تحليل پويايي شناختي گروهها و جنون اجتماعي (قسمت تعريف نظري مفاهيم) 1
تحليل پويايي شناختي گروهها و جنون اجتماعي (قسمت تعريف نظري مفاهيم)
تحليل جامعه شناختي
ايستايي و پويايي اجتماعي
رفتار جمعي
گروههاي اجتماعي
اخلاق گروهي
حقوق مدني
آزادي هاي مدني
خشونت نمادين
گروه فشار
واگيري اجتماعي
جنون اجتماعي
آشفتگي
ونداليسم
تحليل جامعه شناختي[1]
كلمات كليدي : تحليل ساختار، قوانين عام، زمينه اجتماعي، تحليل ساختار
اصطلاح جامعهشناسی در معنای لفظی چون از ریشه مصاحب و تحقیق در واژه لاتینی است، بطور تحت اللفظی، تحقیق در فرآوردهای مصاحبت و اجتماع را معنا میدهد. از این نظر گاه تحلیل جامعهشناختی را میتوان تحقیق در مبانی عضویت افراد در جامعه تعریف کرد. ولی در اصطلاح فنیتر، تحلیل جامعهشناختی عبارت است از تحلیل ساختار روابط اجتماعی که بر اثر تعامل بوجود آمده است.
به عبارتی تحلیل جامعهشناختی عبارت است از بررسی واقعیات اجتماعی یا مطالعه تشریح کننده، مقایسه کننده و توضیح دهنده جوامع بشری و تحلیل رفتار و کردار انسانها در جامعه بر حسب زمان و مکان و علت آنها.
در نتیجه مسائلی چون چگونگی تبیین باورها، ارزشهای جمعی، نسبت موجود میان امر فردی و امر اجتماعی، چگونگی اندیشیدن به کنش و انگیزههایی که میتوان برای رفتارهای فردی در نظر گرفت یا وزنی که میبایست برای جبرهای اجتماعی قائل شد و چگونگی تحلیل این جبرها، میتواند تحت عنوان تحلیل جامعهشناختی مطرح شود.
سابقه تحقیق در باب جامعه را البته میتوان به افلاطون و ارسطو در فلسفه یونان و ابن خلدون در تمدن اسلامی و عصر روشنگری اسکاتلندی که به اروپائیان تعلق دارد رساند، ولی اصطلاح جامعهشناسی و در نتیجه تحلیل جامعهشناختی به زمان کنت برمیگردد که مشربی ثبوتی و نوعی اساس علمی برای مطالعه جامعه فراهم آورد. تحلیل جامعهشناختی نوعی دیدگاه است که میخواهد افراد و وقایع را در یک زمینه وسیع اجتماعی جای دهد و با بررسی زمینه اجتماعی عمل، مسائل مهمی را درباره ماهیت مسئولیت افراد در قبال قانون و اخلاق مطرح میکند و صورت تازهای از آگاهی را برای ما حاصل میکند که نسبت به معماهای یک تمدن غیر دینی و صنعتی حساسیت دارد.
اهمیت و جایگاه
این تحلیل از اغلب دانشهای دیگر از قبیل روانشناسی اجتماعی، جغرافیای انسانی، مطالعه محیط زیست، جمعیتشناسی ، آمار و اقتصاد استفاده میکنند. نظریهپردازان علوم اجتماعی برای تحلیل جامعهشناختی دانشی استوار بر پایه پدیدههای اجتماعی بوجود آوردند و به طرق گوناگون تلاش میکردند تحلیل خود را با نظریههای خاص به کرسی بنشانند و مدعی هستند تحلیل جامعهشناختی آنها خصلتی علمی دارد که اجبارهای برآورده از سوی دستگاههای اجتماعی و اختیار کنندگان هر دو، در قالب آن حفظ میشود. به همین دلیل آنها به تحلیلهایی رسیدند که برای فهم اسرار جوامعی که در آنها به سر میبریم، ضرورت دارد.
رویکردها
اگر بخواهیم به طور عملیاتی به نکات کلیدی تحلیلهای جامعهشناختی اشاره کنیم میتوانیم مثلا به وبر که با اصل موضوعه جامعهشناختی ادراکی، پدیدههای اجتماعی در مقیاس کلان را بر مبنای ادارک نگرهها و کنشهای فردی قرار میدهد که علت آن پدیدهها هستند یا پارتو به دنبال این سؤال است که چرا افراد در اجتماع همیشه نسبت به افکار نامطمئن، سست و نادرست، اعتماد نشان داده و این گونه افکار را باور میکنند و نظریه مشتقات را بیان میکند. او دلائل باورهای مردم را در عین حال علت آنها نیز میداند. پس تحلیلهای جامعه شناختی مختلف را میتوانیم به رویکردها و نظرگاههای مختلف استناد دهیم که با توجه به موضوع مورد بررسیاش میتواند به حوزههای مختلف بپردازد مثل جامعهشناختی توسعه، که وضعیت توسعه را در جوامع تجزیه و تحلیل میکند یا جامعهشناسی انحرافات، وضعیت انحراف را بررسی میکند.[2]
يستايي و پويايي اجتماعي[3]
كلمات كليدي : نظم، پيشرفت، پويايي، هماهنگي خودانگيخته، ايستايي، پويايي، جامعه شناسي، كنت
ایستایی و پویایی دو مفهوم اصلی نظریه جامعهشناسی آگوست کنت[4]است. او جامعه را به یک ارگانیسم زنده تشبیه میکرد و معتقد بود، همچنانکه در زیستشناسی بهتر است، کالبدشناسی را از فیزیولوژی جدا کنیم، شایسته است، در جامعهشناسی نیز میان ایستایی و پویایی پدیدهها، تمایز قائل شویم. این تمایز، مربوط به مفهوم دوگانهی پیشرفت و نظم است. مفهوم نظم دربرگیرنده هماهنگی پایدار میان شرایط موجود اجتماعی است و مفهوم پیشرفت، تحوّل اجتماعی را در نظر دارد. پس نظم و پیشرفت یا ایستایی و پویایی، پیوسته به یکدیگر وابستهاند.[5]
این اصطلاحات از لحاظ تاریخی، همواره در علوم اجتماعی؛ بهخصوص در جامعهشناسی و علم اقتصاد بهکار رفتهاند. البته در حوزه اقتصاد، توسط جان استوارت میل از آگوست کنت به وام گرفته شده است.[6]
بنابراین ایستایی اجتماعی، علل نظم اجتماعی و ثبات جامعه را بهعنوان یک کل، مورد بررسی قرار میدهد و پویایی اجتماعی، نشیب و فرازهایی که این نظم بنیادی، پیش از رسیدن به مرحله نهایی اثباتی در مسیر خود پیموده است را ترسیم میکند.[7]
اجزای نظام اجتماعی
کنت در بررسی نظم اجتماعی، به اجزای تشکیلدهنده یک نظام اجتماعی میپردازد. البته او افراد جامعه را بهعنوان اجزای عنصری نظام اجتماعی تلقّی نمیکند.[8] او معتقد است "واحد راستین جامعه" همان خانواده است و در صورت لزوم، حداکثر میتوانیم به زوج اصلی تشکیلدهنده بنیاد خانواده ارجاع کنیم. بهنظر او، آن علم اجتماعی که کارش را با بررسی نیازها و گرایشهای افراد آغاز کند، محکوم به شکست است.( کوزر، 1383؛ ص33)
بنابراین خانواده بهعنوان پایهایترین واحد اجتماعی و پیشنمونه همبستگی اجتماعی، چارچوبی است که در آن، گرایشهای خودخواهانه بهنفع مقاصد اجتماعی سرکوب میشوند.( قائمینیا، 1379؛ ص29)
کنت در مجموع، سه عامل را برای همبستگی اجتماعی مطرح میکند:
1. زبان: زبان نخستین عامل همبستگی اجتماعی بوده و مانند ظرفی است که اندیشههای نسل گذشته و فرهنگ جامعه در آن ذخیره میشود. ما با مشارکت در یک جهان زبانی، در واقع، بخشی از یک اجتماع زبانی هستیم. زبان، ما را به همزبانیهای ما پیوند میدهد و بدون یک زبان مشترک، انسانها هرگز نمیتوانند به همبستگی و توافق دست یابند و در نتیجه هرگونه سامانی امکانپذیر نیست.( کوزر، 1383؛ ص33)
2. دین: زبان تنها یک میانجی رفتار است و نه راهنمای مثبت آن. جامعه علاوهبر زبان، به یک اعتقاد مذهبی مشترک؛ یعنی دین نیز نیاز دارد. دین، همان شیرازه نیرومندی است که افراد جامعه را با یک نظام عقیدتی مشترک بههم پیوند میدهد و از طرفی، هر حکومتی برای تقدیس و تنظیم رابطه فرماندهی و فرمانبری، به یک دین نیاز دارد.( همان، ص34)
3. تقسیم کار: سوّمین عامل، تقسیم کار است؛ که ارگانیسم اجتماعی را اینهمه پیچیده کرده است. کنت باور داشت که تقسیم کار، گذشته از تحوّل استعدادها و گنجایشهای فردی، از طریق ایجاد حسّ وابستگی به دیگران، باعث افزایش همبستگی انسان میشود.( با تلخیص همان، ص 34)
البته او نهادهای اجتماعی دین، زبان و تقسیم کار را مستقل از هم نمیدانست؛ بلکه هریک از آنها را برحسب سهمی که در ساختن سامان گستردهتر اجتماعی داشتند، درنظر میگرفت. از این نظر، او را باید یکی از پیشگامان تحلیل کارکردی جامعه بهشمار آورد؛ زیرا نهتنها تأثیر پدیدههای اجتماعی را بر نظامهای اجتماعی درنظر داشت؛ بلکه بر بستگیهای متقابل این پدیدهها نیز تاکید میورزید.( همان، ص35)
بهنظر کنت بررسی ایستایی اجتماعی، باید با پویایی اجتماعی که او آنرا مرادف با پیشرفت میدانست، ارتباط گریزناپذیری داشته باشد. اما او احساس میکرد که پویایی اجتماعی از ایستایی مهمتر است. همین تاکید او بر دگرگونی، علاقهاش را به اصلاح اجتماعی نشان میدهد.[9]
جامعهشناسی ایستا
تبیین: یکی از تقسیمبندیهای جامعهشناسی بهعنوان یک علم، تقسیم آن به جامعهشناسی ایستا یا سکونی و جامعهشناسی پویا است. در جامعهشناسی ایستا، جامعه را در زمان محدود و مکان معیّن مورد پژوهش قرار میدهند، میتوان گفت در وهله اول بهمثابه علم تشریح است؛ که چگونگی سازمان یافتن عناصر مختلف تشکیلدهنده اجتماع را مطالعه میکند. اما چون موضوع جامعهشناسی، تاریخ بشریّت است؛ که بهصورت قوم واحدی در نظر گرفته میشود، ایستایی به سهولت به تحلیل شالوده هر جامعه تبدیل میگردد و از آنجا که بیشتر از یک تاریخ، وجود ندارد، از راه مطالعه ایستایی، میتوان به ویژگیهای ساختی هر جامعه دست یافت.[10] در جامعهشناسی ایستا، اموری که اساس هر جامعه را تشکیل میدهند؛ چون آداب، اخلاق، صنعت، فرهنگ و پدیدههای مشابه دیگر، مورد بررسی قرار میگیرند؛ بدون آنکه به سیر تاریخی و اصل و منشأ آنها توجه شود.( وثوقي، 1374؛ ص29)
بهعبارتی، نخست، باید براساس یک طرح انتزاعی (Abstract) موقتی، نظم بشری را چنان بررسی کرد، که گویی بیحرکت است؛ بدینسان ما قوانین بنیادی (Fundamental) این نظم را که ضرورتا در همه اعصار و مکانها مشترک است، بهدست میآوریم. آنگاه بر چنین اساس منظمی میتوان به تبیین کلی آن تحوّل تدریجی دست زد. این تحوّل، چیزی جز تحقّق روزافزون نظام خاصّی که متناسب با طبیعت حقیقی بشر است، نیست.[11]
در بررسی ایستایی جامعهشناسی، قوانین کنش و واکنش بخشهای گوناگون نظام اجتماعی مورد بررسی قرار میگیرد؛ البته بدون در نظر گرفتن آن جنبش بنیادی؛ که همیشه در جهت تغییر تدریجی این قوانین کار میکنند. در ایستایی، تعادل روابط متقابل عناصر موجود در درون کل نظام مورد بررسی قرار میگیرد و از آنجاکه میان کل و اجزای یک نظام اجتماعی باید همیشه یک "هماهنگی خودانگیخته" (Spontaneous) برقرار باشد، اگر یک چنین هماهنگی را در درون نظام اجتماعی پیدا نکنیم، آنگاه با یک مورد آسیبشناسی روبرو خواهیم بود.( نوابخش، 1386؛ ص32)
ضعف ایستایی: ضعف آشكار انگاره ايستايي اجتماعي، ناديده گرفتن تطوّر، تحوّل و تغييرات اجتماعي است. اين انگاره، يا تحوّل را ناديده ميانگارد؛ يا اينكه تنها در سطح تغييرات كاركردي اجزا و عناصر موجود در درون كل، بدان اذعان کرده و به موضوع تحوّل از نظر توسعه و پیشرفت تدریجی توجه میکند؛ نه حرکتهای انقلابی. اين در حالي است، كه تحوّلات و دگرگوني، يكي از بارزترين پديدارهاي اجتماعي است. انقلابها و دگرگونيهاي مداوم اجتماعي، تغييرات صنعتي و فنآورانه، پيشرفتهاي چشمگير علمي، تغيير مناسبات اقتصادي و دگرديسي و گوناگوني نگرشها، باورها، ارزشها و هنجارهاي فرهنگي، پديدارهاي عامياند، كه سراسر تاريخ بشر را فراگرفتهاند. ناديده گرفتن اينهمه پديدارهاي مهم، از خلأ بزرگ نظري و روششناختي در رويكرد و انگاره ايستايي اجتماعي پرده برميدارد.( ریتزر، 1374؛ صص36 و 76-77)
جامعهشناسی پویا
تبیین: پویایی در آغاز، عبارتست از توصیف ساده مراحل متوالی که جوامع بشری طی کردهاند.( آرون، 1374؛ ص110)
جامعهشناسی پویا تغییرات و تطوّرات اجتماع را در طول زمان، بررسی و علل، آثار و نتایج آنرا تبیین میکند. مثلا به مطالعه خانواده ایرانی از آغاز تاکنون میپردازد و دگرگونیهای آنرا مشخص و علل این دگرگونیها را بیان میکند و در این تحقیق، از تاریخ بهره میگیرد.( وثوقی و نیکخلق، 1374؛ ص29)
از لحاظ پویاییشناسی اجتماعی، هیچ جامعهای چه ابتدایی و چه متمدّن، از دگرگونی برکنار نیست. ولی برخی جوامع، مرتبهها تندتر از جوامع دیگر تغییر میکنند. پویایی اجتماعی ملازم نوآوری در اجتماع است و از ذات زندگی اجتماعی سرچشمه میگیرد.[12]
پویایی تابع ایستایی است. براساس نظم هر جامعه انسانی است که فهمیده میشود که تاریخ چیست.( آرون، 1374؛ ص111)
ضعف: در پوياييهاي اجتماعي تنها به مطالعه پديدارهايي بسنده شده كه نوعي تحوّل و دگرديسي در آنها آشكار بوده است؛ وانگهي در سطوح ديگر، اين دگرگوني و تحوّل با مفهوم كشمكش و تضادّ نيز يكي گرفته شده است. در آخر ذکر این نکته لازم است که گرچه بنابر ملاحظات روششناختی، جدایی بررسی ایستایی از بررسی پویایی، مطلوب بهنظر میرسد، اما در واقعیّت تجربی، این دو بررسی به یکدیگر وابستهاند.( کوزر،1383؛ ص35)
جامعه ایستا و پویا
جامعه ایستا جامعهای است که در آن معمولا به نوآوری نمیپردازند و اخلاق اجتماعی، اسیر عرف است و نادیده گرفتن هنجارهای اجتماعی (و یا بهقول دورکیم، آنومی)، بهندرت در آن روی میدهد، سالخوردگان که خزانه سنّتها بهشمار میآیند، جامعه را میگردانند، تحرّک اجتماعی در آن بسیار اندک است و اصولا کارها بهنحوی ثابت انجام میگیرند. میتوان جوامع پیش از رنسانس اروپا را در شمار این جوامع قرار داد.
در مقابل جامعه ایستا، جامعه پویا قرار دارد. نمونه برجسته آن جامعه صنعتی است؛ که پیوسته در دست تغییر است، سنّتها گرامی نیستند، تحرّک اجتماعی و تحرّک طبقهای نسبتا بهآسانی تحقق مییابد. تفکّر انتقادی، ابتکار و حتی انحراف از هنجارهای اجتماعی فراواناند، افکار نو و افراد جوان، محور فعالیّت اجتماعی شمرده میشوند و زندگی پرتحوّل جامعه، همهکس را به تکاپو میاندازد.( آگ و نیم، 1354 ؛ ص480-478)[13]
رفتار جمعي[14]
كلمات كليدي: رفتار جمعي، رفتار گروهي، زمينه ساختاري، فشار ساختاري، باور تعميم يافته، بسيج نيروها،
كنترل اجتماعي
رفتار، شيوه معمول عمل و زندگي است. در روانشناسي، رفتار را واكنش فرد(چه در زندگي عادي و چه در اوضاع خاص اجتماعي)، تعريف ميكنند. «رفتار جمعي عبارت است از الگوهاي رفتاري بيساختار، خودانگيخته، هيجاني و پيشبينيناپذير. افرادي كه از رفتار جمعي پيروي ميكنند، در برابر محرك خاصي كه ممكن است شخص ديگر يا حادثه معيني باشد، واكنش نشان ميدهند.»[15]
بسياري مواقع روزنامهها يا ديگر رسانهها در مورد عصبانيت جمعي يا گروهي گزارش ميدهند، كه عده زيادي از مردم، بدون هيچ دليل آشكاري، دست به عملي زدهاند كه خلاف قانون يا هنجارهاي اجتماعي بوده است.
هر انديشه يا رفتار نامتعارف ميتواند به صورت يك بيماري همهگير، اثرات نامطلوبي را بر گروهها، شهرها و حتي كل جامعه بگذارد:
مشخصه مركزي در تعريف رفتار جمعي، عقيدهاي است كه حاكي از بازسازي يك جزء از واكنش اجتماعي است. البته براي آنكه رفتاري جمعي شود، اين عقيده بايستي به نوعي انتقال يابد كه مردم به نوعي كنش واداشته شوند. با اين وجود، هيچ شكل واحدي از ارتباط يا تعامل نيست كه جزء مشخصههاي تعريفي رفتار جمعي باشد. عقيده، ممكن است، بوسيله حركت بدن، علامت، شايعه، چهرهبهچهره، رسانههاي جمعي يا شكلگيري يك ايدئولوژي انتقال پذيرد.
شكل اين انتقال و ارتباط، ممكن است يك مكالمه و يا يك ارتباط يكسويه باشد. به همين ترتيب، شيوه بسيج مردم براي كنش نيز يكسان نيست. يك مورد، ممكن است از سوي كنشگري آغاز شود؛ كه صرفاً نمونهاي را بوجود ميآورد و قصد ندارد گروهي را به سوي كنشي، رهبري كند و ممكن است از سوي رهبري آغاز شود كه به صورت خودجوش سر برآورده است؛ يا ممكن است از سوي سازمان توطئهگری طراحي شده باشد. شكل ارتباط و تعامل در تعيين زمانبندي، محتوا، اندازه و گسترهی يك مورد رفتار جمعي بسيار حائز اهميت است.[16]
«رابرت پارك به عنوان واضع اين اصطلاح، در اثرش درباره رفتار جمعي، آن را اينگونه توصيف ميكند: رفتار جمعي از هر گردهمايي انساني نشأت ميگيرد كه در آن هر فرد، در اثر خلق يا وضع روحي –كه هر كس در آن سهمي دارد– و در شكليابي آن شركت داشته است، بسوي عمل يا انديشهاي رانده ميشود.»[17]
خصوصیات رفتار جمعی
اساساً اصطلاح رفتار جمعي را جامعهشناسان آمريكايي به كار ميبردهاند؛ اما بعدها توسط روانشناسان اجتماعي و دانشمندان علوم سياسي هم به كار گرفته شد. اين افراد، معتقد بودند كه رفتارهاي جمعي و گروهي، خصوصيات خاصي دارند كه آن را از ساير رفتارها متمايز ميسازد. این خصوصیات عبارتند از:
1. مشارکت افراد درگیر؛ اين رفتار، مشاركت تعداد قابل ملاحظهاي از مردمان را كه در فرايندي از تحريك متقابل درگير شدهاند، دربرميگيرد. اين مردمان به سوي گسترش حالات روحي مشترك، انگيزها و احساساتي سوق داده ميشوند كه آنان را به صورت يك جمع، پيوند ميدهد؛
2. موقعیت سیال رفتارها؛ رفتارهاي يادشده، در موقعيتي نسبتاً سيال و تعريفنشده، پيريزيشده، شكل يافته یا نمايان ميشود. در آغاز، بيان و تجلّي انگيزهها و احساسات، خودبهخودي و هدايتنشده است. اما رفتار جمعي ممكن است، در جهتهاي گوناگون گسترش یافته و شكل گيرد و اين امر به چگونگي بسيج انگيزهها و احساسات ابتدايي شركتكنندگان و به فرايندی بر همكنشی ميان آنها بستگي دارد»( گولد و كولب، 1376 ؛ ص442)
3. تمایز بین رفتار جمعی و گروهی؛ برخي از جامعهشناسان، ميان رفتار جمعي و رفتار گروهي، تمايز قائل ميشوند. رفتار گروهي، رفتاري متشكل است، که اعضاي گروه، داراي خواستهاي گروهي مشترك بوده و براي رسيدن به آنها، تشكيلاتي را به وجود آوردهاند. اعضاء، از طريق این تشکیلات، ميتوانند با يكديگر ارتباطي منسجم و طولانيمدت داشته باشند؛ اما رفتار جمعي به دليل هيجاني بودن، استمرار كمتري دارد.
كاركردگرايان معتقدند، مردم در رفتار جمعي، نميتوانند عقلاني عمل كنند؛ زيرا دليل ترس و اضطراب خود را نميدانند و رفتار آنها منشأ مشكل را هدف قرار نداده است. «رفتار غير عادي ميتواند تلاشي ناآگاهانه در مسير حل مشكلاتي به شمار آيد، كه نه شناخته و نه تعريف شدهاند. رفتار جمعي، رفتاري غير سنتي است؛ بدان معنا كه چنين رفتاري به روشني تعريف نشده و در چارچوب هنجارهاي فرهنگي صورت نميگيرد؛ زيرا تعاريف فرهنگي و هنجارهاي اجتماعي، تا حدود زيادي تعيينكننده و محدودكننده رفتارهاي اجتماعي هستند؛ در صورتي كه در رفتارهاي جمعي، چون هیستری، تودهاي يا هراس جمعي و ...، ملاحظات فرهنگي بسيار ناچيز بوده و احتمال بروز ناهنجاري زياد است.[18]
عوامل تعيينكننده رفتار جمعي
نيل اسملسر اشكال رفتار جمعي را شامل هراس، هيجان جمعي(شامل هوس جمعي، رونق تجاري، موقعيتسنجي و احياي ديني)، طغيان خصومتآميز، جنبش معطوف به هنجار(شامل جنبش اصطلاحي) و جنبش معطوف به ارزش(شامل انقلاب سياسي و ديني، شكلگيري فرقهها و جنبشهاي ناسيوناليستي و غيره) ميداند. وي شش شرط را به عنوان عوامل اوليه و تعيينكننده رفتار جمعي ذكر نموده است:
1. زمينه ساختاري؛ به معناي آن است كه ساختار جامعه بايد به گونهاي باشد، كه شكل خاصي از رفتار جمعي در آن به وقوع بپيوندد. به عنوان مثال جامعهاي كه اعتراض و تظاهرات در آن ممنوع است، زمينه مساعدي براي چنين رفتارهاي خود انگيختهاي فراهم ميسازد.( كوئن، ص324 تا ص327 و اقبتاس اسملسر؛ همان، ص20 تا 26)
2. فشار ساختاري؛ هنگامي كه فشاري بر جامعه تحميل ميشود، مردم، اغلب براي يافتن راه حل پذيرفتنی، به همكاري با يكديگر ترغيب ميشوند. براي مثال بحران اقتصادي در جامعه، افراد را دچار ناراحتيهاي روحي کرده و با يكديگر در سرپيچي از نظم حاكم متحد ميكند؛(كوئن، 1384؛ 324 تا 327)
3. باور تعميميافته؛ قبل از اينكه راهحلي دستهجمعي براي يك مسأله يافت شود، بايد همه بپذيرند كه چنين مسألهاي وجود دارد، بنابراين مسأله بايد شناخته شود، افكار عمومي به آن توجه كنند و راهحلهاي ممكن براي آن ارائه شود.
4. عوامل شتابدهنده؛ براي ظهور رفتار جمعي، بايد نخست رويداد مهمي افراد را به واكنش جمعي وا دارد. اين رويداد خاص اغلب با شايعه، مبالغه آميز ميشود و در نتيجه، به صورت چشمگيرتري جلوه ميكند.
5. بسيج براي اقدام: هنگامي كه رويداد شتابدهنده رخ داد، گروه براي اقدام، بسيج ميشود. اين نوع سازمان كه اعضاي آن با شتاب گرد آمدهاند، بسيار بيساختار است و بافت منسجمي ندارد. به عنوان مثال، دستگيري و كشته شدن گروهي از مردم ايران در حكومت نظامي زمان شاه، موجب ايجاد موجي از اعتراضات شد و رهبراني از ميان جمعيت برخاسته و مردم را بر ضد حكومت بسيج کردند که در نتیجه آن، جمعيت، شعار و فرياد خشمآلود سر داده و با نيروي نظام شاه، درگير شدند.
6. عمليات كنترل اجتماعي؛ موفقيت تلاشهاي جمعي افراد، عمدتاً تابع مكانيسمهاي كنترل اجتماعي در جامعه است. «كنترلهاي اجتماعي را ميتوان به دو نوع گسترده تقسيم كرد:
الف) كنترلهاي اجتماعي كه شرايط مساعد ساختاري و فشار را به حداقل ميرسانند؛ در معناي وسيع، اين كنترلها از وقوع يك مورد رفتار جمعي جلوگيري ميكنند، زيرا به عوامل نامعين حمله ميبرند؛
ب) كنترلهاي اجتماعي، كه صرفاً پس از آنكه يك مورد جمعي آغاز به شكلگيري و تحقق نماید، بسيج ميشوند. دسته اخير تعيين ميكنند كه يك مورد جمعي، با چه سرعت، تا چه اندازه و در چه جهاتي بروز خواهد نمود.»( اسملسر؛ 1380؛ ص24)
گروههاي اجتماعي
كلمات كليدي: گروههاي اجتماعي، گروههاي نخستين، گروههاي دومين، گروههاي اختياري و غير اختياري، گروههاي عضويت ، گروه مرجع، گروههاي اقليت
گروه، مترادف Groupe در زبان فرانسه است كه خود از واژه ایتالیایی Grouppo به معنای گره، حلقه، عقده و بسته آمده است و ظاهراً به مجموعه افراد و اشیای گردآمده در یك محله گفته میشود. در زبان فارسی، گروه دارای مفاهیم: دسته، جمع، فرقه، جمعیت و مجموعهای از اشخاص است و درباره حیوانات و اشیاء واقع و مستقر در یك محل، موضع، موقع و...نیز اطلاق میگردد».[19]
جامعهشناسان درباره تعریف مفهوم گروه توافق ندارند به هر حال شاید پذیرفتهترین تعریف گروه را بتوان به صورت زیر ارائه کرد: «گروه مرکب از تعدادی از انسانهاست که با یکدیگر روابط متقابل داشته، از عضویت خود در یک جمع(که اعضای آن از یکدیگر انتظار اعمال و رفتار مشترکی دارند)، آگاهند».[20]
گروه اجتماعی عبارت از تجمع دو یا عدهای افراد است که بیشتر بوسیله نیروی پیوندبخش(وجه شبه) با یکدیگر ارتباط دارند و میان آنها کنش متقابل اجتماعی برقرار است. انسانها دائما با یکدیگر در ارتباطند و این ارتباط به اشکال گوناگونی مانند زن و شوهر، خانواده، جمع دوستان، همسایگان، باشگاههای ورزشی و تشکیلات متعدد متجلی میشود. این ارتباطات به هر شکلی که ظاهر شود گروهی را تشکیل میدهد كه شامل افرادی با تجربیات، وابستگیها و خواستههای مشترك است. «به زبان سادهتر، افراد در عین حال كه فردیت خود را حفظ میكنند، به عنوان عضو یك گروه، خود را "ما" نیز میخوانند. مفهوم "ما" نشان میدهد كه فرد خود را متعلق به یك گروه میداند».[21]
فرق گروه اجتماعی با شبه گروه
برای واضحتر شدن مفهوم گروه اجتماعی باید آن را با پدیده اجتماعی مشابهای که از آن تحت عناوین «شبه گروه»، «گروه اتفاقی» یا گروه بیشکل نام میبرند متمایز کرد. در شبه گروه تعداد و دارا بودن لااقل یک خصوصیت مشترک مطرح است و به هیچ عنوان وجود ارتباط و پیوند رسمی یا غیر رسمی بین افراد مطرح نیست. شبه گروه به 4 دسته تقسیم میشود: دسته، تجمع(جماعت)، انبوه خلق و عامه(حضار). هرگونه اجتماع طبیعی مردم در کنار هم را "تجمع" میگویند؛ مانند مسافرین هواپیما یا اتوبوس. تجمع ممکن است بعد از مدتی به گروه تبدیل شود. "دسته" تعدادی از افرادی هستند که صرفا یک ویژگی مشترک دارند مانند دستهای از افراد بلندقد یا افراد متولد یک سال مشخص که به آنها راه هم گفته میشود. انبوه خلق[22]، اصطلاحی که توسط گوستاولوبون مطرح شده و از مشخصات آن وجود احساسات و هیجانات آنی، نداشتن تشکل و سازمان منسجم، ناپایداری روابط به دلیل احساسی بودن، نداشتن طرح قبلی و ... است. عامه مردم یا حُضار[23] مفهومی است که نسبت به انبوه خلق نزدیکی و شباهت بیشتری با گروه دارد. وسعت آن از انبوه خلق بیشتر است. تشکیل عامه مردم اتفاقی نبوده و با تصمیم و طرح قبلی است افراد زمینه عاطفی مشترک دارند فرصت تلقینپذیری در حضار کمتر از انبوه خلق است.
تقسیمبندی گروههای اجتماعی
چارلز هورتون كولی(1929-1864) گروههای اجتماعی را به گروههای نخستین و دومین تقسیم میكند. وی اصطلاح گروه نخستین را برای توصیف گروههایی چون خانواده، دوستان، همسایه و همسالان به كار برد. «ویژگیهای گروههای نخستین عبارتند از:
1. تعداد اندك اعضا، داشتن روابط مستقیم و نسبتاً دیرپا با یكدیگر؛
2. وجود احساسات صمیمی و وفاداری و مناسبات عاطفی؛
3. داشتن روابط دوستانه به خاطر خود روابط، نه به خاطر بهرهگیری از آن؛
4. وجود همكاری نزدیك و صمیمانه اعضا نسبت به یكدیگر».[24]
گروههای دومین نیز گروههایی رسمی هستند كه در آن، روابط افراد، كمتر از گروههای نخستین، متكی بر احساسات و عواطف است. ویژگیهای گروه دومین عبارتند از:
1. از حجم و وسعت گستردهتری در مقایسه با گروههای نخستین برخوردارند.
2. تماسهای چهره یا مستقیم بین اعضا كمتر دیده میشود یا اصلاً رواج ندارد.
3. روابط بین اعضا نه طبیعی است نه خود به خودی بلكه تابع ضوابط خاصی است و روابط آنها رسمی است كمتر صمیمیت دارند.( قنادان، 1375، ص 116)
گروههای اختیاری و غیر اختیاری، تقسیمبندی دیگری از گروههای اجتماعی است. در برخی موارد فرد گروهی را انتخاب میكند كه شخصاً به عضویت در آن علاقهمند است. به این نوع گروه، گروه اختیاری یا ارادی میگویند؛ مانند دانشجویان یك دانشگاه. باوجود این گاهی افراد بدون انتخاب خود، درون گروهی قرار میگیرند كه گروههای غیراختیاری میگویند. مانند سربازانی كه به ارتش اعزام میشوند.
دسته دیگر از گروههای اجتماعی شامل گروههای عضویت و گروههای مرجع هستند. انسان در برخی گروهها عضویت دارد؛ ولی رفتار بعضی از گروههای دیگر را به عنوان الگو برمیگزیند؛ مثلاً فردی عضو انجمن دانشجویان است، اما رفتاری را كه برای خود به عنوان الگو میپذیرد، مربوط به انجمن استادان است. برای چنین فردی انجمن دانشجویان، گروه عضویت و انجمن استادان، گروه مرجع است. بنابراین گروه مرجع گروهی است که فرد عضو آن نیست ولی ارزشها و هنجارهای آن گروه برای او پذیرفته و مقبول است. گروههای مرجع از این نظر اهمیت دارند كه رفتارها، آگاهیها وایدئولوژیها و افكار معینی را به افراد القاء میكنند.( قنادان، 1375، ص 118)
دسته دیگری از گروههای اجتماعی با نام گروههای اقلیت وجود دارند که به گروهی از افراد كه از اكثریت افراد جامعه به نوعی متمایز باشند، گفته میشود. مثلا اقلیتهای نژادی و مذهبی در ایران از این دستهاند.
اخلاق گروهي[25]
كلمات كليدي : اخلاق گروهي، تقسيمات اخلاق، اخلاق شخصي، اخلاق گروهي
رفتار، افعال و تفكرات انسانی به وسیله اخلاق قضاوت میشوند. درستی و نادرستی در روابط انسانی، حس مسئولیت فردی و اجتماعی، نیكو و زشت شمردن امور در حوزههای مختلف براساس نگرشهای متفاوت به هستی، به وسیله اخلاق مورد داوری قرار میگیرند. اخلاق راهنمای عمل فرد بر مبنای ارزشها در یك حوزۀ ایدئولوژیك مشخص و ترازوی رفتار، اعمال و تفكرات خوب و بد افراد است.
تقسیم کلان اخلاق
هنجارهای اخلاقی در یک تقسیم کلان به دو دسته تقسیم میشوند:
1) اخلاق شخصی؛ كه ناظر به رشد و شكوفایی شخصی است.
2) اخلاق گروهی؛ كه ناظر به امور اجتماعی است. برای مثال؛ اینكه شخص مراقب باشد عمرش را به بطالت نگذراند، مربوط به اخلاق فردی است و اینكه به دیگری ظلم نكند و حقوق كسی را پایمال نكند مربوط به اخلاق اجتماعی است.
انواع گروه و تعریف آن
جامعهشناسان سه نوع گروه را از هم متمایز نمودهاند.
الف) گروههای اتفاقی: تعدادی از افراد كه به طور اتفاقی در یك زمان و مكان با انگیزۀ واحدی جمع شدهاند؛ مانند گروه مسافران.
ب) گروههای مشترک: تعدادی از افراد كه ویژگیهای مشتركی دارند؛ مانند گروههای همسن، قومی، نژادی، جنسی و یا شغلی.
ج) گروههای سازمان یافته: تعداد افرادی كه در نوعی الگوی سازمان یافتۀ روابط متقابل و منظم سهیمهستند؛ مانند اعضای یك باشگاه ورزشی یا كارمندان ادارات مختلف كه در الگوهای سازمان یافته روابط متقابل و تكراری شریك میباشند.
اخلاق گروهی
«اخلاق گروهی»[26]عبارت است از؛ «مجموع اصول اخلاقی حاكم بر یك گروه كه توسط اعضای آن گروه پذیرفته شده است، و نقض آنها در بین اعضاء ناپسند شمرده میشود».
اخلاق گروهی یا جمعی، با توجه به سه نوع گروه كه متمایز شد، سطوح متفاوتی پیدا میكند. در گروه نوع اوّل كه افراد به طور اتفاقی و فقط با انگیزۀ واحدی جمع شدهاند، اصول اخلاقی آنها، یك سری اصول عامی است كه ضمانت اجرایی ندارد و ممكن است با یك حادثۀ خاص و یا در یك شرایط خاص، نقض شود؛ مانند اینكه تماشاگران بازی فوتبال، اصولی اخلاقی چون رعایت حقوق دیگران، حفظ اموال عمومی، تشویق به موقع تیم مورد علاقه و... را پذیرفتهاند؛ ولی در صورت بازنده شدن تیم، ممكن است این اصول اخلاقی به راحتی نقض شود.
در گروه نوع دوم، افراد با ویژگیهای مشتركی كه دارند و در یك رده جای میگیرند، اخلاق گروهی، یك نوع ضمانت اجرایی درون گروهی پیدا میكند. اعضای گروه با سرزنش كردن و ابراز تنفر نسبت به ناقض این اصول اخلاق گروهی، یك گونه ضمانت ایجاد میكنند؛ برای مثال، وقتی میگوئیم اخلاق زنانه، اخلاق مردانه، اخلاق جوانان و…، اگر فردی كه در این ردهها جای میگیرد، بخواهد آن اصول اخلاقی را نقض نماید با سرزنش اعضای گروه مواجه میشود و به همین خاطر به راحتی نقض نمیشود.
در گروه نوع سوم كه افراد در نوعی الگوی سازمان یافته روابط متقابل و منظّم، شریك هستند، اخلاق گروهی ضمانت اجرایی برون گروهی دارد. اخلاق گروهی در چنین گروههایی به صورت قوانین بر اعضای گروه حاكم است و ناقض آنها مجازات میشود. برای مثال كارمندان یك اداره، اگر از قوانین تخلّف نمایند و یا اگر اعضای عضو یك اتحادیه یا باشگاه، از قوانین حاكم بر آنها تخلّف نمایند، توسط ناظران، مجازات میشوند.[27]
حقوق مدني[28]
كلمات كليدي: حقوق مدني، حقوق عمومي، قانون، قانون مدني
«حقوق مدني، مجموعه قواعدي است كه احوال شخصيه شهروندان يك جامعه را تعيين ميكند، مالكيت خصوصي و حقوق اصلي را كه شهروندان ميتوانند در برابر هم به دست آورند و راههاي كسب، انتقال و زوال آن حقوق را سازمان ميدهد.»[29]
بطور كلي حقوق مدني حقوق مالي و حقوق غيرمالي اشخاص است. البته براي مطالعه اين حقوق، بحث از صاحب حق (شخص طبيعي و شخص حقوقي) و موضوع حق (اموال) نيز لازم است. به علاوه حقوق مدني نبايد فقط افراد را به طور انفرادي مورد نظر قرار دهد، بلكه بايد اجتماعات ايشان، بويژه خانوادگي را نيز مطالعه و بررسي كند.
عبارت حقوق مدني و سير دگرگوني آن
اصطلاح حقوق مدني از یوريس کيويليس[30] در حقوق رم گرفته شده است. كيويليس[سیویلیس] به معناي شهروند است. یوريس كيويليس، همان معناي شهروند را دارد كه از ترجمههاي لاتيني به وسيله زبان سرياني به زبان عربي راه پيدا كرده؛ كه اين اصطلاح، به تدريج در نگاشتههاي فارابي و ديگر حكيمان اسلامي بازتاب ويژهاي يافت. یوريس كيويليس يا قانون مدني ويژه شهروندان در برابر يوس گنيتیوم[31] يا قانون عام قرار داشت كه بردگان و بيگانگان را در برميگرفت. به همين مناسبت در تمام قرون وسطي، وقتي سخن از حقوق مدني ميشد، مقصود حقوق رم بود كه در برابر حقوق كليسا استعمال ميشد؛ ولي رفتهرفته حقوق مدني، مفهوم اصلي خود را از دست داد و به معناي "حقوق خصوصي" در مقابل حقوق عمومی بود. علت اين تغير هم از بين رفتن قدرت امپراطوري رم بود.[32]
پس از برچيده شدن اساس حكومت رم، حقوق عمومي، متروك و بيفايده ماند و هركس نامي از حقوق رم يا حقوق مدني ميبرد، مقصود حقوق خصوصي روميان بود، كه مورد تقليد بسياري از ملتها، از جمله فرانسويان قرار گرفت. «پس از انقلاب كبير فرانسه در سال 1789 اصطلاح حقوق مدني جايگزين حقوق خصوصي شد. چنانكه قانون 1804 ناپلئون نيز به اين نام خوانده شد و امروز به نام قانون مدني ناپلئون مشهور است»( ساكت، 1376؛ ص43)
در ايران نيز چون نويسندگان قانون، با تمدن و فرهنگ فرانسه آشنايي پيدا كردند، در سال 1307 قانون مدني را پديد آوردند.
موضوع حقوق مدني و منابع آن
«حقوق مدني، روابط اشخاص را تنها از اين لحاظ كه عضو جامعه و مدينه هستند، تنظيم ميكند و توجهي به خصوصيتهاي مربوط به مشاغل گوناگون ندارد. اشخاص، اموال و خانواده، موضوع و قلمرو اساسي حقوق مدني است».( كاتوزيان، 1373؛ ص 88)
در يك نگاه، قلمرو حقوق مدني عبارت است: حقوق و وضع اشخاص و وابستههاي آنها به خانواده و مال. به عبارتي 4 دسته كلي 1- اشخاص و خانواده، 2- مالكيت 3- قراردادها و مسئوليتهاي مدني 4- ارث.( . ساكت، 1376، ص 50)
منابع حقوق مدني در هر كشوري با هر شيوه حقوقي، عبارت است از قانون[33]، عرف[34]، رويه قضايی و عقايد دانشمندان حقوق. قانون مهمترين منبع حقوق مدني است و قواعد مربوط به اين رشته را در درجه اول بايد در قانون جستجو كرد. از مهمترين قوانين مربوط به حقوق مدني در ايران قوانين زير هستند:
1- قانون مدني كه داراي 1335 ماده و مشتمل بر سه جلد است. جلد اول در 1307 به تصويب رسيد، شامل 955 ماده، و جلد دوم از ماده 956 تا 1256 و جلد سوم كه در 1313 به تصويب رسيده ماده 1257 تا 1335 آمده است. در جلد اول از فقه اسلامي بهره گرفته شده است و در جلد دوم و سوم در برخي موارد از قوانين بلژيك و فرانسه و سوئيس استفاده شده است. در اين قانون بعد از انقلاب اسلامي بخصوص در سال 1370 اصلاحاتي انجام شد.
2- قانون امور حسبي (اموري كه دادگاهها مكلفند، نسبت به آن امور اقدام نموده و تصميمي اتخاذ نمايند. بدون اينكه رسيدگي به آنها متوقف بر وقوع اختلاف و منازعه بين اشخاص و اقامه دعوي از طرف آنها باشد.) مصوب 1319 كه شامل مقرراتي راجع به قيموميت و امور راجع به تركه ميت و موارد ديگر است.
3- قوانين روابط موجر و مستأجر مصوب 1356 و 1362 و پس از آن 1376.
4- قانون مسئوليت مدني مصوب 1339 مشتمل بر 16 ماده كه مقررات مربوط به ضمان قهري است
5- قانون حمايت خانواده مصوب 1353 مشتمل بر 28 ماده كه قواعد جديدي در زمينه حقوق خانواده مقرر داشته است. برخي از اين قوانين بعد از انقلاب اسلامي منسوخ شد.
6- قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق، مصوب 1370 و 1371 كه مقرراتي براي حمايت از خانواده و حقوق زن است.[35]
آزادي هاي مدني
كلمات كليدي : آزادي، آزادي هاي مدني، آزادي بيان، آزادي اجتماعات، جان استوارت ميل، بنجامين كنستان،
امانوئل كانت، روسو، جان لاك، حقوق بشر، انديشه¬ي سياسي،
اصطلاح "آزادي" معادل واژهی(Liberte) در زبان فرانسه و ريشهی لاتين آن(Libertas) است؛ كه به مفهوم فقدان جبر و دوري از قيد و بند ميباشد. آزادي، وضع، حال و رفتاري است كه در آن، شرايط و روابط جبري و سنگيني قدرت محسوس نباشد و بازدارندهی حركت ذاتي و طبيعي آدمي نشود.[36]
آزاديهاي مدني آنگونه آزاديهاي شخصي و اجتماعي است كه بر روابط مدني شخص حاكم است و قانون از آن در برابر هر گونه دستاندازي پشتيباني ميكند، مگر آنكه با خير يا مصلحت همگاني ناسازگار باشد. آزادي مدني يكي از مفاهيم اساسي انديشهی سياسي دموكراتيك جديد است و در وسيعترين معناي خود دلالت دارد بر آزادي فرد براي هر عمل شخصي، داشتن اموال و استفاده از آنها، آزادي عقايد ديني و پرستش و آزادي بيان و عقيده. در نظام قانوني، قانون از اين آزاديها در برابر دستاندازي دولت یا هر کس دیگر حمایت میکند و اساسا حقی است در برابر دستاندازی دولت. بعضی از تعریفها معنای فردي را به در امان بودن شخص و دارايي يا عقيدهی او از دخالت خودسرانه حكومت، محدود كردهاند.[37]
گاهي از آزاديهاي مدني يا شمارش آنها نام برده ميشود، مانند آزادي گفتار، نوشتار، نشر، گرد آمدن و تجمع قانوني، آزادي جنبش و انجمن و سازمان يافتن بدون تهديد مجازات يا دخالت. وقتي بنا بر شمارش آزاديهاي مدني باشد، فهرست آنها بر حسب جامعههاي گوناگون مختلف ميشود و يك فهرست يگانه براي تمام جامعهها نميتوان از آنها تهيه كرد ولي از جهت سياسي، آزادي عقيده، بيان و اجتماع و نشر عقيده، آزاديهاي اساسي است كه همهی قوانين اساسي دموكراتيك در مورد آنها همرأيند و معمولا اين آزاديها و حقوق در قوانين اساسي كشورها تضمين ميگردد.[38] تلاشهايي كه جهت ارائهی تضمينهاي قانوني براي آزاديهاي مدني صورت گرفته است، بازتاب اهميت اين آزاديها است.[39] در بسياري از كشورها گروه فشاري براي حمايت از چنين آزاديهايي وجود دارد. در انگليس، "شوراي ملي آزاديهاي مدني" و در آمريكا، "اتحاديه آزاديهاي مدني" در صحنه هستند.[40]
آزادي بيان
آزادي بيان يكي از آزاديهاي مدني بنيادين تلقي ميشود كه در برگيرندهی هر دو ارتباط نوشتاري و گفتاري است و در نخستين نگاه، به نظر ميرسد كه با دمكراسي رابطهاي آشكار و مستقيم دارد: بيان آزاد مستلزم دموكراسي و دموكراسي مستلزم بيان آزاد است. بر عكس، نظامهاي تامگرا از آزادي بيان جلوگيري ميكنند زيرا ثبات آنها را تهديد ميكند. معمولا براي آزادي بيان چهار دليل عرضه ميشود.
1- آزادي بيان به رشد شخصي فرد كمك ميكند.
2- زمينهی را براي حقيقت جويي فراهم ميسازد.
3- مانع سوء استفاده از قدرت سياسي ميشود.
4- به شهروندان كمك ميكند تا در حوزهی عمومي سياست دست به انتخاب آگاهانه بزنند.
در واقع، موضوع آزادي گستردهی بيان تنها به پشتوانهی تحولات فلسفي دوران روشنگري در سدههاي هفدهم و هجدهم(تحولاتي كه بر وجود معيارهاي دقيق براي شناخت، يعني بر روش علمي تاكيد داشتند و بيش از بيش بر شأن و مقام فرد تكيه ميكردند) قوت گرفت و با دموكراسي پيوند يافت. روش علمي، با سودمنديهاي متعددش براي دفاع ملي و رفاه مادي، اين حقيقت تازه تعريف شده را به صورت هدفي درآورد كه براي جامعه سياسي اهميت غيرقابل ترديد داشت.[41]
آزادي اجتماعات
آزادي اجتماعات نيز يكي ديگر از آزاديهاي مدني است. آزادي اجتماعات در بسياري از قانونهاي اساسي به صراحت تأييد شده و در نظامهاي دموكراتيكي كه قوانين اساسي مكتوب ندارند در عمل به صورت اعلاميه از آن حمايت ميشود. حق آزادي اجتماعات هنگام امضاي منشور كبير از سوي "جان" پادشاه انگلستان در 1215 م، به عنوان امتيازي براي نجبا در عرضهی دادخواست به پادشاه پديد آمد. چند قرن بعد به مرور زمان استنباط دموكراتيكتري در مورد آزادي اجتماعات مطرح شد. نخستين اصلاحيهی قانون اساسي ايالات متحده در سال 1791م، آزادي بيان و آزادي قلم، آزادي اجتماعات و آزادي عرضهی دادخواست را به يك اندازه مهم و اساسي تعبير ميكند. همه شش كشوري كه پيش از سدهی بيستم قانون اساسي داشتند. (آرژانتين، بلژيك، لوكزامبورك، نروژ، سوئيس، و ايالات متحده) در قانون اساسي خود آزادي اجتماعات را به رسميت شناختند يا به آن اشاره كردند. در چند دههی اخير كشورهاي بيشتري داراي قانون اساسي شدهاند، و چندين كشور، از جمله آلمان، ايرلند، ژاپن، ايران و...موادي دربارۀ آزادي اجتماعات در قانون اساسي خود گنجاندهاند كه بازتاب نخستين اصلاحيهی قانون اساسي ايالات متحده است. فزون بر اين، چندين عهدنامهی بينالمللي، از جمله "اعلاميه جهاني حقوق بشر"(ماده 20)، "عهدنامهی بينالمللي حقوق مدني و سياسي"(مادۀ 21)، "پيمان اروپا"(مادهی 11) و "منشور آفريقايي حقوق بشر و حقوق ملتها"(ماده 11) در بر دارندهی حق تشكيل اجتماعاتند.( مارتين ليپست، 1383، ص15)
ديدگاهها و نظريات صاحبنظران راجع به آزاديهاي مدني
"جان استوارت ميل"(1873-1806) يكي از برجستهترين چهرههاي آزادي خواهي و آزادانديشي غرب در حركت به سوي جامعه مدني ميباشد. ميل در مقام فيلسوف معروف انگليسي و عالم اقتصادي ميگويد: «اگر قبول داريم كه جوامع بشري بايد رو به ترقي برود و اگر صحيح است كه ترقي بشر منوط به حفظ و دفاع آن اصول و وسايلي است كه به جهت ترقي لازم و مفيد است، پس بايد هر جامعهاي اعضاي خود را آزاد بگذارد كه هر نوع عقيده و فكري را كه بخاطرشان ميرسد بگويند و بنويسند و افكار ديگران را بشنوند و بخوانند و در آن بحث كنند.»[42]
ميل در جايي ديگر ميگويد: «اگر تمامي نوع بشر به استثناي يك نفر معتقد به عقيدهی واحدي باشند و آن يك نفر برخلاف آن عقيده باشد، مبادرت كردن تمامي بشر به اينكه آن يك نفر را ملزم به سكوت نمايند همان قدر بر خطا و ناحق است كه آن يك نفر در صورتي كه اختيار و قدرت داشته باشد، بخواهد كه تمامي نوع بشر را ملزم به سكوت كند...اگر اكثريت بنا شود كه در آزادي شخصي دخالت كنند، تنوع را از بين ميبرد و تنوع براي ترقي جامعه بشري كمال اهميت و لزوم را دارد. مردم بالفطره مختلفند و بايد حق اين را داشته باشند كه اختلافات فطري خود را نشو و نما بدهند...جامعهاي كه در آن بتوان به خوشي زندگي كرد و از عضويت در آن راضي و خوشحال بود، جامعهاي است كه در آن اذهان و افكار و صفات شخصي مردم تنوع داشته باشد.»[43]
به طور كلي از نظر جان استوارت ميل مهمترين ارزش زندگي در آن است كه بتوانيم از مداخله ديگران در زندگي خود ايمن باشيم. ميل ضمن توضيح آثار ناشي از سركوبي عقيدهی مخالف و بستن دهان طاغيان فكري با ذكر شواهد تاريخي نشان ميدهد كه چگونه حكومتهاي خودكامه به علت نشنيدن انتقادهاي وارد بر آراء خود و ايجاد ترس و وحشت براي طرحكنندگان عقايد مختلف، خود و جوامع خود را در كام هلاكت انداختهاند.
"بنجامين كنستان" از ديگر نظريهی پردازان برجستهی آموزهی ليبراليسم، جامعه مدني را تجليگاه حقوق و آزاديهاي مدني ميداند و معتقد است كه آزاديهاي سياسي و آزاديهاي مدني مكمل يكديگرند و با هم تركيب ميشوند.[44]
"جان لاك" آزادي مدني را آزدي انسان در جامعه ميداند به شرطي كه زير حاكميت هيچ قدرت ديگري كه به آن رضايت داده است، نباشد. وي شروط زير را از جمله شرايط وجود آزادي مدني در جامعه ذكر مينمايد:
1- اول اينكه بايد قدرتي مشروع با رضايت كساني كه تابع آن هستند شكل گيرد.
2- دوم اينكه قانون وضع شده از سوي قدرت مشروع بايد با اهدافي كه قدرت بر پايهی آن تشكيل يافته است، سازگار باشد.
3- سوم اينكه حكومت بايد بر اساس قوانين پايدار اداره شود.
4- چهارم اينكه هيچ انساني نبايد تايع ارادهی دلبخواهانه و خودخواهانهی انساني ديگر باشد.( صناعي، 1381، ص 148)
"روسو" نيز راه رسيدن به آزادي مدني را قرارداد اجتماعي ميداند و معتقد است با قرارداد اجتماعي ميتوان از آزادي طبيعي به آزادي مدني رسيد.( مينوي، 1333، ص 17)
"كانت" نيز به عنوان ديگر نظريهیپرداز اين عرصه، بر آن بود كه آزادي مدني و سياسي افراد بايد بر اساس چارچوبي قانوني و حقوقي قانونمند بشود و بر اين نكته اصرار داشت كه قوانين اساسي و چارچوب حقوقي و قانونياي كه ضمن صيانت و حراست از آزاديهاي مشروع و قانوني افراد، آن آزاديها را به حداكثر ميرساند بايد به خرد ناب و عقل غير آميخته با دادههاي تجربي تعيين شود.[45]
جمع بندي
به طور كلي آزاديهاي مدني هم شامل آزاديهاي سياسي، عقيدتي از مبناي نظري و عملي ميشود و هم شامل آزاديهاي مدرن اجتماعي.
آزاديهاي مدني حقوقي است كه توسط دولتها براي افراد شناخته شده است كه معمولا اين حقوق در قوانين اساسي كشورها تضمين ميگردد. آزاديهاي مدني نشانه جوامع دموكراتيك است و يكي از ارکان دموكراسي است و ميتواند راه پيشرفت و آباداني را هموارتر سازد. آزاديهاي مدني و حقوق بشر ارتباطي نزديك با يكديگر دارند و همهی دولتها دست كم حرف آن را ميزنند اما حقيقت اين است كه آزادي سياسي واقعي فقط در معدودي از كشورها وجود دارد. حتي در كشورهايي كه نظام سياسي آنها از نوع ديكتاتوري يا استبدادي همه جانبه (توتاليتاريسم) است، كوششهايي گاه بسيار ناچيز در جهت احترام به آزاديهاي فردي صورت گرفته است تا به شرايط كشورهاي ثروتمند توسعه يافته براي اعطاي كمك گردن نهاده باشند. فشارهاي به موقع را كه دولتهاي غربي در زمينهی آزاديهاي مدني وارد آوردهاند ميتواند عاملي مهم در سقوط حكومتهاي كمونيست اروپاي شرقي و اتحاد جماهير شوروي به شمار آورد.
[1] sociological analysis
[2] ازين منابع بيشتر بهره گرفته شده است:
1-بودون، ریمون؛ مطالعاتی در آثار جامعهشناسی کلاسیک، پرهام، تهران، مرکز،1383، چاپ اول، ص 10-5.
2-سووه، توماس؛ فرهنگ اصطلاحات اجتماعی و اقتصادی، ترجمه آزاده، تهران، مازیار، 1354، چاپ اول، ص 346.
3- آبرکراجی، هیل، ترنر؛ فرهنگ جامعهشناسی، ترجمه پویان، تهران، چاپخش، 1367، اول، ص 364- 362.
[3] Social Dynamics and Social Statics
[4] August Comte; 1798-1857
[5] کوزر، لوییس؛ زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی، محسن ثلاثی، تهران، علمی، 1383، ص32.
[6] کولب، ویلیام.ل و گولد، جولیوس؛ فرهنگ علوم اجتماعی، گروه مترجمان، تهران، مازیار، 1376، ص133
[7] آرون، ریمون؛ مراحل اساسی اندیشه در جامعهشناسی، باقر پرهام، تهران، علمی و فرهنگی، ص111.
[8] قائمینیا، علیرضا؛ درآمدی به منشا دین، قم ، معارف، 1379، ص29
[9] ریتزر،جورج، نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، تهران، علمی، 1374، جاپ چهارم، ص17.
[10] وثوقی، منصور و نیکخلق، علی اکبر؛ مبانی جامعهشناسی، تهران، خردمند، 1374، ص80
[11] نوابخش، مهرداد؛ مبانی نظریه در جامعهشناسی، تهران، پردیس دانش، 1386، ص78
[12] آگ، برن و نیم، کوف؛ زمینه جامعهشناسی، ا.ح آریانپور، تهران،شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1354، ص477
[13] اين مطالب توسط عمو عبداللهي، فاطمه؛ خالدی، سمانه و اکبری، سلیمان از سايت پژوهشكده باقر العلوم گرداوري شده اند
[14] Collective Behavior
[15] كوئن، بروس؛ مباني جامعهشناسي، غلامعباس توسلي و رضا فاضل، تهران، سمت، 1384، چاپ شانزدهم، ص323
[16] اسملسر، نيل؛ تئوري رفتار جمعي، رضا دژاكام، تهران، يافتههاي نوين و دواوین، زمستان 1380، چاپ اول ص16.
[17] گولد، جوليوس و كولب، ويليام ل؛ فرهنگ علوم اجتماعي، كيا و ديگران، تهران، مازيار، چاپ اول 1376، ص442
[18] عضدانلو، حميد؛ آشنايي با مفاهيم اساسي جامعهشناسي، تهران، ني، 1386، چاپ دوم، ص329
[19] آراستهخو، محمد؛ نقد و نگرش بر فرهنگ اصطلاحات علمی - اجتماعی، تهران، چاپخش، 1381، چاپ اول، ص777
[20] کوئن، بروس؛ مبانی جامعهشناسی، غلامعباس توسلی و رضا فاضل، تهران، سمت، چاپ سوم، 1373، ص129
[21] عضدانلو، حمید؛ آشنایی با مفاهیم اساسی جامعهشناسی، تهران، نی، 1386، چاپ دوم، ص515
[22] Crowd
[23] Public
[24] قنادان، منصور و دیگران؛ جامعهشناسی مفاهیم كلیدی، تهران، آوای نور، پائیز 1375، چاپ اول، ص114
[25] Group ethics
[26] Group morality
[27] منابع اين قسمت:
1) آرون، ریون؛ مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعهشناسی، باقر پرهام، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ ششم، 1382.
2) ساروخانی، باقر؛ دائرةالمعارف علوم اجتماعی، تهران، كیهان، 1370.
3) شایان مهر، علیرضا؛ دائرةالمعارف تطبیق علوم اجتماعی، تهران، كیهان، 1377.
4) كوئن، بروس؛ مبانی جامعهشناسی، غلامعباس توسلی و رضا فاضل، تهران، سمت، چاپ دوازدهم، 1380.
5) هاشمی، محمد منصور؛ اخلاق فردی- اخلاق جمعی (مقاله)، نشریه كارگزاران، 24/8/1385.
[28] Civil Rights
[29] ساكت، محمدحسين؛ شخصيت و اهليت در حقوق مدني، مشهد، گوتنبرگ، 1376، چاپ دوم، ص49
[30] Juris Civilis
[31] Jus gentium
[32] ساكت، محمد حسين؛ ص42 و 43 و كاتوزيان، ناصر؛ مقدمه علم حقوق (مطالعه در نظام حقوقي ايران)، تهران، بهمن برنا، 1373، چاپ هجدهم، ص86 و 87
[33] Statute
[34] Custom
[35] اقتباس از صفايي، سيد حسين؛ دوره مقدماتي حقوق _جلد اول اشخاص و اموال) تهران، نشرميزان، چاپ اول، 1379، ص 17 و 18
[36] علي بابايي، غلامرضا؛ فرهنگ سياسي، تهران، نشر آشيان، 1382، ص 26
[37] آشوري، داريوش؛ دانشنامه سياسي، تهران، مرواريد، 1373، ص 22
[38] آقابخشي، علي؛ فرهنگ علوم سياسي، تهران، مركز اطلاعات و مداركعلمي ايران، 1374، ص 51
[39] مك لين، ايان؛ فرهنگ علوم سياسي، اكسفورد، ترجمه حميد احمدي، تهران، ميزان، 1381، ص 125
[40] رابرتسون، ديويد؛ فرهنگ سياسي معاصر، ترجمه عزيز كياوند، تهران، نشر البرز، 1375، ص 15
[41] مارتين ليپست، سيمور؛ دايره المعارف دموكراسي، ترجمه كامران فاني و نورالله مرادي، تهران، كتابخانه تخصصي وزارت امور خارجه، 1383، ج 1، ص 17
[42] صناعي، محمود؛ آزادي فرد و قدرت دولت، تهران، هرمس، 1381، ص 274
[43] نويمان، فرانتس؛، آزادي و قدرت و قانون، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، شركت سهامي انتشارات خوارزمي، 1373، ص 384
[44] مينوي، مجتبي؛، آزادي مدني، مجله يغما، سال اول، شماره 2، ارديبهشت 1333، ص 15
[45] واعظي، احمد؛ نارسائي قرائت اخلاقي را از ليبراليسم، مجله علوم سياسي، سال هفتم، شماره 26، تابستان 1383، ص 51.
علاقه ام به بحث های گروهی و تخصصی به ویژه حوزه ی جامعه شناسی و پژوهشگری است. از منتقدان گرامی درخواست دارم مرا یاری و راهنمایی فرمایند. متشکرم.