جوانان و پیامبر اسلام (قسمت 1)
جوانان و پیامبر اسلام
غفور شیخی
اهداف و انتظارات این فصل
1- دریافت اطلاعاتی در مورد سه دوره ی مرتبط زندگی (کودکی،نوجوانی و جوانی)
2- تعریف کردن مرحله ی تمهید در تربیت و پرورش کودکان
3- نام بردن اصول اصلی تمهید
4- توضیح برخی مراحل مختلف و اساسی تربیت کودک بر اساس تعالیم دین مبین اسلام
5- تجزیه و تحلیل هر یک از مراحل هفت گانه ی تمهید
1- كودكان مذهبي اند، اگر...
جوانی را بدون بررسی دوران نوجوانی و کودکی وی نمی توان درست و همه جانبه درک کرد. به عبارتی دیگر شناخت یک جوان بدون بررسی مراحل قبلی رشد و نمو وی صحیح نمی باشد .لذا گریزی می زنیم به اوایل رشد و مراحل قبل از جوانی.
از شگفتيهاي دنياي کودکان، ايمان و باورهاي مذهبي آنهاست. کودک، فطرتي خداآشنا دارد، از آن جهت که نفخه اي از روح خدا در ذات اوست. مباني بسياري از باورهاي مذهبي در درون او وجود دارد که با اندک تذکري از والدين و مربيان و با يافتن مصداقهايي در جهان خارج مي کوشد آن را بپذيرد و خود را با آن تطابق دهد. شک نيست که معني و مفهوم مذهب و تعاليم آن بسيار و در برگيرنده همه جوانب حيات انسان است ولي « کودک از مذهب آن چيزي را مي پذيرد که متناسب با خواسته هاي او و مبتني بر مشاهدات، تجارب و يافته هاي شخصي اوست. به تدريج که رشد کودک بيشتر شده و آگاهيهاي او افزایش می یابد . دامنه ارتباط او با مذهب بيشتر شده و موجبات پيدايش حالاتي را در او فراهم مي آورد که مي توان نام آن را «حالات مذهبي» ناميد.»[1]
برخورد پدران و مادران با چنين ذخاير بزرگ معنوي چگونه بايد باشد و نقش آنها در پرورش صحيح رفتارهاي مذهبي کودکان چيست؟
2- دو مرحله ی تمهید:تربيت کودک در فاصله تولد تا قبل از بلوغ شرعي را تحت عنوان تمهيد يعني آماده سازي براي ورود در قلمرو اصلي تربيت مي نامند. تمهيد خود به دو مرحله تقسيم مي شود:
2-1- مرحله اول تا سن7 سالگي
2-2- مرحله دوم دوران نوجوانی به بعد(فصل بعد)
3- هفت اصل تربیتی :
مرحله اول به دلیل حساسیت خاصی که دارد روشهاي تربيتي خاص خود را نیز مي طلبد که در اصول زیر به آنها اشاره می کنیم:
اصل اول) نقش بازی در پرورش کودک
ويژگي اساسي هفت سال اول زندگي به لحاظ تربيتي، رها گذاشتن کودک و حاصل آن « بازي» است. چنان که در روايت آمده است: « فرزندت را واگذار تا به مدت هفت سال بازي کند.» اهميت تربيتي بازي، بسيار حايز اهميت است. بازي زمينه کنترل بدني کودک را فراهم مي آورد و در عين حال در رشد شخصيت کودک نقش اساسي دارد. بازي همچنين در تحول اجتماعي کودک، قدرت شگرفي داشته و باعث پيشرفت زبان و روابط اجتماعي او مي گردد و در شکوفايي خلاقيت کودک، تأثير تعيين کننده اي دارد. بازي والدين و بزرگسالان نيز با کودک، آثار و نتايج خاصي دارد .از جمله اينکه او در بازي با والدين مي تواند زبان و استعمال صحيح واژه ها را فرا بگيرد و نيز در اين بازي، احساس حرمت و عزت ويژه اي مي کند.
اصل دوم) تلقین و سپردن مسولیت
بايد ظواهر کودک را به سمت گفتارها و رفتارهاي مطلوب سوق داد. مثلاً در مورد کودک گوشه گير و ساکت، مقتضاي تغيير ظاهر درباره او آن است که بي تحرکي او را به تحرک تبديل کنيم. لذا مي توان از روش تلقين استفاده کرد. عموماً تلقين کودک به خود در پي تلقين ديگران به وي پديدار مي شود. مثلاً پدر درباره فرزند خود، خطاب به خود و يا خطاب به ديگران مي گويد که او خوراکي هايش را با دوستانش تقسيم مي کند يا از تاريکي نمي ترسد. يا کودک را در معرض انجام عملي قرار دهيم تا از اين طريق، حالات دروني خوبي در وي ظاهر شود. مثلاً پولي را به کودک بدهيم و بگوييم آن را به فقير بدهد تا با اين عمل، انگيزه و کشش کمک به ديگران در وي پديدار گردد.
اصل سوم) اصلاح شرايط و روشهاي زمينه سازي، تغيير موقعيت و اسوه سازي
طبق اين اصل بايد به جاي تمرکز بر خود کودک و رفتارهاي او، نظر به پيرامون او انداخت و روابط او را با محيط و عوامل محيطي مورد تغيير قرار داد. کودک به رنگ پيرامون خويش مي گرايد و با تغییر پيرامون وي، خود او نيز دگرگون مي شود. اگر پدر و مادر، بنا را بر حبس نگذارند، ناگزير کودکشان هم شاهد بدکرداريها خواهد بود و هم مستمع دشنامها.
زمينه سازي دو وجه دارد که يکي ناظر به فراهم آوردن شرايطي است که احتمال بروز رفتارها و حالات مطلوب را بالا برده و از به وجود آمدن شرایطی که منجر به بروز رفتارها و حالات نامطلوب می شود ؛ جلوگیری می کند . و ديگري، پيشگيري است. پيشگيري در قرآن بسيار مورد توجه قرار گرفته تا، هرجا امکان لغزشي هست اعم از لغزشهاي اخلاقي، عقيدتي و اجتماعي، از آن جلوگيري شود. به طور مثال در مسایل اخلاقي يکي از مواردي که درباره آن پيشگيري به کار رفته، امور جنسي است. در سوره نور، دستور العملي در رابطه با کودکان نابالغ داده شده که آنها براي داخل شدن به اتاق والدين، بايد در سه وقت اجازه بگيرند: قبل از نماز صبح، بعدازظهر به هنگام استراحت و پس از نماز عشاء به هنگام خواب. تغيير موقعيت نیز از حيث موقعيت زماني، مکاني و اجتماعي قابل توجه است. مثلاً با تغيير و تنظيم ساعات خواب مي توان کودک را سحرخيز بارآورد و بدين ترتيب، آثار نامطلوب دير خوابيدن و دير بيدار شدن را از وي زدود. همچنين از جهت موقعيت مکاني، قرار دادن کودک در محيطهاي وسيع و روبرو ساختن او با ابزار، اشيا، گياهان و حيوانات مختلف، آثار عاطفي برجسته اي به بار مي آورد. اسوه و الگو در اين سنين از اهميت زيادي برخوردار است زيرا کودک به سبب تقليد از آداب، حرکات و رفتارهاي والدين ، بزرگسالان و همبازيها، همواره چشم به اسوه ها و الگوها دارد. اسوه هاي مطلوب را بايد در معرض ديد کودک قرار داد و الگوهای نامطلوب را اگر نتوان حذف کرد بايد مورد توضيح و تبيين قرار داد و جهت نامطلوب شمردن آنها را براي کودک باز گفت.
اصل چهارم) مبالغه در پاداش و عفو فضل
کودک مفهوم دقيقي از مجازات و عدل نمي داند بنابراين بايد ....
قسمت سوم این مطلب + منابع کل مطلب
برای تهیه فایل کامل و یکجای این مطلب، لطفا اینجا را کلیک فرمایید. موفق باشید.
از روشهاي مبالغه در پاداش که مترادف تشوييق بوده و مظهر فضل و رحمت مي باشد بسيار استفاده کرد. فضل ايجاب مي کند که اولاً حد بالا معيار باشد، نه حد پايين و ثانياً نقايص ناديده گرفته شود و عمل «حسن» همچون «احسن» به حساب آورده شود و پاداشي که به آن تعلق مي گيرد فراتر از ميزان آن و بنابراين بلاحساب باشد. همچنين در خطاهاي کودک تنها به تذکر اکتفا نمود.
اصل پنجم) عزت
بايد احساس عزت را در کودک گسترش داد و او را از احساس ذلت محافظت نمود. در اين باره توصيه ها و روايات بسيار آمده است: «کودک را به نامي نيکو نامگذاري کنيد و هنگامي که به مجلس شما مي آيد، براي او جا باز کنيد و به او روي ترش نکنيد.»[2]
اصل ششم) تذکر و روش موعظه حسنه
اگر کودک بارها آنچه را گفته شده، فراموش کند، نبايد بي طاقت شد و لذا تذکر و يادآوري مکرر درخواستها به کودک ضرورت مي يابد. روش موعظه حسنه باید به دو صورت « يادآوري نعمتها» و « عبرت آموزي يا قصه گويي» به کار گرفته شود. قصه گويي نيز از گسترده ترين روشهاي قابل استفاده است و به تناسب صفات و خصوصياتي که مورد نظر است، بايد از قصه ها بهره جست.
اصل هفتم) ابراز يا منع محبت
اين اصل در هفت سال اول زندگي کودک بسيار مورد تأکيد است. در روايات ائمه از قهر به عنوان مهم ترين روش تنبيهي نام برده شده و استفاده از آن به جاي تنبيه بدني سفارش گرديده است. چنان که امام علي (ع) به يکي از اصحاب فرمود که در مقام تنبيه فرزندش از او قهر کند و زمان آن را نيز کوتاه در نظر گيرد.
اهداف و انتظارات این فصل:
1- باید بتوان سه مرحله ی تربیتی در سن7 سالگی تا بلوغ شرعی را نام برد.
2- دوره ی نوجوانی و بلوغ تعریف شوند.
3- اهمیت نوجوانی و حساس بودن آن را از دیدگاه اسلام شرح دهد.
4- ویژگی های متفاوت و متنوع دوران نوجوانی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.
5- تمایلات متنوع نوجوانی را باهم مقایسه نمایند.
6- به شناخت و دیدی درست دست یابند و به نگرش اسلامی از دوره ی نوجوانی واقف شوند.
1-دوران نوجوانی و اصول سه گانه تربتی
مرحله دوم تمهید از7سالگي تا بلوغ شرعي است. در اين مرحله نيز بايد اصول و روشهاي تربيتي خاصي را علاوه بر روش هاي تربيتي گفته شده در مرحله اول زندگي کودک(فصل پیش) ، رعايت کرد .
اصل اول: مداومت و محافظت بر عمل و روش فريضه سازي
چون عرصه تکاليف آغاز شده، بايد تکاليف محول شده به لحاظ کميت، مداومت يابد تا او را آماده عمل کند و به لحاظ کيفيت، مورد محافظت و مراقبت قرار گيرد تا او را آماده عمل صحيح گرداند. براي رعايت اصل مداومت و محافظت بر عمل بايد از روش فريضه سازي استفاده کرد. فريضه به امري مي گويند که دو جنبه « الزامي بودن» حکم، و «رعايت شرايط» معيني براي آن قرار داده شده باشد. «الزامي بودن» بدين معناست که اگر فرد، دستورالعمل معيني را در موعد مقرر آن به انجام نرساند، از ضرورت و وجوب آن کاسته نمي گردد و بنابراين در وقت ديگري بايد به عمل درآيد و نيز اگر فرد به سبب ناتواني، قادر به انجام کامل آن نگردد، به هر نحو که بتواند بايد آن را تحقق بخشد و اگر اين نيز امکان ندارد بايد تکليف ديگري(کفاره) را در عوض آن انجام دهد و اگر در اداي تکليف، به طور عمد قصور ورزيد، بايد تاوان آن(کفاره عمد) را بپردازد.اين جنبه الزامي روش فريضه سازي است که مداومت را فراهم مي آورد.
«رعايت شرايط» بدين معني است که فرد در انجام تکاليف مورد نظر، بايد شرايط و آداب ويژه اي را به کار بندد تا عملش مورد قبول قرار گيرد. اين جنبه، تضمين کننده کيفيت عمل اوست و محافظت نسبت به عمل را تأمين مي سازد.
اصل دوم: عدل و روشهاي تکليف به قدر وسع، انذار و مجازات به قدر خطا
چون کودک تکليف پذير شده و تکليف و مجازات، بستگي و نسبتي با هم دارند، از اين رو پيروي از اصل عدل در اين مرحله از سن کودک ضروري است. در مقام تکليف بايد توانایی کودک را هم به لحاظ فهم تکليف و هم به لحاظ قدرت بر عمل به آن مراعات کرد. به هنگام سرپيچي از تکليف، ابتدا بايد فرد را نسبت به عواقب آن هشيار کرد و هشدار داد زيرا بدون انذار، مجازات به ظلم مي گرايد. سرانجام به هنگام مجازات بايد قدر خطا را در نظر گرفت و از دخالت دادن عوامل ديگر خودداري کرد.
اصل سوم: مسامحت و روشهاي مرحله اي نمودن تکاليف و تجديد نظر در آنها
بدون توجه به اين اصل، به خصوص در دوران کودکي که ضعف آدمي در آن بارزتر است، امکان به انجام رساندن تکاليف نيست. به کار گيري روشهاي این اصل ايجاب مي کند که تکاليف دشوار، در چند مرحله تنظيم شود و تکاليف دشوارتر مورد تجديد نظر قرار گيرد.
ريموند پيچ، درباره لزوم تعاليم ايماني براي حسن تربيت و تأمين سعادت کودکان چنين مي گويد: « بدون ترديد، تعليمات اخلاقي و مذهبي بيش از ساير مسايل بر عهده خداوند است زيرا تربيت بدون اخلاق، جز جنايتکار زيرک چيز ديگري به بار نمي آورد. از طرف ديگر قلب انسان، بدون مذهب نمي تواند به سوي اخلاق بگرايد و اگر کسي بخواهد، اصول اخلاقي را بدون مذهب بياموزد، مانند اين است که قصد کند پيکري زنده، اما بدون تنفس به وجود آورد. نخستين تصويري که کودک از خدا در ذهن خود ترسيم مي کند از روابطش با پدر و مادر سرچشمه مي گيرد و همچنين نخستين آگاهي او درباره اطاعت، بخشندگي و راستي، با طرز عمل خانواده بستگي دارد و همه اين مسايل بايستي در نخستين سالهاي کودکي انجام پذيرد زيرا در اين سالهاست که ذهن طفل بهتر از مواقع ديگر براي ضبط آنچه درک مي کند، آمادگي دارد.»[3]
2- جنبههاى مهم شخصيت نوجوان [4]
دوره نوجوانى از مهمترين و حساسترين دورههاى زندگى انسان به شمار مىرود. زيرا در اين دوره نوجوان به دنبال يافتن هويتخويش، در مسير شكل دادن به شخصيتى متكى به خود گام برمىدارد.سؤالات متعددى نيز در ذهن نوجوان نقش مىبندد كه چنانچه نتواند پاسخى مناسب براى آنها بيابد، چه بسا ممكن استشخصيتى متزلزل و احياناً دوگانه پيدا كند. بنابراين، شناخت جنبههاى مهم جسمانى، روانى، اجتماعى، عقلانى و اخلاقى نوجوانان اين توانايى را به نوجوان و اطرافيان او مىدهد تا شيوه صحيح برخورد با تغييرات جسمى و روانى به وجود آمده را بدانند، تا حدى از بروز ناسازگارىهاى خاص اين دوران جلوگيرى نمايند.
دوره نوجوانى همزمان است با دوره ی بلوغ. يكى از بحرانىترين دورههاى زندگى.در دروه بلوغ، تغييرات گوناگونى در ابعاد شخصيتى نوجوان رخ مىدهد كه هر كدام به نوعى مىتواند بر او اثر بگذارد و حتى گاهى شخصيت او را دگرگون سازد.
2-1- بحران بلوغ: فرايند بلوغ يكى از بحرانىترين دورههاى زندگى هر فرد است. استانلى هال، (Hall, Stanly) كه به پدر روانشناسى بلوغ معروف است، اين مرحله را « دوران طوفان و فشار» مىنامد. نوجواندرايندوره، تمايلاتوخواهشهاى متضادى دارد. مثلاً با اينكه مىخواهد با دوستان باشد، به تنهايىنيزعلاقهمند است و « روسو » دوره بلوغ را تولد مجدد مىداند.او مىگويد: وقتى فرد به دوره بلوغ مىرسد مثل اين است كه فرد ديگرى با خصوصيات بدنى و روانى متفاوتى در وى به وجود آمده است. [5]
« در هفتسال سوم زندگى كه دوران بلوغ و جوانى است، تحولات سريعى در جسم و جان نوجوان پديدار مىگردد و در مدت كوتاهى اندام و افكارش به كلى تغيير مىكند.» [6]
دوره نوجوانى و بلوغ به سنين بين 12 تا 18 سالگى اطلاق مىشود.اين دوره يكى از بحرانىترين دورههاست.گاهى گذشتن از مرز كودكى و رسيدن به قلمرو بلوغ با نابسامانىهاى فراوانى همراه است.در اين دوره، نوجوان نه ديگر كودك به حساب مىآيد و نه هنوز به درستى بالغ گرديده است.وى در مرز بين اين دو مرحله (كودكى و بزرگسالى) قرار مىگيرد و با فشارها و انتظارات خاص هر دوره رو به رو مىشود. از سويى، اگر كار كودكانه بكند او را ملامت مىكنند كه بزرگ شده است و اين كار در شان او نيست و از سوى ديگر، معمولاً با او مانند بزرگسالان رفتار نمىشود.در زندگى، نقش كودك و بزرگسال، هر كدام مشخص است و مىدانند چه كارى بايد انجام دهند، ولى نوجوان در وضع روحى مبهم و پيچيدهاى به سر مىبرد. او به درستى نمىداند چه بايد بكند.
2-2- تعريف بلوغ و نوجوانى:
كلمه « بلوغ» يا (Puberty) ممكن است به چند صورت تعريف شود:
الف) بلوغ جنسى: يعنى رسيدن به سن توليد مثل و شهوت جنسى كه سنين آن در بين ملل و افراد گوناگون بر حسب نژاد، مناطق جغرافيايى و آب و هوايى متفاوت است و معمولاً بين سنين 12 تا18 سالگى واقع مىشود.
ب) بلوغ جسمى (فيزيولوژيك) : بلوغ به اين معنا همان آخرين حد رشد اندامها است كه زمان آن از يك سو، به نژاد فرد بستگىدارد واز سوى ديگر، به قوانين رشد و نمو هر يك از اعضا. در اين زمينه، تنكردشناسان (فيزيولوژيستها) و روانشناسان به اين نتيجه رسيدهاند كه اندامهاى انسان تا پنجسال اول زندگى به طور سريع رشد مىكند و سپس رشد آن تا سنين 12، 13 سالگى به كندى مىگرايد، در دوره نوجوانى سرعت رشد دوباره افزايش مىيابد و در فواصل بين 18 تا 25 سالگى جسم به حد كمال خود مىرسد و رشدش نيز متوقف مىگردد.لازم به ذكر است كه تمام قسمتهاى بدن در دوره رشد به يك ميزان رشد نمىكند، بلكه بعضى از اعضا رشد بيشترى دارند، چنانچه مشهور است كه « نوجوان شلوارش يك سال زودتر از كتش كوچك مىشود.»
ج) بلوغ شرعى: سن تكليف در كشورهاى گوناگون بر اساس اعتقاداتى كه دارند فرق مىكند. مثلاً « اسلام سن 9 سالگى را براى دختران و 15 سال را براى پسران سن بلوغ مىداند.» البته بعضى از فرق اسلامى در سن بلوغ با شيعه[7] فرق دارند. مثلاً فقه حنفى براى دختر سن17 سالگى و براى پسر سن 18 و 19 سالگى را سن بلوغ مىداند و فقه مالكى بلوغ را وابسته به سن نمىداند.
د)بلوغ عرفى (سن قانونى) : قوانين مدنى كشورها اغلب دو يا سه سال ديرتر از دستورات شرعى نوجوانان را بالغ و مسؤول رفتار خود مىداند.
هـ)بلوغ روانى (بلوغ شخصيت) : بلوغ روانى داراى جنبههاى گوناگونى از قبيل پختگى، هوش، درك مفاهيم اخلاقى، نقطه اوج حافظه، كمال اراده، انفعالات و سايرخصوصيات ذهنىاستكه در صورت هماهنگى، تعادلفرد را به وجود مىآورد و در صورت ناهماهنگى، موجب رفتار غير عادى يا بىتعادلى روانى مىشود.
با توجه به تعاريف ارائه شده، بلوغ داراى معانى متفاوتى است، اما منظور روانشناسان ازآن، بيشترتغييرات بدنى (جسمى و جنسى) مىباشد.آنان مراد خود را از ديگر موارد بلوغ با پسوند مىآورند. مثل بلوغ روانى، بلوغ شرعى و بلوغ عرفى و....
3- نوجوانى:
اصطلاح « نوجوانى» (Adolesence) در مقايسه با كلمه ی« بلوغ» معناى وسيعترى دارد و دوران مهمى از زندگى انسان را شاملمىشود.سنين بين 12 - 18 سالگى، كه سنين نوجوانى است، خود به سه قسم مىشود:
الف)مرحله پيش از بلوغ: ورود تدريجى كودك به مرحله بلوغ.
ب) مرحله بلوغ: ظهور معيارهاى بلوغ جنسى مثل عادات ماهيانه و احتلام.
ج) مرحله پس از بلوغ: رشد صفات ثانويه جنسى.
4- اهميت نوجوانى از ديدگاه دانشمندان:
افلاطون اين دوره را دوره شرابزدگى روان مىداند كه احساسات و عواطف بر افكار فرد چيره مىشود.
روسو مىگويد: نوجوانى تولد ثانوى است.استانلى هال معتقد است نوجوانى دوره طوفان و فشار بوده و نوجوانى يك جهش ناگهانى است.
كورت لوين آلمانى هم اعتقاد دارد كه كودك و بزرگسال، هر كدام يك نوبت، بار كودكى و بزرگسالى را بر دوش مىكشند، ولى نوجوان مجبور استيكجا بار هر دو را بر دوش بكشد. زيرا متعلق به هر دو مىباشد. [8]
5- اهميت نوجوانى از نظر اسلام:
اسلام اين موضوع را از دو جنبه مثبت و منفى مد نظر قرار داده است:
الف) در جنبه مثبت: به نظر اسلام، نوجوانى دوره قوت و توانايى است كه در بين دو دوره ضعف و ناتوانى (كودكى و پيرى) قرار گرفته: « اَللهُ الَّذى خَلَقَكم مِن ضِعف ثُمَّ جَعل مِن بَعد ضِعف قُوه ثُمَّ جَعل مِن بَعد قُوَّه ضِعفاً وَ شَيبه يَخلُقُ مَا يَشاءُ وَ هُوَ العليمُ القَدير.»[9] بزرگان اسلام نيز نوجوانى را يكى از نعمتهاى پر ارج الهى و از سرمايههاى بزرگ سعادت در زندگى بشر شناختهاند:
* قال رسول اللهصلى الله عليه وآله: « اُوصيكُم بِالشَّبانِ خَيرا فَانَّهُم اَرق اَفئِدَه اِنَّ الله بَعثَني بَشيراً وَ نَذيراً فحَالُفني الشُبان و خَالفنى الشُّيوخ= بدین مفهوم که قدر جوانی را بدانید که در قلب درآن دوران در اوج لطافت است. وقتی خداوند مرا برگزید همراهان و مشاوران من را جوانان وپیران قرار داده است.»[10]
* قالعلىعليه السلام: «شَيئان لايعرفُ فَضلَهما الا مَن فَقدَهما الشباب و العافيه= دو چیز است که قدرشان دانسته نمی شود تا از دست بروند، جوانی ، فراغت و سلامت.»[11]
ب) در جنبه منفى، اولياى الهى از اين دوره به دوره جنون و مستى تعبير كردهاند:
* قال رسول اللهصلى الله عليه وآله: « الشَّبابُ شُعبه مِنَ الجُنون= جوانی شعبه ایی از دیوانگی است.»[12]
* قال علىعليه السلام: « اَصنَافُ السَّكرِ اَربَعه: سَكر الشَّبَابِ، سَكرالمَال، سَكرالنَّوم وَ سكر الملك= انواع مستی چهار تاست.مستی جوانی،مال،خواب و قدرت.»[13]
6- ويژگىهاى مهم نوجوان :
6-1- بلوغ يا رشد جسمى
يكى از جنبههاى مهم و مؤثر در شخصيت نوجوان بلوغ است.در زمينه تحول بلوغ، دو جريان فكرى وجود دارد:
الف) گزل (Gesel) مىگويد: بلوغ ، رشد مداوم و پيوستهاى است كه از كودكى شروع و بدون انقطاع ادامه مىيابد كه گاهى سريع و گاهى كند است و نمىتوان براى آن خصوصيات و ساختمان معينى ذكر كرد و آن را داراى مراحلى دانست.
ب) پياژه (Piaget) و والون (Wallon) معتقدند: رشد، متشكل از مراحل و دورههاىمتفاوتى است و هرمرحله فرايند بلوغ يكى از بحرانىترين ساخت ذهنى مربوط به خود را دارد و به دليل همين ساخت، هر مرحله از ساير مراحل جدا و مجزا است. مثلاً، دوره نوجوانى دوره آشوب درونى و انقلاب شخصيتى است، در حالى كه دوره كودكى دوره آرامش و سكوناست ورشدآنآهنگ يكنواختىدارد.دوران بلوغكه با بحران مواجه مىشود، تغييراتى در كل شخصيت فرد ايجاد مىكند.[14]
در آغاز نوجوانى، كودكان بيشتر به دوره سريعى از رشد جسمانى (جهش) گام مىگذارند و صفات ثانويه جنسى در آنها بروز مىكند.اين تغييرات در دورهاى تقريباً دو ساله رخ مىدهد و با بلوغ جنسى به اوج خود مىرسد.نشانه بلوغ شروع قاعدگى در دختران و احتلام در پسران مىباشد كه معمولاً در دختران از سن 9 - 12 سالگى و در پسران دو سال ديرتر ظهور مىيابد.تا سنين 11 سالگى متوسط قد و وزن دختر و پسر يكسان است و از آن پس دختران پيشى مىگيرند و پس از دو سال، پسران جلو مىافتند و تا آخر عمر اين روند ادامه دارد.البته تفاوتهاى فردى را نبايد از نظر دور داشت، چه بسا بعضى از پسران زودتر از دختران بالغ شوند.آب و هوا و مناطق جغرافيايى و نوع تغذيه در سرعتبلوغ اثر مىگذارد.
6-2- انواع تغييراتى كه با شروع دوره نوجوانى رخ مىدهد عبارت است از:
الف) تغيير در اندازه بدن: در دوران 3 تا 4 ساله بلوغ، قريب 20 - 30 كيلو گرم به وزن و 20 - 30 سانتىمتر به قد نوجوان اضافه مىگردد.در اين دوران به طور كلى، هم اعضاى بيرونى متحول و دستخوش تغيير مىگردد و هم اعضاى درونى.
ب)رشدصفاتاوليه جنسى: اندامهاى جنسى كه وظيفه توليد مثل را بر عهده دارند درايندورهرشد مىكنند.اين تغييرات بر اثر فعاليت غدد هيپوفيز، آدرنال (فوق كليوى) و غدد جنسى به وجود مىآيد.
ج)رشد صفات ثانويه جنسى: از هنگام بلوغ تفاوتهاى دختر و پسر كاملاً آشكار مىگردد و هر قدر بلوغ بيشتر پيشرفت كند اين تفاوتها بيشتر مىشود.اين صفات عبارتاند از: رشد عمومى مو در بدن، تغييرات پوستى، فعاليتبيشتر غدد چربى، تغييرات صدا كه به صورت صداى زير در دختران و صداى بم در پسران ظاهر مىگردد.
به طور خلاصه مىتوان گفت: نوجوان، چه بخواهد و چه نخواهد، اين تغييرات در بدن او رخ مىدهد كه هر كدام به نوبه خود، شخصيت او را متاثر مىكند.هرگونه برداشت غلط و اطلاع نادرست و ناقص از اين تغييرات مىتواند ضربات جبرانناپذير را بر نوجوان وارد سازد.بنابراين، والدين موظفاند كودكان خود را از وجود اينگونه تغييرات آگاه كنند.
دبس (Debesse) مىگويد: «مادربايد دختر خود را ازوقوع عادات ماهيانه مطلع سازد. نبايد صبر كند تا او به طور معمول، به سن عادات ماهيانه برسد و از اين مرحله اطلاعات روشنى نداشته باشد.»[15]
والون مىگويد:« والدين موظفاند پسران را نيز براى ظهور آثار ناشى از بلوغ مهيا سازند.جوانى كه اطلاع قبلى از تحول بلوغ نداشته باشد و تنها شايعات و كنايات مبهمى در اينباره شنيده باشد نه تنها آشفته و پريشان مىگردد، بلكه غالباً وحشت مىكند.گاهى سكوت والدين در اين موارد، منجر به سلب اعتماد و اطمينان نوجوانان از والدين مىشود و براى كسب اطلاع، سراغ منابع اطلاعاتى ناقص (دوستان و كتابها) مىرود كه گاهى او را با مشكلات جسمى و روانى مواجه مىكنند. »[16]
6-3-روانشناسى خطرهاى بلوغ
الف )خودپندارى نامساعد: معمولاً نوجوانان اين دوره را با خودپندارى نامساعد سپرى مىكنند. زيرا نسبتبه خود، نظر مثبت دارند، ولى به دليل آنكه محيط اجتماعى با آنها برخورد مناسب ندارد، آنها را تحقير مىكند و مرتب تغييرات بدنىشان را به تمسخر مىگيرد، نوجوانان از هرگونه تشويق و تمجيدى محروم مىشوند و اين به تدريج، سبب لطمه ديدن آنها و خودپندارىشان مىشود و در اين صورت، نسبتبه خود نظر منفى پيدا مىكنند و عزت نفس خود را از دست مىدهند.
ب ) شكست و ناكامى: رشد سريع بدنى در دوره نوجوانى با كمبود نيرو همراه مىشود كه در نتيجه به كاهش ميزان كار و پيدايش ملالت و خستگى نسبت به هرگونه فعاليت كه مستلزم تلاش است، منجر خواهد شد.
ج )آماده نبودن براى تغييرات بلوغ: كمتر نوجوانى است كه تغييرات دوران بلوغ را از قبل شناخته باشد و چون اطلاع ندارد و يا ازنظر روانشناختىآماده اينتغييرات نيست، ممكناست ضربهببيندوگرايشهاى نامساعدى نسبت به اينگونه تغييرات پيدا كند.دليل اين موضوع گاهى مربوط به والدين است و گاهى مربوط به مدرسه كه سؤال از اين مسائل را براى نوجوان قبيح مىدانند.
د ) انحراف در نضج و نمو جنسى: ممكن استبلوغ به شكل زودرس و يا ديررس ظاهر شودكه درهردوصورت، موجب نگرانى و ناراحتى نوجوان مىشود. زيرا به پذيرشاجتماعى اولطمهمىزند و منجر به طرد ياكنارهگيرىاوازهمسالانمىگردد.[17]
هـ) انزواطلبى: نوجوان با رسيدن به بلوغ، از خانواده و همسالان منزوى مىشود و بيشتر اوقات با آنها نزاع دارد و به اين مىانديشد كه چرا اطرافيان او را درك نمىكنند.
و) خستگى و ملامت: نوجوان از مدرسه و فعاليتهاى اجتماعى و زندگى - به طور كلى - خسته و ملول مىشود و در نتيجه، تا مىتواند كمكارى مىكند. مثلاً بعضى از آنهامىگويند: ذهنمنمىكشد درس بخوانم.
ز) تعارض و ستيزهجويى اجتماعى: نوجوان غالباً ناهمكار، ناموافق و متعارض يا ستيزهجو مىشود و به تدريج، با پيشرفت بلوغ، اين حالت كاهش مىيابد و نوجوان به دوستى و همكارى و آزادمنشى علاقهمند مىگردد.
ح) احساسات تند و بدخلقى: قهر، خشم، ميل به فرياد زدن و مانند آن ازخصايص ايندوره است. نوجوانى با غم، اضطراب وزودرنجى همراه است و نوجوان با بهانههاى كوچكى مثل نوع غذا، ساعتخواب و نحوه رفتار ديگران پرخاشگرى مىكند و فرياد مىزند.
ط)فقدان اعتماد به نفس: در حال بلوغ، نوجوان اعتماد به نفس خود را از دست مىدهد، نسبتبه خود بىاعتماد مىشود و از شكست مىترسد.دليل اين موضوع ضعف مقاومتبدن و انتقاد مدام بزرگسالان است.بنابراين، بيشتر پسران و دختران اين دوره را با ابتلا به عقده حقارت پشتسر مىگذارند.
ی) حيا و عفت افراطى: گاهى تغييرات دوران بلوغ سبب مىشود بعضى از نوجوانان حيا و عفت افراطى پيدا كنند. زيرا از اين مىترسد كه ديگران متوجه تغييرات بدنى او شوند و نظر نامساعد نسبتبه او پيدا كنند. يكى از علايم علاقه نوجوان به جنس مخالف نيز همين حيا و عفت دانسته شده است كه وقتى به جنس مخالف مىرسد سر به زير مىاندازد.[18]
6-4- رشد جنسى
در وجود انسان، دو غريزه جنسى و قدرت وجود دارد كه مهار آنها نقش مهمى در سعادت بشر دارد.غريزه جنسى جاذبه قوى و كشش نيرومندى دارد كه زن و مرد را به سوى ارضا سوق مىدهد.از اينرو، از آن به آتش شهوت تعبير شده است.
روابط جنسى در تمام زمانها مورد گفتوگو و بحث در محافل دينى مىباشد و درباره آن تاكنون نظريات افراطى، تفريطى و معتدلى ارائه شده است كه هر نظريه طرفدارانى دارد و سعادت فرد را در عمل بر طبق آن مىشناسد:
الف) تفريط گرايى: برخى مسيحيان و پيروان كليسا و برخى از مذاهب و بعضى از علماى اخلاق و فلاسفه در اين دستهاند.آنها آميزش جنسى را عملى پليد و حيوانى مىدانند و از اينرو، برخى از كشيشان ازدواج نمىنمايند و با سختگيرى، غريزه جنسى را سركوب مىكنند.اينان خود را از لذايذ طبيعى محروم مىسازند.
ب) افراط گرايى: طرفداران آزادى غرايز مثل فرويد و پيروانش در اين زمينه راه افراط رفتهاند.نظريه آنها بر پايه اصالت لذت استوار است و سعادت انسان را در ارضاى بىچون و چرا و بىقيد و شرط غريزه جنسى مىدانند.
ج) اعتدال: اسلام غريزه جنسى را نه خودسرانه و آزادگذاشته و نه آن را سركوب كرده است، بلكه براى آن حدودى را در نظر گرفته است.پايهگذاران روش اعتدال در درجه اول پيامبران و امامان هستند كه هم مردم را به ازدواج تشويق مىكنند تا غريزه جنسى به صورت سالم ارضا شود و هم انسان را از هرگونه لاابالىگرى و انحراف جنسى منع مىكنند.
ازديدگاه وحى و انبيا بزرگترين عامل سيهروزى و بدبختى بشر هواپرستى وپيروى بىقيد و شرط از شهوات و تمايلات نفسانى است و روايات بسيارى به اين مطلب اشاره دارد:
* رسول الله(ص): «بيشترين چيزى كه از آنها بر امتام مىترسم هواپرستى و آرزوهاى طولانى است.»
* على(ع)می فرماید:« هر كه به سوى شهوات بشتابد به سوى آفتها شتافته است.»
* على(ع): حريص بودن نسبت به لذات انسان را گمراه و ازلذتها دور مىكند.»
حضرت جواد : « هر كس از خواهشهاى نفسانىاش اطاعت كند دشمناش را به خواستاش رسانده است. »)[19]
تمام تلاش انبياعليهم السلام براى اين بوده كه هواى سركش انسان را مهار كنند.افراط گرايى در لذت جنسى نه تنها انسان را از انسانيت دور مىكند، بلكه زندگى اجتماعى و مادى او را هم دچار بىنظمى و اختلال مىكند.
اسلام از طرفى، عزوبت و واپسزدن غريزه جنسى را محكوم مىكند و از طرف ديگر، آزادى بىقيد و شرط در ارضاى غريزه جنسى را، كه مستلزم بىعفتى است، زيانبخش و ممنوع مىشناسد و بيناين دو روشافراط و تفريط، ازدواج و كاميابىهاى مشروع را، كه وسيله ارضاى صحيح غريزه جنسى است، مورد حمايت قانونى و اخلاقى قرار مىدهد و مكرر به اين امر ترغيب و تشويق مىنمايد و راه سعادت بشر را نيز در همين مىداند.
7- ازدواج راه صحيح ارضاى غرايز جنسى
ارضاى غريزه جنسى از هر راهى جز ازدواج (دایم یا موقت)[20]غلط است لذا به بهترين راه ارضاى درست آن از نظر روايات می پردازيم:
7-1- « از نشانههاى او اين است كه از جنس خودتان همسرانى برايتان قرار داد تا به سوى آنها آرامش يابيد و ميانتان محبت و مهربانى قرار داد.» [21]
7-2- رسول الله(ص): « بهترين افراد امت من كسانىاند كه اهل اختيار كردهاند و بدترين آنها عزبهايند.»[22]
7-3- رسول الله(ص): « هر كه فطرت مرا دوست دارد، به شيوه منعملكند و از جمله شيوه من ازدواج است. »[23]
7-4- رسول الله(ص):« اى جوانان، هر يك از شما كه توانايى جنسى دارد ازدواج كند كه آن موجب محفوظ ماندن چشم و پاكتر ماندن عورت است. »[24]
7-5-رسول الله(ص): « هيچ بنايى در اسلام نزد خداوند دوستداشتنىتر و عزيزتر از ازدواج نيست. »[25]
7-6-حضرت رضا: « زنى از ابوجعفر سؤالى كرد و سپس گفت: من متبتله هستم: پرسيدند: به نظر تو تبتل چيست؟ گفت: مىخواهم هرگز ازدواج نكنم.سؤال كردند: چرا؟ گفت: به اين وسيله مىخواهم داراى فضيلتى شوم.فرمودند: از اين كار دست بكش كهاگر درآن فضيلتى بود حضرت فاطمه (س) بهانجامش سزاوارتر از تو بود. زيرا هيچ كس نيست كه در كسب فضيلتبر او پيشى بگيرد.» [26]
7-7- حضرت صادق: « دو ركعت نماز كه متزوج بگزارد برتر از هفتاد ركعت است كه مجرد بگزارد. » [27]
8- رشد شناختى در نوجوان
رشد شناختى انسان از دو طريق ارثى و اكتسابى صورت مىگيرد. يعنى بايد هم زمينههاى ارثى در فرد باشد و هم محيطى تا او رشد يابد.
على عليه السلام می فرماید :« عقل دو قسم است ، عقل ذاتى و عقل اكتسابى. عقل اكتسابى فايدهاى نمىبخشد اگر عقل ذاتى موجود نباشد. همانگونه كه در صورت موجود نبودن نور چشم، نور خورشيد سودى نمىدهد.»[28]
پياژه، مطالعات تجربى ارزشمندى انجام داده و به اين نتيجه رسيده كه پايان سن 14 - 15 سالگى آخرين حد تكميل ساختمانهاى ذهنى است و از آن پس، هيچ ساختمان جديدى در ذهن بنا نمىشود و امتياز بزرگسال و نوجوان تنها به كم و بيش بودن تجارب است. در دوره قبل از نوجوانى، ساخت ذهنى كودك قادر بود كه به صورت عينى و در حد محدودى بر اساس عمليات منطقى عمل كند، ولى نوجوانى كه دوره استقرار هوش انتزاعى است، واقعيات به صورت بارزتر و آسانتر در معرض عمليات ذهنى قرار مىگيرند.در اين دوره نوجوان به واقعيات محدود تكيه نمىكند، بلكه به آن چه نيز در سطح ممكن هست فكر مىكند و لذا تا حد زيادى حوزه عمليات ذهنى او وسعت مىيابد.
8-1- مهمترين ويژگىهاى رشد شناختى - عقلى نوجوان
الف) پيدايش هوش نظرى (تفكر انتزاعى) :
پياژه در اين زمينه مىگويد: «كودكان غالبا ً مشاهدهكنندگان جهان خارجى هستند و در قيد واقعيت محصورند (تفكر حسى - حركتى) و تفكر آنها وابسته به اشياى خارجى است.ولى نوجوان قدرت ذهنى فوقالعادهاى پيدا مىكند كه او را از قيد واقعيتهاى خارجى رها مىسازد و او را به عالم ذهنى و درونى خود متوجه مىگرداند.نوجوانى دوره تفكر انتزاعى است، « من» او آنقدر قوى است كه مىتواند دنيا را از نو بنا كند و چنان بزرگ است كه مىتواند آن را جزئى از خود كند. » [29]
بر اساس همين تفكر انتزاعى، بعضى از نوجوانان خوب مىنويسند و وقايع را دقيق مجسم مىكنند و بعضى خوب سخنورى مىكنند و مفاهيم را در قالبهاى متعدد بيان مىنمايند.
8-2- توانايىهاى ذهنى نوجوانان:
الف)عمليات فرضى - استنتاجى: در اين دوره، فرضيه مىتواند اساس و پايه يك عمل ذهنى قرار گيرد. مثلا، اگر به كودكى بگوييم ده مداد يك مترى هر كدام ده تومان، نمىتواند بپذيرد. چون اين را منطبق بر واقعيت نمىبيند، ولى نوجوان اين مطلب را بر اساس فرض مىپذيرد.
ب)منطق قضايا: در اين دوره، نوجوان قضاياى منطقى را مىتواند به خوبى درك كند. مثلاً، اگر بگوييم تمام گنجشكها پرندهاند.تمام پرندگان حيواناند.پس تمام گنجشكها حيواناند.اين استدلال به خوبى براى نوجوانان قابل درك و پذيرش است.
ج)جدا شدن شكل از محتوا: بر خلاف كودكى، كه مرحله تفكر انضمامى (انضمام با اشيا) بود، نوجوان مىتواند شكل را بدون محتوا در نظر بگيرد.
د)عمليات تركيبى: اين توانايى به نوجوان پايه استدلال علمى را مىدهد، بهگونهاى كه نوجوان با استفاده از قدرت ذهن مىتواند نظام معينى را با تركيب ساير توانايىهاى ذهنى در خود به وجود آورد و حداكثر امكانات ذهنى خود را به كار بگيرد.[30]
8-3- ظهور استعدادها: در نوجوانى، با افزايش سن، استعدادها نيز بيشتر اختصاصى مىشود، در حالى كه در كودكى بيشتر عمومى بود. مثلاً، اگر دانشآموز سوم ابتدايى در درس فارسى قوى باشد معمولاً (نه هميشه) در ساير دروس هم نمره خوبى كسب مىكند، بر خلاف نوجوان كه ارتباط متقابلى بين دروس او ديده نمىشود و هر نوجوانى در درسى ممكن است موفقيتى كسب كند.يكى از اهداف روانشناسى تربيتى كشف همين استعدادها، و كمك به نوجوانان است تا استعدادهاى نهان خود را بيابند و شكوفا كنند. مثل بچهاى كه (چه بسا به اجبار والدين) رشته رياضى را انتخاب كرده ولى دايم در فكر كارهاى هنرى است كه اين نشاندهنده استعداد هنرى اوست.
8-4- شك و ترديد: در اين دوره، سادهانديشى دوران طفوليت از بين رفته است و نوجوان به قضاوت و سنجش و ارزيابى مجدد اشيا، اشخاص، موضوعات و پديدهها مىپردازد تا در نظام ذهنى خود، دوباره آنها را باز سازد.از اينرو، شايد در همه چيز شك كند و يا به همه چيز، حتى افكار و عقايد والدين خود انتقاد نمايد. در اين دوره، بر خلاف كودكى، نوجوان بزرگسالان را افرادى عارى از عيب و اشتباه نمىداند، بلكه به عكس كوچكترين عيب والدين را با ذرهبين مخصوص دوره بلوغ بزرگ مىبيند و شايد اين اشتباه اصلاً براى نوجوان قابل تحمل و بخشش نباشد.
بنابراين، در اين دوره، نوجوان در ابعاد وجود خود، باورها و اعتقاداتش دچار شك و ترديد مىشود، نه اينكه آنها را نفى كند بلكه مىخواهد آنها را دوبارهسازى كند و آنچه را كه قبلاً از روى تقليد و اطاعت پذيرفته بود، با زيربناى فكر و استدلال ذهنى خود بازسازى كند. بدين وسيله، او در پى كسب « استقلال فكرى» خود مىباشد.از اينرو، در اين دوره، « معلمان و مربيان نبايد انتظار داشته باشند آنچه را آنها مىگويند نوجوان بپذيرد و آنها بايد به اين خصوصيتشناختى نوجوان توجه كافى مبذول دارند و از شك و ترديدهاى نوجوان نسبت به موضوعات گوناگون دچار نگرانى و اضطراب نشوند، بلكه از شك او براى رسيدن به يقين استفاده نمايند.» [31]
حضرت على نيز مىفرمايند: « ظن الانسان ميزان عقله= شك و ترديد انسان ملاكى براى عقل اوست.» لذا به اوليا و مربيان توصيهمىشودمواظب باشندكه نوجوانان در شك باقى نمانند و اين امكان را فراهم آورند كه آنها پايههاى منطقى و فلسفى مسائل اعتقادى را به تدريجبنا نهند.
9- هويتيابى نوجوان
شكلگيرى هويت در نوجوان يك بحران است.به نظر اريكسون، هويت در نوجوانى شكل مىگيرد كه سؤالاتى مثل من كيستم، كجا مىروم، چه هدفى دارم و مانند آن را از خود مىپرسد.نحوه جوابگويى به اين سؤالات در رشد هويت او اثر مىگذارد.اگر او بتواند به اين سؤالات پاسخ مناسب بدهد احساس آرامش مىكند وگرنه دچار اضطراب مىشود.
اريكسون دوره نوجوانى را در « مهلت روانى» (فاصله بين امنيت كودكى و خودمختارى جهتيافته بزرگ سالى) مىخواند. نوجوان مىتواند نقشهاى مختلفى را تجربه كند.اگر در بحران هويت ناموفق باشد، احساس گمگشتگى و رنج مىكند.اريكسون اين حالت را « سردرگمى نقش» مىنامد.[32]
9-1- موفق در اجتماعى شدن: جوانى كه از نظر جسمى سالم است و از نظر تربيتى، از رهنمودهاى سالم مربيان و والدين بهره گرفته، به آسانى خود را با جامعه تطبيق مىدهد و اجتماعى مىشود.
9-2- ناموفق در اجتماعى شدن: بر خلاف مورد قبل جوانى كه از نظر جسمانى ناقص است و يا تحت تربيت صحيح قرار نگرفته بعضاً تا آخر عمر در سازگارى با محيط موفق نمىشود و اين قبيل جوانان بعضى راه انزواطلبى را در پيش مىگيرند و عمر خود را اينگونه سپرى مىكنند. بعضى دست به طغيان و عصيان مىزنند و مرتكب جرايم وجناياتى مىشوند. و بعضى بر اثر فشارهاى شديد، ناكامىها و شكستهاى روحى، خود را مىبازند و يا اقدام به خودكشى مىكنند.تعداد زيادى از كارهاى غيرعادى نوجوانان ممكن است بهدليل سر درگمى نقش باشد.مثل فرار از خانه و مدرسه، تركشغل و بيرون از خانه به سربردن.
9-3- ابراز لياقت در نوجوانان و جوانان: نوجوانان و جوانان شيفته ابراز لياقت و اظهار وجود و شايستگى هستند.اثبات شخصيت و احراز هويت براى آنان يكى از مطبوعترين لذايذ روحانى است كه براى نيل به آن، از هيچ كوششى دريغ نمىكند. مثلاً ، جوانى كه براى اولين بار براى كارى استخدام مىشودو شغل و مسؤوليتىبهعهدهمىگيرد به خودمىبالد و احساس مىكند كه جامعه او را به عضويت پذيرفته است. او اين پولى را كه از اين راه به دست مىآورد - هر چند كمباشد - با چندين برابر پولى كه رايگان از والدين گرفته است قابل مقايسه نمىداند. چون اين پول را سند شخصيتخود مىداند.
پسر جوانى كه پس از مرگ پدر سرپرستى خانواده را عهدهدار مىشود احساس سربلندى و افتخار مىكند.او براى مخارج آنها با تمام قدرت، شب و روز كار مىكند، به همه مشكلات تن مىدهد و در درون مسرور است. زيرا از اين راه مىتواند مراتب شايستگى و لياقتخود را آشكار سازد.
به عكس جوانى كه نمىتواند با مردم بياميزد و احراز هويت و شخصيت نكرده، همواره افسرده خاطر و متاثر است و از محروميتخود رنج مىبرد. احراز شخصيت و هويت و حسن سازگارى با اجتماع يكى از تمايلات درونى نسل جوان و از اركان اساسى زندگى اجتماعى است.
دليل اينكه بزرگان دين اسلام به نوجوان نقش و مسؤوليت وزارت دادهاند، نشاندهنده اهتمام اسلام به رابطه با جوان و نوجوان است.« َالوَلَدُ سَيِّد سَبع سِنين وَ عَبد سَبع سِنين وَ وَزير سَبع سنين»[33] در اين سن، او دنبال كسب هويت است و اگر از طرف خانواده تحقير شود، هويتخود را نمىيابد.
10- خطر آزادى مطلق
از كلمه «وزير»[34] كه در روايات آمده است، محدوديت آزادى جوانان و نوجوانان استفاده مىشود. زيرا وزارت به معناى يارى و معاونت است و جوان هم معاون و معاضد والدين است و به جوان به عنوان وزير، اجازه اظهار نظر و كمك به والدين داده شده، ولى تصميم نهايى در اختيار والدين است. به طور طبيعى و فطرى، جوان در عطش استقلال و شخصيت است و بنا به فرموده پيامبرصلى الله عليه وآله، والدين بايد با نوجوان به عنوان وزير عمل كنند و ميل طبيعى او را برآورده سازند.در اين صورت، نوجوان اعتماد به نفس پيدا مىكند و زندگى مستقل، مفيد و باارزشى خواهد داشت.
اگر والدين آزادى لازم را به نوجوانشان ندهند و مداوم او را تحت فشار بيش از حد قرار دهند و تحقير نمايند و قدرت تعقل و تفكر به نوجوان داده نشود، در اين صورت، والدين نوجوان را از خود منقطع كرده، متكى به غير بار مىآورند.
در نتيجه دو مشكل در نوجوان بروز مىكند:
الف) بر اثر فشارهاى طاقتفرسا، نيروى مقاومتخود را از دست مىدهد، تسليم شرايط موجود مىشود و از تشخصطلبىواستقلال چشم مىپوشد كه اين به ظاهر خوب است ولى استعدادهاى او را مىميراند و موجب از دست دادن اتكا به نفس در او مىشود.
ب) در مقابل فشارهاى بىمورد والدين ستيزهجو مىشود كه در اين صورت كانون گرم خانواده تبديل به صحنه مبارزه مىشود و هر قدر والدين بر سختگيرى خود بيفزايند، مشكلات او بيشتر خواهد شد و از همينجا، زمينه انحرافات اخلاقى و روى آوردن به اعتياد در جوانان شروع مىشود.آنان به تصور خود، از اين راه مىخواهند براى خود شخصيت كسب كنند.
على(ع)می فرماید:« هر كه نفساش برايش گرامى است. آن را با گناه خوار نسازد. »( غررالحكم ص 677)
باز می فرماید:« فرزندت هفتسال برايت دسته گل است و هفتسال برايتخادم است، سپس يا دشمنتخواهد بود يا دوستات. »[35]
11- خصايص اجتماعى دوره نوجوانى [36]
11-1 گرايش به انس و الفتبا ديگران.
11-2 كاسته شدن تسلط خانواده بر نوجوان و تلاش نوجوان براى تثبيت موقعيتخود و جلب اعتراف اطرافيان و پذيرش اين واقعيت.
11-3 بينش اجتماعى در مرحله نوجوانى كه موجب درك روابط موجود بين خود و ديگران مىشود و منجر به دريافت بصيرتى خاص در آثار و اعمال متقابل رابطه نوجوان و مردم مىگردد.
11-4 سركشى و تمرد عليه فشار موجود در خانواده كه ناشى از احساس فرديت و استقلالطلبى اوست.
11-5 احساس تمسخر نسبتبه محيط واقعى زندگى كه ناشى از آرمانگرايى نوجوانان مىباشد.
11-6 رقابتبا دوستان و همسالان در صحنههاى زندگى كه ناشى از احساس اثبات موقعيت اجتماعى و خودنمايى نوجوان است.
11-7 پاىبندى نوجوان به عقايد و افكار خود در مقابل معيارهاى والدين و فرهنگ و محيط زندگى.
11-8 آمادگى براى ايفاى نقش زن و مرد.
11-9 تقليد و تبعيت از نمونهها و سرمشقهاى زندگى به جاى تبعيت از قواعد و مقررات اخلاقى مثل تقليد از فوتباليستها.
11-10 كاهش وابستگى نوجوان و رشد روحيه استقلالطلبى در نوجوان.
12- رشد عاطفى
يكى از عواملى كه در شخصيت نوجوان مؤثر است عواطف نوجوان مىباشد.نوجوانان افرادى عاطفىاند و گاهى كوچكترين چيز احساسات و عواطف آنها را خدشهدار مىكند و در نتيجه، موجب دگرگونى آنها مىشود.پس همه افراد، به خصوص بزرگترها بايد در برخورد با نوجوانان به عواطف آنها توجه كافى مبذول دارند.
12-1 - ويژگىهاى رشد عاطفى نوجوان عبارتند از:
1- هيجان و عواطف تند و شديد.
2- نوجوان از محركهاى هيجانى به سرعت متاثر مىشود كه دليل آن نامتعادل شدن ترشحات غدد داخلى و تغيير گرايش او نسبتبه محيط است كه از يك سو، نمىخواهد و نمىتواند واكنشهاى كودكى را از خود نشان دهد و از سوى ديگر، هنوز نمىتواند كاملاً با وضع موجود سازش يابد و واكنش مطلوب اطرافيان را نشان دهد.از اينرو، وقتى به رفتار او انتقاد مىشود سريع ناراحت و غمگين مىشود.
3- گاهى در تعبير و بيان عواطف خويش دچار ترديد مىشود و حتى به دليل نگرانى از انتقاد و سرزنش مردم، آنها را آشكار نمىكند.به اين دليل، در خود فرو مىرود، به توهمات پناه مىبرد، از مردم كناره مىگيرد و گاهى از ناسازگارى اميال با واقعيات نااميد مىشود.
4- واكنشهاى هيجانى و عاطفى نوجوان ناپايدار است كه به دليل تغيير در ترشحات غدد درونريز كه موجب تحريك عاطفى بيشتر مىشود و تغييرات رشدى خاص دوران بلوغ و ترديدهاى اجتماعى است كه تنش عاطفى نوجوان را افزايش مىدهد.
5- به دليل آنكه نوجوان تجربه بزرگسالان را ندارد، در نحوه اظهار پاسخهاى هيجانى و عاطفى نمىتواند سنجيده عمل كند. مثلاً، نمىداند محبتخودرا چگونه بهجنسمخالف نشان یا پاسخ دهد.
12-2- انواع عواطف در دوره نوجوانى
عواطف در دوره نوجوانى به امور خاصى تعلق مىگيرد كه شايد در ابتداى امر متناقض به نظر برسند. مثل ترس و خشم كه نوجوان از طرفى مىترسد و از طرف ديگر خشم مىكند.
12-2-1- ترس: برخى تحقيقات نشان مىدهد كه نوجوان در اوايل بلوغ هنوز برخى ترسهاى كودكى را دارد. مثل ترس از اشباح كه به تدريج، اين ترسها را از خود دور مىكند. موضوع ترس در نوجوانى ممكن است اين موارد باشد:
الف)ترسهاى مدرسهاى: مثل ترس از امتحان، كوتاهى در انجام تكاليف، تمسخر و استهزاى معلمان و همكلاسیها و اجبار به شركت در بحث گروهى و سخنرانى.
ب) ترسهاى بهداشتى كه به شكل ترس از حوادث ناگهانى، مصيبتها، بيمارى و مرگ ظاهر مىشود.
ج) ترسهاى خانوادگى كه هنگام بيمارى افراد خانواده يا مشاجره ی آنها مشاهده مىشود.
د) ترسهاى اقتصادى كه از پايين آمدن سقف اقتصادى خانواده ناشى مىشود.
هـ)ترسهاىاخلاقىكهبهصورتاحساس گناه در هنگام خطا و اشتباه ظاهر مىشود.
و)ترسهاى جنسى كه ناشى از نگرانى كيفيت ارتباط با جنس مخالف واختلال احتمالىكاركرداعضاىتناسلىاومىباشد. (شعارى نژاد، علىاكبر ، ص 756 )
و این ترس ها دارای نمودها و مظاهری است که ممکن است به اشکال زیر بروز کنند:
الف) اضطراب و دلواپسى كه معمولاً علت آن روشن نيست.
ب) كمرويى كه با ترس از وضع موجود در محيط همراه است و از توجه نوجوان به خويش ناشى مىشود.
ج) پريشانى كه با ترس همراه است و هنگام نوميدى و نيافتن راه گريز از وضع موجود، پيدا مىشود و همچنين ترس از استهزاى ديگران يا افراط در تعريف و تمجيد كه او را پريشان مىكند.
د) افسردگى كه غالباً نتيجه يادآورى ناكامىها، شكستها و غمخوردنهاى پيشين است. (شعارى نژاد، علىاكبر ، ص 756 )
و طبعاً عوارض این ترس ها به صورت لكنت زبان، ادرار غيرارادى، خوابپريشانى، حركات عصبى، حسادت، و كمرويى قابل مشاهده اند.
12-2-2- خشم:
12-2-2-1- عوامل به وجود آمدن خشم در نوجوان و جوان
الف) به تعويق انداختن: او اگر نتواند در فعاليتى كه انجام مىدهد موفق شود يا او را از گفتوگو، خواب يا غذا منع كنند و كارش را به تعويق اندازند.
ب)احساس ستم و محروميت: وقتى از اعضاى خانواده، معلم يا دوستان نسبت به خود ستمى احساس نمايد يا ديگران به نزديكان او ظلمى كنند.
ج) تعدى به حريم و مقدسات فرد: مثل اينكه كسى به خط و فكر و دين نوجوان توهين كند.
د) وضع مزاجى: مزاج نوجوان از عوامل طبيعى خارجى متاثر مىشود. مثلاً اگر باد تند بوزد يا گرما شديد باشد يا دير به ماشين برسد خشمگين مىشود. (شعارىنژاد، علىاكبر ، ص 77 )
12-2-2-2-واكنشهاى خشم در نوجوانى عبارت است از:
الف)علايم حركتى: مثل اين طرف و آن طرف رفتن و نشستن و برخاستن، سر تكان دادن و از خانه خارج شدن كه نشاندهنده سرگردانى شخص است.
ب) علايم كلامى: مثل تهديد و دشنام كه نشان مىدهد نوجوان خشمگين است.
ج) بيان چهرهاى يا زبان حال كه نوجوانكتك و داد و فرياد ندارد، ولى خشم خود را با چهره نشان مىدهد. مثل قهر.
د)سرزنش: مثل اينكه خود را گنه كار بداند و خويشتنرا سرزنش كند و خشماش را متوجه خويش كند كه در اين صورت، گاهى از شدت ناراحتى گريه مىكند.
12-2-3- محبت:
در دوران كودكى، دايره محبت محدود به شخص كودك است، سپس والدين را هم دوست مىدارد و هر قدر سن او بيشتر مىشود، قلمرو محبت او نيز افزايش مىيابد. مانند محبتبه مال، مقام، فرزندان، همسر، نوعبشر، ايمان و خدا.
البته لازمه ی محبتبه موارد مزبور، حب ذات بوده كه غريزى است و ريشهاى عميق در وجود بشر دارد. اينگونه محبتها نيازى به حمايت و پرورش ندارد.ولى نوع دوستى و دگردوستى ضعيف و كم فروغ است و بدون تربيت و مراقبت نيرومند نمىشود.از اينرو، اوليا و مربيان بايد توجه كافى به اين موضوع مبذول دارند.اما اگر خود دوستى زياده از حد تقويتشود و از حدود مصلحت تجاوز كند، به خودپسندى تبديل مىشود و در نتيجه، مفاسد بزرگى، از جمله، آلودگى به سيئات اخلاقى و تجاوز به حقوق ديگران به بار مىآورد. بر خلاف آن، اگر دگر دوستى تقويتشود، درندگى و صفات حيوانى انسان زايل شده، فرد به عالىترين صفات انسانى متصف مىگردد.
افراط در حب ذات در آيات و روايات مورد نكوهش قرار گرفته ومتقابلاً انسان به نوعدوستى ترغيب گرديده است:
* رسول اللهصلى الله عليه وآله: « هركه صبح كند در حالى كه به امور مسلمانان اهتمامى ندارد مسلمان نيست. »
* رسول اللهصلى الله عليه وآله: « هر كه بشنود مردى مسلمانان را صدا مىزند و او را پاسخ ندهد مسلمان نيست. »
*على(ع): « رساترين چيزى كه به وسيله آن مىتوانى رحمت الهى را به خود جلب كنى اين است كه در باطن خود با همه مردم عطوف و مهربان باشى. » (غررالحكم، ص 212)
*على(ع): « خداوند سبحان دوست دارد نيت انسان نسبتبه مردم خوب باشد. »
12-2-3-1- نياز به محبت متقابل:
آدمى از لحظه تولد تا هنگام مرگ در هر سنى و شرايطى كه باشد، نيازمند محبت است. او دوست دارد به ديگران محبت كند و مورد محبت آنها باشد، به خصوص در سنين نوجوانى و جوانى كه در پى كسب هويت است. اگر احساس كند فردى بىفايدهاست هويتسالماوشكل نمىگيرد و اگر اين نياز او ارضا نشود، زندگىاش مختل مىگردد و نه تنها هميشه اضطراب و بدبينى و احساس تنهايى دارد، بلكه هرگز نمىتواند به ديگران محبت ورزد. زيرا خودش آن را تجربه نكرده است. (شعارى نژاد، على اكبر ، ص 118 )
«نوجوان در سنين نوجوانى شيفته محبت است، به حدى كه محبتيكى از نيازهاى او محسوب مىشود و براى جلب توجه و محبت
دوستان، مثل آنان لباس مىپوشد، آنگونه كه آنها مىپسندند حرف مىزند و به عقايد و خواستههاى هم سالان و مقررات گروه احترام مىگذارد.»[37]
13- رشد مذهبى
ارسال رسل و انزال كتب براى شكوفا كردن و غبارروبى از فطرت الهى است.فرايند شكلگيرى مذهب از كودكى تا بزرگسالى داراى مراحلى مىباشد كه در نوجوانى تحت تاثير تفكر صورى و شناختى، تغييرات زياد مذهبى نيز رخ مىدهد.در اين دوره، نوجوان دنبال يافتن نوعى فلسفه براى زندگى است كه تعريف مشخصى از زندگى و جهان اطراف ارائه دهد. فلسفهاى كه جميع شئون زندگى او، اعم از سياسى، اقتصادى و اجتماعى را شامل شود و بتواند نيازهاى او را مرتفع كند و به سؤالات او جواب مناسب بدهد.
13- 1- رغبتهاى دينى
بر خلاف تصور بعضى، نوجوانان و جوانان به دين و مذهب علاقهمندند و احساس مىكنند دين نقش مهمى در زندگى آنها ايفا مىكند.آنها درباره اديان و مذاهب سخن مىگويند، در مراسم دينى شركت مىكنند و در مورد مفاهيم دينى از بزرگترها مىپرسند.از اينرو، دوره نوجوانى را « دوره ترديد دينى» نام نهادهاند. زيرا در اين سنين، نوجوان مىخواهد باورها و اعتقاداتش را از نو بسازد و از تقليد كوركورانه و صرف خارج شود و با استدلال عقل در معتقدات خود تجديد نظر كند.در اين سنين نوجوان در انجام اعمال مذهبى مثل نماز و روزه سهل انگارى مىكند با اينكه پيش از اين سن مرتب و مقيد به انجام اين عبادات بوده است، حتى گاهى در مقابل بزرگترها كه او را به دليل نماز نخواندن سرزنش مىكنند مىگويد: چرا نماز بخوانم؟ والدين نبايد نگران اين شك و ترديد باشند. زيرا بر حسب فرموده حضرت على ، شك و ترديد انسان در موضوعات مختلف نشانه عقل و ميزان رشد اوست.در اين موارد، وظيفه اوليا و مربيان است كه طورى براى نوجوان زمينه را فراهم كنند كه از شك براى رسيدن به يقين استفاده كند و در شك باقى نماند.
كودك احساس مىكند والدين و بزرگ ترها از اشتباه مبرا هستند، ولى چنين تصورى در نوجوان وجود ندارد.او بزرگترها را جايزالخطا مىداند.بنابراين، احساس مىكند كه به آنها هم نمىتواند اعتماد كند.از اينرو، نيازمند پايگاهى مستحكم مىشود كه بتواند او را هدايت كند و خود بدون خطا باشد.
13-2- دورههاى شكلگيرى دين و مذهب در نوجوانان و جوانان:
در نوجوانى شاهد تغييرات و تحولات زيادى از جمله تغييرات شناختى هستيم.از اينرو شكلگيرى دين و مذهب در نوجوان و جوان چند دوره را طى مىكند:
الف) دوره بيدارى دينى: در اين دوره، نوجوان علاقهمند است مثل والدين خود، آداب و مراسم دينى را انجام دهد.همين اعمال موجب افزايش رغبت دينى در او مىشود.از اينرو، شايسته است اماكن عبادى داراى جاذبه باشد تا نوجوان را جذب كند.
ب) دوره ترديد دينى: در اين دوره، او به انتقاد مفاهيم دينى مىپردازد و سؤالاتى به ظاهر كفرآميز مطرح مىكند. اگر خدا نباشد چه مىشود، چرا خدا ديده نمىشود؟ او مراسم مذهبى را مورد انتقاد قرار مىدهد، بدون اينكه آنها را مردود بشمارد.
ج) دوره بازسازى دينى: جوان احساس مىكند كه به حقايق دينى تازهاى نياز دارد، اما متفاوت از آنچه والدينش بدان معتقد بودند.براى اين منظور، ممكن است به گروههاى دينى خاص گرايش پيدا كند. در اينجا نقش محيط و اوليا و مربيان روشن مىشود و بايد زمينه سالم را براى او فراهم كنند. نوجوان و جوان كه در دوره ترديد دينى به سر مىبرد و مىخواهد زيربناى دين خود را با عقل و استدلال بسازد، نياز شديدى به كمك اوليا و مربيان دارد.فقدان ارشاد آنها يا ارشاد با شيوه غلط موجب مىشود راه خطا در پيش گيرد.البته در اين زمينه، نبايد از نقش محيط و دوستان غفلت كرد. (شعارىنژاد، علىاكبر ، ص 91 )
13- 3- شيوههاى جذب نوجوانان به مذهب
در زمينه شيوههاى جذب نوجوانان به مذهب، توصيههايى در ارتباط با خود نوجوانان،جوانان، خانواده ،دوستان و سازمانها و نهادها ضرورى است كه به اختصار به آنها مىپردازيم:
13-3-1- در ارتباط با خود فرد:
الف)جهلزدايى از طريق والدين و مربيان و شناختخداوند توسط كتابها، مجلات، فيلمها، دوستان و مانند آن.
ب)ايجاد رغبت ازطريقبرقرارى رابطه محبتآميز با نوجوان.
ج)استفاده از شور و احساس مذهبى و شركت دادن نوجوان در مراسم مذهبى.
د)ايجاد اعتقاد در نوجوان نسبتبه نظارت مستمر خدا بر اعمال همه انسانها.
هـ)استفاده از تفكر انتزاعى نوجوان براى درك پديدهها و قدرت خداوند. مثل استفاده برهان نظم.
و)يادآورى نعمتهاى خداوند. مثل سلامتى.
ز)پاسخ به پرسشهاى نوجوان و مجهز كردن او در دفاع از مذهب.
ى)زمينهسازى براى خودسازى و خوديابى و محاسبه نفس و پرهيزگارى.
13-3-2- در ارتباط با خانواده:
الف) بُعد الگويى خانواده از اهميتخاصى برخوردار است. هر قدر آنان در اعتقادات و عبادات مستحكمتر باشند براى نوجوان بهتر است.
ب)ايجاد رابطه با نوجوان و جوان در محيط گرم خانواده به طور صميمى و نشان دادن محبت در اين ارتباط ضرورى است.
ج)مسؤوليتپذيرى و تشخصطلبى نوجوان به عنوان مشاور بودن براى والدين برحسب توصيه روايات الزامى است.
د)نظارتهاى غيرمستقيم و مراقبتهاى غيرآشكار و دادن تذكرات به موقع و مخفى - نه رسواگرانه - موجب هدايت او مىگردد.
هـ)« سخن كز دل برآيد لاجرم بر دل نشيند.» بنابراين، بايد حرف و عمل والدين و مربى يكى باشد.
13-3-3- در ارتباط با معاشران، دوستان و سازمانها:
الف) نوجوان آسانپذير و متاثر از رفيقان است.بنابراين، بايد مراقب دوستان او بود.دوست اثر عميق بر او مىگزارد، به حدى كه گاهى به خاطر دوست، خود را به زحمت مىاندازد و از باور خود دست برمىدارد.اين موضوع در دختران نمود بيشترى دارد.
ب)وحدت فكر و عمل در سازمانها و نظامهاى حكومتى. تبليغات و عمل حكومت در يك جهتباشد.
ج)عضويت در مراكز سالم، اعم از كتابخانه و باشگاه، كه در گسترش اعتقادات نوجوان مؤثر است.
13-4- مشكلات تربيت مذهبى نوجوانان
تربيت مذهبى نوجوانان در جامعه با دشوارىهايى روبهروست كه اين مشكلات به دو دسته كلى تقسيم مىشوند:
13-4-1- آنچه مربوط به ماهيت تربيت مذهبى مىشود و داراى سه عنصر است:
الف)تحول در شناخت.
ب) تحول در عواطف.
ج) تحول در رفتار.
این سه عنصر ، مثلثى را مىسازند كه در آن، سه عنصر مزبور با هم ارتباط متقابل دارند.اما مشكل وقتى ظاهر مىشود كه از يكى از آنها غفلتشود.بنابراين، نبايد صرفاً به يك بعد توجه كرد و ساير ابعاد را فداى آن كرد، بلكه اين سه بايد متناسب با هم مورد توجه قرار گيرند.اگر كارى بدون توجه به عواطف نوجوان صورت گيرد، نمىتوان گفت آن نوجوان تربيت مذهبى شده است. مثلاً، اگر نوجوان در اول وقت نماز بخواند (رفتار) ، ولى دليل كار خود را نداند (فقدان شناخت) تربيت او مذهبى نيست.
13-4-2- آنچهمربوط بهشرايط و فضاى خاصى مىشود كه درآن قرار داريم.
یعنی فضاى خاص زندگى . اكتفا به اين موضوع كه فضا و حكومت مذهبى است درست نمىباشد و بهصرف فضاى مذهبى، نبايد انتظار داشتن فرزندى مذهبى داشته باشيم، بلكه بايد همه ابعاد تربيت دينى او نيز در نظر گرفته شود.
در تربيت دينى، تاكيد بر ارتباط فردى است.البته اين بدان معنا نيست كه فضا و محيط رها شود و بىاثر تلقى گردد، بلكه منظور اين است كه محيط و فضاى سالم مذهبى لازم است، ولى كافى نيست.تاكيد بر امر به معروف و نهى از منكر از همين باب است تا به هر كس خطاهايش تذكر داده شود.
13-5- تبادل فرهنگى با ساير جوامع
از جمله مسائلى كه در تربيت مذهبى اثر منفى مىگذارد، مساله تبادل فرهنگى با كشورهاى بىبند و بار است. مثلاً، نوجوانى كه فيلمهاى آنها را مىبيند، سبك لباس و ديگر اشياى مستعمل را مشاهده مىكند، تحت تاثير فرهنگ خاص آنها قرار مىگيرد.در اين زمينه، وظيفه اوليا و مربيان است كه در مورد فرهنگ غرب، بين محاسن و معايباش تفكيك قايل شوند.اينكه به طور مطلق بگوييم فرهنگ غرب را قبول نداريم، براى نوجوان قابل پذيرش نيست. زيرا در مواردى، محاسن آنها را ديده يا شنيده است. پس بايد بين اين دو را تفكيك كرد و متقابلاً از امدادهاى غيبى و كمكهاى معنوى خداوند مثل كمكهاى خداوند درطولجنگتحميلى به رزمندگان اسلام براى او يادآور شد. بايد به نوجوان گفت كه آنچه از غرب منفى و مورد نكوهش است، فرهنگابتذالو بىبندوبارى است كه روز به روز جنگها و نزاعها، طلاقها و جدايىها و مفاسد اجتماعى، از اعتياد گرفته تا مسائل ناموسى و جنگ و خونريزى، همه ناشى از آن است. (آشتيانى، على فتحى ، ص60)
جواني،شاخصها و تربيت ديني
اهداف و انتظارات این فصل:
از خواننده ی گرامی انتظار می رود:
1- بتواند معنی لغوی جوانی و معادل آن را نام ببرد.
2- شاخص های جوانی را به سر شاخه های اصلی مانند اجتماعی،فردی و... تقسیم نماید.
3- در صورت نیاز ، هر کدام از شاخص ها شرح و توضیح داده شود.
4- کجروی را شناخته و روش برخورد صحیح با آن را دریابد.
5- بین ویژگی های دوران جوانی و وظایف نهادهای مسئول رابطه برقرار سازد.
6- ابزارهای مهم تربیت دینی و معنوی را مورد تجزیه و تحلیل کاربردی قرار دهد.
1- جوانی و شاخصه های آن
[1] - قائمي ، علي ؛ پرورش مذهبي و اخلاقي کودکان، 1376
[2] - جامع الاخبار، ص124، به نقل از « اسلام و تعليم و تربيت»، دکتر محمد باقر حجتي، ص186
[3] - فلسفي، محمدتقي ؛ کودک از نظر وراثت و تربيت، چاپ چهارم، سال1383، ج 2
[4] - به نقل از مقاله ی محمدى، محمدرضا؛ معرفت ، شماره38، ارشد روانشناسى، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمينى،
[5] - احمدى ، سيداحمد ؛ روانشناسى نوجوانان و جوانان، رودكى، 1369، ص 17
[6] - فلسفى ، محمدتقى؛ گفتار فلسفى، جوان از نظر عقل و احساسات، هيئت نشر معارف اسلامى، 1352، ص 441
[7] - آيهالله صانعى سن بلوغ دختران را 13 سالگى مىداند
[8] - روانشناسى تربيتى، دوره كاردانى تربيت معلم، ص 142
[9] - سوره روم،آیه 54
[10] - روانشناسى تربيتى، مراكز تربيت معلم، وزارت آموزش و پرورش، ص 167
[11] - غررالحكم و دررالكلم، ج 1، ص 449
[12] - مجلسى ، محمدباقر ؛ بحارالانوار، ج 77، ص 135
[13] - تحف العقول، ص 124، خصال صدوق، ص 636
[14] - هيلگارد و ديگران، زمينه روانشناسى؛ ج 1، ص 8 - 27
[15] - دبس ،موريس ؛ مراحل تربيت، ترجمه علىمحمد كاروان، تهران، دانشگاه تهران، 1374، ص 163
[16] - شعارىنژاد، علىاكبر ؛ روانشناسى رشد2 ، كودكى و نوجوانى، دانشگاه پيام نور، 1372، ص 56
[17] - احمدى ، سيداحمد ؛ روانشناسى نوجوانان و جوانان، انتشارات مشعل، 1373
[18] - آشتيانى، على فتحى ؛ روانشناسى رشد، بخش نوجوانى، 1377
[19] - بحارالانوار، ج 7، ص 78، روايت 11 از باب 46
[20] - تفاوت ازدواج دائم و ازدواج موقت ...
آ- در ازدواج دائم تعیین مدت شرط لازم است .
ب - در ازدواج موقت تعیین مهر شرط اساسی است و درصورت عدم تعیین مهر، عقد باطل است .
پ - در ازدواج موقت زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی برند .
ت - عده زوجه در ازدواج موقت برابر است با دو طهریا در صورت عدم دیدن عادت ماهیانه ۴۵ روزولی در ازدواج دائم عده برابر است با سه طهر ( البته در صورتی که زن باردار نباشد ) .
ث - در ازدواج موقت مقررات طلاق اجرا نمی شود و باپایان یافتن مدت و یا فسخ عقد و یا ... خود به خودعقد از بین می رود
ج- در ازدواج موقت مرد ملزم نیست به زن خود نفقه پرداخت کند .
[21] سوره روم، آیه 21
[22] - نورى ، ميرزاحسين ، مستدركالوسائل، مؤسسهآلالبيت، 1408ق، ص 531
[23] - طبرسى ، حسنبنفضل ؛ مكارم الاخلاق، قم، راضى، 1371، ص 99
[24] - طبرسى ، حسنبنفضل ؛ مكارم الاخلاق، قم، راضى، 1371، ص 100
[25] - نورى ، ميرزاحسين ، مستدركالوسائل، مؤسسهآلالبيت، 1408ق، ج 2، ص 531
[26] - مجلسى ،محمد باقر ؛ بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الفرد، ج103، ص219
[27] - شيخ حر عاملى، وسائل، ج 5، ص 1
[28] - فيض كاشانى ، ملامحسن ، عين اليقين، ص 243 . على(ع): عقل بر دو گونه است: عقل ذاتى و عقلتجربى و هردومنجر به سود مىشوند. (مجلسى ، محمدباقر ، ج 78، ص 6 )
[29] - على مىفرمايد: « اتزعم انك جرم صغير و فيك انطوى العالم الاكبر» (ديوان حضرت على)
[30] - این مراحل برگرفته از این منبع است= شرفى ، محمدرضا ؛ مراحل رشد و تحول انسان، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1368، ص 154
[31] - مطهرى ، مرتضى ؛ عدل الهى، ص 7
[32] - روانشناسى رشد، ج 2، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، ص 782
[33] - طبرسى، حسن بن فضل؛ مكارم الاخلاق، قم، رضى، 1371، ص 115
[34] - َالوَلَدُ سَيِّد سَبع سِنين وَ عَبد سَبع سِنين وَ وَزير سَبع سنين
[35] - نهج البلاغه، شرح ابن ابى الحديد، دارالحياء الكتب العربيه، 1404 ق، ج 20، كلمه 937، ص 343
[36] - شرفى، محمدرضا ؛مراحل رشد و تحول، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1371، ص 158
[37] - احمدوند ،محمد على ؛روانشناسى كودكى و نوجوانى، دانشگاه پيام نور، 1376
علاقه ام به بحث های گروهی و تخصصی به ویژه حوزه ی جامعه شناسی و پژوهشگری است. از منتقدان گرامی درخواست دارم مرا یاری و راهنمایی فرمایند. متشکرم.