جوانان و پیامبر اسلام
غفور شیخی
اهداف و انتظارات این فصل
1-        دریافت اطلاعاتی در مورد سه دوره ی مرتبط زندگی (کودکی،نوجوانی و جوانی)
2-        تعریف کردن مرحله ی تمهید در تربیت و پرورش کودکان
3-        نام بردن اصول اصلی تمهید
4-        توضیح برخی مراحل مختلف و اساسی تربیت کودک بر اساس تعالیم دین مبین اسلام
5-        تجزیه و تحلیل هر یک از مراحل هفت گانه ی تمهید
1-   كودكان مذهبي اند، اگر...
جوانی را بدون بررسی دوران نوجوانی و کودکی وی نمی توان درست و همه جانبه درک کرد. به عبارتی دیگر شناخت یک جوان بدون بررسی مراحل قبلی رشد و نمو وی صحیح نمی باشد .لذا گریزی می زنیم به اوایل رشد و مراحل قبل از جوانی.
از شگفتيهاي دنياي کودکان، ايمان و باورهاي مذهبي آنهاست. کودک، فطرتي خداآشنا دارد، از آن جهت که نفخه اي از روح خدا در ذات اوست. مباني بسياري از باورهاي مذهبي در درون او وجود دارد که با اندک تذکري از والدين و مربيان و با يافتن مصداقهايي در جهان خارج مي کوشد آن را بپذيرد و خود را با آن تطابق دهد. شک نيست که معني و مفهوم مذهب و تعاليم آن بسيار و در برگيرنده همه جوانب حيات انسان است ولي « کودک از مذهب آن چيزي را مي پذيرد که متناسب با خواسته هاي او و مبتني بر مشاهدات، تجارب و يافته هاي شخصي اوست. به تدريج که رشد کودک بيشتر شده و آگاهيهاي او افزایش می یابد . دامنه ارتباط او با مذهب بيشتر شده و موجبات پيدايش حالاتي را در او فراهم مي آورد که مي توان نام آن را «حالات مذهبي» ناميد.»[1]
برخورد پدران و مادران با چنين ذخاير بزرگ معنوي چگونه بايد باشد و نقش آنها در پرورش صحيح رفتارهاي مذهبي کودکان چيست؟
2- دو مرحله ی تمهید:تربيت کودک در فاصله تولد تا قبل از بلوغ شرعي را تحت عنوان تمهيد يعني آماده سازي براي ورود در قلمرو اصلي تربيت مي نامند. تمهيد خود به دو مرحله تقسيم مي شود:
2-1- مرحله اول تا سن7 سالگي
2-2- مرحله دوم دوران نوجوانی به بعد(فصل بعد)
3- هفت اصل تربیتی :
مرحله اول به دلیل حساسیت خاصی که دارد روشهاي تربيتي خاص خود را نیز مي طلبد که در اصول زیر به آنها اشاره می کنیم:
اصل اول)  نقش بازی در پرورش کودک
ويژگي اساسي هفت سال اول زندگي به لحاظ تربيتي، رها گذاشتن کودک و حاصل آن « بازي» است. چنان که در روايت آمده است: « فرزندت را واگذار تا به مدت هفت سال بازي کند.» اهميت تربيتي بازي، بسيار حايز اهميت است. بازي زمينه کنترل بدني کودک را فراهم مي آورد و در عين حال در رشد شخصيت کودک نقش اساسي دارد. بازي همچنين در تحول اجتماعي کودک، قدرت شگرفي داشته و باعث پيشرفت زبان و روابط اجتماعي او مي گردد و در شکوفايي خلاقيت کودک، تأثير تعيين کننده اي دارد. بازي والدين و بزرگسالان نيز با کودک، آثار و نتايج خاصي دارد .از جمله اينکه او در بازي با والدين مي تواند زبان و استعمال صحيح واژه ها را فرا بگيرد و نيز در اين بازي، احساس حرمت و عزت ويژه اي مي کند.
  اصل دوم) تلقین و سپردن مسولیت
 بايد ظواهر کودک را به سمت گفتارها و رفتارهاي مطلوب سوق داد.  مثلاً در مورد کودک  گوشه گير و ساکت، مقتضاي تغيير ظاهر درباره او آن است که بي تحرکي او را به تحرک تبديل کنيم. لذا مي توان از روش تلقين استفاده کرد. عموماً تلقين کودک به خود در پي تلقين ديگران به وي پديدار مي شود. مثلاً پدر درباره فرزند خود، خطاب به خود و يا خطاب به ديگران مي گويد که او خوراکي هايش را با دوستانش تقسيم مي کند يا از تاريکي نمي ترسد. يا کودک را در معرض انجام عملي قرار دهيم تا از اين طريق، حالات دروني خوبي در وي ظاهر شود. مثلاً پولي را به کودک بدهيم و بگوييم آن را به فقير بدهد تا با اين عمل، انگيزه و کشش کمک به ديگران در وي پديدار گردد.
  اصل سوم) اصلاح شرايط و روشهاي زمينه سازي، تغيير موقعيت و اسوه سازي
طبق اين اصل بايد به جاي تمرکز بر خود کودک و رفتارهاي او، نظر به پيرامون او انداخت و روابط او را با محيط و عوامل محيطي مورد تغيير قرار داد. کودک به رنگ پيرامون خويش مي گرايد و با تغییر  پيرامون وي، خود او نيز دگرگون مي شود. اگر پدر و مادر، بنا را بر حبس نگذارند، ناگزير کودکشان هم شاهد بدکرداريها خواهد بود و هم مستمع دشنامها.
زمينه سازي دو وجه دارد که يکي ناظر به فراهم آوردن شرايطي است که احتمال بروز رفتارها و حالات مطلوب را بالا برده و از به وجود آمدن شرایطی که منجر به بروز رفتارها و حالات نامطلوب می شود ؛ جلوگیری می کند . و ديگري، پيشگيري است. پيشگيري در قرآن بسيار مورد توجه قرار گرفته تا، هرجا امکان لغزشي هست اعم از لغزشهاي اخلاقي، عقيدتي و اجتماعي، از آن جلوگيري شود. به طور مثال در مسایل اخلاقي يکي از مواردي که درباره آن پيشگيري به کار رفته، امور جنسي است. در سوره نور، دستور العملي در رابطه با کودکان نابالغ داده شده که آنها براي داخل شدن به اتاق والدين، بايد در سه وقت اجازه بگيرند: قبل از نماز صبح، بعدازظهر به هنگام استراحت و پس از نماز عشاء به هنگام خواب. تغيير موقعيت نیز از حيث موقعيت زماني، مکاني و اجتماعي قابل توجه است. مثلاً با تغيير و تنظيم ساعات خواب مي توان کودک را سحرخيز بارآورد و بدين ترتيب، آثار نامطلوب دير خوابيدن و دير بيدار شدن را از وي زدود. همچنين از جهت موقعيت مکاني، قرار دادن کودک در محيطهاي وسيع و روبرو ساختن او با ابزار، اشيا، گياهان و حيوانات مختلف، آثار عاطفي برجسته اي به بار مي آورد. اسوه و الگو در اين سنين از اهميت زيادي برخوردار است زيرا کودک به سبب تقليد از آداب، حرکات و رفتارهاي والدين ، بزرگسالان و  همبازيها، همواره چشم به اسوه ها و الگوها دارد.  اسوه هاي مطلوب را بايد در معرض ديد کودک قرار داد و الگوهای نامطلوب را اگر نتوان حذف کرد بايد مورد توضيح و تبيين قرار داد و جهت نامطلوب شمردن آنها را براي کودک باز گفت.
 اصل چهارم) مبالغه در پاداش و عفو فضل
 کودک مفهوم دقيقي از مجازات و عدل نمي داند بنابراين بايد ....
 

قسمت اول این مطلب

قسمت دوم این مطلب

قسمت سوم این مطلب + منابع کل مطلب

 

برای تهیه فایل کامل و یکجای این مطلب، لطفا اینجا را کلیک فرمایید. موفق باشید.


 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
از روشهاي مبالغه در پاداش که مترادف تشوييق بوده و مظهر فضل و رحمت مي باشد بسيار استفاده کرد. فضل ايجاب مي کند که اولاً حد بالا معيار باشد، نه حد پايين و ثانياً نقايص ناديده گرفته شود و عمل «حسن» همچون «احسن» به حساب آورده شود و پاداشي که به آن تعلق مي گيرد فراتر از ميزان آن و بنابراين بلاحساب باشد. همچنين در خطاهاي کودک تنها به تذکر اکتفا نمود.
اصل پنجم) عزت
 بايد احساس عزت را در کودک گسترش داد و او را از احساس ذلت محافظت نمود. در اين باره توصيه ها و روايات بسيار آمده است: «کودک  را به نامي نيکو نامگذاري کنيد و هنگامي که به مجلس شما مي آيد، براي او جا باز کنيد و به او روي ترش نکنيد.»[2]
 اصل ششم) تذکر و روش موعظه حسنه
اگر کودک بارها آنچه را گفته شده، فراموش کند، نبايد بي طاقت شد و لذا تذکر و يادآوري مکرر درخواستها به کودک ضرورت مي يابد. روش موعظه حسنه باید به دو صورت « يادآوري نعمتها» و « عبرت آموزي يا قصه گويي» به کار گرفته شود. قصه گويي نيز از گسترده ترين روشهاي قابل استفاده است و به تناسب صفات و خصوصياتي که مورد نظر است، بايد از قصه ها بهره جست.  
اصل هفتم)  ابراز يا منع محبت
اين اصل در هفت سال اول زندگي کودک بسيار مورد تأکيد است. در روايات ائمه از قهر به عنوان مهم ترين روش تنبيهي نام برده شده و استفاده از آن به جاي تنبيه بدني سفارش گرديده است. چنان که امام علي (ع) به يکي از اصحاب فرمود که در مقام تنبيه فرزندش از او قهر کند و زمان آن را نيز کوتاه در نظر گيرد.
 
اهداف و انتظارات این فصل:
1-     باید بتوان سه مرحله ی تربیتی در سن7 سالگی تا بلوغ شرعی را نام برد.
2-     دوره ی نوجوانی و بلوغ تعریف شوند.
3-     اهمیت نوجوانی و حساس بودن آن را از دیدگاه اسلام شرح دهد.
4-     ویژگی های متفاوت و متنوع دوران نوجوانی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.
5-     تمایلات متنوع نوجوانی را باهم مقایسه نمایند.
6-     به شناخت و دیدی درست دست یابند و به نگرش اسلامی از دوره ی نوجوانی واقف شوند.
1-دوران نوجوانی و اصول سه گانه تربتی
مرحله دوم تمهید از7سالگي تا بلوغ شرعي است. در اين مرحله نيز بايد اصول و روشهاي تربيتي خاصي را علاوه بر روش هاي تربيتي گفته شده در مرحله اول زندگي کودک(فصل پیش) ، رعايت کرد .
  اصل اول: مداومت و محافظت بر عمل و روش فريضه سازي
چون عرصه تکاليف آغاز شده، بايد تکاليف محول شده به لحاظ کميت، مداومت يابد تا او را آماده عمل کند و به لحاظ کيفيت، مورد محافظت و مراقبت قرار گيرد تا او را آماده عمل صحيح گرداند. براي رعايت اصل مداومت و محافظت بر عمل بايد از روش فريضه سازي استفاده کرد. فريضه به امري مي گويند که دو جنبه « الزامي بودن» حکم، و «رعايت شرايط» معيني براي آن قرار داده شده باشد. «الزامي بودن» بدين معناست که اگر فرد، دستورالعمل معيني را در موعد مقرر آن به انجام نرساند، از ضرورت و وجوب آن کاسته نمي گردد و بنابراين در وقت ديگري بايد به عمل درآيد و  نيز اگر فرد به سبب ناتواني، قادر به انجام کامل آن نگردد، به هر نحو که بتواند بايد آن را تحقق بخشد و اگر اين نيز امکان ندارد بايد تکليف ديگري(کفاره) را در عوض آن انجام دهد و اگر در اداي تکليف، به طور عمد قصور ورزيد، بايد تاوان آن(کفاره عمد)  را بپردازد.اين جنبه الزامي روش فريضه سازي است که مداومت را فراهم مي آورد.
«رعايت شرايط» بدين معني است که فرد در انجام تکاليف مورد نظر، بايد شرايط و آداب ويژه اي را به کار بندد تا عملش مورد قبول قرار گيرد. اين جنبه، تضمين کننده کيفيت عمل اوست و محافظت نسبت به عمل را تأمين مي سازد.
 اصل دوم: عدل و  روشهاي تکليف به قدر وسع، انذار و  مجازات به قدر خطا
چون کودک تکليف پذير شده و تکليف و مجازات، بستگي و نسبتي با هم دارند، از اين رو پيروي از اصل عدل در اين مرحله از سن کودک ضروري است. در مقام تکليف بايد توانایی کودک را هم به لحاظ فهم تکليف و هم به لحاظ قدرت بر عمل به آن مراعات کرد. به هنگام سرپيچي از تکليف، ابتدا بايد فرد را نسبت به عواقب آن هشيار کرد و هشدار داد زيرا بدون انذار، مجازات به ظلم مي گرايد. سرانجام به هنگام مجازات بايد قدر خطا را در نظر گرفت و  از دخالت دادن عوامل ديگر خودداري کرد.
 اصل سوم: مسامحت و روشهاي مرحله اي نمودن تکاليف و تجديد نظر در آنها
بدون توجه به اين اصل، به خصوص در دوران کودکي که ضعف آدمي در آن بارزتر است، امکان به انجام رساندن تکاليف نيست. به کار گيري روشهاي این اصل ايجاب مي کند که تکاليف دشوار، در چند مرحله تنظيم شود و تکاليف دشوارتر مورد تجديد نظر قرار گيرد.
ريموند پيچ، درباره لزوم تعاليم ايماني براي حسن تربيت و  تأمين سعادت کودکان چنين مي گويد: « بدون ترديد، تعليمات اخلاقي و مذهبي بيش از ساير مسايل بر عهده خداوند است زيرا تربيت بدون اخلاق، جز جنايتکار زيرک چيز ديگري به بار نمي آورد. از طرف ديگر قلب انسان، بدون مذهب نمي تواند به سوي اخلاق بگرايد و اگر کسي بخواهد، اصول اخلاقي را بدون مذهب بياموزد، مانند اين است که قصد کند پيکري زنده، اما بدون تنفس به وجود آورد. نخستين تصويري که کودک از خدا در ذهن خود ترسيم مي کند از روابطش با پدر و مادر سرچشمه مي گيرد و همچنين نخستين آگاهي او درباره اطاعت، بخشندگي و راستي، با طرز عمل خانواده بستگي دارد و همه اين مسايل بايستي در نخستين سالهاي کودکي انجام پذيرد زيرا در اين سالهاست که ذهن طفل بهتر از مواقع ديگر براي ضبط آنچه درک مي کند، آمادگي دارد.»[3]
2- جنبه‏هاى مهم شخصيت نوجوان [4]
دوره نوجوانى از مهم‏ترين و حساس‏ترين دوره‏هاى زندگى انسان به شمار مى‏رود. زيرا در اين دوره نوجوان به دنبال يافتن هويت‏خويش، در مسير شكل دادن به شخصيتى متكى به خود گام برمى‏دارد.سؤالات متعددى نيز در ذهن نوجوان نقش مى‏بندد كه چنانچه نتواند پاسخى مناسب براى آن‏ها بيابد، چه بسا ممكن است‏شخصيتى متزلزل و احياناً دوگانه پيدا كند. بنابراين، شناخت جنبه‏هاى مهم جسمانى، روانى، اجتماعى، عقلانى و اخلاقى نوجوانان اين توانايى را به نوجوان و اطرافيان او مى‏دهد تا شيوه صحيح برخورد با تغييرات جسمى و روانى به وجود آمده را بدانند، تا حدى از بروز ناسازگارى‏هاى خاص اين دوران جلوگيرى نمايند.
دوره نوجوانى هم‏زمان است ‏با دوره ی بلوغ. يكى از بحرانى‏ترين دوره‏هاى زندگى.در دروه بلوغ، تغييرات گوناگونى در ابعاد شخصيتى نوجوان رخ مى‏دهد كه هر كدام به نوعى مى‏تواند بر او اثر بگذارد و حتى گاهى شخصيت او را دگرگون سازد.
2-1-  بحران بلوغ: فرايند بلوغ يكى از بحرانى‏ترين دوره‏هاى زندگى هر فرد است. استانلى هال، (Hall, Stanly) كه به پدر روان‏شناسى بلوغ معروف است، اين مرحله را « دوران طوفان و فشار» مى‏نامد. نوجوان‏دراين‏دوره، تمايلات‏وخواهش‏هاى متضادى دارد. مثلاً با اين‏كه مى‏خواهد با دوستان باشد، به تنهايى‏نيزعلاقه‏مند است و « روسو » دوره بلوغ را تولد مجدد مى‏داند.او مى‏گويد: وقتى فرد به دوره بلوغ مى‏رسد مثل اين است كه فرد ديگرى با خصوصيات بدنى و روانى متفاوتى در وى به وجود آمده است. [5]
« در هفت‏سال سوم زندگى كه دوران بلوغ و جوانى است، تحولات سريعى در جسم و جان نوجوان پديدار مى‏گردد و در مدت كوتاهى اندام و افكارش به كلى تغيير مى‏كند.» [6]
دوره نوجوانى و بلوغ به سنين بين 12 تا 18 سالگى اطلاق مى‏شود.اين دوره يكى از بحرانى‏ترين دوره‏هاست.گاهى گذشتن از مرز كودكى و رسيدن به قلمرو بلوغ با نابسامانى‏هاى فراوانى همراه است.در اين دوره، نوجوان نه ديگر كودك به حساب مى‏آيد و نه هنوز به درستى بالغ گرديده است.وى در مرز بين اين دو مرحله (كودكى و بزرگ‏سالى) قرار مى‏گيرد و با فشارها و انتظارات خاص هر دوره رو به رو مى‏شود. از سويى، اگر كار كودكانه بكند او را ملامت مى‏كنند كه بزرگ شده است و اين كار در شان او نيست و از سوى ديگر، معمولاً با او مانند بزرگ‏سالان رفتار نمى‏شود.در زندگى، نقش كودك و بزرگ‏سال، هر كدام مشخص است و مى‏دانند چه كارى بايد انجام دهند، ولى نوجوان در وضع روحى مبهم و پيچيده‏اى به سر مى‏برد. او به درستى نمى‏داند چه بايد بكند.
2-2- تعريف بلوغ و نوجوانى:
كلمه « بلوغ‏» يا (Puberty) ممكن است ‏به چند صورت تعريف شود:
الف) بلوغ جنسى: يعنى رسيدن به سن توليد مثل و شهوت جنسى كه سنين آن در بين ملل و افراد گوناگون بر حسب نژاد، مناطق جغرافيايى و آب و هوايى متفاوت است و معمولاً بين سنين 12 تا18 سالگى واقع مى‏شود.
ب) بلوغ جسمى (فيزيولوژيك) : بلوغ به اين معنا همان آخرين حد رشد اندام‏ها است كه زمان آن از يك سو، به نژاد فرد بستگى‏دارد واز سوى ديگر، به قوانين رشد و نمو هر يك از اعضا. در اين زمينه، تنكردشناسان (فيزيولوژيست‏ها) و روان‏شناسان به اين نتيجه رسيده‏اند كه اندام‏هاى انسان تا پنج‏سال اول زندگى به طور سريع رشد مى‏كند و سپس رشد آن تا سنين 12، 13 سالگى به كندى مى‏گرايد، در دوره نوجوانى سرعت رشد دوباره افزايش مى‏يابد و در فواصل بين 18 تا 25 سالگى جسم به حد كمال خود مى‏رسد و رشدش نيز متوقف مى‏گردد.لازم به ذكر است كه تمام قسمت‏هاى بدن در دوره رشد به يك ميزان رشد نمى‏كند، بلكه بعضى از اعضا رشد بيش‏ترى دارند، چنانچه مشهور است كه « نوجوان شلوارش يك سال زودتر از كتش كوچك مى‏شود.»
ج) بلوغ شرعى: سن تكليف در كشورهاى گوناگون بر اساس اعتقاداتى كه دارند فرق مى‏كند. مثلاً « اسلام سن 9 سالگى را براى دختران و 15 سال را براى پسران سن بلوغ مى‏داند.» البته بعضى از فرق اسلامى در سن بلوغ با شيعه[7] فرق دارند. مثلاً فقه حنفى ‏براى دختر سن‏17 سالگى و براى پسر سن 18 و 19 سالگى را سن بلوغ مى‏داند و فقه مالكى بلوغ را وابسته به سن نمى‏داند.
د)بلوغ عرفى (سن قانونى) : قوانين مدنى كشورها اغلب دو يا سه سال ديرتر از دستورات شرعى نوجوانان را بالغ و مسؤول رفتار خود مى‏داند.
هـ)بلوغ روانى (بلوغ شخصيت) : بلوغ روانى داراى جنبه‏هاى گوناگونى از قبيل پختگى، هوش، درك مفاهيم اخلاقى، نقطه اوج حافظه، كمال اراده، انفعالات و سايرخصوصيات ذهنى‏است‏كه در صورت هماهنگى، تعادل‏فرد را به وجود مى‏آورد و در صورت ناهماهنگى، موجب رفتار غير عادى يا بى‏تعادلى روانى مى‏شود.
با توجه به تعاريف ارائه شده، بلوغ داراى معانى متفاوتى است، اما منظور روان‏شناسان ازآن، بيش‏ترتغييرات بدنى (جسمى و جنسى) مى‏باشد.آنان مراد خود را از ديگر موارد بلوغ با پسوند مى‏آورند. مثل بلوغ روانى، بلوغ شرعى و بلوغ عرفى و....
3- نوجوانى:
اصطلاح « نوجوانى‏» (Adolesence) در مقايسه با كلمه ی« بلوغ‏» معناى وسيع‏ترى دارد و دوران مهمى از زندگى انسان را شامل‏مى‏شود.سنين بين 12 - 18 سالگى، كه سنين نوجوانى است، خود به سه قسم مى‏شود:
 الف)مرحله پيش از بلوغ: ورود تدريجى كودك به مرحله بلوغ.
 ب) مرحله بلوغ: ظهور معيارهاى بلوغ جنسى مثل عادات ماهيانه و احتلام.
ج) مرحله پس از بلوغ: رشد صفات ثانويه جنسى.
4- اهميت نوجوانى از ديدگاه دانشمندان:
 افلاطون اين دوره را دوره شراب‏زدگى روان مى‏داند كه احساسات و عواطف بر افكار فرد چيره مى‏شود.
روسو مى‏گويد: نوجوانى تولد ثانوى است.استانلى هال معتقد است نوجوانى دوره طوفان و فشار بوده و نوجوانى يك جهش ناگهانى است.
كورت لوين آلمانى هم اعتقاد دارد كه كودك و بزرگ‏سال، هر كدام يك نوبت، بار كودكى و بزرگ‏سالى را بر دوش مى‏كشند، ولى نوجوان مجبور است‏يكجا بار هر دو را بر دوش بكشد. زيرا متعلق به هر دو مى‏باشد. [8]
5- اهميت نوجوانى از نظر اسلام:
 اسلام اين موضوع را از دو جنبه مثبت و منفى مد نظر قرار داده است:
الف) در جنبه مثبت: به نظر اسلام، نوجوانى دوره قوت و توانايى است كه در بين دو دوره ضعف و ناتوانى (كودكى و پيرى) قرار گرفته: « اَللهُ الَّذى خَلَقَكم مِن ضِعف ثُمَّ جَعل مِن بَعد ضِعف قُوه ثُمَّ جَعل مِن بَعد قُوَّه ضِعفاً وَ شَيبه يَخلُقُ مَا يَشاءُ وَ هُوَ العليمُ القَدير.»[9] بزرگان اسلام نيز نوجوانى را يكى از نعمت‏هاى پر ارج الهى و از سرمايه‏هاى بزرگ سعادت در زندگى بشر شناخته‏اند:
* قال رسول الله‏صلى الله عليه وآله: « اُوصيكُم بِالشَّبانِ خَيرا فَانَّهُم اَرق اَفئِدَه اِنَّ الله بَعثَني بَشيراً وَ نَذيراً فحَالُفني الشُبان و خَالفنى الشُّيوخ= بدین مفهوم که قدر جوانی را بدانید که در قلب درآن دوران در اوج لطافت است. وقتی خداوند مرا برگزید همراهان و مشاوران من را جوانان وپیران قرار داده است.»[10]
* قال‏على‏عليه السلام: «شَيئان لايعرفُ فَضلَهما الا مَن فَقدَهما الشباب و العافيه= دو چیز است که قدرشان دانسته نمی شود تا از دست بروند، جوانی ، فراغت و سلامت.»[11]
ب) در جنبه منفى، اولياى الهى از اين دوره به دوره جنون و مستى تعبير كرده‏اند:
* قال رسول الله‏صلى الله عليه وآله: « الشَّبابُ شُعبه مِنَ الجُنون= جوانی شعبه ایی از دیوانگی است.»[12]
* قال على‏عليه السلام: « اَصنَافُ السَّكرِ اَربَعه: سَكر الشَّبَابِ، سَكرالمَال، سَكرالنَّوم وَ سكر الملك= انواع مستی چهار تاست.مستی جوانی،مال،خواب و قدرت.»[13]
6- ويژگى‏هاى مهم نوجوان :
6-1-   بلوغ يا رشد جسمى
يكى از جنبه‏هاى مهم و مؤثر در شخصيت نوجوان بلوغ است.در زمينه تحول بلوغ، دو جريان فكرى وجود دارد:
الف) گزل (Gesel) مى‏گويد: بلوغ ، رشد مداوم و پيوسته‏اى است كه از كودكى شروع و بدون انقطاع ادامه مى‏يابد كه گاهى سريع و گاهى كند است و نمى‏توان براى آن خصوصيات و ساختمان معينى ذكر كرد و آن را داراى مراحلى دانست.
ب) پياژه (Piaget) و والون (Wallon) معتقدند: رشد، متشكل از مراحل و دوره‏هاى‏متفاوتى است و هرمرحله فرايند بلوغ يكى از بحرانى‏ترين ساخت ذهنى مربوط به خود را دارد و به دليل همين ساخت، هر مرحله از ساير مراحل جدا و مجزا است. مثلاً، دوره نوجوانى دوره آشوب درونى و انقلاب شخصيتى است، در حالى كه دوره كودكى دوره آرامش و سكون‏است ورشدآن‏آهنگ يك‏نواختى‏دارد.دوران ‏بلوغ‏كه ‏با بحران مواجه مى‏شود، تغييراتى در كل شخصيت فرد ايجاد مى‏كند.[14]
در آغاز نوجوانى، كودكان بيش‏تر به دوره سريعى از رشد جسمانى (جهش) گام مى‏گذارند و صفات ثانويه جنسى در آن‏ها بروز مى‏كند.اين تغييرات در دوره‏اى تقريباً دو ساله رخ مى‏دهد و با بلوغ جنسى به اوج خود مى‏رسد.نشانه بلوغ شروع قاعدگى در دختران و احتلام در پسران مى‏باشد كه معمولاً در دختران از سن 9 - 12 سالگى و در پسران دو سال ديرتر ظهور مى‏يابد.تا سنين 11 سالگى متوسط قد و وزن دختر و پسر يكسان است و از آن پس دختران پيشى مى‏گيرند و پس از دو سال، پسران جلو مى‏افتند و تا آخر عمر اين روند ادامه دارد.البته تفاوت‏هاى فردى را نبايد از نظر دور داشت، چه بسا بعضى از پسران زودتر از دختران بالغ شوند.آب و هوا و مناطق جغرافيايى و نوع تغذيه در سرعت‏بلوغ اثر مى‏گذارد.
6-2- انواع تغييراتى كه با شروع دوره نوجوانى رخ مى‏دهد عبارت است از:
الف) تغيير در اندازه بدن: در دوران 3 تا 4 ساله بلوغ، قريب 20 - 30 كيلو گرم به وزن و 20 - 30 سانتى‏متر به قد نوجوان اضافه مى‏گردد.در اين دوران به طور كلى، هم اعضاى بيرونى متحول و دست‏خوش تغيير مى‏گردد و هم اعضاى درونى.
ب)رشدصفات‏اوليه جنسى: اندام‏هاى جنسى كه وظيفه توليد مثل را بر عهده دارند دراين‏دوره‏رشد مى‏كنند.اين تغييرات بر اثر فعاليت غدد هيپوفيز، آدرنال (فوق كليوى) و غدد جنسى به وجود مى‏آيد.
ج)رشد صفات ثانويه جنسى: از هنگام بلوغ تفاوت‏هاى دختر و پسر كاملاً آشكار مى‏گردد و هر قدر بلوغ بيش‏تر پيشرفت كند اين تفاوت‏ها بيش‏تر مى‏شود.اين صفات عبارت‏اند از: رشد عمومى مو در بدن، تغييرات پوستى، فعاليت‏بيش‏تر غدد چربى، تغييرات صدا كه به صورت صداى زير در دختران و صداى بم در پسران ظاهر مى‏گردد.
به طور خلاصه مى‏توان گفت: نوجوان، چه بخواهد و چه نخواهد، اين تغييرات در بدن او رخ مى‏دهد كه هر كدام به نوبه خود، شخصيت او را متاثر مى‏كند.هرگونه برداشت غلط و اطلاع نادرست و ناقص از اين تغييرات مى‏تواند ضربات جبران‏ناپذير را بر نوجوان وارد سازد.بنابراين، والدين موظف‏اند كودكان خود را از وجود اين‏گونه تغييرات آگاه كنند.
دبس (Debesse) مى‏گويد: «مادربايد دختر خود را ازوقوع عادات ماهيانه مطلع سازد. نبايد صبر كند تا او به طور معمول، به سن عادات ماهيانه برسد و از اين مرحله اطلاعات روشنى نداشته باشد.»[15]
والون مى‏گويد:« والدين موظف‏اند پسران را نيز براى ظهور آثار ناشى از بلوغ مهيا سازند.جوانى كه اطلاع قبلى از تحول بلوغ نداشته باشد و تنها شايعات و كنايات مبهمى در اين‏باره شنيده باشد نه تنها آشفته و پريشان مى‏گردد، بلكه غالباً وحشت مى‏كند.گاهى سكوت والدين در اين موارد، منجر به سلب اعتماد و اطمينان نوجوانان از والدين مى‏شود و براى كسب اطلاع، سراغ منابع اطلاعاتى ناقص (دوستان و كتاب‏ها) مى‏رود كه گاهى او را با مشكلات جسمى و روانى مواجه مى‏كنند. »[16]
6-3-روان‏شناسى خطرهاى بلوغ
الف )خودپندارى نامساعد: معمولاً نوجوانان اين دوره را با خودپندارى نامساعد سپرى مى‏كنند. زيرا نسبت‏به خود، نظر مثبت دارند، ولى به دليل آن‏كه محيط اجتماعى با آن‏ها برخورد مناسب ندارد، آن‏ها را تحقير مى‏كند و مرتب تغييرات بدنى‏شان را به تمسخر مى‏گيرد، نوجوانان از هرگونه تشويق و تمجيدى محروم مى‏شوند و اين به تدريج، سبب لطمه ديدن آن‏ها و خودپندارى‏شان مى‏شود و در اين صورت، نسبت‏به خود نظر منفى پيدا مى‏كنند و عزت نفس خود را از دست مى‏دهند.
ب ) شكست و ناكامى: رشد سريع بدنى در دوره نوجوانى با كمبود نيرو همراه مى‏شود كه در نتيجه به كاهش ميزان كار و پيدايش ملالت و خستگى نسبت ‏به هرگونه فعاليت كه مستلزم تلاش است، منجر خواهد شد.
ج )آماده نبودن براى تغييرات بلوغ: كمتر نوجوانى است كه تغييرات دوران بلوغ را از قبل شناخته باشد و چون اطلاع ندارد و يا ازنظر روان‏شناختى‏آماده اين‏تغييرات نيست، ممكن‏است ضربه‏ببيندوگرايش‏هاى نامساعدى نسبت‏ به اين‏گونه تغييرات پيدا كند.دليل اين موضوع گاهى مربوط به والدين است و گاهى مربوط به مدرسه كه سؤال از اين مسائل را براى نوجوان قبيح مى‏دانند.
د ) انحراف در نضج و نمو جنسى: ممكن است‏بلوغ به شكل زودرس و يا ديررس ظاهر شودكه درهردوصورت، موجب نگرانى و ناراحتى نوجوان مى‏شود. زيرا به پذيرش‏اجتماعى اولطمه‏مى‏زند و منجر به طرد ياكناره‏گيرى‏اوازهم‏سالان‏مى‏گردد.[17]
هـ) انزواطلبى: نوجوان با رسيدن به بلوغ، از خانواده و هم‏سالان منزوى مى‏شود و بيش‏تر اوقات با آن‏ها نزاع دارد و به اين مى‏انديشد كه چرا اطرافيان او را درك نمى‏كنند.
و) خستگى و ملامت: نوجوان از مدرسه و فعاليت‏هاى اجتماعى و زندگى - به طور كلى - خسته و ملول مى‏شود و در نتيجه، تا مى‏تواند كم‏كارى مى‏كند. مثلاً بعضى از آن‏هامى‏گويند: ذهنم‏نمى‏كشد درس بخوانم.
ز) تعارض و ستيزه‏جويى اجتماعى: نوجوان غالباً ناهمكار، ناموافق و متعارض يا ستيزه‏جو مى‏شود و به تدريج، با پيشرفت ‏بلوغ، اين حالت كاهش مى‏يابد و نوجوان به دوستى و همكارى و آزادمنشى علاقه‏مند مى‏گردد.
ح) احساسات تند و بدخلقى: قهر، خشم، ميل به فرياد زدن و مانند آن ازخصايص اين‏دوره است. نوجوانى ‏با غم، اضطراب وزودرنجى همراه است و نوجوان با بهانه‏هاى كوچكى مثل نوع غذا، ساعت‏خواب و نحوه رفتار ديگران پرخاشگرى مى‏كند و فرياد مى‏زند.
ط)فقدان اعتماد به نفس: در حال بلوغ، نوجوان اعتماد به نفس خود را از دست مى‏دهد، نسبت‏به خود بى‏اعتماد مى‏شود و از شكست مى‏ترسد.دليل اين موضوع ضعف مقاومت‏بدن و انتقاد مدام بزرگ‏سالان است.بنابراين، بيش‏تر پسران و دختران اين دوره را با ابتلا به عقده حقارت پشت‏سر مى‏گذارند.
ی) حيا و عفت افراطى: گاهى تغييرات دوران بلوغ سبب مى‏شود بعضى از نوجوانان حيا و عفت افراطى پيدا كنند. زيرا از اين مى‏ترسد كه ديگران متوجه تغييرات بدنى او شوند و نظر نامساعد نسبت‏به او پيدا كنند. يكى از علايم علاقه نوجوان به جنس مخالف نيز همين حيا و عفت دانسته شده است كه وقتى به جنس مخالف مى‏رسد سر به زير مى‏اندازد.[18]
6-4- رشد جنسى
در وجود انسان، دو غريزه جنسى و قدرت وجود دارد كه مهار آن‏ها نقش مهمى در سعادت بشر دارد.غريزه جنسى جاذبه قوى و كشش نيرومندى دارد كه زن و مرد را به سوى ارضا سوق مى‏دهد.از اين‏رو، از آن به آتش شهوت تعبير شده است.
روابط جنسى در تمام زمان‏ها مورد گفت‏وگو و بحث در محافل دينى مى‏باشد و درباره آن تاكنون نظريات افراطى، تفريطى و معتدلى ارائه شده است كه هر نظريه طرف‏دارانى دارد و سعادت فرد را در عمل بر طبق آن مى‏شناسد:
الف) تفريط گرايى: برخى مسيحيان و پيروان كليسا و برخى از مذاهب و بعضى از علماى اخلاق و فلاسفه در اين دسته‏اند.آن‏ها آميزش جنسى را عملى پليد و حيوانى مى‏دانند و از اين‏رو، برخى از كشيشان ازدواج نمى‏نمايند و با سخت‏گيرى، غريزه جنسى را سركوب مى‏كنند.اينان خود را از لذايذ طبيعى محروم مى‏سازند.
ب) افراط گرايى: طرف‏داران آزادى غرايز مثل فرويد و پيروانش در اين زمينه راه افراط رفته‏اند.نظريه آن‏ها بر پايه اصالت لذت استوار است و سعادت انسان را در ارضاى بى‏چون و چرا و بى‏قيد و شرط غريزه جنسى مى‏دانند.
ج) اعتدال: اسلام غريزه جنسى را نه خودسرانه و آزادگذاشته و نه آن را سركوب كرده است، بلكه براى آن حدودى را در نظر گرفته است.پايه‏گذاران روش اعتدال در درجه اول پيامبران و امامان‏ هستند كه هم مردم را به ازدواج تشويق مى‏كنند تا غريزه جنسى به صورت سالم ارضا شود و هم انسان را از هرگونه لاابالى‏گرى و انحراف جنسى منع مى‏كنند.
ازديدگاه وحى و انبيا بزرگ‏ترين عامل سيه‏روزى و بدبختى بشر هواپرستى وپيروى بى‏قيد و شرط از شهوات و تمايلات نفسانى است و روايات بسيارى به اين مطلب اشاره دارد:
* رسول الله‏(ص): «بيش‏ترين چيزى كه از آن‏ها بر امت‏ام مى‏ترسم هواپرستى و آرزوهاى طولانى است.»
* على‏(ع)می فرماید:« هر كه به سوى شهوات بشتابد به سوى آفت‏ها شتافته است.»
* على‏(ع): حريص ‏بودن ‏نسبت ‏به لذات انسان را گمراه و ازلذت‏ها دور مى‏كند.»
حضرت جواد : « هر كس از خواهش‏هاى نفسانى‏اش اطاعت كند دشمن‏اش را به خواست‏اش رسانده است. »)[19]
تمام تلاش انبياعليهم السلام براى اين بوده كه هواى سركش انسان را مهار كنند.افراط گرايى در لذت جنسى نه تنها انسان را از انسانيت دور مى‏كند، بلكه زندگى اجتماعى و مادى او را هم دچار بى‏نظمى و اختلال مى‏كند.
اسلام از طرفى، عزوبت و واپس‏زدن غريزه جنسى را محكوم مى‏كند و از طرف ديگر، آزادى بى‏قيد و شرط در ارضاى غريزه جنسى را، كه مستلزم بى‏عفتى است، زيان‏بخش و ممنوع مى‏شناسد و بين‏اين دو روش‏افراط و تفريط، ازدواج و كام‏يابى‏هاى مشروع را، كه وسيله ارضاى صحيح غريزه جنسى است، مورد حمايت قانونى و اخلاقى قرار مى‏دهد و مكرر به اين امر ترغيب و تشويق مى‏نمايد و راه سعادت بشر را نيز در همين مى‏داند.
7- ازدواج راه صحيح ارضاى غرايز جنسى
ارضاى غريزه جنسى از هر راهى جز ازدواج (دایم یا موقت)[20]غلط است‏ لذا به بهترين راه ارضاى درست آن از نظر روايات می ‏پردازيم:
7-1- « از نشانه‏هاى او اين است كه از جنس خودتان همسرانى برايتان قرار داد تا به سوى آن‏ها آرامش يابيد و ميانتان محبت و مهربانى قرار داد.» [21]
7-2- رسول الله‏(ص): « بهترين افراد امت من كسانى‏اند كه اهل اختيار كرده‏اند و بدترين آن‏ها عزب‏هايند.»[22]
7-3- رسول الله‏(ص): « هر كه فطرت مرا دوست دارد، به شيوه من‏عمل‏كند و از جمله شيوه من ازدواج است. »[23]
7-4- رسول الله‏(ص):« اى جوانان، هر يك از شما كه توانايى جنسى دارد ازدواج كند كه آن موجب محفوظ ماندن چشم و پاك‏تر ماندن عورت است. »[24]
7-5-رسول الله‏(ص): « هيچ بنايى در اسلام نزد خداوند دوست‏داشتنى‏تر و عزيزتر از ازدواج نيست. »[25]
7-6-حضرت رضا: « زنى از ابوجعفر سؤالى كرد و سپس گفت: من متبتله هستم: پرسيدند: به نظر تو تبتل چيست؟ گفت: مى‏خواهم هرگز ازدواج نكنم.سؤال كردند: چرا؟ گفت: به اين وسيله مى‏خواهم داراى فضيلتى شوم.فرمودند: از اين كار دست ‏بكش كه‏اگر درآن فضيلتى بود حضرت فاطمه (س) به‏انجامش سزاوارتر از تو بود. زيرا هيچ كس نيست كه در كسب فضيلت‏بر او پيشى بگيرد.» [26]
7-7- حضرت صادق‏: « دو ركعت نماز كه متزوج بگزارد برتر از هفتاد ركعت است كه مجرد بگزارد. » [27]
8- رشد شناختى در نوجوان
رشد شناختى انسان از دو طريق ارثى و اكتسابى صورت مى‏گيرد. يعنى بايد هم زمينه‏هاى ارثى در فرد باشد و هم محيطى تا او رشد يابد.
على ‏عليه السلام می فرماید :« عقل دو قسم است ، عقل ذاتى و عقل اكتسابى. عقل اكتسابى فايده‏اى نمى‏بخشد اگر عقل ذاتى موجود نباشد. همان‏گونه كه در صورت موجود نبودن نور چشم، نور خورشيد سودى نمى‏دهد.»[28]
پياژه، مطالعات تجربى ارزشمندى انجام داده و به اين نتيجه رسيده كه پايان سن 14 - 15 سالگى آخرين حد تكميل ساختمان‏هاى ذهنى است و از آن پس، هيچ ساختمان جديدى در ذهن بنا نمى‏شود و امتياز بزرگ‏سال و نوجوان تنها به كم و بيش بودن تجارب است. در دوره قبل از نوجوانى، ساخت ذهنى كودك قادر بود كه به صورت عينى و در حد محدودى بر اساس عمليات منطقى عمل كند، ولى نوجوانى كه دوره استقرار هوش انتزاعى است، واقعيات به صورت بارزتر و آسان‏تر در معرض عمليات ذهنى قرار مى‏گيرند.در اين دوره نوجوان به واقعيات محدود تكيه نمى‏كند، بلكه به آن چه نيز در سطح ممكن هست فكر مى‏كند و لذا تا حد زيادى حوزه عمليات ذهنى او وسعت مى‏يابد.
8-1-  مهم‏ترين ويژگى‏هاى رشد شناختى - عقلى نوجوان
الف) پيدايش هوش نظرى (تفكر انتزاعى) :
 پياژه در اين زمينه مى‏گويد: «كودكان غالبا ً مشاهده‏كنندگان جهان خارجى هستند و در قيد واقعيت محصورند (تفكر حسى - حركتى) و تفكر آن‏ها وابسته به اشياى خارجى است.ولى نوجوان قدرت ذهنى فوق‏العاده‏اى پيدا مى‏كند كه او را از قيد واقعيت‏هاى خارجى رها مى‏سازد و او را به عالم ذهنى و درونى خود متوجه مى‏گرداند.نوجوانى دوره تفكر انتزاعى است، « من‏» او آن‏قدر قوى است كه مى‏تواند دنيا را از نو بنا كند و چنان بزرگ است كه مى‏تواند آن را جزئى از خود كند. » [29]
بر اساس همين تفكر انتزاعى، بعضى از نوجوانان خوب مى‏نويسند و وقايع را دقيق مجسم مى‏كنند و بعضى خوب سخنورى مى‏كنند و مفاهيم را در قالب‏هاى متعدد بيان مى‏نمايند.
8-2- توانايى‏هاى ذهنى نوجوانان:
الف)عمليات فرضى - استنتاجى: در اين دوره، فرضيه مى‏تواند اساس و پايه يك عمل ذهنى قرار گيرد. مثلا، اگر به كودكى بگوييم ده مداد يك مترى هر كدام ده تومان، نمى‏تواند بپذيرد. چون اين را منطبق بر واقعيت نمى‏بيند، ولى نوجوان اين مطلب را بر اساس فرض مى‏پذيرد.
ب)منطق قضايا: در اين دوره، نوجوان قضاياى منطقى را مى‏تواند به خوبى درك كند. مثلاً، اگر بگوييم تمام گنجشك‏ها پرنده‏اند.تمام پرندگان حيوان‏اند.پس تمام گنجشك‏ها حيوان‏اند.اين استدلال به خوبى براى نوجوانان قابل درك و پذيرش است.
ج)جدا شدن شكل از محتوا: بر خلاف كودكى، كه مرحله تفكر انضمامى (انضمام با اشيا) بود، نوجوان مى‏تواند شكل را بدون محتوا در نظر بگيرد.
د)عمليات تركيبى: اين توانايى به نوجوان پايه استدلال علمى را مى‏دهد، به‏گونه‏اى كه نوجوان با استفاده از قدرت ذهن مى‏تواند نظام معينى را با تركيب ساير توانايى‏هاى ذهنى در خود به وجود آورد و حداكثر امكانات ذهنى خود را به كار بگيرد.[30]
8-3- ظهور استعدادها: در نوجوانى، با افزايش سن، استعدادها نيز بيش‏تر اختصاصى مى‏شود، در حالى كه در كودكى بيش‏تر عمومى بود. مثلاً، اگر دانش‏آموز سوم ابتدايى در درس فارسى قوى باشد معمولاً (نه هميشه) در ساير دروس هم نمره خوبى كسب مى‏كند، بر خلاف نوجوان كه ارتباط متقابلى بين دروس او ديده نمى‏شود و هر نوجوانى در درسى ممكن است موفقيتى كسب كند.يكى از اهداف روان‏شناسى تربيتى كشف همين استعدادها، و كمك به نوجوانان است تا استعدادهاى نهان خود را بيابند و شكوفا كنند. مثل بچه‏اى كه (چه بسا به اجبار والدين) رشته رياضى را انتخاب كرده ولى دايم در فكر كارهاى هنرى است كه اين نشان‏دهنده استعداد هنرى اوست.
8-4- شك و ترديد: در اين دوره، ساده‏انديشى دوران طفوليت از بين رفته است و نوجوان به قضاوت و سنجش و ارزيابى مجدد اشيا، اشخاص، موضوعات و پديده‏ها مى‏پردازد تا در نظام ذهنى خود، دوباره آن‏ها را باز سازد.از اين‏رو، شايد در همه چيز شك كند و يا به همه چيز، حتى افكار و عقايد والدين خود انتقاد نمايد. در اين دوره، بر خلاف كودكى، نوجوان بزرگ‏سالان را افرادى عارى از عيب و اشتباه نمى‏داند، بلكه به عكس كوچك‏ترين عيب والدين را با ذره‏بين مخصوص دوره بلوغ بزرگ مى‏بيند و شايد اين اشتباه اصلاً براى نوجوان قابل تحمل و بخشش نباشد.
بنابراين، در اين دوره، نوجوان در ابعاد وجود خود، باورها و اعتقاداتش دچار شك و ترديد مى‏شود، نه اين‏كه آن‏ها را نفى كند بلكه مى‏خواهد آن‏ها را دوباره‏سازى كند و آنچه را كه قبلاً از روى تقليد و اطاعت پذيرفته بود، با زيربناى فكر و استدلال ذهنى خود بازسازى كند. بدين وسيله، او در پى كسب « استقلال فكرى‏» خود مى‏باشد.از اين‏رو، در اين دوره، « معلمان و مربيان نبايد انتظار داشته باشند آنچه را آن‏ها مى‏گويند نوجوان بپذيرد و آن‏ها بايد به اين خصوصيت‏شناختى نوجوان توجه كافى مبذول دارند و از شك و ترديدهاى نوجوان نسبت ‏به موضوعات گوناگون دچار نگرانى و اضطراب نشوند، بلكه از شك او براى رسيدن به يقين استفاده نمايند.» [31]
حضرت على‏ نيز مى‏فرمايند: « ظن الانسان ميزان عقله= شك و ترديد انسان ملاكى براى عقل اوست.» لذا به اوليا و مربيان ‏توصيه‏مى‏شودمواظب‏ باشندكه ‏نوجوانان در شك باقى نمانند و اين امكان را فراهم آورند كه آن‏ها پايه‏هاى منطقى و فلسفى مسائل اعتقادى را به تدريج‏بنا نهند.
9- هويت‏يابى نوجوان
شكل‏گيرى هويت در نوجوان يك بحران است.به نظر اريكسون، هويت در نوجوانى شكل مى‏گيرد كه سؤالاتى مثل من كيستم، كجا مى‏روم، چه هدفى دارم و مانند آن را از خود مى‏پرسد.نحوه جواب‏گويى به اين سؤالات در رشد هويت او اثر مى‏گذارد.اگر او بتواند به اين سؤالات پاسخ مناسب بدهد احساس آرامش مى‏كند وگرنه دچار اضطراب مى‏شود.
اريكسون دوره نوجوانى را در « مهلت روانى‏» (فاصله بين امنيت كودكى و خودمختارى جهت‏يافته بزرگ سالى) مى‏خواند. نوجوان مى‏تواند نقش‏هاى مختلفى را تجربه كند.اگر در بحران هويت ناموفق باشد، احساس گم‏گشتگى و رنج مى‏كند.اريكسون اين حالت را « سردرگمى نقش‏» مى‏نامد.[32]
9-1- موفق در اجتماعى شدن: جوانى كه از نظر جسمى سالم است و از نظر تربيتى، از رهنمودهاى سالم مربيان و والدين بهره گرفته، به آسانى خود را با جامعه تطبيق مى‏دهد و اجتماعى مى‏شود.
9-2- ناموفق در اجتماعى شدن: بر خلاف مورد قبل جوانى كه از نظر جسمانى ناقص است و يا تحت تربيت صحيح قرار نگرفته بعضاً تا آخر عمر در سازگارى با محيط موفق نمى‏شود و اين قبيل جوانان بعضى راه انزواطلبى را در پيش مى‏گيرند و عمر خود را اين‏گونه سپرى مى‏كنند. بعضى دست ‏به طغيان و عصيان مى‏زنند و مرتكب جرايم وجناياتى مى‏شوند. و بعضى بر اثر فشارهاى شديد، ناكامى‏ها و شكست‏هاى روحى، خود را مى‏بازند و يا اقدام به خودكشى مى‏كنند.تعداد زيادى از كارهاى غيرعادى ‏نوجوانان ‏ممكن است ‏به‏دليل سر درگمى نقش باشد.مثل فرار از خانه و مدرسه، ترك‏شغل و بيرون ‏از خانه ‏به ‏سربردن.
9-3- ابراز لياقت در نوجوانان و جوانان: نوجوانان و جوانان شيفته ابراز لياقت و اظهار وجود و شايستگى هستند.اثبات شخصيت و احراز هويت ‏براى آنان يكى از مطبوع‏ترين لذايذ روحانى است كه براى نيل به آن، از هيچ كوششى دريغ نمى‏كند. مثلاً ، جوانى كه براى اولين بار براى كارى استخدام مى‏شودو شغل و مسؤوليتى‏به‏عهده‏مى‏گيرد به خودمى‏بالد و احساس مى‏كند كه جامعه او را به عضويت پذيرفته است. او اين پولى را كه از اين راه به دست مى‏آورد - هر چند كم‏باشد - با چندين برابر پولى كه رايگان از والدين گرفته است قابل مقايسه نمى‏داند. چون اين پول را سند شخصيت‏خود مى‏داند.
پسر جوانى كه پس از مرگ پدر سرپرستى خانواده را عهده‏دار مى‏شود احساس سربلندى و افتخار مى‏كند.او براى مخارج آن‏ها با تمام قدرت، شب و روز كار مى‏كند، به همه مشكلات تن مى‏دهد و در درون مسرور است. زيرا از اين راه مى‏تواند مراتب شايستگى و لياقت‏خود را آشكار سازد.
به عكس جوانى كه نمى‏تواند با مردم بياميزد و احراز هويت و شخصيت نكرده، همواره افسرده خاطر و متاثر است و از محروميت‏خود رنج مى‏برد. احراز شخصيت و هويت و حسن سازگارى با اجتماع يكى از تمايلات درونى نسل جوان و از اركان اساسى زندگى اجتماعى است.
دليل اين‏كه بزرگان دين اسلام به نوجوان نقش و مسؤوليت وزارت داده‏اند، نشان‏دهنده اهتمام اسلام به رابطه با جوان و نوجوان است.« َالوَلَدُ سَيِّد سَبع سِنين وَ عَبد سَبع سِنين وَ وَزير سَبع سنين»[33] در اين سن، او دنبال كسب هويت است و اگر از طرف خانواده تحقير شود، هويت‏خود را نمى‏يابد.
10- خطر آزادى مطلق
از كلمه «وزير»[34] كه در روايات آمده است، محدوديت آزادى جوانان و نوجوانان استفاده مى‏شود. زيرا وزارت به معناى يارى و معاونت است و جوان هم معاون و معاضد والدين است و به جوان به عنوان وزير، اجازه اظهار نظر و كمك به والدين داده شده، ولى تصميم نهايى در اختيار والدين است. به طور طبيعى و فطرى، جوان در عطش استقلال و شخصيت است و بنا به فرموده پيامبرصلى الله عليه وآله، والدين بايد با نوجوان به عنوان وزير عمل كنند و ميل طبيعى او را برآورده سازند.در اين صورت، نوجوان اعتماد به نفس پيدا مى‏كند و زندگى مستقل، مفيد و باارزشى خواهد داشت.
اگر والدين آزادى لازم را به نوجوانشان ندهند و مداوم او را تحت فشار بيش از حد قرار دهند و تحقير نمايند و قدرت تعقل و تفكر به نوجوان داده نشود، در اين صورت، والدين نوجوان را از خود منقطع كرده، متكى به غير بار مى‏آورند.
در نتيجه دو مشكل در نوجوان بروز مى‏كند:
 الف) بر اثر فشارهاى طاقت‏فرسا، نيروى مقاومت‏خود را از دست مى‏دهد، تسليم شرايط موجود مى‏شود و از تشخص‏طلبى‏واستقلال چشم مى‏پوشد كه اين به ظاهر خوب است ولى استعدادهاى او را مى‏ميراند و موجب از دست دادن اتكا به نفس در او مى‏شود.
ب) در مقابل فشارهاى بى‏مورد والدين ستيزه‏جو مى‏شود كه در اين صورت كانون گرم خانواده تبديل به صحنه مبارزه مى‏شود و هر قدر والدين بر سخت‏گيرى خود بيفزايند، مشكلات او بيش‏تر خواهد شد و از همين‏جا، زمينه انحرافات اخلاقى و روى آوردن به اعتياد در جوانان شروع مى‏شود.آنان به تصور خود، از اين راه مى‏خواهند براى خود شخصيت كسب كنند.
على‏(ع)می فرماید:« هر كه نفس‏اش برايش گرامى است. آن را با گناه خوار نسازد. »( غررالحكم ص 677)
باز می فرماید:« فرزندت هفت‏سال برايت دسته گل است و هفت‏سال برايت‏خادم است، سپس يا دشمنت‏خواهد بود يا دوست‏ات. »[35]
11- خصايص اجتماعى دوره نوجوانى [36]
11-1 گرايش به انس و الفت‏با ديگران.
11-2 كاسته شدن تسلط خانواده بر نوجوان و تلاش نوجوان براى تثبيت موقعيت‏خود و جلب اعتراف اطرافيان و پذيرش اين واقعيت.
11-3 بينش اجتماعى در مرحله نوجوانى كه موجب درك روابط موجود بين خود و ديگران مى‏شود و منجر به دريافت ‏بصيرتى خاص در آثار و اعمال متقابل رابطه نوجوان و مردم مى‏گردد.
11-4 سركشى و تمرد عليه فشار موجود در خانواده كه ناشى از احساس فرديت و استقلال‏طلبى اوست.
11-5 احساس تمسخر نسبت‏به محيط واقعى زندگى كه ناشى از آرمان‏گرايى نوجوانان مى‏باشد.
11-6 رقابت‏با دوستان و هم‏سالان در صحنه‏هاى زندگى كه ناشى از احساس اثبات موقعيت اجتماعى و خودنمايى نوجوان است.
11-7 پاى‏بندى نوجوان به عقايد و افكار خود در مقابل معيارهاى والدين و فرهنگ و محيط زندگى.
11-8 آمادگى براى ايفاى نقش زن و مرد.
11-9 تقليد و تبعيت از نمونه‏ها و سرمشق‏هاى زندگى به جاى تبعيت از قواعد و مقررات اخلاقى مثل تقليد از فوتباليست‏ها.
11-10 كاهش وابستگى نوجوان و رشد روحيه استقلال‏طلبى در نوجوان.
12- رشد عاطفى
يكى از عواملى كه در شخصيت نوجوان مؤثر است عواطف نوجوان مى‏باشد.نوجوانان افرادى عاطفى‏اند و گاهى كوچك‏ترين چيز احساسات و عواطف آن‏ها را خدشه‏دار مى‏كند و در نتيجه، موجب دگرگونى آن‏ها مى‏شود.پس همه افراد، به خصوص بزرگ‏ترها بايد در برخورد با نوجوانان به عواطف آن‏ها توجه كافى مبذول دارند.
12-1 - ويژگى‏هاى رشد عاطفى نوجوان عبارتند از:
1- هيجان و عواطف تند و شديد.
2- نوجوان از محرك‏هاى هيجانى به سرعت متاثر مى‏شود كه دليل آن نامتعادل شدن ترشحات غدد داخلى و تغيير گرايش او نسبت‏به محيط است كه از يك سو، نمى‏خواهد و نمى‏تواند واكنش‏هاى كودكى را از خود نشان دهد و از سوى ديگر، هنوز نمى‏تواند كاملاً با وضع موجود سازش يابد و واكنش مطلوب اطرافيان را نشان دهد.از اين‏رو، وقتى به رفتار او انتقاد مى‏شود سريع ناراحت و غمگين مى‏شود.
3- گاهى در تعبير و بيان عواطف خويش دچار ترديد مى‏شود و حتى به دليل نگرانى از انتقاد و سرزنش مردم، آن‏ها را آشكار نمى‏كند.به اين دليل، در خود فرو مى‏رود، به توهمات پناه مى‏برد، از مردم كناره مى‏گيرد و گاهى از ناسازگارى اميال با واقعيات نااميد مى‏شود.
4- واكنش‏هاى هيجانى و عاطفى نوجوان ناپايدار است كه به دليل تغيير در ترشحات غدد درون‏ريز كه موجب تحريك عاطفى بيش‏تر مى‏شود و تغييرات رشدى خاص دوران بلوغ و ترديدهاى اجتماعى است كه تنش عاطفى نوجوان را افزايش مى‏دهد.
5- به دليل آن‏كه نوجوان تجربه بزرگ‏سالان را ندارد، در نحوه اظهار پاسخ‏هاى هيجانى و عاطفى نمى‏تواند سنجيده عمل كند. مثلاً، نمى‏داند محبت‏خودرا چگونه ‏به‏جنس‏مخالف‏ نشان یا پاسخ ‏دهد.
12-2- انواع عواطف در دوره نوجوانى
عواطف در دوره نوجوانى به امور خاصى تعلق مى‏گيرد كه شايد در ابتداى امر متناقض به نظر برسند. مثل ترس و خشم كه نوجوان از طرفى مى‏ترسد و از طرف ديگر خشم مى‏كند.
12-2-1- ترس: برخى تحقيقات نشان مى‏دهد كه نوجوان در اوايل بلوغ هنوز برخى ترس‏هاى كودكى را دارد. مثل ترس از اشباح كه به تدريج، اين ترس‏ها را از خود دور مى‏كند. موضوع ترس در نوجوانى ممكن است اين موارد باشد:
الف)ترس‏هاى مدرسه‏اى: مثل ترس از امتحان، كوتاهى در انجام تكاليف، تمسخر و استهزاى معلمان و هم‏كلاسیها و اجبار به شركت در بحث گروهى و سخنرانى.
ب) ترس‏هاى بهداشتى كه به شكل ترس از حوادث ناگهانى، مصيبت‏ها، بيمارى و مرگ ظاهر مى‏شود.
ج) ترس‏هاى خانوادگى كه هنگام بيمارى افراد خانواده يا مشاجره ی آن‏ها مشاهده مى‏شود.
د) ترس‏هاى اقتصادى كه از پايين آمدن سقف اقتصادى خانواده ناشى مى‏شود.
هـ)ترس‏هاى‏اخلاقى‏كه‏به‏صورت‏احساس گناه در هنگام خطا و اشتباه ظاهر مى‏شود.
و)ترس‏هاى جنسى كه ناشى از نگرانى كيفيت ارتباط با جنس مخالف واختلال احتمالى‏كاركرداعضاى‏تناسلى‏اومى‏باشد. (شعارى نژاد، على‏اكبر ، ص 756 )
و این ترس ها دارای نمودها و مظاهری است که ممکن است به اشکال زیر بروز کنند:
الف) اضطراب و دلواپسى كه معمولاً علت آن روشن نيست.
ب) كم‏رويى كه با ترس از وضع موجود در محيط همراه است و از توجه نوجوان به خويش ناشى مى‏شود.
ج) پريشانى كه با ترس همراه است و هنگام نوميدى و نيافتن راه گريز از وضع موجود، پيدا مى‏شود و همچنين ترس از استهزاى ديگران يا افراط در تعريف و تمجيد كه او را پريشان مى‏كند.
د) افسردگى كه غالباً نتيجه يادآورى ناكامى‏ها، شكست‏ها و غم‏خوردن‏هاى پيشين است. (شعارى نژاد، على‏اكبر ، ص 756 )
و طبعاً عوارض این ترس ها به صورت لكنت زبان، ادرار غيرارادى، خواب‏پريشانى، حركات عصبى، حسادت، و كم‏رويى قابل مشاهده اند.
12-2-2-  خشم:
12-2-2-1- عوامل به وجود آمدن خشم در نوجوان و جوان
الف) به تعويق انداختن: او اگر نتواند در فعاليتى كه انجام مى‏دهد موفق شود يا او را از گفت‏وگو، خواب يا غذا منع كنند و كارش را به تعويق اندازند.
ب)احساس ستم و محروميت: وقتى از اعضاى خانواده، معلم يا دوستان نسبت ‏به خود ستمى احساس نمايد يا ديگران به نزديكان او ظلمى كنند.
ج) تعدى به حريم و مقدسات فرد: مثل اين‏كه كسى به خط و فكر و دين نوجوان توهين كند.
د) وضع مزاجى: مزاج نوجوان از عوامل طبيعى خارجى متاثر مى‏شود. مثلاً اگر باد تند بوزد يا گرما شديد باشد يا دير به ماشين برسد خشمگين مى‏شود. (شعارى‏نژاد، على‏اكبر ، ص 77 )
12-2-2-2-واكنش‏هاى خشم در نوجوانى عبارت است از:
الف)علايم حركتى: مثل اين طرف و آن طرف رفتن و نشستن و برخاستن، سر تكان دادن و از خانه خارج شدن كه نشان‏دهنده سرگردانى شخص است.
ب) علايم كلامى: مثل تهديد و دشنام كه نشان مى‏دهد نوجوان خشمگين است.
ج) بيان چهره‏اى يا زبان حال كه نوجوان‏كتك و داد و فرياد ندارد، ولى خشم خود را با چهره نشان مى‏دهد. مثل قهر.
د)سرزنش: مثل اين‏كه خود را گنه كار بداند و خويشتن‏را سرزنش كند و خشم‏اش را متوجه خويش كند كه در اين صورت، گاهى از شدت ناراحتى گريه مى‏كند.
12-2-3-  محبت:
 در دوران كودكى، دايره محبت محدود به شخص كودك است، سپس والدين را هم دوست مى‏دارد و هر قدر سن او بيش‏تر مى‏شود، قلمرو محبت او نيز افزايش مى‏يابد. مانند محبت‏به مال، مقام، فرزندان، همسر، نوع‏بشر، ايمان و خدا.
البته لازمه ی محبت‏به موارد مزبور، حب ذات بوده كه غريزى است و ريشه‏اى عميق در وجود بشر دارد. اين‏گونه محبت‏ها نيازى به حمايت و پرورش ندارد.ولى نوع دوستى و دگردوستى ضعيف و كم فروغ است و بدون تربيت و مراقبت نيرومند نمى‏شود.از اين‏رو، اوليا و مربيان بايد توجه كافى به اين موضوع مبذول دارند.اما اگر خود دوستى زياده از حد تقويت‏شود و از حدود مصلحت تجاوز كند، به خودپسندى تبديل مى‏شود و در نتيجه، مفاسد بزرگى، از جمله، آلودگى به سيئات اخلاقى و تجاوز به حقوق ديگران به بار مى‏آورد. بر خلاف آن، اگر دگر دوستى تقويت‏شود، درندگى و صفات حيوانى انسان زايل شده، فرد به عالى‏ترين صفات انسانى متصف مى‏گردد.
افراط در حب ذات در آيات و روايات مورد نكوهش قرار گرفته ومتقابلاً انسان به ‏نوع‏دوستى ترغيب گرديده است:
* رسول الله‏صلى الله عليه وآله: « هركه صبح كند در حالى كه به امور مسلمانان اهتمامى ندارد مسلمان نيست. »
* رسول الله‏صلى الله عليه وآله: « هر كه بشنود مردى مسلمانان را صدا مى‏زند و او را پاسخ ندهد مسلمان نيست. »
*على‏(ع): « رساترين چيزى كه به وسيله آن مى‏توانى رحمت الهى را به خود جلب كنى اين است كه در باطن خود با همه مردم عطوف و مهربان باشى. » (غررالحكم، ص 212)
*على‏(ع): « خداوند سبحان دوست دارد نيت انسان نسبت‏به مردم خوب باشد. »
12-2-3-1- نياز به محبت متقابل:
آدمى از لحظه تولد تا هنگام مرگ در هر سنى و شرايطى كه باشد، نيازمند محبت است. او دوست دارد به ديگران محبت كند و مورد محبت آن‏ها باشد، به خصوص در سنين نوجوانى و جوانى كه در پى كسب هويت است. اگر احساس كند فردى بى‏فايده‏است هويت‏سالم‏اوشكل نمى‏گيرد و اگر اين نياز او ارضا نشود، زندگى‏اش مختل مى‏گردد و نه تنها هميشه اضطراب و بدبينى و احساس تنهايى دارد، بلكه هرگز نمى‏تواند به ديگران محبت ورزد. زيرا خودش آن را تجربه نكرده است. (شعارى نژاد، على اكبر ، ص 118 )
«نوجوان در سنين نوجوانى شيفته محبت است، به حدى كه محبت‏يكى از نيازهاى او محسوب مى‏شود و براى جلب توجه و محبت
دوستان، مثل آنان لباس مى‏پوشد، آن‏گونه كه آن‏ها مى‏پسندند حرف مى‏زند و به عقايد و خواسته‏هاى هم ‏سالان ‏و مقررات ‏گروه ‏احترام ‏مى‏گذارد.»[37]
13- رشد مذهبى
 ارسال رسل و انزال كتب براى شكوفا كردن و غبارروبى از فطرت الهى است.فرايند شكل‏گيرى مذهب از كودكى تا بزرگ‏سالى داراى مراحلى مى‏باشد كه در نوجوانى تحت تاثير تفكر صورى و شناختى، تغييرات زياد مذهبى نيز رخ مى‏دهد.در اين دوره، نوجوان دنبال يافتن نوعى فلسفه براى زندگى است كه تعريف مشخصى از زندگى و جهان اطراف ارائه دهد. فلسفه‏اى كه جميع شئون زندگى او، اعم از سياسى، اقتصادى و اجتماعى را شامل شود و بتواند نيازهاى او را مرتفع كند و به سؤالات او جواب مناسب بدهد.
13- 1- رغبت‏هاى دينى
بر خلاف تصور بعضى، نوجوانان و جوانان به دين و مذهب علاقه‏مندند و احساس مى‏كنند دين نقش مهمى در زندگى آن‏ها ايفا مى‏كند.آن‏ها درباره اديان و مذاهب سخن مى‏گويند، در مراسم دينى شركت مى‏كنند و در مورد مفاهيم دينى از بزرگ‏ترها مى‏پرسند.از اين‏رو، دوره نوجوانى را « دوره ترديد دينى‏» نام نهاده‏اند. زيرا در اين سنين، نوجوان مى‏خواهد باورها و اعتقاداتش را از نو بسازد و از تقليد كوركورانه و صرف خارج شود و با استدلال عقل در معتقدات خود تجديد نظر كند.در اين سنين نوجوان در انجام اعمال مذهبى مثل نماز و روزه سهل انگارى مى‏كند با اين‏كه پيش از اين سن مرتب و مقيد به انجام اين عبادات بوده است، حتى گاهى در مقابل بزرگ‏ترها كه او را به دليل نماز نخواندن سرزنش مى‏كنند مى‏گويد: چرا نماز بخوانم؟ والدين نبايد نگران اين شك و ترديد باشند. زيرا بر حسب فرموده حضرت على‏ ، شك و ترديد انسان در موضوعات مختلف نشانه عقل و ميزان رشد اوست.در اين موارد، وظيفه اوليا و مربيان است كه طورى براى نوجوان زمينه را فراهم كنند كه از شك براى رسيدن به يقين استفاده كند و در شك باقى نماند.
كودك احساس مى‏كند والدين و بزرگ ‏ترها از اشتباه مبرا هستند، ولى چنين تصورى در نوجوان وجود ندارد.او بزرگ‏ترها را جايزالخطا مى‏داند.بنابراين، احساس مى‏كند كه به آن‏ها هم نمى‏تواند اعتماد كند.از اين‏رو، نيازمند پايگاهى مستحكم مى‏شود كه بتواند او را هدايت كند و خود بدون خطا باشد.
 
13-2- دوره‏هاى شكل‏گيرى دين و مذهب در نوجوانان و جوانان:
در نوجوانى شاهد تغييرات و تحولات زيادى از جمله تغييرات شناختى هستيم.از اين‏رو شكل‏گيرى دين و مذهب در نوجوان و جوان چند دوره را طى مى‏كند:
الف) دوره بيدارى دينى: در اين دوره، نوجوان علاقه‏مند است مثل والدين خود، آداب و مراسم دينى را انجام دهد.همين اعمال موجب افزايش رغبت دينى در او مى‏شود.از اين‏رو، شايسته است اماكن عبادى داراى جاذبه باشد تا نوجوان را جذب كند.
ب) دوره ترديد دينى: در اين دوره، او به انتقاد مفاهيم دينى مى‏پردازد و سؤالاتى به ظاهر كفرآميز مطرح مى‏كند. اگر خدا نباشد چه مى‏شود، چرا خدا ديده نمى‏شود؟ او مراسم مذهبى را مورد انتقاد قرار مى‏دهد، بدون اين‏كه آن‏ها را مردود بشمارد.
ج) دوره بازسازى دينى: جوان احساس مى‏كند كه به حقايق دينى تازه‏اى نياز دارد، اما متفاوت از آنچه والدينش بدان معتقد بودند.براى اين منظور، ممكن است ‏به گروه‏هاى دينى خاص گرايش پيدا كند. در اين‏جا نقش محيط و اوليا و مربيان روشن مى‏شود و بايد زمينه سالم را براى او فراهم كنند. نوجوان و جوان كه در دوره ترديد دينى به سر مى‏برد و مى‏خواهد زيربناى دين خود را با عقل و استدلال بسازد، نياز شديدى به كمك اوليا و مربيان دارد.فقدان ارشاد آن‏ها يا ارشاد با شيوه غلط موجب مى‏شود  راه خطا در پيش ‏گيرد.البته در اين زمينه، نبايد از نقش محيط و دوستان غفلت كرد. (شعارى‏نژاد، على‏اكبر ، ص 91 )
13- 3- شيوه‏هاى جذب نوجوانان به مذهب
در زمينه شيوه‏هاى جذب نوجوانان به مذهب، توصيه‏هايى در ارتباط با خود نوجوانان،جوانان، خانواده ،دوستان و سازمانها و نهادها ضرورى است كه به اختصار به آن‏ها مى‏پردازيم:
13-3-1- در ارتباط با خود فرد:
الف)جهل‏زدايى از طريق والدين و مربيان و شناخت‏خداوند توسط كتاب‏ها، مجلات، فيلم‏ها، دوستان و مانند آن.
ب)ايجاد رغبت ازطريق‏برقرارى رابطه محبت‏آميز با نوجوان.
ج)استفاده از شور و احساس مذهبى و شركت دادن نوجوان در مراسم مذهبى.
د)ايجاد اعتقاد در نوجوان نسبت‏به نظارت مستمر خدا بر اعمال همه انسان‏ها.
هـ)استفاده از تفكر انتزاعى نوجوان براى درك پديده‏ها و قدرت خداوند. مثل استفاده برهان نظم.
و)يادآورى نعمت‏هاى خداوند. مثل سلامتى.
ز)پاسخ به پرسش‏هاى نوجوان و مجهز كردن او در دفاع از مذهب.
ى)زمينه‏سازى براى خودسازى و خوديابى و محاسبه نفس و پرهيزگارى.
13-3-2-  در ارتباط با خانواده:
الف) بُعد الگويى خانواده از اهميت‏خاصى برخوردار است. هر قدر آنان در اعتقادات و عبادات مستحكم‏تر باشند براى نوجوان بهتر است.
ب)ايجاد رابطه با نوجوان و جوان در محيط گرم خانواده به طور صميمى و نشان دادن محبت در اين ارتباط ضرورى است.
ج)مسؤوليت‏پذيرى و تشخص‏طلبى نوجوان به عنوان مشاور بودن براى والدين برحسب توصيه روايات الزامى است.
د)نظارت‏هاى غيرمستقيم و مراقبت‏هاى غيرآشكار و دادن تذكرات به موقع و مخفى - نه رسواگرانه - موجب هدايت او مى‏گردد.
هـ)« سخن كز دل برآيد لاجرم بر دل نشيند.» بنابراين، بايد حرف و عمل والدين و مربى يكى باشد.
13-3-3-  در ارتباط با معاشران، دوستان و سازمانها:
الف) نوجوان آسان‏پذير و متاثر از رفيقان است.بنابراين، بايد مراقب دوستان او بود.دوست اثر عميق بر او مى‏گزارد، به حدى كه گاهى به خاطر دوست، خود را به زحمت مى‏اندازد و از باور خود دست‏ برمى‏دارد.اين موضوع در دختران نمود بيش‏ترى دارد.
ب)وحدت فكر و عمل در سازمان‏ها و نظام‏هاى حكومتى. تبليغات و عمل حكومت در يك جهت‏باشد.
ج)عضويت در مراكز سالم، اعم از كتابخانه و باشگاه، كه در گسترش اعتقادات نوجوان مؤثر است. 
13-4- مشكلات تربيت مذهبى نوجوانان
تربيت مذهبى نوجوانان در جامعه با دشوارى‏هايى روبه‏روست كه اين مشكلات به دو دسته كلى تقسيم مى‏شوند:
13-4-1- آنچه مربوط به ماهيت تربيت مذهبى مى‏شود و داراى سه عنصر است:
 الف)تحول در شناخت.
ب) تحول در عواطف.
ج) تحول در رفتار.
این سه عنصر ، مثلثى را مى‏سازند كه در آن، سه عنصر مزبور با هم ارتباط متقابل دارند.اما مشكل وقتى ظاهر مى‏شود كه از يكى از آن‏ها غفلت‏شود.بنابراين، نبايد صرفاً به يك بعد توجه كرد و ساير ابعاد را فداى آن كرد، بلكه اين سه بايد متناسب با هم مورد توجه قرار گيرند.اگر كارى بدون توجه به عواطف نوجوان صورت گيرد، نمى‏توان گفت آن نوجوان تربيت مذهبى شده است. مثلاً، اگر نوجوان در اول وقت نماز بخواند (رفتار) ، ولى دليل كار خود را نداند (فقدان شناخت) تربيت او مذهبى نيست.
13-4-2-  آنچه‏مربوط به‏شرايط و فضاى خاصى مى‏شود كه درآن قرار داريم.
یعنی فضاى خاص زندگى . اكتفا به اين موضوع‏ كه فضا و حكومت مذهبى است درست ‏نمى‏باشد و به‏صرف فضاى مذهبى، نبايد انتظار داشتن فرزندى ‏مذهبى داشته باشيم، بلكه بايد همه ابعاد تربيت دينى او نيز در نظر گرفته شود.
در تربيت دينى، تاكيد بر ارتباط فردى است.البته اين بدان معنا نيست كه فضا و محيط رها شود و بى‏اثر تلقى گردد، بلكه منظور اين است كه محيط و فضاى سالم مذهبى لازم است، ولى كافى نيست.تاكيد بر امر به معروف و نهى از منكر از همين باب است تا به هر كس خطاهايش تذكر داده شود.
13-5-  تبادل فرهنگى با ساير جوامع
از جمله مسائلى كه در تربيت مذهبى اثر منفى مى‏گذارد، مساله تبادل فرهنگى با كشورهاى بى‏بند و بار است. مثلاً، نوجوانى كه فيلم‏هاى آن‏ها را مى‏بيند، سبك لباس و ديگر اشياى مستعمل را مشاهده مى‏كند، تحت تاثير فرهنگ خاص آن‏ها قرار مى‏گيرد.در اين زمينه، وظيفه اوليا و مربيان است كه در مورد فرهنگ غرب، بين محاسن و معايب‏اش تفكيك قايل شوند.اين‏كه به طور مطلق بگوييم فرهنگ غرب را قبول نداريم، براى نوجوان قابل پذيرش نيست. زيرا در مواردى، محاسن آن‏ها را ديده يا شنيده است. پس بايد بين اين دو را تفكيك كرد و متقابلاً از امدادهاى غيبى و كمك‏هاى معنوى خداوند مثل كمك‏هاى خداوند درطول‏جنگ‏تحميلى به رزمندگان اسلام براى او يادآور شد. بايد به نوجوان گفت كه آنچه از غرب منفى و مورد نكوهش است، فرهنگ‏ابتذال‏و بى‏بندوبارى است كه روز به روز جنگ‏ها و نزاع‏ها، طلاق‏ها و جدايى‏ها و مفاسد اجتماعى، از اعتياد گرفته تا مسائل ناموسى و جنگ و خون‏ريزى، همه ناشى از آن است. (آشتيانى، على فتحى ، ص60)
 
جواني،شاخصها و تربيت ديني
اهداف و انتظارات این فصل:
از خواننده ی گرامی انتظار می رود:
1-        بتواند معنی لغوی جوانی و معادل آن را نام ببرد.
2-        شاخص های جوانی را به سر شاخه های اصلی مانند اجتماعی،فردی و... تقسیم نماید.
3-        در صورت نیاز ، هر کدام از شاخص ها شرح و توضیح داده شود.
4-        کجروی را شناخته و روش برخورد صحیح با آن را دریابد.
5-        بین ویژگی های دوران جوانی و وظایف نهادهای مسئول رابطه برقرار سازد.
6-        ابزارهای مهم تربیت دینی و معنوی را مورد تجزیه و تحلیل کاربردی قرار دهد. 
1- جوانی و شاخصه های آن
[1]  - قائمي ، علي ؛ پرورش مذهبي و اخلاقي کودکان، 1376
[2]  - جامع الاخبار، ص124، به نقل از « اسلام و تعليم و تربيت»، دکتر محمد باقر حجتي، ص186
[3]  - فلسفي، محمدتقي ؛ کودک از نظر وراثت و تربيت، چاپ چهارم، سال1383، ج 2
[4]  -  به نقل از مقاله ی محمدى، محمدرضا؛ معرفت ، شماره38، ارشد روان‏شناسى، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمينى،
[5]  - احمدى ، سيداحمد ؛ روان‏شناسى نوجوانان و جوانان، رودكى، 1369، ص 17
[6]  - فلسفى ، محمدتقى؛  گفتار فلسفى، جوان از نظر عقل و احساسات، هيئت نشر معارف اسلامى، 1352، ص 441
[7]  - آيه‏الله صانعى سن بلوغ دختران را 13 سالگى مى‏داند
[8]  - روان‏شناسى تربيتى، دوره كاردانى تربيت معلم، ص 142
[9]  - سوره روم،آیه 54
[10]  - روان‏شناسى تربيتى، مراكز تربيت معلم، وزارت آموزش و پرورش، ص 167
[11]  - غررالحكم و دررالكلم، ج 1، ص 449
[12]  - مجلسى ، محمدباقر ؛ بحارالانوار، ج 77، ص 135
[13]  - تحف العقول، ص 124، خصال صدوق، ص 636
[14]  - هيلگارد و ديگران، زمينه روان‏شناسى؛ ج 1، ص 8 - 27
[15]  - دبس ،موريس ؛ مراحل تربيت، ترجمه على‏محمد كاروان، تهران، دانشگاه تهران، 1374، ص 163
[16]  - شعارى‏نژاد، على‏اكبر ؛ روان‏شناسى رشد2 ، كودكى و نوجوانى، دانشگاه پيام نور، 1372، ص 56
[17]  - احمدى ، سيداحمد ؛ روان‏شناسى نوجوانان و جوانان، انتشارات مشعل، 1373
[18]  - آشتيانى، على فتحى ؛ روان‏شناسى رشد، بخش نوجوانى، 1377
[19]  - بحارالانوار، ج 7، ص 78، روايت 11 از باب 46
[20]  - تفاوت ازدواج دائم و ازدواج موقت ...
آ- در ازدواج دائم تعیین مدت شرط لازم است .
ب - در ازدواج موقت تعیین مهر شرط اساسی است و درصورت عدم تعیین مهر، عقد باطل است .
پ - در ازدواج موقت زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی برند .
ت - عده زوجه در ازدواج موقت برابر است با دو طهریا در صورت عدم دیدن عادت ماهیانه ۴۵ روزولی در ازدواج دائم عده برابر است با سه طهر ( البته در صورتی که زن باردار نباشد ) .
ث - در ازدواج موقت مقررات طلاق اجرا نمی شود و باپایان یافتن مدت و یا فسخ عقد و یا ... خود به خودعقد از بین می رود
ج- در ازدواج موقت مرد ملزم نیست به زن خود نفقه پرداخت کند .
[21]  سوره روم، آیه 21
[22]  - نورى ، ميرزاحسين‏ ، مستدرك‏الوسائل، مؤسسه‏آل‏البيت، 1408ق، ص 531
[23]  - طبرسى ، حسن‏بن‏فضل ؛ مكارم الاخلاق، قم، راضى، 1371، ص 99
[24]  - طبرسى ، حسن‏بن‏فضل ؛ مكارم الاخلاق، قم، راضى، 1371، ص 100
[25]  - نورى ، ميرزاحسين‏ ، مستدرك‏الوسائل، مؤسسه‏آل‏البيت، 1408ق، ج 2، ص 531
[26]  - مجلسى ،محمد باقر ؛ بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الفرد، ج‏103، ص‏219
[27]  - شيخ حر عاملى، وسائل، ج 5، ص 1
[28]  - فيض كاشانى ، ملامحسن ، عين اليقين، ص 243 . على‏(ع): عقل بر دو گونه است: عقل ذاتى و عقل‏تجربى و هردومنجر به سود مى‏شوند. (مجلسى ، محمدباقر ، ج 78، ص 6 )
[29]  - على مى‏فرمايد: « اتزعم انك جرم صغير و فيك انطوى العالم الاكبر» (ديوان حضرت على‏)  
[30]  - این مراحل برگرفته از این منبع است= شرفى ، محمدرضا ؛ مراحل رشد و تحول انسان، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1368، ص 154
[31]  - مطهرى ،  مرتضى ؛ عدل الهى، ص 7
[32]  - روان‏شناسى رشد، ج 2، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، ص 782
[33]  - طبرسى، حسن بن فضل؛ مكارم الاخلاق، قم، رضى، 1371، ص 115
[34]  - َالوَلَدُ سَيِّد سَبع سِنين وَ عَبد سَبع سِنين وَ وَزير سَبع سنين
[35]  - نهج البلاغه، شرح ابن ابى الحديد، دارالحياء الكتب العربيه، 1404 ق، ج 20، كلمه 937، ص 343
[36]  - شرفى، محمدرضا ؛مراحل رشد و تحول، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1371، ص 158
[37]  - احمدوند ،محمد على ؛روان‏شناسى كودكى و نوجوانى، دانشگاه پيام نور، 1376