نقد و بررسی کتاب فهم علم اجتماعی
نقد و بررسی کتاب فهم علم اجتماعی راجر تریگ
احمدسلیمانی (ارشد جامعه شناسی)
کتاب انتخاب شده :
فهم علم اجتماعی نوشته : راجر تریگ (ترجمه شهناز مسمی پرست) تهران:نشر نی
درباره نویسنده:
پروفسور را جر تریگ(بریتانیایی) متولد سال 1941 در ولز که در سال 1968 از دانشگاه اکسفورد دکترای فلسفه اش را دریافت کرد و تقریباً از سال 2000 به بعد به عنوان محقق و استاد در دانشگاههای و موسسات مطالعاتی معتبر به تدریس مشغول بوده از جمله در دانشگاه آکسفورد و دانشگاه وارویک و دانشگاه جورج تاون در آمریکا و همچنین محقق ارشد در موسسه مطالعاتی یان رمزی (در فلسفه و انسان شناسی ) بوده است. او همچنین مدتی به عنوان مدیر مجمع ملی فلسفه دین بریتانیا بود که خودش موسس آن بود. ایشان همچنان موسس انجمن فلسفه انگلستان و عضو و رئیس انجمن اروپایی برای فلسفه دین بوده اند.
درباره جایگاه
ایشان باید گفت که او به همراه دکتر ونتزل ون هویستین از دانشگاه پرینستون سرپرستی یکی از بزرگترین پروژه های تحقیقاتی این دانشگاه در مورد علم و دین را بر عهده داشته اند که بودجه ای بالغ بر 2 میلیون دلار داشته (اشاره به بزرگی پروژه)است.
برای تهیه فایل کامل این مطلب، لطفا اینجا را کلیک فرمایید. موفق باشید.
حوزه کاری
این محقق به طور کلی شامل فلسفه دین و جامعه شناسی معرفت و فلسفه روش شناسی بوده است.و کتاب مورد بحث این نوشته یعنی "فهم علوم اجتماعی " فلسفه روش شناسی علوم اجتماعی را مورد بررسی قرار می دهد.
از لحاظ زمینه تهیه و موضوع
آن باید اضافه کرد کتابی فلسفی است که موضوع آن بر مدار ضرورت ریشه یابی حضور عقل در روش شناسی علوم اجتماعی میچرخد و کتابی تئوریک به شمار می رود.
از لحاظ شکلی
کتاب مشتمل بر 12 فصل کلی به اسامی : چیستی علم، عینیت و جامعه شناسی معرفت ، افراد و جامعه، فهم جامعه های دیگر، عقلانیت، امور واقع و ارزش ها، اقتصاد وجامعه، فرهنگ کارکرد و انطباق، زیست شناسی اجتماعی و جبرگرایی، بازارها و نهادهای اجتماعی، سنت و عقل و در نهایت مبنای فلسفی علم اجتماعی ، است و ترکیب بندی آن به نحوی است که نویسنده در پایان انتظار دارد خواننده بتواند درباره ریشه عقلانیت در روش شناسی علوم اجتماعی اطلاعاتی خوب به دست بیاورد .او همچنین برای دستیابی مرحله به مرحله به این هدف در ابتدای هر فصل پرسشی را مطرح کرده و به تدریج در اثنای فصل سعی در پاسخ به آن داشته است .برخی از پرسش های اوائل هر فصل بدین صورت است:
آیا شناخت دست یافتنی است؟چگونه؟ نقش روش های علمی در دستیابی به شناخت چقدر است؟ عقلانی بودن با علمی بودن برابر است؟ تاثیر ادراکات و احساسات فرد بر شناخت او چقدر است؟ تاثیر زیست شناسی اجتماعی بر شناخت افراد چقدر است و ....
در پایان هر فصل نیز نویسنده فهرست منابع را ذکر کرده و وازه نامه مفصل آخر کتاب نیز دست یابی خواننده به مفاهیم مطرح شده را آسان کرده است.در آخر کتاب علاوه بر واژه نامه ، نمایه و فهرست اصطلاحات نیز اضلفه شده است.
همانگونه که در بالا ذکر شد و با توجه به اشاره ای که که این کتاب به موضوع تاثیر گذاری دیدگاه ارزشی محقق بر تحقیق داشته است به نظر بنده مهمترین بخش کتاب فصل ششم آن و سپس فصل پنجم است.در فصل پنجم نویسنده به تاثیر عقلانیت بر روش شناسی می پردازد و پرسش هایی مانند عقلانی بودن با علمی بودن برابر است؟ را پاسخ می دهد از لحاض ترکیب موضوعات، مطالعه این کتاب برای افرادی که آشنایی کافی با مکاتب علوم اجتماعی و فهم کافی از دیدگاههای مکاتب گوناگون ندارند، به نظر سخت می رسد.همچنین آشنایی نسبی با فلسفه نیز لذت مطالعه این کتاب را بیشتر می کند.
درباره مترجم
باید گفت که خانم شهناز مسمی پرست از مترجمان برجسته خحوزه فلسفه علوم اجتماعی بوده و آثار زیادی از تد بنتون و یان کرایب و کارل مارکس و گئورگ زیمل و جورج ریتزر و دیوید فریز بی در حوزه علوم اجتماعی و فلسفه علم ترجمه کرده است که کتب مورد بحث ما یعنی فلسفه علوم اجتماعی در مراسم اهدای جایزه کتابهای تشویقی بیست و چهارمین دوره کتاب سال در سرای اهل قلم برگزار شده بود مورد تشویق قرار گرفته است.
از لحاظ اهمیت و روانی ترجمه
نیز به همین اندازه کفایت می کنیم که که از این کتاب به عنوان منبع برای واحد درسی نظریه های جامعه شناسی 2 و نظريههاي جامعهشناسي معاصر ۲ در دوره لیسانس و درس فلسفه علوم اجتماعیدر دوره فوق لیسانس استفاده می گردد.
بررسی کلی این کتاب:
طبق انتظاری که از راجر تریگ بوده است به نظر می رسد یک رویه خوب برای نوشتن کتاب پیدا کرده است .او از دید خود 12 پرسش را که می تواند به فهم اصولی علم اجتماعی کمک کند و زیربنای فلسفی این علم است را مطرح کرده و سپس از سه جنبه مختلف به پاسخگویی به این پرسش ها پرداخته است.سه دیدگاه و سه پارادایم اصلی تحقیق علوم اجتماعی که شامل : رهیافت اثبات گرایی، رهیافت تفسیری و رهیافت انتقادی را در پاسخ به پرسش های دوازده گانه به چالش کشیده است و با توجه به دیدگاه خود که رهیافت انتقادی است در نهایت به پرسش ها پاسخ گفته است.
توضیحی کوتاه درباره سه پارادیم:
اثبات گرایی: این رهیافت میان روش تحقیق در علوم تجربی و علوم انسانی تفاوتی قائل نیست و ریشه تمام پدیده های جهان ریشه طبیعی می داند و رسیدن به دانش علمی در مورد یک پدیده مستلزم قابل مشاهده و عینیت داشتن آن پدیده می داندو کشف آن پدیده از راه علمی بهترین دانش ممکن درباره آن پدیده را به دست می دهد.
رهیافت تفسیرگرایی:با توجه به تفاوت پدیده های انسانی و طبیعی یا فرهنگی و تجربی با هم اصولاً همسان دیدن روش واکاوی این علوم اشتباه بوده و روشهای تحقیق علوم حتماً از هم جدا هستند.مهم ترین چیزی که در بررسی علمی باید در نظر گرفت، انگیزه ها و زمینه های اجتماعی کنش ها است.
رهیافت انتقادی:
در مورد بسیاری از مسائل این رهیافت نظریه ای مستقل ندارد و خود را در تقابل با دو رهیافت اثبات گرایی و تفسیر گرایی تعریف کرده است.این رهیافت ، رهیافت اثبات گرایی را تنگ نظر و غیر دموکراتیک و غیر انسانی می داند و در مورد رهیافت تفسیرگرایی نیز با توجه به عاقبت پذیرش نظریه کنش متقابل نمادین که همانا تزلزل و عدم اطمینان به تمام پارادایم هاست به شدت بیشتری با آن مخالفت کرده است.در مسیر مخالفت با رهیافت تفسیرگرایی از سه دلیل استفاده کرده است که به شرح زیراند:
به دلیل تاکید رهیافت تفسیرگرایی بر آگاهی راستین و کاذب تسلسلی ایجاد می شود که علم را فاقد حقیقت می کند.
رهیافت تفسیرگرایی بر خاستگاه بودن شناخت استوار می شود که عملاً امکان شناخت را از بین می برد.
محلی کردن عقلانیت در رهیافت تفسیرگرایی (علم ما توانایی شرح همه پدیده ها را ندارد) ، اما تریگ با ایجاد تمایز میان عقل و علم سعی در نجات آنها دارد
از سوی دیگر با توجه به سویه نظری کلام تریگ او در برهان های فوق سعی در نجات اندیشه های دینی دارد که با توجه به رویه علوم جدید به نمادها و اسطوره ها تبدیل شده اندو علم جدید محتوای مفاهیم آنها را پوچ کرده است، تریگ در این راه از بیان وجود سرشت بشری مشترک بهره گرفته است.
در بخشی دیگر از کتاب ، تریگ به عینی نبودن علوم اجتماعی پرداخته و با قبول دشواری عینیت پذیری مد نظر اثبات گرایان و با توجه به محدودیت های روش اثباتگرایان در مورد عینیت در علوم اجتماعی ، حقیقت را دستیافتنی می داند.همچنین با بررسی جدال دخالت یا عدم دخالت ارزش ها در بررسی های علمی با این ایده که روش های علمی و تجربی اثبات گرایان مبرا از دخالت ارزش هاست به مخالفت برخواسته و همین ادعای فارغ از ارزش بودن را نوعی ارزش می داند که حتی علوم طبیعی نیز از آن جدا نیستند.اوهمچنین با توجه به انتخاب موضوع از سوی پژوهشگر معتقد است حتی انتخاب موضوع تحقیق نیز فارغ از دخالت ارزشی نیست.
تریگ با توجه به نقش گسترده علوم طبیعی در زندگی انسان به طور کامل تاثیر و اهمیت علوم طبیعی را انکار نکرده اما به طور قاطع معتقد است که باید در برابر خطر اصلی پذیرش دیدگاه آنان که همانا جبرگرایی است باید ایستاد.
در فرازی دیگر از کتاب تریگ به رد نظریه انتخاب عقلانی پرداخته و با توجه به قدرت اراده آدمی در انتخاب برخی نظام های ارزشی مانند فداکاری و ایثار به نقش پررنگ عقیده در انتخاب های آدمی پرداخته و انتقاد دیگر ی را نیز مبنی بر عدم بررسی اعتقاد های ایمانی به این نظریه وارد می کند ، انتقاد دیگر او انتقاد به عدم بررسی دقیق نقش نهاد ها در انتخا بهای افراد است.تریگ معتقد است که نهاد ها در موارد زیادی توانایی تحمیل خواسته های خود را بر افراد زیر مجموعه دارند.با وجود دفاع از نقش نهاد ها اما باز هم تا حد امکان از اراده و توانایی فردی افراد حمایت می کند.
به جهت درگیری و نقشی که مسئله دخالت ارزشی در تقسیم بندی روشهای علمی داشته است و بسط آن موجب پدید آمدن بحث تقدم آگاهی بر اصالت ساختار یا برعکس آن شده است که مهمترین خطر آن درک روابط جوامع خارج از جامعه خودمان است،تریگ با توجه به این خطر نظریه خود را که اساس آن بر وجود سرشت طبیعی مشترک میان جوامع است را اظهار می کند و بیان می دارد که با توجه به وجود ساختارهای مشابه و روابط تقریباً همگون و وجود نهادهای مشابه ، درک مشترک و فهم جوامع انسانی ممکن می گردد.
درباره تاثیر فلسفه بر علوم اجتماعی می گوید: پیش از یافتن پاسخ های منطقی و فلسفی برای سوالات کلی نمی توان وارد بحث شد و در صورت نپرداختن به این مقولات، ، تحلیل های آماری، روش های کمی و کیفی و هر تجزیه و تحلیل دیگری فاقد ارزش و اعتبار خواهد بود.
با بررسی دو دیدگاه فلسفی حاکم بر علوم اجتماعی که شامل اثبات گرایی(استفاده از تجربه گرایی و اهمیت مفاهیم عینیت و مشاهده و عقل ) و پست مدرنیزم(در تقابل با دیدگاه اثبات گرایی و اصل قرار دادن مخالفت با اثبات گرایی به جای تمرگز بر گسترده کردن دیدگاه خود) است ، در نهایت دیدگاه خود را که به نام رئالیسم انتقادی نامیده است بسط داده و به صورت زیر تعریف کرده است:
رئالیسم انتقادی راهی میانه در برابر اندیشه های پست مدرنیستی است که مبنای پذیرش آن وجود واقعیت عینی خارج از ذهن کنشگر است که مقدم بر کنشگر بوده و دارای تاثیر علنی بر پژوهشگر می باشد.رئالیسم انتقادی به دانش بشر به عنوان رهاننده انسان از قید و بند محدود کننده معتقد است و اعتقادد دارد دانش را به جهت همین ویژگی دارای ارزش می داند.مرز رئالیسم انتقادی نامشخص و تا هر کجا که میتوان انتقاد کرد، است انتقاد آگاهی را افزون و و مرزهای محدودیت را در می نوردد.بنابراین کلیت این کتاب نیز بر همین روش انتقادی پیش می رود..
در این کتاب همینطور شدیدترین انتقاد ها به تفکر پست مدرنیستی که امکان حصول به حقیقت را به جهت نسبیت گرایی حقیقت بی فایده دانسته اند شده است.و تاکید بر قبول دانش به عنوان چراغ راه زندگی بشر است.او دشمن خرد سنتی را سنت های پست مدرنیستی می داند که پایه های باور به خرد را هدف گرفته و هرگونه حقیقتی را لرزان و غیر قابل دستیابی دانسته است.
تریگ باورمند بودن به اعتقادات ارزشی و دینی را که علم مدرن نمی تواند یا نمی خواهد تایید کند عقلانی نمی داند و معتقد است عقل قابلیت بررسی آنچه که در تایید آن ناتوان است را ندارد.
در واقع تریگ در این کتاب بیشترین دفاع را از علوم اجتماعی دارد که فکر می کند به لحاظ در خطر نسبیت گرایی در خطر است و نسبیت گرایی را به مثابه پرتگاه علوم اجتماعی می داند.
باتشکر از جناب آقای احمد سلیمانی که این نوشته باارزش رو برای بنده ارسال فرمودند. به امید همکاری علمی بیشتر. شیخی