توانمند سازي زنان سرپرست خانوار با تاكيد برمحوريت اشتغال، آموزش مهارت زا،كارآفريني ، مشاغل خانگي ،  و تعاوني ها

 

قربان قيسوندي

 اداره كل تعاون كار ورفاه اجتماعي استان كردستان، پاییز 1396

 

مقدمه:

امروزه پديده خانوارهاي «زن سرپرست» به دلايل مختلف در تمام دنيا رو به فزوني است اغلب اين خانوارها داراي مشكلات عديده‌اي هستند ،زنان سرپرست خانوار از جمله گروه‌هاي آسيب‌پذير اجتماعي هستند كه با مشكلات و موانع زيادي در زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي خويش مواجهند. با لحاظ مشكلات و مسائل شهرنشيني در شهرهاي بزرگ و عدم توجه به رفع معضلات خانوارهاي زن سرپرست اين گروه مي‌توانند آسيب‌هاي جبران ناپذيري را بر جامعه وارد سازند. بدين لحاظ توجه دقيق به مسايل و مشكلات آنها و ارائه راهكارهاي درست و اصولي به منظور حمايت از اين قشر از جمله وظايف نهادها و سازمان‌هاي خدمات اجتماعي هر كشور است. امروزه مشكلات اين گروه از زنان به حدي است كه ضرورتاً نهاد و سازمان حقوقي خاصي بايد حمايت و صيانت از آنان را بر عهده بگيرد.

از آن‌جا كه تعداد زنان سرپرست خانوار به جهت افزايش نرخ طلاق، افزايش نرخ جرايم اجتماعي، افزايش تعداد زندانيان، اعتياد يا مهاجرت سرپرست خانوار روندي صعودي دارد، لازم است تدابيري اتخاذ شود تا مشكلات آنها موجب اخلال در نظم و ثبات اجتماعي و تكميل زنجيرة آسيب‌هاي اجتماعي نگردد. در تاييد اين مدعا بر اساس اطلاعات بدست آمده از طرح سرشماري نفوس و مسكن سال 1390 ، جمعيت زنان خود سرپرست در كشور طي سال هاي 1375 الي 1390 نشان مي دهد كه جمعيت مذكور طي 15 سال گذشته روندي صعودي داشته به طوري كه در سال 1390 نسبت به سال 1375 سه برابر شده است. به همين خاطر مقاله حاضر به توانمند سازي زنان سرپرست خانوار كردستان با تاكيد برتوانمند سازي زنان سرپرست خانوار با تاكيد برمحوريت اشتغال، آموزش مهارت زا،كارآفريني ، مشاغل خانگي ،  و تعاوني ها پرداخته شده است  .

اهمیت و ضرورت موضوع

       سنجش وضعیت اجتماعی و اقتصادی زنان سرپرست خانوار هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ کاربردی حائز اهمیت است و..........

 

برای تهیه فایل کامل این مطلب، لطفا اینجا را کلیک فرمایید. موفق باشید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

موجب شناخت بعد جامعه شناختی می شود و هم می توان با شناخت متغیرهای موثر در آن وضعیت این قشر را برای سیاست گذاری ها وبرنامه ریزی ها استفاده کرد و تا با خارج کردن آنها از چتر حمایتی قدمی در جهت توانمند سازی آنان بر داشت. با توجه به اهمیت خانواده و نقش سرپرست خانوار در تامین نیاز های اصلی اعضای آن از یک سو و وجود تبعیض های جنسیتی از سو دیگر محدودیت حقوقی و عرض نابرابریها در بیشتر زمینه ها اجتماعی و اقتصادی برای زنان در اغلب جوامع از جمله کشور ما و از سوی دیگر بررسی ویژگی اقتصادی و اجتماعی زنان سرپرست خانوار در مقایسه با مردان ضرورت می یابد. این ضرورت بیش از هر چیز از این زاویه که ویژگی های مزبور می تواند بر توانایی و امکانات در تامین نیازهای اعضای خانوار تاثیر گذار باشد نمایان می گردد. به طور کلی مطاله این گونه از خانوارها به عنوان زیر جامعه ای از اقشار آسیب پذیر جامعه میتواند در شناسایی و کمک به آسیب پذیر ترین سبک خانوارجامعه به شمار آید. از این رو خانواده هایی که تحت سرپرستی زنان اداره می شوند در اغلب کشورها از جمله فقیرترین خانواده ها محسوب میشود. بررسی سوابق موجود در کشور نشان میدهد که مطالعات انجام شده در این زمینه غالبا به بررسی جنبه هایی جزئی از شرایط زندگی گروهی از زنان سرپرست خانوار مانند مشکلات اجتماعی و اقتصادی و عاطفی آنان و یا بررسی نقش سازمان مسئول حمایت از گروه آسیب پذیر و کاستی های موجود در این زمینه پرداخته اند و تصویر جامعی از ویژگی اجتماعی اقتصادی این گروه ارائه نداده اند لذا بررسی  تصویر دقیقتر و علمی تر از این واقعیت احساس می گردد. حمایت از این گونه زنان سرپرست با توجه به شرایط متفاوت اقتصادی و اجتماعی خانوار متفاوت است و افرادی که از وضعیت مالی و اشتغالی بهتری برخوردار هستند از زیر چتر حمایتی  پوشش خارج شوند واین کمک به زنان سرپرست خانوار نیازمندتر تعلق گیرد. سعی شود کمک ها و حمایتها یک شکل نباشد تا فقر مطلق از بین برود و نهاد ها و موسسات به روشهای بهتری افراد نیازمند و آسیب پذیر را تحت پوشش قراردهند.  زنان سرپرست خانوار، زنان زحمت كشي هستند كه براي به دست آوردن مايحتاج زندگي مجبور به انجام كارهاي سنگين و مردانه شده اند و با گذشت از بهترين روزهاي زندگي خود همواره راه عزت، آبرو و شرف را در پيش گرفته اند. پرداختن به امور و مشكلات اين زنان نيازمند برنامه ريزي دقيق و مدون است كه اين اقدامات بايد همگام با رشد و توسعه كشور صورت گيرد تا در توانمندسازي و خود اشتغالي اين افراد مؤثر واقع شود.  

ابعاد مفهومي و مباني نظري

تعريف سرپرست خانوار

    با مطالعه  تاريخ اين اصطلاح روشن شد كه ، سرپرست خانوار عمدتاً به مردان اطلاق مي شود و به دليل عدم حضور مرد در خانواده ، زنان هم چون كودكان ، بي سرپرست تلقي مي شدند. قوانين موجود در جامعه ما تحت عنوان «قانون تأمين زنان و كودكان بي سرپرست »نيز حاكي از اين تفاوت جنسيتي مي باشد. از نظر اسلام نيز به دلايل حق سرپرستي خانواده با مرد است و در صورت عدم حضور مرد، در شرايطي اين حق به زن داده مي شود.

در تعريفي كه مركز آمار از سرپرست خانوار ارايه مي دهد، هر چنداز نظر جنسيت خنثي به نظر مي رسد اما كلي بودن آن باعث اين تصور كه ريئس خانواده  قاعدتاً بايد مرد باشد، چه از سوي آمارگر و چه از سوي خانواده تقويت مي شود . اين تعريف چنين است:

«سرپرست خانوار ، عضوي از خانوار است كه اعضاي خانوار ، وي را به اين عنوان معرفي مي كنند. در صورتي كه اعضاي خانواده  قادر به تعيين سرپرست خانوار نباشد، مسن ترين عضو خانوار به عنوان سرپرست تلقي مي شود، در خانوارهاي يك نفره ، همان شخص سرپرست خانوار اس»(مركز آمار ايران1383-1376)

در صورتي كه اعضاي خانواده ، يك زن را به عنوان سرپرست معرفي كنند به آن «سرپرست خانوار»  اطلاق مي شود . خانوارهاي با سرپرستي زن خانوارهايي هستند كه به دلايل مختلف (طلاق ع جدايي ع مهاجرت و مرگ همسر)مردي به عنوان سرپرست دران وجود ندارد و يا خانوارهايي كه مرد به خاطر كسالت ، اعتياد و غيره در درآمد خانوار سهمي ندارد(يونيسف، 1372: 15).

مددكاران اجتماعي زنان سرپرست خانوار را زناني مي دانند كه عهده دار تعيين معاش مادي و معنوي خانواده باشند(حسيني،1383).

تعريف ديگري از زنان سرپرست خانوار به صورت زير انجام شده است:

زنان سرپرست خانوار به كساني گفته مي سوند كه بدون حضور منظم و يا حمايت يك مرد بزرگ سال ، سرپرستي خانوار را به عهده ميگيرد و مسئوليت اداره اقتصادي خانواده ، تصميم گيري هاي عمده و حياتي  به هده آنهاست (مركز امار ايران، 1379).

«اصطلاح خود سرپرست »نيز به دختران و زناني اطلاق مي شود كه بنا به دلايلي از جمله فوت و يا از كارافتادگي همسر يا پدر ، كاهش ميزان ازدواج ، مرگ و مير ، مهاجرت هاي داخلي و خارجي ، متواري و و مفقود بودن پدر يا همسر در جنگ ، سرپرستي و اداره ي امور زندگي خود را به عهده دارند و مسئوليت اجتماعي ، اقتصادي ، روحي رواني ، تربيتي و غيره خود را به تنهايي متعهد مي شوند. اگر اين قشر از جامعه با اين ويژگي ، فرزند و خانواده نيز داشته باشند ، به زنان سرپرست خانوار معرفي مي شوند.

البته ناگفته نماند كه چون در قانون اصطلاح «بي سرپرستي »اغلب به جاي «سرپرست خانوار »در مورد زنان آمده است لذا تعاريف مربوط به زنان و دختران بي سرپرست  در مواردي زنان سرپرست خانوار و خود سرپرست را نيز در برمي گيرد . براي نمونه در دستورالعمل حمايت از افراد و خانواده هاي نيازمند و بي سرپرست سازمان بهزيستي  چنين بيان شده است كه زنان و دختران بي سرپرست به زنان و دختراني اطلاق مي شنود كه بنابر عللي از قبيل فوت ، مفقودالاثر شدن ، اعتياد ، محكوميت به زندان از كارافتادگي سرپرست (به طور دايم يا موقت)، اعزام به سربازي ، بدون سرپرست (نان آور )، مي مانند و قادر به تامين هزينه هاي ضروري زندگي خود و افراد تحت تكفل خود نمي باشند.

اين گروه از زنان اگر چه قادر يه تامين هزينه هاي زندگي نمي باشند اما ساير مسئوليت هاي خانواده را بر عهده دارند هر چند كه مديريت اقتصادي كمك هاي ارايه شده را نيز انجام مي دهند(آتيدا، 1378:222)

دسته بندي زنان سرپرست خانوار و علل سرپرستي آنان

خانوارهايي كه تحت سرپرستي زنان اداره مي شوند از نظر ساختار متفاوتند و انواع مختلفي از دسته بندي ها وجود دارد كه تقريباً مشابه هم هستند.

گروه اول: خانوار هايي كه در آن ، مرد به طور دائمي حضور ندارد و زنان بايد به دليل فوت همسر يا طلاق ، بيوه شده اند يا دختراني كه ازدواج نكرده و تنها زندگي مي كنند و سرپرستي خانوار را عهداه دار مي شوند

گروه دوم: خانوارهايي كه مرد به طور موقت و به دليل مهاجرت ، مفقود الاثر بودن ، متواري يا زنداني بودن ، نكاح منقطع ، سربازي و غيره غايب مي باشد و زن مجبور به تهيه معاش زندگي خود و فرزندان مي اشد.

گروه سوم :خانوارهايي كه مرد در آن ها حضور دارد اما به دليل بي كاري ، ازكارافتادگي ،آن ها را به دو دسته تقسيم مي كند:

1-زنان خودسرپرست كه تحت عنوان خانوارهاي تك نفره در سرشماري محسوب مي شوند اين گروه شامل دختراني هستند كه ازدواج نكرده اند يا مطلقه اند و مستقل زندگي مي كنند كه عمدتاً شاغل اند يا در اثر فوت والدين از مستمري آنها استفاده مي كنند . البته تعدادي از دختران و زنان هستند كه از نظر اقتصادي مخارج خود را تامين مي كنند ولي چون نزد فاميل يا اقوام خود زندگي مي كنند در آن خانوار به عنوان سرپرست به حساب نمي آيند .

آمار اين گروه از زنان (خود سرپرست )، به دليل افزايش اميد به زندگي نسبت به مردان، جدايي هاي غير قانوني و روند فزاينده طلاق در جامعه ، نسبتاً بالاست و همچنين روبه افزايش مي باشد

2-زنان سرپرست خانوار كه معمولاً سرپرستي فرزندان خود را برعهده دارند و گاهي نيز از والدين سال خورده يا ساير اعضاي خانواده سرپرستي مي كنند.

تعريف سرپرست خانوار :  منظور از سرپرست خانوار ، عضوي از خانوار است كه ساير اعضاء او را به اين عنوان مي شناسند . لازم به ذكر سرپرست خانوار عضوي از خانوار است كه معمولاً تامين تمام يا بخش عمده اي از هزينه هاي خانوار يا تصميم گيري در مورد آن را برعهده دارد

سرپرست خانوار لزوماً مسن ترين عضو خانوار نيست و مي تواند زن يا مرد باشد و معمولاً بيش از ده سال سن دارد . بديهي است كه در خانوار يك نفره تنها عضو خانوار سرپرست خانوار محسوب مي شود.(مركز آمار و اطلاعات راهبردي  بر اساس نتايج سرشماري عمومي نفوس و مسكن سال 1390)

 

ويژگي جمعيت شناخي زنان سرپرست خانوار

بر اساس اطلاعات بدست آمده از طرح سرشماري نفوس و مسكن سال 1390 ، جمعيت زنان خود سرپرست در خانوارهاي معمولي در كل كشور ، 1038569  نفر مي باشد. مقايسه تعداد زنان خود سرپرست در كشور طي سال هاي 1375 الي 1390 نشان مي دهد كه جمعيت مذكور طي 15 سال گذشته روندي صعودي داشته به طوري كه در سال 1390 نسبت به سال 1375 سه برابر شده است.

جدول الف- تعداد زنان خود سرپرست كل كشور طي سالهاي 1375 الي 1390

 

 

 از تعداد 37 ميليون و 244 هزار نفر زن در سال 1390 در كل كشور ،8/2 درصد در كل كشور خود سرپرست مي باشد كه در اين ميان  سهم  خود سرپرست استان كردستان به شرح جدول زير مي باشد

جدول ب- توزيع جمعيت زنان و زنان خود سرپرست :1390

 

 بر اساس سرشماري نفوس و مسكن سال 1390، از 1038062 نفر زن خود سرپرست 10 ساله و بيشتر در كل كشور ،6/91 درصد حداقل يكبار ازدواج كرده كه در اين ميان 6/6 درصد داراي همسر ،4/93 درصد بي همسر(6/91 درصد به دليل فوت همسر ،4/8 درصد به دليل طلاق) مي باشد . از سوي ديگر 4/8 درصد از زنان خود سرپرست هرگز ازدواج نكرده اند . همانطور كه مشاهده مي شود از ميان زنان خود سرپرست كه يكبار ازدواج كرده اند 6/6 درصد همچنان داراي همسر مي باشند كه اغلب آنان همسران مردان زنداني، مهاجر ، متواري ، مفقود الاثر و ... مي باشند كه وضعيت زنان 10 ساله و بيشتر خود سرپرست در استان كردستان به شرح ذيل مي باشد

 

جدول پ- تعداد زنان 10 ساله و بيشتر خود سرپرست در كل كشور بر حسب وضع تاهل :1390

 

 

با توجه به نتايج سرشماري نفوس و مسكن سال 1390، مشاهده مي شود كه از ميان 1038569 نفر زن خود سرپرست در كل كشور ، تعداد 347274 نفر(4/33 درصد)باسواد و تعداد 682103 نفر (7/65 درصد)بي سواد هستند كه در اين ميان توزيع زنان خود سرپرست برحسب وضع سواد  استان كردستان به شرح ذيل مي باشد.

جدول ت- توزيع زنان خود سرپرست بر حسب وضع سواد:1390

 

 

از تعداد كل زنان خود سرپرست در كشور ،2/72(749944) درصد ساكن در نقاط شهري  و 8/27 (288304)درصد ساكن درر نقاط روستايي مي باشند . با توجه  به سهم بالاي شهرنشيني زنان خود سرپرست و با لحاظ مشكلات و مسائل شهرنشيني در شهرهاي بزرگ لزوم توجه بيشتر به اين قشر از جامعه احساس مي گردد  و توزيع جمعيت زنان سرپرست بر حسب وضع سكونت استان كردستان به شرح ذيل مي باشد.

جدول ث- توزيع زنان خود سرپرست بر حسب وضع سكونت:1390

 

 

از كل جمعيت زنان خود سرپرست  10 ساله و بيشتر،4/47 درصد فعال مي باشند كه در اين ميان 8/93 درصد شاغل و 2/9 درصد بيكار مي باشند. لازم به ذكر است  استان تهران بيشترين تعداد شاغل و همچنين بيشترين تعداد بيكار  را دارا مي باشد . همچنين 6/81 درصد از زنان خود سرپرست  كل كشور غير فعال هستند ، كه در اين ميان 3/1 درصد محصل ،33 درصد خانه دار،5/46 درصد داراي درآمد بدون كار و 1/19 درصد در بخش ساير قرار دارند. و توزيع جمعيت استان كردستان  بر حسب وضع فعاليت به شرح ذيل مي باشد

 

جدول ح- جمعيت 10 ساله و بيشتر زنان خود سرپرست بر حسب  وضع فعاليت:1390

 

 

توانمند سازي زنان : چارچوب مفهومي و رويكردها

از توانمندي سازي تعاريف متعددي ارائه شده است. در ادبيات مربوطه ، براي تعريف اين مفهوم به گستره اي  وسيع از مفاهيم نظير حق انتخاب ، كنترل داشتن و دسترسي به منابع، احساس استقلال و اعتماد به نفس بيشتر و غيره اشاره شده است . براي نمونه، كلر و ام بي وو[1] (1991) توانمند سازي زنان را فرايندي تعريف مي كنند كه به وسيله آن زنان براي سازماندهي خودشان توانمندمي شوند و اعتماد به نفس خود را افزايش مي دهند و از حقوق خود برا انتخاب مستقل و كنترل بر منابع ، كه منجر به از بين رفتن جايگاه فرودستي ايشان مي گردد؛دفاع مي كنند (مالهاترا[2] 2002:5)همينطور ، اگبومه توانمند سازي را به معناي دستيابي بيشتر به منابع و كنترل بر زندگي خود مي داند كه موجب احساس استقلال و اعتماد به نفس بيشتري در انها مي شود. اين فرايند موجب افزايش عزت نفس زنان مي گردد به اين معنا كه موجب بهبود تصويري مي شود كه زنان از خودشان مي بينند(اگبومه[3]،2001: 239)، فارست توانمندسازي را به معناي به چالش كشيدن مناسبات سنتي قدرت بين زن و مرد و تلاشي براي بازتوزيع قدرت و منابع جهت ياري به فقرا تعريف مي كند(فارست[4]،1999 : 101)

از بررسي تعاريف مشخص مي شود ، توانمندي حاوي سه عنصر يا مفهوم مشترك در غالب تعاريف و مفاهيم است. نخستين عنصر منابع است شامل متغييرهايي مانند آموزش و اشتغال مي باشد و به قول كبير(2002)از عوامل تسريع كننده توانمند سازي بشمار مي آيد . دومين عنصر عامليت مي باشد ، عامليت زنان به اين موضوع اشاره دارد كه زنان را نبايد فقط به عنوان دريافت كنندگان خدمات در نظر گرفت ، بلكه خود زنان بايد به عنوان بازيگر اصلي در فرايند تغيير به ويژه در تدوين انتخاب هاي مهم زندگي و كنترل بر منابع و تصميماتي كه تاثير مهمي در زندگي ايشان دارد ، در نظر گرفته شود. اين عنصر معرف اهميت گفتمان از پايين به بالانسبت به رويكرد از بالا به پايين است(مالهاترا،2002: 7). سومين عنصر دستاورد يا نتايج و پيامد هاست كه در اثر فرايند توانمند سازي ايجاد مي شود، دستاوردهاي مي تواند از برآورده شدن نيازهاي اساسي تا دستاوردهاي پيچيده تري مانند خشنودبودن ، عزت نفس داشتن ، مشاركت در زندگي اجتماعي و سياسي و غيره را در برگيرد(سن،1379 : 59).

با توجه به تعاريف و اجزاء توانمندسازي زنان ، اصولاً توانمند سازي يك فرايند محسوب مي شود ، يعني معرف پيشرفت از يك موقعيت (نابرابري جنسيتي) به موقعيت ديگر (برابري جنسيتي )مي باشد(مالهاترا،2002: 7). اين فراينداز سطح فردي(احساس ذهني و توان عيني بريا انجام امور) شروع مي شودو تا سطوح اجتماعي (توان مشاركت در فعاليت هاي گروهي و جمعي)ع سياسي ()كنترل بر تصميمات سياسي)، اقتصادي (توان كنترل تصميم گيري هاي اقتصادي)و نهادي (به چالش كشيدن نهادها و ساختارهاي نابرابر موجود)را در برمي گيرد.

دو رويداد عمده در ادبيات مربوط به جنسيت و توسعه در خصوص موضوع توانمندي زنان مهم بوده است.نخستين رخداد به  تحول در تعريف سنتي فقر مربوط مي شود. اين موضوع كه فقر از جمله فقر زنان صرفاًبه درآمد محدود نمي شود، بلكه ابعاد كيفي وسيع تري مانند قابليت ها، اعتماد ، قدرت ، پذيرش اجتماعي و غيره را شامل مي شود ، موجب طرح رويكرد هاي متعدد از تاكيدا بر نيازهاي اساسي تا دستيابي به موقعيت برابر حقوقي  در تمام امور و ابعاد زندگي به ويژه نيازهاي راهبردي شده است (شادي طلب و ديگران ، 1384: 231 ). دومين رخداد به تجربيات دهه هاي توسعه به خصوصو اجراي طرح هاي توسعه اي ويژه زنان و ارائه خدمات از سوي دولت ها در اواخر دهه 1980 مربوط مي شودكه به زعم گروه كثيري از نظريه پردازان به حاشيه اي شدن بيشتر آنان انجاميده است.براي مثال بازروپ[5] بر اساس يافته هاي پژوهش خود در كشور در حال توسعه معتقد است كه برنامه هاي توسعه بكار گرفته شده در اين كشور ها نه تنها نا موفق بوده ، بلكه در جهت عكس توسعه عمل كرده است ، چرا كه برنامه ريزان به معناي واقعي نابرابري جنسيتي پي نبرده اند(لانگه[6] ، 1372 : 24). اين تحولات و تجربيات سبب شكل گيري ديدگاهاي متفاوت در خصوص كاربرد مفهوم توانمندسازي زنان شده است كه عمدتاً در دو دسته پديدار شده است و دسته اول توانمندي را در سطح وسيعتري با موضوعات ساختاري مانند حقوق بشر و جامعه دمكراتيك و فرصت هاي برابر مرتبط مي دانند دسته دوم آن را محدود به مشاركت در تصميم گيري و دسترسي به منابع توليدي مي كنند و عمدتاً نيازهاي عملي را مركز توجه خود قرار مي دهند اين ديدگاه كه فايق آمدن بر بي قدرتي زنان را به بهبود وضعيت زنان از رطيق ارائه خدمات براي پاسخ به اين نيازهاي عملي و دسترسي آنان به خدمات بهداشتي ، آموزشي و منابع حياتي منوط مي دانند ؛ مورد انتقاد گروه اول  قرار گرفته است.به زعم آنها تنزل دادن موضوع توانمندي زنان به موضوعات خاص و محدود ، مغاير با چالش هاي موجود در فرودستي زنان است، حتي اگر در بعدي خاص بهبودي مشاهده شده ، به هيچ وجه به معناي توانمند سازي زنان نبوده است، نداوم  تبعيض ها و نابرابري ها مؤيد موفقيت اين ديدگاهاست.

از اين رو به نظر منتقدين هر نوع رهيافت توانمند سازي زنان بايستي اين دغدغه را مركز توجه خود قرار دهد(شادي طلب و ديگران، 1384 : 230 )، به همين سبب ، هر نوع تلاش و رويكردي در خصوص فقرزدايي زنان مي بايست همه جانبه بوده و بر اصلاح نگرش ها  و رفتارهاي تبعيض آميز و همچنين معطوف به خود اتكايي بيشتر زنان مبتني باشد. در اين راستا ، مبارزه با نابرابري هاي ساختاري و برآوردن نيازهاي راهبردي به طور غيرمستقيم از طريق سازماندهي حرك زنان و با تأمين نيازهاي عملي همراه با افزايش آگاهي امكانپذير خواهد بود كه سبب به چالش كشاندان فقر و فرودستي  زنان مي گردد. با اين نگاه به توانمند سازي، زنان موجوداتي صرفاً فقير و نيازمند ملاحظه نمي شود ، بلكه افزايش آگاهي از مناسبات قدرت و جنسيت ، ايجاد احساس بارزش  بودن و ارتقاء توانايي و مهارت  براي استفاده از حق انتخاب به منظور كنترل بر زندگي و اعمال نفوذ بر تغييرات اجتماعي به منتظور ايجاد مناسبات عادلانه اجتماعي و اقتصادي محور توانمند سازي زنان قرار مي گيرد.

از منظر ديگر توانا سازي يك زن ، به اين مفهوم است كه وي براي انجام  برخي از كارها توانايي جمعي پيدا مي كند ، اين امر به رفع تبعيض ميان زنان و مردان منجر  مي شود و يا در مقابله با تبعيض جنسيتي در جامعه موثر واقع مي گردد( دفتر امور زنان نهاد رياست جمهوري،1372: 14)

در اين راستا يكي از نظريه هاي مهم در رابطه با مسايل زنان ، نظريه ي توانا سازي سارالانگهاست كه از نظر طرفداران  اين نظريه ، برآورده ساختن نيازهاي اساسي از حقوق اوليه تمام افراد است و هر فردي بايد امكان اين را داشته باشد كه از تمام توانايي ها و خلاقيت هاي خود استفاد كند ، بنابراين زنان بايد  بياموزند كه با خودباوري و اعتماد به نفس در پذيرش و توزيع مسئوليت چه در خانواده  و چه در جامعه شركت كنند. در چارچوب اين نظريه، ترويج تفكرات نوين براي توليد بيشتر و آموزش براي ايجاد كار در بخش هاي رسمي و غير رسمي و تمرين حضور در سازمانهاي اجتماعي ،هدف هاي كوتاه مدت در نظريه ي توانا سازي تلقي  مي شود ، اين نظريه كه تركيبي از نظريه ي رفاه ، برابري و فقر زدايي است ، تلاش مي كند با توانا سازي زنان از طريق ترويج فكر هاي نو، آموزش هاي مهارتي براي فعاليت در بخش هاي اقتصادي ، ارتقاي آگاهي همه اعضاي جامعه از نقش هاي زنان (به خصوص زنان سرپرست خانوار)و بهبود سطح رفاه آنها ، پايه هاي استوار براي اقدامات بعدي در تامين نيازهاي راهبردي و حدف نابرابري ها در همه ي عرصه ها فراهم كند ، براي اين چارچوب نظري پنج ، مرحله مشخص شده است:

الف)رفاه: در اين مرحله به امكانات رفاهي و اوليه و كمبود هايي كه در اين زمينه وجود دارد  توجه مي شود مانند تامين آموزش

ب) دسترسي: منظور ، دسترسي به منابع و تسهيلاتي براي بهبود وضشعيت زندگي است؛ مانند دسترسي به اعتبارات

ج) آگاهي سازي: مرحله اي است كه زنان به مشكلات و به دلايل بروز آن احساس مي شوند.

د) مشاركت: مرحله اي است كه زمينه حضور فعال براي زنان فراعهم شدعه و آمادگي براي مشاركت داوطلبانه  وجو دارد

ه)كنترل : مرحله اي كه زنان قدرت تصميم گيري پيدا مي كنند و علاوه بر اين كه در مورد مشكل فكر مي كنند ، بهترين راه حل را پيشنهاد مي كنند  و براي اجراي راه حل تسلط مي يابند (اشتري،127: 1382-126)

فيترمن از جمله كساني است  كه در زمينه توانمند سازي نظريه دارد ، نامبرده در مطالعات خود پنج سطح  براي مدل ارزشياب توانمند سازي معرفي كرده است كه عبارتند از «آموزش ، تسهيل گري ، حمايت ، آشكار سازي و آزاد سازي»

الف)آموزش : مقوله آموزش ، نحوه ي بروز توانمند ي هاي افراد است ؛ به نوعي كه خود ضمن مشاركت در طرح ها و برنامه ها ، خود طراح و اجراكننده باشد.

ب) تسهيل گري: در اين مدل  تلاش مي شود به بازيگران كمك شود تا خود يك طرح  را پياده كنند.

ج) حمايت : در حمايت بر دفاع از مردم در پياده كردن طرح هاي تئسعه اي تاكيد مي شود به همين جهت مربيان  براي دست يابي  به اهداف و پيشرفت ، به مردم اعتماد به نفس مي دهند.

د) آشكار سازي : در اين مدل ارزشياب ، توانمند ساز تجربيات خود  را در اختيار مردم قرار مي دهد تا بتوانند مسايل را ببيند و طرح كنند و خودشان آن را اجرا كنند.

ه) آزاد سازي : در اين مدل ارزشياب توانمند ساز (آموزش دهنده) ، بروز دهنده ي استعداد هاي مردم و به نوعي ، زمينه ي بروز استعداد هاي مردم را بريا تصميم گيري  فراهم مي كند تا در به اره ي چگونگي استفاده از امكانات  و منابع ، يافتن راه هاي مفيد براي مشاركت و فرصت جديد تلاش كنند(شيدايي آشتياني،1388:14).

 

نظريه هاي جامعه شناختي در ارتباط با زنان سرپرست خانوار

وضعيت زندگي زنان سرپرست خانوار و كودكانشان مورد توجه و مطالعه ي انديشمندان حوزه جامعه شناسي  قرار گرفته است، در واقع گسترش اين شكل از خانواده  در همه ي كشورهاي جهان چه صنعتي و چه جهان سوم ضرورت اين مطالعه را ايجاب كرده است.

 

نظريه زنانه شدن فقر

طرفداران نظريه زنانه شدن فقر يا آسيب پذيري زنان سرپرست خانوار معتقدند كه خانواده هاي زند سرپرست نه تنها در همه كشورهاي جهان گسترش يافته اند ؛ بلكه روز به روز بر تعداد خانوارهاي زن سرپرستي كه در جمعيت كم دآمد قرار مي گيرند افزوده مي شود . اين مسئله حتي در كشورهايي كه پيشرفته ترين قوانين را به نفع زنان داشته اند ، ديده شده است . در اين كشورها ، با وجود كمك هاي دولتي به اين زنان فرايند فقير شدن زنان هم چنان ادامه دارد . ازجمله ساير مشخصات خانواده هاي زن سرپرست ، عدم دسترسي اين گروه از زنان به مشاغل با منزلت است.، به عبارت ديگر زنان سرپرست خانوار يا اغلب بي كارند يا داراي مشاغل پر حاشيه اي ،نيمه وقت، غير رسمي و كم درآمد هستند. مشكل ديگري كه ميزان آسيب پذيري اين زنان مي افزايد – حتي اگر در مشاغل با منزلت مشغول به كار باشند- مسئله ي تنظيم وقت براي انجام كار خانگي و كار بيرون از خانه است. اين مشكل را صاحب نظران اين ديدگاه اصطلاحاً فقر زماني[7] ناميده اند . يعني زناني كه به طور تمام وقت و در شبكه ي رسمي بازار كار مي كنند ، براي انجام وظايف خانگي ، رسيدگي به كودكان و انجام امور خود وقت كافي ندارند ، هنگامي كه فقر زماني ع با فقر مادي همراه شود، اين گروه را آسيب پذير مي كند(چارت[8]،1989 ؛ به نقل از بختياري، 1385: 84-83).

 

نظريه ساختي – كاركردي

بر اساس اين نظريه خانواده هاي  زن سرپرست با شكل طبيعي و سنتي خانواده هاي دو والدي در تضادند و در واقع پيدايش اين گروه از خانوادها، نوعي انحراف محسوب  مي شود در اين خانواده ها به علت غيبت پدر و عدم زندگاني زوجي « شانس زندگي» كودكان تا حد ريادي كاهش مي يابد و عدم اقتدار پدر براي ساماندهي به زندگي خانوادگي ، خانواده ها را با بحران مواجه مي كند ، بحراني كه با ورود زنان به بازار كار به جاي انجام وظيفه ي سنتي (خانه داري) شروع شده و به تربيت نامناسب كودكان ، افت تحصيلي و بزه كاري آنان ختم مي شود، و بر اساس اين نظريه «طبقه زيرين[9]»از افاد منزوي تشكيل شده كه در« محلات غير سازمان يافته» ساكنند، در اين محلات حضور خانواده هاي زن سرپرست شايع است . تفاوت اين نظريه با نظريه قبلي اين است كه در نظريه قبلي علت اصلي آسيب پذيري زنان و كودكان «تبعيض هاي جنسيتي» بود.ولي در اين نظريه به اين جهت كه شكل «طبيعي»زندگي خانوادگي ، يعني خانواده هسته اي – دو زوجي- از ميان رفته است ، خانواده هاي زن سرپرست به منزله ي نوعي انحراف از شكل طبيعي خانواده در نظرگرفته مي شوند(چارات ،1989؛به نقل از محمدي 1385:29-23).

 

نظريه طبقاتي و ناتواني دولت

در اين نظريع عنوان مي گردد كه فقر و آسيب پذيري مقوله اي طبقاتي نه جنسيتي . بر مبناي اين نظريه تمام زنان يا تمام زنان سرپرست خانوار در معرض فقر و اسيب پذيري نيستند؛ بلكه آن گروهي كه از نظر طبقاتي در رده هاي پايين اجتماع قرار مي گيرد ، بيشتر در معرض آسيب هستند. مهم ترين شاخص هاي تعيين طبقه عبارت است :درآمد ، تحصيل و شغل ، يعني همه زنان سرپرست خانوار آسيب پذير و فقير نيستند ، بلكه آن گروهي كه درآمد كمتر ، تحصيل كم تر و شغل كم منزلت تر دارند و در طبقه پايين اجتماعي قرار مي گيرند آسيب پذيرترند

به هر حال ، طرفداران نظريه طبقاتي ، اولاً آسيب پذيري زنان و فقر سرپرست خانوار را پديده اي عمومي نمي دانند ، ثانياًعلت اصلي آن را به نظام اقتصادي نابرابر ، يعني سرمايه اري نسبت مي دهند  (كمينز[10]، 1992؛ به نقل از محمدي، 1385: 31-30).

نظريه كنش

به اعتقاد نظريه پردازان كنشي ، اگر چه خانوادها هاي زن سرپرست مشكلات متعددي دارند (به دليل تحصيلات كم و تبعيض در بازار)ولي اين مسئله به معناي آن نيست كه ايشان مطلقاً از اين شرايط تاثير مي گيرند و نمي توانند بر مشكلات خود فايق آيند به عبارت ديگر نمي توان اين گروهاز زنان را كاملاض (قرباني) .و منفعل در برابر شرايط دانست بلكه بايد با تجربه هاي شخصي اين زنان را ه هاي مبارزه با شرايط حاكم بر زندگي آنان را از نزديك شناخت ، به عبارتي اطلاق لفظ «آسيب پذيري» به اين گروه حداقل به طور مطلق و فراگير درست نيست ؛زيرا به اين ترتيب واكنش فردي يا جمعي آنان  نسبت به تغيير و بهبود شرايطشان ناديه گرفته مي شود.

 

جامعه شناسي زندگي روزمره

نوع ديگري از جامعه شناسي زندگي روزمره   است كه بر انديشه ها و كنش هاي بسيار پيش پا افتاده تاكيد خردبينانه اي دارند . از نگاه آنان؛ جهان زندگي ، حيات عادي و روزمره ما در اين جهان است كه در خلال آن خود را در هر لحظه زندگي خويشتن مي يابيم ، واقعياتي كه در اين جهان با آن روبه رو هستيم داراي معاني بشريند. در اين جهان هرچيز همان گونه كه هست به چشم مي آيد و تجربيات اداركي ما در سطح ما قبل عملي به همان گونه گكه جهان خود را به ما نشان مي دهد در ذهن ما انعكاس پيدا مي كند .تجربه ما از زندگي روزمره ، يك ادراك ساده و غير عملي است و همين انعكاس ساده جهان در ذهن ما است كه مقدمه و مبناي علم تحقيقي است(توسلي،1379:355).

علت پرداخت به مفهوم جهان زندگي ، علاقه است كه اين جانعه شناس در فهم تجربه انساني از زندگي روزمره به خرج مي دهند ، آنان بر اين عقيده  اند كه وضعيت هاي اجتماعي – فرهنگي مدرنيته ما را تشويق مي كند كه ، شناخت ناب را بر شناخت عملي و محيط زندگي خود ارجح بدانيم و اين امتياز قايل شدن بينشي ابزاري و فاصله مند را نسبت به نظريه هاي ديگر داشته باشند كه از زاويه اي متعالي به امور نگريسته و واقعيات انساني را در قالب خشك و تنگ نظريه ها قرار داده و از توجه به كيفيت عميق و زنده آن سرباز مي زنند (معيدفر، 1386:137)

تفاوت اصلي نظريه معطوف به زندگي روزمره با ساير نظريه ها در اين است كه به جريان گذدران زندگي روزمره اهميت داده مي شود . اهميتي كه اين نظريه دارد اين است كه بيش تر برگرفته از تجارب خود زنان سرپرست بوده و امكان  بيش تري براي نزديك شدن به نوعي نظريه پردازي ايراني از وضعيت زنان سرپرست خانوار در طي زمان فراهم خواهد نمود(همان منبع:140)

 

تعاوني ها راهكارهاي توانمند سازي زنان سرپرست خانوار

 مطالعات نشان مي دهد كه بخش هاي خصوصي ، تعاوني و سازمانهاي غير دولتي و به طور كلي بخش غير دولتي به لحاظ نزديكي به مردم در پيشبرد اهداف توسعه اجتماعي بويژه  فراهم سازي زمينه مشاركت زنان ، پيشقدم مي باشند ، آنها از يك سو قادرند طبق خواست هاي عمومي حركت كنند و از سوي ديگر با نقش واسط و ميانجي خود به اجراي سياست ها و برنامه هاي اجتماعي و فرهنگي جامعه در جهت بهبود عدالت اجتماعي ، برقراري روابط و كنترل اجتماعي ، حقوق شهروندي و رفع ناهنجاري ها  و مشكلات شهروندي ياري رسانند حال  با الهام از تئوري هاي مورد استفاده مي توان گفت گه با تقويت شاخص هاي تعاون ، همكاري ، اعتماد  و هنجارهاي  غير رسمي در ميان زنان سرپرست خانوار مي توان  شاهد زنان توانمند  با سرمايه اجتماعي  بالا شد ، در تاييد اين مدعا مطالعات انجام گرفته توسط كاظمي با عنوان" نگاهي به راهكارهاي توانمد سازي زنان و سرپرست خانوار با تاكيد بر نقش تعاوني ها نشان مي دهد كه تعاوني ها  داراي ساختار مناسبي براي آموزش و اشتغال زنان به ويژه  زنان سرپرست خانوار مي باشند و با توجه به اصولي كه در تشكيل آنها مورد توجه است مي تواند منجر يه توانمند سازي زنان و خودكفايي و خود اتكايي آنان شود . تعاوني ها ، احتمال واخوردگي زنان سرپرست  خانوار  را كاهش  مي دهند و حضور آن ها را  در عرصه ي اقتصادي جامعه تسريع نموده و محيط  همراه با آرامشي براي آن ها فر اهم مي آورد، ايشان ادامه مي دهد  شركت تعاوني كه به نحوي در تركيب خود زنان سرپرست خانوار دارند مي بايد از خدمات و تخفيف هايي برخوردار باشند از جمله ي اين خدمات به اعطاي تسهيلات بانكي ، تخفيف هاي مالياتي ، بخشودگي هاي بيمه اي و امثال آنها اشاره كرد .(كاظمي، 1386 ؛68)

همچنين در اين حوزه بررسي احمدي(1386) درباره گرايش زنان شهرستان زنجان به ايجاد تعاوني نشان مي دهد كه آن ها بيشتر تمايل به آن دسته از تعاوني  توليدي دارند كه در ازاي فعاليت  در آن دستمزد دريافت كرده و به نوعي منجر به استقلال مالي و بالا رفتن حس اعتماد به نفس آنها مي شود ؛ بنابراين به نظر مي رسد كه سرمايه گذاري دولت در عرصه تعاني ههاي توليدي و خدماتي ويژه زنان سرپرست خانوار ، باعث تقويت ابعاد سرمايه اجتماعي همچون ، حس همكاري و همياري ، اعتماد ، كنش هاي تعاوني ، خودباوري و ... در بين آنها مي گردد.

 

جدول شماره 1 آمار تعاوني هاي زنان در استان كردستان به تفكيك گرايش هاي كسب و كاردر سال1394

 

 

زنان  از گروه هاي عمده اجتماعي هستند كه طرفدار تشكل در قالب تعاوني مي باشند  جدول  نشان دهنده ميزان تمايل زنان  به ايجاد شركتهاي تعاوني در استان كردستان مي باشد. همچنان كه ملاحظه  مي شود زنان در زمينه هاي مختلفي علاقمند به تشكيل تعاوني هستند به نحوي كه قريب به 3656 نفر عضو اين تعاوني بوده و بالغ بر1650 نفر در اين تعاوني ها اشتغال دارند . جدول يك نشان دهنده ميزان قابليت اشتغالزايي تعاوني ها به تفكيك گرايش هاي موضوعي براي زنان است. اشتغالزايي مربوط به تعاوني هاي فرش دستباف  به ميزان431  كه از نظر تعداد اعضا در اولويت اول  و از نظر ميزان سرمايه  در اولويت ششم  قرار دارد

توانمند سازي اقتصادي زنان سرپرست خانوار با محوريت اشتغال  

مطابق با نظر باتا [11](2005) ، توانمند سازي اقتصادي دلالت بر كيفيت  زندگي مادي بهتر از طريق  حفظ زندگي خود و مديريت از اين زندگي توسط زن دارد . مشاركت اقتصادي زنان ، نقش آنها را در تصميم گيري در ابعاد فردي ،خانوادگي و اجتماعي افزايش مي دهد. مهمترين مزين اين نوع توانمند سازي ، بهبود وضعيت اقتصادي خانواده  و رهايي از فقر مي باشد . طبق مطالعات انجام گرفته ، اكثر فساد ها  و بزه كاري ها ريشه در فقر اقتصاد  دارد كه مصداق سخن شريف الفقر يكاد الكفر مي باشد. بنابرين ، در زمينه توانمند سازي زنان ، يكي از مسائل مهمي كه همواره اذهان نويسندگان  و محققان را بهئ خود مشغول كرده است ، اشتغال و تاثرات آن بر زندگي فردي  و خانوادگي  زنان سرپرست خانوار است

 

جدول شماره يك : شاخص هاي توسعه ي ابعاد توانمند سازي اقتصادي

 

در اين راستا مطالعات انجام گرفته در زمينه تشكيل گروه هاي خود يار زنان سرپرست خانوار در منطقه 17 شهرداري تهران  در سال 84 نشان داد كه بيكاري   به عنوان يه مشكل  اجتماعي اولويت دار در ميان زنان سرپرست خانوار گزارش شده است.

همچنين زنان اين منطقه از فرصت شغلي كمتري برخوردار هستند  و غالباً در بخش هاي غير رسمي با اندك دستمزد مشغول بكارند ، از طرف ديگر ، بيمه زنان خود سرپرست دغدغه ديگر اين زنان بود و در نهايت تشكيل گروه هاي خود يار ، حمايت مالي، اشتغال زايي به عنوان راه حل كوتاه مدت  و عملي براي قشر آسيب پذير  آن جامعه محلي با هدف توانمند سازي زنان انجام گرفت(شاهنده، و همكاران ،1384: چكيده). حال كه زنان سرپرست خانوار و فرزندان آن ها به دليل وضعيت اقتصادي نامناسب از آسيب پذير ترين  اقشار جامعه در برابر آسيب هاي اجتماعي اند و فرزندان اين خانواده ها در معرض مسايلي  مانند كار  كودكان در مشاغل سياه و غير رسمي ، بزه كاري اجتماعي و ... قراردارند بنابراين توجه به آنها بايستي جدي تر گردد.

 

توانمد سازي اقتصادي زنان سرپرست خانوار با محوريت آموزش هاي مهارت زا ، كارآفريني و تجارت خانگي

اهميت  آموزش  به عنوان  مهمترين استراتژي  توانمند سازي زنان در ميان مجامع عملي و بين المللي  بسيار مطرح و مورد توجه قرار گرفته است . مطابق با نظر دريزي و سن[12] (2000)آموزش داراي پنج ارزش حقيقي براي بهبود شرايط اقتصادي ، اجتماعي به ويژه در جهان سوم  است ، كه اين ارزش ها در سه زمينه ي فردي ، اجتماعي و اقتصادي و ارتباطي قابل بحث است:

1-آموزش داراي منافع مادي در جهت خود اتكايي زنان است كه موجب افزايش تحرك در جامعه مي شود

2- آموزش دست يابي به فرصت هاي شغلي  را آسان مي سازد و زنان از منابع اقتصادي بهره مند مي شوند.

3- آموزش و افزايش سطح تحصيلات ، تقاضا براي ارايه ي خدمات بهداشتي  و پزشكي ، حفظ امنيت اجتماعي ، حضور در مجامع سياسي و ساير نيازها را افزايش مي دهد

4- آموزش از كار كردن كودكان  در سن طفوليت جلوگيري كرده و انرژي آن ها را به سمت علم و دانش رهنمود مي سازد.

5- آموزش و افزايش سطح تحصيلات  افراد را قادر مي سازد كه از طريق مشاركت در گروه هاي سياسي ، اجتماعي و اقتصادي ، بيشتر در جوامع و عرصه هاي ياد شده حضور يابند

قابل ذكر است كه به دنبال افزايش توجه نسبت به آموزش زنان ، مفهوم توانمند سازي زنان نيز  ظهور  پيدا كرد . در سال 1993 مقاله اي با عنوان " آموزش زنان ، توانمند سازي زنان و جمعيت زنان  "   به  وسيله ي unfpa  منتشر شد كه هسته ي اصلي اين  مقاله بر آموزش زنان به عنوان وسيله اي براي توانمند سازي  متمركز يافته بود . اين آموزرش هاي لازم است كه در چهار جنبه موثر واقع گردد:

1-مهارت هاي پايه اي 2- مهارت هاي فردي: كار گروهي ، يادگيري و مذاكره كردن3-مهارت هاي فكري :تفكر خلاق ، تصميم گيري ، حل مشكل 4- قابليت ها فردي : مسئوليت پذيري ، اعتماد به نفس ، انسجام فكري ، خود مديريتي (جمشيديان و نادري ، 94-95)

دراين سو ،مطالعات انجام گذرفته با عنوان « توانمند سازي زنان سرپرست خانوار از طريق مشاوره گروهي ، آگاهي سازي ، كارفرمايي » نشان مي دهد كه برنامه ي مشاوره ي گروهي بر عزت نفس زنان سرپرست خانوار (بي سرپرست و بد سرپرست)تاثير دارد و همچنين برنامه هاي آموزشي آگاهي سازي (فردي و شغلي ) و كار آفريني بر عزت نفس و گرايش هاي كارآفريني  زنان سرپرست خانوار  موثر مي باشد (يحيي آبادي و حسينيان، 1384)

همچنين مطالعات انجام گرفته در زمينه «كسب و كار خانگي راهي  به سوي خود اشتغالي زنان و كارآفرينان در خانه » نشان  مي دهد كه كسب و كار خانگي مي تواند منبعي درآمد زا براي بسياري  از زنان خود سر پرست  و بي سرپرست  و زناني كه به علت فقر  در معرض آسب هاي اجتماعي هستند از جمله همسر معتادان ، بيماران ، زندانيان ، محرومين و ... باشد.

حال از آن جا كه كارآفريني نيروي هدايت گري براي توليد و رشد ايده هاي تجاري ، بسيج نيروي كار ، منابع مالي  و فيزيكي ، ايجاد و توسعه ي بنگاه هاي تجاري و اشتغال زايي است  و در تمام كشور ها ، پهنه ي وسيعي از مشاغل  به وسيله ي بنگاه هاي كوچك و متوسط در بخش خصوصي  مشتمل بر شركت تعاوني  ايجاد شده است ، بنابراين بايستي به آن توجهي جدي مبذول گردد؛ چرا كه هدف اصلي اين بنگاه هاي تجاري ايجاد مشاغل  براي گروه هاي مختلف از جمله زنان و جوانان است(يحيي آبادي و حسينيان ،1384؛361) . همچنين به راش (1990) ، فعاليت هاي كارآفريني زنان را شامل كليه ي فعاليت هاي زنان در زمينه ي خود اشتغالي مشاركتي ، خود اشتغالي مستقل ، كارفرمايي و كليه ي كسب و كارهاي تك مالكيتي و جديد مي داند (گلرد، 134، 1388) در اين نتايج مطالعات انجام گرفته در زينه «خانواده و راهكارهاي توسعه كارآفريني زنان  ايراني» توسط پروانه گلرد نشان داد كه نيازهاي اقتصادي خانواده مهم ترين عامل در ورود زنان به كارآفريني محسوب مي شود(گلرد ، 1388 ، چكيده)

نتیجه گیری:

زنان سرپرست خانوار به عنوان پایه و اساس نهاد خانواده در سراسر جهان به هنگام از دست دادن همسرانشان یا بیماری و یا بیکاری آنان سرپرستی و اداره خانواده را بر عهده میگرند. بدین لحاظ با مشکلات و موانع عدیده اقتصادی و اجتماعی و قانونی روبرو می گردند. آنها به ناچارمسئول انجام کارهای اداری و امور آموزشی و درمانی و...می باشند لذا فضاهای صرفا مردانه احساس امنیت را از آنها سلب می کند چرا که به دلیل نگرش سنتی و منفی که جامعه به آنان دارند روابط و ارتباطات اجتماعی کمتری دارند. آنان نسبت به زنان دارای همسر احساس خطر بیشتری به امنیت ارتباطی خود دارند. توانمند سازی زنان سبب بالا رفتن اعتماد به نفس و کسب یک هویت مستقل موجب بهبود وضعیت اجتماعی آنان می شود.با آموزش مهارتهای زندگی، حرفه ای ، کار آفرینی ،اشتغال خانگی و... به آنان یا فرزندانشان و مشارکت دائم آنان در فعالیت های اجتماعی و فرهنگی ، بخشی از امنیت اجتماعی آنان تامین می شود.  و همچنين  با تقويت شاخص هاي تعاون، همكاري ، اعتماد  و هنجارهاي غير رسمي در ميان زنان سرپرست خانوار مي توان شاهد زنان توانمند.. با سرمايه ي اجتماعي  بالا شد ، بنابراين به نظر مي رسد سرمايه گذاري دولت در عرصه تعاوني هاي توليدي و خدمات ويژه ي زنان سرپرست خانوار باعث تقويت ابعاد سرمايه اجتماعي ، حس همكاري و همياري  ، اعتماد ، كنش هاي تعاوني ، خود باوري ، روابط پايدار و نهادي شده سبب مشاركت گروهي زنان سرپرست خانوار و به طبع آن باعث حضور زنان توانمند در عرصه هاي اجتماعي مي شود. در بسیاری از تحقیقات در خصوص بررسی آسیب های روانی و اجتماعی  حاکی از آن بوده که بدون ایجاد بستر فرهنگی و اجتماعی مناسب در جامعه هیچ گاه ما شاهد جامعه ای سالم و متعالی نخواهیم بود. اگر چه در جامعه ایران دولت تسهیلاتی رافراهم نموده اما با توجه به گستره مشکلات ،پایین بودن نرخ پرداخت های دولتی به این زنان وتورم بالا نمی تواند پاسخگوی مشکلات این قشر در معرض آسیب باشد.برای حل یا تخفیف مساله باید تدابیر جدی تری به کار گرفته شود و چنین تدابیری در صورتی مفید خواهد بود که مبتنی بر مطالعات عمیق جامعه شناختی و پی بردن به لایه های زیرین این مساله مهم اجتماعی باشد .مطالعاتی که علاوه بر پرداختن به کمیت ،ازتوجه به کیفیت زندگی این زنان غافل نماند و با نگاهی ژرف تر از پیمایش صرف به مسائل زنان سرپرست خانوار نظر کنند. 

 

منابع

آتيدار ، طيبه (1378)قوانين و مقررات اجتماعي ،تهران : برگ زيتون

مركز آمار ايران(1355)سرشماري نفوس و مسكن سالهاي 1355،1365،1375،و 1385 سازمان مديريت و برنامه ريزي

مركز آمار ايران(1379) ويژگي هاي اجتماعي اقتصادي زنان در ايران 1375-1365 سازمان مديريت و برنامه ريزي

يونيسف و دفتر امور زنان رياست جمهوري (1372) نقش زنان در توسعه

 حسيني ، احمد (1383)همايش زنان سرپرست خانوار ، دانشكده علامه طباطبايي

صادقي ، علي اكبر (1388)همايش توانمند سازي و توان افزايي زنان سرپرست خانوار ،پارك گفت گو تالار بهارستان

بختياري، آمنه و سيده فاطمه محبي (1385)«حكومت و زنان سرپرست خانوار »فصل نامه شوراي فرهنگي اجتماعي زنان ، شماره 34

محمدي ،زهرا (1385) زنان سرپرست خانوار ، تهاران: زيتون

معيدفر ،سعيد و نفيسه حميدي(1386)«زنان سرپرست خانوار و آسيب هاي اجتماعي »، نامه علوم اجتماعي ، شماره 32.

شاهنده خندان، محمد بيگي زهره و جمشيدي انيسه، تشكيل گروه هاي خوديار زنان سرپرست خانوار در منطقه 17 شهرداري تهران در جهت توانمند سازي زنان ، دانشگاه علوم پزشكي شهركرد،ويژهر نامه تحقيقات جمعيتي صص 31-32. 1384

طباطبايي يحيي آبادي،شهناز و حسينيان، سيمين، توانمند سازي زنان سرپرست خانوار از طريق شماوره گروهي ، آگاه سازي و كارآفريني، فصل نامه خانواده پژوهي سال اول ، شماره 4.ص 356، 1384

توسلي،غلام عباس(1379)نظريه هاي جامعه شناسي، تهران : سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها(سمت)

مركز آمار ايران (1390)سرشماري عمومي نفوس و مسكن

مركز آمار ايران (1385)سرشماري عمومي نفوس و مسكن

مركز آمار ايران (1375)سرشماري عمومي نفوس و مسكن

مركز آمار ايران(1379) ويژگي هاي اجتماعي اقتصادي زنان در ايران 1375-1365 ، سازمان مديريت و برنامه ريزي.

كاظمي، موسي ، نگاهي به راهكارهاي توانمند سازي زنان سرپرست خانوار با تاكيد بر نقش تعاوني ها ، تعاون،شماره 191-192 صص 59-68 ،1386

عباس زاده، محمد،بوداقي، علي و اقدسي علمداري ، فرانك ، توانمند سازي زنان سرپرست خانوار با تاكيد بر راهكارهاي بومي؛ مجموعه مقالات برگزيده همايش ملي توانمند سازي صص140-163

گلرد ، پروانه ، خانواده و راهكارهاي توسعه ي كارآفريني زينان ايراني ، پژوهش زنان؛ دوره 7 شماره 21 ص31 ، 1388

شادي طلب،ژاله؛وهابي، معصومه؛ ورمزيار، حسن(1384)، فقر درآمدي فقط يك جنبه از فقر زنان سرپرست خانوار ، فصلنامه علمي پژوهشي رفاه اجتماعي، سال چهارم شماره 17

اشتري ، بهناز، پيامد توانمند سازي زنان در حرفه ي وكالت ، فصل نامه ي پژوهشي زنان ، دوره 1 ، شماره 5 صص 129-125 ،1382

شيدايي  آشتياني ، كاظم ، تاثير توانمند سازي بر توسعه اجتماعي ، اداره كل برنامه ريزي و فناوري اطلاعات ، گروه برنامه ريزي، ص 13،1388

توانمند سازي زنان سرپرست خانوار با تاكيد برمحوريت اشتغال، آموزش مهارت زا،كارآفريني ، مشاغل خانگي  و تعاوني ها

قربان قيسوندي

پاييز 1394  - اداره كل تعاون كار ورفاه اجتماعي استان كردستان

 


1- keler and Mbwewe

Malhatra-[2]

[3]-Ugbomeh

[4]-Forrest

Boserup-[5]

Langwe-[6]

Time poverty-[7]

2-Chart                                     

Under class-[9]

Gimenez-[10]

Batta-[11]