سرمایه ی فرهنگی- هنری و سرمایه ی اجتماعی
سرمایه ی فرهنگی- هنری و سرمایه ی اجتماعی
رضا عباسی، غفور شیخی
زندگی روزانه ما آکنده از واقعیاتی است؛ واقعیتهایی در تلویزیون، تبلیغات، ویدئو، کامپیوتر، پخش صوت اتومبیل، سی دی ها و .. که به طور روز افزونی مرکب از بازنمودهاست. در این باره میتوان گفت هنر حاصل ذوق، حس زیبایی شناختی هنرمند، تجربهها و آموختههای اوست و هنرمند در این مسیر، در تعامل با دانش اقوام و ملل دیگر بر غنای تجربه خود میافزاید و افق دید خود را میگستراند، نیز از این رهگذر میتوان تاکید کرد آثار و اندیشههای هنری جلوه تلاش هنرمندان، اندیشمندان و انسانهایی است که در آفرینش اثری زیبا سهم داشتهاند. در واقع آنچه به منزله دستساخته انسانی در قالب بنایی عظیم، مجسمهای زیبا، تابلوی نقاشیای چشم نواز و خطوط اسرارآمیز خودنمایی میکند، تحت تاثیر انگارهها و اندیشههای رایج در تمدنهای گوناگون بشری است. این انرژیهای نهفته و موجود در جامعه است که سبب فعال شدن ارتباطات مردمی میشود. این منابع اعتماد، همدلی، تفاهم و ارزشهای مشترکی هستند که شبکه انسانی را به هم متصل می سازد و این خود سرمایه اجتماعی یک جامعه است .
وقتی کسی بدون واسطه یک تجربه فرهنگی را خریداری میکند، برای مثال بلیت سینما یا ورودیهی یک گالری هنری، یا یک رمان یا کتاب شعر، یا یک بلیط کنسرت موسیقی را دریافت مینماید وارد یک محیط مصنوعی مجزا میشود. این نوع مصرف فرهنگی، مصرف خدمات فرهنگی است. ولی ما به طور فزآیندهای کالاهای مادی مثل تلویزیون، دیویدی، کاست و.. را خریداری میکنیم، که آنها نیز همین خدمات فرهنگی را تولید میکنند.
با توجه به تغییرات حاصله در زمینههای انتقال فرهنگی امروزه، اهمیت و نقش کالاهای فرهنگی - هنری در زندگی اجتماعی بسیار بارز گردیده است و این محصولات به عنوان بخشی اصلی در زندگی روزمره مردمان جامعه مبدل شدهاند. هنرمندان به عنوان تولیدکنندگان این کالاها و محصولات نقش فزآیندهای در جریانات اجتماعی یافتهاند و همین افراد هستند که الگوی جوانان میباشند و میتوانند جامعه را به هر سمت و سویی به حرکت درآورند. در عین حال عضویت در گروهها و انجمنهای مختلف باعث آشنایی بیشتر این افراد با همدیگر و سبکهای کاری متفاوت میشود. این عضویت ضمن ایجاد پیوندهای عاطفی باعث ارتقاء سطح دانش و آگاهی آنان میگردد.
2-2- تعریف مفاهیم و متغیرها
2-2-1 سرمایه
سرمایه به معنای عام، تلاش برای تسخیر گذشته در زمان حال است و سرمایه هر آن چیزی است که میتواند در تعلق و تملک فرد قرار گیرد. اما در نگاه جامعه شناسان، سرمایه به ویژگیهای عاملان اجتماعی بستگی دارد، به معنای دقیق کلمه سرمایه به ایده سرمایه انسانی، که در علم اقتصاد مطرح است، نزدیک می شود .(خادمیان 1390 :27)
سرمایه در حالت شیئیت یافته، برای انباشت به زمان نیاز دارد؛ و نیز ساختار و کارکرد جهان اجتماعی را نمیتوان تبیین کرد مگر مفهوم سرمایه در تمامی اشکال، و نه صرفاً در شکل اقتصادی آن به جهان معرفی شود. پییر بورردیو (2003-1930) جامعهشناس فرانسوی، نخستین کسی است که اشکال سرمایه را به کار برد.(همان 37) مفهوم سرمایة (Capital) مورد نظر.....
برای تهیه فایل کامل این مطلب، لطفا اینجا را کلیک فرمایید. موفق باشید.
بوردیو که با وجود نفوذ آرای مارکس در آن بسیار فراتر از نظریة مارکس است که سرمایة اقتصادی، انباشت آن و سازوکارهای این انباشت را محور تحلیل اجتماعی – تاریخی خود قرار میداد. نزد بوردیو، سرمایههای اقتصادی از قبیل سرمایههای مالی، میراث منقول و غیرمنقول، داراییهای گوناگون و غیره تنها بخشی از سرمایههای موجود در جامعه به شمار میآید و در کنار آن ما لااقل سه نوع سرمایه دیگر را نیز داریم: نخست سرمایة فرهنگی شامل تحصیلات و دستیابی به قابلیتهای فرهنگی و هنری، بیانی و کلامی؛ دوم سرمایة اجتماعی به معنی دستیابی به موقعیتهای اجتماعی و برخورداری از شبکههای کمابیش گستردهای از روابط، دوستان و آشنایان که میتوانند در مواقع ضروری به نفع فرد وارد عمل شوند؛ و سوم سرمایة نمادین که به دلیل موقعیتهای کاریزماتیک و یا با تکیه بر نمادها و قدرتهای پیشزمینهای مثلاً نهادها، سازمانها، دین، قومیت و .... برای فرد به دست میآید.
بدین ترتیب فرد یا مجموعهای از افراد دارای سرمایههای کلی در جامعه هستند که خود ترکیبی از سرمایههای نامبرده است؛ مثلاً در جوامعی مثل فرانسه به نظر بوردیو در بالاترین ردة اجتماعی که میدان قدرت است کسانی قرار میگیرند که بالاترین سرمایة کل نیز ازآن آنهاست همچون سیاستمداران و دارندگان مشاغل آزاد (پزشکان، وکلا، صاحبان بزرگ سرمایه و...، در حالی که در پایینترین رده کسانی قرار میگیرند که کمترین بهره را از سرمایة کل دارا هستند نظیر مزدبگیران زراعی و کارگران صنعتی ساده. از نظر بوردیو، موقعیت عاملان (Agents) در حیطه اجتماعی با مقدار سرمایه نسبی و نیز راهبرد آنان برای رسیدن به مقصود تعیین میشود که این بدان معناست فضای اجتماعی بر مبنای سرمایه ساخته میشود تا جایی که هر اندازه سرمایههای فردی(از هر نوعی) بیشتر باشد آن شخص در گستره اجتماعی در موقعیت بالاتری قرار میگیرد. (خادمیان 1390 :38)
2-2-2- مصرف
مصرف بعنوان نظامی از نشانهها و نمادها کارکردهایی چون تمایزگذاری اجتماعی دارد که البته به نظر بوردیو معنایش از همین تفاوت و تمایز ناشی میشود و چیزی غیر آن نیست؛ بنابراین از نظر بوردیو مصرف به عنوان پاسخی به نیازهای زیستی مطرح نمیگردد بلکه دارای کارکردی نشانهای و نمادین است. وی مدعی است که مصرف فرهنگی روشی است که با آن قشرها تمایز خود را آشکار می نمایند و منزلت بالاتری را خواستارند، و به همین میزان مصرف فرهنگ جزیی از سیاست طبقاتی است.(سیدمن 1388 :201)
توزيع اجتماعي الگوي مصرف كالا و محصولات هنري - فرهنگي به علت دسترسی آسان -كه خود حاصل گسترش رسانههاي همگاني است- در قياس با ساير كالاهاي مصرفي از اهميت بيشتري برخوردار است. اسكات لش و جان اوري نيز در بحث مصرف بر پيدايش نوعي حساسيت پست مدرنيستي تأكيد مي ورزند كه معلول بيسازماني اقتصادي است که البته خود بيسازماني نيز نتيجه شتاب و تحرك سوژهها (مهاجرين، گردشگران و..) و ابژه ها (اجناس، سرمايه و...) در سطوح ملي و بين المللي است. اين شتاب و تحرك كه هم زمان روابط اجتماعي را از هم ميگسلاند و زمان و فضا را فشرده ميكند، بيسازماني ديگري را در فرهنگ پديد ميآورد كه در آن بسياري از امور فرهنگي مستقر دستخوش دگرگوني بنيادين ميشوند. از پيامد هاي مهم بيسازماني تکیه اقتصاد بر انتشار نمادها و نشانههایی است كه هم نمادهاي شناختي (كالاي اطلاعاتي) و هم نشانههای زيباييشناختي (محصولات رسانهاي) را در بر ميگيرد. اما به موازات اين فرآيند سوژگي جديدي نيز ظهور ميكند كه به شدت بازانديشانه است و اين بازانديشي در حيطه زيباشناسي به معناي مصرف كالاها و خدمات در تكوين و تفسير هويت فردي است. (لش و اوري ؛ به نقل از رحمتی و مرادی 1389)
الگوهای مصرف را نمیتوان از نظامهای ارزشی و هنجاری ـ خواه اجتماعی یا فردی یا خود ـ که معرف شخصیت مصرف کننده است- جدا ساخت. اگر چه گزینشهای مصرفی مردم کشورهای جهان سوم تحت تأثیر منابع گوناگون و به خصوص منابع بیگانه هدایت میشود، اما قطعاً نمایانگر ذهنیت آنان نیز هست. در کنار توجه به بعد سودگرایی (ارضای نیازهای روانی) فرآیندهای مصرف اجتماعی را باید به ابعاد نمادی یعنی معنای اجتماعی آنها نیز توجه داشت. کالاها و خدمات، جدا از کیفیات طبیعیشان، دارای علایم رمزی نیز هستند به گونهای که شاخصها و عاملان یک قشربندی اجتماعی محسوب میشوند به همین دلیل بررسی دقیق پدیده تشکیل الگوهای مصرف توسط شرکتهای فراملیتی از اهمیت زیادی برخوردار است.
مصرف فرهنگی و هنری، فعالیتی اجتماعی و کرداری روزمره است که از طریق کردارهائی بازتولید می شود و منجر به ایجاد خلاقیت و تعلقات در صنایع فرهنگی و شرایط بروز آن در جامعه میشود و سبک زندگی خاصی را شکل میدهد، نیازها و تمایلات را سامان میدهد، مواد لازم برای تولید تخیلات و رویاها را فراهم میآورد و در نهایت نشاندهنده تفاوتها و تمایزات اجتماعی میباشد و نمایانگر تولیدات ثانویه اجتماع در به کارگیری ابزارهای موجود میباشد.(کاظمی : 1384(
در واقع مصرف کالاها و خدمات مصرفی، علایمی است که کدهای اصلی جامعهای که فرد در آن زندگی میکند ـ صرفنظر از درجه توسعه اقتصادی و اجتماعی آن جامعه ـ به آنها معنا میبخشد. لذا حوزه مصرف، حوزهای مهم در تشکیل ذهنیتها و ارزشهای منبعث از فعالیتهای شرکتهای فراملیتی است زیرا نماد مصرف یا کد اشیای مصرف شده، ترجمان وضع فرهنگی یا هویت فرهنگیاند.
2-2-3- کالای فرهنگی - هنری
هنگامی که از کالاهای فرهنگی و هنری صحبت به میان میآید در واقع بحث از مفهومی در اقتصاد مدرن در برابر اقتصاد معیشتی است که تولید آن به قصد عرضه به بازار صورت میگیرد؛ در گذشته شاهد تولید اثر تنها در عرصه فرهنگ بودیم اما در اقتصاد مدرن اثر به کالای فرهنگی تبدیل می شود بدین معنا که کالای فرهنگی در این اقتصاد با توجه به نیاز مصرف کننده تولید میگردد و نه فقط برای ارضای حس هنری هنرمند، لذا کالاهای فرهنگی هنری را میتوان به پنج دسته دانش، ادبیات، هنر، سرگرمی، ورزش و گردشگری مدرن تقسیم کرد.
اصغر مهاجری در خصوص کالاهای فرهنگی به مواردی چون کتاب، فیلم، موسیقی، برنامههای رادیو و تلویزیون اشاره میکند. طرح اصلاح گزارش فرهنگی کشور در بخش فرهنگ مکتوب به کتاب، نشریه، کتابخانه ها و در بخش دیگر به موج افشانی رادیو و تلویزیون، سینما، ویدئو، تئاتر، موسیقی، آموزش معارف اسلامی، آثار تاریخی، هم چنین ورزش، گردشگری و غیره اشاره دارد(فردرو و صداقت زادگان 1378 :116). برخی مانند اقتصاددانان معتقدند کالاهای فرهنگی از دو طریق قابل مطالعه است: یکی از طریق بدست آوردن آمار فروش کالاهایی مانند تعداد روزنامه، کتاب، تلویزیون و غیره در مناطقی که جمع آوری در سطح کلان است و دیگری بدست آوردن آمار اینکه هر فرد به چه میزان از این کالاها استفاده مینماید. (همان،117).
الگوی مصرف کالاهای فرهنگی از طریق تعداد ساعات اختصاص داده شده به تماشای تلویزیون(تنوع برنامهها و شبکه مورد علاقه)، گوشدادن به رادیو در طول هفته و ماه(و نوع برنامه)، نوع کتابهای مورد مطالعه در ماه، عضویت در کتابخانه، دفعات استفاده از سالن سینما و تئاتر در سال، طرفداری از نوع خاصی از نمایش یا فیلم، مطالعه روزنامه و نوع مقاله، نحوه فعالیت ورزشی و استفاده از موسیقی، و نیز میل به نوع ماهواره اندازهگیری کردهاند.(همان، 120)
در طرح ملی رفتار فرهنگی ایرانیان مصرف کالای فرهنگی این گونه تعریف شده است: مصرف کالای فرهنگی، بعدی از حیات فرهنگی است که عمدتاً با توسعه صنعت فرهنگ مرتبط است و در خصوص جوامع جدید بیشتر کاربرد دارد تا جوامع سنتی و بر استفاده از رسانهها و وسایل فرهنگی (وسایلی که با آن فعالیتی فرهنگی انجام می شود) تمرکز دارد.(دفتر طرح های ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی 1383: 5).
2-3- بررسی پیشینه تجربی تحقیق در داخل و خارج از ایران
اولین پژوهشهای جدی در باره هنر و سرمایه فرهنگی به کارهای پییر بوردیو بر میگردد. وی در کتاب «عشق به هنر»، الگوهای حضور در موزههای فرانسه را بررسی میکند و مینویسد آنان که به هنر تجربی، انتزاعی، اکسپرسیونیستی و ... علاقهمندند همان کسانی هستند که از تاریخ هنر شناختی دارند و عضو گروههایی با درآمد بالا در جامعهاند. به عکس آنهایی که به هنری با ویژگی واقعگرایی یا کاربردی علاقهمندند کسانی هستند که از تاریخ هنر شناختی ندارند و غالباً عضو گروههای با کمدرآمدتر جامعهاند. پژوهش بوردیو نشان داد، آنانی که از سرمایه اقتصادی کمتری بهرهمندند عموماً از سرمایه فرهنگی کمتری نیز برخوردارند و لذا در برابر ویژگیهایی در یک اثر واکنش نشان میدهند که با سهولت بیشتری قابل شناختاند. به عکس، آنان که از امتیاز تحصیلات عالیتر و درآمد بالاتری برخوردارند، این امر آنان را قادر ساخته که ذوق و سلیقهای را برای هنر ناب، دشوار و غیر کاربردی پرورش دهند که مستلزم مهارت ادراکی خاصی است.
پییر بوردیو در کتاب تمایز، نیز که در آن به پژوهشی در باره ذوق و سلیقه مردم فرانسه در زمینه موسیقی پرداخته است با این نتیجه که: درک آثار کلاسیک تاریخی و برخوردار از فرم پیچیده به بهرهمندی از سرمایههای فرهنگی و اقتصادی وابسته است. برای مثال کارگران یدی، مغازهداران و کارمندان خدماتی در خانوادههایی پرورشیافتهاند که واجد سرمایه بالای اقتصادی و فرهنگی نبودهاند و لذا به فرمهای موسیقایی پاسخ میدهند که شناخت آنها مستلزم مهارت ویژهای نیست و به سهولت از طریق رادیو و ... نیز بدان دسترسی دارند.
آنجلا ادكينز (Angela M, Adkins) از دانشگاه آكرون در سال 2009، به بررسي رابطه بين سرمايه اجتماعي و ميزان استفاده كاربران اينترنتي از شبكههاي اجتماعي آنلاين مانند فيس بوك و ماي سپيس و ... پرداخته است. وي از اين كاربري آنلاين به عنوان پلي جهت برقراري ارتباط با سرمايه اجتماعي ياد كرده و با حجم نمونه 929 نفر دانشجو و كارمند دانشگاه به اين نتيجه رسيده است كه كاربران ماي سپيس داراي تحصيلات كمتر و از نژادهاي مختلفاند در حالی که كاربران فيسبوك معمولاً داراي تحصيلات و درآمد بالاتري هستند اما هر دو شبکه تقريباً به يك ميزان بر افزايش سرمايهاجتماعي تاثير داشتهاند نیز اين شبكههاي ابزار بسيار مناسبي جهت اشاعه و گسترش مفاهيم اجتماعي، سياسي و فرهنگي بين مردم جامعه ميباشند. همچنین در پايان ميزان مشغوليت به اين شبكه هاي آنلاين را نيز متذكر شده است. .( Adkins, 2009: 48)
لي راون (Lee, Rawon) در تحقيقي با عنوان «همپوشاني تماشاگران در تماشاي هنرهاي سال 1982 تا 2008» (پيمايشي بر سنجش مشاركت عمومي) به سال 2011 به بررسي انواع موسيقي مورد استفاده مردم، مانند جاز، كلاسيك، لايت بدون كلام، باله و...، پرداخته و به اين نتيجه رسيده كه هرچه مصرف فرهنگي با توجه به گذر زمان به اين سمت افزايش يافته بر مقدار و ميزان همگراشدن علايق جمعي نيز افزوده شده است؛ اين همپوشاني در بسياري موارد ضمن حفظ رگههاي قبلي، به خلاقيتهايي نيز منجر شده است. Rawon, 2011: 3-4) )
پژوهش«سرمايه اجتماعي و بخش فرهنگي» كه توسط سبحان دلي (Siobhan Daly) به سال 2004 در مركز جامعه شهري مدرسه اقتصاد لندن انجام شده متمركز شدن بر مشاركت اجتماعي در بخشهاي فرهنگي است كه توسط دپارتمان تعريف ميشود تا سرمايه اجتماعي را بسازد. در مرور(DCMS) فرهنگ، رسانه و ورزش ادبيات آكادميك روابط بين سرمايه اجتماعي و بخشهاي فرهنگي در چهار بعد اصلي متمركز مي شود: الف. ورزش؛ ب، هنر؛ ج. ميراث، د. تلويزيون. در اینجا براي چارچوب نظري از نظريهپردازاني چون پیير بورديو، جيمز كلمن و رابرت پاتنام استفاده شده است. به هر حال پيوندهاي تعريفشده بين اعضاي پيوسته و سرمايه اجتماعي از نياز به بررسي بيشتر خبر ميدهد كه چگونه اعضا در باشگاههاي ورزشي شركت كنند رابطهای را برقرار نمایند تا سرمايه اجتماعي را بسازند. پيوندهاي بين سرمايه اجتماعي و هنر، بخصوص هنرهاي فردي، از طريق مطالعات موردي و شواهد داستانگونه نشان ميدهد كه طرح هنرهاي موفق توسط تازه واردان در اجتماعات، به ايجاد سرمايهاجتماعي منجر ميشود. بحث درباره ارتباط بين سرمايه اجتماعي و تلويزيون توسط سوالاتي مانند اين كه «مردم چگونه اوقات فراغت خود را ميگذرانند؟ به سامان میرسد. شایان یادآوری است افراد از پيامدهاي دوست داشتني فعاليتهاي گذشته براي ساختن سرمايه اجتماعي استفاده ميكنند.
محمدمهدی رحمتی و سجاد مرادی در تحقیقی با عنوان «توزیع اجتماعی الگوی مصرف،بررسی سلیقه های هنری در شهر تهران» به سال 1389 درصدد بررسی توزیع سلیقههای هنری در میان اقشار و گروههای متفاوت مردم شهر تهران برآمدند. آنان در این پژوهش از نظریات پییر بوردیو و نظریه پردازان پست مدرن استفاده کرده و با روش پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه به شیوه نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای در بین410 نفر از افراد 15 تا 45 ساله تهرانی به رابطه معنیداری بین سلیقههای هنری افراد با متغیرهایی چون سن، جنسیت، قومیت و شغل دست یافتهاند .
محسن نوغانی، احمدرضا اصغرپورماسوله، شیما صفا و مهدی کرمانی در پژوهشی تحت عنوان «کیفیت زندگی و رابطه آن با سرمایه اجتماعی» در مشهد به سال 1387 به این اشاره میکنند که كيفيت زندگي داراي دو بعد اساسي عيني و ذهني است. توضیح اینکه آنان سرمايه اجتماعي با كيفيت زندگي و دو بعد اصلي آن را مورد بررسي قرار داده و تحليل دادههاي حاصل از پيمايش انجام شده آنان در شهر مشهد نشان داده سرمايه اجتماعي در تبيين متغير كيفيت زندگي بيش از درآمد و تحصيلات داراي اهميت است. محققین در این پژوهش روشن نمودند كه سرمايه مادي (درآمد) بيش از ديگر متغيرها بر كيفيت زندگي عيني افراد مؤثر است. در حالي كه سرمايه اجتماعي بيش از ديگر متغيرها ميتواند كيفيت زندگي ذهني افراد را بهبود بخشد. البته ميزان تاثيرگذاري درآمد بر كيفيت زندگي ذهني و ميزان تاثيرگذاري سرمايه اجتماعي بر كيفيت زندگي عيني هم قابل توجه است. علاوه بر دو متغير فوق، سرمايه انساني (تحصيلات) نيز تاثير مثبتي بر دو نوع كيفيت زندگي داشته است.
محمد فاضلی در پژوهشی با عنوان «تصویری از سبک زندگی فرهنگی جامعه دانشجویی» به سال 1386 به بررسی میزان مصرف فرهنگی دانشجویان میپردازد و خواسته به پاسخ این پرسش برسد که: شرایط فعلی مصرف دانشجویان تا چه اندازه آنان را برای ایفای نقش شهروندانی آگاه و مشارکت جو آماده میکند. این تحقیق که پیمایشی است و از پرسشنامه جهت جمعآوری دادهها استفاده شده به این نتیجه منتهی می شود که دانشجویان از نظر زمانی به میزان کمی از محصولات فرهنگی استفاده میکنند.
پژوهش«ميزان سرمايه اجتماعي در جامعه ايران»، با هدف سنجش ميزان شاخص هاي سرمايه اجتماعي (اعتماد به ديگران، مناسبات اجتماعي، فعاليتهاي نوعدوستانه و داوطلبانه و شبكه هاي مشاركت) در 6 مركز استان شامل تهران، تبريز، اهواز، يزد، مشهد و رشت توسط موسسه كنشگران داوطلب در سال 1384 انجام گرفت به این نتايج منجر شد: ترتيب شهرها بر حسب ميزان اعتماد به ديگران در رتبه اول تبريز ، سپس اهواز، مشهد، يزد، رشت و تهران؛ بر حسب ميزان مناسبات اجتماعي در رتبه اول اهواز، بعد يزد، تبريز، رشت، تهران و مشهد ؛ بر اساس فعاليتهاي نوع دوستانه و داوطلبانه در رتبه اول تبريز، سپس مشهد، يزد، اهواز، تهران و رشت ؛ بر اساس شبكههاي مشاركت رتبه اول اهواز، و به ترتيب تبريز، رشت، يزد، تهران و مشهد. به طور كلي ترتيب شهرها بر اساس سرمايه اجتماعي به ترتيب شهرها شامل اهواز، تبريز، يزد، مشهد، رشت و تهران است. به عبارت ديگر پايتخت ايران داراي كمترين ميزان سرمايه اجتماعي است.
در سال 1390 کاظم معتمدنژاد و جعفرحسینپور پژوهشی با عنوان «بررسی رابطه میزان مصرف رسانه ها و میزان سرمایه اجتماعی شهروندان تهرانی» انجام دادند که در آن بر نقش رسانهها در عصر حاضر به عنوان یکی از مهم ترین عوامل جامعهپذیری در میان مردم تاکید دارد. نتایج این بررسی نشان داد که بین میزان استفاده از تلویزیون، روزنامه و سرمایه اجتماعی شهروندان رابطهای مستقیم برقرار است به گونهای که رسانهها میتوانند نقش مهمی در تغییر میزان سرمایه اجتماعی ایفا نمایند. در این تحقیق پیمایشی به بررسی این رابطه پرداخته شده و در آن جامعه آماری بالای 15 سال باسواد تهرانی نمونهای 600 نفری به روش احتمالی انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتهاند. نتایج این تحقیق نشان میدهد که تماشای تلویزیون عاملی برای تقویت شبکه روابط و تعاملات بین افراد خانواده شده است. و نیز نشان داده شد که هر میزان استفاده از رسانهها توسط افراد افزایش یابد، به همان نسبت سرمایه اجتماعی آنان نیز افزایش مییابد.
2-4 پیشینه نظری
2-4-1- سرمایه فرهنگی
فرهنگ به عنوان سرمايه معنوي مادي و متراكم شده جوامع و اصليترين عامل حفظ و تقويت هويت ملي ديني و تاريخي مردم يك كشور و جامعه شناخته ميشود با اين نگاه فرهنگ را از حيث ويژگيها و كاركردهاي آن در دو سطح ميتوان مورد تجزيه و تحليل قرار داد كه از آن به عنوان ساحت معنوي(بعد اساسي) و ساحت مادي(بعد مشهود يا متبلور) فرهنگ ياد ميشود. سطح بنيادين يا اساسي فرهنگ شامل ارزشها، هنجارها، رفتارها، بايدها و نبايدها، اعتقادات و نگرشها است و سطح مشهود آن به كالاها، محصولات، خدمات و ابزارهاي فرهنگي نظير كتاب، مطبوعات، هنر، سينما، زبان، آداب و رسوم، سنن، رفتارها، اطلاع رساني، تبليغ و مواردي از اين قبيل باز ميگردد.
اگر چه مفهوم فرهنگ سابقه بسيار طولاني دارد اما سرمايه فرهنگي مفهوم جديدي است كه بررسي و شناخت ابعاد مختلف آن قدمت زيادي ندارد. استفاده كاربردي وسيع از مفهوم سرمايه فرهنگي در نيمه دوم قرن بيستم در حوزه جامعهشناسي معمول گشت و به معني قدرت شناخت و قابليت استفاده از كالاهاي فرهنگي در هر فرد است به رغم تازه بودن مفهوم سرمايه فرهنگي، اين مفهوم جايگاه ويژهاي نزد پژوهشگران علوم اجتماعي پيدا كرده است.
اصطلاح سرمایه فرهنگی(Cultural Capital) نخستین بار توسط پییر بوردیو به ادبیات علوم اجتماعی و انسانی وارد شده است. بوردیو متفکری است که موضوع نابرابری از اهتمامات جدی او بود. فرهنگ از نظر بوردیو مانند نوعی اقتصاد یا بازار است. از نظر بوردیو تمام افراد بشر کنشگر هستند، چه آنهایی که آگاهانه عملی را انجام میدهند و چه آنهایی که ناخودآگاه پذیرای سلطهاند، به عبارتی دیگر افراد فعال و منفعل یک کنشگرند. کنش، عملی است که در یک میدان رخ میدهد. هر میدانی عرصهای است که در آن نیروی بالقوه یا بالفعل با یکدیگر وارد تبادل میشوند. پس برای درک معنی عمل باید معنی میدان را درک کرد که خود حاصل تبادل میان نیروها است. به عقیدة بوردیو در هر میدانی میان بازیگران یا گروههای اجتماعی چهار نوع سرمایه رد و بدل میشوند که عبارتند از: 1) سرمایه اقتصادی، یعنی ثروت و پولی که هر بازیگر [کنشگر] اجتماعی در دست دارد و شامل درآمدها و بقیة انواع منابع مالی است که در قالب مالکیت جلوة نهادی پیدا میکند. 2) سرمایه اجتماعی، یعنی شبکهای از روابط فردی و گروهی که هر فردی در اختیار دارد و آن شامل همة منابع واقعی و بالقوهای است که میتواند در اثر عضویت در شبکه اجتماعی کنشگران یا سازمانها به دست آید. 3) سرمایه فرهنگی، یعنی قدرت شناخت و قابلیت استفاده از کالاهای فرهنگی در هر فرد و آن در برگیرندة تمایلات پایدار فرد است که در خلال اجتماعی شدن در فرد انباشته میشوند. 4) سرمایه نمادین، یعنی مجموعه ابزارهای نمادین، پرستیژ، حیثیت، احترام و قابلیتهای فردی در رفتارها (کلام و کالبد) که فرد در اختیار دارد. سرمایة نمادین جزئی از سرمایة فرهنگی است و به معنای توانایی مشروعیت دادن، تعریف کردن و ارزش گذاردن است. (فکوهی، 1381, 300). بنابراین سرمایه فرهنگی را میتوان توانایی تصرف و استفاده از کالاهای فرهنگی و نیز تواناییهای ادبی ـ گفتاری تعریف کرد.
سرمایه فرهنگی به عنوان صلاحیت در فرهنگ پایگاهها، گرایشات و ایدهها تعریف میشود که اغلب یک مکانیزم مهم در بازتولید سلسله مراتب اجتماعی در نظر گرفته میشود. تمرکز اصلی تئوری سرمایه فرهنگی این است که فرهنگ از طریق سیستم آموزشی که بازتاب فرهنگ طبقه حاکم است، انتقال یافته و تشویق میشود و نهایتاً موجب بازتولید همان فرهنگ خواهد شد. «ریچارد زوئینگهافت سرمایه فرهنگی را انواع گوناگون دانشها و مهارتها میداند و برکس و فولک واژه سرمایه فرهنگی را برای اشاره به قابلیتهای انعطافپذیر جوامع انسانی برای پرداختن به زیست محیط و اصطلاح آن به کار میبرند» (تراسبی، 1384). اگرچه تعریف برکس و فولک از آنچه در این کار مدنظر است تا اندازهای کلیتر میباشد و به نظر میرسد آنها بر قابلیتهای ناملموس اشاره دارند، درحالیکه سرمایه فرهنگی از نظر ما به معنی قابلیتها و دانشها و مهارتها و نیز مجموع کالاهای فرهنگی که شخص میتواند آنها را کسب کند.
سرمایه فرهنگی مفهومی جامعهشناختی است و به معنای تمرکز و انباشت انواع مختلف کالاهای ملموس فرهنگی و نیز قدرت و توانایی در اختیار گرفتن این کالاها و همچنین استعداد و ظرفیت فرد در شناخت و کاربرد این وسایل می باشد. پییر بوردیو و جان پاسرون این اصطلاح را اولین بار در «بازتولید فرهنگی و بازتولید اجتماعی» (1973) بکار بردند. سرمایه فرهنگی از نظر بوردیو شامل سلیقه های خوب، راه و رسم پسندیده، پیچیدگی شناختی، شناختن و توانایی پذیرش محصولات فرهنگی مشروع از قبییل موسیقی، تئاتر و ادبیات است. از طرفی پرورش خانوادگی، آموزش رسمی و فرهنگ شغلی سه منبع سرمایه فرهنگیاند و نیز انباشت سرمایه فرهنگی از طریق این سه منبع در افراد باعث تفاوت بین دارندگان و فاقدان این سرمایه می شود. (Bourdieu 1984: 211)
بوردیو در مقاله بلند «اشکال سرمایه»، که در سال 1986 به چاپ رسید، سرمایه فرهنگی را به سه شکل تقسیم نمود:
1- حالت تجسمیافته یا مجسم (Embeddable): می توان اکثر ویژگیهای سرمایه فرهنگی را از این واقعیت استنباط کرد که این سرمایه با شخصی که در آن تجسم مییابد ارتباط نزدیک دارد. سرمایه تجسمیافته، نوعی ثروت بیرونی است که بعنوان بخش جداییناپذیری از فرد درآمده است. این همان بخشی است که بوردیو آنرا ابعاد سرمایه فرهنگی همراه با تولد مینامد که نمیتوان آن را با هدیه، خرید یا مبادله به دیگری منتقل نمود. این نوع سرمایه به صورت آمادگی های مداوم ذهن و جسم تجلی مییابد.
2- حالت عینیتیافته (Objectified): یکی از بدیهیترین و عینیترین اشکال سرمایه فرهنگی، مصرف کالاهای مختلف فرهنگی در میان اقشار مختلف جامعه است که خود میتواند تابعی از متغیرهای گوناگون فردی و اجتماعی باشد. سرمایه فرهنگی عینیتیافته در اشیای مادی، رسانهها نظیر نوشتار، نقاشی، ابزار و نظایر آن و بطورکلی در مادیت آن قابل انتقال است. لذا کالاهای فرهنگی را هم میتوان بصورت مادی تخصیص داد (که منجر به سرمایه اقتصادی میشود) و هم به صورت نمادی (که منجر به سرمایه فرهنگی می شود).
3- حالت نهادی شده (Organized): این حالت نوعی رسمیت بخشیدن نهادی به سرمایه فرهنگی فرد است . مدارک تحصیلی و آکادمیک نمونهای از این حالت است. که نوعی نرخ تبدیل بین سرمایه فرهنگی و سرمایه اقتصادی برقرار میسازند و این کار را از طریق تضمین ارزش مادی برای یک سرمایه تحصیلی معین انجام میدهند و از آنجائیکه منافع مادی و نمادی مدارک تحصیلی بستگی به کمیابی آنها دارد، سرمایهگذاری صورت گرفته (از لحاظ زمان، تلاش و هزینه) ممکن است به اندازهایی که پیشبینی میشود، سودمند نباشد .
بنابراین میتوان سرمایه فرهنگی را توانایی تصرف و استفاده از کالاهای فرهنگی و نیز تواناییهای ادبی گفتاری تعریف کرد، (هایس2000) اصطلاح سرمایه فرهنگی را بازنمای جمع نیروهای غیر اقتصادی مثل زمینه خانوادگی، طبقه اجتماعی، سرمایهگذاریهای گوناگون و تعهدات نسبت به تعلیم و تربیت ، منابع مختلف و مانند آنها میداند که بر موقعیت آکادمیک (علمی یا تحصیلی) تاثیر میگذارد. ریچارد زوئینگهافت سرمایه فرهنگی را انواع گوناگون دانشها و مهارتهایی میداند و برکس و فولک این اصطلاح را برای اشاره به قابلیتهای انعطافپذیر جوامع انسانی برای پرداختن به زیست محیط و اصطلاح آن به کار میبرند. (تراسبی، 1382:74)
سرمایه فرهنگی ما را به این اصل رهنمون میسازد که این نوع خاص از سرمایه جزء ارزشها و هنجارهای والای جامعه است و نمیتوان از آن استفاده کرد بدین معنا که شخص نمی تواند یک شبه (مثل سرمایه اقتصادی) آن را کسب کند، انتقال دهد یا قابل خرید و فروش باشد. پییر بوردیو در بحث درباره مصرف با لحاظکردن رابطه طبقه و مصرف عنوان میکند کالاها به شدت با تعریف و بازتعریف موقعیتهای اجتماعی کاربران در ارتباط است. توضیح اینکه مصرفکننده با انتخاب و خرید کالاهای خاص، جایگاه خود را در ساختار اجتماعی نشان میدهد. از دید بوردیو تحلیل میدان با رویکرد مبتنی بر بازار و فرهنگ متفاوت است. اگر چه او به طور تصنعی شباهت فراوانی به عالمان علوم اجتماعی دارد که در تحلیل خود از مفاهیم اقتصادی استفاده میکنند ولی وی در چهارچوب انتخاب عقلانی کار نمیکند تحلیل میدان اقتصاد ، فرهنگ را بر حسب تاثیر مستقیم تقاضا بر عرضه یا عرضه بر تقاضا تحلیل نمینماید. از نظر بوردیو سلایق فرهنگی نه صرفاً از سوی تولیدکنندگان کالاهای فرهنگی بر مصرفکنندگان ناآگاهانه تحمیل میشود و نه اینکه از تولید کنندگان کالاهای فرهنگی که میکوشند مستقیماً به الگوی تقاضای مصرفی پاسخ گویند، نشئت میگیرد (سوارتز 1384، 129-130(
در نهایت باید به این نکته اشاره کرد که برخورداری از سرمایه فرهنگی دارای کارکردهای مختلفی است: اولاً کسب مشروعیت از طریق بقیه سرمایهها منوط به تبدیل شدن آنها به سرمایه فرهنگی است یعنی کسی که بواسطه سرمایه فرهنگی منزلتی بدست آورده میتواند روایت و برداشت خود را از دنیای اجتماعی بر دیگران تحمیل نماید. ثانیاً داشتن سرمایه فرهنگی بدان معنا است که فرد میتواند خود را از الزامات زندگی روزمره جدا کند و نوعی گزینش دلخواه در عرصه فرهنگ انجام دهد. (فکوهی 1381)
2-4-2 منابع سرمايه فرهنگي
برای سرمایه فرهنگی می توان دو منبع اصلی تعیین نمود:
الف- خانواده . در همه فرهنگها خانواده رکن و عامل اصلی اجتماعی شدن کودکان است با وجود اینكه عرصه خانواده بسیارکوچك است اما كودكان به نحوي تربيت ميشوند كه ساليان متوالي (تمامي عمر) ضمن پذيرش جامعه انتظارات آن را از خود برآورده میكنند. وقتي كودك پا به مدرسه ميگذارد با خود الگوهايي به مدرسه ميبرد كه نشأت گرفته از خانواده است. با وجود اينكه عرصه خانواده تاثیر بسيار زيادي در آموزش هاي نهادينهشده دارد و اين آموزشها به نحوي در تقويت رفتارها و منشهاي خانوادگي دخالت مينمايند. به زعم گيدنز، در جوامع امروزي اجتماعي شدن بيش از همه در خانواده رخ ميدهد و با وجود اين تفاوتها به طور معمول يكي از عوامل عمده اجتماعيشدن از دوران كودكي تا نوجواني و پس از آن است كه به صورت سلسله پيدرپي رشد و تكامل انسانها را به يكديگر مربوط ميسازد. اجتماعيشدن فرايندي است كه از طريق ارتباط با انسانهاي، ديگر كودك ناتوان به تدريج به انساني آگاه، دانا و ماهر در شيوه هاي رفتار بويژه فرهنگ و محيط معيني تبديل ميشود. خانوادهها به تناسبي كه سرمايه فرهنگياشان بيشتر باشد سرمايه بيشتري به امر آموزشوپرورش تخصيص ميدهند. اين الگو به فهم اين موضع كمك ميكند كه بزرگترين و بلند مرتبهترين مراكز آموزشي كه فارغ التحصيلان آن موقعيتهاي اجتماعي را اشغال ميكند هر روز بيش از پيش مورد استفاده اعضاي فرزندان لايههاي ممتاز جامعه قرار ميگيرند.
ب- طبقات اجتماعي. به زعم بورديو اين طبقات اجتماعي بالا هستند كه سرمايه فرهنگي خاصي را در سلسله مراتب قشربندي اقتصادي به خود اختصاص دادهاند به نحوي كه افرادي كه در سلسله مراتب بالاتر قرار دارند نوع مصرف كالاهاي فرهنگي، ارائه روشها، منشها، و الگوهاي متفاوتي دارند و از نظر تحصيلي در طبقات بالا هستند كه بيشتر به سرمايه فرهنگي دست مييابند. افراد اين طبقات در انجام بازديدها از نمايشگاههاي فرهنگي خريد كتاب مسافرتها و به طوركلي دستيابي به امكانات و لوازم فرهنگي از منزلت برتري برخوردارند. بورديو همچنين " به محيط هاي اجتماعي و يا زمينههايي اشاره دارد كه در آن تحركات اجتماعي شكل ميگيرد. اين محيطها به لحاظ ترتيب و يا تقابل سرمايه فرهنگي و مادي داراي اهميت نسبي ميباشند و افراد هميشه در تركيبي از اين دو سرمايه رتبهبندي ميشوند و اين دو محيط به لحاظ سطح و گستره فرهنگي از يكديگر متمايزند. و افراد معمولاً تنها چيزهايي را مي آموزند كه شبيه عادات و سلايق آنان ميباشد و تغيير چنداني در سرمايه فرهنگي آنان ايجاد نميكند و بدين ترتيب سرمايه فرهنگي به طور مرتب خود را بازتوليد مينمايد. به عقيده وي كودكان متعلق به طبقه مرفه غالبا در منزل در جريان فعاليتهاي فرهنگي و كالاها و منابع فرهنگي بيشتري قرار ميگيرند و از نظر تحصيلي در مقايسه با كودكان طبقه محروم موفقترند. و طبقات مرفه براي بازديد از موزهها كتابخانهها و تئاترها و انجام مسافرتها و خريد كتاب و به طور كلي دستيابي به ثروتهاي فرهنگي از جايگاه برتري برخوردارند. از نظر او داراييهاي فرهنگي در جايگاه و سلسله مراتب خود شناخته ميشوند. براي مثال نوع فيلمها، تئاترها و طبقات مختلف با هم متفاوت است.
2-4-3 شاخصههای سرمایه فرهنگی
با عطف نظر به ابعاد مادی سرمایه فرهنگی، مصرف کالاها و فرآوردههای فرهنگی به عنوان یکی از شاخصههای اصلی این سرمایه میباشد. کالاهای فرهنگی شامل آن دسته از کالاها خواهد بود که تعریف کننده شیوه متمایزی از زیست میباشند و لذا دربرگیرنده اندیشه ویژهای نیز خواهد بود. از اینرو میتوان به مصرف مدلهای پوشش، وسیلههای تزئینی بدن، داشتن ابزارها و تکنولوژیها (وسایل خانگی، وسیلههای ارتباطی و ... )، رفتن به فضاهای منتشر کننده تفکری ویژه همچون کافیشاپها، سینماها، فرهنگسراها، سالنهای ورزشی، کتابخانهها و دیگر فضاهای معروف به اماکن فرهنگی اشاره کرد. کالاهای فرهنگی به دلیل داشتن بار نمادین بسیار قدرتمند میتوانند طبقهبندی و سلسله مراتبی بودن اعضای جامعه را در فضاهای تعاملی اجتماعی مشخص سازند. زمانی که نسبت تقاضا و برآورده شدن مصرف این نوع از کالاهای فرهنگی در اعضایی از جامعه بالا رفت میتوان گفت که این افراد دارای سرمایه اجتماعی بالاتری میباشند. تهیه کردن کالاهای فرهنگی سرمایههای مادی را میطلبد.
اما با عبور از بعد مادی سرمایه فرهنگی، بعد عینی- ذهنی آن را میتوان در انواع مهارتها مشاهده کرد. از دیدگاه روانشناسیاجتماعی هرچه که تعداد(فراوانی تجمعی) و کیفیت مهارتهای فردی بیشتر باشد، جایگاه و موقعیت اجتماعی او نیز افزایش مییابد؛ چرا که افراد بیشتری برای برخورداری و رفع نیاز به وی رجوع خواهند کرد و او خواهد توانست فضای ویژهای را به خود اختصاص دهد و شروع به آفرینندگی در شیوه های مخصوص به خود در میدان فعالیتهای فرهنگی کند.
2-4-4- سرمایه اجتماعی
در دو دهه گذشته سرمایه اجتماعی در شکلها و زمینههای مختلف به عنوان یکی از شاخصترین مفاهیم در علوم اجتماعی پدیدار شده است. استفاده از این اصطلاح به سال 1916 و به کاربرد اولیه آن توسط هنیفن بر میگردد. او در بحث از مراکز اجتماعات مدارس روستایی، بر اهمیت احیای مشارکتهای اجتماعی برای تداوم دموکراسی و توسعه تاکید کرد و مفهوم سرمایه اجتماعی را وضع نمود. اما مفهوم سرمایه اجتماعی در دهه 1980 بود که به شدت مورد توجه قرار گرفت و توانست با گسترش نظری و تجربی جایگاه تعریفشدهای را در میان نظریههای جامعهشناسی به خود اختصاص دهد. این توجه عمدتاً مرهون جیمز کلمن(1998) جامعهشناس آمریکایی و تحقیق او در زمینه مشارکت در امور مدرسه در شهر شیکاگو است. پس از آن بوردیو در فرانسه ابعاد دیگری از این مفهوم را روشن کرد و مطالعه پاتنام(1993) در زمینه رابطه سرمایه اجتماعی و نهادهای دموکراتیک در ایتالیا خصوصاً از عوامل موثر در این گسترش می باشد. (توسلی 1384)
اندیشه کانونی سرمایه اجتماعی این است که خانواده، دوستان و همکاران دارایی بسیار مهمی هستند که یک فرد میتواند در شرایط بحرانی آنها را بکار گیرد یا برای منافع مادی استفاده نماید و این مسئله برای گروه بیشتر صدق میکند(پاتنام 2002 :9). به عبارت دیگر سرمايهاجتماعي مجموعهاي از منابع و ذخاير ارزشمندي است كه به صورت ذاتي و نهفته در روابط اجتماعي گروههاي نخستين، ثانوي و درسازمانهای اجتماعی جامعه (نهادهاي رسمي و غيررسمي) وجود دارد.
برخي از اين ذخاير ارزشمند كه گاه از آن به عنوان ارزشهاي اجتماعي ياد ميشود عبارتند از: صداقت، حسن تفاهم، همدردي، دوستي، دلسوزي، همبستگي و... . به عبارتي ديگر«سرمايه اجتماعي مجموعه منابع مادي يا معنوي است كه به يك جزء يا گروه اجازه ميدهد تا شبكه پايداري از روابط كم وبيش نهادينه شده و شناخت متقابل را در اختيار داشته باشد» (بورديو و ككوانت، 1992 :22 نقل از جان فيلد، ترجمه غفاري، رمضاني ، 1386 :31)
بنابراين ميتوان سرمايه اجتماعي را مجموعه هنجارهاي موجود در سيستم اجتماعي دانست كه موجب ارتقاي همكاري اعضاي آن جامعه شده و موجب پايين آمدن سطح هزينه هاي تبادل و ارتباطات مي شود. تعدادي از جامعهشناسان معاصر در خصوص نقشآفريني سرمايه اجتماعي در كنشهاي اخلاقي بحث كردهاند، از جمله اريك آسلانير ( 1999 ) بيان کرده كه رويكرد سرمايه اجتماعي لزوماً نسبت به سايرين فراتر از توجه به منافع شخصيمان تاكيد دارد و شامل مجموعه ايدهها و نظرات درباره ارزشها و روابط اجتماعي و تعهدات مدني است. (آسلانير 1999 : 4،5) آسلانير معتقد است سرمايه اجتماعي كمك ميكند تا افراد هم مشكل عملکرد جمعيشان را، كه يكي از عناصر اصلي رفتار اخلاقي است، حل نمایند و هم اخلاقيتر عمل كرده و از سود خود به جهت غير عمومي صرف نظر كنند. (همان: 5 )
از مفهوم سرمايه اجتماعي به عنوان ابزار تحليلي مناسبي در حوزه عمومي استفاده ميشود. سرمايه اجتماعي غالباً به مفهوم ويژگي خاص از يك جامعه يا گروه اجتماعي است كه ظرفيت سازماندهي جمعي و داوطلبانه براي حل مشكلات متقابل يا مسائل عمومي را افزايش مي دهد.
روابط اجتماعی مبتنی بر اعتماد و شبکههاي متراکم تعامل و هنجارهاي مشوق عمل جمعی نیز توانایی تسهیل تولید و دستیابی به هدف را دارند. تفاوت سرمایه اجتماعی، با دیگر سرمایهها این است که این شکل از سرمایه حاصل روابط و تعاملات اجتماعی مبتنی بر اعتماد و مشارکت اعضاي گروههاي اجتماعی است، به عبارت دیگر سرمایه اجتماعی متعلق به گروههاست نه افراد و به شکل عینی و فیزیکی وجود ندارد و تفاوت دیگر این است که سرمایه اجتماعی هر چقدر بیشتر مصرف شود افزایش خواهد یافت به گونهای که در صورت عدم مصرف رو به کاهش و نابودي خواهد گذاشت.
2-4-4-1- سرمایه اجتماعی از دیدگاه پییر بوردیو
سرمایه اجتماعی از نظر بوردیو بر تعهدات و ارتباطات اجتماعی مبتنی است و آن را چنین تعریف میکند: «سرمایه اجتماعی انباشت منابع بالفعل و بالقوهای است که مربوط به داشتن شبکهای نسبتاً پایدار از روابط کم و بیش نهادی شده از آشنایی و شناخت متقابل است یا به عبارت دیگر عضویت در یک گروه برای هر یک از اعضایش از طریق حمایت یک سرمایه جمعی، صلاحیتی فراهم میکند که آنان را مستحق اعتبار به معنای مختلف کلمه میکند» (بوردیو، 1997 :51)
به اعتقاد بوردیو سرمایه اجتماعی به عنوان شبکهای از روابط یک ودیعه طبیعی یا حتی یک ودیعه اجتماعی نیست بلکه چیزی است که در طول زمان و با تلاش بیوقفه به دست میآید. به عبارت دیگر، شبکه روابط محصول راهبردهای سرمایهگذاری فردی یا جمعی آگاهانه یا ناخدآگاه است که هدفش ایجاد یا بازتولید روابط اجتماعی است که مستقیماً در کوتاه یا بلندمدت قابل استفاده هستند. بوردیو توجه خود را برای فوایدی که از برکت مشارکت در گروهها نصیب افراد میشود - به تعبیر او «معاشرتپذیری عمدی با هدف دسترسی به منابع اجتماعی» - متمرکز میسازد ولی معتقد است برخورداری افراد از منافع گروهی به واسطه موقعیت آنها در گروه یکسان نیست. به این ترتیب کاربرد سرمایه اجتماعی در نزد بوردیو بر این درک استوار است که افراد چگونه با سرمایهگذاری بر روابط گروهی، وضعیت اقتصادی خود را در یک فضای اجتماعی سلسلهمراتبی(جامعه سرمایهداری) بهبود میبخشند. از این جهت میتوان رویکرد او را هم ابزاری و فردگرایانه نامید. هر چند خاستگاه آن عضویت در گروه و سرمایهگذاری بر روابط گروهی و رقابت بر سر وضعیت برتر گروههای مسلط باشد. علاوه بر این در این نوع تحلیل از سرمایه اجتماعی، تاثیرپذیری از تئوری سرمایه مارکس کاملاً مشهود است تا جایی که به نظر میرسد میتوان مباحث بوردیو از سرمایه اجتماعی را بیشتر یک رویکرد تضادگرا تلقی کرد.
پیير بورديو سرمايه اجتماعي را از ساير سرمايههاي اقتصادي، فرهنگي و نمادين متمايز ميكند و براي آن خصلتي ساختاري و تعاملي قائل است. وي سرمايه اجتماعي را شبكهاي نسبتاً بادوامي از روابط كمابيش نهادينه شده و توام با شناخت و تعهدات از جمله اعتماد متقابل ميداند كه به عنوان منابعي بالفعل يا بالقوه ، موجبات لازم را براي تحصيل كنشهاي فردي و يا جمعي كنشگران فراهم ميسازد. بنابراين از نظر بورديو ايجاد و اثربخشي سرمايه اجتماعي بستگي به عضويت در يك گروه اجتماعي دارد كه اعضاي آن مرزهاي گروه را از طريق مبادله اشياء ونهادها بنيان نهادهاند. اين روابط ممكن است ازطريق كاربرد يك نام مشترك )خانواده ، ملت ، انجمن، حزب، دين( و مجموعهاي كامل ازكنشها براي نهادينه كردن، نظير مبادلات مادي ونهادي تضمين شود .(عبداللهی، موسوی 1386:9)
انباشت منافع بالفعل یا بالقوهاي به تصاحب یک شبکه بادوام روابط کم و بیش نهادینه شده آشنایی یا بازشناخت متقابل مربوطند. از نظر بوردیو شبکههاي اجتماعی موهبتی طبیعی نیستند بلکه باید آنها را با انجام کنشهاي منطقی و قصدمند براي دستیابی به دیگر سرمایهها و منابع پدید آورد. او سرمایه اجتماعی را یکی از اشکال سرمایه می داند .
الف) سرمایه اقتصادي : که قابل تبدیل شدن به پول است و میتواند به شکل حقوق مالکیت نهادینه شود.
ب) سرمایه فرهنگی: که تحت تاثیر برخی شرایط به سرمایه اقتصادي بدل میشود و به شکل کیفیات آموزشی نهادینه میگردد.
ج) سرمایه اجتماعی: که تحت برخی شرایط به سرمایه اقتصادي تبدیل میشود.
بوردیو بر تبدیل پذیري اشکال مختلف سرمایه و بر تقلیل نهایی همه اشکال سرمایه اقتصادي تاکید میکند. از نظر او سرمایه اقتصادي کار انسانی انباشته شده است. تعریف بوردیو از سرمایه اجتماعی نشان میدهد که این سرمایه دو عنصر دارد : نخست روابط اجتماعی که افراد را قادر به دستیابی به منابعی میکند که دیگران یعنی هم گروههایش صاحب آنهایند، دوم مقدار و کیفیت منابعی که عاید فرد میشود. بدین معنا که سرمایه اجتماعی این امکان را براي فرد فراهم میآورد تا به منابعی مانند اطلاعات و فرصتهاي اقتصادي و آموزشی دست یابد. در نگرشی تا اندازهاي متفاوت و تعاریف مبتنی بر آن، که عمدتاً برگرفته از دیدگاه جامعه شناسی آمریکایی است سرمایه اجتماعی به اعتماد، تعاملات و هنجارهاي مشوق عمل جمعی که در میان گروههاي اجتماعی پدیدار شده و سبب تسهیل همکاري و تعامل و کاهش هزینه هاي عمل میشوند اشاره دارد.
2-4-4-2 سرمایه اجتماعی از دیدگاه جیمز کلمن :
به اعتقاد کلمن سرمایه اجتماعی بخشی از ساختار اجتماعی است که به کنشگر اجازه میدهد تا با استفاده از آن به منافع خود دست یابد: «روابط اجتماعی هنگامی به وجود میآید که افراد کوشش میکنند از منابع فردی خود بهترین استفاده را به عمل آورند و نباید تنها به عنوان اجزای ساختار اجتماعی در نظر گرفته شوند. آنها را میتوان منابعی برای افراد نیز در نظر گرفت. من این منابع اجتماعی – ساختاری را دارایی سرمایه ای برای فرد، یعنی سرمایه اجتماعی در نظر میگیرم» (کلمن، 1377 : 458و462)
کلمن به جای تعریف سرمایه اجتماعی بر حسب ماهیت و محتوی، به کارکرد آن توجه دارد: «سرمایه اجتماعی با کارکردش تعریف میشود. سرمایه اجتماعی شیء واحد نیست، بلکه انواع چیزهایی گوناگون است که دو ویژگی دارد.
الف. همه آنها شامل جنبهای از یک ساخت اجتماعی هستند.
ب. کنشهای معین افرادی را که در درون ساختار هستند اعم از اشخاص حقیقی یا عاملان حقوقی، تسهیل میکنند و دستیابی به هدفهای معین را که در نبود آن دست نیافتنی خواهند بود امکانپذیر میسازند. (همان: 462)
تاکید کلمن بر منافع فردی سرمایه اجتماعی، متأثر از بکارگیری نظریه انتخاب عقلانی در تبیین رفتار است: «من از مفهوم عقلانیت در اقتصاد استفاده مینمایم، مفهومی که اساس کنشگر عقلانی در نظریه اقتصادی را تشکیل میدهد، و میتوان آن را این گونه بیان کرد که کنشگر کنشی را انتخاب میکند که حداکثر فایده را نصیب او سازد.» (همان: 32)
کلمن در همان حالیکه بر استفاده افراد از منابع ساختی اجتماعی در کنشهایشان برای دستیابی به بهترین نتایج تاکید میورزد بر طبیعت جمعی سرمایه اجتماعی نیز اصرار دارد. او سرمايه اجتماعي را انرژيهاي نهفته در جامعه ميداند كه سبب فعال شدن ارتباطات در ميان مردم ميشود. وي اين منابع را اعتماد، همدلي، تفاهم و ارزشهاي مشتركي ميداند كه شبكه انساني واجتماعي را به هم متصل ميسازد. او از اعتماد، اختيار، تعهدات، انتظارات و هنجارها به عنوان عناصر سرمايه اجتماعي ياد ميكند. (وحیدا و دیگران، 1383: 20)
2-4-4-3- سرمایه اجتماعی از دیدگاه رابرت پاتنام
به اعتقاد پاتنام «سرمایه اجتماعی به خصوصیاتی از سازمان اجتماعی نظیر شبکه ها، هنجارها و اعتماد اشاره دارد که همکاری و هماهنگی برای منافع متقابل را تسهیل می نماید» (پاتنام 1999: 6)
پاتنام سرمایه اجتماعی را در آثار متعدد خود با سه مولفه، به عنوان ویژگی سازمان اجتماعی تعریف می نماید که عبارتند از :
الف. شبکه ها:
پاتنام روابط اجتماعی افراد و تعاملات آنان با یکدیگر را بنیادیترین جزء سرمایه اجتماعی معرفی می کند و شبکهها را به عنوان خاستگاه دو مولفه دیگر سرمایه اجتماعی یعنی هنجارهای اعتماد و همیاری مطرح می سازد (پاتنام و گاس، 2001: 6)
فشردگی یا تراکم شبکه نیز ویژگی دیگری علاوه بر ساخت شبکه است که پاتنام بر آن تاکید دارد. منظور او از فشردگی، افزایش انجمنها و امکان عضویتهای متداخل و مشارکت در عرصههای چندگانه زندگی اجتماعی است. (همان: 313)
ب. هنجارهای همیاری:
پاتنام نوع خاصی از هنجارهای همیاری که آن را ملاک سرمایه اجتماعی می نامد، مولدترین جزء سرمایه اجتماعی میداند: «ملاک سرمایه اجتماعی اصل همیاری تعمیم یافته است. من اکنون این کار را برای شما انجام میدهم بیآنکه چیزی فوراً در مقابل انتظار داشته باشم، و شاید حتی بیآنکه شما را بشناسم، با این اطمینان که در طول راه شما یا دیگری لطف مرا پاسخ خواهید داد.» (پاتنام 2000: 134)
ج. اعتماد:
اعتماد از عناصر ضروری برای تقویت همکاری بوده و حاصل پیشبینی پذیری رفتار دیگران است که در یک جامعه کوچک از طریق آشنایی نزدیک با دیگران حاصل می شود، اما در جوامع بزرگتر و پیچیدهتر اعتماد غیر شخصیتر یا شکل غیر مستقیمی از اعتماد ضرورت مییابد. (پاتنام 1380) پاتنام در بحث از اعتماد با توجه به شعاع اعتماد به دو نوع اعتماد شخصی و اعتماد اجتماعی اشاره دارد و اعتماد اجتماعی را برای جامعه سودمندتر می داند. همچنین او نيز به پیروی كلمن و بورديو سرمايه اجتماعي را از ديگر انواع سرمايه ها متمايز ميكند و آن را سازماني اجتماعي ميداند كه مشتمل بر شبكهاي از روابط و تعاملات توام با آگاهي و اعتماد اجتماعي است و با تسهيل كنشها در ارتقاء كارآيي سازمان و توسعه اقتصادي موثر واقع ميشود (سعادت، 1385 :203)
وي سرمايه اجتماعي را اساس اعتبار جامعه ميداند كه ازطريق اعتمادسازي، مردم را به تعاملات و تعلقات اجتماعي براي رسيدن به اهداف مشخص ترغيب ميكند. برای پاتنام عناصر اساسي سرمايه اجتماعي عبارتند از: تعهد و اعتماد متقابل، ارزشها وهنجارهاي مشترك، احساس تعلق، صداقت و تعاملات اجتماعي .
2-4-5 کارکردهاي مثبت سرمایه اجتماعی:
کنترل اجتماعی: این نوع از سرمایه اجتماعی برخاسته از درونیکردن هنجارهاي اجتماعی، همبستگی محدود و اعتماد تحمیلی است . این سرمایه سبب میشود اعضاي گروه هنجارهاي حاکم را رعایت کرده و نظم لازم را براي فعالیتهاي گروه تامین نمایند. سرمایه اجتماعی مورد علاقه والدین، معلمان، مقامات پلیس است زیرا سبب نظم، تشویق اطاعتپذیري در افراد تحت امر میشود. (نظم حاکم در محیطهاي محدود و کوچک مثل روستا و شهرك)
حمایت خانوادگی و خویشی(کلمن): خانواده سالم یعنی خانوادهاي است که پدر و مادر هر دو حضور دارند، نیز خانوادههایی که در آن وظیفه اصلی یکی از والدین تربیت فرزندان است، از سهم بیشتري از این سرمایه نسبت به خانوادههاي تک والدي یا خانوادههایی که پدر و مادر هردو به کار مشغولند برخوردارند. هرگاه سرمایه اجتماعی در شکل کنترل اجتماعی کاهش یابد، شکل دیگري از این سرمایه اجتماعی یعنی حمایت خانوادگی و خویشی افزایش یافته و نبود نوع نخست را جبران می کند.
منافع ناشی از شبکه هاي فراخانوادگی: عمومیترین کارکرد مثبت سرمایه اجتماعی منافعی است که بواسطه عضویت در شبکههاي فراخانوادگی به دست میآید. این نگاه به تعریف بوردیو از سرمایه اجتماعی نزدیک است. او سرمایه اجتماعی را در شکل حمایت خانوادگی، منبع سرمایه فرهنگی میداند در حالی که سرمایه اجتماعی را منافعی و منابعی در نظر میگیرد که افراد بواسطه عضویت در شبکهها به دست میآورند؛ این شکل از سرمایه اجتماعی بیشترین کاربرد تبیینی را در حوزه قشربندي دارد، شغل یابی ، تحرك عمودي در نردبان شغلی و موفقیت رد کسب و کار موضوعاتی هستند که با سرمایه اجتماعی مورد تحلیل و تبیین قرار میگیرند.
کارآمدي سازمانهاي دموکراتیک (پاتنام): عامل اصلی عملکرد خوب سازمانهاي دموکراتیک در شمال ایتالیا سرمایه اجتماعی است. سرمایه اجتماعی بیشتر سبب میشود تا سازمانهاي دموکراتیک کارآمدتر و پاسخگوتر باشد . در مقابل هر اندازه سرمایه اجتماعی در جامعهای کمتر باشد، سازمانهاي دموکراتیک در آن جامعه کارآمدي پایینتري خواهند داشت.
2-4-6- کارکردهاي منفی سرمایه اجتماعی
سازوکاري که افراد و گروهها آن را به عنوان سرمایه اجتماعی مورد بهرهبرداري قرار میدهند میتواند پیامدهاي نامطلوب و کمتر خواستنی به همراه داشته باشد ازاینرو لحاظ کردن سرمایه اجتماعی به عنوان خیر مطلق و در افتادن به ورطه بینات اخلاقی و صدور حکمهاي ارزشی نادرست است. اشکال منفی سرمایه اجتماعی عبارتند از:
الف. طرد بیرونیها: شبکههاي اجتماعیای که براي اعضاي خود منابع و منافع فراهم میکنند میتوانند کسان دیگري را در شبکه عضویت ندارند از دستیابی به آن منابع محروم کنند.
ب. مطالبات زیاد از اعضاي گروه: همبستگی شدید گروهی تحت برخی شرایط میتواند مانع از موفقیت و ابتکار اعضاي کوشا شود. مسئله سوري مجانی در این شرایط مطرح است بدین معنا که اعضاي کمتر کوشای گروه همه نوع تقاضاي مورد حمایت از ساختار هنجاري مشترك را بر افراد موفقتر تحمیل میکنند .
ج. محدودیت آزادي فرد: « همنوایی» یکی از ضرورتهاي مهم مشارکت در گروهها و شبکههاي اجتماعی است. توضیح اینکه در یک شهر یا روستاي کوچک که همه همدیگر را میشناسند، فرد میتواند از مغازه سرگذر نسیه بگیرد. محیط خانواده و شبکه خویشاوندي مرجعی براي حمایت است اما میزان کنترل اجتماعی در چنین وضعیتی بالاست و اغلب آزادیهاي فردي را بطور کامل با محدودیت مواجه میسازد. خانواده گرایی اگرچه مزایایی مانند حمایتهاي عاطفی، اجتماعی و اقتصادي با خود دارد اما از آنجایی که در این نوع از روابط اجتماعی حفظ انسجام گروه بر امور دیگر مقدم است، « فردیت» جایگاه چندان مهمی نخواهد داشت. اگر فردیت را به معنی موقعیت فراهم آورنده خلاقیت ، نوآوري و پیشرفت بدانیم آنگاه نباید انتظار زیادي از امکان تحقق تحرك، نوآوري و تنوع را در محیطهای کوچک داشته باشیم. به عبارت دیگر هرچه یک اجتماع کوچک باشد به سبب محدودیت فضاي تعامل اجتماعی و کاهش تنوع، روابط اجتماعی از ویژگی نخستین برخوردار خواهد بود.
د. هنجارهاي همسطح نزولی : وضعیتهایی هستند که در آنها استحکام همبستگی گروهی ناشی از تجربه مشترك تیرهبختی و مخالفت با جامعه اصلی است . در چنین شرایطی بیان موفقیتهاي فردي اعضاي گروه به انسجام گروهی صدمه میزند . زیرا این انسجام دقیقاً بر پایه عدم امکان چنین موفقیتهایی بنا شده است. نتیجه این وضعیت حاکمیت هنجارهاي همسطح نزولی است که کاربرد آنها حفظ اوضاع در یک گروه عقب مانده است.
آزاد
2-5- فرضیه های تحقیق
2-5-1- بین مصرف کالاهای فرهنگی توسط هنرمندان و سرمایه اجتماعی آنان رابطه وجود دارد.
2-5-2- بین میزان استفاده از رسانه های دیداری توسط هنرمندان و سرمایه اجتماعی آنان رابطه وجود دارد.
2-5-3- بین میزان حضور هنرمندان در جشنواره ها و سرمایه اجتماعی آنان رابطه وجود دارد .
2-5-4- بین میزان مصرف کالاهای شنیداری توسط هنرمندان و سرمایه اجتماعی آنان رابطه وجود دارد
2-5-5- بین سطح تحصیلات هنرمندان و سرمایه اجتماعی آنان رابطه وجود دارد.
2-5-6- بین رشته هنری هنرمندان و سرمایه اجتماعی آنان رابطه وجود دارد