مقدمه برنامه‏ ریزی مشارکتی[1] فرایند دخالت مستقیم مردم در تدوین سیاستها، اولویتها و اهداف است. تمامی اشکال برنامه ‏ریزی مشارکتی، به کثرت‏گرایی با مفهوم نسبی توزیع قدرت در سطح یک جامعه توجه دارند. به نحوی که بسیاری از گروهها به واسطه چانه‏زنی و سازش می‏توانند در فرایند تصمیم‏گیری و تهیه طرحها مشارکت کنند.به این ترتیب قدرت در سطح جامعه پراکنده شده است تا مردم از طریق فرایند گفتگو و مباحثه بتوانند به اطلاعات تخصصی که در اختیار دولت و حکومتهای محلی تهیه کننده طرحهاست، مجهز شوند، بنابراین حاصل آن تهیه طرح و برنامه‏های مبتنی بر علایق و منافع مردم است. در این راستا، سازمانهای دولتی، متخصصان، گروههای ذینفع و مردم از ارکان اصلی تصمیم‏گیری مشارکتی محسوب می‏شوند.تصمیمات آنها در قالب یکی از روشهای مشارکتی با بهره‏گیری از تکنیکهای مشارکتی برای تغییرات فضایی از جنبه‏های کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی گرفته می‏شود. اساس ساز و کارهای مشارکتی در تبدیل خواسته به هدف و هدف به عمل است. برای تبدیل هدف به عمل، روشهای مشارکتی از جایگاه به سزایی برخوردار است. دلایل متعددی برای مشارکت دادن شهروندان در اداره امور شهرها[2] وجود دارد که برخی از آنها را می توان به صورت زیر خلاصه کرد: الف- گسترش ارزش های فرهنگی که هنجارهای برابری و مردم سالاری را تقویت می کند و به افزایش تقاضای شهروندان برای مشارکت می انجامد ب- دگرگونی هایی که در میزان بهره مندی از آموزش و سن و سطح درامد شهروندان پدید آمده است هم انگیزه برای مشارکت جوانان تحصیل کرده و متعلق به طبقه متوسط را افزایش داده و هم امکان این مشارکت را بالا برده است. پ- مشارکت مردم در امور موجب افزایش کارایی شده است. ت- افزایش پیچیدگی روابط در شهرها امکان اداره امور انفرادی و آمرانه را از میان برده است (مرکز مطالعات برنامه ریزی شهری، 1380: 103)

1-1- بيان مسئله..............  

استدلال ارسطو بر این بود کسی که در اداره امور جامعه هیچ شرکتی نکند یاحیوان است یا خدا! فردی برای این که یک انسان واقعی باشد بایستی یک شهروند فعال در جامعه اش باشد (Clarke, 1994: 3-6) . اما مشارکت شهروندی در اداره امور شهرها پدیده ای نوین نیست، بلکه در طول تاریخ با ابعاد مختلف زندگی اجتماعی انسان ها پیوند داشته است. آنچه که در این میان قابل بررسی است شیوه ها ومیزان مشارکت شهروندی در اداره امور شهری مانند مسائل رفاهی، محلی، منطقه ای است که طبعاً متاثر از نحوه برخورد و عملکرد دولت ها و حکومت ها، ایدئولوژی های حاکم بر جامعه، سطح شناخت و آگاهی مردم می باشد (حکمت نیا و موسوی، 1385: 121). طی دهه چهل و پنج میلادی، روشهای برنامه‏ریزی سنتی(از کل به جزء)، در عمل توانایی حل مشکلات جامعه شهری را از طریق تهیه، اجرا و ارزیابی طرحهای توسعه از دست داد و از سوی دیگر اعتماد عمومی نیز نسبت به کارایی این طرحها سلب شد.مردم خواستار پارادایم جدیدی در راستای کارامدی، مشارکتی بودن، انعطاف‏پذیری و مردمی بودن طرحها شدند.برای پاسخگویی به این واکنشها، برنامه‏ریزی مشارکتی شکل گرفت.اساس روشهای مشارکتی مبنی بر تبدیل خواسته به هدف و هدف به عمل است (شکوئی و حسینی، 1383: 72).

از طرف دیگر، افزايش جمعيت و شهرنشيني به عنوان پديده اي فراگير مخصوصا در کلان شهرهاي بسياري از کشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه از جمله ايران و مشکلات ناشي از آن، باعث شده است، بسياري از نظريه پردازان به مشارکت شهروندان در امور شهري توجه خاصي نمايند (عباس زاده و همکاران، 1387: 1).

بنابراین مشارکت به معنای عام آن از دیرباز با زندگی انسان پیوند داشته و همراه با تکامل او تحول یافته است. مشارکت به مفهوم امروزی مدنظر نگارنده، پس از جنگ جهانی دوم در برخی از کشورهای صنعتی جهان به ویژه آنها که در جنگ شکست خورده و ویرانی بسیاری را متحمل شده بودند در قلمرو اقتصادی و صنعتی آغاز شد.با این که اندیشه مشارکت در تمامی ابعاد زندگی شکل گرفته است لیکن هنوز آنگونه که باید و شاید مشارکت در همه ابعاد زندگی گسترش نیافته است. در میان عواملی که از گسترش سریع مشارکت جلوگیری می کنند نبود فلسفه ای که زیرساز کوشش های مشارکت جویانه را فراهم آورد و فهم آنر ا آسان گرداند و به آن تعهد بیفزاید کاملا در خور توجه است. بنیادی ترین اندیشه بستر ساز مشارکت پذیرش اصل برابری انسان هاست. انسان ها هر گاه در پیوند با همدیگر اهمیت و وزن برابر یابند مشارکت به معنای واقعی کلمه پدید خواهد آمد. (مرکز مطالعات برنامه ریزی شهری، 1380: 103)

عوامل اجتماعی از قبیل خانواده، قومیت و خویشاوندی، انسجام اجتماعی، فضای شهری، تجانس فرهنگی، سابقه سکونت و خاستگاه اجتماعی، میزان تراکم جمعیت شهری را تحت تاثیر قرار می دهند. (بنی فاطمه و کوهی، 1385: 54) مسئله اساسی تحقیق بررسی رابطه بین متغیرهای عضويت در گروه هاي ثانويه و داوطلبانه[3]، انسجام اجتماعي[4]، اعتماد اجتماعي[5]، احساس بي رغبتي و بي قدرتي سياسي[6]، پايگاه اجتماعي- اقتصادي[7]، تحصيلات[8]، جنسيت[9] با میزان مشارکت در امور شهری شهروندان سقز می باشد.   1-2- اهميت و ضرورت مشارکت یعنی همکاری در خدمتگزاری، برنامه ریزی، اجرا و نظارت در کلیه برنامه های مورد نظر برای شهر، چرا که استفاده از مشارکت مردمی برابر است با رفع یا کاهش تنگناها و معضلات مدیریت شهری. استفاده از مشارکت شهروندی باعث صرف انرژی، زمان هزینه و امکانات کمتر و انجام کارهای بیشتر در شهر می شود و رشد سریع شهرها و تمرکز جمعیت کشورها در آنها دیدگاههایی نو و در عین حال غیر متداول را برای حل مشکلات و پاسخگویی به نیازهای جدید شهروندان می طلبد. به عنوان مثال عامل اصلی آلودگی محیط زیست متوجه جمعیت و افزایش آن می باشد و همچنین تحرک و جابه جایی ناگزیر شهروندان و گسترش دامنه فعالیتهایشان و نیز وسایل متعددی که برای ایجاد خسارت به محیط در اختیار دارند نیز دخیل است.  بررسی علمی تاثیر و ارتباط عوامل مختلف بر میزان و نحوه مشارکت شهروندان از آن لحاظ دارای اهمیت و ضرورت است که دارای نتایج مثبت و مفید بسیاری خواهد بود از جمله کاهش محدودیّتها و مشکلات مدیریت شهری به خصوص شهرداری هایی که با کمبود یا فقدان نیروی متخصص و منابع مالی مواجه می باشند چرا که جلب مشارکت مردم باعث رفع بخشی از نیاز مدیریت شهری به منابع انسانی و مالی می شود. (سیف، 1379: 10)

در ثانی، سبب صرفه جویی در هزینه ها و کاهش صرف انرژی می گردد. بدین معنی که با استفاده از مشارکت شهروندان این امکان فراهم شود که با صرف انرژی، هزینه و امکانات کمتر اقدامات بسیاری را در شهر انجام داد. علاوه بر این، مشارکت شهروندان در اداره شهر باعث افزایش همکاری های اجتماعی و نیز افزایش حس تعلق آنان به شهر می شود که در نهایت جلب مشارکت مردم منجر به ایجاد و یا تقویت پایه های جامعه مدنی نیز می گردند. ازین روست که برپایی مراکز خدمات دولتی در شهرها می تواند بسیاری از رفت و آمدهای درون شهری را حذف کند کاهش تردد نه تنها باعث تقلیل هزینه خدمات شهری و کاهش استهلاک سرمایه ها می شود بلکه برخوردهای غیر فیزیکی و روانی مردم و اصطکاک میان آنها را نیز تقلیل می دهد. (همان منبع: 15-17) با توجه به استراتژی اساسی در قانون برنامه ملی پنج ساله توسعه اقتصادی اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی در جهت مردمی کردن هر چه بیشتر شهرداری ها و کنترل حمایت لازم توسط دولت است. باید زمینه های مشارکت شهروندان در گروههای مختلف شغلی، قومی وغیره را در اداره امور شهر فراهم نمود و به نقش فعال مشارکت و چشمگیر آنان توجه وافر نمود. از این طریق می توان با واگذاری بخشی از مدیریت شهری به نهادهای مردمی، اداره امور شهر شکل پویا و زنده به خود گرفته و برای مشارکت کامل مردم در امور مختلف شهری زمینه و بستر مناسب فراهم می آید. در این راستا مدیریت شهری و شهروندان به صورت متقابل در توسعه والقای سطح کمی و کیفی خدمات وامکانات شهری نقش سازنده ای دارند. رشدو تعالی فرهنگ شهرنشینی که منجر به مشارکت همه جانبه شهروندان در اداره امور شهر می شود استفاده سالم و بهینه از امکانات شهری را بهمراه دارد. شهروندان می توانند در مصادیق و زمینه هایی مانند مسکن وفضای سبز، حمل و نقل، محیط زیست، برنامه ریزی شهری، پرداخت عوارض شهرداری در امور شهری مشارکت داشته باشند. (محسنی، 1383: 87-88) ...  

 

برای تهیه فایل کامل این مطلب، لطفا اینجا را کلیک فرمایید. موفق باشید.                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                          

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اهداف تحقیق 1-3-1- هدف كلي: بررسي رابطه بين عوامل اجتماعي و ميزان مشاركت شهروندان در امور شهري (مطالعه موردي: شهر سقز) 1-3-2- اهداف اختصاصی: 1-3-2-1- مطالعه و بررسي رابطه بین عضویت در گروه هاي ثانويه و انجمنهای داوطلبانه (غيردولتي) و میزان مشارکت شهروندان در امور شهری 1-3-2-2- مطالعه و بررسي رابطه بين اعتماد اجتماعي و میزان مشارکت آنها در امور شهری 1-3-2-3- مطالعه و بررسي رابطه بين  انسجام اجتماعی و ميزان مشاركت شهروندان در امور شهري 1-3-2-4- مطالعه و بررسي  رابطه بين احساس بي رغبتي و بي قدرتي سياسي شهروندان و ميزان مشاركت آنها در امور شهري 1-3-2-5- مطالعه و بررسي رابطه بين شناخت وظايف و اختيارات قانوني متوليان امور شهري(دفتر امور شهري، شوراي شهر و...) و ميزان مشاركت شهروندان در امور شهري 1-3-2-6- مطالعه و بررسي تفاوت بين میزان مشارکت شهروندان در امور شهری با توجه به پایگاه و منزلت اجتماعی- اقتصادی خانواده 1-3-2-7- مطالعه و بررسي تفاوت ميزان مشاركت شهروندان در امور شهري با توجه به تحصیلات 1-3-2-8- مطالعه و بررسي تفاوت ميزان مشاركت شهروندان در امور شهري با توجه به جنسیت   1-4- سوالات تحقیق 1-4-1- آیا بین عضویت در گروه هاي ثانويه و انجمنهای داوطلبانه (غيردولتي) و میزان مشارکت شهروندان در امور شهری رابطه وجود دارد؟ 1-4-2- آیا بين اعتماد اجتماعي و میزان مشارکت آنها در امور شهری رابطه وجود دارد؟ 1-4-3- آیا بين  انسجام اجتماعی و ميزان مشاركت شهروندان در امور شهري رابطه وجود دارد؟ 1-4-4- آیا بين احساس بي رغبتي و بي قدرتي سياسي شهروندان و ميزان مشاركت آنها در امور شهري رابطه وجود دارد؟ 1-4-5- آیا بين شناخت وظايف و اختيارات قانوني متوليان امور شهري(دفتر امور شهري، شوراي شهر و...) و ميزان مشاركت شهروندان در امور شهري رابطه وجود دارد؟ 1-4-6- آیا بين میزان مشارکت شهروندان در امور شهری با توجه به پایگاه و منزلت اجتماعی- اقتصادی خانواده تفاوت وجود دارد؟ 1-4-7- آیا ميزان مشاركت شهروندان در امور شهري با توجه به تحصیلات، متفاوت است؟ 1-4-8- آیا ميزان مشاركت شهروندان در امور شهري با توجه به جنسیت، متفاوت است؟   1-5- فرضيه های تحقیق 1-5-1- بین عضویت در گروه هاي ثانويه و انجمنهای داوطلبانه (غيردولتي) و میزان مشارکت شهروندان در امور شهری رابطه وجود دارد. 1-5-2- به نظر می رسد بين اعتماد اجتماعي و میزان مشارکت آنها در امور شهری رابطه وجود دارد. 1-5-3- به نظر می رسد بين انسجام اجتماعی و ميزان مشاركت شهروندان در امور شهري رابطه وجود دارد. 1-5-4- به نظر می رسد بين احساس بي رغبتي و بي قدرتي سياسي شهروندان و ميزان مشاركت آنها در امور شهري رابطه وجود دارد. 1-5-5- به نظر می رسد بين شناخت وظايف و اختيارات قانوني متوليان امور شهري(دفتر امور شهري، شوراي شهر و...) و ميزان مشاركت شهروندان در امور شهري رابطه وجود دارد. 1-5-6- به نظر می رسد میزان مشارکت شهروندان در امور شهری با توجه به پایگاه اجتماعی- اقتصادی خانواده، متفاوت است. 1-5-7- به نظر می رسد ميزان مشاركت شهروندان در امور شهري با توجه به تحصیلات، متفاوت است. 1-5-8- به نظر می رسد ميزان مشاركت شهروندان در امور شهري با توجه به جنسیت متفاوت است.   1-6- تعاريف مفهومي و عملياتي متغيرها 1-6-1- ميزان مشاركت در امور شهري الف) تعریف مفهومی مفهوم و معنای مشارکت: واژه مشارکت[10] از حیث لغوی به معنای درگیری و تجمع برای منظور خاص است در مورد معنای اصطلاحی مشارکت بحث های فراوانی شده است ولی در مجموع می توان جوهره اصلی آن را درگیری فعالیت و تاثیرپذیری دانست. (مرکز مطالعات برنامه ریزی شهری، 1380: 104) در مفهوم گسترده ای به معنی برانگیختن حساسیت مردم و در نتیجه به افزایش درک و توان شهروندان جهت پاسخگویی به طرح های توسعه و نیز به مفهوم تشویق ابتکارات محلی است. (محسنی، 1383: 84) از نظر آرنشتاين (1969) تحقق مشاركت شهروندان، در سطوح مختلف و درجات متفاوتي انجام مي پذيرد. مشاركت راهبردي است كه از طريق آن افراد ناتوان و نادار در فرايندهايي شركت مي كنند و فرصت حضور مي يابند كه در آنها اطلاعات به اشتراك گذاشته مي شود، اهداف و سياست ها تدوين مي شوند، منابع مالياتي تعيين مي شوند، برنامه ها به اجرا در مي آيند و سودها تقسيم مي شوند. (ايماني جاجرمي، 1390: 124)   ب) تعریف عملیاتی متغير ميزان مشاركت در امور شهري داراي ابعاد و شاخص هاي بسياري مي باشد كه منظور محقق از آن سنجش ميزان فعاليت و همراهي مردم در انجام امور شهري مانند احساس مسئوليت داشتن، ابراز عقيده و نظر در مجالس و محافل و جلسات، نقد و بررسي شفاهي يا كتبي بصورت چاپ در مجلات و روزنامه و غيره، شركت در انتخابات هاي شهر و بسياري ديگر از فعاليت ها كه سعي مي شود با استفاده از طيف ليكرت به صورت چند مثال زير سنجش و ارزيابي شود: تاکنون برای بسیاری از طرح ها و برنامه های شهر از طرف مدیران و مسئولان شهر، با من یا همسایگانم مشورت شده است. همیشه5                       گاهی اوقات5              اصلاً5 اگر میدان و مجال (فرصت) باشد این توان را در خود می بینم که در انجام امور شهری مشارکت داشته باشم. کاملاً موافقم5  موافقم5           نظر خاصي ندارم5        مخالفم5          کاملاً مخالفم5 تاکنون بارها در انجام امور شهری مانند حفظ و ایجاد فضای سبز، انتخابات شورای شهر، نقد وبررسی مسائل شهر و... به صورت عملی و جدی کار کرده ام و خواهم کرد. کاملاً موافقم5  موافقم5           نظر خاصي ندارم5        مخالفم5          کاملاً مخالفم5   1-6-2- عضویت در گروه هاي ثانويه و انجمنهای داوطلبانه (غيردولتي) الف) تعریف مفهومی ساروخانی مشارکت را «شرکت فعالانه انسان‌ها در حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و بطور کلی تمتمی ابعاد حیات » تعریف می‌کند (ساروخانی، 1370: 521). آلن بیرو نیز مشارکت را به معنای «سهمی در چیزی یافتن و از آن سود بردن و یا در گروهی شرکت جستن و بنابراین با آن همکاری داشتن » تعریف می کند . او بین مشارکت به عنوان حالت یا وضع و مشارکت بعنوان عمل و تعهد تفاوت قائل می‌شود. در معنای اول به معنای تعلّق داشتن به گروهی خاص و در معنای دوم به معنای شرکت فعالانه در گروه می‌باشد (آلن بیرو،1380 :257 ). گروه‌های ثانوی، عبارت از گروه‌هایی هستند با گستره و سازمانی چند، که در مقایسه با گروه‌های نخستین، حالت طبیعی و ارتجاعی آنان کمتر است. این گروه‌ها به منظور تحقق اهدافی سودجویانه و مشارکت بین همه اعضا و نظر به اینکه وجود الزاماتی خارج از حیطه احساسات و دوستی متقابل پدید می‌آیند (آلن بیرو،1380 :322 ). بنابراین جنبه‌ای داوطلبانه در آنها مستتر می‌باشد. منظور از مشارکت در گروه‌های ثانوی داوطلبانه غيردولتي در این پژوهش عبارت است از گروه‌هایی که فرد خارج از چارچوب‌های اجباری ناشی از مسائل شغلی، خانوادگی، دوستی و غیره در آنها بصورت داوطلبانه عضو شده، فعالیت و مشارکت می‌کند. مانند:   ب) تعریف عملیاتی این متغیّر توسّط مجموعه‌ای از شاخص‌ها شامل عضویت در گروه‌های ثانوی، مدّت عضویت، کمک‌های مالی، شرکت در جلسات، مسؤلیت‌های اجرایی اندازه‌گیری شده است. این شاخص‌ها در قالب سؤالات زیر از افراد پرسیده می شود:  – آیا اكنون در انجمن، گروه يا اتحادیه اي عضویت دارید؟                        بلی5               خیر5 اگر بلی عضو داوطلبانه کدامیک از گروه‌ها و انجمن‌های زیر هستید؟ انجمن اولیاء و مربیان مدرسه فرزندان5                   تعاونی محلی5 انجمن‌های خیریه            5                                            انجمن‌های هنری5 اتحادیه‌های صنفی5                              هیئت امنا وانجمن اسلامی مسجد یا محل کار 5 مدافعان محیط زیست5                        مبارزه با اعتیاد و سوء مصرف مواد مخدر5 - مدت عضویت؟  - آیا به این انجمن کمک مالی هم می‌کنید؟                     بلی5                    خیر5 اگر بلی تا چه حد:          زیاد5              کم5                       کمک نمی‌کنم 5 - آیا در جلسات آن شرکت می‌کنید؟                               بلی5                     خیر5 اگر بلی به چه ترتیبی؟           مرتب5                   هر از گاهی5              نامرتب 5  - آیا در هئیت رئیسه یا ارگان‌های اجرایی این انجمن هم عضویت دارید؟ بلی5                   خیر5 اگر بلی چه سمت و مسئولیتی دارید؟  - اگر عضویتی در هیچ یک این انجمن‌ها ندارید چرا؟ اگر توضیحی دارید بفرمایید. مجموعه نمراتی که فرد از مجموع عضویت، شرکت در جلسات، کمک‌های مالی و مسئولیت‌های اجرايی کسب می‌کند بیانگر میزان مشارکت فرد می‌باشد.   1-6-3- اعتماد اجتماعي الف) تعریف مفهومی اعتماد لازمه شكل گيري پيوندها و معاهدات اجتماعي است، اعتماد اجتماعي ايجاد كننده تعاون و همياري است و فقط در اين حالت است كه در عين وجود تفاوت‌ها قادر به حل مشكلات و انجام تعهدات اجتماعي مي‌شود. اعتماد اجتماعي برگرفته از عدالت ـ برابري و امنيت اجتماعي نيز زاينده آنها مي‌باشد. آنتوني گيدنز، اعتماد و تأثير آن بر فرآيند توسعه را زيربنا و زمينه ساز اصلي در جوامع مدرن مي‌داند، هر جا كه سطح اعتماد اجتماعي بالا باشد مشاركت و همياري مردم در عرصه‌هاي اجتماعي بيشتر و آسيب‌هاي اجتماعي كمتر است (اكبري، 1383: 11) تعاريف متنوع در این خصوص نشان مي دهد كه اعتماد پديده اي پويا است كه به كنش متقابل و عامل هاي مختلفي بستگی دارد كه مي تواند در ساخت طرحي از مشاركت موثر باشد. (Tyler, 2003: 601) و چارلتون آن را فرايند تفويض مسئوليت مي داند.(Charlton, 2000)   ب)تعریف عملیاتی ميزان اطمينان كردن به دوستان، همكاران، همسايه ها و همشهريان در بيان نقد مسائل شهري و مشكلات و معضلات موجود، پيشگام بودن در حل مسائل شهر، روي ديگران حساب كردن و هراس نداشتن از جمله مواردي است كه محقق درنظر دارد تا ميزان اعتماد اجتماعي همشهريان را بسنجد و از آن طريق عملكرد آنها در ميزان مشاركت نيز مشخص مي گردد. داده ها و اطلاعات مربوط به اين متغير نيز از طريق چندپرسش در طيف ليكرت گرداوري و سنجش مي شوند. از حرف زدن درباره مسائل و مشکلات شهر پیش دیگران و همکاران و حتی همسایه ها می ترسم و کاملا احتیاط را رعایت می کنم. کاملاً موافقم5  موافقم5           نظر خاصي ندارم5        مخالفم5          کاملاً مخالفم5 تا وقتی دیگران برای رفع و رجوع امور شهری اقدام نکنند من وارد عمل نمی شوم. کاملاً موافقم5  موافقم5           تاحدودی موافقم5       تاحدودی مخالفم5         مخالفم5          کاملاً مخالفم5 چقدر روی وارد عمل شدن و عملگرایی اطرافیان و دوستانتان در  نقد و بررسی و اجرای برخی امور شهری اعتماد دارید؟ خیلی زیاد5      زیاد5         متوسط5       کم5                       خیلی کم5   1-6-4-انسجام اجتماعی الف) تعریف مفهومی امیل دورکیم از اولین جامعه شناسانی است که مفهوم انسجام و همبستگی اجتماعی را مورد مطالعه قرار داده است و وجود آنرا برای هر جامعه‌اي لازم مي‌داند. جاناتان ترنر به نقل از دورکیم مي‌گوید انسجام وقتی رخ مي‌دهد که عواطف افراد به وسیله نمادهای فرهنگی تنظیم شوند، جايیکه افراد متصل به جماعت، اجتماعی شده باشند، جاييکه کنش‌ها تنظیم شده و به وسیله هنجارها هماهنگ شده‌اند و جاییکه نابرابریها قانونی تصور مي‌شود و درآنصورت است كه مي توان مرد را به انجام كارهاي گروهي و مشاركتي و حتي دموكراسي سوق داد. (اکبری ، 17:1383) ب) تعریف عملیاتی منظور محقق از گذاشتن اين متغيرو سنجش آن به دست آوردن اطلاعات و ارزيابي آنها در خصوص ميزان همكاري و تعاون مردم شهر با همديگر، وحدت كلمه و هماهنگي در رسيدن به اهدافشان مثلاً در بخش عمران و غيره، پذيرش ديگران و نقد و نظرات آنها، رسيدن به اتفاق نظر و وارد عمل شدن با ديگر همشهريان جهت مشاركت در امور شهري به تناسب نياز وغيره مي باشد. چند سوال بصورت بسته، در طيف ليكرت براي سنجش آن درنظر گرفته شده اند. مانند: در این جامعه هیچ دو نفری نمی توانند بخاطر منافع شهر روی مسئله ای باهم کار کنند و وارد عمل شوند. کاملاً موافقم5  موافقم5           نظر خاصي ندارم5        مخالفم5          کاملاً مخالفم5 چقدر فکر می کنید بتوانید با دیگران برای اجرای برخی امور شهری (مانند ایجاد فضای سبز، شورای شهر و...) هماهنگ باشید و همکاری کنید؟ خیلی زیاد5      زیاد5         متوسط5       کم5                       خیلی کم5 همدردی با همسایه ها و افرادی که در سطح شهر مشکلی دارند برایم مهم است و  سعی می کنم عملاً کمک کنم. کاملاً موافقم5  موافقم5           نظر خاصي ندارم5        مخالفم5          کاملاً مخالفم5   1-6-5-احساس بي رغبتي و بي قدرتي سياسي الف) تعریف مفهومی تراکم قدرت در بعضی از نقش ها سبب می شود نقش های مرتبط با آنها، احساس امنیت کم تری کرده و به طورمداوم خود را در معرض تهدید آن قدرت بدانند. این احساس توام با خوف و اضطراب همان بی میلی و احساس بی قدرتی سیاسي مردم است كه منجر به قطبی شدن جامعه و بیگانگی از نظام سیاسی مي گردد. (نيكزاد، 1388) ب) تعریف عملیاتی هر کاری بکنیم بی فایده است این سیستم و جامعه ی ما درست بشو نیست. کاملاً موافقم5  موافقم5           نظر خاصي ندارم5        مخالفم5          کاملاً مخالفم5 من اگر هم بخواهم با دلسوزی و مهارت کاری برای شهرم بکنم این امکان و اجازه وجود ندارد. کاملاً موافقم5  موافقم5           نظر خاصي ندارم5        مخالفم5          کاملاً مخالفم5 فکر می کنید چقدر نفع شخص اتان را بر نفع عمومی شهر و همشهریانتان ترجیح می دهید؟ خیلی زیاد5      زیاد5         متوسط5       کم5                       خیلی کم5 گاهی اوقات در برخی امور شهری مشارکت کرده ام و با دوستان و همشهریان همکاری کرده ام اما بی نتیجه و بیهوده بوده است. کاملاً موافقم5  موافقم5           نظر خاصي ندارم5        مخالفم5          کاملاً مخالفم5 وقتی بدانم اختیار قانونی وتوان مالی و دوست و آشنایی ندارم پس در گوشه ای از شهر، ساکت و آرام به زندگی خانوادگی خود ادامه می دهم. کاملاً موافقم5  موافقم5           نظر خاصي ندارم5        مخالفم5          کاملاً مخالفم5 مدیران و برنامه ریزان شهر، جایی برای مشارکت من و امثال من در امور شهری قایل نیستند. کاملاً موافقم5  موافقم5           نظر خاصي ندارم5        مخالفم5          کاملاً مخالفم5   1-6-6-شناخت وظايف و اختيارات قانوني متوليان الف) تعریف مفهومی نخستین معنای رایج شناخت و آگاهی، هوشیاری و بیداری به مفهوم« Wakefulness » و« Alertness » حالتی‏ از نظام که در آن، انسان می‏تواند به‏ پدیده‏ها و رخدادها توجه کند و از آن‏ها باخبر شود. دومین معنای رایج آگاهی دانستن،اطلاع داشتن و باخبر بودن به مفهوم « Awareness » در ادبیات انگلیسی است.آنچه مدنظر ماست آگاهی  به مفهوم« شناخت و حالت یا وضع دانستن» به کار برده می‏شود. (طاهري، 1388: 29-30) و اين دانستن مربوط به حوزه اختيارات و وظايف قانوني نهادها و اداراتي است كه به نحوي در جلب و جذب مشاركت شهروندان دخيل اند.   ب) تعریف عملیاتی منظور محقق از متوليان شهر عمدتاً شوراي شهر، شهرداري، فرمانداري، نماينده مردم در مجلس شوراي اسلامي، مسئولان و روسا و مديران ادارات سطح شهر است و در ميان آنها بيشتر همان شوراي شهر و شهرداري و فرمانداري مدنظر مي باشد. منظور از شناخت مردم ميزان آگاهي آنها از حدود و ثغور اختيارات قانوني آن متوليان مي باشد. چقدر با وظایف و اختیارات قانونی شهردار شهر آشنا هستید؟ خیلی زیاد5      زیاد5         متوسط5       کم5                       خیلی کم5 چقدر با وظایف و اختیارات قانونی شورای شهر آشنا هستید؟ خیلی زیاد5      زیاد5         متوسط5       کم5                       خیلی کم5 چقدر با وظایف و اختیارات قانونی شهروندی خود آشنا هستید؟ خیلی زیاد5      زیاد5         متوسط5       کم5                       خیلی کم5 آيا فكر مي كنيد بتوان بدون شناخت و آگاهي از حدود اختيارات و وظايف شهروندي، وارد عرصه مشاركت ها شد؟      كاملاً5             گاهي اوقات5              هرگز5   1-6-7-پایگاه اجتماعی- اقتصادی خانواده الف) تعریف مفهومی پایگاه اجتماعی جایگاهی است که هر کس در ساخت اجتماعی اشغال می‌کند. وضع یا اعتبار اجتماعی است که معاصران فرد، بطور عینی به او در بطن جامعه‌ای که در آن حیات می‌کند تفویض می‌دارند. به عبارت دیگر جايی که یک فرد خاص در نظامی مخصوص و در زمانی معین اشغال می‌کند پایگاه او در این نظام خوانده می‌شود، پایگاه اجتماعی را شماری از عوامل تشکیل می‌دهد که در هر مورد تنوع می‌پذیرد، همانند مالکیّت ارضی، درآمد، قدرت و تعلّق قومی (آلن بیرو، 1380 :381 ) و منظور از شغل نوعی کار است که فرد پاسخگو در هنگام پاسخگویی بعنوان فعالیت اقتصادی که به درآمد منجر می‌شود انجام می‌دهد. در صورتی که فرد به بیش از یک شغل مشغول باشد، شغلی که بیشترین وقت خود را صرف آن می‌کند شغلی اصلی و شغلی که ساعات و یا فصولی که از شغل اصلی فارغ است انجام می‌دهد شغل فرعی می‌نامیم. يكي از مهم ترين فاكتورهايي كه ميزان مشاركت را تحت تاثير خود قرار مي دهد، محله و مكان اقامت يا سكونت است كه معمولاً مناطق مرفه و اشخاص تاثيرگذار و نامي، محله هايي با سطح فرهنگ بالاتر، بيشتر مشاركت نشان داده اند. (Looker, 2009: 1-2)  و در طرف ديگر ... اگر فردي از خانواده اي معمولي، با تحصيلات پايين و سطح درآمد كم باشد بالطبع ميزان مشاركتش كاهش مي يابد.  (Looker, 2009: 11)كه درين تحقيق نيز متغيرهاي پايگاه و تحصيلات با جزئيات آتي، درنظر گرفته شده اند. ب) تعریف عملیاتی در این پژوهش منظور از پایگاه‌اجتماعی وضعیت اقتصادی اجتماعی است که فرد در مقایسه با سایرین از آن برخوردار است. برای اندازه‌گیری این متغیّر از شاخص‌های متفاوت همانند شغل، مقام و منصب، دارايی‌ها، وسایل و امکانات رفاهی استفاده می‌شود. البته ذکر نکته ضروری است که سنجه‌های مربوط به هر یک از شاخص‌های مذکور برای هر دسته از پاسخگویان متفاوت می‌باشد و منظور از دارایی یک فرد، مسکن و چگونگی تملّک آن اعم از شخصی، اجاره نشینی، رهن و منزل پدری، مساحت، تعداد اتاق‌ها، اتومبیل، ملک یا زمین کشاورزی یا باغ میوه می‌باشد.   1-6-8- تحصيلات منظور از تحصیلات، تعداد سالهای تحصیلی است که فرد به طور رسمی پشت سر گذاشته است. برای کسانی که تحصیلات رسمی نداشته‌اند، گزینه‌ ي بی‌سواد، در نظر گرفته شده است. این متغیر از طریق طرح مستقیم پرسش در پرسشنامه روی طیفی شش گزینه ای، به شکل زیر مورد سنجش قرار می گیرد: تحصیلات؟        بی سواد5         زير ديپلم5       دیپلم5   کارشناسی5              ارشد و بالاتر5 1-6-9- جنس این متغیر از طریق طرح پرسش در پرسشنامه به شکل زیر مورد سنجش قرار می گیرد و در این تحقیق هر دو جنسیت خانم و آقای بالای 20 سال مدنظر می باشند. جنس؟      زن5                مرد5           مقدمه برنامه‏ریزی سنتی با هدف تخصیص زمین برای احداث سکونتگاهها، فعالیتها و معابر شهری پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت.این امر از طریق منطقه‏بندی کاربردی زمین با تصویب و اجرای ضوابط و مقررات خاص تحقق یافت.در این شیوه، اهداف، اولویتها، استانداردها و کاربریهای مربوط به طرحها، بدون مشورت با گروههای مختلف اجتماعی تعیین شد؛به این معنا که به جای برنامه‏ریزی با مردم، برای مردم برنامه‏ریزی می‏شد. (مهندسین شارمند، 1377: 233-234) با گذشت زمان و بروز مشکلات فراوان در طرحهای توسعه، در دهه شصت و هفتاد میلادی، برنامه‏ریزی مشارکتی به دلیل مداخله مستقیم مردم در فرایند تصمیم‏گیریها در مرکز تحولات دنیا قرار گرفت.این نظریه حاصل کشمکشهای فراوان بین نظریه‏های کلاسیک مانند: برنامه‏ریزی فیزیکی، برنامه‏ریزی عقلایی و برنامه‏ریزی سیستمی بود. این نظریه‏ها، توانایی حل مشکلات جامعه شهری را از طریق تهیه و اجرا و ارزیابی طرحها، در عمل از دست داد و از سوی دیگر اعتماد عمومی نسبت به کارایی و اثربخشی این روشها سست شد.در عین حال مردم خواستار پارادایم جدیدی بودند که مردمی بودن، مشارکت، انعطاف‏پذیری، پاسخگو بودن و کارساز بودن را در روند تهیه طرحها اساس کار خود قرار دهد.در این راستا برنامه‏ریزی مشارکت شکل گرفت. به عبارت دیگر با مشارکت عمومی مردم، فرایند تدوین سیاستها، اهداف و طرحهای مؤثر در محیط زندگی به طور مستقیم شکل می‏گیرد. (شکوئی و حسینی، 1383: 73 به نقل از بییر و هیگینز، 1381: 216- 225) طرفداران مداخله شهروندان در تهیه طرحها و تصمیم‏گیریهای دولتی، بر اساس نیاز به حداکثر مسئولیت به مفهوم کارامدی در دموکراتیک کردن روشهای تخصیص منابع، تمرکززدایی، مدیریت نظامهای خدماتی و دستگاههای اداری، تشریح تصمیمات مربوط به برنامه‏ریزی و سرمایه‏گذاری تأکید می‏کنند. جنش مشارکت عمومی در دهه هفتاد و هشتاد، عموما در تکاپوی دریافت خواست و اراده مردم هدایت شد.در این زمان مهمترین تکنیک، شناخت خواسته‏های مردم به وسیله برنامه‏ریزان بود. برنامه‏ریزی مشارکتی می‏تواند در فهم جنبه‏های کارکردی شهر و توصیه به عمل مناسب برای ساماندهی وضعیت شهری کارساز باشد.از دیدگاه برنامه‏ریزی رئالیستی، مناسبتر آن است که اینگونه برنامه‏ریزی، در سطح واحد همسایگی انجام شود. (ترنر، 1376: 14-19) در اوایل قرن نوزدهم لوییس مامفورد[11]«با طرح فرضیه اجتماعی نبودن پیشنهادات شهرسازی»، درصدد شکل دادن به بنیانهای شهرسازی معاصر برآمد. او برای ایجاد شهر اجتماعی بر پایه‏های انسانی و در مطابق با نیازهای شهری از برنامه‏ریزان درخواست کرد تا تمام کوشش خود را حول آفرینش پوسته‏ای مناسب برای پوشش دادن به بهترین زندگی، متمرکز کنند. (یاراحمدی، 1378: 169- 170) در بین دو جنگ جهانی و در ابتدای دهه سی و چهل میلادی، چالشهایی بین برنامه‏ریزان دولتی و مخالفان آنها درگرفت. حاصل این کشمکشها، پذیرش برنامه‏ریزی به صورت فراگیر و در همه سطوح زندگی بود.پس از این دوران و در اوایل جنگ جهانی دوم، ابزارهای مکانیسم بازار جایگزین روشهای برنامه‏ریزی سنتی شد و برنامه‏ریزی از جنبه‏های مختلف، هدف حملات شدید قرار گرفت‏(شکوئی و حسینی، 1383: 75) پس از جنگ جهانی دوم، کار طرح‏ریزی و تهیه طرحها در کشورهای پیشرفته صنعتی رواج یافت. هدف برنامه‏ریزی در این زمان تخصیص زمین برای احداث سکونتگاهها، فعالیت و خطوط ارتباطی بود.این امر از طریق منطقه‏بندی کاربری اراضی و اجرای ضوابط خاص صورت گرفت‏. به عبارت دیگر در این طرحها برای مردم، برنامه‏ریزی ‏شد. مشارکت در دهه های اخیر بخشی از مقوله دموکراسی بود و در چارچوب روابط شهروندان، دولت، رابطه قدرت و مردم در جامعه‏شکل گرفت.در اواخر همین دهه نقش مشارکت در توسعه جوامع به عنوان موضوعی اساسی مورد توجه تصمیم‏سازان و تصمیم‏گیران قرار گرفت.در این زمان اصول و محورهای برنامه‏ریزی دموکراتیک تدوین شد.محورهای این نوع برنامه‏ریزی عبارت است از اینکه:شهرسازی بیشتر از هر چیز با محیط انسان ساخت سرو کار دارد که به ضرورت تحت تأثیر وسیع عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است؛ برنامه‏ریزان و طراحان شهری، نوعی میانجی میان دولت، اقتصاد و طبقات اجتماعی محسوب می‏شوند.در ضمن باید عرصه برنامه‏ریزی را هر چه بیشتر به سوی مردم، رأی‏دهندگان و شهروندان سوق داد. (شریفیان، 1388: 42-55) سازمان ملل، دهه آخر قرن بیستم را قرن توسعه انسانی و اعلام ضرورت برای به کارگیری و نهادینه کردن مشارکت مردمی در روند شهرنشینی نوین تعیین کرد.(اسماعیلی، 1380: 39-45)           2-1- مبانی نظري شهر پديده اي فرهنگي است. توسعة شهرها در زمينة حمل و نقل عمومي، شهرسازي، خدمات شهري و فعاليت ها و فضاهاي فرهنگي و اجتماعي تحت تأثير باورها، ارزش ها و هنجارهايي است كه در بين شهروندان و كارگزاران مديريت شهري وجود دارد. توسعة هر يك از ابعاد شهري بدون توجه به مختصات و ويژگيهاي فرهنگي آن ها كمك چنداني به ارتقاي سطح كيفيت زندگي شهروندان نخواهد كرد، بلكه پيامدهاي خواسته و ناخواستة فراواني را براي مردم به بار خواهد آورد. براي اداره امور عمومي شهري دو روش و شيوه وجود دارد. در روش نخست كه حكومت نام دارد، شهرداري مسووليت تمام امور را بر عهده دارد. اين نهاد موظف است تمامي خدمات را براي شهروندان فراهم كند. اين روش به سبب مسائلي مانند پيچيدگي روزافزون زندگي و كاهش توان مديريت ها در حل مسائل شهري و از بين بردن يا تضعيف قوه استقلال و ابتكار عمل شهروندان مورد چالش هاي جدي قرار گرفته است. در روش دوم كه حكومت داري نام دارد، مسووليت اداره امور عمومي ميان سه نهاد شهرداري، جامعه مدني و بخش خصوصي تقسيم شده است. هر يك از اين سه نهاد به طور مشترك در قبال تمامي مسائل پاسخگو هستند. در اين رابطه مشترك، لازم است هر يك از شركاء منابعي را فراهم كنند. منابع شهرداري شامل امكانات فني، توان مالي و روش هاي مردم سالارانه انجام امور و منابع بخش خصوصي شامل توان مديريت و روش هاي بهره وري و كارآمد انجام امور و منابع جامعه مدني شامل دارايي هاي اجتماعي و فرهنگي است. امروزه سازمان هاي غير دولتي و تشكل هاي مردمي به عنوان راهكار حل مشكلات و پاسخگويي به چالش هاي جامعه شهري مطرح هستند، نهادهايي كه مي توانند در جهت تحقق مديريت پايدار شهري موثر واقع شوند. مردم، سازمان هاي غيردولتي[12]و سازمان هاي محله محور[13] را نهادهايي برخاسته از مردم براي كمك به همنوعان با نگرشهاي مبتني بر توانمندسازي شهروندان مي شناسند. (غفاری و جمشیدزاده، 1390: 17) بیشتر نظریه های مورد استفاده این تحقیق روی کنش افراد و مشارکت آنان در امور شهری تاکید دارد و از این رو وارد حوزه های مدیریتی و ساختار کلان کشوری نمی شود. در این راستا لازم است به نظریه کنش موجه، مشارکت شهروندان و... به تفصیل، توجه شود.   2-1-1- نظریه کنش موجه[14] مشارکت، کنشی اجتماعی[15] است و به عنوان نوعی رفتار انسانی از رفتارهای صرفا بازتابی متمایز می شود. چرا که افراد مشارکت کننده برای رفتار خود معنای ذهنی مشخصی قائل اند و هرگاه چنین شود کنش پدید می آید. از نظر تحلیلی دو نوع کنش را می توان از همدیگر متمایز کرد: کنش فردی و کنش اجتماعی[16]. برای کنش فردی و تمایز آن از کنش جمعی دودیدگاه مطرح است. یکی دیدگاه وبر که بر معیارهای درونی و ذهنی تاکید می کند و دیگری دورکیم که بیشتر بر معیارهای خارج از فرد و عینی تاکید دارند. از نظر ماکس وبر کنش وقتی اجتماعی است که دارای این ویژگی ها باشد: نخست آنکه کنشگر رفتار دیگران و همچنین حضور یا وجود دیگران را درنظر بگیرد. دوم اینکه کنش فردی برای دیگران ارزش نمادین داشته باشد و کنش دیگران نیز برای کنشگر همچون نوعی نماد و علامت تلقی گردد. کنشگر باید با کنش خود نشان دهد که انتظارات دیگران را فهمیده است و کنش او به منظور پاسخ به انهاست و یا نشان دهد که قصد ندارد به آنها پاسخ گوید. سوم معیار را در تعریف وبر دلالت بر آن دارد که رفتار اشخاصی که در یک کنش اجتماعی دخالت دارند بایستی تحت تاثیر ادراک آنها از معنای کنش دیگران و کنش خاص خودشان قرار گیرد. (مرکز مطالعات برنامه ریزی شهری، 1380: 104) اصطلاح کنش موجه به این معنی است که اکثر رفتارها به این دلیل انجام می شود که مردم به نتایج اعمال خود فکر می کنند و برای حصول پاره ای نتایج و پرهیز از برخی دیگر دست به انتخاب منطقی می زنند. نظریه کنش موجه معتقد است که قصدهای رفتاری تاثیر مستقیمی بر رفتار دارند. با این حال عوامل دیگری هم وجوددارندکه بر رفتار تاثیر می گذارند. به عنوان مثال رفتاری که در گذشته انجام شده است در اغلب موارد مهمترین تعیین کننده رفتار در آینده است. با توجه به اینکه مشارکت نوعی کنش اجتماعی است برای تبیین آن می توان از نظریه های مربوط به کنش اجتماعی بهره گرفت. مطالعات نظری گذشته حاکی از این است که یکی از کارامدترین نظریه ها در این مورد نظریه کنش موجه است. با بکارگیری این نظریه در تعیین مشارکت متغیرهای اصلی موثر بر میزان مشارکت مشخص می گردند. (مرکز مطالعات برنامه ریزی شهری، 1380: 104) الگوی کنش موجه بوسیله فیش باین[17] و آیزن[18] در سال 1975 ارائه گردید. این الگو بطور گسترده‏ای در علوم اجتماعی و روان‏شناسی بکار گرفته شده است و در ارتباط با متغیرهای تعیین کننده رفتار نیت شده(با قصد و نیت مشخص) که بصورت آگاهانه انجام می‏پذیرد ، است. الگوی کنش موجه سعی در پیش بینی رفتار دارد و نتایج بدست آمده نشان می‏دهد که این الگو این توانائی را دارد. اصطلاح کنش موجه به این معنی است که اکثر رفتارها به این دلیل انجام می‏شود که مردم به نتایج اعمال خود فکر می‏کنند و برای حصول پاره‏ای از نتایج و پرهیز از برخی دیگر دست به انتخاب می‏زنند. عناصر الگوی کنش موجه از دو جزء اصلی تشکیل شده است : بخش شخصی و بخش اجتماعی ، که ترکیب آنها پیش‏بینی کننده یک نیت رفتاری است.  این الگو فرض می‏نماید که نیت (قصد) رفتاری[19]پیش‏بینی کننده مستقیم رفتار است و نیت رفتاری خود نیز بوسیله نگرش فرد نسبت به رفتار[20] و هنجار ذهنی[21]تعیین می‏گردد. (سلمانی، 1386) برای رفتار و نیت رفتاری می‏توان معادلات زیر را نوشت : رفتار و نیت رفتاری[22] نیت رفتاری = نگرش + هنجار ذهنی[23] نیت رفتاری را به عنوان قدرت تمایل یا قصد فرد نسبت به انجام یک رفتار خاص تعریف کرده‏اند . در زمینه خرید اینترنتی می‏توان آن را احتمال اینکه یک مصرف‏کننده بطور واقعی خرید اینترنتی انجام دهد ، تعریف نمود. نگرش بصورت احساسات مثبت و منفی فرد (اثرات ارزشی) نسبت به انجام رفتار تعریف می‏شود و هنجار ذهنی وابسته است به ادراک شخص از اینکه آیا افرادی که برای او مهم هستند ، فکر می‏کنند که او باید یا نباید رفتار مورد نظر را انجام دهد. بر اساس الگوی کنش موجه نگرش بوسیله باورهای بارز(آشکار)[24] در مورد پیامدهای انجام رفتار ضرب در ارزشیابی آن پیامدها اندازه‏گیری می‏شود و کم و بیش مترادف آن است. یعنی : نگرش = باورها × ارزشیابی نتایج باورها باورها خود به عنوان احتمال ذهنی فرد در مورد اینکه رفتار مورد نظر منتج به پیامد خاصی می‏شود ، تعریف می‏گردند. واژه ارزیابی نتایج به یک پاسخ ارزیابانه ضمنی نسبت به نتایج باز می‏گردد. معادله اخیر نشان دهنده  دیدگاه فرایندی در زمینه اطلاعات از تشکیل و تغییر نگرش است که در آن فرض می‏شود محرک‏های بیرونی تنها بطور غیر مستقیم بر نگرش ، از طریق ساختار باورهای شخصی ،تاثیر می‏گذارد. الگوی کنش موجه عنوان می‏کند که هنجار ذهنی یک فرد بوسیله تابع ضربی باورهای هنجاری[25] (یعنی انتظارات ادراکی خاص مربوط به افراد یا گروه‏ها ) و انگیزه همراهی[26] او با این باورها (انتظارات) اندازه گیری شده و مترادف با آن است. یعنی به طور اجمالی : هنجار ذهنی = باورهای هنجاری × انگیزه همراهی با باورها یک جنبه بسیار مفید از الگوی کنش موجه در رابطه با دیدگاه سیستم‏های اطلاعاتی[27]، ادعای این الگو است که هر عامل تاثیر گذار تنها بطور غیر مستقیم و از طریق و بوسیله نگرش و هنجار ذهنی تاثیر گذار است. بنابراین متغیرهایی همچون ویژگی طراحی سیستم ، ویژگی‏های کار، ماهیت توسعه فرایند عملیات،تاثیرات سیاسی ساختار سازمانی و غیره از نظر ارائه‏دهندگان الگو به محیط‏های خارجی بر می‏گردند. این ادعا در بردارنده این مطلب است که الگوی کنش موجه تعدیل کننده اثر متغیرهای محیطی غیر قابل کنترل بر رفتار کاربر (مصرف‏کننده) است. با توجه به مباحثی که گذشت و آشنایی اجمالی با الگوی کنش موجه ، دریافتیم که هدف الگوهای مبتنی بر این الگو پیش‏بینی رفتار بوسیله نیت رفتاری می‏باشد ، این امر با توجه به 3 شرط زیر تحقق می‏یابد : 1.      مقیاس‏های اندازه‏گیری نیت و رفتار در واژه‏های تخصصی هدف ، محتوا ، عمل و چهارچوب زمانی با یکدیگر تطابق داشته و یکسان باشند. 2.      نیت در فاصله میان نیت رفتاری و رفتار تغییر نکند. 3.      رفتار مورد بررسی در کنترل ارادی انجام دهنده آن باشد. یعنی آنکه انجام دهنده درانجام دادن یا انجام ندادن رفتار قادر به تصمیم‏گیری باشد. در چهارچوب این شرط های مقید کننده است که اعتبار نظریه کنش موجه در پیش بینی نیت رفتاری و خود رفتار بطور گسترده تایید می‏شود. در مطالعه اثر بخشی الگوی پیشنهادی بوسیله فیش باین و آیزن مطالعه بسیار گسترده انجام شده است که یک مورد شامل 87 مطالعه جداگانه در مورد رابطه نیت افراد و عملکرد(رفتار) ، و 87 مطالعه دیگر در مورد رابطه میان نیت رفتاری ، نگرش و هنجار ذهنی بوده است. مطالعات نتیجه‏گیری می‏کنند که" الگو در پیش بینی اهداف و پیش بینی فعالیت‏های مرتبط با انتخاب ضمنی از میان چندین گزینه خیلی خوب عمل نموده است" و قدرت پیش بینی الگو بسیار بالا است. اگرچه توانایی پیش‏بینی نظریه کنش موجه مورد تایید است اما باید عنوان کرد که الگوی مبتنی بر آن در صورتی که رفتار تحت کنترل کامل ارادی نباشد، دارای اعتبار نیست. بعنوان مثال ، یک مصرف کننده ممکن است از خرید خودداری نماید ،اگر فکر کند که فرایند خرید پیچیده است.چنین محدودیت‏هایی باعث گردید تا آیزن در سال 1985 الگوی رفتار برنامه‏ریزی شده[28] را برای تکمیل الگوی کنش موجه ارائه نماید .(سلمانی، 1386: 43) این الگو ، الگویی شناختی از رفتار انسان است که تمرکز اصلی آن بر پیش بینی و ادراک رفتارهای کاملاً تعریف شده می باشد. الگوی رفتار برنامه‏ریزی شده شکل توسعه یافته‏ای از الگوی کنش موجه است که بدلیل عدم توانائی الگوی کنش موجه در ارتباط با پیش بینی رفتارهایی که کاملاً تحت کنترل نیستند، ضرورت ارائه آن احساس می‏گردد. در واقع الگوی رفتار برنامه‏ریزی شده برای رفع مشکلات ناشی از شرط سوم الگوی کنش موجه بوجود آمد. این الگو یک متغیر سوم که کنترل رفتاری درک‏شده[29]نام دارد، را در درون خود دارد. با اضافه کردن این متغیر الگوی رفتار برنامه‏ریزی شده، می‏کوشد تا شرایط محدود کننده الگوی کنش موجه را در مطالعه چگونگی انجام رفتار هدف‏گرا تعمیم داده و در سطح وسیعتری به کار برد. کنترل رفتاری درک‏شده، انعکاس دهنده باورهای شخص در ارتباط با موجود بودن یا نبودن منابع و فرصت‏ها برای اجرای رفتار است. درست به موازات وجود عوامل داخلی یا خارجی که ممکن است مانع انجام رفتار گردند. معادله کلی الگوی رفتار برنامه‏ریزی شده به دو صورت زیر ارائه گردیده است : شکل اول : رفتار و نیت رفتاری نیت رفتاری = نگرش + هنجار ذهنی + کنترل رفتاری درک‏شده شکل دوم : رفتار و نیت رفتاری + کنترل رفتاری درک‏شده نیت رفتاری = نگرش + هنجار ذهنی + کنترل رفتاری درک‏شده (سلمانی، 1386) نیت بوسیله نگرش، هنجار ذهنی و کنترل رفتاری درک شده تشکیل می‏شود. نگرش از باورهای کنترلی و ارزیابی نتایج انجام رفتار مشتق گردیده است. هنجار ذهنی ، ادراک فرد از فشارهای اجتماعی افراد مهم برای انجام یا عدم انجام رفتار و انگیزه همراهی او با این مراجع می باشد.نهایتاً کنترل رفتاری درک شده ارائه دهنده ادراک فرد از اینکه انجام رفتار تحت کنترل شخص می باشد یا خیر ، است. کنترل انعکاس دهنده این است که آیا انجام رفتار در دست فرد است ، یعنی براحتی قابل اجراست و یا اینکه نیازمند منابع لازم ، فرصتها و مهارتهای تخصصی و .... می‏باشد . افراد احتمالاً در صورت باور به اینکه منابع یا فرصتهای کافی برای انجام رفتار ندارند، حتی با وجود نگرش مثبت ، نیت قوی‏ای برای انجام رفتار نخواهند داشت.   2-1-2- نظریه مشارکت گرایی آلن بیرو در تعریف مفهوم مشارکت چنین می نویسد : « مشارکت کردن به معنای سهمی در چیزی یافتن و از آن سود بردن و یا در گروهی شرکت جستن و بنابراین با آن همکاری داشتن است . به همین جهت ، از دیدگاه جامعه شناسی ، باید بین مشارکت به عنوان حالت یا وضع ( امر شرکت کردن ) و مشارکت به عنوان عمل و تعهد ( عمل مشارکت ) تمیز قائل شد. مشارکت در معنای اول از تعلّق به گروهی خاص و داشتن سهمی در هستی آن خبر می دهد و در معنای دوّم داشتن شرکتی فعالانه در گروه را می رساند و به فعالیّت اجتماعی انجام شده نظر دارد  » ( بیرو ، ۱۳۷۵ ، ۲۵۷ ) . کلیگارد و بیسر، بیشتر به بُعد عمل و تعهدآمیز مشارکت توجه کرده اند، آنان مشارکت را چنین تعریف می کنند : «مشارکت را می توان به صورت “ تعهد مشترک در پرداختن به مسائل توسعه بر اساس تقسیم توافق شده وظایف و مسئولیت ها ” تعریف کرد . مشارکت ها حول هدف های مشترک شکل می گیرد و شرکاء پیگیری یک یا چند فعالیت را در راستای یک هدف، به صورت مشترک یا به صورت ردیفی ، به عهده می گیرند . مشارکت ها ممکن است بسته به هدف مورد دستیابی، موقت یا برای مدتی طولانی باشد  » (Klitgaard and Heather, 1997) . با این تعریف واژه، شایان توجه است که در زمینه نحوه عملکرد مردم و مسئولین در شهر، سه دیدگاه کلی (اصلی) وجود دارد: دیدگاه حداکثرگرا، دیدگاه حداقل گرا و دیدگاه مشارکت گرا. - حداکثرگرایان معتقدند که باید تمام وظایفی را که دولت در قبال یک شهر دارد به مجموعه مدیریت شهری به خصوص شورای شهر و شهرداری تفویض نماید. بر اساس این دیدگاه شورای شهر دارای این قابلیت است که وظایف دولت را در محدوده یک به عهده گیرد. - خلاف دیدگاه حداکثرگرا، معتقدان به دیدگاه حداقل گرا بر این باورند که مسایل شهر به مسایلی در حد خدمات شهری محدود می شود و لذا میزان مشارکت مردم را نیز در همین سطح تعریف می کنند. دیدگاه مشارکت گرا:یک شهر بر اساس دیدگاه حداکثرگرا نمی تواند حوزه اختیارات دولت در محدوده خود را به صورت کامل به عهده گیرد چرا که برخی از برنامه ها، اهداف و نظارتهای در نظر گرفته شده از سوی دولت در ارتباط با کل جامعه است و حتی اگر ما از شوراها مفهوم دولت شهر را مدنظر داشته باشیم در این صورت نیز به دلایلی خلاف تجربه و واقعیات جامعه عمل کرده ایم چرا که اولاً به تجربه ثابت شده است که عملاً امکان تحقق چنین دولت- شهری وجود ندارد، علاوه بر این هیچ شهری توان و امکانات لازم برای پذیرش مسئولیتهای دولت در قبال یک شهر را ندارد. از سوی دیگر رویکرد حداقل گرا هم کافی نیست چرا که مسایل شهری پیوندی ناگسستنی با موضوعات فرهنگی و اجتماعی و قابلیتهای توسعه دارد. بنابراین باید جدا از این دو دیدگاه، چارچوب مشارکتی را که به حقوق شهروندی نزدیک باشد برای شهروندانی که در یک شهر زندگی می کنند تعیین و ترسیم کرد در این میان بهتر است که حوزه مشارکت شهروندان در شهر تعریف شود. (سیف، 1379: 87-89) در حال حاضر در ایران دستگاه های اجرایی بر اساس دیدگاه حداقل گرا فعالیت می نماید و شوراهای شهر نیز به دیدگاه حداکثرگرا رغبت بیشتری نشان می دهند در صورتی که باید برای سیستم مدیریت شهری رویکردی اتخاذ شود تا برآورنده نیازهای عمده جامعه باشد. لذا در طرح های مدنظر برای شهر باید ضمن لحاظ نظرات شورای شهر، بین نیازهای گوناگون و بعضاً متناقض جامعه هماهنگی ایجاد شود. بر اساس چنین رویکردی برای تعریف میزان و چگونگی مشارکت شهروندان در اداره امور شهر باید به نقش و جایگاه شوراها به عنوان نماد اصلی مشارکت پذیری مردم توجه کرد و همچنین بین عملکردهای شهر از نظر نیازها و اولویت های آن رابطه و نیز هماهنگی خاص ایجاد کرد. بر این اساس باید به نوعی اصل کثرت در وحدت و وحدت در کثرت را در نظر گرفت. یعنی باید برای ایجاد تعادل در مشارکت شهروندان بین نیازهای متکثر مردم وحدت ایجاد کرده و همچنین بر اساس اولویت ها به همه نیازهای آنان پاسخ داد در غیر این صورت یعنی در صورت پذیرش یکی از دیدگاههای حداکثر و حداقل گرا مدیریت شهری کارآمدی لازم را برای افزایش مشارکت شهروندی از دست می دهد. از ميان اين مشاركت گرايان به پنج مورد از مهمترين و مرتبط ترينشان اشاره مي كنيم: 2-1-2- 1-دیدگاه لیکرت[30] بر پایه تحقیقاتی که لیکرت به عمل آورده و به این نتیجه دست یافت که رابطه مستقیم و نزدیکی بین بازدهی و روحیه وجوددارد. یعنی به همان اندازه که روحیه افراد در سازمان افزایش می یابد بازدهی و میزان تولید آنان نیز افزایش می یابد. لذا می توان اذعان داشت که هر اندازه مدیران و مسئولین شهرها به ویژه کلان شهرها بتوانند به نظرات و پیشنهادات شهروندان بهای لازم بدهند و به آرا و خواسته ها و روحیات آنها توجه داشته و احترام بگذارند به همان اندازه میل و رغبت آنان را در همکاری و افزایش توان سرویس دهی برانگیخته ودر واقع شهرنشین منزوی بی تفاوت سرخورده و ندرتاً وندالیست به شهروند متعهد و ذی مسئول مبدل می شود. همانطور که لیکرت نتیجه گرفت حفظ و پرورش نیروی انسانی عامل بسیار موثری در کارایی سازمان به شمار می رود. مدیران شهرهای بزرگ نیز باید به این اصل مهم مدیریت امور شهری توجه وافر داشته باشند. (محسنی، 1383: 86)     2-1-2- 2-دیدگاه آرگریس[31] آرگریس در کتاب شخصیت و سازمان بر این موضوع تاکید دارد که سازمان از منابع و انرژی های متعددی استفاده می کند که مهمترین آن انرژی روانی است از این رو توجه و عنایت به امیال و خواسته های منطقی مرتبط با حقوق شهروندان اصلی بسیار محترم و باارزش  است و بازخورد آن به تقلیل مسائل و معضلات شهری می انجامد. (محسنی، 1383: 86)   2-1-2- 3-دیدگاه جورج زیمل[32] به نظر زیمل وظیفه ما در کلان شهرها نه ستایش شهروند و نه لعنت فرستادن بر آن است بلکه وظیفه ما فقط فهمیدن است. به نظر زیمل بنیاد روان شناختی فرد نوع کلان شهری در شدت یافتن تحریکات عصبی نهفته است که خود ناشی از تغییر سریع و بدون وقفه محرک های بیرونی و درونی است. کلان شهر از آدمی به منظله موجودی تمیزگذار، آگاهی به مراتب بیشتری را طلب می کند تا زندگی روستایی. حیات در کلان شهر خصلت پیچیده ای پیدا می کند. او با مغز خود (نه با عواطف و احساسات) واکنش نشان می دهد. (محسنی، 1383: 86)   2-1-2- 4-دیدگاه میسرا[33] نظرات میسرا در خصوص انحصاری شدن مقوله برنامه ریزی در کشورهای در حال توسعه بسیار حائز اهمیت است. به نظر میسرا برنامه ریزانی که ما امروز تربیت می کنیم از نظر حرفه ای بسیار متعصب اند و به بیشتر به حرف خود توجه دارند تا مردم. در واقع چنین برنامه ریزیی همراه با مردم نیست بلکه ورای آنها قرار دارد. این برنامه ریزی فقط بخشی از فرایند توسعه را در میابد اما می پندارد که تمامی آن را دریافته است. بر پایه ی مطالعات فوق می توان نتیجه گرفت که اکنون به برنامه ریزان و مدیرانی نیازمندیم که بتوانند با مردم کار کنند. توسعه چیزی نیست که دادنی باشد. کسانی که از نتایج طرح ها و برنامه های توسعه بهره می گیرند باید برای آن بکوشند و آن را به دست آورند. برای یک برنامه ریز و مدیر امور شهری ضروری است که به احتیاجات مردم برای رسیدن به هدف های توسعه آگاه باشند. (محسنی، 1383: 86)   2-1-2- 5- دیدگاه ویلیام[34] نهایتاً اینکه به نظر ویلیام حل مشکلات شهری بدون در نظر داشتن عوامل اساسی، عقب ماندگی کاملا غیرممکن است و بدین صورت باید از شهرسازی به عنوان وسیله تحول و تغییر واقعیت های موجود در سیستم کنونی استفاده نمود. مطابق این نظریات باید افزود که به نظر می رسد دشوار ترین کار برای مدیران و برنامه ریزان شهری کشف رمز و راز و کلید توسعه شهری است و حال آنکه توجه به منابع انرژی بالقوه و بالفعل انسانی و هدایت این انرژی در مسیر درست می تواند سرمایه عظیمی در اداره امور شهر محسوب شود. (کاظمی بیدهندی، 1375: 49)   2-1-2- 6- دیدگاه هانتيگتون و نلسون به اعتقاد آن ها، مشاركت سياسي و اجتماعي تابعي از فرآيند توسعه اقتصادي- اجتماعي است. اين فرآيند از دو طريق بر گسترش مشاركت اثر مي گذارد. نخست از طريق تحرك اجتماعي[35] است. كسب منزلت هاي بالاتر اجتماعي، احساس توانايي را در فرد تقويت مي كند و نگرش او را نسبت به توانايي او در تأثير نهادن بر تصميم گيري ها مساعد مي سازد. اين نگرش ها، زمينه مشاركت در سياست و فعاليت هاي اجتماعي را تقويت مي كند. در اين حالت، منزلت اجتماعي نهايتاً از طريق اثري كه بر احساس توانايي و يا نگرش بي قدرتي مي گذارد، بر مشاركت مؤثر مي افتد. در اين ميان، متغير سواد بيش از ساير متغيرهاي منزلتي بر مشاركت اثر دارد. فرآيند توسعه همچنين از طريق سازماني نيز بر مشاركت اثر مي گذارد. عضويت فرد درگروه ها و سازمان ها (مانند اتحاديه هاي شغلي و صنفي، گروه هاي مدافع، علائق خاص و...) احتمال مشاركت در فعاليت اجتماعي و سياسي را بيشتر مي كند. اين عامل در جوامعي كه فرصت هاي تحرك فردي در آنها محدودتر است، اهميت بيشتري دارد. (غفاری و جمشیدزاده، 1390: 34)   2-1-3- نظریه بی قدرتی (مارکس، وبر، زیمل، سیمن) بي قدرتي به عنوان يكي از اجزاء سازنده «بيگانگي» مورد توجه كارشناسان قرارگرفته است. ريشه هاي نظري اين مفهوم را مي توان نزد جامعه شناسان كلاسيك يافت. بي قدرتي، به طور مشخص در آراء كارل ماكس، گئورگ زيمل و ماكس وبر به عنوان خصيصه اصلي جامعه مدرن مورد توجه قرار گرفته است. اين مفهوم به عنوان نشانه هاي بحران دوران مدرن و نتيجه فرآيندهاي بنياني اين دوران است. ماركس، گوهر بيگانگي را جدايي محصول و فرآورده هاي انساني از خالق خود و نهايتاً سلطه آن ها بر خالق شان مي داند. اگر بي قدرتي را فقدان يا ضعف كنترل بر حوادث، رويدادها، اشياء و سازمان هايي كه بر سرنوشت انسان مؤثرند، بدانيم، گوهر اين ايده را در مفهوم بيگانگي نزد ماركس مي يابيم. در تحليل ماركس، دولت، سرمايه، دين، صور گوناگون تاريخي- اجتماعي است كه بر انسان - كه سازنده آن ها محسوب مي شود - مسلط است. وي اين پرسش را مطرح مي كند كه چگونه چنين فرآيندي شكل مي گيرد و انسان توانايي و قدرت خود را به ديگران نسبت مي دهد. قدرت هايي كه در حقيقت از آن اوست. مثلاً ثروت را در شكل سرمايه، كه مخلوق و كار اجتماعي يعني كار انسان هاي مرتبط با هم است، به عنوان يك نيروي مستقل و خلاق مي انگارد كه موجودات انساني را به استخدام خود در مي آورد. وي در نوشته هاي پراكنده خود مي گويد: جداافتادگي در اين حقيقت نمايان مي شود كه وسايل زندگي من متعلق به ديگري و آرزوهاي من ثروت و دارايي غير قابل دسترس ديگري است. مهمتر از آن، در اين حقيقت كه همه چيزها غير از خود هستند و اين كه فعاليت نيز چيزي غير از خودش است و سرانجام اين كه قدرتي غير انساني بر همه چيز و همه كس- از جمله خود سرمايه داران - حاكم است(غفاری و جمشیدزاده، 1390: 30 به نقل از ماركس، 1373: 42) به نظر ماركس، مهمترين نوع بي قدرتي را مي توان در بيگانگي از كار مشاهده كرد. جدايي كارگران از محصول كار خود، به معناي آن است كه انسان توليد كننده، كنترل خود را بر محصول نهايي از دست مي دهد. احساس دلزدگي و بي علاقگي به كار را نيز مي توان در همين چارچوب توضيح داد. مطالعات تجربي كه بر اين پايه صورت گرفته است، مشاركت را تابع همين احساس دانسته است.آنتوني گيدنز به پژوهشي در همين خصوص اشاره مي كند كه تحت عنوان «كار در آمريكا» انجام شده است. اين پژوهش نشان داد كه بسياري از محيط هاي كار متضمن وظايفي كسل كننده، تكراري و ظاهراً بي معني هستند كه مجالي براي ابتكار و استقلال ايجاد نمي كنند و در نتيجه باعث نارضايتي درميان كارگران در تمام سطوح شغلي مي شوند. اين گزارش نشان داد كه كارگران يقه آبي كنترلي بر كار خود ندارند و اغلب در تصميم گيري مهم در زندگي آن ها مؤثر است، مشاركت ندارند. آن ها ناچارند در يك برنامه ثابت و تحت نظارت دقيق و مستمر كار كنند. بي علاقگي اين گروه در اين پرسش خود را نشان مي دهد كه اغلب اظهار داشته اند، در صورتي كه زندگي دوباره داشته باشند، اين شغل را انتخاب نمي كنند و تنها 24 درصد اظهار داشته اند كه همين شغل را انتخاب خواهند كرد. اثر اين پديده را مي توان بر رضايت آن ها نيز مشاهده كرد. به ميزاني كه فرد در فرايند تصميم گيري دخالت داشته، رضايت او نيز افزايش مي يابد. اين احساس بي اثري و عدم رضايت در ميان سطوح مياني نيز مشاهده مي شد. آن ها احساس مي كردند به اجراي سياست هايي فرا خوانده شده اند كه در طرح و تنظيم آن ها هيچ دخالتي نداشته اند. افرادي كه در موقعيت هاي بالاتر قرار داشتند بيشتر احتمال داردكه از كار خود راضي باشند و تا اندازه اي احساس مي كردند داراي استقلال و قدرت به رويارويي فراخواندن و ايجاد دگرگوني در برنامه هستند.(گیدنز، 1373: 523) در آراء زيمل نيز مي توان دو درونمايه اصلي را يافت كه ناظر به مفهوم بي قدرتي است. نخستين درونمايه در آثار زيمل، موضوع «فرد در برابر نيروهاي جمعي و تاريخي» است و دومين درونمايه آن بي قدرتي است كه در بحث از فرهنگ عيني - ذهني خود را نشان مي دهد. زيمل در مقاله مهم خود به نام «كلانشهر و حيات ذهني» مي گويد: پيچيده ترين مسائل زندگي مدرن از مقابله فرد با نيروهاي جمعي و تاريخي بر مي خيزد. به نظر وي، تغيير روابط اجتماعي به گونه اي است كه از يك سو، آزادي فرد را به ارمغان مي آورد و از سويي ديگر فرد را كه هويت اصلي او در كيفيات يگانه است، در كليت حل مي كند. آنچه جوهر زندگي مدرن را تشكيل مي دهد، تلاش فرد براي حفظ هويت فردي خويش است. زيمل در مقالات و آثار خود مي كوشد اين نكته را در جزئيات بي نظيري بيان كند كه چگونه شرايط اجتماعي، به نحوي متناقض عمل كرده است. شكل گيري شهرهاي بزرگ، از جمله اين شرايط اجتماعي است كه موقعيت فرد را به نحوي متفاوت از گذشته تاريخي بيان مي كند. به نظر زيمل، شخصي شدن و تفكيك نقش ها باعث افزايش وابستگي آدمي به ديگران مي شود. زيمل از جمله ي نيچه مدد مي گيرد كه معتقد است تحول كامل هر فرد در گرو مبارزه بي امان با ديگران است. به عبارت ديگر، فرد در برابر دو نيروي متناقض قرار مي گيرد. از يك سو، اين شرايط، زمينه آزادي او را فراهم مي كند و از سويي ديگر او را بيش از پيش به ديگران متكي مي سازد. اين وجه را مي توان در اصطلاح «غير شخصي شدن» كه زيمل آن را به عنوان خصلت مهم زندگي مدرن مي نامد، به وضوح مشاهده كرد. ما در موقعيت متناقضي قرار داريم. از يكسو، روز به روز، به خاطر بقاي خود به موقعيت هاي ديگران وابسته مي شويم و از سويي كمتر از پيش، افرادي كه اين موقعيت ها را اشغال كرده اند، مي شناسيم. فرد خاصي كه موقعيت معيني را اشغال كرده، به صورتي روز افزون، بي اهميت مي شود. شخصيت ها مايلند پشت موقعيت هايي كه تنها بخشي از وجود آنها را مي طلبد پنهان شوند. اين وجه منفي زندگي مدرن است كه زيمل بر آن تأكيد مي كند و اين درونمايه اصلي نظر او در مورد بيگانگي است. افزايش تعداد گروه ها، عضويت فرد را به صورت ارادي تبديل مي كند. محدوديت هايي كه گروه بر فردتحميل مي كرد، محو مي شود و در نتيجه فرد از اين قيودات رها مي شود. اما زيمل، ضمن آن كه اين وجه مثبت زندگي مدرن را مي ستايد، بر وجه منفي آن تأكيد مي كند. وجهي كه باعث مي شود انسان ها به صورت ذره هاي مستقل و دور افتاده از يكديگر تبديل شوند. فرد به تنهايي ناگزير است با «نيروهاي سهمگين اجتماعي» مواجه شود. تنهايي انسان و ناتواني او در مقابل اين نيروهاي سهمگين وجهي از مفهوم بي قدرتي است كه نشان دهنده ميزان كنترل انسان بر آنچه كه سرنوشت او را مي سازد، است. زيمل براي نشان دادن بي قدرتي به وجهي ديگر از زندگي انسان نيز مي پردازد. او براي بيان اين مسأله، دو اصطلاح «فرهنگ عيني» و «فرهنگ ذهني» را به كار مي گيرد. مراد او از فرهنگ عيني، چيزهايي است كه مردم توليد مي كنند (مثل هنر، علم، فلسفه و نظاير آن). فرهنگ ذهني از ديد زيمل، توانايي، استعداد و ظرفيت انسان در توليد، جذب و كنترل عناصر فرهنگ عيني است. روابط متقابل ميان اين بخش، شكل آرماني است. اما مسأله از آن جا آغاز مي شود كه فرهنگ عيني، حيات مستقل مي يابد و منطق و قانونمندي خاص خويش را پيدا مي كند و در فاصله از خالقان آن قرار مي گيرد. (غفاری و جمشیدزاده، 1390: 31) مفهوم بي قدرتي نزد ماكس وبر با فرايند عقلاني شدن مرتبط است. فهم جامعه شناختي علائق وبر در مورد تمدن صنعتي، تنها در چارچوب ديدگاه عقلاني شدن ميسر است. از ديدگاه وبر«عقلاني شدن» در حقيقت فرايندي است كه با طيف گوناگوني از فرايند ها چون عرفي شدن[36]، ذهني شدن[37]و نظام دار شدن[38]جهان روزمره، تكميل مي شود. عقلاني شدن شرايط ايجاد يك نظام اداري پايدار، چارچوب نظام دار مناسبات حقوقي، سلطه علوم طبيعي در فهم ذهني از نظر وبر معناي عقلاني شدن فرايندي است كه طي آن كاربرد عقل محاسبه گر، سنجش گر در حوزه هاي گوناگون زندگي گسترش مي يابد و از طريق روال امور زندگي به صورتي منظم و پايدار تبديل مي شود. روالي كه به صورتي روز افزون چهره انساني(به معناي وجه شخصي) از آن گرفته مي شود و چهره اي غير شخصي به زندگي داده مي شود. معنايي كه بسيار نزديك به برداشت زيمل از جهان مدرن است. در اين فرايند، توانايي ها و امكانات تصميم گيري انسان عصر جديد، به دستگاه هاي اداري بيرون از او واگذار و منتقل مي شود. تعبيري كه به تعبير بي قدرتي ماركس شبيه است. در چنين شرايط اجتماعي، جدايي انسان ها از يكديگر و بيگانه شدن آن ها با يكديگر و كاهش عواطف انساني در مناسبات اجتماعي غلبه پيدا مي كند. عنصر مشترك در عقلاني شدن، روند غير شخصي شدن و اداري شدن است. به نظر وبر در فرايند عقلاني شدن، عنصر شخصي و سليقه اي از ميان مي رود و در نتيجه آن، قدرت و اختيار فرد نيز رو به تقليل مي گذارد. اداري شدن دركنار غير شخصي شدن، به معناي واگذاري و انتقال توانايي ها و اختيارات فرد به سازماني اجتماعي است. وبر همچون ماركس به جدايي نيروي كار از محصول كار توجه داشت، ليكن آن را گسترده تر از ماركس مي ديد. وي استدلال مي كرد كه اشتغال تقريباً انحصاري ماركس به موضوع توليد، او را به نديده گرفتن اين واقعيت واداشته بود كه خلع يد كارگران از وسايل توليد، تنها يك مورد خاص از يك پديده بسيار كلي تر در جامعه نوين است. (كوزر،1386: 137) به رغم اهميت نظري بحث هاي مربوط به بي قدرتي، اين نظريه ها قابليت آزمون تجربي را به صورت مستقيم نداشتند. تبديل اين مفاهيم به گزاره هاي تجربي قابل آزمودن و محدود كردن دامنه آثارآن به چند مفهوم اصلي و نيز ارائه فرضيه هاي تحديد شده، زمينه نظريه هاي تجربي را فراهم كرده است. مانند دیدگاه ملوین سیمن که در ادامه تشریح خواهد شد.   دیدگاه ملوين سيمن ملوين سيمن[39]روان شناس اجتماعي آمريكايي، نخستين كسي بود كه مفهوم بي قدرتي را كه در نظريات كلاسيك ارائه شده، در قالبي تجربي صورت بندي كرد. وي در مقاله اي تحت عنوان «درباره معناي بيگانگي» مفهوم بي قدرتي را به صورتي آزمون پذير تدوين كرد. به نظر سيمن، ايده اصلي بي قدرتي، در ديدگاه هاي ماركسيستي ريشه دارد كه به شرايط كارگر در جامعه سرمايه داري توجه دارد. به ميزاني كه ابزارهاي تصميم گيري كارگر در تملك طبقه حاكم است، كارگر بيگانه و بي قدرت است.سيمن معتقد است توجه ماركس به بي قدرتي كارگر از توجه او به پيامد هاي چنين بيگانگي در محل كار ناشي شده است(به طور مثال بيگانگي انسان از انسان ، امحاء و جذب انسان ها در كالا) در آثار وبر مي بينيم كه اين ايده فراتر از حوزه صنعت بسط يافته است. ايده بيگانگي به عنوان بي قدرتي، متداول ترين كاربرد را در ادبيات اين حوزه دارد. سيمن، از آن جا كه مي كوشد بيگانگي را در چارچوب تئوري «انتظار و ارزش» توضيح دهد، اين نوع از بيگانگي را به صورت گزاره زير ارائه مي كند: بي قدرتي، يعني فرد احتمال مي دهد يا انتظار دارد رفتارش نتيجه يا پاداشي را كه در پي آن است، تعيين نكند. اين نوع از نگرش، از منظر روان شناسي اجتماعي است. در اين نگرش بي قدرتي از منظر شرايط عيني در جامعه بررسي نمي شود، اما اين به معناي آن نيست كه چنين شرايطي را بايد ناديده گرفت. مثلاً اين شرايط عيني در تعيين ميزان واقع گرايي در پاسخ هاي فرد به چنين موقعيتي اثر دارد. يكي از كساني كه رابطه ميان بي قدرتي و مشاركت سياسي را بررسي كرده است اولسن[40]پژوهشگر آمريكايي است. اولسن بيگانگي سياسي را به دو بخش «ناتواني سياسي» و «ناخشنودي» تقسيم كرده است. مراد او از نگرش ناتواني حالتي است كه به صورت اجباري از سوي نظام اجتماعي بر فرد تحميل مي شود و شامل نگرش هايي چون سر درگمي[41]، بي قدرتي و بي هنجاري است. ناخرسندي هنگامي پيش مي آيد كه فرد به صورت اختياري، بيگانگي را بر مي گزيند. اين مفهوم شامل احساساتي چون عدم شباهت، عدم رضايت و توهم گرايي است. اولسن سپس مشاركت سياسي را به سه وجه بحث سياسي، مشاركت در رأي دادن و دخالت سياسي تقسيم مي كند. به نظر او با افزايش ناتواني، ميزان مشاركت سياسي كاهش مي يابد. به نظر اولسن، ناتواني متغيري است كه مي توان با مدد آن پيش بيني كرد، آيا فرد رأي خواهد داد يا نه، و با استفاده از نگرش ناخشنودي مي توان رأي منفي را پيش بيني كرد. (Olsen,1972 :289)   2-1-4-نظریه های رفتارگرایی  این نظريه به مفاهيم پاداش و تنبيه توجه دارد. در نظر اندیشمندان آن، آنچه موجب بروز يك رفتار مي شود و پايداري آن را سبب مي گردد، پاداش حاصل از انجام آن است. مفروض اصلي اين ديدگاه آن است كه انسان ها، رفتارهايي از خود ابراز مي كنند كه نتايج پاداش دهنده اي براي آن ها داشته باشد. بر خلاف دسته اول (نظریه های مربوط به احساس بی قدرتی) كه نوعي نگرش ذهني نسبت به توانايي اثر گذاري، موجب كنش مشاركتي مي شد، در اين ديدگاه، مشاركت در امور شهری به عنوان يك رفتار، زماني رشد خواهد كرد كه انسان ها در مقام مشاركت كننده، پاداشي بر آن مترتب ببينند .مهمترين نظريه در اين رويكرد از آن جرج هومنز است. وي چند قضيه بنيادي براي تبيين رفتار انسان مطرح مي كند كه مي توان آن ها را براي تبيين رفتار مشاركتي به كار گرفت . اين قضايا عبارتند از : قضيه موفقيت: اگر عملي كه از فرد سر مي زند، پاداش دريافت كند، احتمال تكرار آن افزايش مي يابد. بر پايه اين قضيه اگر مشاركت به عنوان يك رفتار از سوي فرد ابراز شود، و پاداش دريافت كند(مثلاً منافع مادي حاصل از آن يا منزلت اجتماعي براي فرد مطلوب باشد) احتمال آن كه تمايل فرد به رفتار مشاركتي افزايش يابد، زيادتر مي شود. قضيه ارزش: هر چه نتيجه يك كنش براي شخص با ارزش تر باشد، احتمال بيشتري دارد كه همان كنش را دوباره انجام دهد.( ريتزر،1374: 429) در مورد مشاركت، چنانچه نتايج و دستاوردهاي آن براي فرد، نسبت به رفتار هاي غير مشاركتي ارزش بيشتري داشته باشد، احتمال تكرار آن افزايش مي يابد. ارزش يك كنش حاصل فايده و هزينه هاي آن يا به تعبير هومنز پاداش و تنبيه است. يعني هر چه يك كنش، پاداش بيشتر و هزينه كمتر دريافت كند، تكرار آن متحمل تر است . از مجموع قضاياي اصلي هومنز، دو قضيه ياد شده مفاهيم روشن تر و ملموس تري براي تبيين رفتار مشاركتي در اختيار این تحقیق قرار مي دهند . مطابق اين الگوي نظري، رفتار يا تمايل به مشاركت تابع فايده و هزينه هاي مترتب بر آن است . چنانچه فرد انتظار فايده بيشتر و هزينه كمتر در مشاركت داشته باشد، تمايل بيشتري به مشاركت خواهد داشت.   2-2- پیشینه تجربی 2-2-1- تحقیقات انجام شده در ایران عباس زاده و همکاران در سال 1387 تحقیقی با عنوان بررسي عوامل موثر بر مشارکت شهروندان در امور شهري (مورد مطالعه: شهر اصفهان) به انجام رسانده اند. آنها اذعان داشته اند که هدف از تحقیقشان ، بررسي مشارکت شهروندان در امور شهري و تاثير عوامل جامعه شناختي و روانشناختي بر آن بوده است. روش تحقيق، پيمايشي بوده و براي سنجش متغيرهاي مستقل و(اجتماعي، گرايشي، ارزشي و ...) و متغيرهاي وابسته (ميزان مشارکت فرهنگي و اجتماعي شهروندان)، تعداد700 نفر پاسخگو، به شيوه نمونه گيري چندمرحله اي، از بين سرپرستان خانوارهاي 7 منطقه شهرداري اصفهان، به عنوان نمونه نهايي انتخاب، و به پرسشنامه هاي تهيه شده، پاسخ گفته اند. روشهاي آماري مورد استفاده، شامل تحليل واريانس يکطرفه، رگرسيون چندمتغيره و تحليل مسير بوده اند. براي محاسبه ضرايب مسير- از جمله اثرهاي علي کل و اثرات غيرمستقيم و ضرايب استاندارد مسير و ضرايب همبستگي چندگانه براي معادلات ساختاري، از برآوردهاي روش ليزرل استفاده کرده اند. کليه آمارها و اطلاعات آن تحقيق ، از طريق نرم افزار Spss16 ، برآورد شده است. نتايج تحقيق، حکايت از آن دارد که بيشتر شهروندان اصفهاني، مشارکت بالايي در امور شهري داشته و در مجموع، به ترتيب، متغيرهاي «عوامل اجتماعي و گرايشي، بيشترين تاثير و متغيرهاي«رفاه غير مادي، تامين نيازهاي اوليه و فرهنگي»،کمترين تاثير را بر ميزان مشارکت کل شهروندان در امور شهري داشته اند. ميزان اثرات تحليل شده کلي نشان داده که متغيرهاي مستقل مورد استفاده دران پژوهش، 50 درصد تغييرات متغير وابسته را تبيين کرده اند.50 درصد بقيه، مربوط به ساير متغيرهاست که در مدل مورد استفاده، آورده نشده اند. (عباس زاده و همکاران، 1387) -بررسی عوامل و پیامدهای تراکم جمعیت شهری و ارائه راهکارهای مناسب برای تعیین تراکم بهینه و متعادل، عنوان تحقیق اسنادی حسین بنی فاطمه و کمال کوهی در سال 1385 است که در آن شاخص تراکم ساختمانی و جمعیتی در توسعه پایدار شهری یکی از مولفه های سطوح زندگی در نظر گرفته شده است. محققان بیان می دارند که «لازم است عوامل و پیامدهای تراکم جمعیت در شهرها مورد مطالعه قرار گیرد. شناسایی عوامل واثرات تراکم جمعیتی درشهرها بر اساس مولفه های روش تحقیق اسنادی بوده است. طبق نتایج به دست آمده از نظرات دانشمندان مختلف در خصوص تراکم جمعیت شهری و مطالب مربوط به مسئله تراکم اذعان داشته اند که عوامل اقتصادی نظیر قیمت زمین، سرانه های شهری، ارزش های اراضی شهری، وسایل نقلیه، میزان درآمد، هزینه زیرساخت های شهری، درآمدسرانه شهری، سرانه اعتبارات شهری، اشتغال و عوامل اجتماعی از قبیل خانواده، قومیت و خویشاوندی، انسجام اجتماعی، فضای شهری، تجانس فرهنگی، سابقه سکونت و خاستگاه اجتماعی، میزان تراکم جمعیت شهری را تحت تاثیر قرار می دهند. کاهش سرانه زمین، افزایش کارایی خدمات عمومی، کاهش هزینه های احداث راه و شبکه های آب و برق، کاهش میزان مصرف سوخت وانرژی در تراکم بالا، افزایش هزینه های ایجاد و نگهداری تاسیسات زیربنایی در تراکم کم از اثرات اقتصادی ، تراکم جمعیت محسوب می شود و از اثرات اجتماعی می توان به مواردی همانند محدودیت آزادی های فردی و افزایش انحراف اجتماعی (بزهکاری، کجروی، سرقت و جنایت ) روابط غیرصمیمی و معاشرت خشک مردم با یکدیگر، ایجاد سروصدا و نارسایی های روانی، گرانی قیمت زمین و اجاره خانه، فقدان زندگی خصوصی و پوشیده از چشم دیگران اشاره کرد. (بنی فاطمه و کوهی، 1385: 59-60) -محسنی در کار تحقیقی با عنوان جنبه های اجتماعی مدیریت کلان شهرها با تاکید بر مشارکت شهروندان، به سال 1383 اذعان می دارد که با رشد شهرنشینی و ایجاد کلان شهرها روبه روز بر دامنه مشکلات و مسائل مدیریت شهری افزوده می شود. نگرش صنعتی مدیریت شهری پاسخگوی نیازها و رفع مشکلات نخواهد بود. گرچه روزبروز به جمع شهرداری ها و ادارات دولتی و مدیریت شهری بیفزاید. توسعه شهرنشینی مشکلاتی از قبیل مسکن، تراکم ترافیک، کمبود فضاهای سبز و آموزشی، آلودگی محیط زیست و غیره را با روند رو به تزایدی همراه دارد. اکنون سوال اینجاست که چاره آن چیست؟ یکی از بهترین استراتژی های مدیریت شهری، همانا مشارکت دادن شهروندان فهیم و آگاه و باانگیزه در حوزهایی از مدیریت شهری است. رویکردی که اخیرا مورد توجه شهرداری های کلان شهرها در تهران و شهرستان ها مدنظر قرار گرفته است. (محسنی، 1383: 83) -در مقاله بنی فاطمه با عنوان شهرنشینی پیرامونی تکیه بر کارهای کاستل، گوردون، هاروی، لوجکین، فرانک، کاردوزو، فلاناگان، پورتز، والتون و والرشتاین و... بوده است. موضوع مورد تاکید که وجه مشترک با این تحقیق نیز می باشد بیان نظریه های مختلف مربوط به شهرنشینی و توسعه شهری است که یکی از شاخص های آن میزان مشارکت سیاسی- اجتماعی شهروندان است. لذا محقق سعی کرده در وهله نخست نظریات توسعه نیافتگی مرتبط با مرکز- پیرامون که بر نقش تعیین کننده بازار جهانی تاکید دارند وتوسعه کشورهای جهان سوم را بازتاب تغییرات خارجی دانسته اند و معتقدند که هرگاه الگوی توسعه برون زا با اختلال مواجه شود پیشرفتی در توسعه صنعتی کشورهای اقماری به وجود می آید، مطرح و در این راستا تئوری های وابستگی و امپریالیسم و تئوری سیستم جهانی در ارتباط با شهرنشینی پیرامونی مورد تحلیل قرار دهد. به استناد تطبیق این تئوری ها، توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی پدیده هایی جدا از هم تلقی نمی شوند بلکه هر دو نتایج متفاوت پدیده واحد هستند، زنجیره مازادکشی، مراکز و حاشیه ها را در ابعاد جهانی پدید می آورند که شهرنشینی پیرامونی یکی از این فرایندها به شمار می رود. کشورهای پیرامونی مواد خام مورد نیاز کشورهای رشد یافته را تامین کرده و به جای آن کالاهای مصنوعی وارد می کند. در سطح منطقه ای نیز شهرهای بزرگ نقش مرکز را بازی کرده و مناطق روستایی را در حاشیه قرار می دهند. هدف اساسی مقاله پرداختن به تطبیق تئوری های مرتبط با شهرنشینی مرکز و حومه بوده و ضمن تطبیق آنها سعی بر آن داشته که چگونگی ایجاد شهرنشینی پیرامونی مطالعه شده و عواقب و مشکلاتی که از چنین نظام شهرنشینی به وجود می آید بررسی گردد. لازم به یادآوری است که روش مطالعه جهت تنظیم این مقاله تاریخی ( اسنادی) بوده و منابع مورد مطالعه بیشتر بر محور شهرنشینی مرکز و حومه متمرکز بوده است. (بنی فاطمه، 1384: 59)     2-2-2- تحقیقات انجام شده در خارج ایران لينگ هين لي (2012) در تحقيقي با عنوان مشاركت در راستاي نوسازي شهري، به مطالعه نحوه مشاركت مالكان شخصي و مردمان سرمايه گذار در امور شهري با تاكيد بر شهر هنگ كنگ پرداخته است. وي به اين نتيجه رسيده كه دو مدل متفاوت مشاركت وجود دارد. اول اينكه طرح مشاركت به اين مالكان و سرمايه گذاران (از طرف مسئولان شهري و دولتي) داده شود دوم اينكه طرح هاي مشاركت از جانب مردم و سرمايه گذاران باشد. طرح اول هرچند كه داراي سود بيشتري با در نظر گرفتن غرامت ها و... است مورد اقبال واقع نمي شود ولي براي طرح دوم هميشه ميزان مشاركت مردم و سرمايه گذاران زياد بوده است.(Li, 2012) دوسا و همكاران (2011) نیز به تحليل تاثير پايگاه اجتماعي- اقتصادي خانواده ها ي غرب آفريقا(SES)، بر ميزان مشارکت در امور مناطق و حومه شهری و كشاورزي آن (UPA) در سه شهر مختلف پرداخته اند. به روش پيمايش و با حجم نمونه 700 خانواده اي (250 در شهر كانو و نيجريا، 250 در بومبو و بورگينافاسو، 200 در سيكاسو و مالي) به اين نتايج رسيده اند كه تفاوت معني داري بين ميزان مشاركت خانوارها و گروه هاي اجتماعي و اقتصادي وجود نداشته اما بين ميزان مشاركت در امور شهري و كشاورزي حومه اي با تعداد خانوار ارتباط مثبت و معني دار تائيد شده است. بايد توجه داشت كه منطقه محل تحقيق نيمه بياباني بوده و قسمتي از شهر و حومه آن در منطقه محل تحقیق داراي باغداري و كشاورزي و نگهداري احشام هستند.(Dossa et al, 2011: 569) پروسپر تسيكاتا[42] ( Prosper Tsikata) در سال 2010 با عنوان ابعاد سايبري مشاركت شهروندان غنايي در كمپين رياست جمهوري غنا در پايان نامه كارشناسي ارشد خود با روش تحليل محتوا به بررسي 82 عنوان خبري منتخب از ميزان مشاركت شهروندان در امر انتخابات دو نامزد رياست جمهوري سال2008 پرداخته است. از چارچوب نظري هال استفاده كرده و مشاركت را در چهار بعد مجزا ساختار بندي نموده است. به اين نتيجه رسيده كه ميزان و نحوه مشاركت مردم ارتباط مستقيمي با ريشه هاي ساختاري و عشيرتي آنها داشته است. (Tsikata, 2008: 11-12) علاوه بر این موارد، راون اليزابت سولار[43] (Raven Elizabeth Cuellar ) از دانشگاه ميامي، گروه روان شناسي، در سال 2010، به بررسي ارتباط و تعامل بين خشونت خانوادگي و ميزان مشاركت شهروندي در يك تحقيق عملي پرداخته است. وي اشاره مي كند كه خشونت خانوادگي يكي از معضلات نوين جامعه آمريكايي است كه در بسياري موارد مشاركت شهروندان در امور شهري را تحت تاثير خود قرار مي دهد و از آن بعنوان مانعي ياد مي كند. وي فرض كرده بود كه دخالت دادن جوانان در امور شهري سبب كاهش خشونت و مصرف انرژي آنان مي شود و به دانش، باورها، اعتقادات و شخصيتشان شكل مي بخشد. نتايج تحقيق نيز مويد اين فرضيه ها بوده است. (Cuellar, 2010: 5-6)   2-3- جمع بندی مبانی نظری و پیشینه ها با توجه به عرصه هاي مشاركت، مي توان پنج نوع مشاركت را از هم تفكيك كرد: مشاركت خانوادگي، مشاركت اقتصادي، مشاركت فرهنگي، مشاركت سياسي و مشاركت اجتماعي. در اين پژوهش تاكيد اصلي بر مشاركت اجتماعي است. در بیان نظریه های متعدد در سه حوزه کنش گرایی، مشارکت گرایی و رفتارگرایی به این نتیجه می رسیم که تفاوت كار اولسن با سيمن در آن است كه پژوهشگران اخير، متغير بي قدرتي را به عنوان متغير وابسته در نظر گرفته اند و اثر سازمان يافتگي و تحرك اجتماعي را بر آن بررسي مي كنند، حال آن كه اولسن، متغير بي قدرتي را در مقام تبيين كننده مشاركت به كار مي برد. علاوه بر این درمی یابیم که مشاركت اجتماعي مدنظر چارچوب نظری این تحقیق، بيشتر ناظر بر اهدافي است كه جنبه داوطلبانه، فعالانه، آگاهانه، آزادانه و مسوولانه دارد و يكي از سازو كارهاي اعمال قدرت مردم در امور شهری، به شمار مي رود. مشاركت محلي- شهري، انجمن ها و... از جمله عرصه هاي مشاركت اجتماعي هستند و مفهوم شهروندي نقطه اشتراك مشاركت اجتماعي و سياسي است. فرضیه های تحقیق به ترتیب زیر از نظریه ها استخراج شده اند: فرضيه اول مبني بر ارتباط بین عضویت در گروه هاي ثانويه و انجمنهای داوطلبانه (غيردولتي) و میزان مشارکت شهروندان در امور شهری از نظريه كنش موجه استخراج شده است. فرضيه دوم مبني بر ارتباط بين اعتماد اجتماعي و میزان مشارکت آنها در امور شهری از نظريه آرگريس استخراج شده است.فرضيه سوم مبني بر ارتباط  بين انسجام اجتماعی و ميزان مشاركت شهروندان در امور شهري از نظريه ويليام استخراج شده است.فرضيه چهارم مبني بر ارتباط بين احساس بي رغبتي و بي قدرتي سياسي شهروندان و ميزان مشاركت آنها در امور شهري از نظريه های مربوط به احساس بی قدرتی مارکس، وبر، سیمن استخراج شده است. فرضيه پنجم مبني بر ارتباط بين شناخت وظايف و اختيارات قانوني متوليان امور شهري(دفتر امور شهري، شوراي شهر و...) و ميزان مشاركت شهروندان در امور شهري از نظريه جرج زيمل استخراج شده است. نمودار شماره 2-1- مدل نظری تحقیق   فرضيه هاي شش، هفت و هشتم مبني بر تفاوت میزان مشارکت شهروندان در امور شهری با توجه به پایگاه اجتماعی- اقتصادی خانواده، تحصيلات و جنسيت از نظريه خاصي استخراج نشده اند و جزو متغيّرهاي زمينه اي درنظر گرفته مي شوند.           [1] Participatory planning [2] Participation in municipal affairs [3] Membership in voluntary groups [4] Social solidarity [5] Social trust [6] Reluctant and Powerlessness political feel [7] Socioeconomic status [8] Education [9] Gender [10] Participation [11] L.Mamford [12] Non Governmental organizations [13] Community Based organizations [14] Justified action theory [15] Social action [16] Personal and social action [17] Fishbin [18] Ajzen [19] Behavioral intention(BI) [20] Attitude toward the behavior [21] Subjective norm [22] Behavioral intention [23] Behavioral intention = Attitude + Subjective norm [24] Salient beliefs [25] Normative beliefs [26] Motivation to comply [27] Information systems [28] Theory of planned behavior [29] Perceived behavioral control [30] Likert [31] Argyris [32] G. Simmel [33] Misra [34] William [35] Social mobiling [36] Secularization [37] Intellectualization [38] Systematization [39] M. seeman [40] Olsen [41] Guilelessness [42] Prosper Tsikata [43] Raven Elizabeth Cuellarبرخی از منابع Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA -اسماعیلی، بابک (1380) مشارکت در سازمانها، فصلنامه مدیریت، سال 4، ش 48، صص 39- 45 - اکبری، امین (1383) نقش سرمایه ی اجتماعی در مشارکت: بررسی تاثیر سرمایه ی اجتماعی بر مشارکت سیاسی – اجتماعی (مطالعه موردی روستای فارسنج از توابع سقز) دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران - الگوی مشارکت شهروندان در اداره امور شهرها، مرکز مطالعات برنامه ریزی شهری و پژوهشکده اقتصادی دانشگاه تربیت مدرس، فصلنامه مدیریت شهری، شماره 5، بهار 1380، صص 102- 111 -بنی فاطمه، حسین ؛ کوهی، کمال (1385) بررسی عوامل و پیامدهای تراکم جمعیت شهری و ارائه راهکارهای مناسب برای تعیین تراکم بهینه و متعادل، فصلنامه علمی پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر، سال اول، پیش شماره اول، صص 54- 89 -بنی فاطمه، حسین (1384) شهرنشینی پیرامونی، نشریه دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه تبریز، در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی پرتال جامع علوم انسانی، صص 59-76 - بيرو، آلن (1380) فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمه باقر ساروخاني، تهران، نشر كيهان، چاپ چهارم - بییر، آن؛ آر، هیگینز، کاترین (1381) برنامه‏ریزی محیطی برای توسعه زمین، ترجمه سید حسین بحرینی و کیوان کریمی، دانشگاه تهران - ترنر، تام (1376) شهر همچون چشم‏انداز، ترجمه فرشاد نوریان، شرکت پردازش و برنامه‏ریزی شهری - حکمت نیا، حسن؛ موسوی، میرنجف (1385) تحلیل تاریخی از مشارکت شهروندان در اداره امور شهرهای ایران، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، شماره 80، صص 121- 136 -دلاور، علی (1374) مبانی نظری و عملی پژوهش درعلوم انسانی و علوم اجتماعي، تهران، انتشارات رشد - ـــــــــــــ (1380) احتمالات و آمار كاربردي در روانشناسي و علوم تربيتي، تهران، انتشارات رشد، چاپ پنجم - ریتزر، جرج (1374) نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نشر امیرکبیر - ساروخانی، باقر (1370) درآمدی بر دایره المعارف علوم‏ اجتماعی، تهران، انتشارات کیهان -  ــــــــــــــــــ (1372) روش هاي تحقيق در علوم اجتماعي، تهران، پ‍ژوهشگاه علوم انساني، جلد اول - سلمانی، علی (1386) بررسی گرایش مشتریان فروشگاههای زنجیره ای شهروند نسبت به خرید اینترنتی، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مدیریت بازاریابی، موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی - سیف، حمیدرضا (1379) جامعه مدنی و راههای رسیدن به آن، نشر جوانان موفق - شریفیان ثانی، مریم (1388) مشارکت و همگرایی شهری، فصلنامه مدیریت شهری، س 4، ش 28 -شکوئی، حسین؛ حسینی، سیدعلی (1383) سازوکارهای مشارکت شهروندان در تهیه طرحهای توسعه شهری، مجله مدرس علوم انسانی، بهار شماره 32، صص 71- 98 - طاهري، عباس (1388) آگاهي (تعريف و طبقه بندي)، فصلنامه چيستا، شماره 258 و 259، صص 29-39 -عباس زاده، محمد؛ ربانی خوراسگانی، رسول؛ قاسمی، وحید (1387) بررسي عوامل موثر بر مشارکت شهروندان در امور شهري (مورد مطالعه: شهر اصفهان) پایان نامه کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشکده علوم انسانی دانشگاه اصفهان - غفاری، غلامرضا؛ جمشیدزاده، ابراهیم (1390) مشاركت هاي مردمي و امور شهري (بررسي موانع، مشكلات و راهكارهاي توسعه مشاركت هاي مردمي)، تهران: جامعه و فرهنگ - کوزر، لوئیس (1386) زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نشر امیرکبیر -گيدنز، آنتوني(1373) جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري كاشاني، تهران، انتشارات ني -محسنی، رضاعلی (1383) جنبه های اجتماعی مدیریت کلان شهرها با تاکید بر مشارکت شهروندان، فصلنامه اطلاع رسانی آموزشی و پژوهشی، پاییز و زمستان، سال 2، شماره 7 و 8، صص83- 89 - موسايي، ميثم؛ شیانی، مليحه (1389) مشاركت در امور شهري و الزامات آن در شهر تهران، فصلنامه علمي  پژوهشي رفاه اجتماعي، سال دهم، شماره38، صص 245- 268 -ویلیام، جورج (1375) شهرسازی در عقب ماندگی، ترجمه مهدی کاظمی بیدهندی، تهران، دانشگاه شهید بهشتی -یاراحمدی، امیر(1378) به سوی شهرسازی انسانگرا، شرکت پردازش و برنامه‏ریزی شهری   -Clarke, P. (1994) Citizenship, A reader, London, Pluto press -Charlton, G. Human (2000), Habits of Highly Effective organizations, Van Schaik, Pretoria -Cuellar, Raven Elizabeth (2010) Strengthening Family Violence Coalitions Through Engaging   Citizen Participants in Action Research, Master of Arts, Miami University, Psychology ,  http://rave.ohiolink.edu/etdc/view?acc_nummiami1273065623. -Klitgaard, Robert, and Heather Baser. 1997. ―Working Together to Fight Corruption: State, Society, and the Private Sector in Partnership.‖ In Governance Innovations: Lessons from Experience: Building Government-Citizen-Business Partnerships, ed. S. Taschereau and J. E. L. Campos, 59–81. Washington, DC: Institute on Governance -Olsen E. marvin (1972): social participation voting turnout a multiple analysis. American sociological review. Vol 37. June. 317-333 -Tyler, Tom R., (2003), Trust within organization, personal review, Vol. 32, No. 5 -Tsikata, Prosper Y (2010) The Cyber Dimension of Citizen Participation on Ghanaweb: An Analysis of Ghana’s 2008 Presidential Campaign, This open access ETD is published by Ohio University and OhioLINK