سه ره خوشی و انتخابات

«سه ره خوشی» و انتخابات

کلمه ای که در زبان کُردی بتواند معنای دقیق و کامل مراسم تشییع جنازه، فاتحه خوانی، شب پیش خانواده متوفی ماندن، کمک مالی به صاحب ختم و ... را بیان کند همان «سه ره خوشی» Sàràxoshi است که دربرگیرنده اجزاء فوق الذکر است و هدف اصلی بیان همدردی و دادن روحیه پشت گرمی و حمایتی است چرا که انسان در هنگام بلایا، تنگنا، مصیبت، قرض و بدهی، مشکلات خانوادگی و امنیتی نیاز بیشتری به حضور عزیزان و دوستان و همت و حمایت آنان دارد. به عبارت ساده تر کشنده ترین درد تدریجی برای یک انسان سالم، تنهایی و احساس بی کس و کاری است. سه ره خوشی دقیقاً پادزهر این فرایند و نوعی کنش و بیان همدردی است. بنابراین کسی که در مراسم ختم دیگری حضور می یابد، لزوماً نیازی به شناخت قبلی و پیوند خانوادگی و خویشاوندی و همسایگی نیست بلکه نوعی همدل نوایی انسانی است. مانند عیادت بیماران در بیمارستان. ملاحظه نموده اید که هنگام فوت عزیزان، یکی از لطیف ترین و حساس ترین لحظات زندگی یک انسان است که دل به رحم و احساس به جوش و چشم به گریه و عجز و مویه به سراغ انسان می آید و امری طبیعی و پذیرفتنی و حتی ستودنی است. این موارد کارکردهای اجتماعی «سه ره خوشی» اند. طلب بخشش برای متوفی، بذل خیرات و نذورات و احسان برایش، فاتحه و قرآن خوانی و... نیز از کارکردهای دینی این مراسم اند. بارها شنیده ایم که در میان مردم که می گویند: «هیچ مراسمی مثل «سه ره خوشی» نیست که اگر کسی نیاید خیلی بر دل انسان سنگینی می کند و اگر مدیون خطاکاری در ختم صاحب دین حاضر شود امکان بخشش بسیار بیشتر است» این یعنی اهمیت و ضرورت و جایگاه این مراسم در جامعه مسلمان و به ویژه مناطق کردنشین. این اهمیت از دید تیز کسانی که برای انتخابات شورای شهر و نمایندگی مجلس و... اقدام کرده و می کنند، پنهان نمانده است. بعضی از این نامزدهای احتمالی مجلس شورای اسلامی در مناطق کردنشین و به ویژه بوکان، از هم اکنون بمثابه روشن دلان حافظ القرآن، گوش به زنگ فوت کسی و رفتن به مراسم فاتحه خوانی مساجد و منازل هستند «و به ریان لیگرتووه» که هر یک، دو سه نفری راهنما «چاوساغ» و همراه دارند و به جان مراسم ها و منازل افتاده اند. وظیفه روشنگری و نقد اجتماعی حکم می کند که بنویسیم وگرنه ممکن است خرده گرفته شود که این بحث در حد تحلیل جامعه شناختی نیست.

حالا، فردی متشخص با چندهمراه به مراسم ختم فردی (وابسته و آشنا یا بیگانه و دورآشنا) به قصد همدردی با صاحب ختم و معرفی خود به جمع حاضر می رود، مشکل این کار چیست؟

در پاسخ باید گفت که سه ایراد و اشکال اساسی دارد:

اول- تداوم روال سنّتی و نادرست گرداوری آراء و جلوگیری از جاافتادن روش های صحیح. به این معنی کسی که خواهان نمایندگی و مسئول شدن، برای بهتراجرا کردن خواست مردم است و باید قابلیت ها و توانایی ها و برنامه هایش بیانگر این مهم باشند نه برخی اعمالی که بیانگر نوعی احساس دِین بر مردم باشد که مثلاً «من برای مراسم ختم شما آمده ام و ادای وظیفه کرده ام و شما هم بهتر است به من رأی دهید و ادای وظیفه و دین نمایید یا حداقل برایم تبلیغات بکنید». این سبک تبلیغ اصل کارکرد سه ره خوشی را به سخره می گیرد. مانند کسی که می خواهد پست و مسئولیتی بگیرد و صف اول نمازجمعه را از دست نمی دهد! این به معنای نادیده گرفتن خیر و برکت ادای نماز نیست، به نیت هم کاری نداریم که خداوند علیم است اما همزمانی این دو حرکت (از یک طرف ردیف کردن سه ره خوشی ها و از طرف دیگر انتخابات) قطعاً نوعی توهین به شعور جمعی است. اگر صاحب ختم هم از روی این دین، نظرش برگردد و قضاوت کند که عجب مرد خوب و باخدایی و ممنونم که تشریف آورده و بعد به وی رأی بدهد احتمالاً به خود و جامعه اش و اصل قضیه انتخاب و شایستگی، بد کرده است. پاسخ قانع کننده این است که به مراسم ختم ما آمده اید، قدمتان مبارک اما انتظار رأی و تبلیغ نداشته باشید و ما کسی را که باید به این شهر خدمت کند و جریانات را مدیریت نماید و طرح و لایحه را به تصویب برساند و کارشناس و خبره و سخنران و بااخلاق باشد، به این شیوه انتخاب نمی کنیم.

دوم- ترویج ریا و جاانداختن نان به نرخ روزخوری و فریب مردم. به این معنی که فرد نامزد تا دیروز تک و توکی به مراسم ختم نزدیکان و دوستان می رفت یا نمی رفت، به داد مشکلات کوچک وبزرگشان می رسید یا نمی رسید اما امروز با توجه به هدف مجلس و کار سیاسی- اجتماعی اقدام به مشارکت مسلسلی در «سه ره خوشی» و عیادت ها و زنگ زدن ها و پیامک فر ستادن ها می کند ترویج ریاکاری و چندچهره بازی و نان به نرخ روزخوری است که گویی در پوست گوسفند نزد مردم خود را نشان می دهد تا کسب مشروعیت نماید و مظلوم نمایی کند و مردم او را به یکدیگر نشان دهند و در اولین فرصت خود و خواسته هایش را تبلیغ نماید. خدمت صادقانه، شجاعت و جسارت و ایثار می خواهد نه ریا و ترفند و سه ره خوشی اجباری و مصلحتی. خدمت واقعی و ماندگار، تیم کاری نخبگان و متخصصان می خواهد نه چند نفر راهنما «چاوساغ». خدمت شایسته و مورد رضایت الله و مردم، صلابت شخصیت و انسجام هویت و شهامت بیان می خواهد نه متظاهرانه خود را همدرد نشان دادن و سروگردن کج کردن و جفت پا بلند شدن بخاطر جواب سلام ها و دست بر سینه نهادن ها و یادداشت کردن شماره این و آن. انسان خدمت گذار واقعی و تاثیرگذار از حرف مردم و ملامت آنان نمی ترسد چرا که ممکن و لازم است که گاهی قصور و کوتاهی برخی مردم نیز به آن ها یاداوری شود و نترسد و نپندارد که دل مردم مهم تر از حق گویی و صداقت و خدمت است. «سه ره خوشی»، عیادت و ... امور خداپسندانه و شایسته و لازمی اند اما امروز استفاده ابزاری از این امر خیر و مراسم ختم منجر به استفاده ابزاری فردا از صاحب ختم و اطرافیانش می شود. ما با «سه ره خوشی» مخالف نیستیم اما با ریا و تظاهر به همدردی و تبلیغ به این شکل مخالفیم چون اطلاعات و آگاهی لازم برای شناخت مردم از کاندیدای اصلح، به این طریق به دست نمی آید. برای اینکه ثابت کنیم با مردم و در میان مردمیم راه های درست و رسانه های فراوان و پیشینه زیستن در شهر و نشان دادن کار و فعالیت و بامردم بودن وجود دارد اما به غلط این امر خیر، بعنوان یک روش انتخاباتی جاافتاده است چنان که غلط های مصطلح زیادی از این قسم در جامعه داریم.

سوم- عدم آشنایی فرد کاندیدا با اصل وظایف و اختیارات نمایندگی و سدّ شدن برای اطلاع مردم از واقعیت امر. به این معنی که وقتی در جلسات و اتاق فکرها و نشست های مردمی می نشینیم و می شنویم که می گویند خوب تمام مردم که روزنامه نمی خوانند یا تمام مردم که دور میدان فرمانداری جمع نمی شوند یا تمام مردم وایبر و واتساپ ندارند، این «سه ره خوشی» هم راه و روشی برای شناساندن خود و با مردم بودن است. این افراد درست می گویند. جامعه ما در وضعیت و حالتی است که به یک شعار غلط «مثلاً همه می خورند بزارید ما هم بخوریم» حداکثر رای را می دهند، جامعه ما در وضعیت و حالتی است که به معلولین از سر ترحم رای می دهند، جامعه ما در وضعیت و حالتی است که می دانند فلان شخص لیاقت و شخصیت نمایندگی را ندارد اما از سر مخالفت یا تعصب بی جا، آزموده را دوباره می آزمایند. جامعه ما در وضعیت و حالتی است که در نهایت تمام ناکامی ها و گله مندی ها را بر سر خود می شکند و می گوید خودکرده را تدبیر نیست و خلایق را هرچه لایق. بنابراین این جامعه نیاز به کاهش تصمیم گیری های احساسی و سنتی دارد و باید به سمت افزایش عقلانیت و منطق و تصمیم گیری های استاندارد پیش برود. مردم قشر فقیر یا حاشیه، تنها ممکن است از پول و سرمایه کم داشته باشند و از عزت و مردانگی و علاقمندی به خدمت به شهر سرآمدباشند پس این به معنای این نیست شما با «سه ره خوشی» به آنها القا کنید که این روش مناسبی برای شماست که زیاد نمی فهمید! این روش مناسبی برای شماست که احساساتتان را برانگیزند و بفریبند و رأی دهید. کسی که از این امر خیر به نفع تبلیغ خود در انتخابات بهره برداری می کند حتماً با اصل وظایف و اختیارات نمایندگی مجلس آشنا نیست. نمایندگی مجلس را با کدخدایی و ریش سفیدی دهستان اشتباه گرفته است. شعور مردم را به سخره می گیرد و با احساسات آنها آن هم در چنین لحظه حساس از دست دادن عزیزان، بازی سیاسی می کند.

فردلایق و شایسته برای نمایندگی مجلس کسی است که از خود مایه بگذارد و با همت و شجاعت بیانگر دردهای این مردم و راهگشای کاربردی مشکلات جامعه باشد حالا چه با «که واوپاتول»، «خوش قیافه»،«صدای غرّا»، «مدرک دکتری»، رفتن به «سه ره خوشی» و نازیدن به رنگ کردن چندبلوار و چه با صلابت و ساده و بی آلایش و حق گویی. درد مردم و خدمت به این مردم و کشور مهم است و باید هدف اصلی باشد و بقیه حاشیه و فرعی و گاه شبنامه نویسی بیش نیست.

بازنشر مطلب در سایت پیام بهاران

 

توافق هسته ای

توافق هسته ای ؛گذري بر تاریخ و فرهنگ و چشم اندازي به آینده

1-تاریخ حداقل یک هزار ساله ایران نشان داده است که از مجموع 2 معاهده دوره زندیه و 3 قرارداد نادرشاه افشار (با عثمانی ها و محمدشاه و عهدنامه گردان) و 9 قراربست دوران صفویه (مانند پیمان های قصرشیرین، صلح استانبول و آماسیه، معاهده‌ میناب بین ایران و انگلستان، پیمان ایران و پرتغال بر سر جزیره هرمز و روابط تجاری ایران و هلند) و 44 قرارداد و معاهده از دوران قاجاریه (مانند هوتز، پاریس، فین کنشتاین، آرمیتاژ، گلستان، دارسی، ترکمانچای، گلشائیان، مجمل، مفصل، کنسرسیوم، تالبوت، رویتر، 1919،1921، 1933 و...) و چندین قرارداد پهلوی (آخال، 1312، 1316، ) سه نکته اساسی قابل استخراج است:

اول- هنگام انعقاد اغلب این قراردادها، ایران عملاً و واقعاً در موقعیت بُرد و برتر نبوده (بجز دوره نادرشاه) و یا متضرر گشته یا ضرر از نیمه بازگشته است.

دوم- بعد از انعقاد این قراردادها، طرف مقابل (مانند عثمانی، هلند، انگلیس، فرانسه، روسیه و آمریکا) به انحاء مختلف، پایبند و ملزم به رعایت بعضاً بند و فصل و فقره های ذینفع ایران نبوده است.

سوم- هنگام انعقاد آن قراردادها، مناسب ترین افراد و دقیق ترین کلمات برای مذاکره و متن قرارداد انتخاب شدند و مردم و حکومت وقت نیز راضی و شادی کنان بودند.

این پیشینه و شواهد تاریخی و عدم خوشبینی مقام معظم رهبری به کل فرایند پرونده هسته ای و توافق، نشان می دهد که ایران در موقعیتی لاجرم افتاده بود و توافق برای برقراری تعادل دو کفه هزینه ها (خرج کردن) و مطالبات (به دست آمده ها) روی داده است و از این رو تقدیر و تشکر؛ بخاطر تلاش در راستای کاهش لطمات و صدمات این فرایند، آراسته ی تیم مذاکراتی شده است.

2- سابقه ي فرهنگي ما حداقل در هزاره ي اخير ،بخوبي نشان ميدهد که از مجموع صدها رویداد اجتماعی و قضیه سیاسی- فرهنگی مانند تسلط اعراب، خونخواهی های ایرانیان، اختلافات مذهبی و فرقه گرایی، ورود کاپیتالیسم و نزاع کمونیسم، احیاگرایی مشروطه، جنبش تنباکو، دموکراسی دینی و پلورالیزم، تکنولوژی و مدرنیته و... سه مولفه ي اساسی قابل استنباط است:

اول- اقلیت نخبگان جامعه مانند روشنفکرها ( از سهروردی تا اقبال و شریعتی...)، روحانیون ( از امام فخررازی تا امام خمینی و...)، تجار وکسبه بانفوذ (از ابراهیم امین النجار اصفهانی قجری تا خانواده لاجوردی و هاشمی تهرانی و... ) و رجال سیاسی (مانند امیرکبیر تا مصدق و...) بر توده و عامه مردم تاثیر گذاشته اند و جریان های موافق یا مخالف را شکل و سمت و سو داده اند.

دوم- اکثریت جامعه و مردم دارای میزان تحلیل عقلانی و آگاهی جمعی قلیلی از جریان های فکری-فرهنگی و سیاسی کشور بوده و یا آگاهی ناقص و نادرست داشته اند و عموماً پیرو نخبگان فوق یا گوش به زنگ احساسی شایعه هاو موج سازی ها گشته اند.

سوم- بر جریان های فکری- فرهنگی و سیاسی کشور در برهه های مختلف، دیدگاه انتقاد منصفانه و سنت بازنگری کارکردی و ساختاری که به تعبیری عبرت تاریخی است؛حکمفرما نبوده است. از این رو نقاط ضعف و قوت برجسته نشده و تکرار آزمون و خطاهای تاریخی،همواره روی داده است.

این پیشینه فرهنگی- سیاسی و تحلیل رویدادهای اجتماعی، نشان می دهد كه جامعه از جزئیات و موارد متعدد اطلاعات پرونده هسته ای ،آگاهی جمعی قلیلی داشته و عمدتاً به جای نگاه منتقدانه و بازاندیشانه، کنشی احساسی و هیجانی دارند و شاید لازمه ي جامعه در حال گذار نیز چنین باشد.

به صورت توصیفی و روتین نیز، توافق را با کاهش قیمت ها، ارتقای ارزش پول ملي، مهار تورم، کاهش رنگ استعماری آمریکا و ایجاد روابط حسنه با غرب و برون رفت از اغلب مشکلات اقتصادی،معادل، قلمداد می کنند یا حداقل در ناخودآگاه ذهن جمعی، چنین می نماید. لازم به ذکر است که ضمن تقدیر و تشکر از تلاش های شبانه روزی تیم مذاکره كننده ي هسته ای، باید به آگاهی بخشی جامعه با دیدگاه انتقادی و بازاندیشانه – نه عمدتاً تهییجی و جناحی- نیز پرداخت تا نقاط قوت و ضعف مشخص گردند.

3- پیش بینی شماتیک و تحلیل فضایی مسائل جهان معاصر؛ جهت داشتن رویکردی مشخص و چندجانبه به ویژه در ارتباط با اهم مسائل کنونی ایران و توافق هسته ای، نشان می دهد که جهان بلحاظ اقتصادی به سوی تسلط اندیشه و قدرت امپریالیسم (اوج گسترش سرمایه داری)، به لحاظ سیاسی به دموکراسی حزبی و از نظر فرهنگی به پلورالیزم دینی، از جهت اجتماعی هم به پست مدرن و بلحاظ زیستی به زیست بوم گرایی ؛گرایش بیشتری دارد و گرايش هاي نوعا هژمونيك را ابرقدرتها با اعمال نفوذهاي سياسي و اقتصادي خود، ايجاد مينمايند.البته تنوعات حوزه فرهنگ تا حدودي خارج از حيطه ي اقتدار آنهاست؛اما در اين حوزه هم با ابزار رسانه و حقوق بشر،دست اندازي ميكنند . از این رو در آینده ي نزدیک، مسائل حقوق بشر، تبعیض جنسیتی، آزادی به ویژه در اشکال سیاسی و بیانی و در آینده دورتر، مسائل توزیع و توازنه قدرت منطقه ای، تسلط بر موج چهارم تکنولوژی، برخورد ادیان و فرهنگ ها و اقوام را برای ایران ،پیش می کشند که این تقابل فرهنگي و تمدني خاورميانه و ایران –با سیستم و ساختارآزادي خواهانه- در برابر جبهه ي استعمار و استکبار جهانی (چه انگلیس دیروز و چه آمریکای امروز و ... آینده) بر اساس قانون أساسي و مفاد متن مقدس قرآن و سیاستهاي کلان کشوری، باید حفظ و تقویت شود و در عين تقويت گفتگوي تمدني در خصوص عناصرمثبت، برخورد لاجرم تمدني با عناصر نامطلوب،معمول گردد. لذا این توافق هسته ای، مقطعی و دوره اي است. البته سبک و شیوه دیپلماتیک تیم مذاکراتی، قابل توجه و شایان تقدیر است که می تواند الگویی مناسب در سایر مذاکرات بین المللی و حتی بین فرهنگ ها و اقوام داخلی باشد. بنابر آنچه گفته شد، می توان کل مطالب مربوطه را در سه جمله و پیش فرض زیر،چنین خلاصه نمود که:

اولا /تاریخ نشان داده که معاهدات و قراردادها عمدتاً به نفع ایران نبوده و یا لااقل عاملی برای کاهش ضرر بوده اند. توافق هسته ای نیز با این جزئیات،از اين قاعده مستثنی نیست. در ثانی/ میزان آگاهی عقلانی و عمومی جامعه بر این فرایند، کم است و تبعات آن ،به شکل هیجانی و احساسی ،نمود پیدا کرده است و در نهایت جمهوری اسلامی ایران،براي حفظ منافع استراتژيك خود همچنان ناچار است كه سیاست استکبارستیزی خود را حفظ و تقویت کند و در هر زمینه اي كه ،مکتب اسلامي ايراني با مکاتب فکری-سیاسی- اقتصادی و اجتماعی غیرایرانی- اسلامی، تضاد و تقابل جدی پیدا کرد( از جمله مسئله تروریسم، حقوق بشر، توازن قدرت منطقه ای، مدیریت جهان اسلام و...) ؛آمادگی لازم را براي حل مسائل را داشته باشد و در جامعه نيز اطلاع رسانی منطقی و شفاف صورت بگیرد.

بازنشر مطلب در سایت دانا

بازنشر مطلب در سایت موکریان

اهمیت دادن به پژوهش در جامعه

گوهر نهفته بیانات رهبری: پژوهش

نادانی بشر در طول تاریخ هزاران برابر بیشتر از دانایی و شناختش بوده است و دانایی و شناخت همواره مانند گوهرها و صدف های ارزشمند در میان لجن و گل و لای و آلودگی جامعه نهفته و پنهان اند. بسیاری از مشکلات و معضلات فردی و اجتماعی از مشاجره های خانوادگی و دل آزردگی ها و تیرگی ها گرفته تا بروز جنگ ها و استعمارها و گسترش خرافات و... به دلیل نبود یا کمبود میزانی از دانایی و آگاهی و شناخت است و پژوهش، مناسب ترین ابزار و ساز و کار و مهارت لازم برای رسیدن و دست یافتن به این دانایی و شناخت وکنار زدن آلودگی ها و مانع ها و پرده های پوشاننده است. از این رو پژوهش، سخت و مشکل است و کاری آسان نیست. حاصل پژوهش نیز غالباً چون نیاز به تغییر وضع موجود و اقدام کردن و به هم خوردن آسایش عادت شده دارد چندان باب میل و رغبت جامعه نیست. اهمیت دادن به امر مقدس پژوهش، ارتباط مستقیمی با بستر فرهنگی جامعه، شعور عمومی و پیشینه تاریخی آن کشور و ملت دارد. متاسفانه در بسیاری از جوامع عقب نگه داشته شده، هزینه اختیاری و انتخابی برای نادانی ها – که غالباً ساده و لذت بخش و عادت واره اند- بیش از هزینه برای دانایی های لازم و اجباری است که غالباً مستلزم تلاش و عمل اند. از این رو رهبر معظم انقلاب، حکیمانه، همراه با بیان نکات و توصیه های ارزشمند دیگر، امر مهم اهتمام به پژوهش را هم در سخنرانی های پیشین و هم امسال در جمع دانشگاهیان (13/04/94) مطرح نموده اند:

« چندسال است که بنده در همین جلسه و در جلسات دیگر و در دیدارهای خصوصی با مسئولین اجرائی کشور، روی این مسئله تکیه کرده‌ام، متأسّفانه اطّلاعاتی که به من میدهند و گزارشی که به من میدهند، نشان میدهد که نه، این حرفهای ما مثل نصیحت است... با این چشم نگاه شده؛ این‌جور نیست؛ باید سعی بشود».

هر فرد، شرکت، گروه یا جامعه ای که مبنای حرکت خود را بر پژوهش و شناخت حاصل از آن قرار دهد به مرور نتایج مثبت انباشت سرمایه ها (اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و...) را در می یابد و این مهم حاصل نمی شود مگر آنکه سه اصل زیربنایی ذیل، مورد توجه اساسی و عملیاتی قرار گیرند:

اول- بودجه پژوهش: رهبر معظم فرمودند:«یک نکته‌ی دیگر مسئله‌ی سهم بودجه‌ی پژوهش است...سهم بودجه‌ی پژوهش مهم است». در این راستا لازم به ذکر است که  در حال حاضر بودجه پژوهش و توسعه چین برابر با1/98 درصد از تولید ناخالص داخلی GDP، ژاپن 3/35، ، آمریکا 2/75، تایوان 3/05، مالزی 1/07، ترکیه /86، ایران /5 وکره جنوبی 4/35 است که از رژیم اشغالگر قدس که بالاترین بودجه پژوهش و توسعه را در اختیار دارد، سبقت گرفته است. «تاکنون طی ۵ برنامه ۵ ساله توسعه (در ۲۵ سال اخیر) و طبق قوانین باید تا پایان سال ۱۳۹۴ به ۳ درصد اعتبار پژوهش می رسیدیم ولی اکنون متاسفانه به هر دلیل موجه و یا غیرموجه، حدود نیم درصد به پژوهش اختصاص پیدا کرده است»

دوم- کیفیت عملیاتی سازی پژوهش ها: رهبر معظم فرمودند:« یکی هم صَرف درست و برنامه‌ریزی‌شده‌ی منابع مالی پژوهش؛ باید درست صرف بشود و درست در جای خود قرار بگیرد». در این راستا وزارت علوم باید توجه ويژه به مقولاتي از قبيل تجاري‌سازي دستاوردهاي پژوهشي، تقاضا محور كردن پژوهش‌ها، كيفي‌گرايي و ماموريت‌گرا كردن دانشگاه‌ها، فراهم نمودن زير ساخت‌هاي لازم براي توسعه شركت‌هاي دانش بنيان و... را مدنظرجدی قرار دهد. متاسفانه در بسیاری از اداره ها و ارگان ها بودجه پژوهش فعلی نیز در قالب چند پروپوزال کلیشه ای و موضوعات تکراری با مجریان غیرمتخصص صرف می شود.

سوم- ایمان عمومی به پژوهش: رهبر معظم فرموده اند:«بايد علم و پژوهش را به عنوان يك باور عمومى در بياوريم تا يك همت همگانى بر اين كار گماشته شود؛ يعنى حقيقتاً مسئله‏ى كل نظام بشود... موضوع علم و پژوهش در كشور، یك موضوع جدى است؛ ... از جمله‏ى چیزهایى است كه زیرساخت همه‏ى پیشرفتهاى كشور در امور توسعه‏ى مادى و صنعتى و به تبع آن مالى و سیاسى و بین‏المللى است». در این راستا تک تک افراد جامعه (از تصمیم مهم ازدواج گرفته تا انتخاب دوست و رشته و..) و مسئولین کشور (از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی و شورای شهر و...)  تا بخش مهم و تاثیرگذار غیردولتی، بهتر است به ضرورت و اهمیت پژوهش ایمان بیاورند. پژوهش ایجاد مصونیت برای جلوگیری از هدر رفتن سرمایه، زمان و تکررآزمون-خطاست.

پیشنهادها

-پیشنهاد می گردد بار دیگر رجوع و مروری جدی بر بیانات رهبر معظم انقلاب از گذشته تاکنون بر امر مهم و زیربنایی پژوهش و توسعه داشته باشیم و مسئولان کلان و میانی و خرده کشور نگاهی جدی تر و دلسوزانه تر و برنامه ریزی شده تر به این مهم داشته باشند.  به نقل از قائم مقام معاون تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت عرض می کنم:«من به عنوان یک شهروند و استاد دانشگاه از نمایندگان مجلس گله دارم که علی رغم تاکیدات رهبری، هیچ وقت در یک نطق پیش از دستور برای وضعیت پژوهش گله نکرده اند»!

-صداو سیما و متولیان آموزشی و فرهنگی (دانشگاه، آموزش و پرورش، شورای عالی فرهنگ، سازمان تبلیغات اسلامی و...) در سطح گسترده ای ضرورت پایبندی به امر پژوهش در امورات زندگی و مسائل کشور را آموزش دهندو تبلیغ نمایند و از نمونه های موفق در این زمینه در راستای الگودهی و الگوگزینی برای نسل جدید و معاصر عمل نمایند. اگر جامعه ایمان بیاورد که پژوهش و دانایی بعنوان فریضه و سلاحی ارزشمند زیبنده و لازم است قدرت سایبری، پدافندغیرعامل و دفاع دربرابر جنگ نرم بسیار حرفه ای تر و اثربخش تر و همگانی صورت می گیرد و از انواع پرونده های دادگاه و معضلات اجتماعی و دسیسه های سیاسی مصون خواهیم بود. ترویج و اشاعه این فرهنگ پژوهش که سابقه طولانی به واسطه حکومت سلطنتی در تاریخ ایران ندارد، وظیفه خطیر نهادهای فوق است.

بازنشر و انعکاس این مطلب در سایت زریـــان

بازنشر و انعکاس این مطلب در سایت روانگــه

بازنشر و انعکاس این مطلب در سایت کانی پرس

 

آقای دکتر عثمانی بنده منتقد شما هستم به سه دلیل...

فضای عمومی و شهروندی نیاز به ایجاد بحث و گفتگو و نقد و بررسی دارد. درمان بسیاری از دردهای جامعه، آگاهی است و بسیاری از آسیب ها و مشکلات و معضلات افراد و جامعه از کمبود یا نبود آگاهی است.

روشنگری و اطلاع دهی و آگاهی بخشی یکی از اصلی ترین وظایف آموزش و پرورش، دانشگاه، صداوسیما، نخبگان و متولیان هنری است. لازمه این فرهنگِ بحث و گفتگو، داشتن صداقت، شجاعت، ظرفیت و سعه صدر، مدارک و اسناد، نیت خیر و ارائه راهکار است.

همیشه برای بنده جای سوال بوده که شهرستان بوکان با وجود این نعمت عظیم نخبگان و خردمندان و تحصیل کرده ها و جوانان فعال و پر ایده، چرا فضای نقد و بررسی و بحث و گفتگوی شفاهی یا مجازی کمرنگ و سست جان است؟! نقد و بررسی در چارچوب قانون و اخلاق اسلامی، خدمت و رحمت است که مسئولیت سنگینی بر دوش افراد می نهد.

این نوشته نیز بمانند سایر مطالب و نوشته های چاپ شده و منتشر شده و حتی مباحث پخش مستقیم صدا و سیما، صرفاً در راستای انجام وظیفه جامعه شناختی و آگاهی بخشی بیشتر است. إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ. (من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا كه بتوانم ندارم و توفيق من جز به [يارى] خدا نيست بر او توكل كرده‏ام و به سوى او بازمى‏گردم. هود: 88). رُک بودن وصراحت لهجه و صداقتم را حمل بر جسارت و اسائه ادب نفرمایید. عرایضم در چهار قسمت اصلی زیر نگارش شده اند:
قسمت اول
آقای دکتر عثمانی، بنده منتقد شما هستم. به سه دلیل:
-یک شهروندم که به شما رأی داده ام و شما مدیون رأی بنده و همشهریان و روستاییان هستید. بنده و امثال من این اختیار و قدرت را به شما داده ایم تا به شهرستان ما خدمت کنید. «بر اساس اصول 6 و 56 و 58 قانون اساسی، اداره امور کشور و...حاکمیت، حق مردم است که بطور غیرمستقیم از طریق نمایندگان مردم اعمال می گردد».

منتقدم چون معتقدم(اعتقاد نیاز به سند ندارد) این فرایند خدمتگزاری انجام نمی شود.
- بنده فردی مستقل و مردمی هستم. از خانواده ای زحمتکش. بدون هیچ نوع وامداری یا وابستگی نه به شما و نه به آقای عباسی و نه جریان احمدی نژاد و نه اصول گرا و نه اصلاح طلب و نه غیره و غیره. این برچسب ها، جریان سازی ها، رنگ زدن ها، چوب کاری ها و... هرگز به ما نمی چسبد. پس حق داریم گفتگو کنیم، اعتراض کنیم، نقد کنیم، سوال داشته باشیم و از همه مهمتر از شما و دیگر مسئولین شهرستان، توضیح توأم با کمال احترام و ادب و تکریم بخواهیم و می خواهیم. بدون کوچک ترین رودربایستی و تعارف.
- شما حدود چهارسال قبل، با آقایان رضا هاشمی، حسن عزیزی، جمال خسروی، آوات دکاندار، سیدصلاح الدین و... اصرار به همکاری با بنده (این کودک نصیحت گو) داشتید. بر دیده منت نهادم. هم به این نیت که انجام وظیفه می کنم.

هم به حرمت شخص شما. هم به احترام دوستانمان. اما شرط گذاشتیم که هدفتان خدمت به مردم باشد و مانند چهارسال دور اول، به مردم پشت نکنید و هنگامه انتخابات با دردست داشتن چند تکه کاغذ تبلیغاتی و کلی شعار و کلمات رنگین و جملات متنوع و گوشه لبخندی ملیح و یک دست کواوپاتول نوک مدادی و پروژکتور و پاورپوینت و یاردبستانی ظاهر نشوید و کار شورا و شهردار و بقال و عطار و... را به نام خود ثبت نکنید.

بر این مبنا یک شب (09/12/1390)، در ستاد شما، ایراد عرایض کردم و همانجا گفتم که «من صلح طلبم. انعکاس صدای مردمم هستم. من نقد می کنم... این مردم بار دیگر به شما اطمینان کرده اند پس به اطمینان آنها پاسخ شایسته درخور مردم بدهید... در هر فرصت و مجال ممکنی بیاد داشته باشید که نماینده این مردمید. مرهون و مدیون این مردمید... این مردم از سر دلسوزی و علاقه و انتظار آمده اند.»

اما اکنون معتقدم که از عهده حداقل انتظار هم بر نیامده اید. غوغاسالاری و برچسب زدن و تهدید کردن و بازی با کلمات و وعده پست و موج سواری بی معناست. بسیاری از دلسوزان این شهر، به مانند بنده با شما عمل کردند و پیمان بستند. هیچ پست و مقام و حتی یک درخواست هم از شما نداشته ایم و نخواهیم داشت که اگر هم می داشتند امر غیرعادی نمی بود.

از همین جا درخواست می کنم این دلسوزان عزیز شهرستان، دست به قلم شوند و واقعاً تصدیق یا رد کنند. آیا غیر از این بود؟ دکترجان، پدر بزرگوار، این نقدها از سر دلسوزی است نه قدرت طلبی و پست خواهی و نماینده شدن! این مردم چه گناهی کرده اند که در آتش اختلاف، ترافیک، بیکاری، گرانی و عدم توسعه و نبود عمران و آبادانی و بازیگری و بازیگردانی برخی مسئولین بسوزند؟
قسمت دوم
هر کدام از جملات نامه سرگشاده اتان نیاز به ساعت ها بحث و بررسی دارد اما سه ایراد و اشتباه اخلاقی فاحش در آن نهفته است که سریع و مختصر عرض می کنم:
اول- تهدید. (1-یک فایل کامل و مستند از...؛ 2-بنده خیلی راحت می‌توانستم از مجرا و مسیر قانونی با افرادی که «نشر اكاذيب» می‌کنند، برخورد نمایم ولی استفاده از قدرت...؛ 3-اتفاقی نیفتد که شأن ارتقاء یافته مردم بوکان در سراسر کشور، تنزل یابد= تهدید است که اگر من نباشم شما همانی خواهید شد که بودید!)
دوم- تناقض گویی. (1-بهترین جواب، خاموشی و سکوت معنادار است...= اگر سکوت است دوهزار کلمه نامه برای چیست؟؛

2-وقت حقیر به عنوان نماینده مردم متعلق به خود مردم است= سه سال قبل متعلق به مردم نبود؟!! فقط هنگامه نزدیک شدن به انتخابات مال مردمید؟..

3- تمام تلاش ما اینست که مردمی پرسشگر و مسئولینی پاسخگو داشته باشیم= یکی به نعل و یکی به میخ زدن و یکی تهدید و یکی تحقیر کردن و... به نظر شما این تلاشی برای ایجاد تفاهم است؟

4- دغدغه بنده حضور مجدد در مجلس شورای اسلامی نیست= اگر نیست چطور در دبیرستان تبلیغ پخش می کنید و در سیمرغ فیلم می گذارید و در روستاها به بهانه گزارش کار، مشغولید؟

5- نطق حقیر را در دفاع از حقوق و معیشت فرهنگیان زحمتکش= نه شما حقیرید و نه دفاعی از حقوق فرهنگیان صورت گرفته. یادتان هست چندسال قبل درخصوص افزایش حقوق ما چه می فرمودید؟ فرهنگیان مودب و متین اند و باز برای شما در سالن کف می زدند!

6-دغدغه قلبی حقیر ایجاد، حفظ و صیانت از یک تیم مدیریتی قوی در سطح شهرستان است که کارآمد، ارزشی، متخصص، متعهد و با اخلاق باشند و مردم را ولی نعمت و ارباب خود بدانند نه رعیت خود..= از این رو از عده ای نامزد شورای شهر حمایت کردید و سپس از همان ها چند نفری کاملاً برگشتند و چنددستگی و اختلاف تشدید شد و..

7- دغدغه‌های حقیر از دغدغه‌های نخبگان دلسوز و مطالبات به حق مردم نشأت می‌گیرد= کدام نخبگان؟ مگر حرف کسی را قبول می کنید؟ همان نخبگانی که هر یکی به بهانه ای از تدریس دانشگاه ها دور افتاده اند یا در پست های معاونت اداره ای چپانده شده اند یا نخودی شده اند؟ این نخبگان چرا سکوت کرده اند؟)...

سوم- تکبر و خودبزرگ بینی و غرور (1-بنده فرصتی برای مجادله با این شکست خوردگان سیاسی ندارم= اگر دشمنت هم باشند بهتر است پای صحبتشان باادب و احترام بنشنیند. فرصت هم هست؛2-این مردم...به تلاش‌های بنده امید بسته‌اند= بسته بودند! چه کاری است که در سه سال نتوان کرد و در شش ماه آتی بتوان عالی انجام داد؟! شما نقطه امید این مردم نیستید. این خداوند متعال است که مردم چشم امید به او دوخته و بسته اند نه شما؛ 3-رفتار خود را به گونه ای تنظیم کرده‌ایم که دیگر نه کودکان، فرصت پیدا کنند که نقش پدری و اندرزگویی را بازی کنند و دایه مهربان‌تر از مادر شوند= کسی که مرا نصیحت کند یا حتی نیت خیر داشته باشد بوسه بر دستهایش می نهم. او را تحقیر نمیکنم و حافظ بیست جزء قرآن مجید و کارمند فرهنگی با پانزده سال سابقه و تدریس دانشگاهی را که حداقل 40مطلب درخصوص نقد و بررسی مسائل شهرستان بوکان از سر وظیفه و دلسوزی بدون کوچک ترین چشمداشت احدی، نوشته، نان و نمک منزلش را کرده باشم، کودک خطاب نمی کنم. 
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش ... هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت (حافظ)
4- با باد مقابله و مخالفت با ما...= مگر شما کی هستید که مخالفتت نکنند؟ ولی نعمتی یا خدمتگزار؟ معلم و مدرسی یا ارباب و بورژوا؟ مدیون رأی بنده و دیگرانی یا آقابالاسر؟ امام مالک (ع) خطاب به مرقد مبارک حضرت رسول الله (ص) فرمودند که سخن هرکسی قابل تردید و انکار است الا صاحب هذاالقبر. یا وقتی پیرزنی هشدار به حضرت عمربن خطاب داد که اشتباهش را اصلاح کند عمر(رض) باکمال تواضع فرمود اگر تکرار کردم با همین شمشیر سزایم بده.
قسمت سوم
اما سه مورد بسیار خوب و شایسته نیز در نامه سرگشاده تان ذکر شده که ترویج و بازنشر آن وظیفه است:
اول-«پیگیری مطالبات...و جبران نواقص گذشته، نیاز به تلاش و تمرکز مصاعف دارد...و باید رضایتمندی خداوند متعال به عنوان هدف اصلی مورد نظر قرار گیرد». این مورد خواست قلبی تمام شهرستان است و در این مدت باقیمانده، خالصانه دعا می کنیم که این تلاش در راستای خدمت به مردم و جلب رضایت الهی، مضاعف و متمرکز شود.
دوم- نوشته اید «امیدوارم با صداقت و خلوص رفتار شود و عادت شوم پرونده تراشی برای همیشه از این شهر برچیده شود و رسم استفاده از شیوه‌های غیراخلاقی و رفتارهای پوپولیستی و ماکیاولی برای کسب جاه و مقام، از این دیار که دیار عزّت و شرف و بصیرت است، رخت بربندد». ما هم امیدواریم.
سوم- اشاره کردن به «مرکز تصویر برداری، توسعه بیمارستان، فاز اول کنارگذر، سیلوی افقی هفتاد هزار تنی، خط دوم انتقال آب، گازرسانی به حاشیه شهر و روستاها، سد خراسانه، مجتمع پتروشیمی، سد سیمینه، ارتقاء و توسعه مراکز آموزش عالی و...» که این تنها بخش کوچکی از کارهای ناتمام چندساله ای است که انشاءالله به بهره برداری برسند و برای هنگامه انتخابات و تبلیغات نگه داشته نشوند و لازم به ذکر است که این پروژه ها حاصل تلاش مردم و خویشتن داری و صبوری و فرصت بخشی آنها، فعالیتهای نیمه تمام نمایندگان ادوار قبل، کار شورای شهر و شهرداری، مسئولین دیگر اداره ها و هماهنگی آنها، نخبگان و متخصصین بومی می باشد و این به معنای نادیده گرفتن نقش شما نیز نیست.
قسمت چهارم
پیشنهاد
با توجه به وضعیت کنونی شهر، دسته بندی و جناح بندی ایجاد شده، برخی آسیب های موجود و برنامه های پیش روی شهرستان با نیم نگاهی به مسئله انتخابات پیش رو، بنده به عنوان یک همشهری با چاشنی نقد و بررسی، پیشنهاد می کنم که عالیجنابان آقای حاجی بمثابه سیاستدانی پیش کسوت و باتجربه و دکتر قسیم عثمانی بمثابه هشت سال نمایندگی و داشتن فرصت و مجال خدمت، در انتخابات پیش رو شرکت نکنند و عرصه را برای خدمت دیگران مهیا سازند و دین خود به این مردم بزرگوار و دیار مظلوم را به کمال برسانند و چونان باغبانانی ماهر و اساتیدی دلسوز راهنمای دیگر نخبگان و افراد جامعه باشند و تجربیات و سرمایه خود را چونان پشتوانه حمایتی برای نسل بعد درنظر بگیرند و اثبات نمایند که شیفته قدرت نیستند و تشنه خدمت اند.

جناب عباسی نیز سنگ سکوتی بر رویدادهای گذشته بنهند و جوّ عمومی شهر به سمت و سوی صلح و صفا و برپایه خدمت صادقانه پیش برود. وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (و از پروردگار خود آمرزش بخواهيد سپس به درگاه او توبه كنيد كه پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان] است) باشد که در سایه بیانات مقام معظم رهبری از هرگونه اختلاف و تفرقه دوری گزینیم و به سمت همزبانی و همدلی بیشتر پیش رویم. در چند سطر اخیر، قصد اسائه ادب و جسارت به هیچ کسی نبوده و نیست و آرزوی توفیق روزافزون برای خدمتگزاران صادق این مرز و بوم لایق را دارم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

آلوده کردن فضای انتخابات 94 بوکان را خاتمه دهید

بنا به ضرورت و وظیفه روشنگری و اینکه می بینم اوضاع و فضای انتخاباتی از هم اکنون راه دیگری می پوید و به سادگی به حاشیه دو قطبی کشیده می شود این مطلب را درخصوص مسئله تحرکات انتخاباتی اصول گرایان و احمدی نژادی ها و بیانات آقای دکتر عثمانی و حاج حسن عباسی و دیگر سایت های منطقه می نویسم.

 این جریان وقتی آغاز شد که عده ای از دوستان در منزل آقای عباسی (فرماندار سابق بوکان) مهمان بودند. بنده نیز دعوت بودم و در این مهمانی عصرانه حضور داشتم. جلسه متشکل از این افراد بود: عده ای از صاحبنظران بوکان (متشکل از ماموستا، فرهنگی، عضو شورای شهر و...)، عده ای از اصول گرایان شاهین دژ (متشکل از بازنشسته سپاه، فرهنگی، ...)، عده ای از فرمانداران سابق، نماینده مجلس، عده ای از مقامات استانی. جلسه برای هم اندیشی و دعوت به تشکیل تشکلی در خط ولایت و گرایش غالب اصول گرایی بود که دو کار و وظیفه عمده و اصلی مدنظر موسسان آن بیان شد: کار فرهنگی و کار سیاسی. از همان اول خاطرنشان شد که این تشکل صرفاً برای ورود به انتخابات نیست و تداوم خواهد داشت اما برای انتخابات برنامه ورود دارد و این در چارچوب قانون و زیر پرچم ولایت، بدون کوچک ترین تخلف و بداخلاقی صورت خواهد گرفت. منبع مالی این تشکل، تامین از همت اعضا درنظر گرفته شده و صراحتاً بیان شد که این تشکل و هدف به معنای کارکردن برای آقای احمدی نژاد یا شخص خاصی نیست. این کلیت بیانات این هیئت مهمانان استانی بود. آقای عباسی درخصوص آسیب شناسی انتخابات و عدم اجازه به نمایندگان درخصوص استفاده از امکانات دولتی فعلی برای تبلیغ زودهنگام ایراد سخنرانی کردند که بلافاصله با مخالفت دیگران روبرو شدند و بحث و بررسی جزئیات حوزه های انتخابی را موکول به جلسات خاص بعدی کردند و این عین عبارت دوستان بود که ما گرد هم نیامده ایم تا دادگاه اشخاص را برگزار کنیم. سپس سخنگوی هیئت شاهیندژ گلایه هایی از وضعیت عزل و نصب ها و نحوه رفتار با اصول گرایان در آن منطقه ارائه دادند. بعد عصرانه ای متشکل از گوجه، کوکی، آش محلی با نان و هندوانه و دوغ صرف شد (بخاطر این جزئیات را می نویسم چون گفته بودند عصرانه مفصل!). در کل این جلسه هیچ کسی (مسئول، معمم یا عادی) از هیچ شخص خاصی اسم نبرده یا غیبت و بدگویی کسی روی نداد. بعد از عصرانه، بنده عرایضی در شش هفت قسمت بیان داشتم مبنی بر اینکه چه اصول گرایان و چه اصلاح طلب ها وقتی در بوکان مسئولیت و قدرت را در اختیار داشته اند، نسبت به مردم و خدمت به بوکان کم لطفی ها کرده اند. برای بهتر شدن روال کار در راستای هدف مقدسی که دارند این پیشنهادها را گفتم که مبنی بودند بر جذب نیروهای جوان، تاکید بر استفاده از ظرفیت صداوسیمای استان، تقویت بُعد نظریه پردازی (چون معتقدم که بعد عملگرایی اصول گرایان قوی است چنان که بعد نظری اصلاح طلب ها قوی است) و بالاخره توجه به ذائقه اصلاح طلبی مناطق کردنشین که مورد توجه مهمانان و حاضران قرار گرفت.

 لازم به ذکر است در جلسه خبرنگاران هم حضور داشتند. جلسه ای سرّی و محرمانه و غیرقانونی و غیرعادی نبود. سپس جلسه با صلوات و رد بدل کردن بعضی صحبت های دوسه نفره به پایان رسید. ما به منزل برگشتیم. شب آقای دکتر عثمانی با دو همراه عزیز دیگر، مهمان من بودند. البته چند روز پیش این زمان ملاقات هماهنگ شده بود و همزمانی آنها بی ارتباط است. هیچ بحثی از جلسه منزل آقای عباسی نشد. چه از جانب آقای دکتر و چه از جانب این آقای دکتر. این دیدار صرفاً بعد از حدود چهار سال جهت تجدید زیارت و دیدار بود و با سخنان زیبای همراهان، بیشتر به خوشی گذشت و با کمترین رنگ و بوی انتخاباتی به پایان رسید. چند روز بعد بر روی سایت ها مشاهده کردم که با آقای دکتر عثمانی درخصوص تحرکات انتخاباتی گروه آقای احمدی نژاد مصاحبه کرده اند. قسمتی از اظهارات ایشان مورد تائید بنده نیست. چون حقیقتاً آنچه که در آن جلسه روی داد مربوط به انتخابات نبود. مربوط به رئیس جمهور سابق نبود. مربوط به گزارش نویسی یا بدگویی از آقای دکتر عثمانی یا شخص دیگری نبود. جبهه گیری اصول گرا و اصلاح طلب نبود. تعیین فرد یا افرادی نامزد مجلس برای موردحمایت اصول گرایان واقع شدن نبود. هیچ کدام از نامزدهای احتمالی انتخابات پیش روی بوکان (مثلا آقای کریمی، زنده باد، منگور، مرزنگ، حسن زاده، محمدیان، فیضی، هوشیار، برزگر، حبیب زاده و...) هم آنجا تشریف نداشتند. اگر هم تشریف می داشتند به معنای منتسب کردن به جریان احمدی نژادی نیست. من که با تمام جریان های فکری، فرهنگی و سیاسی کشور و شهرم در حد توان در ارتباطم به این معنا نیست که وقتی در جلسه آقای عثمانی حضور داشته باشم پس جزو قسیمیون هستم یا در جلسه آقای عباسی حضور داشته باشم پس جزو عباسیون هستم. فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه.

بعد از این مصاحبه، آقای عباسی واکنش نشان داده و جریان را تا حدودی شفاف سازی کردند. آقای فیضی می ترسیدند از اینکه مردم فکر کنند وی منتسب به احمدی نژاد و عباسی است و از رأی هایش کاسته شود. عصر با بنده تماس گرفتند و طی پیاده روی مختصر، مانند روال مظلوم نمایی که دارند اظهار تاسف و مورد ظلم واقع شدن نمودند. عرض کردم مشکلی نیست جوابیه ای بنویسید و به مردم اطلاع دهید که حضور نداشته اید. هیچ چیز بهتر از صداقت و شجاعت در جریان خدمت به مردم خیر و مفید نیست. این کار را هم نکردند. سپس این قضیه بین سایت های وزین بوکان و دیگر شهرستان ها هم گسترش پیدا کرد (مانند روانگه، پیام بهاران، کانی پرس، زریان و...) و دوباره جوابیه و مصاحبه از جانب آقای دکتر عثمانی و حاج حسن عباسی رد و بدل شد. سخنان آقای عباسی بیشتر از سخنان آقای عثمانی صرفاً در خصوص آن جلسه و جریان های بعد از آن و اظهارات مربوط به آن، صحت دارد و بیشتر مورد تائید است. آن هم فقط به عنوان مهمانی که عیناً حضور داشته و ناظر بر اوضاع بودم. اما این روال و رفتار هر دو بزرگوار را به هیچ وجه تائید نمی کنم و نمی پسندم. (هرچند جسارت شهروند شاگردی در حال یادگیری است در حضور بزرگان و مشایخ و اساتید شهر).

این مردم و این شهر، درخور رفتارهای بس بزرگوارانه و عزتمندمنشانه شما بزرگان این شهر است. بزرگ نمایی کردن یک جلسه مهمانی و به حاشیه کشاندن آن یا بیان کردن جزئیات رفتاری و پیامک های دوران رفاقت تان و تحقیر و تزلزل شخصیتی و عقیدتی و... یا منتسب کردن بنده خدایی مظلوم به جریانی سیاسی و بزرگ کردن آن در شأن این مردم و تحصیل کرده ها و نخبگان آن نیست. این مردم از شعور سیاسی و فرهنگی بالایی برخوردارند و این طور فکر نکنید که در طول هشت سال فرمانداری، بوکان را مدینه فاضله کرده اید یا در طول هشت سال نمایندگی یک پروژه مفید برای بوکان جذب کرده اید. این روال بگومگو و آلوده کردن فضای انتخابات پیش رو و تسویه کردن خرده حساب های شخصی به نفع شهر و انتخاب شایسته برای مجلس نیست. این روال سنتی حاجیون، عثمانیون و عباسیون را با مناظره های روکردنی، رکیک گویی و بداخلاقی های انتخاباتی ادامه ندهید. اجازه دهید تا این شهرستان نفسی راحت و آسوده مبتنی بر تفاهم و دوستی و مودت و دور از اختلاف و چندچهره بازی بکشد. به خداوند علیم و عظیم قسم که یکی از عامل های اصلی عقب ماندگی این شهرستان سرافراز همین اخلاق نامناسب مدیریتی در طول این چندسال بوده است.

بس کنید این زیاده خواهی و منیت و دو به هم زنی و مقام طلبی را، بس کنید این طایفه گری و دندان کروچه کردن به همدیگر را، بس کنید این تهدید و تطمیع و لابی زدن ها و شبنامه نویسی ها را، بس کنید دامن زدن به این شرم و ننگ عقب ماندگی که مانند زگیلی بر پیشانی این شهر دهن کجی می کند. بس کنید این جو خفقان و پرونده سازی و اختلاف افکنی را. جلسه ای تشکیل شد. قانونی. در راستای خدمت به مرام و مقام ولایت. مصاحبه ای شد. در راستای شفاف سازی جریان انتخابات احمدی نژادی ها و اصول گرایان. دیگر خارج از این هیچی نیست. انگار هیچ مشکلی نداریم جز این مباحث پیش پا افتاده. انگار هیچ فشاری بر دوش این مردم نیست جز این مباحث پیش پا افتاده. انگار تمام طرح ها و پروژه هایمان به ثمر رسیده و کارناتمامی نداریم جز این مباحث پیش پا افتاده. انگار هیچ معضل و آسیب اجتماعی و خانوادگی و معیشتی نداریم جز این مباحث پیش پاافتاده. دیگران دست به دست هم می دهند تا شهر و دیارشان را آباد کنند، عیب و ایرادهای همدیگر را حتی الامکان بپوشانند، نقطه قوت ها را برجسته سازندو برای نقطه ضعف ها راهکار بیابند، اما ما تمام انرژی مان را صرف حاشیه سازی و شایعه پراکنی و چندچهره بازی می کنیم. مهاباد غرورآمیز، بحمدالله، گل سرسبد مناطق کردنشین شده است. سقز مهمان نواز، گام های بلندطبعانه توسعه را برداشته است. سردشت سرسبز و اشنویه غیور روی به عمران و تاکید بر نخبگان بومی و پتانسیل های گردشگری و مرزی و باغداری پیشرفته آورده اند. اورمیه با افتخار بر محور وحدت و همگرایی بین این همه تنوع می چرخد و با موج آبادانی اش می تازد. در مسیر میاندوآب به تبریز دهها پل و کیلومترها بزرگراه زده می شود ولی ما هنوز به قدرت  حمایت از هم، عشق و محبت و صداقت و خدمت راستین، ایمان کافی و وافی نیاورده ایم.

در راستای روشنگری اوضاع و کنارزدن این گل آلودگی ها وظیفه خود می دانستم تااین نکات را یاداور شوم. بسیاری از موارد را هم حمل بر وظیفه رازداری و میزبانی یا مهمانی نگفته و نخواهم گفت. برای هر نوع جوابیه و فرمایش و انتقادی، مستدل و حضوری، اعلام آمادگی کامل هم می کنم.

پذیره گر شوی، خدمت گذاریم... هوای صحبت و پیوند داریم (پروین اعتصامی، عهد خونین)

برای سالم سازی فضای انتخابات پیش رو بنده دو کار انجام دادم. اول بیشتر نامزدهای احتمالی انتخابات پیش رو را به منزلم دعوت کردم. با هماهنگی تلفنی و حضوری خود آنها، دو روز قبل، زمان جلسه مشخص شد. هدف برایشان تشریح شد که هم اندیشی در خصوص رعایت اخلاق انتخاباتی و آشنایی با افکار یکدیگر است و لاغیر. دعوت را قبول کردند(بجز آقای حبیب زاده که فقط تلفنی از جلسه و دعوت مطلع شدند). حضار برای هریک مشخص بود. اما فقط آقای زنده باد تشریف آوردند و واقعاً زنده باد به جرأت و صداقتشان. آقای حبیب زاده فرمودند شیرازند. آقای منگور فرمودند سردشت اند. آقای هوشیار فرمودند میاندوآب اند. آقای کریمی فرمودند بوگه به سی اند. آقای فیضی فرمودند «سه ره خوشی اند» طبق معمول و... بعداً بنده را متهم به توطئه کردند. این آقایان اگر از اکنون نتوانند همدیگر را تحمل کنند، اگر نتوانند هم اندیشی کنند، اگر نتوانند اهدافشان را در راستای خدمت به مردم همسو کنند، چطور در آینده که قدرت در دست هر کدام باشد می توانند حضور دیگری را تحمل کنند؟!! دقیقاً می شود مثل زمان حال حاضر. این مردم حق دارند بدانند که در شهر چه می گذرد. کار دوم این بود که در جلسه ای با اصحاب رسانه (زریان، کانی پرس، صدای آشنا، جامعه کردستان و...) مهمان بودم و از همین جا کمال تشکر از زحمات تک تک شان را دارم. این عزیزان را دعوت کردم به دو مورد:

اول- همگرایی رسانه ها در صنف خود که آنها مدیریت فضای رسانه ای بکنند و صرفاً ابزار نباشند.

دوم- ناظر بر اخلاق انتخاباتی باشند و در همین راستا روشنگر و اطلاع رسان باشند نه صرفا مبلغ.

پیشنهاد

فرصت را مغتنم می شمارم و این دعوت و پیشنهاد را خدمت مردم و نخبگان و به ویژه صاحبنظران پیش کسوت عرض می کنم که بیایید و ستاد مردمی نظارت بر اخلاق انتخاباتی تشکیل دهیم. این ستاد قانونی، دارای منزلت اجتماعی و نقش کدخدامنشی و به ویژه داوری و نظارتی داشته باشد. از تمام اقشار به ویژه بزرگان شهر، حضور داشته باشند. پل ارتباطی بین مردم و مسئولین برای ارائه پیشنهادها و حل مشکلات باشند. دارای سایت و بیانیه باشد و جامعه کنونی را از این رکود و رخوت نسبی به سوی پویایی و مشارکت بیشتر یاریگر باشد. آرزوی توفیق روزافزون خدمت صادقین و صالحین را داریم و به امید کشوری آبادتر و جامعه ای امن و سالم تر و استانی همگراتر و شهرستانی توسعه یافته تر هستیم. من معتقدم بوکان، به زودی، انشاءالله، مسیر پیشرفت فوق العاده مبارکی را شروع و طی خواهد کرد.