستای اعتلای کشور شده «پشه» و برخی مسئولین مدیونِ مردم شده اند یا بوده اند «باد».
الاکلنگ بازی سیاسی، با مصلحت اندیشی و تلاش در راستای اعتلای کشور و پایبندی به ولایت و قانونمداری بسیار متفاوت است اما تحمیق و پرونده سازی و منفعت طلبی ملوعانه ی شخصی در هیچ آیین و مرامی قابل قبول نیست. در حنابندی جناحی، لابی گری و بلیط سوزی برای منافع شخصی، مهم ترین فرصت های توسعه قربانی شده و می شوند و سپس سربزنگاه کمتر از یکسال مانده به انتخابات، آفتابی و مهتابی و یار دبستانی می گردند.
کسی منکر آن نیست که واقعیت ها – آنچه هست- با حقیقت ها –آنچه می خواهیم باشد- تفاوت دارد و نمی توان تمام امور را صرفاً به روش کتابی و دانشگاهی پیش برد و نیاز به سعه ی صدر، تعامل، تجربه اندوزی و... نیز می باشد اما نباید جای «حرفه ای گری متعادل پایتیسمی» را با «عوام فریبی افراطی کاپیتالیستی» اشتباه گرفت و به جامعه قبولاند.

پیشنهادها
-به صورت جدی پیشنهاد می شود که از هر گونه گاردگیری و نقشه کشی برای انتخابات پیش روی شورای شهر و ریاست جمهوری در راستای منافع شخصی و جناحی، خودداری گردد.
- پیشنهاد می شود که مردم از مسئولین خود درخواست گزارش عملکردهای مستدل و مستند نمایند.

بی تفاوتی اجتماعی

گفتگوی مکریان امروز؛ 10بهمن 1395

رفتار دولتمردان، موجب بی تفاوتی اجتماعی می شود

شیخی که به گفته ی خود از هر گونه جناح بندی سیاسی مبرّاست با اشاره به برخی دل مشغولی های این روزهای مسوولان می گوید:

«از چند سال قبل تاکنون این یکی از معضلات و دغدغه های مردم و نامزدهای انتخاباتی است که دولتمردان از استانداران گرفته تا فرماندار و بخشدار و حتی مسئولین اداره های یک شهرستان تمام توان و وقت و امکاناتی را که باید در راستای انجام وظایف محوله و خدمات مردمی قرار گیرد به سوی نمایش های تبلیغاتی انتخاباتی جهت دهی می کنند و برای آن سفرها و مراسم ها و همایش ها اسامی متعدد و مجزایی تحت عناوین گزارش عملکرد، بازدید، هم اندیشی، ارتباطات مردمی و... تدارک می بینند. هرچند در واقع به نوعی دورزدن قانون منع تبلیغات زودهنگام و همچنین ممنوعیت بکارگیری امکانات دولتی برای تبلیغات است اما به دلیل تکرار، نبود نظارت و پیگیری و همچنین یکسان بودن عامل و مسئول، این روال، رنگ و روندی طبیعی و حتی حرفه ای به خود گرفته است. احتمال اینکه این ترفند و روند باعث افزایش مشارکت مردمی در انتخابات می گردد نیز دلیل اغماض برخی نهادهای مسئول و نظارتی نیز شده است.

این تبلیغات زودهنگام و تقلّای دولت برای انتخابات پیش رو در قالب سفرهای استانداران و جلسات فرمانداران و بارش نشریات و گسترش پیام های چندرسانه ای فضای مجازی، بنرهای دور میادین و معابر عمومی با برجسته ساختن تصویر و نام شخص مورد نظر انجام می گیرد.

این تلاش با شروع ماه بهمن و دهه ی فجر با افتتاح چندباره ی پروژه های نیمه تمام و کلنگ زنی های بی فرجام و صدها خبر تخصیص اعتبارات و بودجه و غیره بیشتر می شود و به اوج خود می رسد.

طبیعی است که عقل سلیم منکر تلاش دولتمردان و انجام مقدمات لازم در راستای معرفی زحمات و اطلاع رسانی عمومی و بسترسازی مناسب انتخابات پیش رو نیست اما اعلان این استراتژی و بسیج نمودن تمام توان و امکانات و برنامه ها در این راستا، منزوی شدن خدمات، مسکوت ماندن امورات، معطل ساختن کارهای اولویت دار و اجرای نمایش های تبلیغاتی در کنار شعار ممنوعیت تبلیغ زودهنگام و برابری شرایط و عدالت سیاسی برای تمامی نامزدها، به نوعی توهین به شعور عمومی و هدر دادن بودجه و سرمایه ی ملی محسوب می شود.

مناسب تر آن است که بجای بکارگیری تکنیک های متعدد تبلیغات و اقناع و توجیه جامعه، اطلاع رسانی مستمر شش ماهه ی مستند انجام گیرد و ضمن اطلاع رسانی بگذارند و فرصت بدهند که کارهای انجام شده و فعالیت های صورت گرفته و پروژه های مختوم گشته، خود زبان حال و واقعی و گویای تبلیغات باشند.

در اینکه طی حداقل 5سال اخیر تاکنون دولت تحت فشار بوده و وضعیت بازار و کسابت و اقتصاد در تب تحریم و رکود و تورم گرفتار شده شکی نیست و جامعه نیز سطح انتظارات و مطالبه های خود را به میزان قابل توجهی کاهش داده اند اما این دلیل بر کم کاری عملیاتی یا بزرگ نمایی طرح های ترمیمی و کوچک مقیاس نیست و قطعاً بیان صادقانه و مستند فعالیت های انجام شده و نشده برای مردم می تواند مقبول تر و منطقی تر از اجرای سناریوهای متظاهرانه ی بزرگنمایی شده ی تبلیغاتی باشد چرا که در اولی نوعی تکریم و معذرت و در دومی نوعی تحمیق و تظاهر مستتر است. به گمان بنده همچنان که برخی اندیشمندان (مانند سات ژالی، جرج گربنر و...) از تلویزیون افراطی به عنوان مروج بیماری جهانی و جعبه ی حماقت یاد می کنند می توان تبلیغات گسترده ی امروزین را نیز فنون ترکیب اغراق های دروغین و صداقت های ناپایدار برای اغفال و اقناع مردم در راستای نیل به اهداف خود با ابزارها و شگردهای متعدد تعریف نمود و گرنه مشک آن است که خود ببوید.

از طرفی هم انتخابات و تداوم مسئولیت یا تغییر آن بخشی از انبوه فعالیت های روزمره و اقداماتی است که باید برای آن تدابیری اندیشید و به نحو احسن به انجام رساند و پرداختن به یکی از این وظایف و امورات نباید موجبات صدمات و لطمات به سایر فعالیت ها گردد. این در حالی است که ادامه حیات سیاسی و اجرایی و مدیریتی بسیاری از دست اندرکاران منوط به نحوه ی فعالیت فلان استاندار و فرماندار و بخش دار و مسئول برای انتخابات است و چه بسیار قول ها و وعده هایی که در این میان بین مردم و مسئولین و فضای عمومی جامعه رد و بدل می شود و بعداً جامه ی عمل نمی پوشند و بذر و تخم بدگمانی و بی اعتمادی و «نان به نرخ روز خوری» را می کارند و سرانجام «هر کسی به فکر خودبودن و احساس بی قدرتی جمعی» را می دروند. تمامی این پیامدها ناشی از صرفاً چند سفر و همایش نیست بلکه ناشی از نوع اقدام و دورخیز برای انتخابات پیش روست که دربرگیرنده ی یک استراتژی مشخص تیم دولتمردان است که متوسل به تبلیغات متظاهرانه و نه عملگرایی مستند است»

منبع

- شیخی، غفور (1395) تقلای دولت روحانی برای حفظ آرای کوردها، دوهفته نامه مکریان امروز، سال اول، شماره دوم، ص4

جامعه تلوتلوخوران «سبک واکنش احساسی»

جامعه تلوتلوخوران

«سبک واکنش احساسی»

غفور شیخی

 

هر حادثه ای که در این کشور پهناور روی می دهد و مردم می خواهند عزت انسانی و کرامت اخلاقی خود را نشان دهند، بالاخره از مسیر معقول و منطقی به سمت احساسات و قاطی کردن مسائل و فرافکنی و سپس اعتراض کشیده می شوند و در صورت نیاز به عمل و یا در صورت مقداری فشار، به  کل ساکت و گوشه نشین می شوند و بعد از آرام شدن اوضاع به دنبال سوژه ای دیگر می روند و این روند همچنان ادامه دارد.

طی این روند بسیاری از تازه به دوران رسیده ها دست به قلم می شوند و پیام های تسلیت و همدردی تبلیغاتی می فرستند یا سلفی می گیرند تا بلکه برای خود در این اوضاع حساس و احساسی جایی باز کنند و مطرح شوند.

غالب صاحبنظران و دلسوزان منطقی نیز ساکت و بی واکنش می نشینند.

جوانان رگ غیرتشان باد می کند و هر لحظه به دنبال شکار تصویر و جمله ای زیبا هستند که با تمام توان در گروه های مورد نظرشان بکوبند و عده ای تائید و لایک کنند.

برخی نان به نرخ روزخورهای خارج کشور نیز زیرکانه آتش را شعله ورتر می سازند و چندین قضیه را با یک قضیه می پیچانند و گره می زنند و در پست های رنگارنگ به کام گروه ها و کانال ها می فرستند.

شاید کمتر کسی از سازوکارهای منطقی و عقلانی و قانونی پرس و جو کند

شاید کمتر کسی مایل به درک واقعیت و اصل جریان هم باشد

شاید کمتر کسی هم جرات کند در این موج هیجان و شور و احساس، ریسک کند و جماعت را به آرامش و واقع بینی فرا بخواند چون قطعاً با مخالفت و تمسخر عده ی زیادی روبرو می شود.

و شما برای هر یک از این سطور ممکن است جوابی دندان شکن داشته باشید!

اما «این سبک واکنش احساسی ماست»

این کاملاً قابل قبول است که وفات هر انسانی در هر نقطه از این کشور، ضایعه ای برای همه است و نباید تبعیض و بی عدالتی از هر جهت با این قضایا صورت گیرد. مرگ هر کدام برای تک تک ما ناخوشایند و بس سنگین است. چه حادثه پلاسکوی تهران باشد یا سیل بلوچستان یا بهمن سردشت و وفات کوهنوردان بوکان. اما در تمام این قضایا به طور عجیبی مردم بمثابه آتش تلّ کاه، به یکباره سراسر وجودشان احساس و افراط می شود. این سبک واکنش ما در برابر بسیاری از قضایاست. سبکی تلوتلوخوران که بجای نیفتادن از این طرف بام، از آن طرف می افتیم. حتی به همین دلیل است که نمی توانیم درست و منطقی انتخاب کنیم و بر احساس و عواطف و خویشاوندی ها، رودربایستی ها و تعارف ها غلبه کنیم.

لطفا کمی تامل کنید

اگر در مناطق مرزی و به ویژه مناطق کوردنشین و بالاخص سردشت و پیرانشهر و بوکان اشتغال مناسب و کافی وجود ندارد و هر روز شاهد مهاجرت جوانان برای مشغولیت های کاذب در شهرهای دیگر هستیم و در این سرما و برف و کولاک عده ای بنا به هر دلیلی جان می بازند، باید به دنبال عملیاتی کردن کارهای اصولی و اساسی باشیم چرا که هر بار این اتفاق افتاده و خواهد افتاد و هر بار روح هزاران نفر جریحه دار می شود و دردناک تر آنکه کاری هم از دست کسی برنمی آید.

ده ها بار به پلاسکو هشدار داده شده، اقدامی قانونی توسط شهرداری انجام نشده و دارای حداقل امکانات و تجهیزات اطفاء هستیم و به شدت با ضعف مدیریت و فرهنگ شهروندی خود همین افراد جامعه درگیریم و آن وقت انتظار چنین حادثه ای یا مشابه آن را نباید داشته باشیم؟

چندین روز است که هشدارهای هواشناسی داده می شود و کوهستان سردشت و پیرانشهر و در کل کوردستان یکی از صعب ترین مناطق زاگرس است. برخوردهای نظامی گرایانه مرزی از یک طرف و رفتارهای سوءاستفاده گرانه ی صاحبان بارها با کاسبان شریف مرزی در این وضعیت کولاک و بهمن و… روی می دهد و آن وقت انتظار چنین حادثه ای یا مشابه آن را نباید داشته باشیم؟

لطفا کمی تامل کنید

راه های بسیاری برای کاهش احساسات غیرضروری و افزایش عقلانیت و منطق ضروری وجود دارد تا به تبع آن به سوی راهکارهای بلندمدت و عملیاتی و زیربنایی نیز برویم و بجای جامعه ای تلوتلوخوران مانند یک پیکر هماهنگ که آرامش و منطق و زیرکی خود را از دست نداده عمل کنیم.

نماینده های شهرستان های خود را به پای بحث و استدلال بکشانیم و از آنها بجای شعار، طرح و برنامه بخواهیم که چه کرده اید و دارید چه می کنید و می خواهید چکار کنید؟

ریشه ی تمام این حوادث و بدبختی ها در این موقعیت فعلی کشور و جامعه امان در «اقتصاد» و سپس «فرهنگ» است.

نهادهای مردم نهاد (سمن) ها را تشکیل بدهیم و برای برطرف کردن هریک از معضلات این جامعه، اقدام کنیم و راه قانونی را طی نماییم. هر چند زمان بر و پرفراز و نشیب و اما و اگر است اما باز از تلّ احساسات زودگذر متعصبانه مناسبتر به نظر می رسد.

از مجاری مختلف به نهادها و مراکز دولتی فشار وارد کنیم تا بجای سفر نمایشی استاندار، مردم از وی مطالبه طرح و بودجه و اعتبارات و اشتغال و … نمایند. این جزو حقوق شهروندی هر ایرانی در چارچوب قانون و دینمان است.

اساتید دانشگاه و صاحبنظران و قلم به دستان، به جامعه مشاوره و طرح بدهند و راه های کسابت و ایجاد اشتغال و اتحاد بین دانشگاه و بازار را به تمرین بگذارند.

از ظرفیت این رسانه ها فقط برای پرکردن اوقات فراغت و مصرف کردن حجم اینترنت و فان و فالوور استفاده نکنیم و جنبه های دیگر مفیدبودن و ثمربخشی را هم ببینیم و بیاموزیم.

سرمایه دارهای کلان شهرستان های خود را به سرمایه گذاری بومی دعوت و مجاب کنیم و آنها نیز در قبال این جامعه احساس مسئولیت نمایند تا حوادث ناگوار اینچنینی برای چندهزارتومان روی ندهد. آیا صاحب سرمایه ی کوردستانی وجدانت از بی اعتنایی ات به اشتغال زایی در این مناطق با دیدن این حوادث، آسوده است؟ یا با بهانه ی اینکه فلان مسئول یا فرماندار مدیون یا غیره نگذاشت خود را توجیه می کنید؟

هزاران طرح و برنامه ی دیگر اقتصادی و فرهنگی می توان به انجام رساند تا هم جان و مال و خانواده هایمان محفوظ بماند و هم جامعه امان روز به روز علیرغم تمام مشکلات مدیریتی و امکاناتی و بودجه ای و… هرچند آرام ولی درست، پیشرفت کند.

من برای وفات یافتگان، خانواده های آنان، همشهریان و این احساسات پاک مردم و حماسه همیاری غرورآفرین مردم در یافتن پیکر عزیزان زیر بهمن، سر تعظیم فرود می آورم ولی جدای از اقدامات همیارانه، با تمام احترام این سبک واکنش های احساسی را مفیدفایده نمی دانم چون اقدامات زیربنایی و بلندمدت را که از دست همین مردم بر می آید را نمی بینند و انرژی شان با این احساس ها تخلیه می شود و آرام آرام همه چیز به فراموشی سپرده می شود تا حادثه ای دیگر…

 

کانال تلگرام شیخی کلیک فرمایید.

 نشر این مطلب در سایت تحلیلی خبری مکریان مهاباد

نشر این مطلب در سایت تحلیلی خبر هانا

 

چیڕۆکی لاجانی و عاسمانی

 

داستانی به زبان شیرین و توانای کوردی


در حال و هوایی سنتی- مدرن، با زمینه ی اجتماعی سیاسی و آکنده از نمادها، شخصیت ها و وقایع ملموس که هر بخش آن طی هفته تولید و منتشر می گردد.

📒    «لاجانی و عاسمانی»   📒

لاجانی، (نماد کوتوله های قدرت منطقه) خانِ پر حشم و خدمی که دارای سیستم اداری خاص خود است و عاسمانی (نماد خوش رقصی جویندگان قدرت) دختر زیبایی که با فریبندگی و ذکاوت سیاسی و وجود ضعف مردهای مغرور درهم آمیخته و جریان های پرفراز و نشیبی خلق می کند. پدرش (نماد واسطه های قدرت گیری) رقیب سیاسی لاجانی در منطقه است. عاسمانی توجه شدید خان بزرگ کل ولایت «احمدخان ئیلیکاتی» (نماد هسته ی قدرت) را به خود جلب کرده و این چنین به مرور مهره ها بر صفحه ی تاریخ روزگار می چرخند. همواره ردپای روحانی یا ماموستا و طلبه (نماد دین) دیده می شود و المانهای فرهنگی می آیند و می گذرند و...

این داستان در پی تحلیل اوضاع اجتماعی سیاسی یک دهه ی اخیر در قالبی نمادین و جذاب است تا به زبان ساده و عامیانه اقشار مختلف جامعه را درگیر روشنگری و پی بردن به پشت پرده های سیاست اجتماعی نماید.

ادامه نوشته

خداگرافی شبکه ای

 

جرات کنیم و بیندیشیم(1 از 4)

این اصطلاح ترکیبی «خداگرافی شبکه ای» و ایده ی تشریحی آن برای اولین بار از سوی غفور شیخی در تاریخ 26/10/1395 ارائه گردیده است.

 آموخته ی زیر را به چالش و پرسش بکشید! و برای مطالعه ی عمیق در دنیای مجازی وقت بگذاریم!

 

1-خُداگِرافی شبکه ای

 

ادامه نوشته

جامعه شناسی و کاربرد آن به زبان ساده و بامثال (1 از 4)

جامعه شناسی و کاربرد آن به زبان ساده و بامثال (بخش1 از 4)

 

🔵 چند مفهوم زیر را درست بکار ببریم! و برای مطالعه ی عمیق در دنیای مجازی وقت بگذاریم!

 

🔵 1-پدیده های اجتماعی (Social phenomena)

همان وضع زندگی مردم و واقعیت های اجتماعی اند که در جامعه خود را نشان می دهند یا درکشان می کنیم. مثل ازدواج و یک مراسم خواستگاری. خرید و فروش ماشین، ملاقات زندانی، ثبت درخواستی اداری و...

 

یک پدیده، 3 ویژگی اصلی دارد:

-اول اینکه یک پدیده قبل از تولد افراد در جامعه و تصور عمومی مردم بوده و آداب و رسوم ویژه ی آن چیده شده و خواست و اراده فرد در آن تاثیرگذار نبوده است. مانند وظایف کوچکتر نسبت به بزرگتر

-دوم اینکه یک پدیده دارای قواعد و الگو و ساختاری است که افراد موظف به اجرای آن هستند.می توانند آن را بشکنند یا تغییر دهند اما باید عوارضش را هم بپذیرند. مانند همدردی با خانواده عزادار

-سوم اینکه یک پدیده به صورت شایع و عمومی در جامعه و تصوّر و زندگی روزمره ی مردم وجود داشته باشد. یعنی تنها یک مورد یا استثنا نباشد. کلیت مردم هم معنا و تصور مشخصی از آن پدیده داشته باشند. مانند مشارکت در امور خیریه

🔵  پدیده ها ممکن است اجتماعی هم نباشند مانند پدیده ی طبیعی (بارش برف) یا زیستی (شکار عقاب) و..

🔵  تمام امور اجتماعی، پدیده هستند و هر روز هر انسانی با هزاران پدیده سروکار دارد و جامعه متشکل از این پدیده ها هستند که هر کسی مجری خواسته یا ناخواسته ی پدیده های اجتماعی است. برای همین است که تفاوت رفتار یک فرد چندان بر جامعه تاثیرگذار نیست و برعکس جبر و قدرت ساختار و جامعه بر همنوا کردن فرد قوی است. جامعه مانند فیلم در حال ساختی است که هر یک از این صحنه ها و پلان ها یک پدیده است. کسی که پدیده ها را می بیند و به صورت تخصصی مطالعه و تحلیل و بررسی می کند پدیدارشناس گفته می شود.

 

🔵 خودِ پدیده های اجتماعی هم به 3 نوع زیر برای سادگی شناخت آنها، تقسیم شده اند:

1- پدیده ی اجتماعی مربوط به «رفتارها»ی جمعی و گروهی که شامل دیدگاه، احساسات، کنش و واکنش ها و در کل شیوه ی عمل و رفتار کلیت جامعه است. این نوع پدیده ها از جامعه ای تا جامعه ای دیگر می تواند بسیار نزدیک و مشابه یا بسیار دور و متفاوت باشد. مانند نگرش انسان افغانی به اختیار و انتخاب زن در ازدواج با نگرش انسان اروپایی. این نوع پدیده ها از نسلی به نسل دیگر هم قابل تغییر و دگرگونی و حتی چرخش و واژگونی اند. مانند رفتار جمعی مردم بوکان دهه 60 به نسبت ملاک ها ومعیارهای انتخابات و همان مردم در دهه 90

🚩 در این قسمت، نشریه ها، سایت ها، رسانه های مختلف، منبر مساجد و موعظه ها، آموزش عمومی، بخش های اجتماعی و فرهنگی فرمانداری، شورای شهر، نخبگان و الگوها و ... می توانند تاثیرگذاران اصلی باشند.

 

2- پدیده ی اجتماعی مربوط به ریخت شناسی و مرفولوژی اجتماعی که شامل محل سکونت، شیوه کنار هم قرار گرفتن مردم، مصالح ساختمانی و نمای منازل، ترکیب جمعیتی، رنگ ها و نمادها و نشانه ها و هر آنچه که ساخت و شکل خارجی و ظاهری آن جامعه را نشان می دهد. اصحاب کهف وقتی از خواب بر می خیزند اولین واکنششان در شهر به همین نوع پدیده ها بوده است. وقتی شما به عنوان یک گردشگر وارد شهری می شوید اولین چیزی که توجهتان را ناخودآگاه جلب می کند پدیده ی اجتماعی از نوع مرفولوژی آن است. وضعیت ساختی و بیرونی آن جامعه به صورتی بیانگر کیفیت درونی آن، سطح آگاهی عمومی مردم، مسئولیت پذیری دست اندرکاران، تاثیر رسانه ها و متولیان فرهنگی، چشم اندازهای اقتصادی و... نیز می باشد. غالباً پدیده های اجتماعیِ مرفولوژی، دیرپا و ماندگار و مقاوم هستند و تغییرات آن آهسته و نامحسوس و طی مرور زمان است.

🚩 در این قسمت، شهرداری، مسکن و شهرسازی، راه و دیگر تاسیسات رفاهی می توانند تاثیرگذاران اصلی باشند.

 

3- پدیده ی اجتماعی مربوط به کارکردهای درونی جامعه و فیزیولوژی آن است که شامل روابط نهادها و اداره ها، دین و مذهب، اوقات فراغت و تفریحات، شبکه های تولید و توزیع و مصرف، آموزش و پرورش و خانواده و تمام آنچه که بین نهادها و خُرده نظام های درونی یک جامعه روی می دهد. این نوع پدیده ها روی نهادها که دارای وظایف و کارکردهای مشخص رسمی هستند تاکید و تمرکز بیشتری دارد.زیرمیزی،کاغذبازی یکی از پدیده های اجتماعی مربوط به فیزیولوژی جامعه است.

🚩 در این قسمت، نیروهای نظامی وانتظامی امنیتی، روسای ادارات، بخش های تحقیق و بازرسی و پیشگیری و قضایی، مردم نهادها و شبکه های مجازی می توانند از تاثیرگذاران اصلی باشند.

تمرین

لطفاً تشخیص دهید که هر یک از مفاهیم زیر کدام نوعِ پدیده ی اجتماعی اند؟

فضای سبز و پارک، راهپیمایی و تظاهرات، احساسات قومی، ناهماهنگی اداره ها

 

کلیک ورود به کانال

 

حقوق مذهبی در گفتار و رفتار مطهری و عثمانی

شواهدنشان می دهد که هدف اصلی آقای مطهری، توجه و التزام به رعایت قانون اساسی و جذب و جلب آراء اهل سنت کشور و به ویژه تهران می باشد. چنان که در 26دی 93 نمونه ای از این حمایت، علنی شد. هدف غایی آقای عثمانی نیز، ایجاد حُسن نیت و اعتماد بین مذاهب بوده که از این طریق برای خود نزد بالاسری ها کسب اعتبار می نماید.

ب- در روش

شواهد فوق نشان می دهد که روش آقای مطهری ترکیبی از حرف و عمل با صراحت و شجاعت بوده است. گاهی در صحن علنی مجلس تذکر داده  و گاهی در نمازخانه اهل سنت پایتخت شرکت جسته و گاهی اقدام به جمع آوری تذکر کتبی نموده است. روش آقای عثمانی با احتیاط، چندپهلویی و کناره گیری آگاهانه، بیشتر در حوزه حرف و ژست تبلیغاتی بوده است. جالب توجه است که هر دو، پدر بزرگوارشان، روحانی بوده و دارای دو روش متفاوت خدمتگزاری بوده اند که انعکاس روش و تربیت هر یک، اکنون در دو نماینده مطرح، تجلی عملی یافته است.

پ- در آینده

شواهد فوق و روند صعودی بیانات و کردار دو نماینده نشان می دهد که آقای مطهری در همان سبک و سیاق پیش می رود و حمایت ها و گرایش های سنّی گرایانه وی بیشتر نمی گردد اما به مناسبت های مختلف بر مظاهر و گرایش های شیعه گرایانه آقای عثمانی در بیانات و کردار افزوده می شود. این امر لزوم توجه و اهتمام به عدم ایجاد حساسیت منطقه ای و التزام به وحدت کلمه ملی را برجسته می نماید.

...

منبع

- شیخی، غفور (1395)حقوق مذهبی در گفتار و رفتار مطهری و عثمانی، مکریان امروز، سال1، شماره1، ص3

ادامه نوشته

پتانسیل های مغفول اقوام در تحقق اقتصاد مقاومتی

فشارهای اقتصادی، مشکلات معیشتی و هزینه های سنگین زندگی به صورت یکسان هر انسانی از هر مذهب، نژاد، قوم و زبانی را تحت تاثیر خود قرار می دهد و به صورت طبیعی واکنش تمام اقوام و مذاهب ایرانی در قبال مقاومت دربرابر تحریم ها، ایستادگی بر مرام های انقلاب، رعایت و اجرای اقتصاد مقاومتی تقریباً یکسان بوده است.تحقیقات آکادمیک و روشمند هم انجام نشده است تا نشان دهد کدامیک از اقوام ایرانی اقتصاد مقاومتی را بیشتر و عمیق تر و کاربردی تر درک و دریافته اند. اما آنچه عیان است آن است که در مجموعه فرهنگی و آداب و رسوم و زبان و تاریخ هر یک از اقوام، توانمندی ها و فرصت های بسیاری هست که بتوان در راستای تحقق بیشتر اقتصاد مقاومتی مورد استفاده قرار داد. برای این کار اولاً نیاز به استنباط نقاط مشترک اقتصاد مقاومتی و فرهنگ مادی و معنوی اقوام نمود. ثانیاً رگه هایی از اقتصاد مقاومتی و یا شکل هایی مشابه از آن را در تاریخ و پیشینه ی اقوام استخراج نمود. ثالثاً توان سنجی کنونی اقوام و آینده پژوهی اقتصاد مقاومتی می تواند حالت های مختلف انطباق و همسویی این دو را نمایان سازد تا در نیل به این همسان انگاری تلاش های بیشتری صورت گیرد. لذا برخی از اهم پتانسیل های مغفول اقوام در تحقق اقتصاد مقاومتی عبارت اند از:

الف. زبان و ادبیات

 

منبع

شیخی، غفور (1395) پتانسیل های مغفول اقوام در تحقق اقتصاد مقاومتی، ئاویته، سال6، شماره32، 34-35

 

ادامه نوشته

از درگیری های خیابانی تا جنایت های خونین

روزنامه جام جم، 6 شهریور 1395 ، ص22، شماره خبر: 2520993199603227515

 

زندگی مدرن، خشونت را در جامعه بالا می‌برد! با این جمله موافق باشید یا نباشید، نمی‌توانید منکر این موضوع باشید که در جامعه امروز، بهانه‌های بروز خشونت بالاست و کمتر پیش می‌آید، وقتی از خانه خارج می‌شوید با صحنه‌ای از یک درگیری در خیابان‌های شهر روبه‌رو نشوید. فرقی نمی‌کند طرف‌های این درگیری، راننده تاکسی و مسافرانش باشند یا دو راننده عصبانی که همزمان با هم به یک جای پارک رسیده‌اند.

دکتر غفور شیخی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در این باره به جام‌جم می‌گوید: عوامل زیادی مانند ژنتیک و محیط می‌توانند در بروز خشونت و افزایش آن در جامعه موثر باشند. برای مثال در محیط‌‌هایی که پرخاشگری خشونت و ناامنی بالاست، ریسک ابتلای افراد به خشونت هم افزایش پیدا می‌کند.

شیخی ادامه می‌دهد: اما در مواردی که خشونت‌ها به درگیری منجر می‌شوند، می‌توان دنبال دلایل دیگری بود. برای مثال شهروندان ما نمی‌دانند برای رفع مشکل‌شان از چه کانالی وارد شوند و از چه طریقی قضیه را حل کنند. در نتیجه به واکنش‌های احساسی و عکس‌العمل‌های سنتی رومی‌آورند.

این جامعه‌شناس در ادامه می‌گوید: در بررسی پرونده‌های مختلفی که در طول سال به مراجع قضایی فرستاده می‌شود، می‌توان به سه دلیل عمده رسید: اول، پرونده‌هایی که با موضوع طلاق تشکیل می‌شوند،‌دوم پرونده‌هایی برمبنای نزاع و درگیری و سوم، پرونده‌‌هایی مربوط به چک‌های برگشتی. همین مساله نشان دهنده حجم زیاد درگیری‌هایی است که در بیشتر آنها خود طرفین دعوا از عاقبت کار بی‌خبرند.

دلیل بعدی این اتفاق از...

 

ادامه نوشته

تحلیل توسعه ی اجتماعی بوکان

بیشتر مردمان آن برای پیشبرد منافع و اهداف و کارهای خود با هر نوع وسیله و روش و قانون گریزی مشکلی ندارند و آن را به نحوی، موجه می کنند. به عنوان مثال درکارهای شهرداری، بسیاری از همین مردمی که به فساد و رشوه و دزدی و غیره معترض اند وقتی کار و امور خودشان گیر کرد حاضر به سکوت، پرداخت رشوه، کارچاق کنی، توسل به برخی مسئولین دروغگو و تملّق افراد سودجو را به راحتی و در خفا انجام می دهند. سپس وقتی در جمع قرار گرفتند به همراه بقیه، انواع غرولند و اعتراض شفاهی و حتی جروبحث های طولانی را انجام می دهند.

این بدان معناست که وقتی جمعی در کنار هم قرار گرفتند برای چسبندگی و ایجاد وحدت، نیاز به چسب محبت و آموزش شهروندی و رعایت حقوق متقابل و احترام به دین و قوانین دارند که این چسب ابتدا باید از مسئولین، خانواده های همین جامعه و سپس از...

قدم اول- گرد هم جمع آمدن (همزیستی)

قدم دوم- به هم وصل و چسب و مرتبط شدن (تعهد و انسجام)

قدم سوم- داشتن چشم انداز و حرکت به سوی آن (استراتژی)

قدم چهارم- پیشگیری و درمان (اِتیولوژی و پاتولوژی)

قدم پنجم- چرخه تولید و مصرف جامعه (تولید-مصرف)

...

منبع

-شیخی، غفور (1395) تحلیل توسعه ی اجتماعی بوکان1، نشریه پیام بهاران، سال5، شماره 75، ص8

 

ادامه نوشته

ماموستا عبدالرحمان ناصری

ساده زیستی از خصوصیات بارز ماموستا ملا عبدالرحمن ناصری بوده  و همیشه در حرف و عمل مروج و مبلغ ساده زیستی بوده است.

به گزارش هاناخبر ، ماموستا ملا عبدالرحمن ناصری در شهریور ۱۳۲۰ در روستای جموغه از توابع شهرستان بوکان در یک خانواده روحانی دیده به جهان گشود. پدر ایشان ماموستا ملا علی از روحانیون منطقه بوکان بود که ساله در روستاهای جموغه و حمامیان به تدریس و وعظ و رسیدگی به امور دینی مردم اشتغال داشت. حاج ملا رحمان از همان کودکی نزد پدر شروع به تحصیل علوم دینی نمود. سالهای اول طلبگی قرآن و دروس مقدماتی را نزد پدر بزگوارشان آموخت و برای ادامه تحصیل راهی حجره های سایر روستاها و شهرهای اطراف گردید. ایشان در سالهای طلبگی از محضر اساتید بلند پایه منطقه چون حاج ملا علی ربانی بغده کندی، حاج ملا عبدا.. احمدیان، حاج ملا عبدالهادی افخم زاده  و حاج ملا حسن محمودی کسب علم و فیض نمود. ایشان پس از طی دروس فقه، اصول، منطق، کلام، بلاغه، تفسیر، حکمت و ادبیات عرب در سال ۱۳۴۳ شمسی اجازه نامه خود را از محضر استاد افخم زاده دریافت نمود.

حاج ملا عبدالرحمن ناصری در سال ۴۳ ازدواج کرد که حاصل آن سه پسر و پنج دختر است. ایشان تبلیغ و تدریس خود را از همان روستای محل تولدش، جموغه شروع نمود و قریب ۱۹ سال به  تبلیغ و تدریس و رسیدگی به امور شرعی مردم این روستا پرداخت.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به بوکان عزیمت نمود. سالهای اول انقلاب در آموزش و پرورش به عنوان مدرس علوم دینی به تدریس معارف اسلامی به دانش آموزان پرداخت اما بعدها تدریس شان معطوف به طلاب علوم دینی شد و ادامه فعالیت های دینی خود را در مسجد حضرت عمر (رض) واقع در خیابان شهید بهرامی بوکان از سر گرفت. و در کنار امامت جماعت و تبلیغ و تدریس به اداره امور دفتر ثبت ازدواج و طلاق می پرداخت و تا اکنون نیز به عنوان روحانی همان مسجد نورانیت بخش محل و مورد رجوع مردم می باشد.

ایشان در طول عمر با برکتشان طلاب زیادی را تربیت نموده است که از این بین حدود ۶۰ نفر از شاگردان ایشان در کسوت روحانیت در روستاها و شهرهای اطراف مشغول تبلیغ و تدریس هستند. تابه حال ۱۹ نفر از محضر حاج ماموستا ناصری اجازه افتاء در مذهب امام شافعی (رح) دریافت کرده اند و افراد زیادی هم بخشی از دروس علوم دینی را نزد ایشان تلمذ نموده و در اموری غیر از روحانیت اشتغال دارند. حاج ماموستا ناصری تا سال ۱۳۸۴ تربیت و تدریس را ادامه می داد اما در سالهای اخیر به دلیل کهولت سن طلبه نمی پذیرد و صرفا به امامت جماعت و مطالعه می پردازد.

ایشان دارای تألیفاتی نیز در علوم قرآنی، علوم ادبی و شعر و مقالاتی نیز در پاسخ به سؤالات شرعی و رفع شبهات دینی می باشند که از بین آنها تنها کتاب شعرشان به نام «مه نزومه ی ئه دب و دین» (منظومه ادب و دین) به چاپ رسیده است و سایر تألیفات ایشان به صورت دست نویس در کتابخانه شخصی ایشان نگهداری می شود. اشعار ماموستا بیشتر مربوط به مسایل اجتماعی سروده شده اند و البته با رویکردی دینی. ایشان در برخی اشعارشان سبک زندگی مدرن را مورد انتقاد قرار داده و سبک زندگی اسلامی را برتر می شمارند.

ساده زیستی از خصوصیات بارز حاجی ماموستا می باشد و همیشه در حرف و عمل مروج و مبلغ ساده زیستی بوده است. و امرار معاش ایشان نیز از طریق کمک های مردم به روحانیت و درآمد حاصل از اندک زمین های کشاورزی شان می گذرد.

قطعه شعر زیر یکی از سروده های زیبای جناب ماموستا است که تقدیم خوانندگان عزیز می گردد:

حه مد و سوپاس و سه نا و شوکرانه              بو خودای گه وره و تاق و تاقانه

بروانه له ژیر فه له کی ده ووار                       سه ر سوری سه عی خودای کردگار

عه قل بر ناکا له م جوراو جوره                       ئه م بوونه وه ره توفیریان زوره

یه ک شاد و گه ش و بزه له سه ر لیو             یه ک چاو به گریان بو کولی خه م خیو

یه کیک له سه جده و رکووع و کرنووش            یه ک غه رقی فه ساد دوور له عه قا و هوش

یه ک ئاکار به رز و به هه ست و ویژدان            یه ک که له شه ق و بی عه قل و حه یوان

یه ک له خه تتی دین به موو لا نادا                 یه ک بی دین و ژین واتا موعتاده

یه ک مه ست و ور و سه رخوشی باده            یه کیش نه خوشی کیبر و ئیفاده

یه ک مه ستی مال و ده وله ت و پووله            یه ک بو شیوی شه و که وتوته جووله

یه کیک روژ و شه و خه ریکی تاعه ت              یه ک یاغی و مه غروور دوور له عیباده ت

یه ک سواری ماشینی ئاخرین مودیل               یه ک بی لاق و پی بیچاره و تخیل

یه ک خه و فی خودا وا ده ی کولینی              یه ک ژه نگی گوناح دای ده تولینی

یه ک له موناجات چاو پر له گریان                   یه ک جه رگی خه لک ده کا به بریان

یه ک مه ستی عه یش و عیشره ت له کاخا      یه ک رووت و ره جال له نیو چارداخا

 

سیستم بازی مسئولین با تیم سردار بوکان

هنگامه انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی، تیم سردار بوکان، احیا و عَلَم شد. موجی از امید و انرژی و احساس افتخار شکل گرفت. رای گیری تمام شد و کم کم مطالبات تیم سردار، بدهی تیم، نامعلومی برخی حساب ها و درآمدها و... بر محافل و زبان ها افتاد تا جایی که قرارداد برخی از اعضای تیم به اتمام رسید و جدا شدند و تاکنون که تیم و آتیه مسابقات لیگ در زمان حساس و سرنوشت سازی قرار دارد همچنان مشکلات حل نشده و این تیم بین مسئولین پاسکاری می شود. دردآورتر آن که این جریان پشت پرده روشن می سازد که این همه شور و شوق جوانان و طرفداران و تیم سردار دستاویزی برای جذب و جلب آراء بوده و اکنون نیز آن را وارد معامله و معادله ای نامیمون نموده اند که در ادامه آن را چنین تحلیل می کنیم: 

اول- شورای شهر

دوم-نماینده شهرستان
سوم- فرمانداری شهر

چهارم-تیم فوتبال سردار

...

ادامه نوشته

اقتصاد مقاومتی از تئوری تا اقدام و عمل

این تز اقتصاد مقاومتی، متفاوت از نسخه های متداول و معمول و اقتصاد ریاضتی، موازی، ترمیمی و.... است که در آن تمرکز اصلی بر موارد زیر است:

1-تاکید بر مصرف صحیح و بهینه

2- تاکید بر مصرف تولید داخلی و اهتمام به شکوفایی تمام توان تولیدی آن

3-پرهیز از تجمل گرایی،مصرف گرایی و اشرافیت

4-توجه به مسائل دینی و عناصر فرهنگی کشور در چرخه تولید، توزیع و مصرف

5- کاهش وابستگی در تمام جوانب به کالاها و خدمات خارجی و اهتمام به کارآفرینی

6- تبدیل نقاط ضعف و فشار به فرصت های پیشرفت و توسعه در راستای خوداتکایی و خودکفایی

اما چگونه می توان این اقتصاد مقاومتی را عملیاتی نمود؟

راهکارها و راهبردهای بی شماری در این خصوص هم از سوی رهبری و هم شارحان و اندیشمندان و منتقدان مطرح گردیده است که به صورت «قَلّ و دَلّ» می توان از زبان رهبری چنین بازنشر نمود:

ادامه نوشته

چالش شورا و شهرداری بوکان

چالش شورا و شهرداری بوکان

-دیدگاه نگارنده در خصوص معرفی یکی یا هر یک از اعضای شورای شهر به عنوان شهردار بوکان چیست؟

-چرا معرفی و انتخاب یک شهردار مناسب – نه ایده آل- تبدیل به معضل و بحرانی در این دیار نخبه خیز و فرهیخته بوکان شده است؟

مبحث شهرداری و وضعیت شورای شهر بوکان، این روزها تبدیل به سوژه ای فراگیر جهت گمانه زنی ها و بحث و تحلیل ها شده که حداقل 4دلیل اصلی بر این فرایند دخیل بوده اند:

1-حساسیت زمانی

2-اختلاف و رقابت نهادی

3-فرجام تجربه

4-مطالبه گری

حوزه اصلی پیشنهاد و تعیین یا عدم تعیین شهردار در مرحله اول، شورای شهر است لذا شناخت وضعیت شورا تا حدود زیادی شناختی دقیق به دست می دهد که از 3 جهت قابل ملاحظه و مداقه است:

1-شورای شهر از درون

2-شورای شهر از بیرون

3-شورای شهر در آینده

اما چرا معرفی و انتخاب یک شهردار مناسب – نه ایده آل- تبدیل به معضل و بحرانی در این دیار نخبه خیز و فرهیخته شده است؟

برای این مورد نیز حداقل 3 دلیل اصلی می توان ذکر کرد:

1-عده ای قلیل در سطح استان، با توجه به نفوذ و نگرشی که دارند گویا مایل و راغب به پیشرفت و بازشدن گره کور عقب نگه داشته شدن بوکان نیستند و ...

2- اختلاف و آزردگی هایی که بین اکثر مسئولین و دست اندرکاران شهرستان و شورای شهر و نماینده مجلس و... وجود دارد سپر و مانع بزرگی در به وجود آمدن اتفاق نظر و اتحاد مقتضی بوده است و ...

3- نگرش نادرست به شهردار سبب شده که گزینه های معرفی و انتخاب به شدت کاهش و محدودیت یابند...

رهبر معظم انقلاب 7 ویژگی اصلی را برای یک شهردار مناسب و موفق چنین برمی شمارند:

1-دارا بودن صلاحیت‌های دینی و انقلابی

2- خستگی‌ناپذیری

3- امانتداری

4- کاردانی

5- لیاقت

6- پاکدامنی

7-شجاعت

از طرف دیگر مروری بر شهردارهای موفق در شهرهای مختلف داخلی و خارجی نشان می دهد که...

مطلب کامل در سایت خبری تحلیلی مکریان

http://mokrian.ir/index.aspx?fkeyid=&siteid=34&pageid=715&newsview=258448

 

لطفا به کانال غفور شیخی بپیوندید و همراه بمانید

https://telegram.me/ghafursheikhy1

ادامه مطلب...

ادامه نوشته

نبض زندگی در روستا می زند (یادداشت2 در صفحه نخست روزنامه جام جم)

نبض زندگی در روستا می زند (یادداشت2 اینجانب در صفحه نخست روزنامه جام جم)
 
 
یادداشت2
نبض زندگی در روستا می زند
 
مرور پیشینه تاریخی کشورمان حاکی است که روستاها همواره محلی برای تولید بوده‌اند، چراکه زندگی در آنها جریان داشته و ساکنان این مناطق با کشاورزی، باغداری و دامداری به اقتصاد کشور کمک قابل توجهی می‌کرده‌اند. بنابراین اکنون نیز که بحث مهاجرت معکوس و ضرورت آن مطرح است، باید برای رونق گرفتن زندگی در روستا تلاش کرد؛ زیرا به این شکل می‌شود به روند مهاجرتی سرعت بخشید که به نفع کشور تمام می‌شود.

این درحالی است که زندگی شهرنشینی نیز به دلیل نبود برنامه‌ریزی مشخص همواره چالش‌هایی را برای شهروندان ایجاد کرده، چراکه شهرهای کشور زیرساخت‌های لازم را برای ایجاد شهرنشینی به معنای واقعی ندارند. درواقع شهرهای ما به دلیل مهاجرت‌های بدون برنامه‌ریزی رشد پیدا کرده‌اند و در آنها کمتر می‌توان نشانی از توسعه یافتگی یافت، در نتیجه زندگی شهرنشینی با مسائلی مانند حاشینه‌نشینی، آلودگی هوا و ترافیک سرسام‌آور گره خورده است.

مرور این مشکلات نیز گواهی است بر این که باید زمینه را برای مهاجرت معکوس بیش از این فراهم کرد؛ زیرا هرچند برخی شهروندان از کلانشهرها به شهرهای کوچک و مناطق روستایی مهاجرت کرده‌اند، اما برای جبران کاستی‌ها باید افراد بیشتری را به این مهم تشویق کرد.

برای این که شهروندان به مهاجرت معکوس تشویق شوند باید اسباب رونق گرفتن روستاها را مهیا کرد تا کشاورزی و دامداری جان دوباره بگیرد. برای رسیدن به این هدف نیز دولت باید سازوکاری مشخص در پیش بگیرد؛ به عنوان نمونه ارائه تسهیلات مناسب برای افرادی که به روستاها بازمی‌گردند می‌تواند مفید باشد، زیرا آنها برای کشاورزی و دامداری به ابزار نیاز دارند.

اما نباید فراموش کرد که ارائه تسهیلات به افرادی که برای مهاجرت معکوس پیشقدم می‌شوند به تنهایی پاسخگو نیست،

چراکه بازگشت مردم به شهرهای کوچک و مناطق روستایی به فرهنگ‌سازی نیز نیاز دارد؛ زیرا هستند افرادی که هنوز به کشاورز و دامدار به اشتباه به عنوان افرادی که طبقه اجتماعی مناسبی ندارند نگاه می‌کنند. بنابراین برای اصلاح این نگاه باید برنامه فرهنگی مناسبی را اجرا کرد؛ به عنوان مثال کشورهای موفق با چنین تدبیری زندگی روستایی را بخوبی به تصویر می‌کشند، به همین دلیل بسیاری از شهروندان آرزوی زندگی در مزارع آنها را دارند. این درحالی است که براساس آموزه‌های دینی ما کشاورزی با اجر اخروی نیز همراه است.

در کنار این مسائل باید برای معرفی جاذبه‌های گردشگری روستاها نیز تلاش کرد؛ زیرا اشتغال در این مناطق نباید به کشاورزی و دامداری محدود شود .در واقع باید از ظرفیت گردشگری که در بیشتر مناطق روستایی کشور وجود دارد نیز استفاده کرد تا نبض زندگی همچنان در روستاهای کشور بزند. شنبه 29خرداد1395

دکتر غفور شیخی

جامعه‌شناس و مدرس دانشگاه

 
 
 

جنگ لینک ها (Links War)

جنگ لینک ها اصطلاحی برای توصیف حجم وسیعی از گروه ها و کانال ها و شبکه های اجتماعی است که هر فرد و گروهی می تواند هر نوع نظر و تصویر و مطلب و ایده ای را بدون کمترین محدودیت و معذوریت به ملاعام و فضای مجازی بفرستد و اهداف خود را دنبال نماید و طبعاً لینک های جهت دار و هدفمند، توسط افراد و گروه ها و حتی احزابی سازمان یافته، ساخته و پرداخته می شوند و به جنگ برخی عقاید و نظرات دیگر می روند.

این ویژگی نظام سرمایه داری و فناوری های نوظهور است که ظاهری شکیل و پشتوانه ای دموکراتیک و گفتمانی آزادمنشانه دارند اما در پس این ظاهر، اهداف و اغراض حرفه ای و بی نهایت بی رحمانه و غیراخلاقی و منفعت گرایانه نهفته است که نمودهای عملی آن را می توان در سیاست عملی کشورها و جنگ های حاصل و کشتارهای هر روزه و سازوکارهای فشار و تحریم و باجگیری ها مشاهده نمود.

هدف: تغییر یک جامعه به دلخواه سرمایه داری است تا به بازار مصرف و هم پیمان ایدئولوژیکی وی تبدیل شود.

 وسایل و ابزار این تاثیرگذاری و رسیدن به اهداف: می تواند ماهواره، اینترنت، شبکه های اجتماعی، گوشی های هوشمند، گجت ها و نرم افزارهای متعدد باشد.

زمان: بلندمدت.

ماموریت ها و نشانه ها: ابتدا اصول اساسی مثل خانواده، تقدس دین، روابط زناشویی و احساسات قومی و زبانی مدنظرند.

شیوه عمل: نامحسوس و نرم در قالب برنامه های تفریحی، استفاده از کارشناسان رنگارنگ و الگوهای بازیگر و بازیکن، تبلیغات، فیلم ها و موسیقی، اسباب بازی ها، غذا و پوشاک، مواد مخد و مشروبات الکلی و...

این یک تحلیل بدبینانه اما واقع گراست و نمی توان جلوی توده و طوفان عظیم جهانی شدن ایستاد پس باید سپر و سازوکاری جهت نحوه استفاده از آن در خانواده ها و سیاست کلان کشور اتخاذ گردد تا اولاآگاهانه از آنها استفاده شود و ثانیاً کارگروه هایی جهت تشخیص سره از ناسره در میان حجم انبوه پیام ها شکل بگیرند که از آثار سوء آنها بکاهند و  سرانجام، خانواده، نظارت آگاهانه بر فرزندان در خصوص استفاده از گوشی های هوشمند و شبکه های اجتماعی داشته باشند و به فکر بهداشت فکری و فرایند یادگیری آنها باشند.

این مطلب از این رو مهم است که میزان و نحوه استفاده از شبکه های اجتماعی و در ورطه جنگ لینک ها افتادن، ارتباط مستقیم و غیرمستقیمی با انواع آسیب های اجتماعی و معضلات فرهنگی و شک و شبهه های دینی دارند. آمارهای مختلف نشان داده که میزان خودکشی، طلاق ها و خیانت های زناشویی، بهره کشی جنسی، اتلاف وقت و هزینه، بیشترین ارتباط و بسترسازی را با میزان استفاده از شبکه های اجتماعی اخیر داشته اند.

مشخصا در اینجا اشاره به مسئله خودکشی می کنیم که در مقایسه پنجاه ساله گذشته تا کنون، تعداد و شکل و هدف و ابزار و رده سنّی و جنسیت اقدام کنندگان آن بسیار تفاوت یافته است. نتایج تحلیل آماری نشان می دهد که تغلب خودکشی زنان که در گذشته رایج بود کاسته شده و اکنون هر دو جنس زن و مرد درگیر فراگیر این معضل اند. به عبارت ساده تر خودکشی به شکل خودسوزی و حلق آویز غالبا از سوی زنان در مواقع حاد زندگی شان روی می داده و امروزه تعداد مردها چندان کمتر از زنان نیست.

عمده ترین دلایل خودکشی و اقدام به آن در گذشته مسائل ناموسی و خانوادگی بود که امروزه علاوه بر آن دلایل فشار درس و نمره و کنکور، بدهکاری و مشکلات مالی، بسترسازی شبکه های اجتماعی و ترغیب و تحریک آنان نیز اضافه شده است.

در گذشته غالبا رده سنی بزرگسالان که وارد مسائل غیرت و حق انتخاب و آبرو و مسئولیت زندگی می شدند در معرض خودکشی بودند اما امروزه آمارها نشان از آن است که این اختصاص درهم شکسته و عموماً خودکشی از رده های کودک و نوجوان و جوان بیشتر روی می دهد.

شکل خودکشی عمدتاً از طریق خودسوزی، حلق آویز، مسمومیت و بعضاً رگ زدن بود که امروزه مزید بر اینها، استفاده از مواد مخدر صنعتی و بی حسّی، خوداندازی از ارتفاع و... مشاهده می شود که یکی از مجراهای دریافت اطلاعات ناامیدکننده از زندگی همین شبکه های اجتماعی و حاشیه های سوءاستفاده از اینترنت گزارش شده اند.

جامعه، مانند یک انسان، عمل می کند. دولت ها و کسانی که این شبکه های اجتماعی را به شکل وسیع بارگزاری و تغذیه می کنند به خوبی می دانند که در این برهه زمانی و در این شرایط و بستر حاضر، چه محتواها و شبهه هایی را تزریق نمایند که به نیات و اهداف خود برسند. امروزه اینترنت و شبکه های اجتماعی تبدیل به ابزاری برای باجگیری و ایجاد فشار و ارعاب در میز مذاکره دولت ها و احزاب شده است چرا که از طریق آن می توان با کمترین هزینه، ذهنیت بیشترین حجم مخاطبان را با هر محتوایی که دلتان می خواهد، جهت بدهید و بر جریان های اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی آن تاثیرگذار باشید. این قدرت چندرسانه ای هرچند نامحسوس و آرام و در شکل و هیبتی نجیب و زیباست اما سردمداران آگاه، از آن به خوبی بهره می گیرند.

 

نشر مطلب در سایت خبری تحلیلی مکریان

 

آموزه ها و کارکردهای اجتماعی رمضان

آموزه ها و کارکردهای اجتماعی رمضان

 

پخش زنده، شبکه سحر، ششم رمضان 1395

بخش اول- دانلود فیلم

 

خلاصه بحث

ماه رمضان ماه تمرین و یاداوری اتحاد، همبستگی، انسجام و یکدلی امت اسلامی است. این اتحاد و همگرایی بحدی مهم و مورد توجه قرآن است که بارها و توسط فرایض و مراسم های مختلف تمرین می شود. گاهی با زیارت حج، گاهی نماز جماعت، گاهی نماز جمعه، اعیاد و این بار رمضان. اتحاد و همشکلی در باورها و مناسک مختلف این ماه از نظر اجتماعی اهمیت خاصی دارد

ماه رمضان، ماه تمرین شهروندی و زندگی مسالمت آمیز است که در آن بیشتراز ایام دیگر باید مراقب زبان، چشم، قلب، آداب معاشرت و ... بود

ماه رمضان از نظر اجتماعی فرصت و بستر مناسبی برای تعاون اجتماعی و همیاری بیشتر در خصوص عیادت از بیماران، تکمیل جهیزیه برای عروسی ها، بازدید خانه سالمندان و کمک به آزادی زندانیان و... که در این ماه مبارک هم ثوابش چندین برابر است و هم همگرایی و رافت مردم هم بیشتر است

جامعه متشکل از طبقات و اقشار مختلف از بسیار دارا و ثروتمند تا بسیار ندار و دست تنگ است. در این ماه دیوار غرور و تکبرها مقداری کوتاه می شوند و دل ها نرم می گردند و در یک آن واحد همه از خورد و خوراک و ... محروم می شوند و تا حدودی دل ها متنبه می شوند که جامعه نباید دارای این همه فاصله طبقاتی باشد و بهتر است مواظب و مراقب همدیگر با داشته هایمان باشیم. شاید سحر و افطار دارا رنگین تر باشد اما همین هم زمانی و یکدلی یخ های سرد منفعت طلبی شخصی را آب می کند.

بخش دوم - دانلود فیلم

 

شایعه

معرفی

شایعه[1] گزاره خبری نامطمئن وغیراستناد که از منبعی خاص و باهدف تعیین شده در خصوص فرد یا گروهی، پخش می شود. کلیه شایعه ها را می توان در دو دسته مذموم سیاه و سفید تقسیم بندی نمود:

شایعه سیاه: شایعه هایی که به قصد تخریب و هدف ترور شخصیتی فرد یا گروهی خاص و ایجاد اضطراب و انتقام و شرارت و بدنام کردن دیگری، تهیه و پخش می شوند. مانند «فلانی وام 200میلیونی گرفت و دست از نوشتن و انتقاد برداشت و...!»

شایعه سفید: شایعه هایی که به قصد بزرگنمایی، جلب توجه عوام، تبلیغ و تحمیق ساخته و پرداخته و پخش می شوند. مانند «فلانی بودجه کل مملکت را می نویسد و پیشنهاد وزارت را رد کرد و رتبه اول دانشگاه بود و...»

شایعه تفاوت و ارتباط تنگاتنگی با واژه های کذب(دروغ)، اِفک(دروغ فراگیر)، ارتجاف(اضطراب آفرینی) و بهتان دارد و «هنگامی که افراد به شدت مشتاق کسب خبر درباره چیزی یا کسی هستند، اما نمی‌توانند اطلاعات موثقی بدست آورند، مستعد پذیرش شایعه‌ها می‌شوند»(کوئن، 1385)

دهخدا شایعه را خبر بی اساسی می داند که گوینده،آن را برای ترور شخصیت انسان برجسته و آبرومند و یاهر موضوع دلخواه - فردی یا اجتماعی - در جامعه نشر می دهد».

اصلی ترین بحث قرآن درخصوص شایعه مربوط به جریان حضرت عائشه (مادر مومنان و ناموس حضرت رسول ص) است که به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. در آیه ای دیگر متذکر می شود که...



[1] (کُردی=به‌ندوباو، قاوداخه‌ستن، ده‌نگۆ، واتۆ،کدارک،‌ انگلیسی= Rumor، فارسی= چو، چغلی)

Rumor: A currently circulating statement, story, gossip or report of uncertain or doubtful truth

ادامه نوشته

«احیاء و اتحاد» برای شورا و شهرداری بوکان

مقدمه

به نظر می رسد که دو دهه اخیرتاکنون، شهرستان بوکان از داشتن شهرداری کارامد و شورای شهر منسجم و بابرنامه، محروم بوده یا به صورت مقطعی و موقتی برخی پروژه ها پیش رفته اند.

همچنین یک آفت کهنه و تومور سرطانی خاص درون این مجموعه وجود داشته که تلاش، آبرو، نیتِ خیر و اقدامات شایسته برخی دیگر را هم زیر سوال برده است و این مافیای ترس، رشوه و منفعت طلبی و... بین دستانِ دوستانی خاص می چرخیده است.

قابل مشاهده است که اغلب آنچه که می توان به عنوان معضلات شهری و آسیب های اجتماعی نیز نام برد مانند ترافیک، نبود زیباسازی و مبلمان شهری، لاکپشتی پیش رفتن پروژه ها و بعضاً تعطیل شدن آنها، بروکراسی اداری، خم و چم کردن قوانین، زیرمیزی ها، رانت اطلاعاتی پروژه ها و املاک و...، به هم ریختگی مشاغل درون شهری، تکدی گری و سوء مدیریت وجود دارد.

از طرف دیگر پرواضح است که یک فرد (مانند نماینده مجلس یا فرمانداری) یا شورای شهر به تنهایی قادر به مدیریت وضع موجود و سوق دادن به سوی شرایط مطلوب نیستند و این مهم، همت همه جانبه و انسجام بابرنامه ای را می طلبد که از جانب جامعه و اقشار مختلف مردمی، پیگیری و حمایت شود.

بنابراین، اکنون شرایط شهرداری و شورای شهر و در واقع قلب تپنده شهرستان بوکان بیش از پیش به «تق و لق» افتاده و جمع کردن و مدیریت کردن این به هم ریختگی و پراکندگی نیاز مبرم به یک «تنفس و احیاء و اتحاد» دارد که طی دوره ای معلوم، بوکان را از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب سوق دهد. اما این احیا و اتحاد چه می تواند باشد؟

ادامه نوشته

تلگرام

تلگرام. معایب و مزایا

شبکه های اجتماعی، پدیده ای نوظهور و فراگیر در عصر حاضر تمدن بشری اند که به یُمن فناوری ها و پیشرفت های اینترنت و برنامه نویسی توانسته است «دهکده جهانی» را به «هم منزلی» جهانی تبدیل کند و بُعد مسافت و زمان را در نقل و انتقال اخبار و اطلاعات و... به حداقل ممکن برسانند و کم کم، خود را از ابزاری منتقل کننده به اهرم قدرتی تعیین کننده در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی به جهانیان معرفی نمایند.

در این مقال و مجال، بحث از مقایسه هر یک از برنامه های شبکه های اجتماعی فراگیر، نیست بلکه تمرکز اصلی بر روی تلگرام و مزایا و معایب آن با توجه به جوّ جامعه ایرانی- اسلامی خودمان است.

عمده ترین مزایای تلگرام عبارت اند از:

1- در اختیار داشتن امکانات و ابزارهای سودمند نوشتاری، تصویری و ارسال فیلم بدون محدودیت وبا سرعت مناسب.

با توجه به پیشرفت هایی که طی چندسال اخیری که از عمر انواع شبکه های اجتماعی می گذرد، روی داده است می توان گفت که روز به روز بر قدرت خود و رفع معایب شبکه های اجتماعی مشابه، افزوده است چرا که بعضی از این نرم افزارها، صرفاً تصویری و برخی صرفاً نوشتاری و یا دارای فضایی غالب تصویری بودند. ایجاد تنوع در ارسال تصاویر استیکر نیز بر علاقمندی اقشار مختلف کاربران افزوده است.

2- امنیت و رمزگذاری، ذخیره سازی مطالب و محتوا، امکان جستجوی مخاطب ها و پیام ها، ایجاد کانال تبلیغ و اطلاع رسانی و همچنین به روزرسانی آن از دیگر مزایای درون- برنامه ای تلگرام می باشند.

3- تشکیل گروه و ایجاد مباحث چند نفری و همچنین راه اندازی کمپین های جهتمند از دیگر مزایای اصلی این برنامه می باشد که با توجه به نوع گروه و کاربری آن، می تواند در پیشبرد هدف آن، سودمند و کارامد باشد و جبران هزینه و زمان در مقیاس واقعی را بنماید.

اما در کنار این مزایای اصلی و برخی ریزمزایای دیگر،  می توان به برخی معایب نیز اشاره داشت. لازم به یاداوری است که برخی از این معایب، متوجه اصل نرم افزار و شبکه اجتماعی نیستند و مرتبط با طرز استفاده کاربر می باشد لذا معایب را در دو بخش نرم افزاری و کاربری بیان می داریم:

الف- معایب نرم افزاری

1- یکی از نیازهای اصلی کاربران، برقراری ارتباط تصویری با مخاطب یا مخاطبان خود است که تلگرام تاکنون از این امکان برخوردار نبوده و دارای مکالمه تصویری نمی باشد و مزید بر آن از فناوری مکان یابی مخاطبان و گروه یابی حسب موضوعات نیز بهره نمی گیرد.

2- بجز امکان حذف و اضافه کردن فرد و افراد، هیچ توانمندی و تفویض اختیار دیگری برای مدیر یک گروه وجود ندارد و مزاحمت و خرابکاری برخی اعضاء ناشناس سبب به هم ریختن گروه و بعضاً بی حرمتی به بقیه می گردد.مزید بر آن کَش های موجود سبب اشغال حافظه و فضا می گردد ودر نسخه های غیرموبایل، بسیاری از قابلیت ها نادیده گرفته شده اند.

ب) معایب کاربری

1-اتلاف وقت و زمان

یکی از باارزش ترین نعمت های ممکن برای هر انسانی، مدت زمان و طول عمری است که در اختیارش قرار دارد و هیچ ضمانت و پیش بینی در تداوم برخورداری از آن، در هیچ لحظه ای از زندگی، وجود ندارد. در بسیاری از آیات و احادیث هم بر استفاده درست و دانستن قدر زمان و سلامت و جوانی و... تاکید بسیار شده است. تلگرام با توجه به تعدد گروه ها و تنوع مطالبی که دارد، کاربر را با خود می کشد و بیش از حد نیاز و لزوم، وقت خود را به خوانش و بینش پست های متعدد اختصاص می دهد. این اتلاف وقت، مختص رده سنّی محدودی نیست و عمدتاً شامل اغلب رده های سنی و کاربران با مشاغل و مسئولیت های مختلف می باشد. مزید بر آنکه عده زیادی از کاربران دارای چندین اکانت و شماره در این فضا هستندو به وبگردی و پست خوانی و چت و انتشار تصاویر و فلیم های مختلف و ملوّن مشغول اند و بدون آگاهی جدی، آرام آرام، از لحظات پرارزش عمرشان کاسته می شود و به نفع تلگرام، خرج می گردند!

 

2-مخلوط راست و دروغ ها

بسیاری از مطالب و پست های شبکه های اجتماعی در حالت کلی و تلگرام به صورت خاص، از منابع و جانب موسسه ها و کشورهای مختلف به صورت جهت دهی شده و حتی ارزشی، تولید و منتشر می گردند. بسیاری از کاربران هم بدون توجه کافی به آنچه می بینند و می خوانند و بدون تفکر بر صحت و سقم آن، اقدام به اشتراک و بازنشر آن می کنند. این امر موجب، مخلوط شدن راست و دروغ ها با هم می شود  و در این میان با سوء استفاده از برخی مطالب علمی و اخلاقی، صدها مطلب غیر علمی و غیراخلاقی، گنجانده و منتشر می گردند. بدیهی است که با توجه به کثرت پیام ها، هر کاربری هم توانا و یارای آن نیست که تک تک پیام ها و پست ها را مطالعه نماید و به چالش صحت-سقم بکشاند فلذا کاربران زیادی از این مسیر، خواسته یا ناخواسته، مروّج شایعه ها، اکاذیب، مطالب جعل شده و... می گردند.

 

3- به نقل از نوشته حسنی (1394) به سبب اقدامات برخی از کاربران، حریم خصوصی بسیاری از افراد مورد تعرض قرار می گیرد؛ دسترسی غیرمجازسایرین ازطریق اینترنت به اطلاعات شخصی افراد نظیر فیلم ها یا عکس های خانوادگی و انتشار آن مصداق بارز نقض حریم خصوصی می باشد. نشر اکاذیب، افترا، اخاذی، کلاهبرداری های اینترنتی، هتک حیثیت افراد، ارتباطات منتهی به روابط نامشروع و اغفال و گمراهی افراد جهت سواستفاده های جنسی. همگی از جمله فعالیت های مجرمانه رایج در محیط های مجازی می باشد. به نظرمی رسد عدم آگاهی ازمتن قانون جرایم رایانه ای ازسوی کاربرانی که به فعالیتهای مخرب و مجرمانه می پردازند فضا را برای تحرکات هرچه بیشتراین افراد فراهم می کند تا دست به سواستفاده مالی ومعنوی وبی اخلاقی ها درشبکه های اجتماعی بزنند. چرا که بسیاری از افراد با این ذهینیت که هرگونه فعالیت آنان در فضای مجازی بدون ضمانت اجرایی و مجازات است به چنین اعمالی دست می زنند. درحالی که قانونگذارتمامی این فعالیت ها را جرم تلقی وبه مرتکبان مسئولیت کیفری تحمیل می کند و ادعای مرتکب جرم مبنی بر عدم اطلاع از جرم بودن عمل ارتکابی و مجازات عمل قابل قبول نبوده و مرتکبان به کیفر متناسب با جرم ارتکابی محکوم خواهند شد. تلگرام نیز به سبب اینکه بخشی از این فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، مستثنی از این امر نمی باشد.

4-جامعه سرمایه داری جهانی، با رویکرد و اهدافی مشخص، به سمت پیاده سازی و عملیاتی نمودن خط مشی خود است. در این راستا، از ابزارهای قدرتمندی نیز برخوردار است و استفاده می کند. سرمایه داری همواره خواهان درنوردیدن انواع مرزهای سیاسی، اخلاقی، دینی و... بوده و توجه اصلی اش بر سیطره بازارهای مصرف و در اختیارداشتن غیرارادی خواست انسان های دیگر می باشد. شبکه های مجازی، ابزاری مناسب و کارا در راستای تحقق اهداف سرمایه داری هستند که با توجه به وسعت و عمق اثرگذاری آنها در جهان، با کمترین هزینه ممکن، به دنبال تحقق برنامه های خود هستند. به عبارت ساده تر، سرمایه داری، به صورت نامحسوس، ایده ها و برنامه های خود را در قالب رنگین و مخلوط، از طریق این شبکه های اجتماعی به جهانیان عرضه می دارد و بسیاری از کاربران متوجه این تهاجم نامحسوس نمی باشند. یکی از آشکارترین این اثرپذیری، دفاع بی چون و چرای بسیاری از کاربران از این شبکه ها و محتوای آنها و روش کارشان است.

 

جمع بندی

بنابراین توضیحات، می توان گفت که تلگرام، یکی از برنامه های پرطرفدار شبکه های اجتماعی است که دارای مزایا و معایب مختص خود می باشد و این برنامه نیز به مثابه بسیاری از ابزارهای زندگی بشری، بستگی ویژه ای به کاربر و نوع استفاده و میزان و سطح استفاده از آن دارد. مبرهن است که می توان از این برنامه در راستای اهداف کشور ایرانی اسلامی خود بهره مند گردیم و اطلاع رسانی کافی و آگاهی بخشی مقتضی را به تناسب اقشار مختلف و رده های سنّی انجام دهیم تا از معایب و اثرات مخرّب آن کاسته شود و بر مزایا و سودبخشی آن به نفع ارزش ها و آرمان های جامعه خود، افزوده گردد.

منبع

شیخی، غفور (1394) مزایا و معایب تلگرام، پیام وحدت، شماره 29، ص85

 

آیا کاندیداهای بوکان، گفتمان انتخاباتی دارند؟!

متاسفانه، اغلب نماینده های پیشین شهرستان بوکان و همچنین کاندیداهای این دوره دهم مجلس شورای اسلامی نیز دارای گفتمان نبوده و نیستند و این یکی از مشکلات و ضعف هایی است که دیگران نمی توانند به خوبی بر ایده و افکار و برنامه های کاندیدا، شناخت و آگاهی پیدا کنند. یک گفتمان عبارت است از مجموعه و چهارچوبی از نقد و بررسی ها، ایده و نظرات، برنامه و اهداف یک کاندیدا در خصوص مسائل مختلف شهرستان و تشخیص و تعیین مسیر حرکت وی در آینده که به مثابه یک رویکرد، آن را به مردم معرفی می کند. مثلاً آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، گفتمان تدبیر و اعتدال را مطرح نمود. یک گفتمان باید حداقل دارای سه ویژگی باشد:

ادامه نوشته

بوکان، نمی خواهد از خواب برخیزد...

اغلب مردم شهرستان بوکان با توجه به تحصیلات، بهره مندی از شبکه های اجتماعی، روابط با مرکز و خارج کشور و...، بر اوضاع عمومی کشور و اختصاصی شهرستان، واقف اند اما بنابر دلایلی نسبتاً موجه، مطالبه گر نیستند و در حدّ بیان گلایه ها و فرافکنی نابسامانی اوضاع، بیشتر، پیش نمی روند. یکی دلایل آن این است که مردم، احساس قدرت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نمی کنند و همواره با ترس، عدم ثبات رای  ونظر، رودربایستی و تظاهر و تعارف درگیرند و سازوکارهای قانونی و راه های بکارگیری این قدرت را در حدّی که لذت جمعی آن را چشیده باشند، تجربه نکرده اند...

ادامه نوشته

اهمیت سبک زندگی در جهان معاصر

اهمیت سبک زندگی در جهان معاصر

سبک زندگی مجموعه ای از باورهای ذهنی و قلبی با رفتارهای عملی در زندگی است که ارتباط مستقیمی با چارچوب ایدئولوژیکی فرد و فرهنگ عمومی جامعه پیدا می کند. به عنوان مثال کسی که به ورزش اهمیت خاصی می دهد و تقریباً به صورت مرتب آن را به انجام می رساند در اصل به مفاهیم تندرستی، تناسب اندام، تحرک و شادابی باور دارد. کسی که هر از گاهی به یکی از اعمال جراحی زیبایی دست می زند در اصل به مفاهیمی چون تن نمایی، دلبستگی دنیایی، اهتمام به جلب توجه دیگران خاص و... باور دارد. به همان ترتیب کسی که در هر ماه چند روز، روزه دار است به یک سری مفاهیم دینی دیگر باور دارد. مجموعه این باورها و رفتارها تشکیل دهنده سبک زندگی ما انسان هاست. نظام سرمایه داری در هر یک از زیرمجموعه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی خود دارای نسخه های رنگارنگی برای ارائه سبک زندگی مورد نظرش به جامعه جهانی است. مثلاً مصرف گرایی، لذت جویی، فردگرایی و تن نمایی از ارکان سبک زندگی سرمایه داری هستند. اما اسلام برای سبک زندگی بشریت، دارای چارچوب مشخص و ارکان مستحکمی است که بر مبنای دو مورد اصلی تعیین شده اند: اول رضای خدا دوم آرامش انسان. به عنوان مثال مهم ترین ویژگی های سبک زندگی اسلامی با توجه به حوزه ها و زیر مجموعه هایش عبارت اند از:

1-ارکان سبک زندگی اسلامی در حوزه نظری:

الف- خداوند آفریننده انسان و هستی است و بهترین برنامه زندگی نیز از جانب او در قالب کتب آسمانی و به ویژه قرآن ارسال شده و پیشنهاد گردیده است. لذا منبع سبک زندگی اسلامی، قرآن و احادیث اند.

ب- زندگی این دنیایی برای کسب رضای الهی و خدمت به خلق خدا و مفیدبودن است و نباید ضرری به کسی رساند. لذا ترجیح آخرتگرایی بر دنیاگرایی و ترجیح نفع عمومی بر شخصی در آن مدنظر است.

پ- این هستی و آنچه در اوست ناپایدار و متغیر است و نباید دلبستگی شدید به هیچکدام از آنها داشت. لذا در سبک زندگی اسلامی در موقعیت های مختلف، جزع و فزع و خودنمایی و تجمل و تظاهرگرایی و دنیادوستی شدید مورد تائید و پذیرش نیست.

2- ارکان سبک زندگی اسلامی در حوزه عملی:

الف- شکرگذاری و قناعت و صبور بودن

ب- مصرف صحیح و ساده زیستی و پرهیز از اسراف در هر کاری

پ- اهتمام به پاکیزگی، آراستگی، ورزش و تندرستی

ت- تاکید بر غنیمت شمردن وقت و دوران جوانی و سلامتی و شرکت در فعالیت های جماعتی و گروهی.

 بنابراین سبک زندگی اسلامی، کلیت نظری و عملی یک انسان مسلمان از اصول تا فروع را شامل می شود و همین سبک زندگی مبنا و بستر زیستی و زندگی انسان است که به تمام اجزاء زندگی ربط پیدا می کند از جمله به درآمد و نحوه خرج و هزینه کردن آن، از جمله به زمان و وقت و نحوه استفاده کردن از آن.

3- مهم ترین جنبه های مورد تاکید غرب در سبک زندگی

شواهد و قراین نشان می دهد که جهان غیراسلامی، با توجه به پیشرفت فناوری های جدید، بهره گیری از ماهواره ها، در اختیار داشتن اینترنت، شکل گیری شبکه های اجتماعی و بارش تبلیغات و چندرسانه ای در سراسر جهان سه حوزه اصلی را مدنظر قرار داده است:

الف- مصرف گرایی: جهان غیراسلامی تاکید بسیاری بر مصرف کردن و تنوع گرایی افراطی در تمام جوانب زندگی دارد. این سبب می شود که چرخ کارخانه های آنها بچرخد و پول های مردم به خزانه و سرانه آنها برگردد. از این رو حتی در بسیاری موارد نیازهای کاذب ایجاد می کنند و برای آن احساس نیاز، کالا تولید کرده و به بازارهای جهانی عرضه می کنند. به عبارت ساده تر، وابسته کردن جوامع دیگر و به ویژه جامعه اسلامی به غرب، فرصت ندادن به تفکر و اندیشه با سرازیر نمودن انبوه کالاهای تولیدی در عرصه های مختلف زندگی به صورت لحظه ای، تحت تسلط درآوردن فکر و اندیشه مردم برای اینکه این مصرف لازم است و استفاده از آن برندها و مارک ها و... باکلاسی و مدرن بودن است و خلاف آن عمل کردن بمثابه سنتی گرایی و متحجربودن و بی کلاسی است. کانال های متعدد مد و فشن، تبلیغ اساسیه و وسایل ریز و درشت منزل، معرفی برندها و اهتمام پرزرق و برق به سلبریتی ها (شخصیت های مشهور غرب غالبا در حوزه سینما و مد و...)، عمومی کردن مسائل جنسی و تجارت حاصل از آن، همه نشان از ولع شدید سبک زندگی غیراسلامی به مصرف گرایی است. در یک جمله می توان گفت که تمدن سرمایه داری غرب با مصرف زنده است.

ب- خانواده گریزی: یکی دیگر از نقاط اصلی که یک سبک زندگی می تواند بر آن شکل بگیرد و استوار بماند، خانواده است اما کدام خانواده؟ خانواده ای که بر مبنای فردگرایی و نفع شخصی و لذت جویی و آزادی افراطی باشد مورد تائید سبک زندگی اسلامی نیست. از این رو جهان غیراسلامی، سعی در تسلط بخشیدن به نوع خانواده مدنظر خودش و ترجیح آن بر خانواده اسلامی در جهان دارد. از این رو مواردی که بنیان خانواده را سست می کند (مانند شکاکیت، مراوده با نامحرم، حجاب گریزی و...) و مواردی که خانواده را از هم می پاشد (مانند خیانت و معشوقه گزینی، شهوت رانی و...) را به شدت در قالب فیلم های رنگارنگ و حتی تبلیغ های بازرگانی و تجاری، برای سراسر جهان پخش می کند. از طرف دیگر سبک زندگی اسلامی، به شدت بر خانواده و حفظ حریم آن و بایدونبایدهایش تاکید دارد و معتقد است جامعه از درون این خانواده های سالم و بستر پاکیزه بر می خیزد و به شکوفایی و پیشرفت می رسد. به عبارت ساده تر، اساس تمدن اسلامی و سبک زندگی اسلامی بر خانواده استوار است. چنان که اگر مصرف گرایی از تمدن غرب گرفته شود، رو به افول می نهد. اگر خانواده در اسلام هم متزلزل شود، تمدن اسلامی رو به شکست می نهد.

پ- تغییر نرم افزاری: انسان از روی اعتقاد و اندیشه هایش که متشکل از مفهوم های ارزشی اند زندگی اش را پیش می برد و صحبت می کند و قضاوت می کند و اظهار نظر می نماید. این ارزش ها، هنجارها، مفهوم ها و اعتقادات همان نرم افزار انسان هستند وجسم و تن تابع آن است. سبک زندگی غیراسلامی، نرم افزارهای خاص خود را دارد که بر ذهن مردم جهان، نصب و سوار می کند. هر روز نسخه ها و ورژن های جدیدو به روزی از آن ارائه می دهد و با بهره گیری از فنون جنگ نرم، آن را بصورت دلبخواهی در اختیار مصرف کنندگان ناآگاه قرار می دهد. جالب توجه است که این نسخه سبک زندگی غیراسلامی، دفعتاً و یک شبه نصب و بارگذاری نمی شود بلکه دارای فرایندی پیچیده و به تناسب کشورها و فرهنگ ها چندین ده سال و صدسال طول می کشد و برای نسل های مختلف، برنام دارند. اکنون سبک زندگی اسلامی باید نسخه های اصلی نرم افزاری خود را در قالب کتب، رسانه ها، مساجدو منابر، دانشگاه ها و کانال های ماهواره ای خود، به جهانیان معرفی نماید تا مسلمانان متوجه باشند که آرام آرام ذهن و باور و مفاهیم اعتقادی زندگی شان کمرنگ نشود و دچار ازخودبیگانگی و سستی اعتماد به نفس و از دست دادن باورها نشوند. به عنوان مثال بوسه نامحرم طی یک فرایند پنجاه ساله در سینمای هالیوود برای جهانیان عرضه شده و اکنون در بسیاری از جوامع اسلامی نظاره کردن آن در جمع خانواده و نامحرم ها امری عادی و حتی تبدیل به پسندیده شده است. این چرخش نامحسوس ارزش ها، ناشی از قدرت و فعالیت جنبه نرم افزاری سبک زندگی غیراسلامی با بهره گیری از امکانات و فناوری های موجود است.

منبع

-شیخی، غفور (1394) اهمیت سبک زندگی در جهان معاصر، فصلنامه پیام وحدت، شماره 28، صص 75- 77

 

مصاحبه درخصوص کمپین نخریدن خودرو داخلی1394

رسول گلباخی

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مُکریان، این روزها در کوچه و بازار، جشن و عزا، جمع‌های دوستانه و کوچه و بازار بحث داغ روز، بحث خودرو است. بحث قیمت، کیفیت و خدمات پس از فروش محصولات تولید داخل خصوصا محصولات کارخانجات ایرانخودرو و سایپا و مقایسه آن با قیمت محصولات کمپانی‌های خارجی است، کمپین "خودرو صفر نخرید" از فضای مجازی شروع شد و هم اکنون بحث داغ روز جامعه است. بحثی که بعضی اوقات با اظهار نظرات مسئولان و متولیان صنعت کشور با شایعات و توقعات دور از ذهن داغ تر نیز می‌شود.

بعضی ها همانند وزیر صنعت حامیان این کمپین را ضد انقلاب می نامد و بعضی ها با استناد به حرکت های اجتماعی اینچنین در کشور های اروپایی حق خود می دانند که به گفته آنها، مجصول بی کیفیت و گران؛ نخرند و با اعمال این شیوه به شرایط معترض باشند.

وعده ای خوشبینانه دولت، علت رکود بازار

"جمال" مدیر یک نمایشگاه خودرو در مهاباد است، وی در پاسخ به سئوال خبرنگار مُکریان در خصوص "کمپین نخریدن خودرو صفر" می گوید: فروش خودرو در بازار شرایط خاصی دارد و بسته به نوع تولید و تحویل توسط شرکت های خودرو ساز تفاوت دارد، تا همین چند وقت پیش که خبری از وعده های دولت در مورد توافق هسته ای نبود، بازار وضعیتی عادی داشت، خیلی از افرادی که خودرو صفر می خریدند با درصد کمی سود در نمایشگاههای ما می گذاشتند و ما برایشان می فروختیم، اما این روزها اصلاً خریداری نیست و همه فروشنده شده اند، وقتی هر روز مردم از تلویزیون از اثرات مثبت توافق هسته می شنوند، مطمئناً دیگر سراغ خرید نمی روند چون منتظرند همه چیز ارزان شود. در بازار امروز مهاباد خودروهای صفر که قیمتی بالای 40 میلیون دارند از قیمت کارخانه ارزان تر عرضه می شوند، بسیاری از کسانی که در پیش فروش محصولات شرکت های داخلی ثبت نام کرده بودند، انصراف داده اند، حتی چندین بار هم شرایط فروش اقساطی و تحویل فوری از سوی بعضی شرکت ها اعلام شده که از سوی بازار و مردم با استقبال روبرو نشد، بر خلاف تصور عده ای، خودروهای دست دوم ارزان نشده اند اما بازار این نوع خودرو ها هم به شدت راکد شده است. کلاً مردم خودرو نمی خرند، من کاری به کیفیت و اینها ندارم.

حق با مردم است

"قادری" رئیس اداره صنعت، معدن و تجارت مهاباد با اعلام این موضوع که وزارت متبوعش همیشه حامی حقوق مصرف کنندگان بوده، معتقد است، این کمپین در سطح ملی شکل گرفته و تاثیر چندانی روی بازار مهاباد ندارد.

عوامل شکل گیری موج نخریدن خودرو داخلی

غفور شیخی دارای مدرک دکترای جامعه شناسی است، وی با دسته بندی دلایل شگل گیری این کمپین به خبرنگار مُکریان می گوید: از تبعات روانی و تبلیغی توافق هسته ای و برجام، بین دولت و مردم، نگرش کاهش قیمت کالاها و اجناس و رونق بازار بود، خیلی از مردم منتظر این توافق بودند تا «دست های نگه داشته» خود را به کار اندازند و ماشین بخرند و ساخت و سازخود را شروع یا ادامه دهند و ...و این سفر هیئت اقتصادی-تجاری و به ویژه خودروسازان آلمانی این امر را تشدید کرد و یکی از تمرکزهای اصلی بر خودرو قرار گرفت اما عدم اعلام کاهش قیمت ها از سوی صنعت خودروسازی داخل، واکنش منفی و بار روانی «تو ذوقی» به وجود آورد.

وی وجود و حضور شبکه های اجتماعی و رسانه های همگانی اینترنتی بمثابه یک ابزار قدرتمند هم از جانب مردم و هم از جانب ذینفعان و رقبای خودروسازی ملی می داند و می گوید: این مهم سبب شد تا این احساس مشترک و اعتراض پراکنده، کانالیزه و جهت دار و منسجم گردد. مردم تصاویر واقعی و انبوه تصادفات و سوانح دلخراش و کیفیت پایین محصولات داخلی و مقایسه با خودروهای خارجی در همان دامنه قیمت حسب دلار را به نمایش و اشتراک می گذارند و وزیر صنعت و سهامداران این صنعت، بجای توضیح مستدل با سخنان و رفتارهای خود آن را – عمداً یا سهواً- تشدید نمودند.

قیمت بالا، کیفیت پائین

این جامعه شناس در خصوص عدم تناسب میان قیمت و کیفیت خودرو های تولید داخل می گوید: مقایسه خودروهای داخلی از نظر آپشن ها و قیمت و رفتار عامل ها و... با خودرهای وارداتی در همان دامنه قیمت ها و همچنین وقوع رویدادهای رانندگی بسیار زیاد و بروز خسارات جانی و مالی به مردم و بستگانشان از طریق همین خودروهای ملی، سبب انباشت انزجار و اعتراض در درون افراد و فضای عمومی جامعه شده بود و این جرقه سبب رونمایی از این پتانسیل جمع شده، گردید. این انباشت انزجار عمومی در ناخودآگاه جامعه، در بسیاری از موارد دیگر هم وجود دارد.

تفاوت قیمت عرضه در داخل و خارج

"شیخی" تفاوت قیمت محصولات تولیدی شرکت های خودرو ساز در داخل و خارج را مورد اشاره قرار می دهد و می گوید: دامپینگ به معنای فروش و صادرات یک کالای تولید داخلی با قیمت کمتر از قیمت داخلی و هزینه‌های تمام شده در خارج از کشور است. به عبارت ساده تر فروش مثلاً سمند 30میلیونی در عراق به قیمت 15میلیون که کمتر از قیمت داخل و اعلام شده از سوی شورای رقابت است. این در درازمدت (چون کوتاه مدت آن ممکن است جنبه تبلیغی و ایجاد رقابت و جاافتادن در بازار داشته باشد) سبب ایجاد شک و تردید و سپس آگاهی عمومی از قیمت های واقعی و میزان احساس مغبون شدن ملی می گردد و جالب توجه است که همین صنایع از واسطه گری برخی قطعات و واردات ارزان و فروش با قیمت بالاتر داخلی نیز منتفع می گردند. مجموعه این آگاهی ها سبب تقویت موج اعتراض علیه آن شده است.

باز هم سیاسی کاری

این استاد دانشگاه در کنار عوامل اجتماعی، روانی، اقتصادی و زمینه ای که مطرح می کند، شکل گیری این کمپین را ناشی از یک اختلاف جناحی سیاسی موجود در کشور می داند و می افزادید: از منابع مهم و درآمدهای کلان کشوری می توان به دانشگاه آزاد اسلامی، صنعت خودروسازی، حمل و نقل دریایی و هوایی، صنعت پسته و زعفران، بازار بورس و... اشاره کرد که هر کدام جدای از فراز و نشیب ها و حواشی و شعباتش، متولیان حقیقی و حقوقی و غالباً جناحی خاصی دارند. این منابع و ابزارهای مالی برای متولیان، نقطه قوت و قدرت و برای جناح رقیب محل مناسبی جهت فشار آوردن است. دولت از محل درآمد و عوارض و سهام این صنعت، قانونی، منتفع است و برخی جناح ها و وابستگانشان از محل خودروهای وارداتی منتفع بوده و هستند. سود اصلی و عمده صنایع خودروسازی داخلی(که سهامی عام اند) به کی می رسد و از ورشکست شدن این صنایع و یا کاهش قیمت محصولات آن، چه کسانی متضرر می گردند یا به عبارت دقیق تر سود کمتری می برند؟ نقش و منظور برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در مخالفت با کیفیت پایین و قیمت بالای خودری داخلی چیست و چرا عده ای دیگر در همان مجلس و توسط همان نماینده های مردم، تسهیلات عمده در راستای کمک به این صنعت مصوب می کنند؟ بیشترین رشد و توسعه این صنایع در دوره های ریاست جمهوری هاشمی(1368-1376)و به ویژه احمدی نژاد (1384 تا 1392) روی داده است. به عنوان مثال 1370 تاسیس شرکت ساپکو (که سمند را طراحی کرد)، 1373 افزایش تیراژ تولید بیش از 300 هزار دستگاه در سال، سال 1385 خط تولید موتور ملی با حضور رئیس جمهور راه اندازی شد و پروژه تولید سمند در ونزوئلا آغاز شد، سال 1388 رشد 40 درصدی صادرات، سال 1389 کسب رتبه دوم در شاخص سودآوری و صادرات 40هزار دستگاه و... جالب توجه است که مجموعه مدیریتی سایپا نیز دارای افرادی آکادمیک و سوابق رئیس کمیسیون صنایع مجلس، رئیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، مدیرعامل شرکت لیزینگ صنعت و معدن، معاون طرح و برنامه سازمان اتکا و رئیس هیات مدیره سرمایه گذاری ایران خودرو را در خود دارد. به عبارت دیگر این صنعت دارای پشتوانه سیاسی و حمایت جناحی بوده و است. سال 1389 مقام معظم رهبری متذکر برخی امور شدند و ارشاداتی نیز داشتند. اکنون به نظر می رسد برای حل اختلاف جناحی و نفوذ در این صنعت و فشار بر رقبا از کمپین همدردی و حمایت مردمی استفاده می شود که فی نفسه امری اجتماعی و در راستای ارتقای مطالبات مردمی است اما آیا طی این چند دهه، این نمایندگان مجلس، دولتی ها و مسئولین از این کیفیت و قیمت ها مطلع نبودند؟ بنابراین مزید بر عوامل فوق، این عامل می تواند نقشی اصلی در پشت پرده سیاست اقتصادی- سیاسی کشور داشته باشد که امید است در نهایت به نفع پیشرفت کشور، رضایتمندی مردم، افزایش امنیت و کیفیت محصولات و کاهش قیمت مناسب، گردد.

منبع و لینک مستقیم مطلب در سایت دانا

منبع و لینک مستقیم مطلب در سایت موکریان

 بازنشر و لینک مستقیم در سایت جام نیوز

بازنشر در سایت کیهان نیوز

 

دو مرحله مهم استراتژیِ مردمیِ انتخابات دهم مجلس

دو مرحله مهم استراتژیِ مردمیِ انتخابات دهم مجلس

غفور شیخی

برای آنکه یک گفتمان و ساز و کار یک استراتژی شکل بگیرد نیاز به پشتوانه ی تئوریکی و نظری منطقی دارد. به عبارت دیگر در پشت پرده یک استراتژی، میزان زیادی آگاهی، استدلال، نمونه های تجربی و واقعی، پیش بینی و احتمالات وجود دارد که هر اندازه انطباق با واقعیت های تاریخی و هماهنگی این عناصر و اجزا بیشتر باشد میزان موفقیت آن استراتژی بالاتر و ضریب ریسک عمومی آن کمتر است. اکنون در محافل روشنفکری و مباحث نخبگان و صاحبنظران و تا حدودی سطوح میانی جامعه و عموم مردم بحث انتخابات گسترش پیدا کرده است و می توان در یک جمع بندی کلی دو مرحله اصلی را استنتاج و استنباط نمود:

مرحله اول- گذر از نماینده های فعلی: در بسیاری از شهرستان های کشور و به ویژه جنوب آذربایجان غربی غیور و کردستان سرفراز میزان نارضایتی از عملکردهای ضعیف نماینده هایشان در مجلس شورای اسلامی سبب شده تا به این نتیجه برسند که گذر از این نماینده ها امری ضروری و اجنتاب ناپذیر و تا حدودی یک وظیفه شهروندی و انجام تعهدی ملی است. چنان که رأی دادن به وقت خود امری خطیر و خیر است، رأی ندادن به اشخاصی ناموفق نیز به وقت خود به همان اندازه سرنوشت ساز و خطیر و مبارک است. عمده ترین استدلال صاحبنظران  و طراحان این مرحله عبارت اند از:

1- اجرایی و عملیاتی نشدن حداقل وعده ها و برنامه های انتخاباتی این نماینده ها

2- بازیگری سیاسی به نفع شخصی و به بازی گرفتن شعور و خواست مردم (به شێت زانین) با روش های مختلف و سوء استفاده از بیت المال و امکانات دولتی و اعتماد عمومی

3- با مردم نبودن و مردمداری نکردن و القای فخر وتکبر و آقابالاسری بر جامعه و پاسخگو نبودن و توجیه گری.

4- ایجاد تفرقه و اختلاف در بین مردم، برخی مسئولین و نامزدهای شورای شهر و غیره بجای تلاش برای افزایش وحدت، هم فکری و تعامل سازنده در راستای خدمت و آبادانی شهرستان

5- ترویج چندچهره بازی، در ظاهر به نظام معتقد بودن، تخریب شخصیت نخبگان و منتقدان و مخالفان، نان به نرخ روزخوری، اشاعه دروغ و تزویر، ایجاد وحشت وتهدید در بین مردم

6- افت اقتدار فرمانداری ها و زیرسوال بردن استقلال شخصیت و نظر و عملکرد آنها در راستای منافع جناحی و شخصی و انتخاباتی.

در یک جمع بندی کلی می توان گفت که بیشتر نخبگان و روشنفکران و صاحبنظران و سطح عمومی و میانی جامعه به این نتیجه رسیده اند که با این عملکرد ضعیف و ناسالم برخی نماینده های مجلس، لاجرم باید از آنها گذر کرد و به خدایشان سپرد. اینجاست که اهمیت انتقاد و آسیب شناسی و سبب شناسی در بررسی مسائل شهرستان ها آشکار می گردد.

مرحله دوم- تردید در انتخاب جایگزین مناسب: در بسیاری از شهرستان های کشور و به ویژه جنوب آذربایجان غربی غیور و کردستان سرفراز این بحث وجود دارد که بعد از بیان مرحله گذار، می پرسند که خوب چه باید کرد؟ به چه کسی یا کدام تیم کاری مجال و فرصت داد و انتخاب کرد؟ اینجاست که رایزنی ها، گمانه زنی ها، سبک سنگین کردن ها، بیان احتمالات و ذکر نام و اسامی، روکردن ضعف و قوت ها و مقایسه ها شکل می گیرد. هر کدام از نامزدهای احتمالی را بر کرسی می نشانند و نظر می دهند. از مدرک تحصیلی و سن و سال و قیافه و سخن وری و سوابق گرفته تا پیشینه صلاحیتی و شانس رای آوری و... جناح های سیاسی و نهادهای نظارتی و ... مشغول رصدکردن خواهند بود و... اما آنچه که تاکنون قابل بیان است و مشاهده می شود در بسیاری از این شهرستان ها، گزینه های قوی، مطرح نشده و تیم های مستحکم و هماهنگ شکل نگرفته و لذا نوعی تردید و نگرانی عمومی وجود دارد که چهارسال دیگر نیز شهرستان چنان پیش برود که انگار این صندلی سبز، مسئولی دلسوز نداشته و اگر نمی داشت بهتر می بود! به عبارت ساده تر، گزینه های فعلی (هرچند تا حدود زیادی هم طبیعی است) دل مردم و اقشار مختلف و به ویژه نخبگان و صاحبنظران و تاثیرگذاران را قرص و محکم نکرده اند (پڕ به دڵ نین). عمده ترین استدلال صاحبنظران  و طراحان این مرحله عبارت اند از:

1- مقایسه وضعیت کنونی نماینده ها بعد از هشت سال فرصت و تجربه و روابط و انتخاب هایش با وضعیت کنونی کسی که می خواهد شروع کند. به عبارت دیگر مقایسه خط پایان یکی با خط شروع دیگری و انتظار دارند کسی که می خواهد شروع کند باید از پایان نماینده های فعلی، قوی تر و بالاتر یا حداقل همسان حالت فعلی نماینده های فعلی باشد. این انتظار سبب ایجاد این شک و تردید و نگرانی عمومی شده است.

2- وجود سابقه کاری نماینده ها و آشنایی مردم با اسم و چهره اشان و در اختیار داشتن بیشتر روسای اداره ها و مسئولین و امکانات تبلیغی و حضور در جلسات و ... در برابر نداشتن اطلاعات و آگاهی درباره سوابق کاری و مطالعاتی و توانایی ها و پتانسیل های واقعی چهره های جدید و نسل سومی و نامزدهای احتمالی. این کمبود آگاهی و شناخت و اطلاعات سبب ایجاد این شک و تردید و نگرانی عمومی شده است.

3- زودهنگام بودن بحث انتخابات و غیرقانونی بودن تبلیغات مستقیم و گسترده که سبب شده تعجیل در معرفی گزینه های احتمالی صورت گیرد و اغلب نماینده های فعلی با تمام قوا برای ورود تجدیدی به مجلس فعالیت نمایند و سایر گزینه ها را زیر بارش تبلیغاتی و ترفندهای مختلف و رنگارنگ خود، کم جلوه دهند.

4- نبود همگرایی برنامه (نه روش کار) برای شهرستان و کمرنگی هم اندیشی دوستانه بین نامزدهای احتمالی و گزینه های فعلی سبب شده تا اتحاد مبتنی بر دلسوزی برای خدمت به شهرستان شکل جدی به خود نگیرد و این پالس و اثر مثبت و خوشایند روانی به مردم و جامعه نرسیده و منعکس نشده است. هر چه اتحاد و رعایت اخلاق و برهم افزایی برنامه های نامزدهای احتمالی برای پیشرفت و توسعه و آبادانی شهرستان ها و رفع این آسیب ها و مریضی های موجود شکل بگیرد، نماینده های فعلی هراسمندتر و مردم خرسندتر خواهند بود و با اشتیاق و دلگرمی بیشتری در انتخابات شرکت می کنند. به عبارت ساده تر شهرستان و مشکلات آن با همکاری دلسوزان متخصص در محوریت باشد نه فرد یا افراد یا جناح خاصی.

5- انتشار و ساماندهی موج عظیم تخریب شخصیت ها و شایعه پراکنی ها و پرونده سازی ها و گزارش نویسی ها برای منحرف کردن اذهان مردم و نهادهای بالا و تاثیرگذاران شهرستان از گزینه های جدید و نسل سوم به نفع اغلب نماینده ها. از جمله این شایعه ها می توان به این موارد اشاره کرد که «فلانی، جوان است و سابقه مدیریتی ندارد»، «فلانی، تائید صلاحیت نمی شود»، «فلانی، پرونده اختلاس دارد»، «فلانی، از نوچه های خودمان است»، «فلانی، درخواست پست و مقام داشت که بهش ندادند»، «فلانی، کلاهبرداره و مشکل مالی داره و وام و پول و باج و معامله می خواد»، «فلانی، از جریان انحرافی و طرفداران احمدی نژاد و فرماندار سابق است»، «فلانی، امتیازی می خواست بهش ندادیم»، «فلانی، از مهره های فلان نهاد... است»، «فلانی، به دنبال کسب شهرت و شناخته شدن است»، «فلانی، مغرور و متکبر و ازخودراضی و خوین تال است» ... و صدها شایعه ای دیگر که مرتب در بین مردم، تاکسی های شهر، شبکه های مجازی، محافل و اداره ها آن را از جانب مزدوران و بعضاً پیروان و طرفداران خود، تکرار و بازسازی و منتشر می کنند.

6- عملکرد ضعیف اغلب نماینده های شهرستان ها و کمرنگ شدن اعتماد عمومی به آنها سبب شده نوعی قضاوت در مورد سایر گزینه های جدید و نسل سومی هم بشود که هر نماینده ای بیاید وضع همین است و بهتر نخواهد شد و لذا نوعی شک و تردید و نگرانی عمومی در جامعه به وجود آمده است.

موضع نگارنده

آنچه مطالعه فرمودید، تاکنون بیان و توصیف وضعیت موجود بود که از جانب نویسنده متن، ارائه شد. نظر بنده بر این است که مرحله اول (گذار از اغلب نماینده های فعلی) کاملاً منطقی و درست و گفتمانی مبارک است و تاریخ بشریت گواه می دهد که خواه ناخواه روی می دهد اما صحّه گذاشتن بر مقداری کار انجام شده و عملکرد مثبت آنان نیز واجب است و باید با ادب و تقدیر درخور برخورد نمود که جانب انصاف و اخلاق نیز رعایت گردد. در خصوص مرحله دوّم باید اذعان کرد که این تردید و نگرانی ها بجا و موجود است اما با سه مرحله زیر این شک و تردیدهای مخرب می توانند تبدیل به یقین و امیدواری سازنده گردند:

1-فعلاً فرصت و مجال برای معرفی نامزدهای احتمالی و مقایسه آنها و توزین کارنامه وجود دارد (انتخابات در 7 اسفند94 روی می دهد) و می توان با ارتقای اطلاعات و افزایش شناخت و آگاهی از شک و تردید در انتخاب جایگزین کاسته شود.

2- بزرگان و تاثیرگذاران و صاحبنظران شهرستان ها تشکیل جلسات مردمی همفکری بدهند و از طریق بحث های خانوادگی و گفتگوهای بازار و محل کار و ... جامعه را به سمت خیر و مبارک و گزینه و تیم اصلح، در کمال ادب و آرامش، سوق دهند.

3- ایمان داشته باشیم که بطن و ذات و جنم فرد یا طرزفکر یا تیم کاری، مهم است و می توان با فرصت دادن و پیگیری کردن و پافشاری بر تعهدات بعدی، نه تنها یک بلکه چندین گزینه قوی و مناسب و اصلح که سرمایه های انسانی شهرستان ها هستند، عَلَم نمود چرا که پیشرفت با اتحاد و همبستگی و تاکید بر نقاط قوت و مثبت اندیشی و رعایت اخلاق و دلسوزی ایجاد می شود و از بدگویی، تحقیر، تخریب، چندچهره گرایی، ترجیح نفع شخصی بر جمعی، اختلاف و... هیچ پیشرفتی حاصل نمی شود. این محبت و دوست داشتن و پذیرش همدیگر و رعایت ادب و احترام به همدیگر است که خارها را گل می کند.

بازنشر این مطلب در سایت روانگـــه

 

باکارت نماینده ها بازی نکنید

با کارت نماینده ها بازی نکنید

(نیم نگاهی به منطقه 2به 3 بوکان)

اول- برای آنکه یک فرد، گروه یا فکر و اندیشه ای در گذر پیچ و خم های تاریخ و زندگی روزمره، زیر گردوخاک فراموشی به دست مرگ و تنهایی سپرده نشود یا نیک بماند، نیاز به پویایی، حرکت، تغییر و سیالی خود یا پیروانش – یا هردو- دارد. بعضی از اشخاص و مشاغل نیاز حیاتی و مبرم به خبرسازی و شهرت نمایی و خودمطرحی دارند از جمله بازیگران سینما، مدل های مد و فشن، خوانندگان، برندهای تجاری، برخی نمایندگان مجلس و ... و روش های بسیاری درراستای نیل به این هدف وجود دارد که عمدتاً قابل تقسیم به دو دسته اند:

1-روش های نیکنامی: این روش ها عمدتاً مبتنی بر رعایت اخلاق، صداقت، انسانیت و منفعت رسانی به بشریت و جامعه هستند. دارای اثر عمیق ماندگاری چندین سال و حتی قرون اند. به همین دلیل است که برخی سلاطین و فرماندهان، دانشمندان، نویسندگان، شعرا، معماران و هنرمندان و به طریق اولی، پیامبران و اولیاء نامشان ماندگار و نیک است. امروزه می توان از ساخت بیمارستان و مساجد و پل و ضروریات زندگی بشری، تاسیس و توسعه انجمن های خیریه، فعالیت های مردم نهاد، ایجاد اشتغال برای اقشار مستمند و ... نام برد. معمولاً بانیان این روش های نیکنامی، تمایل به مطرح شدن، مورد تشویق قرارگرفتن، غوغاسالاری، خودمطرحی، خودشیفتگی، دستور دادن و... ندارند. به فرموده مولانا: «دانه پنهان کن بکلی دام شو......غنچه پنهان کن گیاه بام شو». به صورت ملموس می توان به فتح بیت المقدس صلاح الدین ایوبی، سی و سه پل، مدارس نظامیه، مثنوی معنوی مولانا، اختراع برق، چاپ روزنامه وقایع، دهقان فداکار و انگشت پطروس و تراشیدن موی سرمعلم مریوانی و... اشاره کرد که در تمامی آنها عنصر ماندگاری نام نیک متفق علیه جریان دارد و به فرموده فردوسی: «اگر توشه‌مان نیکنامی بود ...... روانها بران سر گرامی بود».

2-ترفندهای کسب شهرت: این ترفندها عمدتاً مبتنی بر نفع شغلی، شخصیتی، شخصی یا حزبی اند. هدف مشخصی را درنظر دارند و هر نوع وسیله و ابزاری را توجیه می کنند. به همین دلیل است که برخی ظالمان تاریخ، دروغگویان، عوام فریبان، استعمارگران، مداحان درباری و دلالان سیاسی از گذشته تاکنون و در عصر حاضر، نامشان مانده است. امروزه می توان از تظاهر و چندچهره بازی، حاضرشدن دیپلماتیک در هنگام غم و شادی مردم، کار و تلاش دیگران را به نام و کام خود زدن، نخود هر آشی شدن، متوسل شدن به انواع ابزارهای تبلیغی- اقتصادی و حتی دینی و قومی نام برد. معمولاً بانیان این ترفندهای کسب شهرت، تمایل به مطرح شدن، خودبزرگ بینی، مورد تشویق و پاداش واقع شدن، غوغاسالاری و خودمداری و آقابالاسری و تظاهر و بازیگری شدید دارند. به فرموده پروین اعتصامی: «درین قبیله خودخواه، هیچ شقفت نیست...... چو نیک درنگری، هر چه هست عنوانی است». به صورت ملموس می توان به جرس و رسن عدالت انوشیروان، جایزه صلح نوبل شیمعون پرس و اوباما، وعده تزار روس به قاضی محمد، زیارت قم وکعبه محمدرضاشاه، رویت امام زمان و هاله نور، رد پیشنهاد وزارت از سوی چند نماینده مجلس و آسان سازی کنکور و کواوپاتول کوبانی پوشیدن و... اشاره کرد که در تمامی آنها عنصر خودشیفتگی و فریب عموم جریان دارد و به فرموده فردوسی:« اگر در فرازی و گر در نشیب ...... نباید نهادن سر اندر فریب». چه زیباست اگر انسان تلاش کند که با امکانات و توانی که دارد در راستای نیکنامی و خدمت به خلق خدا و کسب رضای خدا، همت گمارد و تقوی پیشه کند(تقوا به تعبیر حضرت عمر یعنی باپای برهنه در بیایان خاردار طوری راه رفتن که به سالم رسیدن منجر شود) و از اینکه شعور دیگران را به بازی و سخره بگیرد نیشخند و رضایت نداشته باشد. جامعه نیز نیاز دارد تا به صورت مستدل تاریخی و منطق مباحث، روشن و متذکر گردند که هم این روش انسان دوستانه و هم این ترفندهای متظاهرانه وجود دارند و با عقل سلیم و قلب منیب قضاوت نمایند.

دوم- در دسته ترفندهای کسب شهرت، تکنیک هایی وجود دارد که با مکانیسم خود طوری عمل می کند تا فرد ایجاد کننده این تکنیک همچنان در محوریت و مرکزیت بماند و دیگران- چه نخبگان و چه مسئولان و ناظران و غیره- پیرامون آن بحث و گفتگو کنند و تشکیل جبهه موافق و مخالف بدهند. برخی از نمایندگان شهرستان ها که در تشرف انتخابات دور جدید مجلس هستند از این تکنیک ها به تناسب حال و هوای موضوع و جامعه به کرات استفاده می کنند که اهم آنها عبارت اند از:

- بزن دررویی: به این معنی که برخی از نمایندگان، که در موضع سوء استفاده از امکانات دولتی و قدرت قانونی خود هستند و تریبون و فرمانداری را در اختیار دارند به تناسب فضا، موضوعی را نسبت به پروژه ای، شخصی، جریانی یا نوشته ای مطرح می کنند و مردم و نخبگان و پاسخ دهندگان را با انبوهی از سوالات و استدلال ها و... که حق بیان و دفاع دارند جا می گذارند و خود گزارش کامل به بالادستی ارائه می دهند و می روند سراغ موضوعی دیگر.

- حمله تدافعی: در این تکنیک، معتقدند که بهترین دفاع، حمله است. قبل از آنکه گروهی به اسم اصولگرا به انتخابات ورود پیدا کنند با حمله ای شتابزده آن ها را جریان انحرافی بخوانند، قبل از اینکه نامزدی احتمالی کسب شهرت کند با حمله ای رابطه گرا، پرونده اش را رونمایی و محکوم کنند و...

- تظلم: مظلوم نمایی کردن و دست به قلم بردن و از مردم درخواست کمک کردن و با عجز و لابه تلاش خود را صادقانه و مخلصانه جلوه دادن و خود را به دلیل تحریم اقتصادی و کمبود بودجه و وجود اختلاف در میان شورای شهر و... از همه چیز مبرّا کردن و بعضاً گفتن اینکه ما اشتباه کرده ایم و اشتباه مان را قبول داریم و... یعنی نوعی بیچاره منشی و بدبخت نگونی را در میان مردم پخش می کنند تا ترحم و دل عده ای که احساس برایشان مقدس است را به دست آورند. گوشه چشمی و چند قطره اشک زلال نیز پای این تکنیک را تر و امضا می کند.

- دام و دانه: برخی از نمایندگان و شخصیت های سیاسی، پست و جایگاه یا امتیازی ویژه را برای فردی خاص در نظر می گیرند و پشت پرده را هماهنگ می نمایند تا فرد در آن گرفتار آید سپس طراح این برنامه، مشکل را شکل می دهد و طوری برخورد می کند که گره بازشدن مشکل نیز فقط در دستان وی است. مانند مشکل تراشی جهت اخراج از شهرداری و دانشگاه و تاکسیرانی و منبر مسجد و ... و بازخوانی فرد به جایگاه پیش یا پُستی دیگر با بار دین و منت بر قربانی قضیه.

- کارتِ بازی: اصطلاحاً به این تکنیک «با کارت دیگری بازی کردن» گفته می شود. در این شیوه، نماینده یا شخص سیاسی، چند مسئله را در جامعه پخش می کند مثل کنارگذر، میدان فوتبال، جریان انحرافی، کارخانه قند و سد و... و سپس روی هر موضوع مانورهای مشخصی داده می شود. این سبب می شود که موافق و مخالف صحبت کنند و در هر دو جبهه و طرف، نام شخصی خاص برده شود. یکی تبلیغ مستقیم و دیگری تبلیغ غیرمستقیم با اندکی آسیب که طبیعی است. پادزهر این تکنیک این است که اول- موضوعات مختلف آن حوزه و شهرستان مطرح گردند از بودجه حوزه علمیه اهل سنت، مجوز دانشکده مالی، مجوز باند فرودگاه گرفته تا بودجه چندباندسازی راههای ارتباطی به شهرهای همجوار، قضیه انتقال آب از بوکان و امتیازهای گرفته شده/ نشده در قبال آن، قضیه استیضاح ها و سرانجام امتیازهای گرفته شده/ نشده در ازای پس گیری نامناسب امضا، تفرقه افکنی در میان نامزدهای شورای شهر، عزل و نصب روسای مورد نظر و جناحی اداره ها، قضیه مطالبات فرهنگیان و برخورد با آن، تحریکات قومی در قضیه کوبانی و شنگال و...، خرید وفروش ملک و املاک نقاط مختلف شهرستان، ضعف عمران و آبادانی و خدمات رسانی شهری و جریان بودجه چند میلیاردی و غیره... دوم- نامزدهای احتمالی راه مستقیم خود را بپیمایند و در فرصت های مناسب و قانونی، به تشریح برنامه و اهداف و معرفی تیم خود بپردازند و درگیر این حواشی و برنامه های پنهان نگردند.

سوم- قضیه کنکور94 و تنزل و عقب گرد بوکان از منطقه 2 به 3، مبرهن است که به ضرر شهرستان به ویژه در درازمدت و به ضرر رشته های مطرح کشوری است. این سیاست برخی سازمان های آموزشی کشور برای کاهش ورودی شهرستانی ها به پایتخت و برترین دانشگاه های کشور و ماندن آن ها در همان مناطق بومی و همجوار و مراکز استانی و افزایش ظرفیت آنها است. سال هاست مورد اعتراض خانواده ها و متولیان آموزشی مناطق 1 است که چرا ما با صرف این همه هزینه در منطقه 1، فرزندانمان کمتر از شهرستانی ها پذیرش می شوند. دو مرحله اصلی اینجا مطرح است: یک- برخورداری از سهمیه برای پذیرش دو- پذیرش در نوع دانشگاه و سطح شهر . این به نظر درست می رسدکه در مرحله اول شانس قبولی دانش آموز سهمیه منطقه 3 بیشتر است اما در مرحله دوم باید گفت که به کدام دانشگاه و کدام شهرها و با چه ظرفیتی؟ تشریح تخصصی بیشتر این قضیه نیاز به مجالی دیگر دارد. مانور تعجب آور نماینده شهرمان بر این قضیه وارونه، ممکن است در کدام تکنیک های فوق جای بگیرد؟

این مطلب اختصاصی سایت زریان می باشد که در اینجا بازنشر شده است.

خودکشی در جهان، ایران و مناطق کردنشین

فراتحلیل مسئله ی خودکشی در جهان، ایران و مناطق کردنشین

اول- بین مفاهیم «آسیب اجتماعی»، «مسئله اجتماعی»، «پدیده اجتماعی» و «بحران اجتماعی» تفاوت وجود دارد. ابتدا بهتر است مشخص گردد که خودکشی و اقدام به خودکشی در کدام حوزه و حیطه قرار می گیرد؟ مختصر قابل اشاره است که آسیب اجتماعی شرایطی است که فرد نمی تواند نیازهای خودش را در جامعه مطابق استانداردها و به صورت متعادل برآورده سازد و در تعامل با دیگران دچار مشکل می شود یعنی هر نوع عمل فردی یا جمعی که در چارچوب اصول اخلاقی و قواعد عام جامعه قرار نمی‌گیرند مانند رعایت نکردن صف و نوبت. اما مسئله ی اجتماعی، جنبه و حالت حاد آسیب است. یعنی زمانی که دیگر آسیب به روش فردی و یا مشاوره ای قابل حل نباشد و از محدوده نهادی خارج شده و برای کنترل و رویارویی با آن نیاز به اتفاق نظر و اجماع در میان روان شناسان، جامعه شناسان، برنامه ریزان و مدیران اجتماعی باشد.«پایین بودن سرانه مطالعه، دروغگویی و چندچهره بازی، جنگ، مهاجرت،  قانون گریزی، ترافیک و سوانح رانندگی، فردگرایی و بی تفاوتی مدنی، جرایم سازمان یافته، فحشاء، فساد اداری، مصرف بالای الکل، افسردگی، طلاق، تبعیض قومی و گروهی، نژادپرستی، تروریسم، تکدی گری، سرقت مسلحانه،کشتار حیوانات، کمبود بهداشت و تخریب محیط زیست، کمبود و قحطی آب، کودکان کار، آزارجنسی، روزمرگی، بوروکراسی، ساختار سیاسی وسیاست زدگی، کمبود مسکن و دین گریزی و...» برخی از اهم مسائل اجتماعی اند. درخصوص پدیده اجتماعی باید گفت که اگر این مسئله ی اجتماعی، ویژگی خارجی بودن، جبری بودن، عمومیت داشتن توام با ایجاد نگرانی و احساس نامطلوبی را در جامعه دربرداشت تبدیل به پدیده اجتماعی شده است. مانند پدیده مدگرایی، الگوگزینی سبک زندگی غربی. اعمال جراحی زیبایی چندگانه. بحران اجتماعی، اگر مسئله و پدیده، به مرور زمان یا دفعتاً، فراگیر و خطرناک شود و ساختار کلی حاکم بر جامعه به چالش کشیده شود و هزینه های گزاف انسانی و مالی به جامعه و کشور تحمیل گردد تبدیل به بحران اجتماعی می شود. مانند بحران هویت، بحران اعتیاد. بحران بیکاری. به عبارت ساده تر هر مسئله ی اجتماعی (مانند خودکشی) و هر انحراف اجتماعی (مانند اقدام به خودکشی)، آسیب است. اما هر مسئله ای انحراف نیست (مانند فقر و تنگدستی). لازم به ذکر است که هم پوشانی ها و اختلاف نظرهایی نیز بین این واژگان وجود دارد اما غرض اصلی روشن شدن خواستگاه و حوزه مسئله خودکشی در ایران و مناطق کردنشین است.

دوم- توجه به تفاوت سبب شناسی (اتیولوژی) با آسیب شناسی (پاتولوژی) نیز حائز اهمیت. به این معنا که سبب شناسی به بحث درباره علت ها، دلایل، عوامل و ریشه های موثر در بروز مسئله می پردازد. مانند تاثیر ناکامی ها و اختلالات روانی در بروز خودکشی یا اقدام به آن. اما آسیب شناسی به بحث تاثیر مسئله در بروز مشکلات و تبعات آن می پردازد. مانند تاثیر خودکشی بر ازهم پاشیده شدن خانواده. به عبارت دیگر حضور سبب شناسی، پیش از مسئله و آسیب شناسی بعد از مسئله است. سبب شناسی نگاه غالب پیشگیرانه و آسیب شناسی نگاه غالب درمانی دارد. نکته اینجاست که بیشتر کارشناسان و دلسوزان جامعه، به تصور سبب شناسی و اقدامات و راهکارهای پیشگیرانه، بیشتر روی آسیب شناسی نظر داده و کار کرده اند. در امر خودکشی مناطق کردنشین، ضروری است که با نگاهی سبب شناسانه و پیشگیرانه، در راستای شناساندن این مسئله و بکارگرفتن راهکارهای عملیاتی، اقدامات جدی صورت گیرد.

سوم- خودکشی در جهان

میانگین جهانی نرخ خودکشی12 نفر در هر صدهزارنفر است. در سال 2014 خودکشی سیزدهمین علت مهم مرگ گزارش شده و سالانه حدود یک میلیون نفر در اثر این عمل فوت شده اند. این میزان تا کنون نیز روند صعودی داشته است. بیشترین نقاط در کشورهای تازه استقلال یافته آسیای میانه (مانند بلاروس)، لیتوانی (حدود 3هزارنفردرسال از کل 3میلیون جمعیت)، جمهوری فدراتیو روسیه، سریلانکا، قزاقستان، لهستان، ژاپن(حدود 30هزارنفردرسال)، مجار واوکراین، شرق اروپا، گویان (حدود 45نفر در هرصدهزار)، کره شمالی (39نفردرهرصدهزار)و جنوبی(29نفردرهرصدهزار)، چین، هند، آفریقای جنوبی و کمترین خودکشی ها در خاورمیانه، شمال آفریقا و بخش هایی از غرب آمریکای جنوبی ثبت شده است. خودکشی دربین مسلمانان به شکل معناداری پایین تر است. ایالات متحده جزو آمار متوسط رو به بالای خودکشی هاست (حدود 36هزار نفردرسال). ایران در بین ۸۹ کشوری که اطلاعاتش گردآوری شده است در رتبه 69 و بنابه تعبیری 58 قرار دارد. ایران، مکزیک، ترکیه و ایتالیا با نرخ خودکشی زیر پنج نفر در زمره کشورهای با نرخ پایین خودکشی به شمار می‌روند.  در جهان، هر سال 3۰ تا ۶۰ ميليون نفر اقدام به خودكشي مي‌ کنند، اما تنها يك ميليون نفر از آنها در اقدام خود موفق مي‌شوند. به عبارت ساده تر در جهان، حدود هر 40ثانیه، یک نفر خودکشی می کند و می میرد. خودکشی در فصل زمستان کمتر از دیگر فصل های سال است و اوایل بهار بیشترین میزان خودکشی ها روی می دهد (منبع: سازمان بهداشت جهانیWHO).

چهارم- خودکشی در ایران

میانگین نرخ خودکشی در ایران، حدود 5-6 نفر در هر صدهزار نفر است. هر سال حدود 4000 نفر خودکشی موفق داشته اند. تعداد و میزان خودکشی در خاورمیانه و به ویژه ایران، کم و پایین است. براساس آمارهای موجود در سال های 1390 تا 1394 تهران، ایلام، لرستان، کرمانشاه و گیلان، بیشترین و استانهای خراسان جنوبی، آذربایجان شرقی و خراسان شمالی کمترین موارد مرگ ناشی از خودکشی را به خود اختصاص داده‌اند. به‌گزارش وب‌گاه‌آفتاب (۱۹ شهریور ۱۳۹۳) در ایران آمار خودکشی در مردان مجرد بیشتر از مردان متاهل و برخلاف آمارهای جهانی در زنان متاهل بیش از زنان مجرد است. بيشترين دليل خودکشي در نوجوانان ايجاد فاصله و فقدان رابطه مناسب بين فرزندان و والدين ذکر شده است. فاصله‌اي که موجب مي‌شود والدين درک صحيحي از وضعيت فرزندان خود نداشته باشند.

پنجم- خودکشی در مناطق کردنشین

معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی کردستان در زمینه خودکشی عنوان کرد که آمار خودکشی 1392 در کردستان 2 برابر شاخص کشوری است. بیشترین میزان افزایش تعداد خودکشی در جمعیت 20 تا 30سال گزارش شده است.  حلق‌آویزشدن شایع‌ترین روش به کار برده شده توسط مردان وخودسوزی برای زنان گزارش شده است. به تازگی استفاده از دارو و مسمومیت دارویی عامل مهم خودکشی در کشور محسوب می گردد. طبق آمار منتشر شده، انگيزه خودکشي در مطالعات انجام گرفته به ترتيب مربوط به ناآگاهی سنتی و مسايل ناموسي، اختلافات خانوادگي، شکست و ناکامی در تحصيل و ازدواج، شکست و نااميدي، فقر و تنگدستي، بيماري‌هاي رواني، استرس‌ها و فشارهاي رواني، تنهايي، عشق و تمايلات شديد عاطفي و اعتياد به مواد مخدر، مواد توهم‌زا و الکل بوده که در اين ميان سهم خودکشي با انگيزه‌ اختلافات خانوادگي با 41 درصد، بالاترين علت خودکشي ذکر شده و از لحاظ جنسيتي، اقدام به خودکشي در مردان 8 برابر زنان بوده است. سال 1384، حدود 5ممیز7 نفر دریکصدهزار نفر در کل کشور خودکشی کرده اند و در استان کردستان 6ممیز 2 نفر درصدهزار نفر مرتکب خودکشی شده اند. یعنی چندان بیشتر از میانگین کشوری نبوده است. در مجموع میزان خودکشی نوجوانان و جوانان کرد زیر30سال از میانگین کشوری بالاتر است. خودکشی زنان (70درصد خودسوزی) بیشتر از مردها بوده است اما اخیراً این روند هم کاهش یافته و هم کند شده است. در سردشت، سال 1393، نه نفر خودکشی کرده بودند اما در سه ماهه اول سال 94،  نسبت به مدت مشابه سال گذشته کاهش 65 درصدی ثبت شده است. مهاباد در سال قبل، حدود 20 نفر خودکشی داشته و بوکان و اشنویه و ... وضعیت مشابهی داشته اند.

ششم- جمع بندی

1-خودکشی در سطح جهان یکی از ده عامل اصلی مرگ و میر است.

2- ایران، بلحاظ میزان و تعداد خودکشی، کشوری در حد پایین و کم است.

3- مجموع مناطق کردنشین (کرمانشاه، ایلام، لرستان، کردستان، آذربایجان غربی و...) به نسبت میانگین کشوری، در سطح بالاتری قرار دارند.

4- عمده ترین سبب های خودکشی در مناطق کردنشین عبارت اند از ناآگاهی سنتی و مسايل ناموسي، اختلافات خانوادگي، شکست در تحصيل و ازدواج، افسردگی و نااميدي، احساس محرومیت و فقر و تبعیض، بیماری ها و استرس‌ها، تنهايي و انزوا، عشق و تمايلات شديد عاطفي و اعتياد به مواد مخدر و توهم‌زا و الکل.

5- تعداد و میزان خودکشی در مناطق کردنشین، کاهش یافته و روش های خودکشی نیز از خودسوزی و حلق آویزی به مسمومیت دارویی تغییر یافته اند.

6- خودکشی در جهان، یک بحران و در ایران و مناطق کردنشین یک مسئله اجتماعی است که هم باید سبب شناسی و هم آسیب شناسی بیشتری صورت گیرد.

هفتم- راهکارها

عمده ترین راهکارهای عملیاتی برای پیشگیری و کاهش خودکشی و اقدام به خودکشی از این منظر عبارت اند از:

1-ایجاد صمیمت و احترام متقابل در کانون مستحکم خانواده به ویژه روابط بین والدین و فرزندان.

2- آموزش دینداری و التزام به رعایت مسائل دینی و بکارگیری مهارت های اجتماعی در زندگی روزمره.

3- ایجاد انگیزه و تقویت اراده و پخش امید و تولید شادی جمعی و گسترش انرژی مثبت و استفاده از تشویق و فرصت جبران در مسائل از طرف دولت، مساجد، خانواده، آموزش و پرورش، صداو سیما و سایر نهادهای مرتبط.

4- کنترل و نظارت بر شبکه های ماهواره ای و سبک زندگی غربی و کاهش شکاف نسلی و تعارض های موجود به ویژه برای جوانان.

5- ایجاد اشتغال.

در پایان ذکر 2 نکته لازم است:

1- راهکارهای عملیاتی و موفق، باید متناسب با طبقه سنی و الگوی جنسیتی و بستر فرهنگی تنظیم گردند. شناسایی و اولویت بندی سبب های خودکشی، ساده ترین و مستقیم ترین راهکارها را نیز نشان می دهند.

2- به امید روزی که میزان خودکشی در کشور ایران و به ویژه مناطق کردنشین به حداقل ممکن برسد و از مسئله ی اجتماعی به حداقلِ یک آسیب اجتماعی کاهش و تنزل یابد. چرا که بار گناهی و معنایی و ارزشی و خبری خودکشی در جامعه کردمسلمان، سنگین و عمیق و کبیر است و می تواند تعداد کم آن نیز اثرات مخربی بر جامعه وارد سازد. از این رو تصور می شود که جامعه در وضعیت خطرناک و اسفباری است که خوشبختانه چنین نیست و انشاءالله در آینده نیز شاهد بهتر شدن اوضاع و کاهش خودکشی ها باشیم.

این مطلب جمع بندی شده مصاحبه آقای رسول گلباخی (سایت موکریان) با بنده است. منبع اصلی

 

سه ره خوشی و انتخابات

«سه ره خوشی» و انتخابات

کلمه ای که در زبان کُردی بتواند معنای دقیق و کامل مراسم تشییع جنازه، فاتحه خوانی، شب پیش خانواده متوفی ماندن، کمک مالی به صاحب ختم و ... را بیان کند همان «سه ره خوشی» Sàràxoshi است که دربرگیرنده اجزاء فوق الذکر است و هدف اصلی بیان همدردی و دادن روحیه پشت گرمی و حمایتی است چرا که انسان در هنگام بلایا، تنگنا، مصیبت، قرض و بدهی، مشکلات خانوادگی و امنیتی نیاز بیشتری به حضور عزیزان و دوستان و همت و حمایت آنان دارد. به عبارت ساده تر کشنده ترین درد تدریجی برای یک انسان سالم، تنهایی و احساس بی کس و کاری است. سه ره خوشی دقیقاً پادزهر این فرایند و نوعی کنش و بیان همدردی است. بنابراین کسی که در مراسم ختم دیگری حضور می یابد، لزوماً نیازی به شناخت قبلی و پیوند خانوادگی و خویشاوندی و همسایگی نیست بلکه نوعی همدل نوایی انسانی است. مانند عیادت بیماران در بیمارستان. ملاحظه نموده اید که هنگام فوت عزیزان، یکی از لطیف ترین و حساس ترین لحظات زندگی یک انسان است که دل به رحم و احساس به جوش و چشم به گریه و عجز و مویه به سراغ انسان می آید و امری طبیعی و پذیرفتنی و حتی ستودنی است. این موارد کارکردهای اجتماعی «سه ره خوشی» اند. طلب بخشش برای متوفی، بذل خیرات و نذورات و احسان برایش، فاتحه و قرآن خوانی و... نیز از کارکردهای دینی این مراسم اند. بارها شنیده ایم که در میان مردم که می گویند: «هیچ مراسمی مثل «سه ره خوشی» نیست که اگر کسی نیاید خیلی بر دل انسان سنگینی می کند و اگر مدیون خطاکاری در ختم صاحب دین حاضر شود امکان بخشش بسیار بیشتر است» این یعنی اهمیت و ضرورت و جایگاه این مراسم در جامعه مسلمان و به ویژه مناطق کردنشین. این اهمیت از دید تیز کسانی که برای انتخابات شورای شهر و نمایندگی مجلس و... اقدام کرده و می کنند، پنهان نمانده است. بعضی از این نامزدهای احتمالی مجلس شورای اسلامی در مناطق کردنشین و به ویژه بوکان، از هم اکنون بمثابه روشن دلان حافظ القرآن، گوش به زنگ فوت کسی و رفتن به مراسم فاتحه خوانی مساجد و منازل هستند «و به ریان لیگرتووه» که هر یک، دو سه نفری راهنما «چاوساغ» و همراه دارند و به جان مراسم ها و منازل افتاده اند. وظیفه روشنگری و نقد اجتماعی حکم می کند که بنویسیم وگرنه ممکن است خرده گرفته شود که این بحث در حد تحلیل جامعه شناختی نیست.

حالا، فردی متشخص با چندهمراه به مراسم ختم فردی (وابسته و آشنا یا بیگانه و دورآشنا) به قصد همدردی با صاحب ختم و معرفی خود به جمع حاضر می رود، مشکل این کار چیست؟

در پاسخ باید گفت که سه ایراد و اشکال اساسی دارد:

اول- تداوم روال سنّتی و نادرست گرداوری آراء و جلوگیری از جاافتادن روش های صحیح. به این معنی کسی که خواهان نمایندگی و مسئول شدن، برای بهتراجرا کردن خواست مردم است و باید قابلیت ها و توانایی ها و برنامه هایش بیانگر این مهم باشند نه برخی اعمالی که بیانگر نوعی احساس دِین بر مردم باشد که مثلاً «من برای مراسم ختم شما آمده ام و ادای وظیفه کرده ام و شما هم بهتر است به من رأی دهید و ادای وظیفه و دین نمایید یا حداقل برایم تبلیغات بکنید». این سبک تبلیغ اصل کارکرد سه ره خوشی را به سخره می گیرد. مانند کسی که می خواهد پست و مسئولیتی بگیرد و صف اول نمازجمعه را از دست نمی دهد! این به معنای نادیده گرفتن خیر و برکت ادای نماز نیست، به نیت هم کاری نداریم که خداوند علیم است اما همزمانی این دو حرکت (از یک طرف ردیف کردن سه ره خوشی ها و از طرف دیگر انتخابات) قطعاً نوعی توهین به شعور جمعی است. اگر صاحب ختم هم از روی این دین، نظرش برگردد و قضاوت کند که عجب مرد خوب و باخدایی و ممنونم که تشریف آورده و بعد به وی رأی بدهد احتمالاً به خود و جامعه اش و اصل قضیه انتخاب و شایستگی، بد کرده است. پاسخ قانع کننده این است که به مراسم ختم ما آمده اید، قدمتان مبارک اما انتظار رأی و تبلیغ نداشته باشید و ما کسی را که باید به این شهر خدمت کند و جریانات را مدیریت نماید و طرح و لایحه را به تصویب برساند و کارشناس و خبره و سخنران و بااخلاق باشد، به این شیوه انتخاب نمی کنیم.

دوم- ترویج ریا و جاانداختن نان به نرخ روزخوری و فریب مردم. به این معنی که فرد نامزد تا دیروز تک و توکی به مراسم ختم نزدیکان و دوستان می رفت یا نمی رفت، به داد مشکلات کوچک وبزرگشان می رسید یا نمی رسید اما امروز با توجه به هدف مجلس و کار سیاسی- اجتماعی اقدام به مشارکت مسلسلی در «سه ره خوشی» و عیادت ها و زنگ زدن ها و پیامک فر ستادن ها می کند ترویج ریاکاری و چندچهره بازی و نان به نرخ روزخوری است که گویی در پوست گوسفند نزد مردم خود را نشان می دهد تا کسب مشروعیت نماید و مظلوم نمایی کند و مردم او را به یکدیگر نشان دهند و در اولین فرصت خود و خواسته هایش را تبلیغ نماید. خدمت صادقانه، شجاعت و جسارت و ایثار می خواهد نه ریا و ترفند و سه ره خوشی اجباری و مصلحتی. خدمت واقعی و ماندگار، تیم کاری نخبگان و متخصصان می خواهد نه چند نفر راهنما «چاوساغ». خدمت شایسته و مورد رضایت الله و مردم، صلابت شخصیت و انسجام هویت و شهامت بیان می خواهد نه متظاهرانه خود را همدرد نشان دادن و سروگردن کج کردن و جفت پا بلند شدن بخاطر جواب سلام ها و دست بر سینه نهادن ها و یادداشت کردن شماره این و آن. انسان خدمت گذار واقعی و تاثیرگذار از حرف مردم و ملامت آنان نمی ترسد چرا که ممکن و لازم است که گاهی قصور و کوتاهی برخی مردم نیز به آن ها یاداوری شود و نترسد و نپندارد که دل مردم مهم تر از حق گویی و صداقت و خدمت است. «سه ره خوشی»، عیادت و ... امور خداپسندانه و شایسته و لازمی اند اما امروز استفاده ابزاری از این امر خیر و مراسم ختم منجر به استفاده ابزاری فردا از صاحب ختم و اطرافیانش می شود. ما با «سه ره خوشی» مخالف نیستیم اما با ریا و تظاهر به همدردی و تبلیغ به این شکل مخالفیم چون اطلاعات و آگاهی لازم برای شناخت مردم از کاندیدای اصلح، به این طریق به دست نمی آید. برای اینکه ثابت کنیم با مردم و در میان مردمیم راه های درست و رسانه های فراوان و پیشینه زیستن در شهر و نشان دادن کار و فعالیت و بامردم بودن وجود دارد اما به غلط این امر خیر، بعنوان یک روش انتخاباتی جاافتاده است چنان که غلط های مصطلح زیادی از این قسم در جامعه داریم.

سوم- عدم آشنایی فرد کاندیدا با اصل وظایف و اختیارات نمایندگی و سدّ شدن برای اطلاع مردم از واقعیت امر. به این معنی که وقتی در جلسات و اتاق فکرها و نشست های مردمی می نشینیم و می شنویم که می گویند خوب تمام مردم که روزنامه نمی خوانند یا تمام مردم که دور میدان فرمانداری جمع نمی شوند یا تمام مردم وایبر و واتساپ ندارند، این «سه ره خوشی» هم راه و روشی برای شناساندن خود و با مردم بودن است. این افراد درست می گویند. جامعه ما در وضعیت و حالتی است که به یک شعار غلط «مثلاً همه می خورند بزارید ما هم بخوریم» حداکثر رای را می دهند، جامعه ما در وضعیت و حالتی است که به معلولین از سر ترحم رای می دهند، جامعه ما در وضعیت و حالتی است که می دانند فلان شخص لیاقت و شخصیت نمایندگی را ندارد اما از سر مخالفت یا تعصب بی جا، آزموده را دوباره می آزمایند. جامعه ما در وضعیت و حالتی است که در نهایت تمام ناکامی ها و گله مندی ها را بر سر خود می شکند و می گوید خودکرده را تدبیر نیست و خلایق را هرچه لایق. بنابراین این جامعه نیاز به کاهش تصمیم گیری های احساسی و سنتی دارد و باید به سمت افزایش عقلانیت و منطق و تصمیم گیری های استاندارد پیش برود. مردم قشر فقیر یا حاشیه، تنها ممکن است از پول و سرمایه کم داشته باشند و از عزت و مردانگی و علاقمندی به خدمت به شهر سرآمدباشند پس این به معنای این نیست شما با «سه ره خوشی» به آنها القا کنید که این روش مناسبی برای شماست که زیاد نمی فهمید! این روش مناسبی برای شماست که احساساتتان را برانگیزند و بفریبند و رأی دهید. کسی که از این امر خیر به نفع تبلیغ خود در انتخابات بهره برداری می کند حتماً با اصل وظایف و اختیارات نمایندگی مجلس آشنا نیست. نمایندگی مجلس را با کدخدایی و ریش سفیدی دهستان اشتباه گرفته است. شعور مردم را به سخره می گیرد و با احساسات آنها آن هم در چنین لحظه حساس از دست دادن عزیزان، بازی سیاسی می کند.

فردلایق و شایسته برای نمایندگی مجلس کسی است که از خود مایه بگذارد و با همت و شجاعت بیانگر دردهای این مردم و راهگشای کاربردی مشکلات جامعه باشد حالا چه با «که واوپاتول»، «خوش قیافه»،«صدای غرّا»، «مدرک دکتری»، رفتن به «سه ره خوشی» و نازیدن به رنگ کردن چندبلوار و چه با صلابت و ساده و بی آلایش و حق گویی. درد مردم و خدمت به این مردم و کشور مهم است و باید هدف اصلی باشد و بقیه حاشیه و فرعی و گاه شبنامه نویسی بیش نیست.

بازنشر مطلب در سایت پیام بهاران

 

اهمیت دادن به پژوهش در جامعه

گوهر نهفته بیانات رهبری: پژوهش

نادانی بشر در طول تاریخ هزاران برابر بیشتر از دانایی و شناختش بوده است و دانایی و شناخت همواره مانند گوهرها و صدف های ارزشمند در میان لجن و گل و لای و آلودگی جامعه نهفته و پنهان اند. بسیاری از مشکلات و معضلات فردی و اجتماعی از مشاجره های خانوادگی و دل آزردگی ها و تیرگی ها گرفته تا بروز جنگ ها و استعمارها و گسترش خرافات و... به دلیل نبود یا کمبود میزانی از دانایی و آگاهی و شناخت است و پژوهش، مناسب ترین ابزار و ساز و کار و مهارت لازم برای رسیدن و دست یافتن به این دانایی و شناخت وکنار زدن آلودگی ها و مانع ها و پرده های پوشاننده است. از این رو پژوهش، سخت و مشکل است و کاری آسان نیست. حاصل پژوهش نیز غالباً چون نیاز به تغییر وضع موجود و اقدام کردن و به هم خوردن آسایش عادت شده دارد چندان باب میل و رغبت جامعه نیست. اهمیت دادن به امر مقدس پژوهش، ارتباط مستقیمی با بستر فرهنگی جامعه، شعور عمومی و پیشینه تاریخی آن کشور و ملت دارد. متاسفانه در بسیاری از جوامع عقب نگه داشته شده، هزینه اختیاری و انتخابی برای نادانی ها – که غالباً ساده و لذت بخش و عادت واره اند- بیش از هزینه برای دانایی های لازم و اجباری است که غالباً مستلزم تلاش و عمل اند. از این رو رهبر معظم انقلاب، حکیمانه، همراه با بیان نکات و توصیه های ارزشمند دیگر، امر مهم اهتمام به پژوهش را هم در سخنرانی های پیشین و هم امسال در جمع دانشگاهیان (13/04/94) مطرح نموده اند:

« چندسال است که بنده در همین جلسه و در جلسات دیگر و در دیدارهای خصوصی با مسئولین اجرائی کشور، روی این مسئله تکیه کرده‌ام، متأسّفانه اطّلاعاتی که به من میدهند و گزارشی که به من میدهند، نشان میدهد که نه، این حرفهای ما مثل نصیحت است... با این چشم نگاه شده؛ این‌جور نیست؛ باید سعی بشود».

هر فرد، شرکت، گروه یا جامعه ای که مبنای حرکت خود را بر پژوهش و شناخت حاصل از آن قرار دهد به مرور نتایج مثبت انباشت سرمایه ها (اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و...) را در می یابد و این مهم حاصل نمی شود مگر آنکه سه اصل زیربنایی ذیل، مورد توجه اساسی و عملیاتی قرار گیرند:

اول- بودجه پژوهش: رهبر معظم فرمودند:«یک نکته‌ی دیگر مسئله‌ی سهم بودجه‌ی پژوهش است...سهم بودجه‌ی پژوهش مهم است». در این راستا لازم به ذکر است که  در حال حاضر بودجه پژوهش و توسعه چین برابر با1/98 درصد از تولید ناخالص داخلی GDP، ژاپن 3/35، ، آمریکا 2/75، تایوان 3/05، مالزی 1/07، ترکیه /86، ایران /5 وکره جنوبی 4/35 است که از رژیم اشغالگر قدس که بالاترین بودجه پژوهش و توسعه را در اختیار دارد، سبقت گرفته است. «تاکنون طی ۵ برنامه ۵ ساله توسعه (در ۲۵ سال اخیر) و طبق قوانین باید تا پایان سال ۱۳۹۴ به ۳ درصد اعتبار پژوهش می رسیدیم ولی اکنون متاسفانه به هر دلیل موجه و یا غیرموجه، حدود نیم درصد به پژوهش اختصاص پیدا کرده است»

دوم- کیفیت عملیاتی سازی پژوهش ها: رهبر معظم فرمودند:« یکی هم صَرف درست و برنامه‌ریزی‌شده‌ی منابع مالی پژوهش؛ باید درست صرف بشود و درست در جای خود قرار بگیرد». در این راستا وزارت علوم باید توجه ويژه به مقولاتي از قبيل تجاري‌سازي دستاوردهاي پژوهشي، تقاضا محور كردن پژوهش‌ها، كيفي‌گرايي و ماموريت‌گرا كردن دانشگاه‌ها، فراهم نمودن زير ساخت‌هاي لازم براي توسعه شركت‌هاي دانش بنيان و... را مدنظرجدی قرار دهد. متاسفانه در بسیاری از اداره ها و ارگان ها بودجه پژوهش فعلی نیز در قالب چند پروپوزال کلیشه ای و موضوعات تکراری با مجریان غیرمتخصص صرف می شود.

سوم- ایمان عمومی به پژوهش: رهبر معظم فرموده اند:«بايد علم و پژوهش را به عنوان يك باور عمومى در بياوريم تا يك همت همگانى بر اين كار گماشته شود؛ يعنى حقيقتاً مسئله‏ى كل نظام بشود... موضوع علم و پژوهش در كشور، یك موضوع جدى است؛ ... از جمله‏ى چیزهایى است كه زیرساخت همه‏ى پیشرفتهاى كشور در امور توسعه‏ى مادى و صنعتى و به تبع آن مالى و سیاسى و بین‏المللى است». در این راستا تک تک افراد جامعه (از تصمیم مهم ازدواج گرفته تا انتخاب دوست و رشته و..) و مسئولین کشور (از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی و شورای شهر و...)  تا بخش مهم و تاثیرگذار غیردولتی، بهتر است به ضرورت و اهمیت پژوهش ایمان بیاورند. پژوهش ایجاد مصونیت برای جلوگیری از هدر رفتن سرمایه، زمان و تکررآزمون-خطاست.

پیشنهادها

-پیشنهاد می گردد بار دیگر رجوع و مروری جدی بر بیانات رهبر معظم انقلاب از گذشته تاکنون بر امر مهم و زیربنایی پژوهش و توسعه داشته باشیم و مسئولان کلان و میانی و خرده کشور نگاهی جدی تر و دلسوزانه تر و برنامه ریزی شده تر به این مهم داشته باشند.  به نقل از قائم مقام معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت عرض می کنم:«من به عنوان یک شهروند و استاد دانشگاه از نمایندگان مجلس گله دارم که علی رغم تاکیدات رهبری، هیچ وقت در یک نطق پیش از دستور برای وضعیت پژوهش گله نکرده اند»!

-صداو سیما و متولیان آموزشی و فرهنگی (دانشگاه، آموزش و پرورش، شورای عالی فرهنگ، سازمان تبلیغات اسلامی و...) در سطح گسترده ای ضرورت پایبندی به امر پژوهش در امورات زندگی و مسائل کشور را آموزش دهندو تبلیغ نمایند و از نمونه های موفق در این زمینه در راستای الگودهی و الگوگزینی برای نسل جدید و معاصر عمل نمایند. اگر جامعه ایمان بیاورد که پژوهش و دانایی بعنوان فریضه و سلاحی ارزشمند زیبنده و لازم است قدرت سایبری، پدافندغیرعامل و دفاع دربرابر جنگ نرم بسیار حرفه ای تر و اثربخش تر و همگانی صورت می گیرد و از انواع پرونده های دادگاه و معضلات اجتماعی و دسیسه های سیاسی مصون خواهیم بود. ترویج و اشاعه این فرهنگ پژوهش که سابقه طولانی به واسطه حکومت سلطنتی در تاریخ ایران ندارد، وظیفه خطیر نهادهای فوق است.

بازنشر و انعکاس این مطلب در سایت زریـــان

بازنشر و انعکاس این مطلب در سایت روانگــه

بازنشر و انعکاس این مطلب در سایت کانی پرس

 

آقای دکتر عثمانی بنده منتقد شما هستم به سه دلیل...

فضای عمومی و شهروندی نیاز به ایجاد بحث و گفتگو و نقد و بررسی دارد. درمان بسیاری از دردهای جامعه، آگاهی است و بسیاری از آسیب ها و مشکلات و معضلات افراد و جامعه از کمبود یا نبود آگاهی است.

روشنگری و اطلاع دهی و آگاهی بخشی یکی از اصلی ترین وظایف آموزش و پرورش، دانشگاه، صداوسیما، نخبگان و متولیان هنری است. لازمه این فرهنگِ بحث و گفتگو، داشتن صداقت، شجاعت، ظرفیت و سعه صدر، مدارک و اسناد، نیت خیر و ارائه راهکار است.

همیشه برای بنده جای سوال بوده که شهرستان بوکان با وجود این نعمت عظیم نخبگان و خردمندان و تحصیل کرده ها و جوانان فعال و پر ایده، چرا فضای نقد و بررسی و بحث و گفتگوی شفاهی یا مجازی کمرنگ و سست جان است؟! نقد و بررسی در چارچوب قانون و اخلاق اسلامی، خدمت و رحمت است که مسئولیت سنگینی بر دوش افراد می نهد.

این نوشته نیز بمانند سایر مطالب و نوشته های چاپ شده و منتشر شده و حتی مباحث پخش مستقیم صدا و سیما، صرفاً در راستای انجام وظیفه جامعه شناختی و آگاهی بخشی بیشتر است. إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ. (من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا كه بتوانم ندارم و توفيق من جز به [يارى] خدا نيست بر او توكل كرده‏ام و به سوى او بازمى‏گردم. هود: 88). رُک بودن وصراحت لهجه و صداقتم را حمل بر جسارت و اسائه ادب نفرمایید. عرایضم در چهار قسمت اصلی زیر نگارش شده اند:
قسمت اول
آقای دکتر عثمانی، بنده منتقد شما هستم. به سه دلیل:
-یک شهروندم که به شما رأی داده ام و شما مدیون رأی بنده و همشهریان و روستاییان هستید. بنده و امثال من این اختیار و قدرت را به شما داده ایم تا به شهرستان ما خدمت کنید. «بر اساس اصول 6 و 56 و 58 قانون اساسی، اداره امور کشور و...حاکمیت، حق مردم است که بطور غیرمستقیم از طریق نمایندگان مردم اعمال می گردد».

منتقدم چون معتقدم(اعتقاد نیاز به سند ندارد) این فرایند خدمتگزاری انجام نمی شود.
- بنده فردی مستقل و مردمی هستم. از خانواده ای زحمتکش. بدون هیچ نوع وامداری یا وابستگی نه به شما و نه به آقای عباسی و نه جریان احمدی نژاد و نه اصول گرا و نه اصلاح طلب و نه غیره و غیره. این برچسب ها، جریان سازی ها، رنگ زدن ها، چوب کاری ها و... هرگز به ما نمی چسبد. پس حق داریم گفتگو کنیم، اعتراض کنیم، نقد کنیم، سوال داشته باشیم و از همه مهمتر از شما و دیگر مسئولین شهرستان، توضیح توأم با کمال احترام و ادب و تکریم بخواهیم و می خواهیم. بدون کوچک ترین رودربایستی و تعارف.
- شما حدود چهارسال قبل، با آقایان رضا هاشمی، حسن عزیزی، جمال خسروی، آوات دکاندار، سیدصلاح الدین و... اصرار به همکاری با بنده (این کودک نصیحت گو) داشتید. بر دیده منت نهادم. هم به این نیت که انجام وظیفه می کنم.

هم به حرمت شخص شما. هم به احترام دوستانمان. اما شرط گذاشتیم که هدفتان خدمت به مردم باشد و مانند چهارسال دور اول، به مردم پشت نکنید و هنگامه انتخابات با دردست داشتن چند تکه کاغذ تبلیغاتی و کلی شعار و کلمات رنگین و جملات متنوع و گوشه لبخندی ملیح و یک دست کواوپاتول نوک مدادی و پروژکتور و پاورپوینت و یاردبستانی ظاهر نشوید و کار شورا و شهردار و بقال و عطار و... را به نام خود ثبت نکنید.

بر این مبنا یک شب (09/12/1390)، در ستاد شما، ایراد عرایض کردم و همانجا گفتم که «من صلح طلبم. انعکاس صدای مردمم هستم. من نقد می کنم... این مردم بار دیگر به شما اطمینان کرده اند پس به اطمینان آنها پاسخ شایسته درخور مردم بدهید... در هر فرصت و مجال ممکنی بیاد داشته باشید که نماینده این مردمید. مرهون و مدیون این مردمید... این مردم از سر دلسوزی و علاقه و انتظار آمده اند.»

اما اکنون معتقدم که از عهده حداقل انتظار هم بر نیامده اید. غوغاسالاری و برچسب زدن و تهدید کردن و بازی با کلمات و وعده پست و موج سواری بی معناست. بسیاری از دلسوزان این شهر، به مانند بنده با شما عمل کردند و پیمان بستند. هیچ پست و مقام و حتی یک درخواست هم از شما نداشته ایم و نخواهیم داشت که اگر هم می داشتند امر غیرعادی نمی بود.

از همین جا درخواست می کنم این دلسوزان عزیز شهرستان، دست به قلم شوند و واقعاً تصدیق یا رد کنند. آیا غیر از این بود؟ دکترجان، پدر بزرگوار، این نقدها از سر دلسوزی است نه قدرت طلبی و پست خواهی و نماینده شدن! این مردم چه گناهی کرده اند که در آتش اختلاف، ترافیک، بیکاری، گرانی و عدم توسعه و نبود عمران و آبادانی و بازیگری و بازیگردانی برخی مسئولین بسوزند؟
قسمت دوم
هر کدام از جملات نامه سرگشاده اتان نیاز به ساعت ها بحث و بررسی دارد اما سه ایراد و اشتباه اخلاقی فاحش در آن نهفته است که سریع و مختصر عرض می کنم:
اول- تهدید. (1-یک فایل کامل و مستند از...؛ 2-بنده خیلی راحت می‌توانستم از مجرا و مسیر قانونی با افرادی که «نشر اكاذيب» می‌کنند، برخورد نمایم ولی استفاده از قدرت...؛ 3-اتفاقی نیفتد که شأن ارتقاء یافته مردم بوکان در سراسر کشور، تنزل یابد= تهدید است که اگر من نباشم شما همانی خواهید شد که بودید!)
دوم- تناقض گویی. (1-بهترین جواب، خاموشی و سکوت معنادار است...= اگر سکوت است دوهزار کلمه نامه برای چیست؟؛

2-وقت حقیر به عنوان نماینده مردم متعلق به خود مردم است= سه سال قبل متعلق به مردم نبود؟!! فقط هنگامه نزدیک شدن به انتخابات مال مردمید؟..

3- تمام تلاش ما اینست که مردمی پرسشگر و مسئولینی پاسخگو داشته باشیم= یکی به نعل و یکی به میخ زدن و یکی تهدید و یکی تحقیر کردن و... به نظر شما این تلاشی برای ایجاد تفاهم است؟

4- دغدغه بنده حضور مجدد در مجلس شورای اسلامی نیست= اگر نیست چطور در دبیرستان تبلیغ پخش می کنید و در سیمرغ فیلم می گذارید و در روستاها به بهانه گزارش کار، مشغولید؟

5- نطق حقیر را در دفاع از حقوق و معیشت فرهنگیان زحمتکش= نه شما حقیرید و نه دفاعی از حقوق فرهنگیان صورت گرفته. یادتان هست چندسال قبل درخصوص افزایش حقوق ما چه می فرمودید؟ فرهنگیان مودب و متین اند و باز برای شما در سالن کف می زدند!

6-دغدغه قلبی حقیر ایجاد، حفظ و صیانت از یک تیم مدیریتی قوی در سطح شهرستان است که کارآمد، ارزشی، متخصص، متعهد و با اخلاق باشند و مردم را ولی نعمت و ارباب خود بدانند نه رعیت خود..= از این رو از عده ای نامزد شورای شهر حمایت کردید و سپس از همان ها چند نفری کاملاً برگشتند و چنددستگی و اختلاف تشدید شد و..

7- دغدغه‌های حقیر از دغدغه‌های نخبگان دلسوز و مطالبات به حق مردم نشأت می‌گیرد= کدام نخبگان؟ مگر حرف کسی را قبول می کنید؟ همان نخبگانی که هر یکی به بهانه ای از تدریس دانشگاه ها دور افتاده اند یا در پست های معاونت اداره ای چپانده شده اند یا نخودی شده اند؟ این نخبگان چرا سکوت کرده اند؟)...

سوم- تکبر و خودبزرگ بینی و غرور (1-بنده فرصتی برای مجادله با این شکست خوردگان سیاسی ندارم= اگر دشمنت هم باشند بهتر است پای صحبتشان باادب و احترام بنشنیند. فرصت هم هست؛2-این مردم...به تلاش‌های بنده امید بسته‌اند= بسته بودند! چه کاری است که در سه سال نتوان کرد و در شش ماه آتی بتوان عالی انجام داد؟! شما نقطه امید این مردم نیستید. این خداوند متعال است که مردم چشم امید به او دوخته و بسته اند نه شما؛ 3-رفتار خود را به گونه ای تنظیم کرده‌ایم که دیگر نه کودکان، فرصت پیدا کنند که نقش پدری و اندرزگویی را بازی کنند و دایه مهربان‌تر از مادر شوند= کسی که مرا نصیحت کند یا حتی نیت خیر داشته باشد بوسه بر دستهایش می نهم. او را تحقیر نمیکنم و حافظ بیست جزء قرآن مجید و کارمند فرهنگی با پانزده سال سابقه و تدریس دانشگاهی را که حداقل 40مطلب درخصوص نقد و بررسی مسائل شهرستان بوکان از سر وظیفه و دلسوزی بدون کوچک ترین چشمداشت احدی، نوشته، نان و نمک منزلش را کرده باشم، کودک خطاب نمی کنم. 
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش ... هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت (حافظ)
4- با باد مقابله و مخالفت با ما...= مگر شما کی هستید که مخالفتت نکنند؟ ولی نعمتی یا خدمتگزار؟ معلم و مدرسی یا ارباب و بورژوا؟ مدیون رأی بنده و دیگرانی یا آقابالاسر؟ امام مالک (ع) خطاب به مرقد مبارک حضرت رسول الله (ص) فرمودند که سخن هرکسی قابل تردید و انکار است الا صاحب هذاالقبر. یا وقتی پیرزنی هشدار به حضرت عمربن خطاب داد که اشتباهش را اصلاح کند عمر(رض) باکمال تواضع فرمود اگر تکرار کردم با همین شمشیر سزایم بده.
قسمت سوم
اما سه مورد بسیار خوب و شایسته نیز در نامه سرگشاده تان ذکر شده که ترویج و بازنشر آن وظیفه است:
اول-«پیگیری مطالبات...و جبران نواقص گذشته، نیاز به تلاش و تمرکز مصاعف دارد...و باید رضایتمندی خداوند متعال به عنوان هدف اصلی مورد نظر قرار گیرد». این مورد خواست قلبی تمام شهرستان است و در این مدت باقیمانده، خالصانه دعا می کنیم که این تلاش در راستای خدمت به مردم و جلب رضایت الهی، مضاعف و متمرکز شود.
دوم- نوشته اید «امیدوارم با صداقت و خلوص رفتار شود و عادت شوم پرونده تراشی برای همیشه از این شهر برچیده شود و رسم استفاده از شیوه‌های غیراخلاقی و رفتارهای پوپولیستی و ماکیاولی برای کسب جاه و مقام، از این دیار که دیار عزّت و شرف و بصیرت است، رخت بربندد». ما هم امیدواریم.
سوم- اشاره کردن به «مرکز تصویر برداری، توسعه بیمارستان، فاز اول کنارگذر، سیلوی افقی هفتاد هزار تنی، خط دوم انتقال آب، گازرسانی به حاشیه شهر و روستاها، سد خراسانه، مجتمع پتروشیمی، سد سیمینه، ارتقاء و توسعه مراکز آموزش عالی و...» که این تنها بخش کوچکی از کارهای ناتمام چندساله ای است که انشاءالله به بهره برداری برسند و برای هنگامه انتخابات و تبلیغات نگه داشته نشوند و لازم به ذکر است که این پروژه ها حاصل تلاش مردم و خویشتن داری و صبوری و فرصت بخشی آنها، فعالیتهای نیمه تمام نمایندگان ادوار قبل، کار شورای شهر و شهرداری، مسئولین دیگر اداره ها و هماهنگی آنها، نخبگان و متخصصین بومی می باشد و این به معنای نادیده گرفتن نقش شما نیز نیست.
قسمت چهارم
پیشنهاد
با توجه به وضعیت کنونی شهر، دسته بندی و جناح بندی ایجاد شده، برخی آسیب های موجود و برنامه های پیش روی شهرستان با نیم نگاهی به مسئله انتخابات پیش رو، بنده به عنوان یک همشهری با چاشنی نقد و بررسی، پیشنهاد می کنم که عالیجنابان آقای حاجی بمثابه سیاستدانی پیش کسوت و باتجربه و دکتر قسیم عثمانی بمثابه هشت سال نمایندگی و داشتن فرصت و مجال خدمت، در انتخابات پیش رو شرکت نکنند و عرصه را برای خدمت دیگران مهیا سازند و دین خود به این مردم بزرگوار و دیار مظلوم را به کمال برسانند و چونان باغبانانی ماهر و اساتیدی دلسوز راهنمای دیگر نخبگان و افراد جامعه باشند و تجربیات و سرمایه خود را چونان پشتوانه حمایتی برای نسل بعد درنظر بگیرند و اثبات نمایند که شیفته قدرت نیستند و تشنه خدمت اند.

جناب عباسی نیز سنگ سکوتی بر رویدادهای گذشته بنهند و جوّ عمومی شهر به سمت و سوی صلح و صفا و برپایه خدمت صادقانه پیش برود. وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (و از پروردگار خود آمرزش بخواهيد سپس به درگاه او توبه كنيد كه پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان] است) باشد که در سایه بیانات مقام معظم رهبری از هرگونه اختلاف و تفرقه دوری گزینیم و به سمت همزبانی و همدلی بیشتر پیش رویم. در چند سطر اخیر، قصد اسائه ادب و جسارت به هیچ کسی نبوده و نیست و آرزوی توفیق روزافزون برای خدمتگزاران صادق این مرز و بوم لایق را دارم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

آلوده کردن فضای انتخابات 94 بوکان را خاتمه دهید

بنا به ضرورت و وظیفه روشنگری و اینکه می بینم اوضاع و فضای انتخاباتی از هم اکنون راه دیگری می پوید و به سادگی به حاشیه دو قطبی کشیده می شود این مطلب را درخصوص مسئله تحرکات انتخاباتی اصول گرایان و احمدی نژادی ها و بیانات آقای دکتر عثمانی و حاج حسن عباسی و دیگر سایت های منطقه می نویسم.

 این جریان وقتی آغاز شد که عده ای از دوستان در منزل آقای عباسی (فرماندار سابق بوکان) مهمان بودند. بنده نیز دعوت بودم و در این مهمانی عصرانه حضور داشتم. جلسه متشکل از این افراد بود: عده ای از صاحبنظران بوکان (متشکل از ماموستا، فرهنگی، عضو شورای شهر و...)، عده ای از اصول گرایان شاهین دژ (متشکل از بازنشسته سپاه، فرهنگی، ...)، عده ای از فرمانداران سابق، نماینده مجلس، عده ای از مقامات استانی. جلسه برای هم اندیشی و دعوت به تشکیل تشکلی در خط ولایت و گرایش غالب اصول گرایی بود که دو کار و وظیفه عمده و اصلی مدنظر موسسان آن بیان شد: کار فرهنگی و کار سیاسی. از همان اول خاطرنشان شد که این تشکل صرفاً برای ورود به انتخابات نیست و تداوم خواهد داشت اما برای انتخابات برنامه ورود دارد و این در چارچوب قانون و زیر پرچم ولایت، بدون کوچک ترین تخلف و بداخلاقی صورت خواهد گرفت. منبع مالی این تشکل، تامین از همت اعضا درنظر گرفته شده و صراحتاً بیان شد که این تشکل و هدف به معنای کارکردن برای آقای احمدی نژاد یا شخص خاصی نیست. این کلیت بیانات این هیئت مهمانان استانی بود. آقای عباسی درخصوص آسیب شناسی انتخابات و عدم اجازه به نمایندگان درخصوص استفاده از امکانات دولتی فعلی برای تبلیغ زودهنگام ایراد سخنرانی کردند که بلافاصله با مخالفت دیگران روبرو شدند و بحث و بررسی جزئیات حوزه های انتخابی را موکول به جلسات خاص بعدی کردند و این عین عبارت دوستان بود که ما گرد هم نیامده ایم تا دادگاه اشخاص را برگزار کنیم. سپس سخنگوی هیئت شاهیندژ گلایه هایی از وضعیت عزل و نصب ها و نحوه رفتار با اصول گرایان در آن منطقه ارائه دادند. بعد عصرانه ای متشکل از گوجه، کوکی، آش محلی با نان و هندوانه و دوغ صرف شد (بخاطر این جزئیات را می نویسم چون گفته بودند عصرانه مفصل!). در کل این جلسه هیچ کسی (مسئول، معمم یا عادی) از هیچ شخص خاصی اسم نبرده یا غیبت و بدگویی کسی روی نداد. بعد از عصرانه، بنده عرایضی در شش هفت قسمت بیان داشتم مبنی بر اینکه چه اصول گرایان و چه اصلاح طلب ها وقتی در بوکان مسئولیت و قدرت را در اختیار داشته اند، نسبت به مردم و خدمت به بوکان کم لطفی ها کرده اند. برای بهتر شدن روال کار در راستای هدف مقدسی که دارند این پیشنهادها را گفتم که مبنی بودند بر جذب نیروهای جوان، تاکید بر استفاده از ظرفیت صداوسیمای استان، تقویت بُعد نظریه پردازی (چون معتقدم که بعد عملگرایی اصول گرایان قوی است چنان که بعد نظری اصلاح طلب ها قوی است) و بالاخره توجه به ذائقه اصلاح طلبی مناطق کردنشین که مورد توجه مهمانان و حاضران قرار گرفت.

 لازم به ذکر است در جلسه خبرنگاران هم حضور داشتند. جلسه ای سرّی و محرمانه و غیرقانونی و غیرعادی نبود. سپس جلسه با صلوات و رد بدل کردن بعضی صحبت های دوسه نفره به پایان رسید. ما به منزل برگشتیم. شب آقای دکتر عثمانی با دو همراه عزیز دیگر، مهمان من بودند. البته چند روز پیش این زمان ملاقات هماهنگ شده بود و همزمانی آنها بی ارتباط است. هیچ بحثی از جلسه منزل آقای عباسی نشد. چه از جانب آقای دکتر و چه از جانب این آقای دکتر. این دیدار صرفاً بعد از حدود چهار سال جهت تجدید زیارت و دیدار بود و با سخنان زیبای همراهان، بیشتر به خوشی گذشت و با کمترین رنگ و بوی انتخاباتی به پایان رسید. چند روز بعد بر روی سایت ها مشاهده کردم که با آقای دکتر عثمانی درخصوص تحرکات انتخاباتی گروه آقای احمدی نژاد مصاحبه کرده اند. قسمتی از اظهارات ایشان مورد تائید بنده نیست. چون حقیقتاً آنچه که در آن جلسه روی داد مربوط به انتخابات نبود. مربوط به رئیس جمهور سابق نبود. مربوط به گزارش نویسی یا بدگویی از آقای دکتر عثمانی یا شخص دیگری نبود. جبهه گیری اصول گرا و اصلاح طلب نبود. تعیین فرد یا افرادی نامزد مجلس برای موردحمایت اصول گرایان واقع شدن نبود. هیچ کدام از نامزدهای احتمالی انتخابات پیش روی بوکان (مثلا آقای کریمی، زنده باد، منگور، مرزنگ، حسن زاده، محمدیان، فیضی، هوشیار، برزگر، حبیب زاده و...) هم آنجا تشریف نداشتند. اگر هم تشریف می داشتند به معنای منتسب کردن به جریان احمدی نژادی نیست. من که با تمام جریان های فکری، فرهنگی و سیاسی کشور و شهرم در حد توان در ارتباطم به این معنا نیست که وقتی در جلسه آقای عثمانی حضور داشته باشم پس جزو قسیمیون هستم یا در جلسه آقای عباسی حضور داشته باشم پس جزو عباسیون هستم. فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه.

بعد از این مصاحبه، آقای عباسی واکنش نشان داده و جریان را تا حدودی شفاف سازی کردند. آقای فیضی می ترسیدند از اینکه مردم فکر کنند وی منتسب به احمدی نژاد و عباسی است و از رأی هایش کاسته شود. عصر با بنده تماس گرفتند و طی پیاده روی مختصر، مانند روال مظلوم نمایی که دارند اظهار تاسف و مورد ظلم واقع شدن نمودند. عرض کردم مشکلی نیست جوابیه ای بنویسید و به مردم اطلاع دهید که حضور نداشته اید. هیچ چیز بهتر از صداقت و شجاعت در جریان خدمت به مردم خیر و مفید نیست. این کار را هم نکردند. سپس این قضیه بین سایت های وزین بوکان و دیگر شهرستان ها هم گسترش پیدا کرد (مانند روانگه، پیام بهاران، کانی پرس، زریان و...) و دوباره جوابیه و مصاحبه از جانب آقای دکتر عثمانی و حاج حسن عباسی رد و بدل شد. سخنان آقای عباسی بیشتر از سخنان آقای عثمانی صرفاً در خصوص آن جلسه و جریان های بعد از آن و اظهارات مربوط به آن، صحت دارد و بیشتر مورد تائید است. آن هم فقط به عنوان مهمانی که عیناً حضور داشته و ناظر بر اوضاع بودم. اما این روال و رفتار هر دو بزرگوار را به هیچ وجه تائید نمی کنم و نمی پسندم. (هرچند جسارت شهروند شاگردی در حال یادگیری است در حضور بزرگان و مشایخ و اساتید شهر).

این مردم و این شهر، درخور رفتارهای بس بزرگوارانه و عزتمندمنشانه شما بزرگان این شهر است. بزرگ نمایی کردن یک جلسه مهمانی و به حاشیه کشاندن آن یا بیان کردن جزئیات رفتاری و پیامک های دوران رفاقت تان و تحقیر و تزلزل شخصیتی و عقیدتی و... یا منتسب کردن بنده خدایی مظلوم به جریانی سیاسی و بزرگ کردن آن در شأن این مردم و تحصیل کرده ها و نخبگان آن نیست. این مردم از شعور سیاسی و فرهنگی بالایی برخوردارند و این طور فکر نکنید که در طول هشت سال فرمانداری، بوکان را مدینه فاضله کرده اید یا در طول هشت سال نمایندگی یک پروژه مفید برای بوکان جذب کرده اید. این روال بگومگو و آلوده کردن فضای انتخابات پیش رو و تسویه کردن خرده حساب های شخصی به نفع شهر و انتخاب شایسته برای مجلس نیست. این روال سنتی حاجیون، عثمانیون و عباسیون را با مناظره های روکردنی، رکیک گویی و بداخلاقی های انتخاباتی ادامه ندهید. اجازه دهید تا این شهرستان نفسی راحت و آسوده مبتنی بر تفاهم و دوستی و مودت و دور از اختلاف و چندچهره بازی بکشد. به خداوند علیم و عظیم قسم که یکی از عامل های اصلی عقب ماندگی این شهرستان سرافراز همین اخلاق نامناسب مدیریتی در طول این چندسال بوده است.

بس کنید این زیاده خواهی و منیت و دو به هم زنی و مقام طلبی را، بس کنید این طایفه گری و دندان کروچه کردن به همدیگر را، بس کنید این تهدید و تطمیع و لابی زدن ها و شبنامه نویسی ها را، بس کنید دامن زدن به این شرم و ننگ عقب ماندگی که مانند زگیلی بر پیشانی این شهر دهن کجی می کند. بس کنید این جو خفقان و پرونده سازی و اختلاف افکنی را. جلسه ای تشکیل شد. قانونی. در راستای خدمت به مرام و مقام ولایت. مصاحبه ای شد. در راستای شفاف سازی جریان انتخابات احمدی نژادی ها و اصول گرایان. دیگر خارج از این هیچی نیست. انگار هیچ مشکلی نداریم جز این مباحث پیش پا افتاده. انگار هیچ فشاری بر دوش این مردم نیست جز این مباحث پیش پا افتاده. انگار تمام طرح ها و پروژه هایمان به ثمر رسیده و کارناتمامی نداریم جز این مباحث پیش پا افتاده. انگار هیچ معضل و آسیب اجتماعی و خانوادگی و معیشتی نداریم جز این مباحث پیش پاافتاده. دیگران دست به دست هم می دهند تا شهر و دیارشان را آباد کنند، عیب و ایرادهای همدیگر را حتی الامکان بپوشانند، نقطه قوت ها را برجسته سازندو برای نقطه ضعف ها راهکار بیابند، اما ما تمام انرژی مان را صرف حاشیه سازی و شایعه پراکنی و چندچهره بازی می کنیم. مهاباد غرورآمیز، بحمدالله، گل سرسبد مناطق کردنشین شده است. سقز مهمان نواز، گام های بلندطبعانه توسعه را برداشته است. سردشت سرسبز و اشنویه غیور روی به عمران و تاکید بر نخبگان بومی و پتانسیل های گردشگری و مرزی و باغداری پیشرفته آورده اند. اورمیه با افتخار بر محور وحدت و همگرایی بین این همه تنوع می چرخد و با موج آبادانی اش می تازد. در مسیر میاندوآب به تبریز دهها پل و کیلومترها بزرگراه زده می شود ولی ما هنوز به قدرت  حمایت از هم، عشق و محبت و صداقت و خدمت راستین، ایمان کافی و وافی نیاورده ایم.

در راستای روشنگری اوضاع و کنارزدن این گل آلودگی ها وظیفه خود می دانستم تااین نکات را یاداور شوم. بسیاری از موارد را هم حمل بر وظیفه رازداری و میزبانی یا مهمانی نگفته و نخواهم گفت. برای هر نوع جوابیه و فرمایش و انتقادی، مستدل و حضوری، اعلام آمادگی کامل هم می کنم.

پذیره گر شوی، خدمت گذاریم... هوای صحبت و پیوند داریم (پروین اعتصامی، عهد خونین)

برای سالم سازی فضای انتخابات پیش رو بنده دو کار انجام دادم. اول بیشتر نامزدهای احتمالی انتخابات پیش رو را به منزلم دعوت کردم. با هماهنگی تلفنی و حضوری خود آنها، دو روز قبل، زمان جلسه مشخص شد. هدف برایشان تشریح شد که هم اندیشی در خصوص رعایت اخلاق انتخاباتی و آشنایی با افکار یکدیگر است و لاغیر. دعوت را قبول کردند(بجز آقای حبیب زاده که فقط تلفنی از جلسه و دعوت مطلع شدند). حضار برای هریک مشخص بود. اما فقط آقای زنده باد تشریف آوردند و واقعاً زنده باد به جرأت و صداقتشان. آقای حبیب زاده فرمودند شیرازند. آقای منگور فرمودند سردشت اند. آقای هوشیار فرمودند میاندوآب اند. آقای کریمی فرمودند بوگه به سی اند. آقای فیضی فرمودند «سه ره خوشی اند» طبق معمول و... بعداً بنده را متهم به توطئه کردند. این آقایان اگر از اکنون نتوانند همدیگر را تحمل کنند، اگر نتوانند هم اندیشی کنند، اگر نتوانند اهدافشان را در راستای خدمت به مردم همسو کنند، چطور در آینده که قدرت در دست هر کدام باشد می توانند حضور دیگری را تحمل کنند؟!! دقیقاً می شود مثل زمان حال حاضر. این مردم حق دارند بدانند که در شهر چه می گذرد. کار دوم این بود که در جلسه ای با اصحاب رسانه (زریان، کانی پرس، صدای آشنا، جامعه کردستان و...) مهمان بودم و از همین جا کمال تشکر از زحمات تک تک شان را دارم. این عزیزان را دعوت کردم به دو مورد:

اول- همگرایی رسانه ها در صنف خود که آنها مدیریت فضای رسانه ای بکنند و صرفاً ابزار نباشند.

دوم- ناظر بر اخلاق انتخاباتی باشند و در همین راستا روشنگر و اطلاع رسان باشند نه صرفا مبلغ.

پیشنهاد

فرصت را مغتنم می شمارم و این دعوت و پیشنهاد را خدمت مردم و نخبگان و به ویژه صاحبنظران پیش کسوت عرض می کنم که بیایید و ستاد مردمی نظارت بر اخلاق انتخاباتی تشکیل دهیم. این ستاد قانونی، دارای منزلت اجتماعی و نقش کدخدامنشی و به ویژه داوری و نظارتی داشته باشد. از تمام اقشار به ویژه بزرگان شهر، حضور داشته باشند. پل ارتباطی بین مردم و مسئولین برای ارائه پیشنهادها و حل مشکلات باشند. دارای سایت و بیانیه باشد و جامعه کنونی را از این رکود و رخوت نسبی به سوی پویایی و مشارکت بیشتر یاریگر باشد. آرزوی توفیق روزافزون خدمت صادقین و صالحین را داریم و به امید کشوری آبادتر و جامعه ای امن و سالم تر و استانی همگراتر و شهرستانی توسعه یافته تر هستیم. من معتقدم بوکان، به زودی، انشاءالله، مسیر پیشرفت فوق العاده مبارکی را شروع و طی خواهد کرد.

از خدمت تا خیانت، از حرفه ای گری تا عوام فریبی

قصد این مطلب، ارائه عینکی خاص برای دیدن و تشریح یکی از آسیب های جامعه کنونی ما و تشخیص مصداق ها و مثال های آن در جامعه و راهکار پیشنهادی مقابله با آن است. این روزها بسیار مد و متداول شده که در جامعه برخی از مسئولان شهری، نماینده مجلس شورای اسلامی و همچنین مدیران، شوراهای شهر و دست اندرکارانی که خدمت و مسئولیتی به آنها سپرده شده است هر روز حرف و مرام و چهره عوض می کنند[1]، لابی می زنند، قول می دهند و عمل نمی کنند و بجای پاسخ به مشکلات مردم و ادای دین، بیراهه می روند و از تاکتیک ها و روش های مختلفی چون خود را حق به جانب نشان دادن، خطا را به سر و کول دیگران انداختن[2]، ضعف سیستم و خرابی خانه از پایبست و حتی ترساندن و چاپلوسی و غیره استفاده می کنند. آسیب، تنها به این مرحله ختم نمی شود بلکه متاسفانه توجیه این روال و روند، مخرب تر نیز می باشد و آن این است که گفته می شود «این سیاست است دیگه، پدر و مادر نمی شناسد.» یا «این ذات پشت میز نشینی و قدرت است» یا «اینها تاکتیک های حرفه ای گری هستند و اقتضای شرایط چنین ایجاب می کند». یا «فلانی پشتش به ... گرم است و... » لذا در این مطلب سعی می شود تعریف و تفاوت بین خدمت و خیانت، حرفه ای گری و سیاست دانی با مفاهیم دیگر مانند شب نامه نویسی و عوام فریبی و سیاست زدگی بیان گردد تا هم خود بدان شیوه که مورد رضایت خداوند، مطابق قانون و عرف صحیح است عمل نماییم و هم دیگران نتوانند برای پایمال کردن حق و حقوق و خلاصی خود، بدان دستاویزها متوسل شوند. تاکید مطلب بر دو مفهوم خدمت (با شاخص حرفه ای گری) و خیانت (با شاخص عوام فریبی) است.

منبع این مطلب:
شیخی، غفور (1392) از خدمت تا خیانت و از حرفه ای گری تا عوام فریبی، هفته نامه صدای آشنا، سال هفتم، شماره 92، صفحه 3


لینک مستقیم دانلود این مطلب در محیط word

لینک بازنشر این مطلب در سایت بوکان پرس

[1] تو تصویر و هوی نقاش و خودکامی نگارستان ... از آنرو گه سپیدی، گه سیاهی، گاه الوانی

قماش خود ندانم با چه تار و پود میبافی ... نه زربفتی، نه دیبائی، نه کرباسی، نه کتانی (پروین اعتصامی)

[2] بکس مپسند رنجی کز برای خویش نپسندی ... بدوش کس منه باری که خود بردنش نتوانی

ادامه نوشته

نقش شهرداری ها در اقتصاد شهری

نقش شهرداريها در اقتصاد شهري، با تأکيد بر‌مسائل و مشکلات اجتماعی درون شهري درایران

شورش آهنگری، غفور شیخی

چکيده

امروزه نبود مجاري ارتباط مناسب مردم با مديران شهري از مشکلات موجود در مديريت شهري به شمار مي‌رود. پياده کردن راهبرد استراتژي توسعه شهرها با توجه به پتانسيل درون شهرها تاثيرات به سزايي در اقتصاد شهري و تبادلات آن در سطح منطقه‌اي دارد. زيرا اين استراتژي به‌ هر ميزان جامع و کامل باشد مشارکت هاي مردمي بهتري را به دنبال دارد. به اين استراتژي با يک مديريت منسجم و کارا در زمينه اقتصاد شهري، مسکن شهري، حمل و نقل و ... مي‌توان دست يافت.

اين مقاله به بررسي علم اقتصاد شهري در شهرهاي کشور با روش تحقيق توصيفي- تحليلي مي‌پردازد. داده‌ها و اطلاعات مورد استفاده از طريق مطالعات کتابخانه‌اي بدست آمده و محقق سعي بر آن دارد که مهمترين مشکلات پيش روي مديريت شهرداري‌هاي کشور را مورد بررسي قرار دهد.

نتایج حاصل از تحقیق نشان می‌دهد که در زمینه اقتصاد شهری و زیر بخش‌های آن در شهرداریهای  کشور هنوز اقدام قابل توجهی انجام نشده و لزوم بازنگری در سیستم  فعلی و توجه بیشتر به این علم، برای پیشبرد اهداف ضروری می باشد.

کليد واژه:  شهر، شهرداري، اقتصاد شهري، مسائل اجتماعی درون شهري

منبع و ارجاع دهی به این مقاله در صورت استفاده:

- آهنگری، شورش؛ شیخی، غفور (1391) نقش شهرداری ها در اقتصاد شهری، با تاکید بر مسائل و مشکلات اجتماعی درون شهری در ایران، اولین همایش منطقه ای معماری و شهرسازی، مرکز آموزش عالی علمی کاربردی شهرستان سقز

دانلود اصل مقاله در قالب Pdf

هویت جنسیتی و هویت اجتماعی:چالش ها و آسیب ها


بسیاری از مشکلات جامعه ریشه در گذشته تربیتی و نحوه شکل گیری شخصیت و اندیشه های افراد آن جامعه دارد. اگر فردی خود و تمایلاتش، اهداف و رویکردهای زندگی اش را بشناسد می تواند در زمان و مکان مناسب تصمیم لازم را بگیرد و از قدرت خودکنترلی برخوردار باشد. هسته مرکزی این قدرت، مفهومی است به نام هویت. پنداشت نسبتاً پایدار فرد از کیستی و چیستی خود در ارتباط با افراد و گروه های دیگر که از طریق تعاملات اجتماعی فرد با دیگران در فرایند اجتماعی شدن تکوین می یابد. یعنی برقرار کردن توازن میان خود و دیگران. شناخت شباهت با خودی ها و تفاوت و تمایز با غیر خودی ها. هویت، تقسیمات و انواع مختلفی دارد از سطح خاص گرایانه رابطه ای مانند هویت فردی (که به شخصی و نقشی قابل تقسیم است) آغاز و تا سطح عام گرایانه مانند هویت جمعی، اجتماعی، قومی، منطقه ای، ملی، سیاسی و...ادامه می یابد. از سطح خاص، هویت جنسیتی(Gender Identity) و از سطح عام، هویت اجتماعی (Social Identity) را در ارتباط با هم مورد بررسی قرار می دهیم. اولی فرد را در کانون توجه دارد و دومی همان افراد را در کانون جامعه مدنظر دارد.

این مطلب با الهام از پایان نامه ارشد سرکار خانم دکتر رضایی تهیه شده است که البته مطالب و عناوینش کاملا متقاوت است اما لازم دانستم بخاطر این الهام نیک از ایشان تشکر نمایم.

 

ادامه نوشته

e-book های مفید

کتاب های الکترونیک یکی از قابل دسترس ترین منابع مفید برای مطالعه در بیشتر حوزه های علمی، ادبی، آموزشی و... هستند که در این پست چند مورد را که قابل دانلود کردن رایگان هستند معرفی می نماییم.

آموزش spss یکی از دغدغه های دوستان در حوزه علوم اجتماعی و انسانی است.

دانلود آموزش نرم افزار spss

بسیاری از مفاهیم و اصطلاحات جامعه شناسی نیاز به تشریح و تفسیر بیشتر دارند که این کار را به صورت ساده و مختصر یک فرهنگ اصطلاحات می تواند انجام دهد. فرهنگ اصطلاحات نوشته ان ماری بریجانیان یکی از این هاست. اما فرهنگ زیر توضیح اصطلاحات را به همراه دارد.

فرهنگ اصطلاحات جامعه شناسی


اعتیاد یکی از معضلاتی است که به شخصه همواره سعی کرده ام که در حد توان به روشنگری در خصوص ابعاد، علل و پیامدهای آن بپردازم. کتاب زیر نگرشی نو درخصوص پدیده اعتیاد به مواد مخدر را به قلم کشیده است.

رویکرد نو به پیشگیری از اعتیاد

جامعه شناسی مواد مخدر

از حوزه های مورد مطالعه اینجانب، سرمایه اجتماعی است که کتاب زیر یکی از منابع مفید و خوب در این خصوص است.

سرمایه اجتماعی

کتاب های بسیار دیگری بصورت الکترونیک موجودند که اگر شما هم رمان، کتب علمی، منابع درسی و غیره را پیشنهاد می کنید آدرس یا لینک یا اصل آن را با ایمیل بفرستید تا در اختیار دیگران قرار دهیم و به اشتراک بگذاریم. zhanezhin2004@yahoo.com یا در قسمت نظرات مرقوم فرمایید

جامعه شناسی شناخت از مرتضی رضوی

سلطه مردانه از پیر بوردیو

روش های تحقیق در علوم اجتماعی از بهروان

جامعه شناسی صلح از بوتول

جامعه شناسی بدن زن از احمدنیا

کتابخانه الکترونیک سایت جامعه شناسی شرقی از حسین ق. شیران


جای کتاب مفید پیشنهادی شما ......................................



جامعه شناسی انتخابات در مناطق کردنشین

طی ده دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران، مناطق مرزی به طور عام مانند کردستان، آذربایجان، سیستان و بلوچستان و... و مناطق کردنشین به طور خاص مانند استان کردستان، به نسبت میانگین مشارکت کشور، دارای کمترین درصد میزان مشارکت بوده اند تا جایی که پنج دوره کردستان رتبه دوم مشارکت پایین را داشته است اما به مرور زمان این میزان مشارکت و سهیم و دخیل شدن در ساختار توزیع قدرت و بودجه به دلیل افزایش آگاهی عمومی، تاثیر رسانه های جمعی، گسترش مباحث و گفتگوهای بین مردمی، ارتقای تحصیلات و امکانات، اصل روان شناختی «مقایسه» خود با سایر جوامع، افزایش یافته است. مشارکت مردمی در انتخابات، بیانگر وجود اعتماد و امنیت در منطقه و بستر مناسب سرمایه گذاری و اختصاص بودجه و تسهیلات بدان است. مشارکت مردمی بالا در انتخابات، بیانگر اهمیت و اهتمام به سرنوشت کشور و مطالبه حق و حقوق قانونی خود از مجریان قانون یعنی دولت و زیرمجموعه اش است. ا

نتخابات، مجرا و مجالی برای تمرین همگرایی سیاسی- اجتماعی در مناطق کردنشین در راستای حفظ و اعتلای کشور نیز می باشد. این مطلب بیانگر مختصر فرمول و استراتژی مشارکت بیشتر و مطالبه بیشتر در مناطق کردنشین از منظر جامعه شناسی سیاسی می باشد. عدم مشارکت عده ای از مردم در امر انتخابات نیز به دلایل مختلفی قابل تامل و تبیین است که بجای کتمان قسمتی از واقعیت، می توان با برگزاری نشست های قانونی و حضور نخبگان و فرهیختگان سیاسی- دینی و ترجیحاً بومی از طریق رسانه ها و نشریات بدان ها پاسخ های مناسب و مستدل داد تا اذهان عمومی، قانع و شفاف گردد.
..

ادامه نوشته

دیدبانی اجتماعی و فرهنگ پیگیری در مناطق کردنشین


یکی از مشکلات اساسی فرهنگی در کشورهای درحال توسعه به طور عام و مناطق کردنشین به طور خاص، ضعف نظارتی و بازخواست اجتماعی است. به این معنی که ترس اسطوره ای ناشی از سلطنت خودکامه های طول تاریخ،  که ریشه دوانده است هنوز در تفکرات، برخوردها و گفتارهایشان مشهود است و نسبت به مسئولان، دست اندرکاران، مدیران جامعه و نماینده هایشان، دید ارباب رعیتی دیده می شود. اسلام از بدو ظهور و صدورش و جمهوری اسلامی ایران از آغاز شکل گیری و توسعه اش ...

 

چرا بسیاری از مسئولان از جمله اعضای شورای شهر، نماینده مجلس شورای اسلامی و بسیاری از مسئولان خدمت رسان مطابق برنامه ها و قول و قرارهایشان عمل نمی کنند؟

چرا وقتی مسئولی در کشوری توسعه یافته مرتکب خبط وخطایی می شود در مقابل مردم عذرخواهی و استعفا می کند؟

تعریف دیدبانی اجتماعی، نحوه اجرا و شرایط آن، اهمیت و فواید آن، وضعیت در مناطق کردنشین ازاین لحاظ مورد بحث و بررسی قرار می گیرد...

ادامه نوشته

تحلیل نظرسنجی

یک سال از نظرسنجی وبلاگ گذشت. سوال نظرسنجی، گزینه ها، تاریخ و پاسخ ها را حسب تعداد و درصد ملاحظه می فرمایید.

سال 91 حدود 200 هزار بار از این وبلاگ بازدید شده است. مطابق جزئیات آمار بازدید سایت وبگذر حدود 13درصد دو بازدیده بوده، حدود 4درصد سه بازدید داشته اند و بیش از 75درصد یک بار بازدید داشته اند. از این مجموعه 816 نفر در نظر سنجی شرکت کرده و گزینه خود را علامت زده اند. این یعنی حتی کمتر از 1درصد کل بازدیدکنندگان.

تبریک سال نو92


فرارسیدن سال 1392، نوروز زیبا و بهار دل انگیز را به شما تبریک و تهنیت عرض می کنم و امیدوارم سالی پر از خیر و خوشی توام با سلامت و موفقیت پیش رو داشته باشید.

فرهنگ معلوليت از انزوا تا اثربخشي

انزوا (Isolation) ميزان و درجات مختلفي دارد اما عموماً فرد منزوي، احساس تهي بودن، تنهايي، منفعل‌بودن و کم اميدي دارد. از جمع و جامعه گريزان است و کمتر مي‌تواند به کسي اعتماد کند و از زندگي لذت ببرد. اما فرد اثربخش (Effective)، روحيه‌اي قوي دارد که اغلب خواهان به هدف و نتيجه رسيدن وتغيير اوضاع، بکارگيري خلاقيت و بهره‌بردن از لحظات زندگي است. انزوا تا اثربخشي روي طيفي وسيع قرار مي‌گيرد اما سه مرحله و قدم اصلي را که برداريم مي‌توانيم از فردي منزوي (به نسبت‌هاي مختلف) به فردي اثربخش (باز به نسبت‌هاي مختلف)، تغيير کنيم. اين مهم مي‌طلبد که موانع ذهني- رواني (در درونمان)و عيني- واقعي (در جامعه مان) را تشخيص دهيم و بسترهاي لازم را جهت جلب مشارکت و فعاليت ايجاد نماييم. اين سه اصل، عبارت‌اند از:

- فرهنگ معلولیت و نگرش جامعه:

اولین مرحله مهمی که بهتر است مدنظر قرار داد نوع نگرش انسان به فرد ناتوان یا کم توان است چون اگر معلولیت را ناتوانی در ...

منبع:
- شیخی، غفور (1391) فرهنگ معلولیت از انزوا تا اثربخشی، روزنامه مردم سالاری، بخش اجتماعی، 12آذر 91، شماره 3074

ادامه نوشته

دنیای شیشه ای و محدود دل و ذهن

اگر بخواهیم چیزی را محدود و محبوس کنیم بهتر است از کوچکی این فرایند را برنامه ریزی کنیم. کسانی که از همان اول با همان محدودیت به دنیا می آیند و بزرگ می شوند اصلا نمی دانند که در چه دنیایی نگه داشته شده اند. مرزهای یک کشور، ایدئولوژیی خاص، مذهبی خاص، مکتبی فکری خاص، همه مثال هایی عینی و واقعی از این شیشه هایی هستند که شخصیت، دیدگاه نظری، همت و اراده و مهم تر از خیلی چیزهای دیگر ذهن و دل ما را کوچک و محدود می کنند. کسی که بتواند ساختار و چارچوب این شیشه در زندگی اش را بیابد، می تواند بفهمد که با آن چه باید بکند! آیا محافظت کند تا نشکند یا آن را بشکند و در پی ناشناخته ها، عواقب و آزادی بیشتر باشد؟ به این تصاویر نگاه کنید که چطور میوه ای در شیشه ای به دنیا می آید و بزرگ می شود و به عنوان کالایی فانتزی هم به فروش می رسد و کلی خواهان دارد.


گاهی این فقط یک نفر نیست که درگیر دنیای کوچک شیشه ای خود است. شاید دوست و هم خانواده ای و نزدیکانش نیز چنین باشند:


این فرایند نحوه تربیت و پرورش و آموزش، توسط افراد و متولیانی هم صورت می گیرد که ممکن است والدین، دولت و حکومت، سیستم آموزش و پرورش، رسانه های جهت دار یا عوامل خارجی باشند.


و این تصویر زیر می تواند نمادی از یک قوم، یک مذهب خاص یا یک فامیل و تیره و طایفه باشد که در عین زیبایی و آرامش دارای دنیایی کوچک و شکننده اند و خوداصلا اینطور نمی اندیشند و نمی توانند درک کنند که وضعیت چنین است

سیستمی که بتواند دل و ذهن مردم را چنین بار آورد نیاز به نظم، برنامه ریزی، جهان بینی خاص خود دارد.


حاصل این ساختار و سیستم و فرایند چیست؟ انسان هایی شکیل و زیبا با دل و ذهن هایی کوچک و محدود که در نهایت مورد بهره برداری سیاسی، مذهبی، تبلیغاتی، اقتصادی قرار می گیرند.

میزان قرار گرفتن مطالب این وبلاگ در صفحات نخستین گوگل

میزان قرار گرفتن مطالب این وبلاگ در صفحات نخستین گوگل

بررسی آمار و مطالب پربازدید برای مدیران سایت ها و وبلاگ ها، مهم و آموزنده است و به احتمال زیاد برای کاربران نیز جالب توجه است. سایت های عظیمی چون گوگل، یاهو و... بر برنامه ریزی ها و سیاست های کلان کشورها و اقتصاد و بازار تاثیر می گذارند.

در این پست، خلاصه ای مستند از کلیدواژه ها و عبارات عمومی که در علوم انسانی و اجتماعی، معمولاً کاربرد زیادی دارند را ذکر می کنیم و بعد  از بیان تعداد کل نتایجی که گوگل نشان می دهد، رتبه این وبلاگ را با توجه به اولویت نتایج، نشان می دهیم.

هدف اصلی، شناخت نقاط ضعف و قوت کار است تا با همکاری اساتید، دانشجویان و منتقدین گرامی، به سمت بهترشدن پیش برویم. این موارد جزو اطلاعات عمومی هر وبلاگ و سایتی است وگرنه بقیه اطلاعات کاربران، مهم و محفوظ اند.

لذا ذکر چند نکته زیر لازم اند:

- گذاشتن هر کلمه یا عبارتی داخل دو نشانه " " به معنای آن است که موتور جستجوی گوگل، عین این عبارت را بیابد. لذا جستجو با استفاده از این علامت، دقیق تر و مرتبط تر است.

- برای آنکه این گمان ایجاد نشود که کلمات، عمدی گزینش شده اند تعداد کل نتایج ذکر شده است که هرچه این تعداد عدد بیشتری باشد بیانگر عمومیت این عبارت یا اصطلاح است مثلا روش تحقیق در علوم انسانی و اجتماعی، اصطلاحی پرکاربرد و عمومی است.

- هر سایت و وبلاگی، بر برخی از مکاتب، خط مشی ها، مکاتب و اصطلاحات خاص خود بیشتر تکیه دارد و قطعاً در مواردی خاص، رتبه تک رقمی یا به عبارت بهتر قرار گرفتن در صفحه اول نتایج جستجوی گوگل را به خود می تواند اختصاص دهد.

- شیوه نشان دادن نتایج جستجو در گوگل، قابلیت های زیادی دارد. مثلا می توانید بدانید در ماه گذشته اصطلاحی خاص چقدر جستجو شده است یا در کنار مطالب شما، تصویرتان هم نشان داده شود یا این چیدمان نتایج جستجوها را خودتان تنظیم نمایید. معمولاً گوگل بر اساس بیشترین بازدید و به روزترین مطالب و مرتبط ترین آنها، نتایج را نشان می دهد.

- این آمار و اطلاعات نشان می دهد که این وبلاگ نیاز به بحث های بیشتری در حوزه نظریه های جامعه شناسی، شناساندن اساتید و بزرگان و نظریه پردازان جامعه شناسی دارد ولی در حوزه روش تحقیق یکی از قوی ترین و بهترین منابع به زبان فارسی می باشد.

- این آمار و اطلاعات نشان می دهد که این وبلاگ نسبت به مسائل شهر بوکان (از جمله نقد شورای شهر، شهرداری، ترافیک و...) احساس مسئولیت داشته و به سهم و نوبت و توان خود، مشارکت داشته است و انشاءالله خواهدداشت.

- شما کاربر و مخاطب گرامی نیز می توانید هر اصطلاح و عبارتی را از این وبلاگ یا وب و سایت خودتان، امتحان کنید و به نقاط ضعف و قوت کار پی ببرید. ضمناً اعداد مربوط به تعداد نتایج هر روز تغییر می کنند چون هر آن مطالب بیشتری بر شبکه جهانی اینترنت قرار می گیرند و این آمار مربوط به شب شنبه، 17آذر 91 می باشد.

-  از همه عزیزان (به ویژه دوستان و همکارانی که عضو این وبلاگ شده اند) به بالندگی این وبلاگ به هر نحوی کمک کرده اند، کمال تشکر و قدردانی خود را ابراز واعلام می دارم.

تهیه مطالب این نتایج جستجو، حاصل خلاقیت و زحمات چهار نفر از اعضای محترم وبلاگ است که بدین وسیله از آنها تشکر فراوان به عمل می آید.

در چند ماه گذشته، به ترتیب و تعداد زیر، از کشورهای مختلف (حدود 115کشور)، بازدید کننده داشته ایم که جای خرسندی است و مقدم این عزیزان را از سراسر جهان زیبا و پهناورمان، ارج می نهیم.


احتمالا، زیاد بودن تعداد کاربران از آمریکا، به دلیل وجود بعضی از سرورهای اصلی برخی سایت ها در آنجاست.
موتورهای جستجوگر، بازدیدکنندگان را به سایت ها و وبلاگ ها هدایت می کنند. میزان و مقدار آنها به ترتیب زیر می باشد:


مشخص است که بیشترین بازدیدکنندگان از طریق گوگل به این وبلاگ هدایت شده اند.
سیستم عامل مورد استفاده بیشتر کاربران این وبلاگ نیز به شرح زیر می باشد:



بیشترین مقدار مربوط به ویندوز اکس پی می باشد.

این سیستم عامل ها، بیشتر از مرورگرهای زیر استفاده کرده اند:
 
ابتدا از فایرفاکس، سپس از اینترنت اکسپلورر7و 6.
کاربران، در کدام ساعات شبانه روز بیشتر از اینترنت و این وبلاگ بازدید و استفاده می کنند؟
کمترین بازدید ساعت 4صبح و بیشترین بازدیدها حدود ساعت 11 قبل از ظهر می باشد.

یکی از علل ماندگاری و تاثیرگذاری سایت ها و وبلاگ ها تعداد بازدید یک نفر از آن است که چقدر گذری می آیند و یک بار نگاه می کنند یا چند نفر دوبار کلیک یا بیشتر از چندبار استفاده می کنند؟ که در تصویر زیر مشخص است که حدود 76درصد 1 بازدید دارند که باید سعی شود تعداد چندبازدیدها بیشتر شود.

راه های زیادی برای زیادکردن تعداد بازدید وجود دارد اما موجب اذیت شدن کاربران و دسترسی ناقص به مطالب می شود که با هدف این وبلاگ که نشر علم و تبادل نظر و بحث و گفتگو و نقد اجتماعی است، مغایر می باشند. لذا تکیه، بیشتر بر همت کاربران و عزیزانی است که سر می زنند.
این حق بازدیدکنندگان و اعضای محترم است که از وبلاگی که متعلق به خودشان است، تاحدودی آگاهی و اطلاعات عمومی داشته باشند.

برخی کلمات کلیدی:
اولویت بندی مطالب در نتیجه جستجوهای گوگل، میزان قرار گرفتن مطالب در صفحات نخستین سایت گوگل، نحوه چیدمان نتایج در سایت گوگل، اولویت بندی نتیجه جستجو در سایت گوگل، آمار بازدید، سیستم عامل بازدیدکنندگان، مرورگر اینترنت کاربران، مرورگر بازدیدکنندگان

جۆرابێن باشتره یا عیلم؟

این مطلب به زبان کردی است و از خوانندگان غیرکرد، پوزش می طلبم. خلاصه آن برای آنکه سوء تفاهمی ایجاد نشود این است که به زبان طنز و نقد اجتماعی بیان می کند که مشکلات استفاده از رسانه های جمعی مانند اینترنت اینقدر زیاد شده و دارای قطعی و سرعت پایین است که انگیزه انسان را در جستجوی یافتن آنچه که می خواهد می خشکاند. جورابین اسم یک بازی محلی است. اینجا توضیح بیشتر درباره بازی


جۆرابێن باشتره یا عیلم؟

ده ڵێم پێن شه ش جووت پۆزلیخوو گۆره وی ئه ستوور بکڕم و له تووره که یه کی به نی مه نگوڵه داریان خه م و شه وانه به پشتیان داده مو له گه ڵ دۆست و براده ران هه ر له مازوو بگه رێین و شه ققه له ڕان و چۆکی خۆمان هه ستێنین. بۆ ده س به ئاو نه بێ له وێ نه یه ده رێ تا مه لای به یانی بڵینگۆی مزگه وتت له سه ر دا ده قووپێنێ! هه ر که سیش باسی سیاسه تی کرد داری ته ڕی له سه روو گووێلاکیدا بشکێنی!

که س نیه بڵێ تۆ بۆوا ده که ی؟

تۆ که سه رت له ئه نته رنێت و کتێب و زانکۆدا ده وه رێ و چڵه چڵه به چه نه گه ته وه راده وه ستێ کوا شاره زای "پشکنین و پشک و گوڵ"ی؟ جا ئه منیش ده ڵێم:

ساڵی ساڵان ماهواره هه بوو، هه ر به کفله کوونێک رووی ده کرده لایه کوو باوه شی پڕ له باقه کاناڵی جۆراوجۆر ده بوو، سه لاتوتته سبیحێکی پێده چوو تا هه ر به سه ریاندا چاوێک بخشێنی. مامه پاڕازیت له دایک نه ببوو. ئه نته رنێت ئه وه ختیش هیچ ت...ێک نه بوو به ڵام ئه وه ی هه بوو هه ر هه بوو، شاراوه و داخراوه و پێچراوه و پانکراوه و پاک کراوه نه بوو. هۆباڵ به ستۆی خۆت بوو. به هه موو ته مای خۆم ده گه ڕێم بۆ وه ڵامی پرسیارێکی خۆم و قوتابیانم، گووگڵ ده دۆزم، ده یبینمه وه، ئه و لام تاتوو ئه ولام تات ئه ی بابه جیقم ده رهات، دێم به کلیکێ کلکی بگرم چه پۆکێک به که پۆمه وه پان ده بێته وه که تۆ مافی ئه وه ت نیه بیبینی!

ده ی باشه، ئه وه نا یه کی دیکه، له سه ڕڕا ده گه رێمه وه، ئه وه هه ر دڵیشم لێده دا بڵێی ئه وه ی پێشوو چ بووبێ وا بۆم نه بوو بیبینم. نه فسی موتمه ئیننه م ده بۆڵێنێ حه تمینه شتێکی خراپ و پیس و چه وروو چڵیک بووه وا به ستوویانه، همێک ده ڵێم و سه رێکی بۆ ده له قێنم که شوکر ده وڵه ته که مان زۆر ئاقڵ و تێگه یشتووه به س نه بوو پێم له و پیساییه نه که وت، له و شوکر شوکره دابووم که وه ڵامێکی گونجاوی دیکه م دییه وه.

کلیک، چه پۆک، شوکر.

دیسان به لایه کی دیدا گه ڕام. وێبلاگێکی سووره تی خوێنی لێ ده تکا کچێک جۆلانه ی ده کردوو له ناوه رۆکه که شیدا سه ت گوڵ و پیت ده دره وشانه وه و له دایک بوونی حه زره تی فڵانی مه باره ک بایی ده کرد، گوتم زۆر پیرۆزه و سووکێکی به ستم. هێنده ی گه ڕام بۆم ده رکه وت شه رته وڵات زۆر پیسه هه ر له نۆ کۆڵانی ماڵپه ر حه وتی پیس و په ڵۆخه. تووڕه، به حه کوو په کوو تێڕی که مپیوتێڕه که م پێچاوه. ئه وه هاتم نه ققه له نێو ئوقیانووسی مه قاله ده رکێشم سمێڵیشم دانا.

چادانێکم وێرای ماڵێ هه ڵچۆڕاندوو سه ت غه یبه تمان کردوو لۆچێک توو به لێوو ڕیشمه وه هه ڵده به زین ئه گه ر قسه م ده کرد! خۆ ئینسان هه موو کتێبێکیشی نیه و ناشکرێ وه ختوو بێ وه خت بچی بۆ ماڵی ئازمه ند. به ته له فون ده پرسی ده بێ سه ری مانگ لۆچ و نیوێک دۆلاری سێ هه زاری به ری بۆ کاکی مه خابه رات.موبایلیش بچی بۆو دیو، ده س نوێژت بشکێ، کوره هه ر بجووڵێی حه قی "جابجایی"ت لێ ده ستێنێ. ئه و وه ڵامه م هه ر نه ویست. سبه ینێ و دوو سبه و وا دیاره هه تا هه میشه هه ر وایه! ئه و هه مۆ به پرته پرته ش هه ر ناکرێ بنووی. جا بۆیه ئه گه ر وایه ده ڵێم پێن شه ش جووت پۆزلوخوو گۆره وی ئه ستوور بکرم و...


چکیده مطلب به زبان فارسی

زمانی که رسانه های جمعی مانند اینترنت و غیره به دلیل مشکل پارازیت و فی لت ری نگ، دارای کارایی مناسب نباشند، ما که دانشگاهی هستیم و نیاز به جستجوی مقالات، کتب الکترونیکی و مطالب متعدد داریم دچار زحمت و دردسر و اتلاف وقت می شویم. این مطلب به زبان طنز و نقد اجتماعی این را بیان می کند که اگر اینچنین ادامه داشته باشد باید بریم سراغ بازی های محلی و بجای اعصاب خوردشدن و به دنبال علم رفتن، به تفریح و سرگرمی مانند جورابین بپردازیم. نکته اینجاست که این مطلب توهین به این بازی یا طرفداران آن نیست.
بازتاب مطلب در سایت ز ر یا ن
دوست بزرگوارم، ماردین، زحمت کشیدند و این متن را ترجمه به فارسی کردند که در ادامه مطلب ملاحظه می فرمایید.

ادامه نوشته

دورنمای انتخابات شورای شهر بوکان

انتخابات این دوره شورای شهر، حداقل به چهار دلیل، حساس تر از دوره های قبل بوده و با مشارکت بسیار زیاد مردم برگزار خواهد شد:

- سطح آگاهی سیاسی و دانش اجتماعی مردم نسبت به دوره قبل، با توجه به برگزاری انواع انتخابات و تاثیر رسانه ها، بالا رفته و در پی تاثیرگذاری بیشتر و افزایش سهم دخالت خود در اوضاع شهر، خواهند بود.

- گروه های قدرت موجود در شهر، برای تصاحب کرسی های بیشتر در شورای شهر، بیشترین تلاش خود را از لحاظ جلونهادن مهره ها و تبلیغات گسترده به انجام می رسانند تا در آینده، اجرا شدن برنامه ها و نیل به اهدافشان، میسرتر باشد یا حداقل از این لحاظ، در امان باشند.

- عملکرد ضعیف این دوره  شورای شهر، در این مدت طولانی، سبب شده مردم به خود بیایند و با توجه به اینکه این شورا، برایند انتخاب خودشان بوده و انتخابشان اینچنین نتایجی به دنبال داشته است، درصدد جبران بر آیند و این انتخابات را جدی بگیرند و بیشتر از دوره های قبل بدان اهمیت دهند.

- مقایسه پیشرفت ها و توسعه شهرهای اطراف مانند مهاباد، سقز و... در حوزه های...

ادامه نوشته

بار گراني و فشار بر مردم و ترفندهاي زخم پاشيدن بر آن

این روزها، گران شدن کالا و خدمات، یک پدیده عادی شده است و مردم خسته از گرانی ها، حتی نای پرسش از میزان گرانی ها را نیز ندارند جز اینکه تا آنجا که می توانند صورتحساب ها را پرداخت می کنند و بعد هم به دنبال کاهش یا حذف برخی اقلام از سبد خانواده هستند: از گوشت گرفته تا لبنیات و از سفر تا نو نوار کردن خانه هایشان!
هیچ چیز آدمی را به اندازه نادیده گرفتن شعورش آزرده نمی کند. این نکته ای است که گویا خیلی ها نمی خواهند بدان گردن نهند و ای بسا تصور می کنند خودشان انسان های آگاه، تحصیل کرده و با شعوری هستند که سوار بر ماشین زمان، به گذشته ها رفته و به مردمانی بدوی و جاهل و بی خبر از همه چیز رسیده اند!
هر چند این گرانی ها آزار دهنده هستند و گاه به معنای واقعی کلمه خانمان سوز (اثرات فقر در طلاق و فحشا و سرقت را به یاد بیاورید)، اما آزار دهنده تر از همه این است که یک عده می کوشند آنچه اظهر من الشمس است را کتمان کنند و در روز روشن و در حالی که با مخاطب خودشان زیر اشعه تابان خورشید نشسته اند، بگویند: به به ! چه شب زیبایی !

ترفند شماره 1- در ادامه...

ادامه نوشته

ويژگي هاي مردم شناختي ما ايراني ها

توضيح: معايب و ايرادات مردم شناختي ما ايرانيان و فرهنگ عمومي امان.
اين به معني ناديده گرفتن خوبي ها و نقطه قوت ها نيست. قضاوت نيست بلكه هر كدام فرضيه اي است كه اثبات يا رد آن را به خود شما و نظر و تشخيصتان واگذار مي كنيم.

**به نظر مي رسد كه:

1*- اکثر ما ایرانی ها تخیل را به تفکر ترجیح می دهیم.
2*-اکثر مردم ما در هر شرایطی منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهیم.
3*-با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.
4*-به بدبینی بیش از خوش بینی تمایل داریم.
5*-بیشتر نواقص را می بینیم اما در رفع آنها هیچ اقدامی نمی کنیم.
6*-در هر کاری اظهار فضل می کنیم ولی از گفتن نمی دانم شرم داریم.
7*-کلمه من را بیش از ما به کار می بریم.
8*-غالبا مهارت را به دانش ترجیح می دهیم.
9*-بیشتر در گذشته به سر می بریم تا جایی که آینده را فراموش می کنیم.
10*-از دوراندیشی و برنامه ریزی عاجزیم و غالبا دچار روزمرگی و حل بحران هستیم.
11*-عقب افتادگی مان را به گردن دیگران و توطئه آنها می اندازیم، ولی
برای جبران آن قدمی بر نمی داریم.
12*-دائما دیگران را نصیحت می کنیم، ولی خودمان هرگز به آنها عمل نمی کنیم.
13*-همیشه آخرین تصمیم را در دقیقه 90 می گیریم.
14*-غربی ها در چند قرن اخير، بيشتر دانشمند و فیلسوف پرورش داده اند، ولی ما شاعر و فقیه!
15*-زمانی که ما مشغول کیمیاگری بودیم غربی ها علم شیمی را گسترش دادند.
16*-زمانی که ما با رمل و اسطرلاب مشغول کشف احوال کواکب بودیم غربی ها
از روي داشته هاي ما، علم نجوم را بنا نهادند.
17*-هنگامی که به هدف مان نمی رسیم، آن را به حساب سرنوشت و قسمت و بدبیاری می گذاریم، ولی هرگز به تجزیه تحلیل علل آن نمی پردازیم.
18*- غربیهااطلاعات متعارف خود را در دسترس عموم قرار میدهند، ولی ما
آنها را برداشته و از همکارمان پنهان میکنیم.
19*-مرده هایمان را بیشتر از زنده هایمان احترام می گذاریم.
20*-غربی ها و بعضا دشمنان ما، ما را بهتر از خودمان می شناسند.
21*-در ایران کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد.
22*- فکر می کنیم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه خود
بیمه می کنیم.
23*-برای تصمیم گیری بعد از تمام بررسی های ممکن آخر کار استخاره می کنیم.
24*-همیشه برای ما مرغ همسایه غاز است.
25*-به هیچ وجه انتقاد پذیر نیستیم و فکر می کنیم که کسی که عیب ما را
می گوید بدخواه ماست.
26*- چشم دیدن افراد برتر از خودمان را نداریم.
27*-به هنگام مدیریت در یک سازمان زور را به درایت ترجیح می دهیم.
28*-وقتی پای استدلالمان می لنگد با فریاد می خواهیم طرف مقابل را قانع کنیم.
29*-در غالب خانواده ها فرزندان باید از والدین حساب ببرند، به جای
اینکه به آنها احترام بگذارند.
30*-اعتقاد داریم که گربه را باید در حجله کشت.
31*-اکثرا رابطه را به ضابطه ترجیح می دهیم.
32*-تنبیه برایمان راحت تر از تشویق است.
33*-غالبا افراد چاپلوس بین ما ایرانیان موقعیت بهتری دارند.
34*-اول ساختمان را می سازیم بعد برای لوله کشی، کابل کشی و غیره صدها
جای آن را خراب می کنیم. در شهرسازی هم از چنین مهارتی برخورداریم.
35*-وعده دادن و عمل نکردن به آن یک عادت عمومی برای همه ما شده است.
36*-قبل از قضاوت کردن نمی اندیشیم و بعد از آن حتی خود را سرزنش هم نمی کنیم.
37*-شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست خود می دانیم.

كليت و اصل اين مطلب رو از طريق ايميل دريافت كردم و با دخل و تصرف اينجا ذكر نمودم و منبع موثقي اگر داشته باشد، لطفاً اطلاع رساني مستند بفرماييد.

به نظرشما كداميك(چنددرصد)واقعي و درست به نظر نميرسد؟چرا؟


تبريك سال نو 1391

روزگـار و عمـر مي گذرد.

خوشـا آنكه (زيـركـانه) تجربـه آموز،

(مهـربانانه) خاطـره سـاز و

(صـادقانه) سـودبخش باشـد.

سال نو شمسي ۱۳۹۱ را به همه عزيزانم، اساتيد گراميـم، خویشان،  دوستان، نزديكان، همكاران، دانشجـويان عزيز و خانواده هایشان، بينندگان و کاربران اين وب، دانش آمـوزان مهربـان و پاكم و خانـواده هايشان، تبـريك و شادباش عرض مي كنم.

Time and life goes on. Blessed who Learn from experience (Brilliant), Is a memory maker (Kindly), Is profitable (Frankly). With honor and happiness: Happy New Solar Year (1391) 'll be thirty years old, With the passing of the new decade.In this New Year I wish you health and happiness .Sincerely

درين روزهاي فوق العاده خوشكل و مسرت بخش، برايتـان سالي پرتلاش و موفقيت آميز آرزومندم. بزرگ تـرين نعمت دنيا، به نظر من، سلامتي است. اميدوارم سـالم و سرحال باشيد و شاد بمانيد.

و اکنون، امیدوارم ۱۳ بدر خوش بگذرد. مواظب پاکیزگی طبیعت، سلامت کوچکترها و حریم دیگران باشیم.                                                       

درباره قدمت، اهميت و با ارزشي اين كارت پستال.هديه نوروزي، تقديم به شماست

ضمناً ۱/۱/۹۱ من سـي ساله شدم و

پـا در دهـه اي جديد و پرتلاطم و پر از برنامه  نهـادم.

 

تحليل و نقد فيلم جدايي A Separation

مراسم تحلیل و نقد توسط کانون فیلم بوکان (آقاي مصطفي پارسايي، كارشناس ارشد سينما)و همکاری اداره ارشاد در شب 21/12/90 در سالن سیمرغ برگزار شده است. مطالب زیر برخی از بیانات آن جلسه می باشد. سروران بزرگواری چون برادران قریشی(کاریکاتوریست)، آقای ایلخانی زاده(استاد آموزش زبان کردی)، آوات دکاندار(ارشد جامعه شناسی و مسئول امور اداری دانشگاه آزاد اسلامی بوکان)، آقایان رحمانی پور و مصباح زاده و سواره، حسین شیربگی(رمان نویس)، یونس رضایی(ارشد علوم سیاسی)، انور سبزی(کارشناس ارشد هنرهای دراماتیک)، امین گردیگلانی(شاعر توانای این خطه رنگین)، خالد حیدری(کارگردان ارزشمند و عزیز تئاتر) و... حضور داشتند.

اين تحليل و نقد در بخش هاي زير تهيه شده است:

۱-مضمون ها و مفاهيم و پيام هاي اصلي فيلم

۲- نقدها

۳-نظريه هاي جامعه شناختي مرتبط

۴- درباره فيلم هاي رقيب جدايي

۵- نقل قول هايي از آقاي اصغر فرهادي

۶- گزارشي كلي از مراسم اسكار ۲۰۱۱

۶- نكات حاشيه اي

۷- برخي اصطلاحات سينمايي

 

رده سني PG-13 است. ژانر دراماي رازگونه.

فيلم از همان ابتدا بيانگر تضاد دغدغه (Conflict concerns) است و اين را طول فيلم مشاهده مي كنيم.

-نادر ريش پدرش را اصلاح مي كند.سيمين زيپ چمدانش را مي بندد.

-نادر مستخدم يا پرستار استخدام مي كند. سيمين كتابهايش را جمع مي كند.

-نادر رو قيمت پرستاري بحث مي كند. سيمين رو قيمت بردن وسايل از راه پله.

-نادر بيشتر نگران پدرش است يا چنين وانمود مي كند. سيمين نگران آينده دخترش است يا چنين وانمود مي كند.

-نادر در بسياري جاها هدفش اقناع دخترش است. سيمين در بسياري جاها سنگهاي پيش پاي رفتنش را برمي دارد.

بنابراين وقتي دو نفر، دو گروه، دو تيم، مردمان و زمامداران، شاگرد و معلم، زن و شوهر داراي تضاد دغدغه باشند هر كدام ناخودآگاه يا برنامه ريزي شده سراغ نيازمندي هاي خود مي روند و اگر يكي مانعي بر سر رسيدن به هدف يا تشديد دغدغه باشد، ديگري با او درگير مي شود. عصبانيت و تندي حركات دوربين مزيد بر آن است.

ادامه نوشته

چند جمله زیبا

موفق کسی است که به طرفش آجر پرت نشود و اگر چنین شد با آجرهایی که به سمتش پرتاب می شوند برای خود پله های ترقی، دیوار مستحکم و بنای زیبا بسازد.

عقاب باش تا شکوه بلندترین صخره ها تو را از حقارت خاک، متنفر سازد.

بعضی ها مثل کبریت می مانند، خودشان ارزش چندانی ندارند اما میتوانند با اشتباهی، زندگیت را به آتش بکشند.

درین زمانه بی های و هوی لال پرست، خوشا به حال کلاغ های قیل و قال پرست، چگونه شرح دهم لجظه لحظه خود را، برای این همه ناباور خیال پرست، به شب نشینی خرچنگ های مردابی، چگونه رقص کند ماهی زلال پرست؟،رسیده ها چه غریب و نجیب می افتند، به پای هرز علف های باغ کال پرست،هنوزم زنده ام و زنده بودنم خاریست، به تنگ چشمی این نامردم زوال پرست...

تردیدها خیانت کارند تا به چیزهایی که آرزویشان را داریم نرسیم.

لبخند، کم خرج ترین و زیباترین آرایش چهره است. بخند بدون انتظار!

صبورانه در انتظار زمان بمان، هرچیز در زمان خودش روی می دهد. باغبان اگر باغش را غرق در آب کند درختان اگر بار بیایند خارج از فصل خود میوه نمی دهند.

آرام:

«دریغ بر ملتی که با شیپور به استقبال حاکم تازه اش می رود،وبا هو کردن بدرقه اش می کند،تنها به خاطر اینکه با شیپور به استقبال دیگری برود.»

کبری:

«دل آدم ها به اندازه ی حرفهاشون بزرگ نیست، اما اگه حرفاشون از دل باشه می تونه بزرگترین آدم ها رو بسازه.»

الهــام:

«اگر در مسیر رودخانه صخره و سنگ نباشد صدای آب قشنگ نیست پس از صخره های مسیر زندگیت غمگین مباش »

رسول پور:

«هر فرد عادی گاهی اوقات وجدان را یاد می کند.اگر قرار شود یک روز وجدان از بین ما برود دنیای ما به صورت شهر بی دفاع در می آید.وجدان مثل یک پلیس مخفی است که نه گلوله دارد و نه شمشیر می کشد اما همیشه بر سر در خانه دل ما به پا ایستاده است.به ما هشدار می دهد که مراقب خودمان باشیم لازم نیست برای ما قانون وضع کنند این قانون به دست و پای ما می پیچد و مثل کلاف مارا سردرگم میکند.اگر بجای قانون ها وجدان را جانشین آن کنیم تمام بدبختی ها و انحراف ها از ما دور میشود. "ژان پل سارتر"»

رسول پور:

«-در زندگی نباید از چیزی ترسید باید آن را درک کرد .
-به کندی دوستی کن اما اگر دوستی کردی با ملایمت و مداومت ادامه بده

-کامیابی تنها در این است که بتوانی زندگی را به شیوه خود سپری کنی
-اگر همه مردم جهان به به اندازه دانسته هایشان حرف میزدندسکوتی سهمگین دنیا را فرا می گرفت.
-اگر کسی بتواند جایگاهم را بگیرد تقصیر من است. من باید در جایگاهم آنقدر شایسته باشم که کس دیگری نتواند آن را از دستم دربیاورد." بخشی از قانون بقای اصلح اجتماعی ویلیام گراهام سامنر"»

اميد:

«نان به نرخ روز نخورید تا آیندگان نیز شما را قبول داشته باشند.»

آشنا (نا.مح):

«دیدن لبخند آنهائی که رنج می کشند از اشکایشان دردناک تر است.»

پائولو كوئيلو:

«گاهی اوقات سکوتی است که سخن می گوید. سکوتی که می گوید دیگر لازم نیست چیزی را به دیگری توضیح دهیم گاهی اوقات دو عاشق باهم نشسته اند در سکوت در حالیکه دلهایشان صحبت می کرده است و بعد ازینکه دلهاشان همه چیز را گفت اسرار بزرگی را باهم شریک شده اند.در همان لحظه های سکوت در می یابیم که  چقدر بهم نزدیکیم.»

محبوبه:

فروغ انسان لطیفی بود باروحی سرکش،انسانی که هستی باهمه شکوهش برایش تنگ می نمود،وشاید به همین دلیل نیز بسیارزود پرواز کرد.انسانی که دنیاراسراسر زیبایی می دید؛زوال زیبای گلهادرگلدان،زیبایی ویرانه هاو...یادش همیشگی باد...واین جمله یادگاری از او:

دراضطراب دستهای پر ، آرامش دستان خالی نیست،خاموشی ویرانه ها زیباست!
(فروغ فرخزاد)

سودابه:

به کسانی که پشت سرتان حرف می زنند بی اعتنا باشید آنها به همانجا تعلق دارند دقیقا پشت سرتان...

اگه حق یه نفرو تو دنیا بخوری،یه دشمن پیدا میکنی.اگه حق ۵ نفرو بخوری،پنج تا دشمن پیدا میکنی،اما اگه حق همه رو بطور مساوی بخوری،هیچ دشمنی پیدا نمیکنی و همه با احترام ازت یاد میکنن!!

 سودابه محرمی به نقل از زنده یاد حسین پناهی

-می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...

-وقتی کسی اندازت نیست، دست بـه اندازه ی خودت نزن...

-این روزها به جای" شرافت" از انسان ها، بیشتر" شر" و " آفت" می بینی!

-اجازه ... ! اشک سه حرف ندارد ... ، اشک خیلی حرف دارد!

متن سخنرانی9/12/90 در ستاد دکتر عثمانی

متن سخنرانی ۹/۱۲/۹۰ در ستاد دکتر عثمانی

بسم الله الرحمن الرحیم

من صلح طلبم. انعکاس صدای مردمم هستم. من نقد می کنم و لذا هم نقطه قوت ها را بیان می کنم و هم نقطه صعف ها را. جامعه شناسی خوانده ام و شیوه نقد و گفتمان را برگزیده ام. عرایضم را در سه بخش زیر بیان می کنم:

اول) خطاب به مردم(آسیب شناسی انتخابات بوکان)

دوم) خطاب به آقای دکتر(بیان برخی انتظارات و پیشنهادات)

سوم) محاسن و نقطه قوت های آقای دکتر (دلایل حمایت)

 

اول) خطاب به مردم (آسیب شناسی انتخابات بوکان)

1- انتظار می رفت اخلاق انتخاباتی در بوکان، در فضای مجازی در میان نشریات بهتر ازین می بود. تخریب شخصیت، توهین، بکاربردن هر نوع لفظ دور از ادب، حمله به مسائل حاشیه ای و بزرگنمایی آن، انتشار شبنامه و نوشته های غیرمستند (چرا دکتر نه و نامه و غیره)، ایراد است. روحیه با فرهنگ مردم ما این را نمی پذیرد. مخالفی، رو سرم، خدمت کردی دستت را می بوسم. اشکال و اعتراض داری بیا و برنامه ها و جریانات را ببین. از هر دو طرف. لذا از نماینده های قبلی و حاج آقا و کسانی که واقعاً دلسوزند و شهر و مردم را دوست دارند و خدمتی کرده اند به سهم خود و از طرف مردم متشکرم اما چشم و هم چشمی و طایفه گری نکنیم. قدردانی از کار شخصی یک مسئله است که طبعاً انسان نباید قدرنشناس باشد اما در اولویت گرفتن نفع عمومی شهر، مسئله ای مهم تر است. بنابرین یا سخنی داشته باشیم دلپذیر یا دلی داشته باشیم سخن پذیر.

2- نسبت به مسائل شهر، حساس و منتقد باشید. متناسب قانون کشورمان، دیده بانی اجتماعی، نافرمانی مدنی و بازخواست مشروع را تمرین کنیم. خنثی و بی طرف نباشیم. به وسیله روزنامه ها، جلسات مجمع، نماز جمعه، شورای شهر و روستاها، هیئت امنای مساجد و... اعمال نفوذ و قدرت کنیم. چرا قدر بزرگان خود را در زمان حیات نمی دانیم و در عوض بیگانه پرستیم؟ این شعار را دور بریزید که از بین بد و بدتر باید انتخاب کرد. بلکه باید بگوییم از بین خوب و خوبتر. ما بزرگان خود را خوار نمی کنیم تا دیگران شاد شوند، حتی اگر این بزرگان، مخالف باشند. این فکر را دور بریزید که هرکسی فقط به فکر خودش است و قبلاً تعیین شده است. بلکه این شمایید که آینده چهار سال این شهر را رقم می زنید و فریب این سموم ناامیدکننده را نخورید. رای تنها یک کاغذ نیست بلکه حامل حق و مشروعیت است.گلایه دارم که حق خواه و منتقد نیستید. از جمله کارهای شورای شهر و شهرداری (پل هوایی، آسفالت، بکارگیری کارگران شهرداری و اخراج ماهانه،...)

3- خطاب به صاحب قلمان و صاحب اندیشه های بوکان، دانشجویان. دعوت می کنم که دلسوزیهای روی کاغذ و دغدغه های تئوریکی اتان را با عرق مردم روستا و درد و مشکلات شهر قاطی کنید. به شما جایگاه، مقام، میدان و حق نمی دهند قبول. اگر با اراده و اهل عمل هستید حق را بگیرید و با دادن هزینه، روندی نو و به نفع شهر و مردممان را مستدام کنید.

4- اختیارات و وظایف قانونی نماینده مجلس را بشناسید و درخواست ها و انتظارات غیرمعقول نداشته باشید.اختیارات نماینده حساس، کلان و متناسب با قانون است. مرد قانون خود خارج از قانون روی حرف خود و همکارانش را نباید پایمال کند.

5- اگر بین حداقل 6 نهاد در شهرستان هماهنگی نباشد، امورات شهری به خوبی پیش نمی رود و جریان های مختلف هر کدام به سمت خود و منافع خود می کشند. فرمانداری، نماینده شهر، شورای شهر وروستا، نیروهای امنیتی، فرهنگیان(آموزش و پرورش) و مهم تر از بقیه، مردم. این کم کاری و عدم هماهنگی نهادها، اول از کوتاهی یا سکوت مردم است بعد به دلایل دیگر است.

6- سطح فرهنگ و شور و شوق انتخابات در شهرستان بوکان، به نسبت سایر شهرهای غرب کشور، مثال زدنی است. این نشان از آگاهی سیاسی- اجتماعی مردم دارد ازین بابت تشویق مفصل برای تمام مردم شهر و روستایمان.

دوم) خطاب به دکتر(انتظارات مردم)

این مردم بار دیگر به شما اطمینان کرده اند پس به اطمینان آنها پاسخ شایسته درخور مردم بدهید. این مردم از شما انتطاراتی دارند:

1- آفت همه گیرشده این شهر فرهنگیِ پر از استعدادهای درخشان، بیکاری است. جذب بودجه های دولتی و غیر دولتی برای اشتغال زایی جوانان بیکار که با ده ها مشکل روبرویند، تحصیل کرده های شهرستان که شما را از جنس خودشان می دانند و انتظار دارند درکشان کنید.

2- اصلاح نظام مدیریتی برخی ادارات شهر و دعوت مصرانه از مجربان دلسوز و بدون رنگ جناحی بر اساس ضوابط. بر این امور شهری بیشتر نظارت داشته باشید. طبق اصل 55قانون اساسی و ماده 218 آیین نامه داخلی مجلس، نماینده از طریق دیوان محاسبات که مستقیم زیرنظر مجلس است می تواند به کلیه حساب های موسسات، شرکت های دولتی و سایر دستگاه هایی که به نحوی از انحاء از بودجه کل کشور استفاده می کنند، رسیدگی یا حسابرسی نماید که هیچ هزینه ای از اعتبارات مصوب تجاوز نکرده و هر وجهی در محل خود به مصرف رسیده باشد و گزارش باید در دسترس عموم گذاشته شود. اگر این رعایت می شد آیا طرح های شورای شهر و شهرداری به این زیبایی و کارشناسی شده اجرا میشد؟ و طبق اصل 76 قانون اساسی مجلس شورای اسلامی حق تحقیق و تفحص در تمام امور کشور را دارد. و ما این انتظار را از شما و تیم کاریتان داریم.

3- پرکردن خلا کلان نگری و کارشخصی با ایجاد کارگروهی برای بررسی، راهنمایی و پیگیری مشکلات مردم. جایی ندارند که به شما پناه آورده اند. این کارگروه، دغدغه و نگرانی این مشکلات سطح خرد را از دوش شما هم برمی دارد. گاهی تمام چیزی که یک نفر می خواهد فقط دستی است برای گرفتن دستش و قلبی برای فهمیدن او.

4- استفاده از نیروهای متخصص و خوشنام در عزل و نصب ها، مشاوره، پشتیبانی و حمایت از نخبگان. این شهر و روستاهای ما، چه خانم و چه آقا، پر از انسان های سنگین و رنگین است که به نظراتشان، به تخصصشان بها داده نشده است و حالا چوب و ضرر آن را میخوریم.

5- عدم قطع ارتباط با مردم. در هر فرصت و مجال ممکنی بیاد داشته باشید که نماینده این مردمید. مرهون و مدیون این مردمید. این مردم دوستت دارند، واقعاً توو دل برو و باشخصیتید. کسی که بر دل مردم محبّت دارد خدا هم عزتش را حفظ می کند.

6- حمایت از سرمایه گذاران صنعتی و تولید کنندگان شهر(نساجی، شهرک صنعتی، کارخانجات سیمان و قند و...) وقتی پای صحبت و درد دلشان می نشینید هزار کارشکنی و عدم حمایت و حرف حق می شنوید.

7- پربارتر کردن این جلسات چون این مردم با این سرما، از سر دلسوزی و علاقه و انتظار آمده اند. نشریات ادامه پیدا کنند (چه مخالف چه موافق) و فقط برای این برهه انتخابات نباشد. به حق و حقوق زنان، در بخش های مختلف، توجه بیشتری شود چرا که اساس اصلاح یک ملت در دست دو نفر است یکی مادر خوب و دیگری معلم دلسوز.

سوم) محاسن آقای دکتر(دلایل حمایت)

1- دفاع از کرسی و جایگاه بوکان در مجلس که این امتیاز و فرصت به دلیل حضور فعال ایشان پیش آمده.

2- تاکید بر شخصیت آکادمیک و تخصص وی (ضمن احترام و قدردانی از زحمات نماینده های قبل، درین موقعیت و برهه زمانی، نماینده بوکان از تمام نماینده های قبل و شهرهای اطراف، درخشان تر است )

3- ایشان قدرت مانور و چانه زنی سیاسی- اقتصادی بیشتری در مجلس و در تعامل با دیگر نمایندگان دارند.

4- وجهه کارشناسی در سطح ملی را دارند و برای پیشرفت آینده هم پتانسیل بسیار بیشتری دارند. این افتخار است. غرور آمیز است. طبق اصل 84 قانون اساسی، هر نماینده ای در برابر تمام ملت(نه هر نماینده در برابر شهر خود) مسئول است و حق دارد در همه مسائل داخلی و خارجی کشور، اظهار نظر کند. که ایشان در این قسمت واقعاً فعال بوده اند.

5- آقای دکتر در شرایطی برای خدمت جلو آمدند که واقعاً اوضاع مدیریتی و اجرایی شهر، بسیار پراختلاف و در حال کشمکش بود. کم و کاستی هایی بوده. قبول. اما قلبی بزرگ و درایتی عمیق می خواست تا  ضمن رسیدگی به وظایف، به اهداف خدماتی، فرهنگ سازی، جاافتادن سبکی جدید در نمایندگی شهر نیز برسد. نباید از دور فقط اعتراض کرد. سعی کنیم وقتی می خواهیم در مورد راه رفتن کسی قضاوت کنیم، قبلاً کمی با کفشهای او راه برویم.

تشکر می کنم از همه دوستان و عزیزانی که از شهر و روستا، دور و نزدیک، خانم و آقا، زحمت کشیدند و  تشریف آوردند.

امیدوارم و مطمئنم مردم بهترین و خوبتر را انتخاب می کنند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

نامه سرگشاده 1

بسم الله الرحمن الرحیم

نامه ای سرگشاده به اتاق فکر دو نامزد نمایندگی مجلس شورای اسلامی شهرستان بوکان

بسیاری از بزرگان و نخبگان، به وسیله مردم، به شهرت و مسئولیت و مقام می رسند و البته، سپس، بسیاری از آنها هم اولین کسانی که فراموش می کنند همان مردم اند. برای پاسخ به چرایی، دلایل و جوانب زیادی وجود دارد. اما پرواضح است که در سطح بالا، فرد، درون ساختار قدرت و روابط و مناسبات سیاسی، گاهی به محدودیت هایی و گاهی به آگاهی هایی می رسد که اقشار و سطوح پایین تر چندان قادر به هضم و درک آن نیستند. همین امر بهانه مودب مآبانه ای است که مردم به فراموشی سپرده شوند و برچسب ایده آل گرای خام بر پیشانی منتقدان دلسوز زده شود. مثال بارز، همین فرمایش مردم است که وقتی نامزد انتخاباتی در مراسمی یا جلسه ای نزد مردم می آید، پیش خود زمزمه می کنند که پس فلانی تاحالا کجا بود؟( آن‌وقت که جیک‌جیک مستانت بود، یاد زمستانت نبود؟)

شما آقایان اتاق فکر (چون هیچ خانمی، شرف حضور در اتاق فکر اصلی طرفین را نداشته اند!)، سالهاست اوضاع سیاسی کل کشور و فضای انتخاباتی شهرستان بوکان را دور و نزدیک، رصد می کنید. هردو طرف، همدیگر را به خوبی می شناسید. دغدغه اصلی بیشترین شما، خدمت به مردم و انزجار از اوضاع وخیم زندگی واقعی آنها بود. خودتان را صاحب فکر، وجدان مسئول، توانمندِ کار و فعالیت می دانستید. این را – نه من باب تحدی- عرض می کنم چون درخت پربار سنگ می خورد و إِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ.(ذاریات، 55) هر کدام از پایین تا بالا (سطح خرد و کلان)، دست و دوست و آشناهای فراوانی داشته اید. عزم را جزم کردید که طرحی نو دراندازید. به این اعتقاد داشته اید که أَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ. علاقمندِ به اخبار، پیگیر مباحث محافل و استقبال کننده ی نقدها بوده اید. دغدغه ها، دلبستگی ها، وابستگی های دوستی و قبیله ای، برنامه های زندگی و منافع خود را سبک سنگین کردید و هر کدام، جانب یکی از دو فرد بزرگوار نامزد نمایندگی مجلس شورای اسلامی این دوره را گرفتید و اکنون، شبانه روز مشغول فعالیت هستید. هیچ کس منکر آن نیست که در کنار این فعالیت ها، حسب قیمت یا همّت، به نان و نوای مادی، اسم و رسم عامی، اجر و قرب معنوی یا ساز و کار اداری- شغلی هم برسید و صد البته منطقی است.

هر دو اتاق فکر را بخوبی می شناسم. ساختار و تشکیلات هر دو بزرگوار را بررسی کرده ام و لازم نیست برای آن که درد زایمان را احساس کنیم حتماً خود نیز بزاییم. در مقام مقایسه، نقاط قوت و ضعف هایی وجود دارد. (ئاسمان بی هه ور نابی، به نده ش بی عه یب نابی). انصافاً و واقعاً آدم های شریف، اصیل و بافرهنگ، باهوش و بسیار زیرک هستید که درد و بدبختی های این مردم را حتی بهتر از خودشان می بینید و درک می کنید. اما حرف اصلی من با شما این است که خودتان، وظیفه اتان، بیداری وجدانتان، استفاده درست از هوش و ذکاوت و انرژی دوستان و اطرافیانتان و مخصوصاً مردم شهر و روستایمان را به فراموشی و رکودی سیاه سپرده اید و به جای اتاق فکر، اتاق حیل، ساخته اید.

بیشتر شما در فکر آن هستید که چه حیله ای سوار کنیم، چه شبنامه ای پیاده کنیم، چه حقّه ای بزنیم و چه ترفندی بکار ببریم، چه آتویی رو کنیم، تا رقیب را خوار و خفیف و ذلیل و زبون و تخریب و نحیف کنیم؟ آیا هرکسی حیله گرتر باشد، به گمان شما، بافکرتر و باهوش تر است؟ شما تغذیه کننده و مکمل فکری یک نامزد انتخاباتی یا نماینده آتی مردم هستید. پس یا نامزد و نماینده به حرف شما و پیشنهادات شما – جز در مواردی که دیگر واقعاً کم می آورند- اهمیت نمی دهند و اهل شور و مشورت نیستند یا خود شما باعث و بانی این سبک، هستید و هر کدام خود را مبرّی و تیم رقیب را خاطی می نامید.« حکیم بری دوا میده. ملا بری دعا میده» آیا تخریب شخصیت با رد کردن گزارشاتی موهوم  و زبون منشانه و انداختن سنگ و سُم و چوب و گره، لای کار دیگری، شرافتمندانه و برازنده فرهنگ اصیل مردم ماست؟ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ...لاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ(مائده، 2) شاید خود را مجاب کرده اید که همین چند روز، حسب وظیفه یا رفاقت، به این دو بزرگوار خدمت می کنید و فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ؟

با این اوصاف، به نظر می رسد، عیب سنگین و نقص فنی کار ناشی از حداقل، سه مورد زیر باشد:

اول) تقصیر مردم است که ناآکاهانه یا بزرگوارانه، نسبت به بیشتر مسائل این شهر، بی خیال و سربزیر و ساکت اند و شاید فکر می کنند که «به مرغشان کیش نمی‌شه گفت.»

دوم) تقصیر دو فرد اصلی انتخابات بوکان است که به خود و اتاق فکرشان اجازه داده اند کمترین دغدغه اشان، مشکلات مردم باشد. بیشتر هزینه های انتخاباتی اشان در راستای جذب رای است نه تسکین درد و یافتن راه حل و ارائه طرح و برنامه.

سوم)  تقصیر برخی نهادهای مسئول قانونی است که می دانند و می بینند اما به دیده اغماض می نگرند.

البته، درون این دو اتاق فکر اصلی (اول، یک، خودی، کارگروه، نزدیکان یا هر اسمی که داشته باشد) هم افرادی هستند که بوی تعفن پوسیدگی اندیشه، تزلزل شخصیتی، ننگینی پیشینه زیستی و عمق جیب سر و ته سوراخشان، تهوع آور است و با پوششی متین منشانه و زبان بوقلمونیِ زهرمالیده ، خود را سنگین و رنگین، نشان می دهند که بخاطر آبرو، می ترسم بیش ازین پا بر دمشان بگذارم.

این سبک عملیاتی برای انتخاباتی اسلامی، نه درست است، نه کارساز است، نه اخلاقی است، نه انسانی است و نه باعث جلب و جذب مشارکت مردم می شود. این سبک باعث شده دیگران بگویند: از شما عباسی، از ما رقاصی!

آقایان نامزد انتخابات مجلس شورای اسلامی شهرستان بوکان، به فکر مردم شهر و روستایمان باشید. درحد توان. طرح و برنامه کاری برای خدمت به خلق خدا را داشته باشید. در حد حرفه ای. واقعیت ها را بیان کنید و دوش سنگین و روح مردم را با حرّافی و وعد و وعید و تخریبِ رقیب، نیازارید. « خدا دیرگیره، اما سخت‌گیره» در آنصورت مردم با تمام وجود، زیر پرچم مقدس کشور عزیزشان، پای صندوق های رای می آیند و مردم، قطعاً جز رفاه شهر و روستا، داشتن شهرداریِ پاک، شورای شهر متخصص، مسئولان و مدیران متدین و مردمی و دلسوز، ترافیک کمتر، توسعه اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی، مبارزه با بیکاری و نداری و اعتیاد و فساد (اگر موجود باشد)، چیز دیگری نمی خواهند. به حال مردم شهر و روستایمان، ، مفید باشیم. کسی که برای خدا و خلق خدا کار کند مطمئن باشید در سایه حفاظت همان دادرس، از اکیاد اغیار مصون می ماند. إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا(اسراء، 7) و لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ وَلاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلاَ ذِلَّةٌ(یونس، 26)

به گفته قدیمیان (ئه‌ر مرخ ئه‌را خا كردن نه‌و، سيه‌قلا ده بان فره‌س ) اگر مرغ براي تخم گذاشتن نباشد كلاغ سياه در آسمان فراوان است یعنی ارزش افراد به هنر و منفعت رساني آنهاست وگرنه افراد بي هنر فراوانند.

و ما توفیقی الا بالله العلی العظیم

غفور شیخی

(دانشجوی دکتری جامعه شناسی)

zhanezhin2004@yahoo.com

برای بیان نظر، زیر همین عکس، قسمت نظر را کلیک فرمایید.

لطفا وقتی نظرتان را گذاشتید قبل از ارسال، متن پیامتان را کپی کنید تا اگر مشکلی در ارسال پیش آمد بخاطر دوباره نویسی، به زحمت نیفتید.

قدردانی از پدر و مادرها

-*آدما تا وقتي کوچيکن دوست دارن براي مادرشون هديه بخرن اما پول ندارن وقتي بزرگتر ميشن، پول دارن اما وقت ندارن وقتي هم که پير ميشن، پول دارن وقت هم دارن اما . . . دیگه مادر ندارن!

-*پدرم، تنها کسي است که باعث ميشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم ميتوانند مرد باشند! 

معادل مادر

معادل پدر

زبان

دایه، دایکه

بابه، باوکه

کردی

Motherو Mom

Fatherو Dad

انگلیسی

Moederو ma

Vaderو pa

آفریقایی

nënë

Atë

آلبانی

والدة و أم

الأب

عربی

մայր

հայր

ارمنی

ana

ata

آذربایجانی

ama

aita

باسکی

маці

бацька

بلاروسی

মা

পিতা

بنگالی

майка

баща

بلغاری

mare

pare

کاتالانی

母亲

父亲

چینی

majka

otac

کرواتی

matka

otec

قزاقی

mor

far

دانمارکی

moeder

vader

هلندی

ema

isa

استونی(شمال اروپا)

ina

ama

فلیپینی

äiti

isä

فنلاندی

re

père

فرانسه

nai

pai

گالیسی

დედა

მამა

گرجی

Mutter

Vater

آلمانی

μητέρα

πατέρας

یونانی

મા

પિતા

گجراتی

manman

papa

هائیتی

אמא

אב

عبری

मां

पिता

هندی

anya

apa

مجاری

ðir

faðir

ایسلندی

ibu

Bapa

اندونزی

thair

athair

ایرلندی

madre

padre

ایتالیایی

ژاپنی

ತಾಯಿಯ

ತಂದೆ

کانندا(جنوب هند،49حرفی)

어머니

아버지

کره ای

mater

Pater

لاتین

Māteو motina

Tēvsو tėvas

لتوانی

мајка

татко

مقدونی

ibu

Bapa

مالی

omm

missier

مالتی

Mother

far

نروژی

anne

baba

ترکی

мать

отец

روسی

IN THE RAIN WHEN I CAME DRENCHED
 وقتی خیس از باران به خانه رسیدم
BROTHER SAID :  WHY DON’T YOU TAKE AN UMBRELLA WITH YOU
برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟
SISTER SAID:”WHY DIDN’T YOU WAIT UNTILL IT STOPPED”
خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟
DAD ANGRILIY SAID: “ONLY AFTER GETTING COLD YOU WILL REALISE”.
پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد
BUT MY MOM AS SHE WAS DRYING MY HAIR SAID”
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت
“STUPID RAIN”
 باران احمق

ادامه نوشته

آرامش و مه

صدای موج ها،

گاه آرام و گاه خروشان،

غروب زیبای پشت کشتی یونانی،غروب زيباي پشت كشتي يوناني

آرامش بی غل و غش ساحل و سنگهایش،

صدف های زیبای ریز و درشت،

و

عظمت خلقت تمام اینها،

آهنگ همنوای زیبای خلقت را،

در رگ و خونم جاری می کرد.

و در آن اوج لذت یاد عزیزانم کردم

**

گم کرده، کوره راهی خزیده به ابهام مهی انبوه،

 كوره راهي خزيده به ابهام مهي انبوه

به درازنای تاریخ پشت سرم رد پاست.زه کمان گوشه ی چشمم تنگ می شود و تیر تفکرم را به آسمان گذشته ها می تازاند.

شور کودکی...

عصمت نوجوانی...

آرزوهای جوانی...

زووم آوت سريع ژانر و اكنون

تــ  نــ  هــ  ا

اما اميدوار.

دير زماني است خوراك لذيذم شده تبسم، هواي سينه ام رويا، عرق تنم خدا، توان پايم سوسوي چشمك زن شبتابك اميدي دووور...

پژواك

خس خس نفس

زنجموره ي زائو

تركيدن چشمه ي زخم هاي كوهستان وجودم

با كوره راه، در انبوه مه، گم مي شوم.

پسِ من آباداني است ديگر.

مي روم به جستجوي گم كرده ام.شايد آرميده باشد در پس خميازه اي به پهناي فاصله ي ابروان خداي يهود. شايد هاله ي مهر لطيفش تا به كران بحر فارس، خوان گستر اين ره يافته ي مريد باشد، گلپر معطر.

مه كنار مي رود...

سوسو مي درخشد...

و تو خندان...

و من منزجر از ساختار جبري انتسابي برپایه ی احتمالات كه هرگز نپذيرفتمش جز به احترامت

و دعاکنان برای موفقیت و خوشبختی ات

تا قوی درپی خواسته ات باشی و باز بخندي

مهربانانه

Take Care :D

گفتم: باز دلم لرزيد

گفت: همه ي خوبي ها را نداشته...

ازدواج آسياب آرمان هاست

نچرخاني گرسنه اي

بچرخاني شكسته اي

نقل قول از 8 آدم موفق (ش1 آنتونی رابینز)

آنتوني رابينز

Anthony Robbins:

-I believe life is constantly testing us for our level of commitment, and life's greatest rewards are reserved for those who demonstrate a never-ending commitment to act until they achieve. This level of resolve can move mountains, but it must be constant and consistent. As simplistic as this may sound, it is still the common denominator separating those who live their dreams from those who live in regret.

-I've come to believe that all my past failure and frustration were actually laying the foundation for the understandings that have created the new level of living I now enjoy.

-The path to success is to take massive, determined action.

-It is not what we get. But who we become, what we contribute... that gives meaning to our lives.

-Most people have no idea of the giant capacity we can immediately command when we focus all of our resources on mastering a single area of our lives.

-Once you have mastered time, you will understand how true it is that most people overestimate what they can accomplish in a year - and underestimate what they can achieve in a decade!

-The path to success is to take massive, determined action.

-You see, in life, lots of people know what to do, but few people actually do what they know. Knowing is not enough! You must take action.

-Action is the foundational key to all success.

-I've come to believe that all my past failure and frustrations were actually laying the foundation for the understandings that have created the new level of living I now enjoy.

-It's not what's happening to you now or what has happened in your past that determines who you become. Rather, it's your decisions about what to focus on, what things mean to you, and what you're going to do about them that will determine your ultimate destiny.

-Put yourself in a state of mind where you say to yourself, 'Here is an opportunity for you to celebrate like never before, my own power, my own ability to get myself to do whatever is necessary.'

-Quality questions create a quality life. Successful people ask better questions, and as a result, they get better answers. Success in life is the result of good judgment. Good judgment is usually the result of experience. Experience is usually the result of bad judgement.

-What we can or cannot do, what we consider possible or impossible, is rarely a function of our true capability. It is more likely a function of our beliefs about who we are.

-The truth of the matter is that there's nothing you can't accomplish if.

-Beliefs have the power to create and the power to destroy. Human beings have the awesome ability to take any experience of their lives and create a meaning that disempowers them or one that can literally save their lives.

-I've continued to recognize the power individuals have to change virtually anything and everything in their lives in an instant. I've learned that the resources we need to turn our dreams into reality are within us, merely waiting for the day when we decide to wake up and claim our birthright.

-We are the only beings on the planet who lead such rich internal lives that it's not the events that matter most to us, but rather, it's how we interpret those events that will determine how we think about ourselves and how we will act in the future.

-You see, it's never the environment; it's never the events of our lives, but the meaning we attach to the events -- how we interpret them -- that shapes who we are today and who we'll become tomorrow.

-It's not the events of our lives that shape us, but our beliefs as to what those events mean.

-I believe life is constantly testing us for our level of commitment, and life's greatest rewards are reserved for those who demonstrate a never-ending commitment to act until they achieve. This level of resolve can move mountains, but it must be constant and consistent. As simplistic as this may sound, it is still the common denominator separating those who live their dreams from those who live in regret.

-One reason so few of us achieve what we truly want is that we never direct our focus; we never concentrate our power. Most people dabble their way through life, never deciding to master anything in particular.

-If you do what you've always done, you'll get what you've always gotten.

-Take control of your consistent emotions and begin to consciously and deliberately reshape your daily experience of life.

 -You are now at a crossroads. This is your opportunity to make the most important decision you will ever make. Forget your past. Who are you now? Who have you decided you really are now? Don't think about who you have been. Who are you now? Who have you decided to become? Make this decision consciously. Make it carefully. Make it powerfully.

-All personal breakthroughs being with a change in beliefs. So how do we change? The most effective way is to get your brain to associate massive pain to the old belief. You must feel deep in your gut that not only has this belief cost you pain in the past, but it's costing you in the present and, ultimately, can only bring you pain in the future. Then you must associate tremendous pleasure to the idea of adopting a new, empowering belief.

-It is in your moments of decision that your destiny is shaped.

 -It's not what's happening to you now or what has happened in your past that determines who you become. Rather, it's your decisions about what to focus on, what things mean to you, and what you're going to do about them that will determine your ultimate destiny.

-More than anything else, I believe it's our decisions, not the conditions of our lives, that determine our destiny.

 -The most important thing you can do to achieve your goals is to make sure that as soon as you set them, you immediately begin to create momentum. The most important rules that I ever adopted to help me in achieving my goals were those I learned from a very successful man who taught me to first write down the goal, and then to never leave the site of setting a goal without firs taking some form of positive action toward its attainment.

 -You see, in life, lots of people know what to do, but few people actually do what they know. Knowing is not enough! You must take action.

 -Your life changes the moment you make a new, congruent, and committed decision.

 -Goals are a means to an end, not the ultimate purpose of our lives. They are simply a tool to concentrate our focus and move us in a direction. The only reason we really pursue goals is to cause ourselves to expand and grow. Achieving goals by themselves will never make us happy in the long term; it's who you become, as you overcome the obstacles necessary to achieve your goals, that can give you the deepest and most long-lasting sense of fulfillment.

-You clearly decide what it is that you're absolutely committed to achieving,

1. You're willing to take massive action,

2. You notice what's working or not, and

3. You continue to change your approach until you achieve what you want, using whatever life gives you along the way.

-We will act consistently with our view of who we truly are, whether that view is accurate or not.

-If you can't, you must. If you must, you can.

-Any time you sincerely want to make a change, the first thing you must do is to raise your standards. When people ask me what really changed my life eight years ago, I tell them that absolutely the most important thin was changing what I demanded of myself. I wrote down all the things I would no longer accept in my life, all the things I would no longer tolerate, and all the things that I aspired to becoming.

باتشکر از خانم بفرین بزرگمنش(کارشناس ارشد زبان انگلیسی) که این کتاب رو در اختیار من قرار دادند

SUCCESS QUOTES: Your Ultimate Inspirational Guide By Patric Chan

مانع پیشرفت

مرگ کسی که مانع پیشرفت شماست

يکروز وقتى کارمندان به اداره رسيدند، اطلاعيه بزرگى را در تابلوى اعلانات ديدند که روى آن نوشته شده بود: "ديروز فردى که مانع پيشرفت شما در اين اداره بود درگذشت، شما را به شرکت در مراسم تشييع جنازه که ساعت 10 در سالن اجتماعات برگزار مى‌شود دعوت مى‌کنيم."

در ابتدا، همه از دريافت خبر مرگ يکى از همکارانشان ناراحت مى‌شدند، اما پس از مدتى کنجکاو مى‌شدند که بدانند کسى که مانع پيشرفت آن‌ها در اداره مى‌شده، که بوده است. اين کنجکاوى، تقريباً تمام کارمندان را ساعت 10 به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعيت زياد مى‌شد، هيجان هم بالا مى‌رفت. همه پيش خود فکر مى‌کردند: "اين فرد چه کسى بود که مانع پيشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد!" کارمندان در صفى قرار گرفتند و يکى يکى نزديک تابوت مى‌رفتند و وقتى به درون تابوت نگاه مى‌کردند ناگهان خشکشان مى‌زد و زبانشان بند مى‌آمد.


آينه‌اى درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه مى‌کرد، تصوير خود را مى‌ديد. نوشته‌اى نيز بدين مضمون در کنار آينه بود: "تنها يک نفر وجود دارد که مى‌تواند مانع رشد شما شود و او هم کسى نيست جز خود شما.

شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد زندگى‌تان را متحول کنيد.

شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد بر روى شادى‌ها، تصورات و موفقيت‌هايتان اثر گذار باشيد.

شما تنها کسى هستيد که مى‌توانيد به خودتان کمک کنيد. زندگى شما وقتى که رئيستان، دوستانتان، والدينتان، شريک زندگیتان يا محل کارتان تغيير مى‌کند، دستخوش تغيير نمى‌شود.

زندگى شما تنها فقط وقتى تغيير مى‌کند که شما تغيير کنيد، باورهاى محدود کننده خود را کنار بگذارید و باور کنید که شما تنها کسی هستید که مسئول زندگی خودتان می باشید. مهمترین رابطه ای که در زندگی میتوانید داشته باشید، رابطه با خودتان است.

خودتان را امتحان کنید، مواظب خودتان باشید. از مشکلات، غیرممکن ها و چیزهای از دست داده نهراسید. خودتان و واقعيت‌هاى زندگى خودتان را بسازيد. دنيا مثل آينه است، انعکاس افکارى که فرد قوياً به آنها اعتقاد دارد را به او باز مى‌گرداند. تفاوت‌ها در روش نگاه کردن به زندگى است."

انسان همواره اسیر دست حماقت های خودش است.

دانشجوی دکتری ایرانی و خارجی

مقایسه یک دانشجوی دکتری سال چهارم داخل کشور و یک دانشجوی سال سوم دکتری خارج از کشور

تمام اطلاعات مربوط  به دنیای واقعی هستند و از روی موارد واقعی و به روز تهیه شده اند. تاکید می کنم که تمام آیتم ها از موارد حقیقی برگرفته شده اند. زندگی دانشجوی دکتری سال سوم خارج از کشور: ساعت 7:00 بیدار شدن از خواب

ساعت 7:30 در حال رفتن به اتاق شخصی خود در دانشکده اش (از همان روز اول به او در دانشکده یک اتاق اختصاص داده اند که آرام است و دسترسی به اینترنت رایگان دارد)

ساعت 8:00 شروع به تحقیق و انجام تز (روزانه 5 ساعت تحقیق مفید و بدون اینترآپت برای مدت یک سال یک تز عالی را در پی خواهد داشت)

ساعت 11:00 دیدار روزانه با استاد راهنما و مشاور (حسب مورد)(ایشان لازم نیست که برای دیدار استادشان با منت  از او وقت بگیرد و دیدار با استاد کاری نرمال و روتین است)

ساعت 13:00 پایان کارها و ارسال ایمیل کارهای روزانه و نتایج تحقیقات تا کنون برای استاد راهنما ساعت 13 الی 14 نهار و استراحت

ساعت 14:30 بازگشت به خانه و گرفتن یک دوش

ساعت 14:30 تا 19:30 دیدار و گشت زدن با دوستان

19:30 الی 20 بازگشت به خانه.

20:00 الی 21:00 تلویزیون و سریال محبوب اش.

21:00 آماده  شدن برای خواب و استراحت در خوابگاه با منزلی که با پول اسکالرشیپ فراهم شده است.

حالا مقایسه کنید با زندگی یک دانشجوی دکتری داخل ایران

ساعت 7:00 بیدار شدن از خواب

ساعت 7:30 تا 8:30 در ترافیک رسالت- حکمت- چمران

ساعت 8:30 منتظر ماندن برای تشکیل جلسه گروه برای تصویب پروپوزال دکتری، که بعد از ششمین بار پیاپی کنسل شد.

ساعت 9:30 مراجعه به سایت برای جستجو در بانک مقالات که بعد از نیم ساعت جستجو و به روز نبودن بانک مقالات و وصل نشدن درست زمانی که به مقالات مورد نظر دسترسی پیدا می کند ساعت 10 می شود کارگاه اموزش در سایت برگزار می شود و باید بلند شود و برود بیرون. قبل از رفتن می خواهد فایل هایب دانلود شده را روی فلشش بریزد که می بیند کامپیوتر مورد نظر پورت فلش اش خراب است. (توضیح اینکه دانشکده مورد نظر با اینکه ایشان دانشجوی سال آخر دکتری است هنوز به ایشان نه یک اتاق داده است و نه حتی یک کمد)

ساعت 10:30 مراجعه به بخش معاونت دانشجویی و پژوهشی برای پرسیدن در مورد خبری که در روزنامه ها زده اند: اعطای پژوهانه به دانشجویان دکتری! جواب این است: لبخند استهزاء بر لبان مسوولین.

ساعت 11:15 بازگشت به سمت دفتر کار استاد راهنما که با ایشان قرار گذاشته است. سه نفر در دفتر کار استاد محترم هستند که دانشجویان لیسانس و فوق لیسانس هستند (وقتی که دانشگده ها بدون توجه به ظرفیت دانشجو می گیرند و استاد جوان هم نمی گیرند، سرانه دانشجو به استاد می شود 100 نفر و معلوم است که در این وسط سر دانشجوی دکتری بی کلاه می ماند.

ساعت 12: رفتن به سلف سرویس دانشگاه، خوردن کبابی که بیرونش سوخته است و درونش خام.

ساعت 12:30 رفتن به مسجد دانشگاه، این قسمت شیرین ترین و آرامش بخش ترین قسمت زندگی یک دانشجوی دکتری است. بعد از نماز، دق دلش با لعنت بر برخی از اساتید زورگوی بی سواد پرمدعا نزد خداوند خالی می کند و بعد هم از خداوند صبر می خواهد و تعجیل در فارغ التحصیلی

ساعت 13:00 بازگشت به محل کار (دست از پا درازتر) برای در آوردن یک لقمه نان حلال برای خودش و زندگی آینده اش. چون نه دانشگاه پولی می دهد و نه حمایت خانواده تکاپوی هزینه ها را می کند و نه پول حل تمرینی و دستیار پژوهشی بودن مشکلی را حل می کند.

ساعت 13:00  تا 13:45 ترافیک دانشگاه تا محل کار

ساعت 13:45 تا 14:15 دل درد ناشی از کباب کوبیده  امروز

ساعت 14:15 تا 16:00 کار روی یک پروژه با ساعتی 5 هزار تومان ساعتی، کار روی پروژه ای که می داند در این مملکت انجام نمی شود و می داند که دردی از مملکت دوا نمی شود و فقط آن را انجام می دهد: برای یک مشت دلار.

ساعت   16:00 تلفن زنگ می زند و به او می گویند که فلان استاد فلان درس را ارایه کرده است اما نمی تواند ارایه کند لذا باید بیایی به جای ایشان درس بدهی. اما نه در سوابق دانشگاه نوشته می شود و نه وضعیت درآمدی اش معلوم است و نمره پایان ترم هم دست او نیست. خُب قبول می کند حداقل برای کسب تجربه و رزومه اش بد نیست. قبول می کند که به جای کس دیگری درس بدهد نه حقوق بگیرد و نه به نامش ثبت شود.

ساعت 16:15 بازگشت به کار تا 17:30

ساعت 17:30 بازگشت به خانه ترافیک کردستان، حکیم، رسالت.

ساعت 18:45 رسیدن به خانه

ساعت 19:00 شنیدن اخبار وقایع بعد از انتخابات .

ساعت 19:30: ورق زدن چند صفحه کتاب، چت کردن، ایمیل زدن به تمام رفقایی که اکنون خارج کشور هستند و زنده شدن حسرت اینکه چرا برای ادامه تحصیل به خارج از کشور نرفت

ساعت 20:30 خوردن شام

ساعت 21: نگاه کردن ناامیدانه به سریال تلویزیونی مزخزف کبری 11 

ساعت 22: آماده شدن برای خواب

حالا مقایسه کنید: دانشجوی خارج نشین هم درس اش را می خواند هم دغدغه اساسی ندارد و هم در آرامش در یک مسیر روتین پروپوزالش تصویب می شود و سه ساله دکترایش را می گیرد (اطلاعات واقعی است) و حتما هم لازم نیست که مقاله آی اس آی داشته باشد.

دانشجوی ایران نشین! بعد از گذراندن دوره آموزشی با عده ای استاد .... یکسال (در برخی موارد پیش از  یک سال) باید در پیچ و خم های  تصویب پروپوزال رساله دکتری بماند و دوره دکترایش شش ساله شود. هم سه سال را از دست می دهد و هم سی سال پیر و فرسوده و خشمگین می شود.

این نظر را هم اضافه می کنم بخاطر اهمیت و صداقت آن: و متشکرم از ش.ر.و. گرامی

آقا من نمی دونم این اطلاعات درباره دانشجوی سال سوم دکتری خارج از کشور رو کی به شما داده! من که خودم دانشجوی سال سوم در آلمان هستم و دیگر دوستانم در سراسر اروپا و آمریکا تجربه کاملا متفاوتی داریم:

ساعت 7:30 در حال رفتن به اتاق خود در دانشکده اش که معمولا با چند نفر دیگر باید share کند (از همان روز اول به او در دانشکده یک اتاق اختصاص داده اند که آرام است و دسترسی به اینترنت رایگان دارد)

ساعت 8:00 شروع به تحقیق و انجام تز (روزانه 10 ساعت تحقیق)


ساعت 13:00 نهار و استراحت

ساعت 13:30 بازگشت به اتاق

ساعت 13:30 تا 19:30 مجددا کار روی پروژه

19:30 الی 20:30 فرستادن ایمیل، دنبال کردن اخبار ایران، اعصاب داغان بخاطر خبرهای همیشه بد از ایران و اینکه هیچ غلطی نمی تونه بکنه


20:30 الی 21:00 بازگشت به خانه. از فرط خستگی نمی داند چه غلطی بکند

21:00 آماده شدن برای خواب و استراحت در خوابگاه با منزلی که با پول اسکالرشیپ فراهم شده است در حالیکه دلش برای ایران یک ذره شده است و بیشتر دوستها و فامیلش تو ایران هستند. همش یاد خاطرات قدیمی است.

در ضمن دیدار با استاد هم معمولا هفته ای یک یا دوبار است بجز شرایط بخصوص
در ضمن باید درس هم بدهد. ممکن است استاد بدون پیش زمینه از او بخواهد که بجای او در یک کلاس تدریس کند.

روشنک

سنجاق

ادامه نوشته

منطق زنان و مردان

 

دو صحنه را بخوانید و خودتان تحلیل فرمایید

اول)

مرد: چرا با مادرم این طور حرف زدی؟

زن: مگه تو با مادر من چه طور حرف می زنی؟

بی شمار از این شیوه بیان زنانه سراغ دارم. از خود می پرسم آیا منطق زنانه منطقی غیر خطی یا به تعبیری فازی است (منطقی که میان دو  حالت سفید و سیاه مثبت  و منفی، آره و نه بی شمار احتمال می یابد) در برابر منطق مردانه که خطی یا به تعبیری باینری (منطقی که فقز صفر و یک را می شناسد). اگر چنین باشد آیا این از مسلط بودن فعالیت نیمکره راست زنان است در برابر مردان که در آنها نیم کره چپ فعالتر است؟ یا بخاطر الگوریتم هایی است که در خلال رشد در مغز زنان شکل می گیرد؟ یا ناشی از ساختار فیزیولوژیک (بغیر از مغز) زنان است که موجب می گردد چنین متفاوت از مردان باشند. بتساوی موضوع بطور معکوس قابل طرح است. اما من مرد هستم ناگزیر ازاین منظر میبینم.
 
دوم)
مرد: چه گوشواره قشنگی به گوش کردی!
زن: حالا می بینی؟ من این گوشواره رو ازظهر گوش داشتم


پاسخ تعریف و تمجید مرد نمی تواند احاله به یک امر مغفول باشد. گرچه امر مغفول می تواند در زمانی دیگر بیان شود. مهم این است که پاسخ مرتبط نیست. این شیوه برخورد تنها به امور اکتسابی باز نمی گردد.باید ریشه ای تر از این امور باشد. تفاوت های هورمونی هست اما نمی تواند پایه چنین تفاوتی باشد. بنظرم موضوع باید در حد ژنتیک یا در حد میزان بکار گیری نیمکره های راست و چپ پیگیری شود
تصادفی نیست که فلاسفه و ریاضی دانان همگی مرد هستند و زن فیلسوف یا ریاضی دان از شوائذ و نوادر است.
 
ادامه نوشته

نکات مهم زندگی

اگر تصاویر مشخص نبود، لطفا روی علامت قرمز راست کلیک کنید و شو پیکچر را بزنید، شاید نشان داد.

عاشق شدن آسان است اما ادامه ی آن هنر است:

دوست، آیینه ی دوست است(نسخه ی دوم شماست)

نمی توان جلوی پیری را گرفت، اما می توان روح شاد و جوانی داشت:

هرجا که باشی دوستانت دنیای تو هستند(تو و دوستانت،دنیایید)

بالارفتن سن، حتمی است اما پیرشدن روح، دست خودت است:

زندگی،گذر ایام و سال نیست،بلکه سال هایی است که از آن زندگی کردی:

عشق،زندگی را نمی چرخاند اما انگیزه ای است برای باارزشی زندگی

وقتی جایی برای رفتن داری یعنی خانه، ووقتی کسی را برای دوست داشتن داری یعنی خانواده:

بزرگ ترین لذت زندگی داشتن دوست صمیمی است:

دوستان، راهی جز کلمات هم (برای ابراز احساس خود)و صحبت دارند:

برای داشتن لذت و خوشی، آن را با دیگران شریک کن:

 

گودیوا

Godiva،همسر دوک کاونتری انگلیس،زنی محبوب و محترم بود.وقتی ظلم شوهر و مالیات سنگینی که  باعث بدبختی مردم شده بود،را مشاهده کرد، اصرار زیادی کرد به شوهرش که مالیات رو کم کنه ولی شوهرش از این کار سرباز می زد. بالاخره شوهرش یه شرط گذاشت، گفت اگر برهنه دور تا دور شهر بگردی من مالیات رو کم می کنم . گودیوا قبول می کنه، خبرش در شهر می پیچد، گودیوا سوار یک اسب در حالی که همه ی پوشش بدنش موهای  ریخته شده روی سینه اش بود در شهر چرخید،

گودیوا

مردم شهر به احترامش اون روز، هیچکدوم از خانه بیرون نیامدند و تمام درها و پنجره ها رو هم بستند.در تاریخ انگلیس و کاونتری بانو گودیوا به عنوان یک زن نجیب و شریف جایگاه بالایی داره و مجسمه اش در کاونتری ساخته شده است.

گودیوا

شاید برای شنیده شدن، چاره ای جز این نباشد!!

 

شما حداقل دو انتخاب دارید

شما حداقل دو انتخاب دارید


جری مدیر یک رستوران است.
او همیشه در حالت روحی خوبی به سر می برد.

هنگامی که شخصی از او می پرسد که چگونه این روحیه را حفظ می کند، معمولا پاسخ می دهد:

”اگر من کمی بهتر از این بودم
دوقلو می شدم.“

هنگامی که او محل کارش را تغییر می دهد بسیاری از پیشخدمتهای رستوران نیز کارشان را ترک می کنند
تا بتوانند با او از رستورانی به رستوران دیگر همکاری داشته باشند.

چرا؟

برای اینکه جری ذاتا یک فرد روحیه دهنده است.

اگر کارمندی روز بدی داشته باشد،جری همیشه هست تا به او بگوید که  چگونه به جنبه مثبت اوضاع نگاه کند.

مشاهده این سبک رفتار واقعا کنجکاوی مرا تحریک کرد، بنابراین یک روز به سراغ او رفتم و پرسیدم:

من نمی فهمم! هیچکس نمی تواند همیشه آدم مثبتی باشد. تو چطور اینکار را
می کنی؟

جری پاسخ داد، ”هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم و به خودم

می گویم، امروز دو انتخاب دارم.

می توانم در حالت روحی خوبی باشم و یا می توانم حالت روحی بد را برگزینم.

من همیشه حالت روحی خوب را انتخاب می کنم

هر وقت  که اتفاق بدی رخ می دهد، می توانم انتخاب کنم که نقش قربانی را بازی کنم یا انتخاب کنم که از آن رویداد درسی بگیرم.
هر وقت که شخصی برای شکایت نزد من می آید، می توانم انتخاب کنم که شکایت او را بپذیرم و یا انتخاب کنم که روی مثبت زندگی را مورد توجه قرار دهم.
من همیشه روی مثبت زندگی را انتخاب می کنم.

من اعتراض کردم ”اما این کار همیشه به این سادگی نیست“

جری گفت ” همینطور است“

”کل زندگی انتخاب کردن است. وقتی شما همه موضوعات اضافی و دست و پاگیر را کنار  می گذارید، هر موقعیتی، موقعیت انتخاب و تصمیم گیری است.

شما می توانید انتخاب کنید که چگونه به موقعیتها واکنش نشان دهید.

شما انتخاب می کنید که افراد چطور حالت روحی شما را تحت تاثیر قرار دهند.

شما انتخاب می کنید که در حالت روحی خوب یا بدی باشید.

این انتخاب شماست که چطور زندگی کنید“

چند سال بعد،

من آگاه شدم که جری تصادفا کاری انجام داده است که هرگز در صنعت رستوران داری نباید انجام داد

او درب پشتی رستورانش را باز گذاشته بود.

و بعد ؟

صبح هنگام،

او با سه مرد سارق روبرو شد

آنها چه می خواستند؟

پول

درحالیکه او داشت گاوصندوق را باز می کرد

به علت عصبی شدن دستش لرزید و تعادلش را از دست داد.

دزدان وحشت کرده و به او شلیک  کردند.

خوشبختانه، جری را سریعا پیدا کردند و به بیمارستان رساندند.

پس از 18 ساعت جراحی

و هفته ها مراقبتهای ویژه

جری از بیمارستان ترخیص شد در حالیکه بخشهایی از گلوله ها هنوز در بدنش وجود داشت.

من جری را شش ماه پس از آن واقعه دیدم.

هنگامی که از او پرسیدم که چطور است،

پاسخ داد، ” اگر من اندکی بهتر بودم دوقلو  می شدم. می خواهی جای گلوله را ببینی؟“

من از دیدن زخمهای او امتناع کردم، اما از او پرسیدم هنگامی که سرقت اتفاق افتاد در فکرت چه می گذشت.

جری پاسخ داد، ”اولین چیزی که از فکرم گذشت این بود که باید درب پشت را می بستم“

”بعد، هنگامی که آنها به من شلیک کردند همانطور که روی زمین افتاده بودم، به خاطر آوردم که دو انتخاب دارم: می توانستم انتخاب کنم که زنده بمانم یا بمیرم. من انتخاب کردم که زنده بمانم.“

پرسیدم : ”نترسیده بودی“

جری ادامه داد، ” کادر پزشکی عالی بودند. آنها مرتبا به من می گفتند که خوب خواهم شد.

اما وقتی که مرا به سوی اتاق اورژانس  می بردند و من در چهره دکترها و پرستارها  وضعیت را

می دیدم، واقعا ترسیده بودم.

من از چشمان آنها می خواندم ” این مرد مردنی است.“

”می دانستم که باید کاری کنم“

پرسیدم ”چکار کردی“

جری گفت ”خوب، آنجا یک پرستار تنومند بود که با صدای بلند از من

می پرسید آیا به چیزی حساسیت دارم

یا نه“

من پاسخ دادم ”بله“

دکترها و پرستاران ناگهان دست از کار کشیدند و منتظر پاسخ من شدند.

یک نفس عمیق کشیدم

و پاسخ دادم ” گلوله“

درحالیکه آنها می خندیدند گفتم:

من انتخاب کردم که زنده بمانم. لطفا مرا مثل یک آدم زنده عمل کنید نه مثل مرده ها.

به لطف مهارت دکترها و البته به خاطر طرز فکر حیرت انگیزش، جری زنده ماند

من از او آموختم که

هر روز شما این انتخاب را دارید که از زندگی خود لذت ببرید و یا از آن متنفر باشید.

طرز فکر تنها چیزی است که واقعا مال شماست – و هیچکس نمی تواند آنرا کنترل کرده و یا از شما بگیرد.

بنابراین، اگر بتوانید از آن محافظت کنید، سایر امور زندگی ساده تر می شوند.

 

زندان و خودکار قرمز

شاعر: ناشناس
شنیدم در زمان خسرو پرویز
گرفتند آدمی را توی تبریز
به جرم نقض قانون اساسی
و بعض گفتمان های سیاسی
ولی آن مرد دور اندیش، از پیش
قراری را نهاده با زن خویش
که از زندان اگر آمد زمانی
به نام من پیامی یا نشانی
اگر خودکار آبی بود متنش
بدان باشد درست و بی غل و غش
اگر با رنگ قرمز بود خودکار
بدان باشد تمام از روی اجبار
تمامش از فشار بازجویی ست
سراپایش دروغ و یاوه گویی ست
گذشت و روزی آمد نامه از مرد
گرفت آن نامه را بانوی پر درد
گشود و دید با هالو مآبی
نوشته شوهرش با خط آبی:
عزیزم، عشق من ، حالت چطور است؟
بگو بی بنده احوالت چطور است؟
اگر از ما بپرسی، خوب بشنو
ملالی نیست غیر از دوری تو
من این جا راحتم، کیفور کیفور
بساط عیش و عشرت جور وا جور
در این جا سینما و باشگاه است
غذا، آجیل، میوه رو به راه است
کتک با چوب یا شلاق و باطوم
تماما شایعاتی هست موهوم
هر آن کس گوید این جا چوب دار است
بدان این هم دروغی شاخدار است
در این جا استرس جایی ندارد
درفش و داغ معنایی ندارد
کجا تفتیش های اعتقادی ست؟
کجا سلول های انفرادی ست؟
همه این جا رفیق و دوست هستیم
چو گردو داخل یک پوست هستیم
در این جا بازجو اصلن نداریم
شکنجه ، اعتراف، عمرن نداریم
به جای آن اتاق فکر داریم
روش های بدیع و بکر داریم
عزیزم، حال من خوب است این جا
گذشت عمر، مطلوب است این جا
کسی را هیچ کاری با کسی نیست
نشانی از غم و دلواپسی نیست
همه چیزش تمامن بیست این جا
فقط خود کار قرمز نیست این جا

آزادی و مسئولیت انسان کنشگر

آزادی و مسئولیت انسان کنشگر

انسان می تواند برنامه ریزی کند اما همیشه همه چیز مطابق میل و برنامه پیش نمی رود. و هر چه که مطابق میل و برنامه هم پیش نرفت، حکماً بد و شرّ نیست. قبول که تاس خوب را هر نرادی بازی می کند اما هنر زندگی در چگونگی مدیریت تاس بد و تاس بد و تاس بد دیگری است.

نستوه و امیدوار. به گفته بودای حکیم یا قرآن کریم انسان در رنج و کبد پیچیده شده است.

شاید پربیراه نباشد مسیر زندگی را به نردبان تشبیه کرده اند.پله پله تا اوج. در توقفگاه هر پله هزاران حادثه روی می دهد و از این پله تا پله ی دیگر- که گاهی پایین تر است- نیز فراز و نشیب های زیادی رخ می دهد. یک کلام، نوسان. نادیده ها تجربه می شوند، یادگیری. مبهم ها کم کم عیان می گردند، شناخت. انسان جاری است، زندگی.

چند راهی ها مرتب پیش پای انسان می گسترند، رنگ عوض می کنند، جای خوب بد زشت تغییر می کند. تصمیم و انتخاب ارزشمند می شود و اینجاست که مسئولیت رخ می نماید.من انسانم، در حیطه ای محدود مختارم، با اراده و تدبیر انتخابگرم، پس مسئولم. حداقل در برابر خودم. این یعنی آزادی. شاید خیلی ها تاکنون معنی آزادی را با بی بند وباری، باری به هرجهت، دلبخواهی، شکستن ساخت و ساختارهای کهنه و... معنی کرده اند اما من معتقدم آزادی و مسئولیت دو روی یک تاس اقلاً چهاروجهی است که مجموع بکارگیری این دو خصیصه با هم،هفت ویژگی مهم برای انسان به ارمغان می آورد.همگی اکتساب اند نه انتسابی.

-فردی که آزاد و مسئول است (فام) تلاش می کند تا هیچگاه به حقوق دیگران تعرض نکند، نه از ترس پلیس نه از ترس آبرو.

-فام تلاش می کند تا خود و دیگران را آنگونه پذیرا باشد که هستند. بی ریا و بی عذاب و اکراه.

-فام تلاش می کند مایه ی پیشرفت خود و دیگران را مهیاتر کند. نه عقده نه حال گیری نه تنگ نظری.

-فام تلاش می کند دارای شخصیتی پخته، منتقد، جستجوگر، سخت کوش و با اراده باشد. نه افسرده و پوچ گرا.

-تلاش می کند نسبت به مسایل خود و اطرافش حساس و کنشگر باشد. نه بی خیال و به من چه و درست نمی شه و ولش کن.

-تلاش می کند از زندگی بیشترین بهره – مثل سود، لذت...- را ببرد.حیات خوان گسترده است و انسان نیازمند. نه تنبلی و تقدیرگرا و ماورائی.

-تلاش می کند برای زندگی برنامه ریزی شده ی در حال رِفرشش، مدیر مدبر و با لیاقتی باشد و به افتخاراتش بیفزاید. نه مقلد و گوسفندوار و خواب آلود و تسلیم.

حاصل آزادی و مسئولیت به احتمال زیاد بسیار بیش از این هاست. این اسکلت و فونداسیونی است که امر مهم انتخاب و تصمیم لایه ای محجوب بر آن می کشد. باید آراستش.به مرور.

نگرانی ها و دغدغه ها همیشه چونان صداهای عجیب و غریب شبهای راه جنگلی همراه انسان رهگذر هستند. با این وجود اغلب، جاری بودن و رفتن مناسب تر از سکون و انفعال است.

Go ahead and welcome to the board

بریدا

پیمودن جاده سانتیاگو، الهام بخش پائولو کوئلیو در رمان کلاسیکش "کیمیاگر" بود و پیمودن جاده رم، الهام بخش "بریدا"، داستان دختر ایرلندی جوانی که می خواست جادوگر شود. بریدا ناچار است میان دو سنت کهن یکی را برگزیند: سنت ماه مکتبی اسراری است که برای دست یافتن به آن، باید تمرین های دشوار و آئین های گوناگون را به کار برد. سنت خورشید سنت هزاران ساله بشر برای دست یافتن به معرفت است و در آن تنها یک اصل حاکم است: اعتماد به شب تاریک ایمان؛ و تنها یک تمرین وجود دارد: نیایش به درگاه خدا، با قلب و روح. بریدا باید دریابد که عطیه روحانی اش او را به حرکت در کدام یک از این دو سنت وا می دارد. به باور کوئلیو، یگانه راه کشف ماهیت راستین خویشتن، عشق است
آدم‌ها به‌ هم‌ گل‌ می‌دهند، چون‌ معنای‌ حقیقی‌ عشق‌ در گل‌ها نهفته‌ است. کسی‌ که‌ سعی‌ کند صاحب‌ گلی‌ شود، پژمردن‌ زیبایی‌اش‌ را هم‌ می‌بیند. اما اگر به‌ همین‌ بسنده‌ کند که‌ گلی‌ را در دشتی‌ بنگرد، همواره‌ با او می‌ماند. چون‌ آن‌ گل‌ با شامگاه، با غروب‌ خورشید، با بوی‌ زمین‌ خیس‌ و با ابرهای‌ افق‌ آمیخته‌ است...

آدم ها به خودشان چه می گویند؟

آدم هـا به خودشـان چـه می گویند؟

What Human Sayes To themselves

درآمـد

به سنجش درآوردن «مفاهیم حساس»[1] یکی از مشکل ترین و بحث برانگیزترین موارد روش شناسی[2] به ویژه در حوزه ی علوم اجتماعی ، تربیتی و روان شناسی است. در جامعه ی اسلامی ایران(به طور عام) و درون فردی- جمعیِ افراد(به طور خاص) به زیر رکاب و ذره بینِ علم درآوردن احساسات نیز اغلب اگر ناسنجیده و مکروه نباشد، کارهایی ناپخته است. شاید به همین دلیل ، جامعه و درون ما ، در خصوص تشخیص حد و مرزها ، بیان خواست و نظرهای شفاف ، به شدت مه آلود و مبهم است.



[1]  Sensitizing Concepts

[2]  Methodology

ادامه نوشته

زندگی (فروغ فرخزاد)

       زندگیفروغ فرخزاد

آه ای زندگی منم که هنوز

با همه پوچی از تو لبریزم

نه به فکرم که رشته پاره کنم

نه بر آنم که از تو بگریزم

 

همه ذرات جسم خاکی من

از تو، ای شعر گرم، در سوزند

آسمان های صاف را مانند

که لبالب ز باده ی روزند

 

با هزاران جوانه می خواند

بوته ی نسترن سرود تو را

هر نسیمی که می وزد در باغ

می رساند به او درود تو را

 

من تو را در تو جستجو کردم

نه در آن خواب های رؤیایی

در دو دست تو سخت کاویدم

پر شدم ، پر شدم ، ز زیبایی

 

پر شدم از ترانه های سیاه

پر شدم از ترانه های سپید

از هزاران شراره های نیاز

از هزاران جرقه های امید

 

حیف از آن روزها که من با خشم

به تو چون دشمنی نظر کردم

پوچ پنداشتم فریب تو را

ز تو ماندم ، تو را هدر کردمآه ای زندگی من آینه ام

 

غافل از آن که تو بجائی و من

همچو آبی روان که در گذرم

گمشده در غبار شور زوال

ره تاریک مرگ می سپارم

 

آه ، ای زندگی من آینه ام

از تو چشمم پر از نگاه شود

ورنه مرگ بنگرد در من

روی آئینه ام سیاه شود

 

عاشقم عاشق ستاره ی صبح

عاشق ابرهای سرگردان

عاشق روزهای بارانی

عاشق هر چه نام توست بر آن

 

می مکم با وجود تشنه ی خویش

خون سوزان لحظه های تو را

آنچنان از تو کام می گیرم

تا به خشم آورم خدای تو را

فروغ فرخزاد

عصیان / زندگی