سردار از دریچه اهل قلم
سردار از دریچه اهل قلم
سُبْحَانَكَ لَاعِلْمَ لَنَا إِلَّا مَاعَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيم وَالصَّلَوه وَالسَّلامُ عَلَی رَسوُلِ الاَمینِ وَ عَلَی آلِهِ وَ اَصحَابِهِ وَ اَتبَاعِهِ اَجمَعین اِلَی یَومِ الدّین.
جای بسی خوشوقتی و خوشحالی است که وظیفهی خطیر تقدیر و تقریظ بر اثر مبارکِ مجموعهی مقالاتِ همایش سردار عزیزخان بر این اقل و احقر گماشته شده و همدم با مجتهدالشعراء قاآنی شیرازی میسراییم که:
گفتا پس از ولای خدا و رسول و آل ... از مردمان عزیزترت کیست در نظر؟
گفتم توگرچه هستی چون جانِ برم عزیز ... مهر عزیز خان بود از تو عزیزتر
یزدان گذاشت نام ترا از ازل، عزیز ... نامی که او گذارد اینسان کند اثر.
و اما بحث و فحصِ مسائل و مناقب اشخاصِ تاریخساز به ویژه در گذر و نظر زمان، نیاز مبرم و ملزم به نگاه تاریخ اجتماعیِ بستر آن ظهور و افولها دارد از این رو اشارت و نظارتی مجمل بر تاریخ جهان و ایرانِ دورهی سردار عزیزخان میاندازیم:
به هنگام ظهور و حضور سردار، اوضاع جهان آبستن تغییرات سریع و بدیعی بود که جایگاه و پایگاه آیندهی ملل و دول را بر این دایرهی دوّار قدرتگیری و قدرتنمایی رقم میزد. ما ایرانیان در موقعیّت و زمان قابل قبولی قرار داشتیم. همزمان با حکم سرداریِ عزیزخان بود که فرانکلین پیرس (بعد از میلارد فیلمور در ۱۲۲۹ تا ۱۲۳۱خورشیدی و دوران سلطنت ناصر الدین شاه قجر و گشایش دارالفنون) در 1852به عنوان چهاردهمین رئیسجمهور آمریکا از دموکراتها انتخاب شد و حیات حزب ویگ پایان یافت و رویکرد تشکیل دولت-ملّتهای مبتنی بر دموکراسی از نوع رایگیریها در بورس و کورس افتاد و خطکشها بر روی نقشه به جان امپراطوریها افتادند و دهها کشور قد و نیم قد شکل گرفتند.
در فرانسه، چارلز لوئیس بناپارت (ناپلئونIII) از ۱۸۴۹ تا ۱۸۵۲ رئیسجمهور بود و از ۱۸۵۲ تا ۱۸۷۰ تحت عنوان «ناپلئون سوّم» امپراتور این کشور شد و قانون اساسی مصوّب گردید. پس از جنگ کریمه و اتریش، شکوه و اعتبار سیاسی آنها به عنوان حامی ملتها به اوج رسید. غربرفتگان قجری و تحصیلکردههای درباری قوانین مصوب فرانسه را نقطه عطف پیشرفت دول و مشارفت ملل میدانستند.
همزمان با دارالفنون عزیزخان است که قدیمیترین دانشگاه استرالیا، دانشگاه سیدنی افتتاح شد. چارلز دیکنزِ صاحب سبک جهانی40 ساله شد و در ایالات متحده و شهر نیویورک، اولین حمام عمومی و در بریتانیا و شهر لندن، اولین توالت عمومی زنان افتتاح گردید. دانشمندان علوم پایه و طبیعی یکی بعد از دیگری ظهور میکردند. جدا از تاثیرگذاری آمریکا، بریتانیا، فرانسه، شوروی سابق و روسیهی لاحق در آن طرف آب، دوران سردار همزمان با پایانِ قدرت بدرخان پاشا (پدر ملّیگرایی کوردی که در امپراطوری عثمانی پرچم استقلال را برافراشت) در کردستان ترکیه کنونی بود که توسط لشکرکشی و همدستی تورکها و برادرزاده اش به قصد جانشینی، ساقط و سپس فریبخورده نیز اعدام شد.
اما اوضاع داخلی ایران، یارای حرکت با این شتابِ پیشرفت بیرون را نداشت. هرچه تمدن، کهنتر چسبندگی بازوان سنّتِ خواهانِ تسلّط و حرکت تلوتلوخوران بیشتر میشود مادامی که مدیریت دوراندیش و باظرفیت و منعطف و کارامد بر مسند کار نباشد. تاریخ تفکّر این سرزمین کهن، زخماسیبهای آشکاری را واگویه میکند که اولاً و غالباً مرام رفاقت و مروّت وفاقت در بین ما ایرانیها به ویژه در حوزهی سیاست و کیاست بغایت ضعیف و نحیف و مصداق حَاميهَا حَراميهَا بوده است که ليسَ لِلبَحرِ جارٌ و لا للمَلِكِ صَديقٌ و لا للعافِيَةِ ثَمَنٌ (دريا، همسايگی نمیفهمد و پادشاه، دوستى را نشاید و عافيت، قيمت ندارد!) از این رو هرگاه استَولَى اللِّئامُ اضطَهِدَ الكِرامُ موجب عزیمت نخبگان و عزلت کریمان شده است. در یک کلام، بدسگالی و ناپاکی با هم، نه تنها مانع پیشرفت یک نفر، تفکر یا همگرایی و همافزایی تیمهاست بلکه دافع توسعهی یک کشور و ملّت هم است چون آفةُ المُلوكِ سُوءُ السِّيرَةِ، آفةُ الوُزَراءِ خُبثُ السَّريرَةِ آفت شاهان، بدرفتارى است و آفت وزيران، بد سگالى که سردار، گرفتار این هر دو آسیب فرادستان، اطرافیان، زیردستان و حتّی دوردستانش بود.
ثانیاً و مکرراً تاریخ و تذکرهی شیرزنان و بزرگمردان این سرزمین، شارژی و گزینشی بوده است. به این معنا که هر آنچه متناسب و متوازنِ سلایق زَرمداران و علایق زورمندان و طرایق تزویریان بوده به عنوان سرلوحه و سرمایه، برجسته شده و به خورد نظام آموزشی و فرهنگی و رسانهای داده شده است و میشود و این سبب کج و معوج شدن هیکل تاریخ یک کشور با دهها ملّیت-قوم اصیل و جلیل گردیده که ممانعت از تشعشعات انوار رجال الاکراد یکی از این گزینشهای اختیاری بوده است که برپایی موفقیتآمیز این همایش به همّت آقای محمدآوات دکاندار و زعامت کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی دور چهارم شهر بوکان و دبیری دکتر عبدالهی دانشمند و قلمفرسایی و درّافشانی محققان و مدققان دلسوز، برگهایی سیمین بر آگاهیمان از تاریخ افزوده و میافزاید و پردههای زرینی از برخی اسرار و ناگفتههای دیارمان برداشته و میدارد.
مجموعه مقالاتی که هر یک با درایت و صلاحیت، نگاشته شدهاند و هر یک گوشوارهای از کاخ و تاخ سترگ تاریخ سردار را رونمایی و عیان العوام کردهاند و بسی جای تقدیر و تشکر و دستمریزاد دارد. جغرافیای تاریخیِ ظهور و تراش این نگین ناب مورد توجه زمانی و توتونچی قرار گرفته که به محض ورود به عمارتِ مباحث از دالان بررسیهای ابعاد شخصیتی سردار توسط کریمیان سردشتی به شاهبیت عزیزا بیا تا عزیزت کنم، عزیزان ایران کنیزت کنم بر میخوریم و از سرسرای اهتمام ارزشمند کتابشناسی سردار از سوی پرویز و سهیلا راد و جناب شجاعی میگذریم و به دو ایوانیِ دکتر پیروتی اقدم میرسیم که در آن به جایگاه نظامی-سیاسی سردار و فرزندانش و نقش نخبگی ایلی وی پرداخته میشود. خصال صلابت، لیاقت، ملایمت، مشورت، تبعیضگریزی و دانشاندوزی سردار زیبندهی تالار علونآبادی است. باباخانی و ترابی، هر کدام، مستند و مستدل، به نقش آبگینهی سردار در حوضخانهی سیاست داخله و خارجهی عصر قجر اشارات ظریف و زیبا نمودهاند. تزئینات تحلیل جامعهشناختی غلامی، چشماندازی وسیع از ستاد شکلگیری دولت-ملت و میدان رزم ارتش در مقابل دیدگان خواننده و بیننده ترسیم میکند. زیبندگی گنبد و گلدستهی مصلای تعامل مذهبی از هادیان و مظفری چشم و دل سردار و هر صلحجوی وحدتگرایی را مینوازد. سپس اساتید خمسهی مسلّم خلق تندیسهای ناموران، دکتر صالحیان، دکتر نوری، عباسزاده، احمد و محمد احمدیان تالار انجمن را با نقش و مشارکت نخبگان، علماء، شعراء، فقها و ادبا و سپهسالاران از قیومیت افلاطونی تا رعایای قشونی و إلیتهای محلّی و فارغالتحصیلان حجرهای آراستهاند. مقبره الشعرای حسنزاده و موزهی نسخ خطی و پیشنهاد مرکز اسناد عبدلی در منتهی الیه باغ عمارت سردار، خستگی یک بازدید طولانی تاریخی را از تن به در میکنند. هنگام دورشدن از این بازدید علمی به وضوح راهکارهای مرمتی آثار سرداران از سوی آبام و معروفیاقدم پیرامون حوضخانه و برجهای ششوجهی گرفته تا طاقنماهای چهارگانه و خروج بسیج را الزامی مینماید.
در خاتمه، امیدواریم همگان مشمول اجر و برکات باقیات الصالحاتی باشیم که آیندگان دعای خیرمان گویند و خشتهایی ثقیل و ثمین بر آن بیفزایند و نگاهبان عزت و حرمت تاریخ سرزمینمان باشند تا بمثابه و مشابه چراغی پیش و پسافروز از آزمودنِ خطاها مصون بدارد چرا که تاریخ در صورت آگاهی و فرّهی میتواند موتور محرّکه و گنجینهی درّاکه یا پرتگاه تهلکه باشد و این بستگی به باروری شعور یا تداوم قصورِ «مردم اکنون» دارد. تقدیر و تقریظ را چنین مختوم به لاک و مهر شیخی میکنم که خَيرُ الاُمَراءِ مَن كانَ على نفسِهِ أميراً (بهترين اميران، كسى است كه بر نفس خود امير باشد)
والسلام علیکم و رحمه الله. تیرماه سنه 1396. بوکان. غفور شیخی (جامعه شناس و پژوهشگر).
دانلود این متن، در محیط word کلیک فرمایید.