فضای عمومی و شهروندی نیاز به ایجاد بحث و گفتگو و نقد و بررسی دارد. درمان بسیاری از دردهای جامعه، آگاهی است و بسیاری از آسیب ها و مشکلات و معضلات افراد و جامعه از کمبود یا نبود آگاهی است.

روشنگری و اطلاع دهی و آگاهی بخشی یکی از اصلی ترین وظایف آموزش و پرورش، دانشگاه، صداوسیما، نخبگان و متولیان هنری است. لازمه این فرهنگِ بحث و گفتگو، داشتن صداقت، شجاعت، ظرفیت و سعه صدر، مدارک و اسناد، نیت خیر و ارائه راهکار است.

همیشه برای بنده جای سوال بوده که شهرستان بوکان با وجود این نعمت عظیم نخبگان و خردمندان و تحصیل کرده ها و جوانان فعال و پر ایده، چرا فضای نقد و بررسی و بحث و گفتگوی شفاهی یا مجازی کمرنگ و سست جان است؟! نقد و بررسی در چارچوب قانون و اخلاق اسلامی، خدمت و رحمت است که مسئولیت سنگینی بر دوش افراد می نهد.

این نوشته نیز بمانند سایر مطالب و نوشته های چاپ شده و منتشر شده و حتی مباحث پخش مستقیم صدا و سیما، صرفاً در راستای انجام وظیفه جامعه شناختی و آگاهی بخشی بیشتر است. إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ. (من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا كه بتوانم ندارم و توفيق من جز به [يارى] خدا نيست بر او توكل كرده‏ام و به سوى او بازمى‏گردم. هود: 88). رُک بودن وصراحت لهجه و صداقتم را حمل بر جسارت و اسائه ادب نفرمایید. عرایضم در چهار قسمت اصلی زیر نگارش شده اند:
قسمت اول
آقای دکتر عثمانی، بنده منتقد شما هستم. به سه دلیل:
-یک شهروندم که به شما رأی داده ام و شما مدیون رأی بنده و همشهریان و روستاییان هستید. بنده و امثال من این اختیار و قدرت را به شما داده ایم تا به شهرستان ما خدمت کنید. «بر اساس اصول 6 و 56 و 58 قانون اساسی، اداره امور کشور و...حاکمیت، حق مردم است که بطور غیرمستقیم از طریق نمایندگان مردم اعمال می گردد».

منتقدم چون معتقدم(اعتقاد نیاز به سند ندارد) این فرایند خدمتگزاری انجام نمی شود.
- بنده فردی مستقل و مردمی هستم. از خانواده ای زحمتکش. بدون هیچ نوع وامداری یا وابستگی نه به شما و نه به آقای عباسی و نه جریان احمدی نژاد و نه اصول گرا و نه اصلاح طلب و نه غیره و غیره. این برچسب ها، جریان سازی ها، رنگ زدن ها، چوب کاری ها و... هرگز به ما نمی چسبد. پس حق داریم گفتگو کنیم، اعتراض کنیم، نقد کنیم، سوال داشته باشیم و از همه مهمتر از شما و دیگر مسئولین شهرستان، توضیح توأم با کمال احترام و ادب و تکریم بخواهیم و می خواهیم. بدون کوچک ترین رودربایستی و تعارف.
- شما حدود چهارسال قبل، با آقایان رضا هاشمی، حسن عزیزی، جمال خسروی، آوات دکاندار، سیدصلاح الدین و... اصرار به همکاری با بنده (این کودک نصیحت گو) داشتید. بر دیده منت نهادم. هم به این نیت که انجام وظیفه می کنم.

هم به حرمت شخص شما. هم به احترام دوستانمان. اما شرط گذاشتیم که هدفتان خدمت به مردم باشد و مانند چهارسال دور اول، به مردم پشت نکنید و هنگامه انتخابات با دردست داشتن چند تکه کاغذ تبلیغاتی و کلی شعار و کلمات رنگین و جملات متنوع و گوشه لبخندی ملیح و یک دست کواوپاتول نوک مدادی و پروژکتور و پاورپوینت و یاردبستانی ظاهر نشوید و کار شورا و شهردار و بقال و عطار و... را به نام خود ثبت نکنید.

بر این مبنا یک شب (09/12/1390)، در ستاد شما، ایراد عرایض کردم و همانجا گفتم که «من صلح طلبم. انعکاس صدای مردمم هستم. من نقد می کنم... این مردم بار دیگر به شما اطمینان کرده اند پس به اطمینان آنها پاسخ شایسته درخور مردم بدهید... در هر فرصت و مجال ممکنی بیاد داشته باشید که نماینده این مردمید. مرهون و مدیون این مردمید... این مردم از سر دلسوزی و علاقه و انتظار آمده اند.»

اما اکنون معتقدم که از عهده حداقل انتظار هم بر نیامده اید. غوغاسالاری و برچسب زدن و تهدید کردن و بازی با کلمات و وعده پست و موج سواری بی معناست. بسیاری از دلسوزان این شهر، به مانند بنده با شما عمل کردند و پیمان بستند. هیچ پست و مقام و حتی یک درخواست هم از شما نداشته ایم و نخواهیم داشت که اگر هم می داشتند امر غیرعادی نمی بود.

از همین جا درخواست می کنم این دلسوزان عزیز شهرستان، دست به قلم شوند و واقعاً تصدیق یا رد کنند. آیا غیر از این بود؟ دکترجان، پدر بزرگوار، این نقدها از سر دلسوزی است نه قدرت طلبی و پست خواهی و نماینده شدن! این مردم چه گناهی کرده اند که در آتش اختلاف، ترافیک، بیکاری، گرانی و عدم توسعه و نبود عمران و آبادانی و بازیگری و بازیگردانی برخی مسئولین بسوزند؟
قسمت دوم
هر کدام از جملات نامه سرگشاده اتان نیاز به ساعت ها بحث و بررسی دارد اما سه ایراد و اشتباه اخلاقی فاحش در آن نهفته است که سریع و مختصر عرض می کنم:
اول- تهدید. (1-یک فایل کامل و مستند از...؛ 2-بنده خیلی راحت می‌توانستم از مجرا و مسیر قانونی با افرادی که «نشر اكاذيب» می‌کنند، برخورد نمایم ولی استفاده از قدرت...؛ 3-اتفاقی نیفتد که شأن ارتقاء یافته مردم بوکان در سراسر کشور، تنزل یابد= تهدید است که اگر من نباشم شما همانی خواهید شد که بودید!)
دوم- تناقض گویی. (1-بهترین جواب، خاموشی و سکوت معنادار است...= اگر سکوت است دوهزار کلمه نامه برای چیست؟؛

2-وقت حقیر به عنوان نماینده مردم متعلق به خود مردم است= سه سال قبل متعلق به مردم نبود؟!! فقط هنگامه نزدیک شدن به انتخابات مال مردمید؟..

3- تمام تلاش ما اینست که مردمی پرسشگر و مسئولینی پاسخگو داشته باشیم= یکی به نعل و یکی به میخ زدن و یکی تهدید و یکی تحقیر کردن و... به نظر شما این تلاشی برای ایجاد تفاهم است؟

4- دغدغه بنده حضور مجدد در مجلس شورای اسلامی نیست= اگر نیست چطور در دبیرستان تبلیغ پخش می کنید و در سیمرغ فیلم می گذارید و در روستاها به بهانه گزارش کار، مشغولید؟

5- نطق حقیر را در دفاع از حقوق و معیشت فرهنگیان زحمتکش= نه شما حقیرید و نه دفاعی از حقوق فرهنگیان صورت گرفته. یادتان هست چندسال قبل درخصوص افزایش حقوق ما چه می فرمودید؟ فرهنگیان مودب و متین اند و باز برای شما در سالن کف می زدند!

6-دغدغه قلبی حقیر ایجاد، حفظ و صیانت از یک تیم مدیریتی قوی در سطح شهرستان است که کارآمد، ارزشی، متخصص، متعهد و با اخلاق باشند و مردم را ولی نعمت و ارباب خود بدانند نه رعیت خود..= از این رو از عده ای نامزد شورای شهر حمایت کردید و سپس از همان ها چند نفری کاملاً برگشتند و چنددستگی و اختلاف تشدید شد و..

7- دغدغه‌های حقیر از دغدغه‌های نخبگان دلسوز و مطالبات به حق مردم نشأت می‌گیرد= کدام نخبگان؟ مگر حرف کسی را قبول می کنید؟ همان نخبگانی که هر یکی به بهانه ای از تدریس دانشگاه ها دور افتاده اند یا در پست های معاونت اداره ای چپانده شده اند یا نخودی شده اند؟ این نخبگان چرا سکوت کرده اند؟)...

سوم- تکبر و خودبزرگ بینی و غرور (1-بنده فرصتی برای مجادله با این شکست خوردگان سیاسی ندارم= اگر دشمنت هم باشند بهتر است پای صحبتشان باادب و احترام بنشنیند. فرصت هم هست؛2-این مردم...به تلاش‌های بنده امید بسته‌اند= بسته بودند! چه کاری است که در سه سال نتوان کرد و در شش ماه آتی بتوان عالی انجام داد؟! شما نقطه امید این مردم نیستید. این خداوند متعال است که مردم چشم امید به او دوخته و بسته اند نه شما؛ 3-رفتار خود را به گونه ای تنظیم کرده‌ایم که دیگر نه کودکان، فرصت پیدا کنند که نقش پدری و اندرزگویی را بازی کنند و دایه مهربان‌تر از مادر شوند= کسی که مرا نصیحت کند یا حتی نیت خیر داشته باشد بوسه بر دستهایش می نهم. او را تحقیر نمیکنم و حافظ بیست جزء قرآن مجید و کارمند فرهنگی با پانزده سال سابقه و تدریس دانشگاهی را که حداقل 40مطلب درخصوص نقد و بررسی مسائل شهرستان بوکان از سر وظیفه و دلسوزی بدون کوچک ترین چشمداشت احدی، نوشته، نان و نمک منزلش را کرده باشم، کودک خطاب نمی کنم. 
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش ... هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت (حافظ)
4- با باد مقابله و مخالفت با ما...= مگر شما کی هستید که مخالفتت نکنند؟ ولی نعمتی یا خدمتگزار؟ معلم و مدرسی یا ارباب و بورژوا؟ مدیون رأی بنده و دیگرانی یا آقابالاسر؟ امام مالک (ع) خطاب به مرقد مبارک حضرت رسول الله (ص) فرمودند که سخن هرکسی قابل تردید و انکار است الا صاحب هذاالقبر. یا وقتی پیرزنی هشدار به حضرت عمربن خطاب داد که اشتباهش را اصلاح کند عمر(رض) باکمال تواضع فرمود اگر تکرار کردم با همین شمشیر سزایم بده.
قسمت سوم
اما سه مورد بسیار خوب و شایسته نیز در نامه سرگشاده تان ذکر شده که ترویج و بازنشر آن وظیفه است:
اول-«پیگیری مطالبات...و جبران نواقص گذشته، نیاز به تلاش و تمرکز مصاعف دارد...و باید رضایتمندی خداوند متعال به عنوان هدف اصلی مورد نظر قرار گیرد». این مورد خواست قلبی تمام شهرستان است و در این مدت باقیمانده، خالصانه دعا می کنیم که این تلاش در راستای خدمت به مردم و جلب رضایت الهی، مضاعف و متمرکز شود.
دوم- نوشته اید «امیدوارم با صداقت و خلوص رفتار شود و عادت شوم پرونده تراشی برای همیشه از این شهر برچیده شود و رسم استفاده از شیوه‌های غیراخلاقی و رفتارهای پوپولیستی و ماکیاولی برای کسب جاه و مقام، از این دیار که دیار عزّت و شرف و بصیرت است، رخت بربندد». ما هم امیدواریم.
سوم- اشاره کردن به «مرکز تصویر برداری، توسعه بیمارستان، فاز اول کنارگذر، سیلوی افقی هفتاد هزار تنی، خط دوم انتقال آب، گازرسانی به حاشیه شهر و روستاها، سد خراسانه، مجتمع پتروشیمی، سد سیمینه، ارتقاء و توسعه مراکز آموزش عالی و...» که این تنها بخش کوچکی از کارهای ناتمام چندساله ای است که انشاءالله به بهره برداری برسند و برای هنگامه انتخابات و تبلیغات نگه داشته نشوند و لازم به ذکر است که این پروژه ها حاصل تلاش مردم و خویشتن داری و صبوری و فرصت بخشی آنها، فعالیتهای نیمه تمام نمایندگان ادوار قبل، کار شورای شهر و شهرداری، مسئولین دیگر اداره ها و هماهنگی آنها، نخبگان و متخصصین بومی می باشد و این به معنای نادیده گرفتن نقش شما نیز نیست.
قسمت چهارم
پیشنهاد
با توجه به وضعیت کنونی شهر، دسته بندی و جناح بندی ایجاد شده، برخی آسیب های موجود و برنامه های پیش روی شهرستان با نیم نگاهی به مسئله انتخابات پیش رو، بنده به عنوان یک همشهری با چاشنی نقد و بررسی، پیشنهاد می کنم که عالیجنابان آقای حاجی بمثابه سیاستدانی پیش کسوت و باتجربه و دکتر قسیم عثمانی بمثابه هشت سال نمایندگی و داشتن فرصت و مجال خدمت، در انتخابات پیش رو شرکت نکنند و عرصه را برای خدمت دیگران مهیا سازند و دین خود به این مردم بزرگوار و دیار مظلوم را به کمال برسانند و چونان باغبانانی ماهر و اساتیدی دلسوز راهنمای دیگر نخبگان و افراد جامعه باشند و تجربیات و سرمایه خود را چونان پشتوانه حمایتی برای نسل بعد درنظر بگیرند و اثبات نمایند که شیفته قدرت نیستند و تشنه خدمت اند.

جناب عباسی نیز سنگ سکوتی بر رویدادهای گذشته بنهند و جوّ عمومی شهر به سمت و سوی صلح و صفا و برپایه خدمت صادقانه پیش برود. وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ (و از پروردگار خود آمرزش بخواهيد سپس به درگاه او توبه كنيد كه پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان] است) باشد که در سایه بیانات مقام معظم رهبری از هرگونه اختلاف و تفرقه دوری گزینیم و به سمت همزبانی و همدلی بیشتر پیش رویم. در چند سطر اخیر، قصد اسائه ادب و جسارت به هیچ کسی نبوده و نیست و آرزوی توفیق روزافزون برای خدمتگزاران صادق این مرز و بوم لایق را دارم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.