بررسي انديشه هاي اميل دوركيم
از لحاظ چيستي جامعه (ساختار /عامليت)
تضادگرا/توافق گرا(معتقد به نظم يا تغيير)
ايدآليست/ رئاليست / ماترياليست
انتقادي/ تفسيري /پوزيتويستي
قربان قیسوندی
ارشد علوم اجتماعي (پژوهشگري ) دانشگاه آزاد واحد سنندج . كارشناس مسئول تشكلات كارگري و كارفرمائي - مسئول حوزه مديريت اداره كل تعاون ، كار و رفاه اجتماعي استان كردستان پاييز 11396–ayanghorban1361@gmail.com
جامعه شناسي يكي از رشته هاي علوم اجتماعي است كه براي سياست گذاري هاي خرد و كلان جامعه دست به تبيين پديده هاي اجتماعي مي زند، بنابراين هر كدام از تحليل هاي اجتماعي خواه ناخواه بر اساس يك نظريه اجتماعي به معناي عام كلمه انجام مي شود. نكته مهم اينكه هر نظريه مبتني بر مباني و اصول موضوعه ويژه ی خود و به كار گيري آن نظريه در محيط اجتماعي و فرهنگي كه نظريه در آن شكل گرفته است راه گشا و در محيط بيگانه با نظريه مشكل آفرين و گه گاه رهن خواهد بود(مدقق، 1392).
يكي از نظريه پردازان مهم و تاثر گذار در علوم اجتماعي اميل دوركيم فرانسوي (1858-1917) است كه نظرياتش چه در زمان حيات و چه پس از آن تأثرات بسياري بر روي علوم انساني مدرن و سياست گذاري هاي مبتني بر آن داشته است به اعتراف بسياري از جامعه شناسان، ماركس، دوركيم و وبر چارچوبه اساسي نظريات جامعه شناسي را بنا نهاده اند و جامعه شناسان ديگر، به گونه اي دنباله رو اين بنيانگذاران بوده اند (هيوز،1369: 63، به نقل از مدقق، 1392). دوركيم توانست بر خلاف اسلاف خود به جامعه شناسي مشروعيت بخشيد و همچنين چارچوبكلي براي تحليل ساختاري وكاركردي در جامعه شناسي فراهم آورد. وي بر بهره گيري از روش تجربي در جامعه شناسي تأكيد داشت و معتقد بود در اين صورت است كه جامعه شناسي مي تواند به درستي يك علم باشد.
به همين جهت است كه دوركيم با عناوين چون پدر كاركردگرايي، پدر جامعه شناسي فرانسه، بنيانگذار جامعه شناسي نوين و نخستين استاد كرسي جامعه شناسي آشكارا سهمي عمده...