اعتباد کارگری!
بررسی جامعهشناسانه اعتیاد کارگری در گفتوگو با غفور شیخی
تا دردهایش را فراموش کند!
راضیه زرگری
روزنامه نگار
اعتیاد یک معضل همگانی در جامعه ماست. دهههاست اعتیاد از مشکلات اصلی کشور محسوب میشود؛ مصرفکنندگان مواد مخدر سنتی و صنعتی میتوانند از همه اقشار جامعه میتوانند باشند. بهطور کلی کشور در حوزه مبارزه با تولید، پخش و مصرف مواد مخدر حال و روز خوبی ندارد و هر نوع موادی را میتوان در جامعه یافت. با این حال هستند اقشاری که خود بهواسطه مشکلات شغلی و معیشتی در معرض آسیبهای زیادی قرار دارند و وقتی آمار بالای استعمال مواد در میان آنها اعلام میشود، موضوع نگرانکنندهتر میشود. براساس آمار ستاد مبارزه با مواد مخدر در استانهای مختلف کشور از ۱۵ تا ۲۶درصد کارگران معتاد هستند. افزایش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی یکی از اصلیترین دلایل رشد اعتیاد در کشور است. کارگران با دستمزدهای بسیار پایین که در برخی موارد تا ماهها پرداخت نمیشود زندگی میکنند. با این حال هیچ راهکاری برای مقابله با اعتیاد کارگران از سوی مسئولان پیشنهاد نشده است؛ وجود اعتیاد در جامعه کارگری نشان از شرایط نامناسب معیشت آنها دارد. در شرایطی که زندان که باید محیطی کنترلشده و پاک باشد، مواد مخدر در آن بهراحتی مورد استفاده قرار میگیرد، چطور میتوان انتظار داشت که در محیطهای کاری، کارگران آلوده به این بیماری نشوند. غفور شیخی، جامعهشناس و مدرس دانشگاه است. او معتقد است ما برای ارائه گزارش و آمار مبتلایان به اعتیاد، خیلی خوب و عالی دستهبندی میکنیم؛ مثلا میگوییم اعتیاد جوانان، دانشجویان یا اعتیاد کارگران. برای اینکه دغدغه ایجاد کنیم یا برای اینکه هشدار دهیم ولی برای قسمت پیشگیری و درمان اعتیاد فقط کلیگویی میکنیم و اصلا بهصورت علمی و عملی، کاری از پیش نمیبریم.
اعتیاد یک معضل بزرگ در جامعه ماست که همه اقشار جامعه را تهدید میکند؛ آمار از مصرف مواد در تعداد قابل توجهی از کارگران ساختمانی و... حکایت دارد؛ این پدیده را در سایه اعتیاد در جامعه ایرانی چگونه
ارزیابی میکنید؟
کلیتر از اعتیاد کارگری، اعتیاد صنعتی است که من فکر میکنم اعتیاد کارگری زیرمجموعه اعتیاد صنعتی است. به این معنا که بسیاری از کارگران حوزه صنعتی که کارشان سنگین است و به بیداریهای طولانیمدت نیاز دارند، بر اساس یکسری تجربیات و آموزههایی که در این محیطها جا افتاده است، اعتیاد صنعتی در آنها بیشتر میشود. در عین حال کارگری که میبیند کارفرما یا مهندس و سرکارگر مواد را مصرف میکند و خیلی هم عادی برخورد میکند، او هم به تبع درگیر مواد میشود؛ بنابراین اگر بخواهیم اعتیاد کارگری را بررسی کنیم باید بهعنوان پیشفرض، اعتیاد صنعتی را مورد بررسی قرار دهیم. گستره مفهوم کارگر خیلی وسیع است. کارگر فقط عمله ساختمان و کارگر بازار نیست؛ اگر بخواهیم بهطور کلی طبقهبندی کنیم کارگر و کارفرما داریم که در طبقه کارفرما، تعداد افراد کمتر است و وسع مالیشان نسبت به کارگرها بهتر است، اما کارگران در اکثریت هستند و انواع و اقسام طبقات سنی و جنسی را شامل میشود، بهطوری که میتوان گفت نیمی از جامعه ما کارگر هستند. پس نمیتوان این برچسب اعتیاد را بر همه کارگران زد. باید مشخص شود منظور از اعتیاد کارگری کدام قشر از کارگران هستند. من فکر میکنم آماری که در این زمینه اعلام شده است به اعتیاد سنتی و بخش کمی از آن اعتیاد نیمهصنعتی برمیگردد. اعتیاد صنعتی و فراصنعتی بیشتر در سایر اقشار دیده میشود. کارگر محدودیت مالی دارد و قوای جسمی زیادی نیاز دارد؛ اعتیاد صنعتی مردم را از کار کردن میاندازد. بهطور کلی آثار تخریبی اعتیاد سنتی، کمتر و امکان بازپروریاش بیشتر است.
اعتیاد کارگری ناشی از چیست؟
این موضوع یک عقبه چندساله دارد؛ آن زمانیکه ما بدون کنترل خاصی نیروی کار را از افعانستان وارد میکردیم، فرهنگ همنشینی با افاغنه، بحث اعتیاد در این قشر را مقداری عادی جلوه داد. کارگران اغلب از طبقه ضعیف جامعه هستند که در ایران معتقدند که بیشترشان با اعتیاد و دود و دم مخالف بودند ولی به نظر من همنشینی با افاغنه در سالهای از بعد از انقلاب، این مسئله را در کارگران عادی کرد. دلیل دوم اعتیاد کارگری، سختی شرایط کار به لحاظ جسمی و روانی است. کارگر به آینده امید ندارد؛ شاید بهسمتی کشیده شود که غم و غصههایش را فراموش کند و بدینگونه به مواد پناه میبرد. مورد بعد، عادیبودن مصرف مواد در فرهنگ برخی شهرهای صنعتی مثل اراک و همدان است. خیلی از خانوادهها در مراسم عادی هم مواد مصرف میکنند. عادیبودن مصرف مواد هم بهسرعت گسترش پیدا میکند. مورد مهم دیگر این است که نظارتی بر توزیع و پخش مواد در هیچ محیطی وجود ندارد و همهجا بهراحتی پیدا میشود؛ نظارتی در جامعه هم وجود ندارد. اساسا کارفرما نظارتی بر رفتارهای کارگر در این زمینه ندارد.
موردی که برخی رسانهها مطرح کردهاند، این است که برخی کارفرماها کارگران را برای افزایش کارایی در کوتاهمدت ترغیب به مصرف مواد میکنند؛ این موضوع را قبول دارید؟
مصرف به توصیه کارفرما را نمیتوان به همه کارگران ساختمانی یا کارگران فصلی تعمیم داد. در حوزه روششناسی باید گفت اینها موردهایی در جامعه هستند که باز هم نمیتوان به استناد یک تحقیق میدانی به آن تکیه و بهعنوان معضل عنوان کرد. در عین حال هیچچیز در جامعه ما بعید نیست. با اینحال این مورد در ایران دور از منطق است. بهطور کلی باید این سوال را مطرح کرد که در کل برای اعتیاد کشور چه کردهایم که بخواهیم برای اعتیاد کارگران کاری انجام دهیم. در نظر بگیرید نزدیک به چهار دهه اعتبارات و هزینههای هنگفت و شهدایی را که در این راه دادهایم با دستاوردهایی که بهدست آوردهایم در کنار هم قرار دهیم، اعتیاد کارگری موضوعی است که در این بین گم میشود.
نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی تا چه میزان میتواند دلیل رویآوردن یک کارگر به اعتیاد شود؟
تضاد طبقاتی، فشارهایی به انسان وارد میکند و او را دچار تعارض میکند. کارگر از صبح تا شب جان میکند و در طول روز با تعارضهای زیادی در سطح شهر مواجه میشود؛ مثلا ماشینهای مدل بالا و آسمانخراشها را میبیند و درون خود آرمانپردازی میکند و این سوال برایش پیش میآید که چرا آنها این زندگی را دارند و من ندارم؟ این تضادها و تعارضها میتواند دلیل رویآوردن کارگر به اعتیاد شود، اما به نظر من این موضوعات بیشتر دچار اختلالات روانی در فرد میشود تا اعتیاد. عصبانیت، فحش، ناسزا و درگیریها را بیشتر میتوان محل خروج این نارضایتیها دانست تا انزوا و رویآوردن به موادمخدر.
در نهایت چه راهکارهایی را برای اعتیاد کارگری میتوان ارائه داد؟
در درجه اول بهبود معیشت مهمترین عامل است که باعث میشود فرد به خود، خانواده، زندگی و آینده دلخوش باشد و هر چه با زحمت بهدست میآورد، برای خانواده خود هزینه کند ولی وقتی فرد با مشکلات زندگی زیادی مواجه است، نه میتواند به خودش برسد، نه به دختر و پسر دانشجویی که در خانه دارد. پس خودتخریبی میکند و به اعتیاد روی میآورد تا غصهها و دردهایش را فراموش کند. برای کمکردن این ارقام، باید نیازهای معیشتی قشر کارگر را تغییر داد. با افزایش دستمزدها، مزایا و امنیت شغلی و بیمه میتوان برای این قشر دلگرمی ایجاد کرد. مورد دیگر فرهنگسازی است. متأسفانه ما بیشتر با بایدها و نبایدها کار میکنیم و با این حرفها فرهنگسازی نمیشود. کسی که با خریدوفروش مواد به نان و نوایی رسیده است هیچ برخوردی با او نمیشود و حتی در طبقات پایین جامعه از منزلت اجتماعی هم برخوردار است و بهنوعی از او حساب هم میبرند؛ در صورتی که این فرهنگ باید در جامعه ایجاد شود که موادفروش انگل جامعه معرفی و شناخته شود و کسی که بهسمت مصرف مواد میرود یک قربانی و گرفتار جلوه داده شود که نتوانسته خود را کنترل کند. بحث مهم دیگر در این حوزه، کنترل مافیای مواد مخدر است. الان کشورها درباره تولید مواد مخدر تقسیم کار کردهاند؛ یعنی مواد مخدر پیمانکاری شده است. یک کشور فقط محلول تولید شیشه را میفروشد و یک کشور دیگر فقط نوع خاصی از قرصها را تولید و توزیع میکند. حتی این مافیاها در حوزه کاری هم وارد نمیشوند؛ مثلا از 10سال پیش به این طرف، نوعی خاص از شیشه که مرغوب هم هست در غرب کشور تولید میشود و در خاورمیانه نمونه است. کسانی که از قبل این کار پول درمیآوردند میگویند با خیال راحت انحصار دارند و معاملات خود را انجام میدهند. مبارزه با مواد مخدر باید ریشهای باشد. مافیای تولید مواد باید شناسایی شوند تا بتوانیم ادعا کنیم در این حوزه کاری انجام دادهایم. اینکه بیاییم یقه کارگر بیچاره را بگیریم در حالیکه از سرچشمه، مواد بهراحتی به جامعه تزریق میشود، راه به جایی نمیبریم.
منبع:
-شیخی،غفور و زرگری،راضیه (۱۳۹٦) تا دردهایش را فراموش کند: اعتیاد کارگری، روزنامهی سراسری آسمان آبی، سال دوم، شماره ۵٦۷، ۱۷بهمن، ص۲۰
آدرس اینترنتی مطلب
دانلود کامل این مطلب در محیط word