بررسی عوامل اجتماعی موثربرپيدايش و گسترش كودكان كار خياباني در شهر ؟؟ در سال 1396
قربان قیسوندی
همه ی کودکان حق دارند از شرایط خوب زندگی برخوردار باشند . حق دارند بازی کنند؛ آموزش ببینند تا شرایط مناسب شکوفایی توانایی ها و رشد جسمی و معنوی و اخلاقی و اجتماعی آن ها فراهم گردد.
ماده ۲۷ پیمان نامه حقوق کودک
 
فهرست مطالب
عنوان                                                                                                   صفحه
 
فصل اول کلیات تحقیق
مقدمه
بيان مسئله
اهميت و ضرورت تحقيق
سوالات تحقيق
اهداف كلي
اهداف جزئي
فصل دوم پيشينه و ادبيات تحقيق
مقدمه
پيشينه تجربي
ادبيات نظري
چارچوب نظري
مدل و فرضيات
فصل سوم  روش شناسي
مقدمه
روش تحقيق
جامعه آماري
حجم نمونه
روش نمونه گيري
ابزار نمونه گيري
تعاريف متغيير ها
روايي و پايايي
تكنيك ها و استراتژي ها
تجزيه و تحليل
 
1-1-مقدمه
پديده كودكان خياباني[1] يا بچه هاي خياباني[2] كه از آن به عنوان « تراژدي شهري» ياد مي شود معضلي است كه كلان شهرها و شهر هاي نسبتاً بزرگ جوامع معاصر اعم از پيشرفته و در حال توسعه، با آن دست به گريبان اند. البته زمينه ها و عوامل گسترش اين پديده و راه هاي مقابله با آن در جوامع مختلف متفات است . كشور ايران نيز در اين مسير از بروز و گسترش اين پديده و پيامد هاي اجتماعي ناگوار آن مصون نمانده است. آمارهاي پراكنده و برخي مطالعات  مقدماتي در باره اين پديده حاكي از روند رو به گسترش در آن شهر هاي بزرگ  ايران است.ديگر شهر هاي بزرگ كشور نيز از اين پديده برحذر نسيتندو توسعه نامتوازن و عدم  هماهنگي ساختارهاي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي در جذب و انطباق با معيار هاي توسعه، باعث شكل گيري تحولات سريع در بعضي ساختار ها و عقب ماندگي ساختاري ديگر جامعه اي شده است . نتيجه چنين روندي همان چيزي است كه ما امروز در شهر هاي كوچك و بزرك و بيشتر از همه ، در كلان شهر ها شاهد آن هستيم
توجه و حمایت از کودکان، به دلیل آسب پذیری جسمانی و روانی و موقعیت اجتماعی آن ها به وضوح هم در قوانین دست ساخته ی بشری و هم در قلمرو دلالت های دینی ذکر شده است . در همین راستا و در جهت تحقق بهتر زیستن تمامی کودکان دنیا و برخورداری از حق های پیش بینی شده ی آن ها انجمن ها و سازمان هایی هم در سر تاسر دنیا تشکیل گردید.اما با این همه تدابیر، امروز پیدایش کودک خیابانی به عنوان یک پدیده محسوس شهری و اجتماعی، توجه بسیاری از محققان و کارشناسان را به خود معطوف داشته است.این پدیده که خود معلول عوامل مختلف اجتماعی است؛امروزه می توان گفت، یک مسئله اجتماعی محسوب می گردد« مسایل اجتماعی، حالت اجتماعی امور هستند که نیرو ها و لایه های اجتماعی مسلط آن ها را تایید نمی کنند و در نتیجه مشکلاتی را به وجود می آورند.مسایل اجتماعی سه ویژگی اساسی دارند :
اولاً ذاتاً اجتماعی اند؛
ثانیاً مستقیماً از ساختار اجتماعی سرچشمه می گیرند؛
وثالثاًاز همان پیدایش خواست و اراده ای اجتماعی برای مقابله با خود را نیز پدید می آورند» (علایی بوسجین و آزاد، 1389، 43). با این توصیف کودک خیابانی محصول اجتماع است و شخص کودک، در پیدایش آن تنها یک قربانی بی گناه یا یک فرد بزه دیده می باشد که در عصر نوین با توجه با دارا بودن شاخص مسئله اجتماعی یک مسئله و آسیب اجتماعی می باشد و اثرات شوم و غیر قابل جبرانی را در ابعاد مختلف بر جامعه وارد می کند.گفتنی است کودک خیابانی به عنوان یک تراژدی شهری از جمله عوارض ساختار اجتماعی و اقتصادی در فرایند توسعه و شهرنشینی نیز محسوب می شود . در این شرایط، عدم هماهنگی ساختار های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و تراکم ثروت در مراکز استانی و پایتخت، فرایند شکل گیری سیل اعظم جمعیت به این مراکز را رقم می زند. علاوه بر آن،افزایش جمعیت، بیکاری و عدم اشتغال، ساختار نامناسب خانواده موجب افزایش روبه رشد بیغوله نشینی و زندگی خیابانی را فراهم آورده و این فزاینده، هر روز از شهر های بزرگ به شهر های کوچک تر سعت بیشتری می یابد. با توحه به عوارض بسیار منفی زندگی خیابانی در فرایند جامعه پذیری کودکان و اثرات عمیق و بلند مدت آن بر زندگی فردی و اجتماعی کودکان، شناخت و رسیدگی به وضعیت کودکان کار خیابانی توجه خاص و ویژه ای را می طلبد(نیازی، 1387، 1).
2-1-بیان مسئله
افزايش نگرانيهاي عمومي درباره مسايل مختلف اجتماعي هم از اين رو كه خسارت و صدمات زيادي به پيكره جامعه از ناحيه اين مسايل رو به فزوني دارد و هم ازآن رو كه مقابله با آن نيز روز به روز دشوارتر مي شود، شناخت علمي دقيق مسايل اجتماعي را ضروري مي سازد. پديده جديدي كه به دنبال توسعه شهرنشيني به سرعت در حال گسترش است پديده كودكان خياباني است. انديشه مطالعه و بررسي كودكان خياباني بدون شك از سالهاي گذشته توجه كارشناسان و مسايل اجتماعي را جلب كرده است و اكنون گروه بيشتري به اين مسئله اجتماعي توجه نشان مي دهند. طبق تعريف يونيسف واژه كودكان خياباني به كليه افراد زير 18 سال اطلاق مي شود كه در خيابان از طريق گدايي، بزهكاريو اشتغال به شغل هاي كاذب فصلي ادامه زندگي مي دهند و بسياري از آنها بي سرپناه نيز محسوب مي شوند، يعني خانه اي براي سكونت ، خواب و استراحت ندارند. در حال حاضر پديده كودكان خياباني ، پديده شايع كلان شهرها بيشتر جوامع معاصر و كشور ايران نيز از بروز و پيامدهاي اجتماعي ناگوار آن مصون نيست. پديده كدكان كار خياباني به عنوان يك واقعيت اجتماعي در عين حال يك معضل امروز به مثابه يك بيماري اجتماعي دردناك ، حساس و در عين حال مهم تبديل شده است كه بايد در بررسي آن همه جوانب را هم در سطح كلان و هم در سطح ميانه و خرد در نظر گرفت.به نقل از مدير كل دفتر امور آسيب ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي كشور  بر اساس آمار هاي غير رسمي بين يك تا دو ميليون كودك كار و خياباني وجود دارد(محسني، 1384، 12).و با نقل از رئيس سازمان بهزيستي كشور در اولين سمينار كودكان خياباني در سال 1392، 2600 كودك خياباني را سامان دهي كرده اند(صفايي و ناظم، 1393، 85) از طرف دیگر با وجود اینکه آمار دقیقی از کودکان کار در ؟؟  وجود ندارد و طبق آمارهای غیر رسمی و حدودی ؟؟ بیش از 170کودک کار خیابانی و گارگاهی را دارد(هاشمي،1395)، كه حاكي از شيوع اين پديده در شهر ؟؟ است.از جمله پيامد هاي شيوع اين پديده دوري وجدان جمعيتي از كودكان در وضعيت دشوار و آسيب پذير از نهاد هاي اجتماعي كننده، تربيتي و حمايتي مانند خانواده، مدرسه و نهاد هاي جايگزين خانواده و روي آوردن آنها به انحراف اجتماعي است. با توجه به آنچه كه ذكر شد وجود كودكان خياباني درواقع شيوع آسيب پذيري نسلهاي بعدي جامعه است. به جرأت مي توان گفت چنين جمعيتي از كودكان خياباني در صورت نبود برنامه ريزي مناسب و صحيح موجد بحران هاي عظيم و غير قابل كنترل در جامعه مي شود. بحران هاي كه صرف نظر از ضايعات فكري و معنوي ، آسيب هاي جدي به پيكره اقتصادي و اجتماعي جامعه وارد خواد آورد. لذا مطالعه آسيب شناسي و پي بردن به عوامل اجتماعي مؤثر بر پيدايش كودكان خياباني يكي از گامهايي اساسي در پيگيري از اين مسئله اجتماعي است. بنابراين مسئله پژوهش حاضر پاسخگويي به سوال زير است كه چه عواملي اجتماعي بر پيدايش و گسترش كودكان خياباين كار مؤثر است؟
3-1- اهمیت و ضرورت موضوع
پديده كودكان خياباني، مسئله شايع در بيشتر شهر هاي بزرگ و كلان شهر هاي جوامع معاصر و كشور ايران نيز از اين بروز اين پديده و پيامد هاي اجتماعي ناگوار آن مصون نيست، برخي مطالعات مقدماتي كه در اين زمينه صورت گرفته است ، حاكي از روند رو به گسترش اين پديده در شهر هاي ايران است. چنان كه بر اساس مطالعات مقدماتي كه در سال 1377 توسط دفتر صندوق كودكان ملل متحد(يونيسف) در ايران انجام گرفته، شواهدي دال بر وجود گسترش اين پديده در تهران و ساير شهر هاي ايران بدست آمده است. همچنين آمار هاي مختلفي كه بعضاً به نقل از مسئولان بهزيستي ، شهرداري و ساير موسسات منتشر مي شود وجود و گسترش اين مسئله را در ؟؟  تأييد نموده است . فقدان اطلاعات و تحقيقات منظم آماري درباره كم و كيف اين پديده كه از راهكارهاي لازم براي برنامه ريزي در زمينه اقدامات اصلاحي براي مقابله با آن ضرورت مطالعاتي از اين دست را آشكار مي سازد، از سوي ديگر با توجه به تحولات آينده كشور ، همچنين ادامه رشد و افزايش سريع جمعيت در دهه هاي آينده، روند فزاينده مهاجرت روستاها به شهر ها و سكونت در مناطق منفصل شهر ؟؟  بار تكفل خانواده ها كه زمينه مساعد گسترش پديده كودكان كار و خياباني را فراهم مي كند.ضرورت مطالعه و رسيدگي درباره اين پديده را بيش از پيش محرز مي سازد. نكته ديگر كه ضرورت پرداختن به اين مسئله را آشكار مي سازد اين است كه شرايط خاص كودكان و خيابان به گونه اي است كه بي توجهي و غفلت نسبت به پيامد هاي گسترش آن، ميزان معضلات و انحرافات اجتماعي را در آينده افزايش مي دهند.شرايط كودكان خياباني به گونه اي است كه آنها را مستعدترين و در دسترس ترين  افراد براي انحرافات اجتماعي تبديل مي كند. پس غفلت از پديده كودكان كار و خيابان و عدم مداخله در شرايط نابهنجار آنها، آسيب ها و انحرافات اجتماعي را در جامعه بازتوليد خواهد كرد. فرهنگ خياباني و شرايط آسيب زاي حاكم بر زندگي خياباني و فقدان نظارت و کنترل نهاد هاي جامعه پذير كننده كودكان مذكور ، به گونه اي كه بيشتر آنها به سمت كجروي ها و انحرافات اجتماعي متمايل مي سازد.
با توجه به اینکه همگان اذعان دارند که کودکان و نوجوانان نسل آینده ساز فردای هر جامعه ای هستند، نسلی که سرمایه گذاری های مالی و معنوی به خاطر آن ها است اساس و شالوده ی هر جامعه ای به میزان و صحت و سلامت اجتماعی افراد آن و به خصوص کودکان و نوجوانان آن جامعه بستگی  دارد. هر قدر جامعه بتواند با روش و شیوه های مختلف جامعه پذیری و نهادینهکردن ارزش ها و هنجار های خود زمینه رشد و تکامل آن ها را فراهم سازد به همان میزان نیز سلامت جامعه افزون می گردد(گیدنز، 1374، 130).
بنابراين ضرورت دارد عوامل اجتماعي موثر پيدايشوگسترش كودكان خياباني مورد بررسي قرار گيرد تا امكان تدوين تدابر پيشگيري و درمان بوجود آيد. با توجه به مباحث مذكور در شهر ؟؟ ضرورت پرداختن به اين مسئله به دلايل زير از اهميت ويژه اي برخوردار است- پديده كودكان و خيابان در شهر ؟؟ در حال گسترش روز افزون است ، اين گروه از محرومترين كودكان هستند كه از بيشترين حقوق اساسي خود بي بهره اندو ضرورت حمايت از آنها در چهارجوب و حمايت از حقوق كودكان به شدت احساس مي شود . كودكان كار و خياباني به علت شرايط خاص خود و به شدت مورد انواع سوء استفاده ها و آزارها قرار مي گيرند و به سلامت جسمي و سلامت اجتماعي رواني آنها آسيب هاي جدي وارد مي شود.
4-1-سوالات تحقیق
1-4-1 سوالات كلي
وضعیت کودکان کار خیابانی چگونه است و عوامل موثر در پیدایش و گسترش آن در شهر؟؟ کدام است؟
2-4-1 سوالات جزئي
 
-پايگاه اقتصادي– اجتماعي(تحصیلات-شغل ودرآمد والدین) خانواده چه نقشی درپيدايش و گسترش کودکان کار خیابانی شهر ؟؟ داشته است؟
-ويژگي هاي عمومي كودكان مانند(سن، تحصيلات ،جنس و...)چه نقشي در پيدايش وگسترش كودكان كار خياباني شهر ؟؟ دارد؟
-ويژگي هاي جمعيت شناختي(بعد خانوار) خانواده كودكان چه نقشی در پيدايش و گسترش كودكان كار خياباني شهر ؟؟ دارد؟
-مهاجرت والدين و محل سكونت كودكان چه نقشی در پيدايش و گسترش كودكان كار خياباني شهر ؟؟ دارد؟
-وضعيت نامطلوب خانواده(اعتياد، طلاق، فوت والدين، سابقه محكوميت و زنداني، مهاجرت،حاشیه نشینی، از كار افتادگي سرپرست خانواده)چه نقشی در پيدايش و گسترش كودكان كار خياباني شهر ؟؟ دارد؟
-پذیرش اجتماعی کودکان نزد جامعه چه نقشی در پيدايش و گسترش كودكان كار خياباني شهر ؟؟ دارد؟
5-1 اهداف تحقیق
1-5-1  اهداف  اصلی(کلی)
شناخت وضعيت كودكان كار خياباني و عوامل اجتماعی موثربر پيدايش و گسترش آن در شهر ؟؟
2-5-1 اهداف جزئی 
-نقش پايگاه اقتصادي– اجتماعي(تحصیلات-شغل و درآمد والدین) درپيدايش و گسترش كودكان کار خیابانی
-نقش وضعيت نامطلوب خانواده (اعتياد، طلاق، فوت والدين، سابقه محكوميت و زنداني، مهاجرت، حاشیه نشینی، از كار افتادگي سرپرست خانواده) در پيدايش و گسترش كودكان كار خياباني
- نقش ويژگي هاي عمومي كودكان مانند(سن، تحصيلات ،جنس و...) در پيدايش وگسترش كودكان كار خياباني
- نقش ويژگي هاي جمعيت شناختي(بعد خانوار) خانواده كودكان در پيدايش و گسترش كودكان كار خياباني
- نقش میزان پذیرش اجتماعی کودکان نزد جامعه در پيدايش و گسترش كودكان كار خياباني
 
فصل دوم
مبانی نظری
 پیشینه ادبيات  پژوهش
 
1-2- مقدمه:
در این فصل پس از بررسی تحقيقات انجام شده در داخل و خارج ايران در خصوص كودكان كه منجر به نتيجه گيري و محدوديت هاي تحقيقات پيشن منتهي گرديد ودر ادامه به بررسي نظریه‌های پژوهش شامل نظريه هاي بي سازماني اجتماعي، كنش متقابل نمادين، فرهنگ فقر، ناهماهنگي شناختی، انتخاب عقلاني، كنترل اجتماعي، پيوند افتراقي، تلفيق كنترل اجتماعي و پيوندافتراقي، رویکرد تضاد، نظریه کنترل اجتماعی،نظریه برچسپ زنی یا لیبلینگ و نظریه محرومیت نسبی پرداخته می‌شود. پس از آن با استفاده از نظریه‌های موجوب چارچوب نظرتهيه و در انتها فرضیه‌ها و مدل پژوهش طرح ‌گردید.
2-2-پيشينه تجربي/ ادبيات تجربي
بررسی پیشینه پژوهشی بر این فرض مبتنی است که شناخت تراکمی است. ما از کار های دیگران می آموزیم با مبنا قرار دادن آنها آثار جدیدی را به وجود آوریم . تحقیق علمی فعالیت زاهد منزوی نیست که یافته های دیگران را نادیده بگیرند ، بلکه بیشتر، فعالیت مشترک بسیاری از محققان است .
به طور کلی مرور پیشینه تحقیق چشم اندازهای تحلیل را وسعت می دهد و محقق را با افکار و متخصصان دیگر که تحقیقات و اندیشه هایشان ممکن است الهام بخش او در کار تحقیق باشند اشکار می کند . وجوه گوناگون، تحقیق را که به تنهایی نمی توانست به آنها پی ببرد، برایش آشکارا و نهایتاً وی را در گزینش چهارچوب نظری مسئله تحقیقش کمک می نماید(کیوی،کاپنهود، 1375، 101)
1-2-2تحقیقات در مورد کودکان خیابانی در ایران
عوامل موثر بر خياباني شدن کودکان،فاطمه جعفري،پايان نامه(کارشناسي)،دانشگاه علامه طباطبائي ،1380 پژوهش حاضر توصيفي پس رويدادي است. جامعه آماري آن ،کودکان خانه سبز در سال 1380 بوده  است که به علت تعداد محدود اين کودکان از روش سر شماري براي انتخاب پاسخگويان استفاده شده است و در مجموع 69 نفر از کودکان خانه ي سبز مورد پرسش واقع شده اند.نتايج بدست آمده از بررسي وضعيت اين کودکان نشان دهنده ي اين است که 2/94% کودکان از پايگاه اجتماعي پاييني برخوردار بودند،72/50%داراي تحصيلات راهنمايي و 38/49% فاقد تحصيلات بودند.اکثر کودکان يعني 47/43، داراي حجم خانوار بالا و 53/59%درصد داراي حجم خانوار پايين بودند.همچنين والدين 12/65% کودکان مورد مطالعه ،از هم جدا شده بودند.از کل افراد مورد مطالعه 85/89% داراي مادر بودند.لذا اکثريت جامعه ي آماري داراي مادر بودند.بر اساس اين پژوهش پايگاه نازل اجتماعي ،عدم دسترسي به آموزش و تحصيلات ،از هم گسيختگي خانواده از عوامل موثر بر خياباني شدن کودکان بود
بررسي علل پديد آورنده کودکان خياباني شهرستان بيرجند ،اداره بهزيستي بيرجند،1380 در اين تحقيق که به روش توصيفي انجام پذيرفته ،جامعه مورد مطالعه تمامي کودکان خياباني شهرستان بيرجند بوده اند و گروه نمونه عبارتست از 50 نفر از کودکان خياباني که به اداره بهزيستي آن شهرستان ارجاع شده اند.طبق نتايج اين تحقيق عوامل موثر در بروز اين پديده عبارتند از فقر ،خانواده هاي گسسته ،ترک تحصيل و سطح سوادآموزي پايين ،مهاجرت و شهرنشيني بوده است.                                          .. -اين بررسي نشان داده است که 86 درصد کودکان به خاطر نيازهاي مالي و فقر به اشتغال روي آورده اند.-- حدود 25 درصد اين کودکان حداقل يکي از والدين خود را از دست داده اند.-
-کودکان خياباني از تحصيلات پايين برخوردارند و در زمان اشتغال سعي در جهت کسب درآمد بيشتر دارند،لذا از حق طبيعي و مسلم کسب علم محروم مي گردند.                               .. در اين تحقيق محقق به مهاجرت و شهرنشيني اشاره نموده است ،اما به خشکسالي پياپي و بيکاري روستائيان که اغلب آنها به کشاورزي و دامداري مشغول بوده اند به عنوان علل مهاجرت هيچ اشاره اي ننموده است.
تحقیقی تحت عنوان « بررسی عوامل مؤثر در بروز پدیده کودکان خیابانی شهر مشهد » انجام گرفت. نتایج تحقیق مبین آن است که 66 درصد از کودکان خیابانی مورد بررسی با خانواده های خود در ارتباط اند و برای کسب و کار و درآمد، امرار معاش از منزل بیرون آمده و سر به خیابان می گذارند. تعداد 30 درصد از آن ها سابقه محکومیت دارند. 41 درصد از آن ها بی سواد یا سطح تحصیلات پایین داشته و 85 درصد شان ملیت ایرانی داشته اند. 56 درصد آن ها به علت ناسازگاری با والدین مخصوصاً بد رفتاری پدر اقدام به ترک خانه کرده اند. در مور انحراف جنسی، 44 درصد آن ها دارای اختلالات جنسی و 22 درصد آن ها مورد اغفال گزارش کرده اند. 80 درصد کودکان کم سن و سال هستند که کمتر از 100 تومان در روز درآمد دارند (دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ، 1381)
هما سنجر در بررسی ای تحت عنوان «علل فرار نوجوانان از خانه »که به شیوه پیمایشی از 50 نفر بین 12 تا 18 سال انجام داده، نشان می دهد که فقر مالی و فرهنگی، کم محبتی، سختگیری، تبعیض، عدم تفاهم با افراد خانواده، خشونت های خانوادگی، دعواهای تمام نشدنی پدر و مادر یا سرپرستان، خلافکاری افراد خانواده در فرار نوجوانان از خانه مؤثر است(سنجر ، 1381).   
بررسي عوامل موثر بر خودپنداري كودكان خياباني سنين 12-6 سال مراجعه كننده به فرهنگسراي خواجوي كرماني تهران, /شهزاد پاشايي پور؛ به راهنمايي: نسرين سلماني باروق؛ استاد مشاور: ناهيددخت شريفي. پايان نامه(كارشناسي ارشد)-دانشگاه علوم پزشكي تهران، دانشكده پرستاري و مامايي، 1381. 
پژوهش حاضر يك مطالعه توصيفي است كه با هدف تعيين عوامل موثر بر خودپنداري كودكان خياباني سنين 12-6 سال مراجعه كننده به فرهنگسراي خواجوي كرماني تهران در سال 1380 انجام شده است. بدين منظور و براساس معيارهاي مورد نظر 140 كودك خياباني سن 12-6 سال به صورت تمام شماري انتخاب شدند. نتايج حاصله از اين بررسي نشان داد كه بيشترين تعداد واحدهاي مورد پژوهش (50درصد ) خودپنداري خيلي منفي داشته و فقط 21 درصد آنها خودپنداري خيلي مثبت داشته اند. بنابراين كودكان خياباني مورد پژوهش از خودپنداري پائيني برخوردار بوده اند. همچنين در بررسي عوامل موثر بر خودپنداري يافته ها نشان داد كه بين يكسري از عوامل از جمله جنسيت، ميزان سواد، ميزان درآمد ، مدت اشتغال به كار كودك ، ميزان شاد بودن در كنار خانواده ، شخص مشاور ، عكس العمل سرپرست در هنگام خطاي كودك،    داشتن وسايل ضروري منزل، داشتن غذا و پوشاك كافي، داشتن دوستان خياباني قبل از كار كودك و خودپنداري واحدهاي مورد پژوهش ارتباط معني داري وجود دارد. بنابراين كودكان خياباني از نظر تكامل جسمي و رواني در معرض خطر مي باشند و نياز به رسيدگي خاص دارند كه اين امر با همكاري بين بخشي سازمانها و نهادهاي مختلف ميسر مي شود.                                
بررسي عوامل موثر در بروز و شيوع پديده كودكان خياباني در شهرستان مشهد،هاشم مهديزاده؛ به راهنمايي: مصطفي اقليما؛ استاد مشاور: رمضانعلي قادري، مهدي احمدي ناصري. پايان نامه(كارشناسي ارشد)-دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي، دانشكده مددكاري اجتماعي، 1381.  
اين تحقيق با عنوان بررسي عوامل موثر دربروز و شيوع پديده كودكان خياباني شهر مشهد و با هدف شناخت علل و عوامل موثر در پيدايش كودكان خياباني انجام گرفته است. نتايج تحقيق نشان مي دهد كه 66درصد از كودكان خياباني مورد بررسي با خانواده هاي خود در ارتباطند و براي كسب و كار ، درآمد ، جهت امرار معاش از منزل بيرون آمده سر به خيابان مي گذارند. تعداد30درصد آنها سابقه محكوميت دارند. تعداد 41درصد آنها بي سواد و تحصيلات پائين داشته و تعداد 85درصد آنها مليت ايراني داشته و 15درصد تابعيت غيرايراني داشته اند. تعداد 56درصد آنها بعلت ناسازگاري با والدين مخصوصا بدرفتاري پدر اقدام به ترك خانه كرده اند. در مورد انحرافات جنسي تعداد 44درصد آنها داراي اختلالات جنسي و 22 درصد آنها اغفال گزارش شده اند. 80درصد آنها را كودكان كم سن و سال هستند كه كمتر از 100 تومان درآمد در   روز دارند.
 پيشنهادات زير با توجه به نتايج بدست آمد:
1- از طريق حمايتهاي مالي خانواده هاي اين كودكان از خياباني شدن آنها جلوگيري شود.
2- فراهم كردن زمينه بازگشت زندانيان به خانواده هايشان ، فراهم كردن زمينه تحصيل كودكان خياباني.
3-جلوگيري از ورود كودكان بدون سرپرست به شهر مشهد.
4-بازگشت مهاجرين افغاني به كشورشان، آموزش تنظيم خانواده
5-پيشگيري از اعتياد
.6-تاسيس مهما نسراي كودكان خياباني، توجه بيشتر به مناطق حاشيه نشين از جمله ديگرپيشنهادات براي كاهش خياباني شدن كودكان مي باشد‌‌‌.
مصطفی جانقلی به بررسی مهمترین علل بروز پدیده کودکان با توجه به وضعیت سرپرستی آن ها پرداخته است. علل فرار کودکان در خانواده های کاملجمعیت زیاد خانواده، فقر عاطفی موجود در خانواده، تعدد زوجات پدر، ترس از تنبیه و مجازات به دست بزرگترها بدلیل انجام اعمال ضد اجتماعی و اخلاقی، مشکلات درسی، داشتن نقض عضو و مورد تمسخر و استهزا قرار گرفتن توسط سایر افراد خانواده، تجدید یا مردود شدن در درس، فشار خانواده و اعمال نگرش های متعصبانه، پایین بودن آستانه مقاومت کودکان در مقابل فشارها، اعتیاد یکی از والدین، تمایل برای استقلال فردی و تلاش برای اشتغال.
علل فرار در خانواده های تک سر پرست تحت تکفل پدر
عدم تسلط سرپرست به هدایت و حمایت کودک، فقر اقتصادی، فشار روانی ناشی از بروز پدیده طلاق و خلاء ایجاد شده همسر گزینی سریع.
علل فرار در خانواده های تک سرپرست تحت تکفل مادرفشارهای مضاعف سرپرستان سببی یا نسبی دارای حق حضانت، احصان حقارت کودک در جمع شبه خانواده موجود، فاش شدن راز کودک در بین اهالی محل و گروه همسالان و تشدید احساس حقارت موجود به طور به زعم محقق، گروه کودکان افرادی هستند درون گرا، دارای علایم روان نژندی بدون روان پریشی با تمایل به انکار حقیقت و واقعیت. مطلب مهم وجود علایم روان نژندی نظیر اضطراب، افسردگی، انزوا، گوشه گیری، پرخاشگری بیش از سایر همسالان در کودکان خیابانی است (جانقلی 1382)
9-بررسي سياستهاي اجتماعي در زمينه ي کودکان خياباني شهر مشهد،هادي آتشي گلستاني ،به راهنمايي تقي دوست قرين،پايان نامه (کارشناسي ارشد)رشته ي مددکاري اجتماعي دانشگاه علامه طباطبائي،1382 در اين تحقيق به منظور بررسي سياستهاي اجتماعي در زمينه ي کودکان خياباني از روش تحقيق کيفي استفاده شده است.اطلاعات با روشهاي مطالعه اسناد و مدارک ،مصاحبه با مسئولين و کارشناسان درگير با اين پديده و نيز خانواده هاي کودکان خياباني و همچنين مشاهده مستقيم جمع آوري شده است.جامعه مورد مطالعه در اين تحقيق شامل دو بخش يک دسته مسئولين و کارشناسان هستند که به دليل محدوديت جامعه آماري از روش سرشماري استفاده شده است و دسته دوم خانواده کودکان خياباني هستند که کودکان آنها توسط بهزيستي تحويل آنان شده است و در اين قسمت از نمونه گيري تصادفي ساده استفاده شده است.هدف اين تحقيق پاسخگويي به اين سوالات اساسي بوده است که چه سياستهاي در زمينه ي کودکان خياباني وجود دارد؟ و سياستهاي موجود از حيث محتوا و قابليت اجرا با چه موانع و مشکلاتي روبرو است. نتايج اين تحقيق که با روش تحليل اطلاعات جمع آوري شده بدست آمده است نشانگر آن است که کشور ايران در زمينه اعمال سياستهاي اجتماعي از طريق تدوين و تصويب قوانين بين المللي و مقررات توانسته است وضعيت نسبتاً مطلوبي را بوجود آوردو از اين حيث با قوانين بين المللي و تعاليم اسلامي انطباق قابل قبول دارد،اما در سياستگذاريهاي اجرايي و اعمال آن موفقيتي بدست نياورده است و کاستيهاي فراواني همچون عدم وجود سرپناه کودکان خياباني ،نبود کانونهاي کارآموزي ويژه کودکان خياباني ،بي توجهي به برنامه مراقبتهاي جايگزين ،عدم توجه به فرهنگ سازي در جهت حمايت اصولي عامه مردم از اين کودکان،عدم ارائه خدمات در خيابان براي اين کودکان ،کم توجهي به وضعيت خانوادگي کودکان خياباني و ... مشاهده مي شود
بررسي مقايسه اي ويژگي هاي خانوادگي – اجتماعي کودکان خياباني و غير خياباني،نيره آرزومندي،به راهنمايي دکتر صمدي راد،پايان نامه(کارشناسي ارشد)،دانشکده ي علوم اجتماعي دانشگاه علامه طباطبائي،1382. در اين تحقيق سعي پژوهشگر بر آن است که به بررسي ويژگي هاي خانوادگي و اجتماعي کودکان خياباني در مقايسه با کودکان غير خياباني بپردازد.ويژگي هاي خانوادگي مورد سنجش از قبيل تعاملات عاطفي شامل ميزان علاقه کودک به پدر و مادر و اهميت دادن به نظر کودک در تصميمات خانوادگي ،سابقه اعتياد  و زنداني شدن افراد خانواده ،نوع سرپرستي مرد در خانواده و نيز آرزوهاي تحصيلي والدين براي فرزندان مي باشد.ويژگي هاي اجتماعي شامل سابقه مهاجرت ،ميزان تقيد کودک به هنجارهاي اجتماعي از قبيل تعهد مرد نسبت به پيوند ها و قوانين اجتماعي و احساس دلبستگي به خانواده و ميزان کنترل خانواده مي باشد و نيز حمايت اجتماعي که منظور از آن بهره مندي يا عدم بهره مندي از خدمات و سرويسهاي اجتماعي سازمانهاي حمايتي اجتماعي اعم از دولتي و خصوصي مي باشد.نحوه گذران اوقات فراقت نيز به عنوان يکي از شاخصهاي اجتماعي مورد مطالعه در اين تحقيق است. سوال اصلي اين تحقيق اين است که آيا بين ويژگي هاي خانوادگي کودکان خياباني و غير خياباني تفاوت وجود دارد؟                                                                                         ؟ فرضيه ي اصلي:  بين ويژگي هاي خانوادگي کودکان خياباني و غير خياباني تفاوت وجود دارد. سوال فرعي: آيا بين ويژگي هاي اجتماعي کودکان خياباني و غير خياباني تفاوت وجود دارد؟ فرضيه فرعي: بين ويژگي هاي اجتماعي کودکان خياباني و غير خياباني تفاوت وجود دارد. روش تحقيق : از آنجائيکه تحقيق درصدد توصيف ويژگي هاي فردي و خانوادگي گروه مورد مطالعه (کودکان خياباني) و مقايسه با ويژگي هاي کودکان غيرخياباني است در واقع به دنبال رسيدن از معلول به علتهاست.از آنجا که محقق نمي تواند در هيچ کدام از شرايط و ويژگي هاي جمعيتي نمونه خود دخل و تصرف به عمل آورد و رويدادهاي زندگي افراد مورد مطالعه در گذشته اتفاق افتاده اند،پس روش تحقيق از نوع بررسي پس رويدادي است که با مراجعه به فرد مورد مطالعه و طرح سوال از وي به وضعيت خانوادگي اجتماعي پي برد.                                                                                   . متغير هاي تحقيق:در اين  متغيرهاي مستقل عزت نفس،ميزان تقيد به همنوايي با جامعه ،روابط خانوادگي،حمايت اجتماعي،مهاجرت،آرزوهايتحصيلي والدين براي فرزندان و متغير وابسته خياباني شدن کودکان مي باشند. متغيرهاي کنترل عبارتند از جنس که در اين تحقيق پسران 11  تا 16 ساله خياباني مورد پرسش واقع شده اند و ديگري پايگاه اجتماعي اقتصادي که در اين تحقيق پسران خياباني و غير خياباني که به لحاظ محل سکونت،شغل پدر و ميزان تحصيلات پدر تقريباً مشابه بودند مورد سوال واقع شدند.                                                       . جامعه آماري و حجم نمونه:                                                         :: در اين پژوهش از دو جمعيت آماري استفاده گرديده است.يکي از گروههاي شامل کليه كودکان خياباني پسر که در فاصله سني 11 تا 16 سال در فاصله سي ام مرداد تا پانزده شهريور ماه 1382 به طور موقت يا دائم از امکانات آموزشي ،تفريحي و حمايتي خانه کودک شوش وابسته به انجمن حمايت از حقوق کودکان استفاده نموده اند و گروه ديگر نيز از ميان مددجويان و متقاضيان بهره مندي از حمايتهاي بنياد خيريه کودک و انجمن آشيانه انتخاب شده اند.                                                             . حجم نمونه و انتخاب آن:                                                           : در اين تحقيق جهت انتخاب گروه کودکان خياباني از روش سرشماري استفاده گرديده است.بدين صورت که کليه  کودکان خياباني پسر که در فاصله ي سني 11 تا16 سال قرار داشتند و بطور دائم يا موقت در فاصله زماني سي ام مرداد تا پانزده شهريور از خدمات خانه کودک شوش بهره مند بودند مورد مصاحبه و بررسي قرار گرفتند. بعد از انجام مصاحبه با گروه نمونه با توجه به متغير هاي خصيصه اي نظير سن ،جنس و پايگاه اجتماعي اقتصادي از بين 300 پرونده 50 پرونده به عنوان نمونه ي کودکان غير خياباني که به انجمن آشيانه و بنياد کودک مراجعه نموده بودند ،با مطالعه پرونده و کسب اجازه از والدين کودکان افراد گروه مقايسه انتخاب شدند.که حجم نمونه براي هر کدام از اين گروههاي مورد مطالعه 50نفر بوده که در مجموع حجم هر دو گروه 100 نفر بودند.                                                                           . جمع آوري اطلاعات از طريق مشاهده ،مطاله اسناد و مدارک و کتب مربوطه و مصاحبه ساخت يافته صورت گرفته است.در اين تحقيق از آمار توصيفي و همچنين آمار استنباطي يعني کي دو و کرامر براي آزمون روابط بين متغير ها استفاده شده است. نتايج توصيفي مربوط به گروههاي مورد مطالعه
با مراجعه به جداول  تحقيق مي توان دريافت که بين دو گروه کودکان خياباني و غيرخياباني در اين مطالعه از نظر تحصيلات تفاوت بسياري وجود داردو بيشترين فراواني در گروه کودکان خياباني در سطح ايتدايي و در گروه کودکان غير خياباني در سطح راهنمايي قرار دارند.                                                         . -62درصد کودکان خياباني از سوي والدينشان براي کار در خيابان تحت فشار قرار دارند
-در 86 درصد از گروه نمونه ،ساير اعضاي خانواده در خيابان مشغول به کار مي باشند.(پدر،مادر،برادر،خواهرو ساير اقوام) و 14 درصد هيچيک از ساير اعضاي خانواده خياباني نمي باشند. -76درصد کودکان خياباني با پدر و مادر خود زندگي مي کنند در حالي که 52 درصد از کودکان عادي با پدر و مادر خود زندگي مي کنند.                                                              . -40در صد کودکان خياباني داراي اطرافيان معتاد هستند.                                             ....           -24درصد کودکان خياباني داراي پدران با سابقه زندان هستند.                                       .    -43درصد کودکان خياباني سابقه دستگيري توسط پليس را دارند.                                                .. -12درصد کودکان خياباني تحت پوشش سازمانهاي حمايتي قرار دارند.                                . -70درصد کودکان خياباني سابقه آزار و اذيت توسط بزرگسالان در خيابان دارند.                              . نتايج تبييني..                                                                                                               . -  بين دو گروه کودکان خياباني و غير خياباني از لحاظ انسجام خانواده تفاوت معنادار وجود دارد.بدين صورت که ميزان انسجام خانوادگي در خانواده گروه کودکان خياباني بيشتر از کودکان غير خياباني است.                                            .. ..-بين دو گروه کودکان خياباني و غير خياباني از لحاظ بعد خانوار تفاوت معنادار وجود دارد.                         ..                  -بين دو گروه کودکان خياباني و غير خياباني از لحاظ وضعيت تحصيلي تفاوت معنادار وجود دارد.به نظر مي رسد که کودکان خياباني به دليل اشتغال از تحصيل باز مي مانند و نسبت به کودکان عادي از وضعيت تحصيلي نامناسبي برخوردارند.                                                                                     .. -بين دو گروه کودکان خياباني و غير خياباني از لحاظ گذران اوقات فراقت تفاوت معنادار وجود دارد که 68 درصد کودکان غير خياباني اوقات فراقت خود را در داخل خانه و 48 درصد کودکان خياباني اوقات فراقت خود را در خارج از خانه مي گذرانند.                                                                        
-بين دو گروه کودکان خياباني و غير خياباني از لحاظ سابقه اعتياد تفاوت معنادار وجود ندارد. -بين دو گروه کودکان خياباني و غير خياباني از لحاظ ميزان روابط عاطفي مناسب در خانواده تفاوت معنادار وجود دارد.
-بين دو گروه کودکان خياباني و غير خياباني از لحاظ دريافت و عدم دريافت حمايت اجتماعي تفاوت معنادار وجود دارد.                                                                         . -بين دو گروه کودکان خياباني و غير خياباني از لحاظ سابقه مهاجرت تفاوت معنادار وجود دارد. -بين دو گروه کودکان خياباني و غير خياباني از لحاظ ميزان تقيد به همنوايي تفاوت معنادار وجود دارد. -بين دو گروه کودکان خياباني و غير خياباني از لحاظ سطح آرزوهاي والدين براي فرزندان تفاوت معنادار وجود دارد.                                                                      . -  بين دو گروه کودکان خياباني و غير خياباني بر حسب وجود يا عدم تنبيه بدني تفاوت معنادار وجود ندارد... سید حسن حسینی در پژوهشی با عنوان « وضعیت کودکان کار و خیابان در ایران»پدیده کودکان کار و خیابان را در مراکز استان تهران، مشهد، اهواز، شیراز و رشت مورد مطالعه قرار داده است. یافته های تحقیق نشان می دهند که عواملی چون نارسایی نهادهای اجتماعی کننده (مثل خانواده ، مدرسه) فقر اقتصادی خانواده های کودکان خیابانی و ناتوانی آن ها در انطباق با شیوه های زندگی شهری، آلودگی و آسیب زا بودن حاشیه شهرها، فقدان نظارت کافی از سوی سازمان های مسئول و الگوی نادرست کنش متقابل بین شهروندان و کودکان خیابانی در بروز این پدیده مؤثر بوده اند (حسینی ،1384).
پژوهش وضعیت کودکان کار و خیابان درایران در سال 1389. این پژوهش پدیده کودکان کار و خیابان را در پنج مرکز استانی تهران، مشهد، اهواز، شیراز  و رشت مورد مطالعه قرار داده که یافته های تحقیق نشان می دهد که عواملی چون نارسایی نهاد های اجتماعی کننده ای مثل خانوتده و مدرسه، فقر اقتصادی خانواده های کودکان خیابانی  و ناتوانی آنها با شیوه های زندگی شهرهای بزرگ، آلوده و آسیب زا بودن محلاش حاشیه شهری، فقدان نظارت کافی از سوی سازمان های مسئول و الگوهای نادرست کنش متقابل بین شهروندان و کودکان خیابانی همه دست به دست هم داده اند  تا پدیده کودکان خیابانی  کماکان به عنوان مشکلی صعب العبور در بسیاری از شهر های بزرگ کشور خودنمایی کند.
مطالعه عوامل اجتماعی و فرهنگی خیابانی شدن کودکان کار در شهر خرم آباد در سال 1391- پایان نامه کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی ،دانشگاه کاشان.جامعه آماری در این مطالعه ، از کلیه کودکان خیاباني بین 7 تا 18 سال شهر خرم آباد تشکیل شده که حجم نمونه در این بررسی 120 نفر از این کودکان بوده که با استفاده از فرمول کوکران تعیین شده و نتایج یافته های این مطالعه رابطه معناداری بین متغییر های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (فقر، حاشیه نشینی، ناسازگاری،طلاق،اعتیادخانواده، عملکرد تحصیلیو جنسیت کودکان خیابانی) و خیابانی شدن کودکان وجود دارد و با توجه به یافته های این مطالعه و مطالعات مشابه در داخل و خاج از کشور می توان نتیجه گرفت، به خیابان رو آوردن کودک و نوجوانان یک اختلال و یک انحراف اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی در سطح جهان می باشد که ناشی از نظم اجتماعی نابرابر در جهان است و لذا در کنار شناخت پیکره معضلات و عوامل دخیل در به وجود آمدن آن ، باید به سیاست گذاری ها و معضلات مشابه، نیازمند یک مهندسی فرهنگی و فراملی و منطقه ای است که بتوان از این طریق مانع افزایش آسیب ها شد
پژوهشي بررسی عوامل مؤثر بر پیدایش و گسترش پدیده کودکان کار – مطالعه موردی شهر اهواز در سال 1391 .حجم نمونه این تحقیق 100 نفر است که با روش چند مرحله ای تصادفی گردآوری شده که یافته های حاصل از تجزیه وتحلیل اطلاعات پژوهش حاضر بیانگر این است که متغییر های فقر، اقتصاد، تحصیلات والدین، حاشیه نشینی، ضعف برنامه حمایتی، عدم آگاهی از حقوق و اجبار خانواده در ایجاد و گسترش پدیده کار کودکان تاثیر مثبت و معناداری داشته اند.
پژوهش ارزیابی سریع وضعیت کودکان خیابانی در شهر تهران 1392(علل و خطر های کار کودک در خیابان) / نمونه مطالعه کودکان خیاباني شهر تهران و صاحب نظران این حوزه . یافته ها نشان می دهد که کسب درآمد برای کمک به معاش خانواده، علت اصلی کار کودکان در خیابان است ، اما دسترسی نداشتن به آموزش در کودکان افغانی و شرایط نابسامان خانواده مانند خشونتو اعتیاد و نگرش های فرهنگی نیز به درجه های مختلف، در خیابانی شدن گروه های مختلف قومی کودکان نقش دارد . نتیجه اینکه مشکل های اقتصادی خانواده، نقش اساسی را در خیابانی شدن کودکان دارد.
خليل محمدي (1394) در پژوهشي با عنوان بررسي عوامل موثر بر بروز كودكان خياباني و راهكارهاي  مقابله با آن از مهمترين عوامل پيدايش اين پديده شوم را فقر فرهنگي ، اقتصادي، عدم آگاهي افراد، اعتياد و طلاق والدين دانسته
بررسی عوامل اجتماعی موثر بر پیدایش کودکان کار در شهر تهران سال1395- پایان نامه کارشناسی ارشد- دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز. جامعه آماری این تخقیق را کلیه کودکان (18-10) ساله مشغول به کار در صنایع و کارخانه جات واحد های کوچک و حتی دستفروشی و .. که نمونه آماری با استفاده از فرمول کوکران به تعداد 384 نفر تعیین شده که یافته های تحقیق نشان داده که متغییر های ،وضعیت اشتغال والدین(بیکاری)، اعتیاد والدین، طلاق والدین ، خشونت والدین، مهاجرت و حاشیه نشینی  رابطه مستقیمو مثبتی با متغییر وابسته پدیده کودکام کار دارند و متغییر های حمایت اجتماعی و میزان درآمد خانواده نیز رابطه معکوس و منفی با این پدیده داشتد.
2-2-2 تحقيقات در مورد کودکان خیابانی درخارج
اكثريت 9/56 درصد از 260 كودك خياباني مصاحبه  شده ، كودكان از خيابان بودند. كودكاني كه در خيابان كار مي كردند و مي خوابيدند . 31 درصد از كودكان خياباني ، خانه اي داشتند كه شب به آن جا برگردند. اكثريت آنها حداقل با يكي از والدين بيولوژيكي خود زندگي مي كردند . 4/31 درصد از كودكان در خيابان[3]  در خيابان كار مي كردند و مي خوابيدند 12 درصد از كودكان هم در خيابان و هم در خانه مي خوابيدند. اين مطالعه نتايج ساير مطالعات را كه اكثريت كودكان خياباني (5/39 درصد ) بين 1 تا 3 سال را در خيابان سپري كردند. 9/23 درصد بين نيم تا يكسال 5/18 درصد زير نيم سال ، 9/11 بين 4 تا 6 سال ،  1/4   درصد بين 7 تا 10 سال و ½ درصد هم بالاي 11 سال در خيابان بودند. نزديك به 47 درصد از كودكان مورد مطالعه گدا، 7/14 درصد فروشنده ، 2/21 درصد نگهبان ماشين ها و 1/4 درصد هم محافظ والدين نابينا بودند.
3/62 درصد از كودكان خياباني گزارش كردند كه آنها غذاي مورد نيازشان را با درآمد خودشان خريداري كردند. كمي نزديك به 18 درصد از باقيمانده غذاي رستورانها استفاده مي كردند.  2/9 درصد به صورت تصادفي غذا گيرشان مي آمد و 1/9 درصد هم در خانه غذا مي خوردند. 9/60 درصد از كودكان گزارش كردند كه آنها در آمدشان را براي تهيه غذا ، 2/14 درصد براي  خريد لباس و 7/22 درصد هم براي انجام مخارج خانه هزينه مي كنند. بالاي 5/25 درصد از كودكان خياباني هرگز به مدرسه نرفته بودند . نزديك به 20 درصد از آنان تحصيل در حد بسيار پايين ابتدايي و 2/38 درصد تحصيلات بالاتر از ابتداييي داشتند. نزديك به 9 درصد بين 1 تا 2 سال در مقطع دبيرستان و 8/4 درصد نيز بين 3 تا 4 سال از مقطع دبيرستان بودند. كودكاني كه هم در خانه و هم در خيابان و مي خوابيدند ، به احتمال بيشتر از ساير گروهها مشروبات مصرف مي كردند. كمي بيشتر از ¼ (2/26 درصد ) از كودكان خياباني گزارش كردند كه روابط جنسي در 6 ماه گذشته داشتند. در بين آنهايي كه تجربه روابط جنسي در 6 ماهه گذشته داشته اند ، 8/73 درصد يك شريك  جنسي و بقيه دو شريك جنسي يا بيشتر داشتند. بيشتر از نيمي (6/56 درصد ) از كودكان خياباني با موضوع آزار جنسي مرتبط بودند در مورد اين موضوع كه دريافت آنها از زندگي در خيابان چگونه است ؟ 5/28 درصد از كودكان ، از زندگي در خيابان احساس نا اميدي مي كردند . آنها بيان مي كردند كه انتخاب ديگري جزء زندگي در خيابان نداشتند. آنها به تعدادي از عوامل جهت زندگي در خيابان اشاره كردند از جمله كسب درآمد ، يتيم بودن ، آزار توسط ناپدري ، نا مادري يا بعضي از وابستگان ، حمايت و مراقبت ناكافي خانواده يا مراقبين و نيز فشار گروه دوستان مي باشد. (2001 ، unicef)
مطالعه اي بر روي كودكان خياباني از 70 محله در كاتماندو و 19 محله در پوكارا[4] انجام شده كه شامل دوره گردها ، باربرها ، راهنماها ، گدايان ، كارگران ، كارگران تجارت جنسي و مجرمين از نوع كودك خياباني بودند .
طبق اين مطالعه 8/31 درصد از پسران و 6/21 درصد از دختران درگير فعاليت جنسي بودند. بر اساس اين مطالعه ، اگر چه پاسخگويان ، اطلاعات پايه اي درباره HIV و ايدز داشتند اما دانش عملي و كاربردي آنها درباره شيوه هاي انتقال و اقدامات پيشگيرانه محدود و مبهم بوده است. در مجموع 73 درصد از پسران و 76 درصد از دختران مي دانستند كه شخص مي تواند مبتلا به ويروس HIV و ايدز از طريق داشتن روابط جنسي بدون محافظت باشد. تنها 9/40 درصد از پسران به صورت مدام از كاندوم در روابط جنسي با شركاي متنوع خود استفاده مي كردند. 71 درصد از پسران و 76 درصد از دختران از اينكه شخص مي تواند از طريق استفاده از سرنگ در تزريق ، آلوده شوند آگاه بودند.
مطالعه  نشان داده است كه شناخت و آگاهي  از حذف اعتقادات نادرست يا نگرش ضعيف ناشي نمي شود. كودكان مورد مطالعه هنوز اعتقاد دارند كه آنها قادرند درباره اينكه آيا شخص مبتلا به HIV  است يا خير از طريق ديدن چهره او قضاوت كنند همچنين معلوم شد كه كودكان خياباني مصرف كننده مواد مخدر معمولاً با اينكه مي دانند نبايد از سرهنگ به صورت مشترك استفاده كنند باز  به اين امر مبادرت  مي ورزند(peoples Daily online:2008)
اوكيايي[5]  و همكاران او در مطالعه « يك مطالعه توصيفي از كودكان خياباني در يك شهر جنوبي تركيه » ويژگيهاي جمعيتي شناختي – اجتماعي و ميزان  وقوع ابتلا به هپاتيت ب در بين 52 كودك خياباني اداما[6] در شهر جنوب تركيه را مورد بررسي قرار دادند. نتايج مطالعه نشان داد كه سطح تحصيلي كودكان و والدين پايين بوده است ، ميانگين سني آنها 14 سال مي باشد و سلامت جسمي 35 كودك مثبت بوده است. واكس زدن كفش (22درصد )فروش چيزهاي مختلف (22درصد )جمع  كردن زباله (33 درصد ) از عمومي ترين و شايع ترين انواع فعاليتهاي كاري آنها بوده است. 35 درصد اشاره كردند كه در معرض خطر حمله و تهاجم هستند 60 درصد به لحاظ جنسي آزار ديده بودند. 30 نفر در معرض خشونت جنسي بودند. 40 درصد از آنها درگير جنگ فيزيكي و 4 درصد نيز در نتيجه مبارزه مجروح شده بودند. 19 درصد از كودكان ، جزء مصرف كننده هاي سنگين يا متوسط سيگار بودند. كودكاني كه در خيابان كار مي كنند ، كودكاني هستند كه قسمتي از روزشان را كار مي كنند. براي اينكه بتوانند به درآند خانواده كمك كنند يا آنكه نيازهاي مالي خودشان را برآورد كنند و به صورت كم و بيش به خانه بر مي گردند. آنها هنوز با خانواده در ارتباط هستند. هر چند كه بخش قابل توجهي از روز را در خيابان و بدور از حنايت خانواده سپري مي كنند يا دور از محيطي كه در آن زندگي مي كنند. كودكاني كه در خيابان كار يا زندگي مي كنند در معرض مواجه شدن با خشونت ، آزار جنسي ، مصرف مواد مخدر ، ابتلا به بيماريهاي عفوني از جمله HIV و هپاتيت B هستند. در طي روز ،91 درصد آنها براي اقامت نداشتند. 55 درصد براي 5 سال يا بيشتر در خيابان بودند.  29درصد براي 2 تا 4 سال ، 16 درصد براي كمتر از 2 سال تجربه زندگي در خيابان را داشتند.
نتيجه گيري از تحقيقات پيشين:
از نتايج تحقيقات فوق که در داخل کشور انجام گرفته است ، مي توان به چند عامل موثر در ايجاد و گسترش پديده ي کودکان خياباني اشاره کرد:
فقر،مشکلات و گسستگيهاي خانواده (طلاق،فوت والدين ،ترک کردن والدين)،ترک تحصيل و عدم آموزش کودکان ،مهاجرت ،شهرنشيني ،مشکلات عديده اقتصادي خانواده ها ،عادي شدن اشتغال کودکان ،وجود خانواده هاي افغاني با سرپرست يا بدون سرپرست و به تبع آن وجود کودکان افغاني در خيابانها ،بي سوادي و عدم آگاهي کافي والدين،عدم مهارتهاي حرفه اي پدران به عنوان نان آوران خانواده و....
اما اگر بخواهيم مساله را از ديد کلي تر و جامع تري بنگريم بايد به يک سري از نتايج گزارشات و تحقيقاتي که ازساير نقاط جهان بدست آمده است نيز اشاره کرد از جمله:فقر،خانوادههاي پرجمعيت،بيکاري،موفقيت تحصيلي اندک والدين ، والدين بي مسئوليت، ارزشهاي خانوادگي مبتني بر مادي گرايي و مصرف زدگي ،تعارضهاي خانوادگي ،محيط خانوادگي نا مناسب ،فساد و ضعف اخلاق در خانواده ،ازدحام مناطق سکونت،اضمحلال ارزشها و اخلاقيات ،فقدان دانش ومهارت در خانواده ،دسترسي غير کارآمد به امکانات اساسي زندگي ،امکانات کم خانواده ،اجراي ضعيف قانون يا سوءاستفاده مجريان قانون.
محدوديتهاي تحقيقات پيشين:
چنانچه بخواهيم در يك ارزيابي كلي دربارۀ پژوهش هاي اجتماعي كشور پيرامون كودك خياباني اظهار نظر كنيم مي توان موارد ذيل را برشمرد:                                                            : 1-فقدان يك موضوع نظري علمي غالب در پژوهش : ديدگاه نظري چارچوبي است كه پژوهشگر براساس آن به تفسير داده هاي گردآوري نشده مي پردازد. فقدان چنين چارچوبي باعث شده است كه داده هاي گردآوري شدۀ پژوهشها عملاًجز يك سري اعدادوارقام غيرمرتبط معناي غني تري نگيرند.           . 2-محدوديت در كاربردفرضيه ها:اين نكته معطوف به جامعيت فرضيه هاي علمي است.               .. در پژوهشهاي بررسي شده فرضيه ها بسيار محدود و غالباً داراي اعتبار ثانوي و درجه دوم هستند . 3-عدم تناسب استنتاجات كاربردي با فرضيه هاي اثبات شده : در پژوهشهاي بررسي شده بسياري از پيشنهادات كاربردي دربطن تحقيق مورد بررسي قرار نگرفته اند از جمله عدم توجه به مديريت كلان جامعه و متغيرهاي سياسي.                                       . 4-جامعه و نمونه : عدم استفاده از شيوه هاي نمونه گيري مناسب ورفع محدوديت در جهت تعميم يافته ها
5-نوآوری کار حاضرمختصات جامعه آماری مورد مطالعه (شهر ؟؟ می باشد) که تا حالا در اين خصوص پژوهش صورت نگرفته است.
6-روشهاي آماري: استفاده از روشهاي آماري ابتدايي از قبيل آمار توصيفي و در مواردي اكتفا كردن به تحليل دو متغيري و عدم استفاده از تحليلهاي چند متغيره . .-6--------------6
3-2- ادبيات نظري:
انسان از فراز و نشيب تاريخ هميشه از درد ها و آسيب هاي اجتماعي بسياري رنج برده است و همواره در جستجوي يافتن علل و انگيزه هايي اين دردها بوده است تا راه ها و شيوه هايي را براي رهايي از آن بيابد. مجموعه اين آگاهي ها، تجربه ها و آموخته ها، زمينه مطالعاتي و رشته هاي مختلفي را براي تبيين بي هنجاري ها و نابساماني هاي زندگي اجتماعي پي ريزي كرده است.
مسائل و پديده هاي اجتماعي از علتهاي كوناگوني نشأت مي گيرند و نمي توان آنها را در يك نگاه تك عاملي بررسي كرد چرا كه مسائل اجتماعي اولاً چند بعدي بوده و ثانياً با انسان كه به عنوان موجودي چند بعدي و غير قابل پيش بيني است روبرو هستند. به همين دليل براي تبيين اين مسائل نمي توان از يك تئوري خاص استفاده كرد چرا كه هر كدام از اين تئوري ها بخشي از مسأله مورد بررسي را تببين مي نمايند و هيچ كدام از آنها به تنهايي از جامعيت برخوردار نيستند، به عبارت ديگر تئوري ها و نظريه هاي مختلف مكمل يكديگر مي باشند. اين امر در خصوص موضوع اين پژوهش يعني كودكان خياباني نيز صادق است . لذا در خصوص مسأله كودكان خياباني نيز نمي توان از يك تئوري خاص استفاده نمود بلكه از تركيبي از نظريات مختلف كه هر كدام بخشي از مسأله مورد نظر را تبيين مي كنند ، استفاده شده است.
رويكرد تضاد:
اين رويكرد موضوع آسيب ها و كجرفتاري ها را بيشتر به شكل طبقاتي مي بيند و ريشه آن در قشربندي جامعه جستجو مي كند . عده اي اندك ثروت جامعه را در دست دارند و در عمل گروههاي قدرتمند تمايل هاي خاص اقتصادي و سياسي دارند و قدرتمندان قوانين را با معيارهاي طرفداري از منابع طبقاتي خود به تصويب مي رسانند(اكبري، 1390، 95). طبق اين رويكرد، فقر و شرايط اقتصادي علت اصلي پديده هاي کودكان خياباني است.
نظريه طرد اجتماعي:
طرد اجتماعي مفهومي فراتر از فقر و تهيدستي است. مفهوم طرد اجتماعي در واقع موضوع جديدي نيست، بلكه مي توان همان موضوعي باشد كه اسميت در قرن 18 به آن اشاره و از آن له عنوان اعلام و اظهار ناتواني كه در جامعه بدون شرمندگي بروز ميكند، ياد كرده است (سن، 1999). واژه محروميت اجتماعي از ميانه هاي دهه 1980 رايج گشته است و اغلب به جاي واژه فقر مورد استفاده ميگيرد. طرد اجتماعي در واقع نوعي رانده شدن است و معمولاً در برابر مشاركت قرار مي گيرد. بر اساس اين ديدگاه طرد اجتماعي و فقدان قابليتهاي اجتماعي با يكديگر ارتباط تنگاتنگي دارند، بنابراين، هر چه فرد از کمبود یا فقدان قابليتهاي اجتماعي مانند سطح سواد، سلامتي و مهارت شغلي برخوردار باشد، به همان ميزان از منابع مادي، روابط اجتماعي وفعاليتهاي مدني به دور خواهد بود ودر نتيجه دچار طرد اجتماعي خواهد گرديد(معتمدي، 1387، 81).
نظريه بي سازماني اجتماعي:
«رويكرد بي سازماني اجتماعي عمدتا" از تاليفات چالز ايچ كولي ، دابليواي تامس ، فلورين زنانيكي وويليام اف . آگ برن سرچشمه گرفته است».(رابينگتن و همكاران 1383:49)
از ديدگاه صاحب نظران اين رويكرد مسائل اجتماعي نه ناشي از خصوصيات و ويژگي هاي فردي افراد بلكه عمدتاً متاثر از تحولات و تغييرات اجتماعي است.                                                    .. «از نظر آنان جامعه نظامي اجتماعي است كه اجزاي آن با يكديگر هماهنگي دارند. هرگاه رويدادها جزئي از اين نظام را تغيير دهند، ساير اجزا بايد با آن سازگار شوند. بي سازماني اجتماعي به فقدان اين سازگاري يا سازگاري ضعيف بين اجزاي اين نظام اشاره دارد.
علت ريشه اي بي سازماني اجتماعي به طور كلي تغييرات اجتماعي است. همين كه تغييرات روي دهند هماهنگي بخشهاي نظام اجتماعي مختل مي شود . معمولاً بخشهاي نظام اجتماعي هماهنگي كامل ندارند با وجود اين معمولاً نوعي تعادل پويا بين آنها وجود دارد . هر شرايطي كه اين تعادل را به هم بريزد ، موجب بروز بي سازماني اجتماعي خواهد شد. اين شرايط ممكن است تغييرات تكنولوژيك ، جمعيت شناختي يا فرهنگي باشد كه موجب تغييرات اجتماعي مي شود.                                             . . رويكرد بي سازماني اجتماعي پيش بيني كنندۀ پيامدهاي تغيير براي نظام و براي افراد داخل نظام است. بي سازماني اجتماعي براي افراد ، توليد فشار رواني مي كند كه خود موجب بي سازماني شخصيتي مي شود.»( رابينگتن و همكاران ،1383. 51)
بنابراين در چارچوب نظريه بي سازماني اجتماعي مي توان كودكان خياباني را ناشي از يك سري تغييرات محيطي و اجتماعي دانست كه نظام اجتماعي به واسطه آن عوامل از هم پاشيده شده و نمي تواند كار كردهاي خود را به خوبي انجام دهد.
این در حالی است که نظریه های بی سازمانی اجتماعی شامل نظریة آنومی مرتن[7](1938)،نظریة عدم تعادل ساختاری پارسونز ونیزبت(1976)در بررسی مسائل و آسیب های اجتماعی به شرایطی توجه دارند که منجر به ازهم گسیختگی، ضعف و تناقض و ناکارآمدی قواعد، هنجارها و ساخت های اجتماعی می شوند و عدم تعادل ساختاری و ضعف انسجام اجتماعی را به وجود می آورند. این نظریه ها برخلاف نظریة آسیب شناسی اجتماعی، بر واحدهای تحلیل بزرگ تری همچون ساختارها، خرده نظام ها، نهادها، گروه ها، اقشار و یا طبقات اجتماعی متمرکز می شود و نقش عوامل ساختاری را که مانع از انطباق و سازگاری گروه ها و اقشار اجتماعی یا خرده نظام ها و نهادهای جامعه با تغییرات اجتماعی و محیطی سریع می شوند و عدم تعادل ساختاری را به وجود می آورند، بررسی می کند.
نظریة بی سازمانی اجتماعی نسبت به نظریة آسیب شناسی اجتماعی، از قدرت تبیین بیشتری برای توضیح مسألة کودکان خیابانی برخوردار است. بر طبق این نظریه می توان فرض کرد که کودکان خیابانی انعکاسی از شرایط زیست اقتصادی اجتماعی فرهنگی اقشار تهی دست و آسیب پذیر حاشیه نشین است که نتوانسته اند در جریان مواجهه با تحولات اجتماعی حداقل دو دهة اخیر ایران، با شرایط موجود انطباق یابند. جامعة ایران طی بیست ساله اخیر تحولات سریعی مثل جنگ هشت ساله، برنامه های اقتصادی تعدیل ساختاری، سیاست های اقتصادی اجتماعی پس از جنگ و امثال آن را تجربه کرده است. هر یک از تغییرات و تحولات در زندگی اقشار و طبقات مختلف جامعه به گونه ای متفاوت بازتاب یافته و پیامدهای گوناگونی در پی داشته است. از پیامد های آن، رشد و ترقی برخی اقشار جامعه و سقوط و به حاشیه رانده شدن برخی دیگر بوده است. می توان فرض کرد که به خیابان آمدن کودکان ناشی از الگوی انطباق و سازگاری خانواده های محروم و به حاشیه رانده شده از فرایند ثروت، قدرت و منزلت در یک نظم اجتماعی نابرابر می باشد.
نظريه كنش متقابل نمادين:
رهیافت کنش متقابل نمادی در تبیین پدیدة کودکان خیابانی در ایران می تواند تاحدودی راهگشا باشد. این رهیافت و نظریات متأثر از آن برای فهم چگونگی شکل گیری تصاویر خاص دربارة کودکان خیابانی و علل و انگیزة شکل گیری این تصاویر و منافع و علایق پشت این تصاویر مفید هستند. فرضی که از این رهیافت بر می آید این است که کودکان خیابانی و خانواده های آن ها از کار خود در خیابان چه برداشتی دارند و چه منافع و علایقی حضور آن ها در خیابان را استمرار می بخشد.
نظريه فرهنگ فقر:                                                                   :: نظریه فرهنگ فقر اسکار لوئیس(1996) بر آن است که بسیاری از افراد فقیر نیری روانی کافی برای بیرون کشیدن خود از فقرندو در نتیجه آنها قادر نستند از کمک های اقتصادی برنامه کمک درآمد برای بهبود وضع خویش  سود جویند(بیکر، 1390، 24). نظریه فرهنگ فقر با رویکرد روانشناسی اجتماعی با این پیش فرض آغاز نموده است که فرهنگ فقر نوعی شیوه زندگی است که دارای ابعاد روانی اجتماعی، نظیر گوشه گیری و انزوا و عدم حمایت های خانواده از افراد آن است(احمدی و ایمان، 1384، 105).کوتاه بودن دوران کودکی به گونه ای که فرزندان در سنین پایین وظایف بزرگترها را بر عهده می گیرند، محروم بودن کودکانم از حمایت های لازم خانوادگی، شروع روابط جنسی در سنین پایین، آزادی و استقلال فرزندان برای ترک خانه، استقلال فرزندان برای انجام برخی از رفتارهای بزهکارانه از شاخص های دیگر فرهنگ فقر است. توجه به زمان حال همراه با ناتوانی از چشم پوشی موقت از بعضی چیزه های خوشتایند و کم ارزش در زمان حال به خاطر چیز های خوشایند بزرگتر درآینده ، میل به گوشه گیری و نسبت دادن عدم موفقیت خود به قضا و قدر و مرد سالاری شدید از یک سو خرده فرهنگ فقر را شکل می دهد و از سوی دیگر زمینه بزهکاری افراد را فراهم می آورد(همان، 103)
نظريه ناهماهنگي شناختي :
تالفر در نظریه ناهماهنگی شناختی معتقد است ناهماهنگی شناختی در وضعیت هایی به وجود می آید که در آن تجربیات و نگرش ها با هم در تضاد و تقابل قرار دارند. چنین وضعیتی برای افراد تعارض و تنش به وجود می آورد، به نحوی که افراد باید نگرش ها یا ادراکشان از آن وضعیت را تغییر دهند. در ارتباط با کودکان خیابانی، ناهماهنگی شناختی ممکن است از یک طرف ناشی از ادراک برآمده از تحقیقاتی باشد که کودکان خیابانی را به مثابه افرادی تلقی می کند که خانواده هایشان را ترک یا رها کرده اند و از طرف دیگر این ناهماهنگی ممکن است ناشی از این تعهد و الزام عمومی باشد که خانواده، اساس و بنیان جامعه است. پذیرفتن و قبول این دیدگاه که کودکان دارای قدرت انتخاب برای ترک کردن خانه و روی آوردن به خیابان هستند، نقش خانواده و زندگی کودکان در خانه را زیر سوال می برد. این مسئله تهدید کننده و اضطراب آور است، زیرا از خانواده انتظار می رود که مکان مناسبی برای کودکان باشد.
نظريه انتخاب عقلاني:                                                                                 :: : : .. اولین بار توسط جیمز کلمن تشریح شد. بر اساس این نظریه، جامعه مجموعه ای از افراد است که کنش عقلانی دارند. این کنش عقلانی معطوف به هدف و مبتنی بر عقلانیت ابزاری (اراده + نفع فردی + به حداکثر رساندن سود) است. بنابراین افراد آگاه، مختار و هدف مند در هر شرایطی به دنبال افزایش سود خود هستند و دست به انتخاب هایی می زنند که متضمن سود و منفعت بیشتری برایشان باشد.نظریه انتخاب عقلانی در رابطه با کودکان خیابانی شکل گرفته است و برکیفیت عقلانی و انطباقی زندگی آنان تأکید دارد. در پرتو نظریه انتخاب عقلانی روی آوردن به زندگی خیابانی برای برآورده کردن نیازهای خاصی از کودک، سودمند است و این عمل نوعی سازگاری عقلانی با زمینه خاصی از محیط کودک، شرایط و تجربیات گذشته او و شرایط قابل دسترسی برای کنش اوست. در پرتو این رهیافت، برخلاف تلاش برای بازگرداندن کودکان به خانواده و تلاش مدرسه و جامعه به امید (بهنجار سازی) رفتار آنان، روش های پیشرو می توانند بر شناسایی نقاط قوتی مبتنی باشند که بر اساس آن کودکان خیابانی می توانند مهارت های لازم حفظ بقاء خود را بر آن بنا کنند و توسعه دهند.
نظريه کنترل اجتماعي:
يکي از نظرياتي که در تبيين کج رفتاريهاي اجتماعي مورد توجه قرار گرفته است نظريه کنترل اجتماعي دورکيم است که تراويس هيرشي آن را با مساله ي بزهکاري تطبيق داده است. به عقيده خانواده ،محله ،مدرسه،همسالان و ساير ارگانها و موسسات اجتماعي که نوجوان به نوعي در آنها عضويت دارد ،بررسي شود.از ديدگاه جامعه شناختي اين بررسي بايد به مجموعه اي از اصول و تعاريف متکي باشد.برخلاف ديگر نظريه هاي بزهکاري که تاکيد فراوان بر اين موضوع دارند که فرد بزهکار مي خواهد خود را تطبيق دهد ولي بر اساس فشارهاي اجتماعي و اضطرارهاي ساختاري براي رسيدن به موقعيتهاي اجتماعي ناچار مي شود به کارهاي خلاف و نامشروع دست بزند،هيرشي معتقد است که بزهکاري وقتي اتفاق مي افتد که قيود فرد نسبت به اجتماع ضعيف شود يا به کلي از بين برود. هيرشي در کتاب قيود اجتماعي نظريه کنترل اجتماعي يا قيود اجتماعي را مطرح کرده و آن را آزموده است ولي ابتدا تعريف واژه بزهکاري را آورده است او فرد بزهکار را شخصي مي داند که از قيود اجتماعي آزاد است و در واقع به عقيده وي بزه زماني اتفاق مي افتد که فرد نسبت به قيد و بندهاي اجتماعي کم اعتنايا اصلاًبي اعتنا باشد.
بطورخلاصه برداشت دورکيم از مفهوم آنومي (بي هنجاري)بدين گونه است:
1-نوعي نابساماني فردي در نتيجه نبود قانون و دستورالعمل رفتار
2-وضعيت اجتماعي که در آن قواعد رفتار اجتماعي با يکديگر در ستيز بوده و فرد براي انطباق با آنها دچار پريشاني است.
3-وضعيت اجتماعي که در آن موارد محدودي قواعد اجتماعي وجود دارد.
همان طور که گفتيم هيرشي با استفاده از نظريه دورکيم مساله بزهکاري را بيان مي کند.هيرشي بزهکاري را بي اهميتي به قيد و بندهاي اجتماعي مطرح کرده و اين قيود را در چهار مفهوم کلي خلاصه مي کند:
وابستگي:حساسيتي که شخص نسبت عقايد ديگران درباره خودشان دارد. وابستگي در حقيقت نوعي قيد و بند اخلاقي است که فرد را ملزم به رعايت معيارهاي اجتماعي مي کند.مانند وابستگي فرزندان به والدين،اقوام نزديک و دوستان.
تعهد: ميزان مخاطره اي است که فرد در تخلف از رفتارهاي قراداد اجتماعي احساس مي کند. بدين معنا فردي که خود را به قيود اجتماعي متعهد مي داند از قبول اين مخاطرات پرهيز مي کند.مانند تعهد به پيروي از دستورات مذهبي يا حفظ شئون خانوادگي و ملي.
درگير بودن:ميزان مشغول بودن فرد به فعاليتهاي گوناگون است که با عث مي شود براي کار خلاف وقت نداشته باشد.مثل در گيربودن در کار،ورزش و درس.
باورها:ميزان اعتباري است که فرد براي معيارهاي قرارداد اجتماعي قائل است وباعث مي شوددر  حالي که مي تواند طبق ميل خود از آنها تخلف کند،پايبند به آنها باقي بماند،مانند باور به نيکوکاري،باور به حسن شهرت در بين خانواده و همسالان .
هيرشي معتقد است که افراد بزهکار قادر به ايجاد وابستگي معقول و منطقي با سايرين نيستند. از اين رو رابطه بين اعمال بزهکارانه و داشتن رفقاي بزهکار رابطه اي ظاهري است.(سروستاني :1372)
در ادامه مي توان گفت که کنترل اجتماعي ادامه فرآيند جامعه پذيري است . جامعه پذيري موجب همنوايي مي گردد و يا بطور کامل تر مي توان گفت که جامعه پذيري يک نوع همنوايي داوطلبانه و اختياري است و اما وقتي همنوايي به طور کامل صورت نگيرد،ساختارهاي کنترل اجتماعي  براي انتقال و تحميل و اجراي هنجارها و انتظارات اجتماعي به کار مي روند.در واقع در فرآيند جامعه پذيري ارزشها و هنجارهاي اجتماعي به فرد آموخته مي شود و سپس بوسيله ي کنترل اجتماعي رفتار او تحت نظارت قرار مي گيرد. در نتيجه کنترل اجتماعي به مجموع عوامل محسوس و نا محسوسي که يک جامعه در جهت حفظ معيارهاي خود به کار مي برد و مجموع موانعي که به قصد جلوگيري افراد از کجروي اجتماعي در را آنان قرار مي دهد ،گفته مي شود.
بنابراين اگر بخواهيم پديده کودکان خياباني را در چارچوب نظريه کنترل اجتماعي تبيين کنيم مي توانيم بگوييم که اگرخانواده و مدرسه به عنوان عاملان جامعه پذيري کودک  نتوانند کارکردهاي خود را به خوبي انجام دهند يعني در آموزش هنجارها و  ارزشهاي اجتماعي به کودکان ناتوان باشند و نظارت و کنترل کافي بر رفتار کودکان نداشته باشند،همچنين اگر احساس تعلق و وابستگي کودکان به محيط خانواده و والدين از بين برود و کودکان براي ديدگاهها و نقطه نظرات والدين خود اهميتي قائل نباشند و کودکان در تخلف از هنجارهاي خانوادگي ابايي نداشته باشند و همچنين فرصتها و امکانات لازم جهت تعليم و تربيت و مدرسه براي كودك فراهم نباشد و از طرف ديگر باورها و هنجارهاي متعالي از جمله حسن شهرت و حفظ آبرو و ... در کودکان رشد نکند ،آنها مستعد رفتارهاي انحرافي از جمله فرار از خانه خواهند شد.   
نظريه پيوند افتراقي :
«نظريه پيوند افتراقي بر اين نکته تاکيد دارد که  رفتار انحرافي از طريق معاشرت با دوستان ناباب آموخته مي شود. ادوين ساترلند و کراسي در اصل اين نظريه را مطرح کرده اند. ادوين ساترلند (1939) بر اين اعتقاد بود که رفتار انحرافي از طريق معاشرت با اغيار يا پيوند افتراقي يعني داشتن روابط اجتماعي با انواع خاصي از مردم مانند تبهکاران آموخته مي شود. او مي گويد :براي آنکه شخص جناتيتکار شود ،بايد نخست بياموزد که چگونه مي توان جنايت کرد.کراسي(1943) نيز مانند ساترلند بر اين باور است که بسياري از رفتارهاي جنايي از طريق معاشرت با کسان و والدين قابل پذيرش و پاداش دهنده که در محيط جسماني و اجتماعي فرد هستند،آموخته مي شود.                                                                    .. چهار گام زير اين فرآيند را را نشان مي دهند :
1-رفتار انحرافي ،مانند ديگر رفتارهاي معمولي در اثر کنش متقابل اجتماعي با ديگران بويژه دوستان ناباب آموخته مي شود.
2-يادگيري رفتار انحرافي هم مستلزم يادگيري تکنيکهاي ارتکاب جرم و هم انگيزه ها ،گرايشها و دليل تراشيهاي لازم براي آن است.
3-معاشرت با دوستان ناباب مي تواند از جنبه هاي خاصي مانند فراواني،اولويت،دوام و شدت تماس در فرآيند رفتار انحرافي موثر باشد.هر چه تماس فرد با افراد يا گروههاي تبهکار بر حسب اين چهار متغير بالاتر باشد،احتمال کژرفتاري بيشتر مي شود
4-فرد به اين دليل بزهکار مي شود که در تعريفهايي که سرپيچي از قانون را مطلوب مي داند بر تعريفهايي که سرپيچي از قانون را ناپسند مي داند،غلبه دارد.(ستوده،1383 صص149-150)
بنابراين نظريه نزديکان و دوستاني که بزهکار باشند تاثير زيادي بر تشکيل و تقويت بزهکاري مي گذارند و فرد را به سوي بزهکاري سوق مي دهند. نظريه افتراقي محتواي اجتماعي بزهکاري را در نظر دارد و فرد بزهکار را در جايگاه اجتماعي او از حيث رابطه اش با خانواده ،محله رفقا و مصاحبان در نظر مي گيرد. پيوستن به بزهکاران يا جداشدن از غير بزهکاران به فراگيري مطالبي مي انجامد که موافق تخلف از قوانين است.جنس در کاربست پيوند افتراقي توجيه بزهکاران در مورد بزهکاري را تحت عنوان دو اصل انکار آسيب رساني و محکوم کردن محکوم کنندگان خلاصه مي کند.
بر مبناي اين نظريه کودکان در صورتي که با افراد مجرم و بزهکار معاشرت داشته باشند احتمال گرفتار شدن آنها در دام آسيبهاي اجتماعي زياد است. بنابراين کودکاني که والدين بزهکار ،معتاد و سارق و ... داشته باشند يا دوستان و همسالان آنها افراد بزهکاري باشند يا در محله هاي فقير نشين مثل حاشيه هاي شهر و محلات پايين شهر که حضور افراد بزهکار در آن مکانها قطعي است زندگي مي کنند در اثر معاشرت با آنها احتمال اينکه وارد باندهاي مافيايي و پخش مواد مخدر و دزدي و ... شوند زياد است. در نتيجه مي توان از والدين ودوستان بزهکار و محله هاي جرم خيز به عنوان عوامل موثر در فرار کودکان از خانه ياد کرد
نظريه تلفيقي کنترل اجتماعي و پيوند افتراقي:
از آنجايي که دو نظريه کنترل اجتماعي و پيوند افتراقي نمي توانند تمام عوامل موثر بر بزهکاري را بيان کنند، ترکيب دو نظريه ي کنترل اجتماعي و پيوند افتراقي همراه با اثر هاي متقابل که متغيرهاي مورد بررسي در هريک از اين دو نظريه بر روي يکديگر دارند ،نظريه جامعي را براي تبيين بزهکاري شکل مي دهد. چنان که ديديم ،نظريه کنترل اجتماعي با تکيه بر نيروهاي دروني فرد و به اصطلاح با تمرکز بر حضور رواني افراد صاحب نفوذ بر ذهن نوجوان به تبيين و چگونگي جلوگيري از بزهکاري مي پردازد،اما از تاثير نيروهاي منفي محيط پيرامون غافل مي ماند. در عوض نظريه پيوند افتراقي با توجه انحصاري به نيروهاي بيروني از تاثير حفاظتي نيروهاي دروني غفلت مي کنند.
بنابراين اين دو نظريه تلفيقي شامل دو مولفه است: مولفه اول کنترلهاي خانوادگي ،اجتماعي و روابط عاطفي کودک و نوجوان با افراد مهم در زندگي او از قبيل اقوام ،معلمان و دوستان سالم که نقش بازدارنده در گرايش به بزهکاري دارند.مولفه دوم نيروهاي وارد بر کودک و نوجوان از طرف والدين بزهکار، دوستان بزهکار ،محله جرم خيز و کساني که به نحوي گفتار و رفتارشان بر کودک و نوجوان اثر گذاشته و او را به سمت بزهکاري سوق مي دهد. بديهي است که بين مولفه اول و دوم کشمکشي در بين است که نهايتاً گرايش کودک و نوجوان را به بزهکاري تعيين مي کند.
در چارچوب اين نظريه مي توان گفت که خانواده و مدرسه ممکن است به عنوان عوامل جامعه پذيري و کنترل اجتماعي کارکردها و وظايف خود را به خوبي انجام دهند اما محيط اجتماعي و معاشرت کودکان با محيط ناسالم از جمله دوستان ناباب گرايش به بزهکاري را در او تقويت نمايند. در نتيجه کودک در ميان دو عامل قرار مي گيرد از يک طرف باورها و اعتقادات، وابستگيها و تعهدات بازدارنده اي دارد که در طي جريان جامعه پذيري آنها را بدست آورده و مي توانند نقش بازدارنده اي در گرايش به بزهکاري در او داشته باشند از طرف ديگر ممکن است در محيط اجتماعي با افرادي مواجه باشد که گرايش به تخلف از هنجار ها و باورهاي مورد قبولش را تشويق مي کنند بنابراين نقض هر کدام از اين دو عامل بستگي به ميزان تاثير آنها روي فرد دارد مثلاً اگر مولفه ي اول يعني باورها و عقايد  و تعهدات در فرد به درستي دروني شده باشد محال است که نقض شوند ولي در صورتي که والدين کودک به عنوان عاملان کنترل رفتار اجتماعي کودکان و فراهم آورندگان محيط امن و آرام براي آنها ،خودشان بزهکار باشند، نه تنها نمي توانند وظايف والديني خود را در جريان جامعه پذيري کودک و شکل دادن شخصيت مطلوب در کودکان ايفا نمايند بلکه به دليل بزهکار بودن و از بين بردن قبح ارزشها و باورها و هنجارهاي اجتماعي مي توانند نقش مساعدي در تسهيل بزهکاري کودکان داشته باشند  که يکي از اين رفتار هاي انحرافي فرار از خانه است.
نظريه برچسب زني يا ليبلينگ:
نظريه پردازان برچسب زني، کجروي را نه به عنوان مجموعه ويژگيها ي افراد يا گروهها، بلکه به عنوان فرآيند کنش متقابل  ميان کجروان و نا کجروان تبيين مي کنند. به نظر آنها براي درک ماهيت کجروي بايد ببينيم چرا به بعضي از افراد برچسب کجروي زده مي شود.کساني که نماينده نيروهاي نظم و قانونند يا مي توانند تعاريف اخلاق متعارف را بر ديگران تحميل کنند ،منابع اصلي برچسب زني را فراهم مي سازند. در نظريه برچسب زني ديگر کسي به دنبال جستجوي دليل اصلي رفتار بزهکارانه نيست ،بلکه در پي پاسخ به اين رفتار است. جرم شناسان مکتب تعامل گراي آمريکايي بين انحرافات نخستين و انحراف دومين تفکيک قائل مي شوند و معتقدند که مورد اخير به محض اينکه جامعه از طريق انگ مجرم زدن به فرد و بطور خلاصه با ايجاد مجرمان ساختگي با بعضي از افراد برخورد مي کند،تحقق مي يابد. »(معظمي ،1382 :27) بنابراين در چارچوب اين نظريه مي توان گفت همينکه کودک خياباني خود را شخص منحرفي دانست و به عنوان يک منحرف با او رفتار شد،از نظر اجتماعي و فردي از جامعه خود دوري مي کند و تنها به کساني مي پيوندد که مشابه خودش برچسب خورده اند . تحقيقات نشان مي دهند که بسياري از کودکان فراري که در خيابانها پرسه مي زنند ،غالباًبراي بقا و برخلاف ميلشان مرتکب اعمال خلاف مي شوند و با اينکه از برچسب فراري و بزهکار متنفرند ،اما به دليل عدم پذيرش خانواده و اجتماعي ،ناگزير در اعمال خلاف قانون و اخلاق غوطه ور مي مانند و نسبت به ساير آسيبهاي اجتماعي آمادگي بيشتري دارند
تئوری محرومیت نسبی:
نابرابری درآمد در جوامع مختلف هم تولید فشار می نماید و هم باعث افزایش میزان جرم در آنها می شود. بدین دلیل که شکاف عمده بین فقر و غنی کینه توزی و عدم اعتماد را به وجود می آورد و چنین وضعیتی سرانجام منجر به خشونت و جرم می شود . در جوامعی که در آنها نابرابری درآمد افزایش یافته یک نوع حقارت و سرافکندگی در افراد کم درآمد ایجاد می شود که این عامل باعث ایجاد انگیزه های مجرمانه در برخی از این افراد می گردد. این فرایند تحت عنوان تئوری محرومیت نسبی بیان گردیده است. مفهوم محرومیت نسبی توسط جامعه شناسان جودیس بللو و پیتر بلاو (1982)مطرح شده است و آنها مفاهیمی را از تئوری آنومی با مفاهیمی که در مدلهای بی سازمانی اجتماعی یافت شده است ترکیب کرده اند و بر همین اساس معتقدند که، افراد طبقات پایین ممکن است هنگام مقایسه شرایط زندگی خود با افراد ثروتمند ، احساس محرمیت نمایند . این احساس محرومیت منجر به احساس بی عدالتی نارضایتی گردیده  و عدم اعنماد را در آنها پرورش می دهددر نتیجه شانس پیشرفت آنها از طریق معیارهای مشروع مسدود می گردد و احساس ناتوانی را به وجود می آورد که دشمنی و پرخاشگری و سرانجام خشونت  و جرم را به دنیال خواهد داشت(مبارکی،1383). البته گسترش سیستم نابرابری های اجتماعی باعث ترویج دشمنی، بدگمانی و. بی اعتمادی در میان بخشهای گوناگون جامعه شده و امکان همبستگی اجتماعی گسترده را محدود می نماید(کاواچی و دیگران، 1999). کوهن نیز معتقد است که افراد طبقه پایین ، اهداف طبقه متوسط را می پذیرند ، ولی توانایی رسیدن به این اهداف را از طریق وسایلی که از طرف جامعه مقبول هستند ، ندارند. از آنجا که این افراد بر مبنای ملاک سنجش طبقه متوسط قضاوت میشوند، دائم از منزلتی که هنجارهای طبقه متوسط آن را مطلوب میداند، احساس محرومیت می نمایند. به عبارت دیگر ، رفتار بزهکارانه، مجموعه جدیدی از هنجارها را آماده میکند که می تواند افراد طبقه پایین جامعه را برای خرابکاری و اعمال خشونت آمیز علیه مظاهر طبقه متوسط تحریک کند(احمدی، 1390).
4-2- چارچوب نظري:
نگرش کلی نظريه تضاد این است که ، فقر و شرايط اقتصادي علت اصلي پديده هاي کودكان خياباني است، که می توان قضیه زیر را استنتاج نمود
-به نظر می رسد بین وضعیت اقتصادی خانواده با خیابانی شدن کودکان کار رابطه وجود دارد.
نگرش کلی در نظريه كنش متقابل نمادين کودکان خیابانی و خانواده های آن ها از کار خود در خیابان چه برداشتی دارند و چه منافع و علایقی حضور آن ها در خیابان را استمرار می بخشد، که می توان قضیه زیر را استنتاج نمود:
-به نظر می سد بین پذیرش اجتماعی کودکان نزد جامعه وبا خیابانی شدن کودکان کار رابطه وجود دارد
بر مبنای نظريه پيوند افتراقي کودکان در صورتي که با افراد مجرم و بزهکار معاشرت داشته باشند احتمال گرفتار شدن آنها در دام آسيبهاي اجتماعي زياد است. بنابراين کودکاني که والدين بزهکار ،معتاد و سارق و ... داشته باشند يا دوستان و همسالان آنها افراد بزهکاري باشند يا در محله هاي فقير نشين مثل حاشيه هاي شهر و محلات پايين شهر که حضور افراد بزهکار در آن مکانها قطعي است زندگي مي کنند در اثر معاشرت با آنها احتمال اينکه وارد باندهاي مافيايي و پخش مواد مخدر و دزدي و ... شوند زياد است،که می توان قضایای زیر را استنتاج کرد:
-به نظر می رسد بین اعتیاد والدین به مواد مخدر با خیابانی شدن کودکار کار رابطه وجود دارد
-به نظر می رسد بین جدایی والدین(طلاق) با خیابانی شدن کودکار کار رابطه وجود دارد
-به نظر می رسد بین سابقه محکومیت و زندانی شدن والدین با خیابانی شدن کودکان کار رابطه وجود دارد
-به نظر می رسد بین محل سکونت کودکان با خیابانی شدن کودکان کار رابطه وجود دارد
- به نظر مي رسد بين ازكار افتادگي سرپرست خانوار با خیابانی شدن کودکان کار رابطه وجود دارد
اگر بخواهيم پديده کودکان خياباني را در چارچوب نظريه کنترل اجتماعي تبيين کنيم مي توانيم بگوييم که اگرخانواده و مدرسه به عنوان عاملان جامعه پذيري کودک نتوانند کارکردهاي خود را به خوبي انجام دهند يعني در آموزش هنجارها وارزشهاي اجتماعي به کودکان ناتوان باشند و نظارت و کنترل کافي بر رفتار کودکان نداشته باشند،همچنين اگر احساس تعلق و وابستگي کودکان به محيط خانواده و والدين از بين برود و کودکان براي ديدگاهها و نقطه نظرات والدين خود اهميتي قائل نباشند و کودکان در تخلف از هنجارهاي خانوادگي ابايي نداشته باشند و همچنين فرصتها و امکانات لازم جهت تعليم و تربيت و مدرسه براي كودك فراهم نباشد و از طرف ديگر باورها و هنجارهاي متعالي از جمله حسن شهرت و حفظ آبرو و ... در کودکان رشد نکند ،آنها مستعد رفتارهاي انحرافي خواهند شد، که می توان قضيه زیر را استنتاج کرد:
-به نظر مي رسد بين رابطه عاطفي والدين با خياباني شدن كودكان رابطه وجود دارد
بر اساس نظریه محرومیت نسبی که معتقدند که، افراد طبقات پایین ممکن است هنگام مقایسه شرایط زندگی خود با افراد ثروتمند، احساس محرمیت نمایند. این احساس محرومیت منجر به احساس بی عدالتی نارضایتی گردیده  و عدم اعتماد را در آنها پرورش می دهددر نتیجه شانس پیشرفت آنها از طریق معیارهای مشروع مسدود می گردد و احساس ناتوانی را به وجود می آورد که دشمنی و پرخاشگری و سرانجام خشونت و جرم را به دنیال خواهد داشت.
5-2- مدل تحقيق
 
6-2- فرضيه هاي تحقيق:
-با توجه به مدل تحلیلی و با رجوع به نظریات مطرح شده در قسمت مبانی نظری و چارچوب نظری تحقیق می توان فرضیه های زیر را اریه نمود:
-به نظر می رسد بین جنسیت با خیاباني شدن کودکان رابطه وجود دارد.
-به نظر می رسد بین میزان تحصیلات کودکان با خیابانی شدن کودکان كار رابطه وجود دارد
-به نظر مي رسد بين تحصیلات والدین با خياباني شدن کودکان كاررابطه وجود دارد
-به نظر مي رسد بين اعتیاد به مواد مخدر والدین با خياباني شدن كودكان كار رابطه وجود دارد
-به به نظر می رسد بین بعد خانوار والدین با خیابانی شدن کودکان رابطه وجود دارد
-به نظر می رسد بین سابقه محکومیت و زندانی شدن والدین با خیابانی شدن کودکان کاررابطه وجود دارد
-به نظر مي رسد بين از كار افتادگي سرپرست خانواده كودك  با خياباني شدن كودكان كار رابطه وجود دارد
-به نظر می رسد بین جدایی والدین(طلاق) با خیابانی شدن کودکان رابطه وجود دارد
-به نظر می رسد بین وضعیت اقتصادی خانواده با خیابانی شدن کودکان رابطه وجود دارد
-به نظر می رسد بین  مهاجرت ومحل سکونت کودکان با خیابانی شدن کودکان رابطه وجود دارد.
-به نظر می رسد بين پذیرش و مقبوليت اجتماعی کودکان کار نزد جامعه با خیابانی شدن کودکان کار رابطه وجود دارد.
 
 
فصــل ســوم
روش تحقيق
 
فصل سوم
1-3- مقدمه:
انتخاب روش تحقیق مناسب بسته به عوامل بسیاری در یک تحقیق اجتماعی است.میتوان گفت که انتخاب هر روش تحقیق به اعتقادات خاص محقق و شیوه نگرش او به واقعیات اجتماعی همراه بامقتضیات خاص هر موضوع متکی است.در بسیاری از موارد به عوامل معین تنظیم و مفهوم سازی و مساله مورد تحقیق ماوابسته است(بیکر،1377، 24)
2-3-روش تحقیق :
برای اجرای هر پژوهش گردآوری اطلاعات ، تجزیه و تحیل آنها لازم است، این پژوهش نیز از این قاعده مستثنی نیست. روشهایی که می تواند در این تحقیق کابرد  اشته باشد دارای ابعاد کوناگون هستند:
در پژوهش حاضر روش تحقیق از نوع تحقیق کمی و تکنیک مطالعه توصیفی پیمایشی واسنادی ،کتابخانه ای و پرسشنامه استفاده شده است.
این پژوهش از نوع مطالعه پژوهشی و از نوع مطالعه مقطعی می باشد  زیرا این تحقیق در یک برهه از زمان صورت می گیرد(محدوده مکانی نیز مربوط به استان کردستان شهر ؟؟ می باشد.)و واقعیت را در یک برهه از زمان به کنکاش می نهد .
با درنظر گرفتن معیار کاربرد پژوهش فعلی از نوع تحقیق کاربردی محسوب می شود . در این نوع پژوهش رابطه ای منطقی بین کار پژوهش جامعه پدید می آید و به همان ترتیب و در همان زمان که محقق به پژوهش می پردازد در اندیشه کاربرد دستاورد ها نیز هست.
با در نظر گرفتن ژرفایی تحقیقات ، این پژوهش می تواند از گونه مطالعات پهنانگر به شمار آید بدین معنی که می خواهد پدیده کودکان خیاباین کار را در عمق بشکافد و از علل سخن گوید و بار کیفی ، ارزشی و ذهنی پدید ها را باز یابد.
تحقیق توصیفی:
در تحقیقات توصیفی محقق به دنبال چگونه بودن موضوع است که شامل جمع‌آوری اطلاعات برای آزمون فرضیه یا پاسخ به سؤالات مربوط به وضعیت فعلی موضوع مورد مطالعه می‌شود تحقیقات توصیفی هم جنبه کاربردی دارند و هم جنبه مبنایی که در بعد کاربردی از نتایج این تحقیقات در تصمیم‌گیریها و سیاست‌گذاریها و همچنین برنامه‌ریزیها استفاده می‌شود. به طور کلی تحقیقات توصیفی را می‌توان به سه یا چهار گروه تقسیم کرد که عبارتند از: زمینه‌یابی (پیمایشی)، موردی، تحلیل محتوا و قوم نگاری که اگر قوم نگاری را نوعی مطالعه موردی تلقی کنیم می‌توان این تقسیم‌بندی را بین سه گروه قائل شد.
تحقیق پیمایشی:
تحقیق پیمایشی به عنوان شاخه‌ای از تحقیقات توصیفی، یک روش جمع‌آوری داده‌هاست که در آن از یک گروه خاصی از افراد خواسته می‌شود تا به تعدادی سؤالهای خاص پاسخ دهند. در پژوهش زمینه‌یابی، قدم اول تعریف مسأله است. به عبارتی محققان برای اجرای زمینه‌یابی باید اهداف خود را به دقت تعریف کنند و هر سؤالی که پرسیده می‌شود باید به یک یا تعداد بیشتری از اهداف زمینه‌یابی مرتبط باشد. در مرحله دوم جامعه باید به درستی تعریف و تعیین گردد، در مرحله بعد باید روش جمع‌آوری اطلاعات را که به طور کلی به دو طبقه روشهای کتابخانه‌ای و میدانی تقسیم‌بندی می‌شوند مشخص نمود، سپس از میان افراد جامعه تعدادی به طور تصادفی به عنوان نمونه انتخاب می شوند. از آنجا که رایج‌ترین ابزار مورد استفاده در تحقیق زمینه‌یابی، پرسشنامه و مصاحبه است پس از تعیین و طراحی ابزار می‌توان آن را برای جمع‌آوری داده از افراد نمونه انتخابی در نظر گرفت و در نهایت پس از تنظیم و تحلیل داده‌ها، یافته‌ها و نتایج حاصله از تحقیق را گزارش نمود.
3-3- جامعه آماری:
جامعه آماری این تحقیق شامل كليه كودكان كار خياباني5 تا 18 سال ساکن شهرستان ؟؟ در سال 1396 که در این شهرستان سکونت دایمی دارند. تعداد این افراد بر طبق اعلام غیر رسمی اداره كل بهزيستي استان 170نفر است.
4-3- حجم نمونه:
بنا به دلایل عدیده ای از قبیل (محدودیت زمان ، هزینه ، ...) نمی توان تمام اعضای جامعه آماری را تحت مطالعه قرار داد و از آنان اطلاعات گردآوری کرد و از این روست که از جامعه آماری نمونه ای گرفته می شود .منظور از حجم نمونه تعداد کل عناصر موجود در نمونه است. درمقابل حجم جمعیت آماری مجموعه عناصر موجود در جامعه آماری است که مبنای محاسبه درنمونه گیری محسوب میشود(رفیع پور،318:1360)حجم نمونه(نمونه آماری) با استفاده از فرمول کوکران 118 نفر تعیین گردید.
96/1=t
170=N
5/0 = q
5/0 = p
05/0 = d
5-3- واحد تحلیل
همچنین واحد تحلیل كودكان كار خيابان شهرستان ؟؟ می باشند ما قصد داریم عوامل اجتماعي موثر بر پيدايش و گسترش كودكان خياباني را بررسی نماییم.
6-3- شیوه نمونه گیری:
با توجه به اینکه اطلاع دقیقی ازکودکان کار خیابانی  در دست نبود. به همین خاطر از نمونه در دسترس که خاص چنین مطالعاتی است بهره بردیم یعنی با 100 نفر ار کودکان مذبور که شناسایی شدندن نسبت به تکمیل پرسشنامه و مصاحبه با انها به عمل آمد.
7-3- تكنيك ها و استراتژي ها:
پرسشنامه درمعنی عام عبارت است از مجموعه ای از گویه هایی که نوعی بر پاسخگو عرضه می شود و پاسخگونسبت به آن واکنش می دهند. ابزاری است که درآن تعدادی پرسش برای مجموعه از پاسخگویان که غالبا معرف یک جمعیت وسیع درباره وضعیت اجتماعی،شغلی و خانوادگی شان، انتظاراتشان، سطح معرفت یا آگاهیشان در مورد یک حادثه یا مساله ساخته می شود.
8-3 روايي و پايايي :
روايي و پايايي پرسشنامه از طريق اجماع نظر متخصصان و روش آلفاي كرونباخ  بررسي شده است
بررسی روایی محتوایی آزمون:
اولین گام در تعیین روایی آزمون، بررسی روایی محتوایی است. روایی محتوایی  به تحلیل منطقی محتوای یک آزمون بستگی داشته و تعیین آن بر اساس قضاوت ذهنی و فردی است. در این روش سوال های آزمون در اختیار متخصصان یا برخی از آزمودنی ها گذاشته می شود واز آنها می خواهند که مشخص کنند آیا سوالات آزمون صفت مورد نظر را اندازه گیری می کند یا خیر  و این که آیا سوال ها کل محتوای آزمون را در بر می گیرد یا خیر. در صورتی که بین افراد مختلف در زمینه روایی آزمون توافق وجود داشته باشد، آن آزمون دارای روایی محتوایی است. روایی محتوایی دو نوع است روایی صوری و منطقی (کرمی، 1382).
پايايي يكي از مهمترين ويژگيها براي ابزارهاي سنجشي است كه جهت اندازه‌گيري متغيرها يا سازه‌هاي پنهان طراحي شده‌اند. بدون داشتن يك ابزار پايا نميتوان به نتايج پژوهش اعتماد كافي داشت و در صورت تكرار پژوهش، نتايج مي‌تواند داراي تفاوت معني‌دار با مرحله اول باشد. هر چند پايايي شرط كافي براي اعتماد و اطمينان به نتايج به بار آمده از يك ابزار سنجش نيست اما شرط ضروري و لازم است.شيوه‌هاي مختلفي براي سنجش پايايي وجود دارد كه عبارتند از: آزمون‌ـ‌آزمون مجدد، استفاده از فرمهاي موازي،  دو نيمه كردن ابزار سنجش و هماهنگي دروني بين آيتم‌هاي ابزار سنجش. براي سنجش هماهنگي دروني بين آيتم‌هاي مختلف يك ابزار نيز از تكنيك‌هاي مختلفي ميتوان استفاده كرد كه استفاده از ضريب آلفاي كرنباخ يكي از آنهاست. در این روش به دلیل این که آزمون فقط یکبار اجرا می شود، اثرات فاصله زمانی باز آزمایی از قبیل حافظه و تمرین به حداقل می رسد. روش همسانی به جای ثبات نتایج آزمون بر  یکنواختی و هماهنگی ماده ها یا اجزای تشکیل دهنده ی یک آزمون تاکید دارد. این روش در صورتی به کاربرده می شود که پاسخ های آزمون به صورت دو گزینه ای و پاسخ درست یا غلط نیست، بلکه پاسخ ها روی پیوستاری قرار دارد که آزمودنی نظر خود را روی این پیوستار مشخص می کند. اگربا حذف سوال میزان آلفاکاهش یابد نشان دهنده ان است که سوال مزبور سهم مثبتی در پایایی آزمون داشته است و اگر با حذف سوال میزان پایایی افزایش پیدا کند، در این صورت سوال دارای همسانی کمتری با سوال های دیگر بوده و در پایایی سهمی ندارد (کرمی ،1382).
8-3 تجزيه و تحليل:
در اين تحقيق با توجه به سطح تحليل متغيير ها و آزمون فضيه ها از تحليل آمار مناسب استفاده شده است.
روش هاي تحقيق آماري در اين تحقيق دو نوع است :
اول)روش تحليل آماري توصيفي كه جداول ، درصد هاي نسبي و تجمعي ، فراواني ها ، نمودار ها ، ميانگينها و شاخص هاي گرايش به مركز و پراكندگي را دربر مي گيرد.
دوم)روش هاي تحليل آماري استنباطي، كه شامل تحليل دو متغيره و تحليل چند متغيره مي باشد.
در تحليل دو متغييره از آزمون هاي مانند آزمون T (تفاوت ميانگين، آزمون F تحليل واريانس) R پيرسون و رگرسيون استفاده شده است.
9-3 تعريف متغيير ها:
1-9-3 كودك خياباني:
کودکان خیابانی طیف گسترده ای را با شرایط متفاوت تشکیل می دهند که تعریف مشخص آنها بسیار مشکل می باشد. بر اساس تعاریف سازمان های بین المللی (سازمان بهداشت جهانی یونسف و آژانس بین المللی کودکان خیابانی)، کودکان خیابانی را می توان بر اساس وضعیت زندگی آن ها به چهار گروه تقسیم کرد:
1-کودکان بیخانمان که خانه و خانواده ندارند و در خیابان زندگی می کنند این کودکان را اصطلاحاً کارتن می گویند.
2-کودکانی که دارای خانه و خانواده هستندو به دلایل مختلف از خانواده خود جدا شده اند و تنها به صورت گروه های کوچک و گاه  زیر پوشش باند های مربوطزندگی می کنند.
3-کودکانی که قبلاً بی خانمان بوده اند اما در حال حاضر در سرپناه و مراکز حمایتی نگهداری می شوند.
4-کودکانی که دارای خانواده هستند و با خانواده زندگی می کنند . اما به دلایل مختلف و عمدتاً فقر، در خیابان وقت می گذراند. این گروه از کودکان به دو دسته تقسیم می شوند:
1-4- گروهی از آنان در خیابان به کارهای مختلف می پردازند (فروش گل، روزنامه، آدامس، واکس زنی و ...، این گروه کودکان کار و خیابان را تشکیل می دهند
2-4- گروه دیگر به تنهایی یا همراه پدر و مادر خود به گدایی مشغولندو برخی از آنها در سنین کم به عنوان ابزار برای تکدی گری مورد سوء استفاده قرار می گیرد. همه این کودکان با تفاوت هایی که با یکدیگر دارند در موارد زیر مشترک :
-بیشترین وقت خود را در خیابان می گذرادند
- از حقوق اساسی خود(آموزش،تغذیه، بهداشت، امنیت و...)محرومند
-به علت حضور طولانی در خیابان مشکلات و آسیب های فراوانی را تجربه و تحمیل می کنند.
کودکان خیابانی بر اساس تعریف ماده یک پیمان نامه حقوق کودک ، به افرادی اطلاق می شود که زیر 18 می باشند ،درخیابان زندگی و کار می کنند، خانواده ندارند و یا امکان دسترسی به خانواده برخی از آن ها وجود ندارد و بازگشت آن ها نیز به خانواده امکان دارد و خانواده نیز منتظر بازگشت آن ها است و همین طورکودکانی که خانواده منتظر آنان نمی باشد.
«محسنی در تعریفی جامع از کودکان خیابانی می نویسد: کودک خیابانی به تمامی کودکانی اطلاق می شود که بیشتر وقت خود را در خیابان می گذرانند، چه مشغول به کار باشند و چه نباشند، چه با خانواده حود در ارتباط باشند و یا اصلاً خانواده نداشته باشن»
2-9-3 پايگاه اقتصادي – اجتماعي:
پایگاه اجتماعی عبارت است از: وضع فرد یا خانواده در یک نظام اجتماعی و مقام فرد یا گروه با توجه به توزیع شأن در یک نظام اجتماعی است .پایگاه اقتصادی که بخشی از پایگاه اجتماعی است با میزان ثروت و درآمد سنجیده می شود در این تحقیق کلاً پایگاه اقتصادی- اجتماعی خانواده بر اساس 3 شاخص در مورد والدین دسته بندی  شده است:
1-تحصیلات والدین
2-شغل والدین
3-درآمد والدین
3-9-3 اعتياد به مواد مخدر:
اعتیاد والدین کودکان خیابانی کار به تریاک و هروئین ومواد مخدر صنعتی
4-9-3  نوع برخورد مردم:
کمک کردن و گشاده رویی مردم در مقابل درخواست های کودک خیابانی از قبیل پاک کردن شیشه ماشین، فروش گل ، سیگار و ....
5-9-3 بعد خانوار:  تعداد اعضاي خانواده
6-9-3 روابط عاطفي با والدين:
 اين شاخص با استفاده از متغيير هايي مانند ابراز محبت به كودكان روابط صميمانه كودكان با والدين، توجه ودرك والدين نسبت به كودكان، سطح روابط پاسخگويان با والدين سنجيده شده است.
7-9-3 جدايي و طلاق: طلاق نوعی گسست و جدایی و اخلال در بنیان های اساسی خانواده است که منجر به جدایی همیشگی - هم راه لوازم آن - می شود.
8-9-3 از كارافتادگي سرپرست حانواده: عدم توانایی کامل و دائمی شخص به انجام دادن اموری که متعارفاً به آن اشتغال داشته است.
9-9-3
 
[1]- Children street
[2]-CHILDREN OF STREET
[3]-on the street
[4]-pokara
[5]-Okyay
[6]-Adana
[7]-Merton