نظریه های فقر و فقر روستایی
مبانی نظریمقدمه:افزايش رفاه اقتصادي مردم و كاهش فقر يكي از اهداف اصلي برنامه هاي توسعة اقتصادي در هركشوري است. فقر از پديده هاي نامطلوبي است كه از آغاز زندگي بشر در اين كرة خاكي با وي قرين و هم نشين بوده است. پديدة فقرهنگامي كه از نسلي به نسل ديگر تداوم يابد، ريشه دوانده و به صورت يك فرهنگ تبديل شده و به عنوان مانعي پايدار در مقابل توسعه مي گردد.فقر واقعیتی اجتماعی، اقتصادی،فرهنگی سیاسی است که از دیر باز از بزرگ ترین مشکلات انسان بوده است و در حال حاضر نیز جامعه بشری، علی رغم تحولات بسیار عظیمی که در زمینه های مختلف علوم روی داده است، با این پدیده شوم دست و پنجه نرم می کند. فقر ناشی از محرومیت مادی نیست، بلکه به طور عمده پدیده ای اجتماعی است که موجب می شود اشخاص فقیر از ظرفیت و توانایی خویش درک صحیحی نداشته باشند. فقر از زوایای گوناگونی چون فلسفی، علمی، ادبی، هنری و دینی قابل بررسی و تعمل است. این پدیده شوم چهره کریه خود را در اختلاف طبقاتی افراد مختلف یک جامعه بیشتر نمایان می سازد. بطوری که در حال حاضر حدود یک پنجم جمعیت جهان در فقر بسر می برد. این عده با درآمدی کمتر از یک دلار در زندگی در روز زندگی می کنند. فقر تنها بیانگر وضعیت موجود نیست، بلکه فرآیندی با ابعاد و پیچدگی بسیار را نیز شامل می گردد.در سند چشم انداز بيست ساله جمهوري اسلامي ايران ويژگيهاي مختلف ايران در افق سال 1404 هجري شمسي مطرح شده است. بخشي از اين ويژگيها عبارت است از: ايراني برخوردار از سلامت، رفاه، امنيت غذايي، تأمين اجتماعي، فرصتهاي برابر، توزيع مناسب درآمد و به دور از فقر و فساد. همچنين در مواد مختلف برنامه چهارم، دولت موظف به اقداماتي در جهت بهبود زندگي گروههاي كم درآمد شده است.
بنابر ماده 84 برنامه چهارم دربارة ايجاد امنيت غذا و تغذيه، دولت موظف به تشكيل شوراي عالي سلامت و امنيت غذايي، تخصيص منابع براي يارانه مواد غذايي، تهيه برنامه جهت ايمني غذا و كاهش ضايعات مواد غذايي شده است. ماده 90 بر اقداماتي جهت دسترسي عادلانه مردم به خدمات بهداشتي و درماني تأكيد دارد. ماده 95 به استقرار عدالت، كاهش فقر و محروميت و توانمندسازي فقيرها از طريق تخصيص كار آمد و هدفمند منابع تأمين اجتماعي و تدوين برنامه جامع فقرزدايي تأكيد دارد.(خداد کاشی، فرهاد. حیدری، خلیل،1388)از دهه های پایانی قرن بیستم توجه به فقر زدایی مورد توجه قرار گرفت و حمایت های جدی سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن باعث شد در اکثر کشورهای جهان این موضوع در دستور کار دولتها قرار گیرد در همین راستا سازمان ملل دهه 1990 را دهه ریشه کنی فقر نام گذاری کرد. اعضای اسکاپ(کمیسیون اجتماعی و اقتصادی سازمان ملل متحد در آسیا و اقیانوسیه که ایران هم در آن عضویت دارد) متعهد شدند اقدامات لازم برای ریشه کنی فقر را تا سال 2010 انجام دهند. با این حال اطلاعات موجود بازگوی آن است به زعم این بسیج بین اللمللی نتایج مهمی بدست نیامده و فقرای جهان در حال افزایش است.در ایران اگر چه اقدامات مربوط به تأمين اجتماعي و حمایت از فقرا و آسیب پذیران روستایی سابقه ای دست کم 40 ساله دارد اما دستاوردهای برنامه ها از حیث کاهش فقر و آسیب پذیری در آمدی در نقاط روستایی کشور در خور توجه نیست در نیجه پیش شرط اساسی توفیق در برنامه های کاهش فقر انجام مطالعات علمی و روشمند برای شناخت و تحلیل فقر است. بخش مهمی از فقر و گرسنگان در نواحی روستایی زندگی می کنند بنابراین می توان گفت توفیق در برنامه های فقر زدایی مستلزم گسترش مطالعات علمی فقر شناسی در نواحی روستایی و کوشش مستمر برای ارتقای کمی و کیفی این مطالعات است.(زاهدی مازندرانی، محمد جواد،1384)سرعت بسیار زیاد شهری شدن در دوران قبل از انقلاب اسلامی و حتی بعد از آن که شدت بیشتری گرفت. نقش بسیار مهمی در تجزیه و تحلیل فعلی دارد و طی 40سال گذشته جمعیت روستایی ایران، از 80 درصد به 40 درصد جمعیت کل کشور رسیده است.این مسئله تا حدودی ناشی از فقر روستایی و تشدید این مشکل بوده است.(خالدی، کوهسار،1379)
تعریف فقر: فقر و محرومیت واژه هایی است که تعاریف و برداشت های گوناگونی از آن وجود دارد. جامعه شناسان فقر معیاری برای سنجش عدالت اجتماعی در یک جامعه مفروض می دانند و اقتصاددانان نیز آن را درآمد افراد یا خانوارها و یا به عبارت دیگر میزان درآمد سرانه را شاخصی برای اندازه گیری فقر و غنای افراد یک جامعه در نظر می گیرند. واژه فقر در لغتنامه عمدتاً درویشی و نداری معنی شده است. فقر یکی از انواع پدیده های اجتماعی است و از ریشه لاتین((pourg)) است با ریشه یونانی........
برای تهیه فایل کامل این مطلب، لطفا اینجا را کلیک فرمایید. موفق باشید.
((فقیر)) و در لاتین این کلمه با واژه های((گرسنه))، ((درد)) و ((مکافات و مجازات)) هم خانواده است. در فرهنگ معین:فقر به مفهوم تهدیدست، تنگدست و محتاج یا الف)- کسی که نیازمند به حق باشد و ذلت سوال را تنها در آستانه حق تحمل کند ب)- آن بود که طبعش از مراد خالی بود، تعریف شده است.اما انسان فقیر کسی است که در شرایط دشوار به زندگی خود ادامه می دهد و باید او را در شرایط خود بررسی کرد وی فردی است که باید برای تجلیل و تأیید خود مبارزه کند کسی که باید خود را با شرایط وفق دهد و برای ادامه حیاط و بهبود سرنوشت خود تصمیمات ظریف و درستی اتخاذ کند. بنابراین فقیر هرگز به صرف اینکه درآمد اندکی دارد موجود ناتوانی نیست.(ازکیا، مصطفی، همان منبع، ص10)به هر حال حال فقر عبارت است از ناتوانی انسان در برآورده ساختن حد کافی و همه جانبه نیازمندیهای بنیادی یا نسبی خود از مواهب زندگی مادی، معنوی یا هر دو به دلیل ماهیت فردی، نظامهای اجتماعی و اقتصادی شرایط محیطی که راه توسعه متعارف برای او را سد کرده و در سیر او به سوی کمال اختلال ایجاد می کند و زندگی فردی و اجتماعی را متزلزل می سازددیدگاههای مختلف در تعریف فقرتعریف بانک جهانی در سال 1995:در تعریفی((فقر)) را به این صورت تعریف نموده است: ((ناتوانی در دستیابی به استاندارد زندگی حداقل )). این استاندارد با محاسبه نیازهای مصرفی پایه یا درآمد لازم برای تأمین این نیازها سنجیده می شود. به موجب این تعریف، فقر به معنای ناتوانی افراد خانواده ها یا کل جامعه در تحصیل منابع کافی برای ارضای نیازهای اساسی خویش است.( ارضروم چيلر، نسرين،1384)تعریف آدام اسمیت: پدراقتصاد جدیدنیز در تعریف فقر می گوید.((فقر به فقدان نیازهاست و این نیازها بوسیله عادت ها و رسوم جامعه تعیین می شود. در واقع وی نیازها را به دو دسته تقسیم نموده است: نیازها ی اساسی که برای ادامه حیات لازم است و شامل آن چیزهایی که عادات و رسوم هرکشور فقدان آن را برای مردمان آبرومند نامناسب می داند و نیازهای غیر فیزیولوژیک و غیر اساسی(حبیب پور، کرم، 1375 ص 61)تعريف تانسند: تانسند در دهه هاي ١٩٦٠ و ١٩٧٠ اعتقاد داشت که افراد، خانوارها و گروههاي جمعيتي را زماني مي توان فقير به حساب آورد که با فقدان منابع براي کسب انواع رژيم هاي غذايي، مشارکت در فعاليتها و شرايط و امکانات معمول زندگي مواجه باشند. ( ارضروم چيلر، نسرين،1384)تعريف سن: سن در سال ١٩٨١ اشاره کرده است که فقر را بايد به صورت محروميت از قابليتهاي اساسي در نظر گرفت و نه صرفا " پايين بودن در آمدها که ضابطه متعارف شناسايي فقر است البته محروميت، خود مفهومي نسبي است که ممکن است در مکان ها و زمانهاي متفاوت ,تعاريف متفاوتي داشته باشد. آنچه که چشم انداز قابليتي در تحليل فقر انجام مي دهد اين است که درک ما را از ماهيت و علل فقر ومحروميت گسترش مي دهد. ( ارضروم چيلر، نسرين،1384)تعريف بانک توسعه آسيا: فقر محروميت از داراييها و فرصتهايي است که هر فرد مستحق آنها می باشد. ( ارضروم چيلر، نسرين،1384)تعريف فقر با استفاده از شاخص هاي اجتماعي: شاخص هاي اجتماعي که با کمک آنها مي توان فقر را اندازه گيري نمود عبارتند از:حداقل نيازهاي اساسيمجموعه شاخص هاي OECD، که از ١٥ شاخص تشکيل شده است،برخي از اين شاخص ها عبارتند از: 1- امید به زندگی 2- نرخ مرگ و میر(نوزاد، بچه ها، بزرگسالان ) 3- درصد کودکاني که دچار کم وزني هستند 4- متوسط سالهاي دبستان 5- توليد ناخالص داخلي سرانه 6- درآمد سرانه خانوار 7- نرخ بیکاری ٨- دسترسي به آب سالم و...شاخص توسعه انساني: UNDP اين شاخص ترکيبي را در سال ١٩٩٠ معرفي نمود که بر سه مولفه استوار است : طول عمر که براساس اميد به زندگي در بدو تولد تعريف مي شود، ميزان آموزش و باسوادي و سطح زندگي که بر حسب توليد ناخالص داخلي سرانه و قدرت خريد تعريف مي شود. شاخص فقر انساني : اين شاخص را نيز UNDP معرفي نمود. اين شاخص، محروميت زندگي را از سه بعد منعکس مي کند : طول عمر، دانش و سطح زندگي . محروميت از بعد طول عمر بر حسب درصد افرادي که انتظا ر مي رود قبل از چهارسالگي بميرند و محروميت در دانش برحسب درصد افراد بالغ بي سواد و محروميت در سطح زندگي از ترکيب سه متغير : درصد افرادي که به آ ب سالم دسترسي ندارند، درصد افرادي که به خدمات بهداشتي دسترسي ندارند و درصد کودکان پنج ساله اي که دچار کم وزني هستند به دست مي آيد. ( ارضروم چيلر، نسرين،1384)فقر در اسلاممکتب اسلام همانند سایر مکاتب دینی، فقر را پدیده ای شوم و مذموم در جامعه دانسته و رهبران جامعه اسلامی را موظف به از بین نموده است. در اینجا با ارائه احادیثی از پیامبر اسلام(ص) دیگاه این مکتب را را نسبت به فقر به اجمال بیان می کنیم:1- پیامبر اسلام (ص) می فرمایند: الفقر اشد من القتل: فقر از کشته شدن بدتر است2- در حدیثی دیگر به ارتباط موجود میان فقر و گرسنگی با فرائض می پردازد و می فرمایند: فلو لاخبز ما صلینا و لا صمنا و لا ادینا فرائض ربنا عزوجل: اگر نان نباشد، هر آینه ما نماز، روزه و فرائض پروردگار را بجای نمی آوریم3- همچنین فقر و تنگدستی را عاملی برای بی ایمانی نسبت به قیامت دانسته و می فرماید: هر کسی معیشت نداشته باشد، ایمان به معاد ندارد.لذا در متون اسلامی فقر به چهار دسته تقسیم شده است.فقر ذاتی: که آن نه تنها برای انسان تا هنگامیکه به زندگی ادامه می دهد، عمومیت دارد، بلکه تمامی موجودات را در بر می گیرد.بر همین منوال است که خدای تعالی در سوره فاطر آیه 15 (یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ )می فرماید: ای مردم! شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بی نیاز و غنی بوده و ستوده صفات است.فقر مالی: در سوره توبه آیه 60 (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکينِ)می فرماید: مصرف صدقات منحصراً مختص فقرا و مساکین است.فقر الی الله:که می فرماید:(اللهم اغنی بالافتخار الیک و لا تغفرنی بالاستغناء عنک) یعنی خدایا! با حرکت به سوی تو بی نیازم کن و نیامرز مر آنگاه که از تو بی نیاز می شوم.فقر نفس: پیامبر اسلام (ص) می فرمایند:( کاد الفقر أن یکون کفرا.)، بیم آن است که فقر بکفر انجامد.انواع فقربه علت چند بعدی و پیچیده بودن فقر درک تبین آن را مستلزم بررسی میان رشته ای توسط کارشناسان علوم اجتماعی و علوم رفتاری نموده است.نگاهی به گوشش های که اقتصاددانان، جامعه شناسان، روان شناسان و ... که برای تعریف فقر مبذول داشته اند تا حدی پیچیدگی این پدیده را می رساند.کیفی بودن پدیده فقر، دشواری در کمی بودن جنبه های متعدد آن همرا با اختلاف نظر درباره شاخص هایی که برای اندازه گیری آن ارائه شده است. مؤید این ادعاست.از این رو فقر در رشته های مختلف به صور گوناگون تعریف و طبقه بندی می گردد و در ذیل با توجه به نوع نگرش و درک های متفاوتی که از فقر می شود به طبقه بندی فقر می پردازیم.فقر موردی و فقر عمومیاز لحاظ دایره شمول فقر در کشورها می توان فقر را به موردی و عمومی تقسیم نمود در فقر موردی بیشتر جوامع توسعه یافته به چشم می خورد و تنها گریبانگر عده قلیلی از افراد جامعه است اکثریت افراد جامعه از یک حداقل معشیت برخوردار بوده و تنها معدودی به علل گوناگون از آن محروم هستند. به عبارت دیگر در این جوامع رفاه و ثروت جنبه استثنایی دارد و تنها برای تعدادی معدودی فراهم است این حالت بیشتر در جوامع توسعه نیافته به چشم می خورد.فقر دائم(پایدار) و فقر ناگهانی(بحرانی)فقر پایدار ناشی از فرآیند بلند مدت زندگی است و با عنوان فقر مزمن شناخته می شود. مدت زمان تداوم این نوع فقر زیاده بوده و فرد زمان بیشتری از آن رنج می برد و در مقابل فقر ناگهانی یا بحرانی نتیجه شوکهای زندگی عادی و روزمره است. مثل بیماری یا معلول شدن و مرگ نان آور خانواده، زلزله، سیل، ... این فقر می تواند تبدیل به فقر پایدار گردد(پیران، پرویز، 1375 ص21)فقر شهری و روستاییماهیت این دو نوع فقر نیز با یکدیگر فرق می کند. فقر شهری بیشتر موردی می باشد در حالی که فقر روستایی عمدتاً به حالت عمومی دیده می شود این وضعیت به ویژه برای کشورهای جهان سوم مصداق پیدا می کند علت یا علل عمده ایجاد فقر روستایی نیز با شهری متفاوت بوده و آثار نتایج مختلفی را در پی دارد.فقر مادی و معنویفقر مادی، جنبه های مادی و امکانات را در بر می گیرد ولی فقر معنوی به امور ارزشی انسان بر می گردد و جهان بینی، ایدئولوژی، فلسفه او را از حیات و... را در نظر دارد گاهی فقر معنوی به فقر فکری نیز اطلاق می شود(حیدری و فلی نیا 1372 ص27)ابعاد فقربرای شناخت هر پدیده باید، ابعاد، مفهوم، تعاریف و چارچوب های نظری پیرامون آن را شناخت لذا در ذیل به برخی از ابعاد فقر با توجه به مفهوم هایی که از ان استنتاج می شود می پردازیم.فقر مطلقاین مفهوم به معنای نخوردن غذای کافی(گرسنگی یا سوء تغذیه) است یعنی بیانگر وضعیتی است که در آن شرایط زندگی سختی حاکم است و نداشتن یک وعده غذایی بعدی ممکن است به معنای زندگی یا مرگ یک انسان باشد و از نشانه های آن می توان به اثرات سوء تغذیه، گرسنگی مزمن و تحلیل توان انسان به ویژه در کودکان اشاره کرد که در حال حاضر میلیونها گرسنه گرفتار آن هستند افرادی که دارای سطح درآمدی کمتر از تأمین حداقل ضروریات زندگی(سطح معشیت) هستند به فقر مطلق دچار می باشند این نیازهای اساسی ((حداقل امکانات معشیتی)) عبارت اند از غذا، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش، لباس و غیره(مایر، جرالد، 1378 ص84)فقر نسبیبه ارزش گذاریها و معیارهای که هر جامعه مربوط می شود پیتر تاوزند که از مفهوم فقر نسبی حمایت می کند فقر را این گونه تعریف می کند. افرادی که قادر به مشارکت در فعالیت های جامعه نبوده و فاقد شرایط زندگی و تسهیلات مرسوم جامعه می باشند. اما این فعالیتها و نیازهای متداول در جامعه باید عملاٌ بیان شود. وی همچنین معتقداست افرادی که به فقر نسبی مبتلا هستند که فاقد منابع درآمد به منظور برخورداری از انواع رژیمهای غذایی باشند و یا قادر به مشارکت در فعالیت های اجتماعی نیستند و از تسهیلات بهداشتی و روزمره مقبول و عمومیت یافته در جامعه نصیبی نبرده اند و نیز شاخص هایی مثل یک وعده غذا خوردن در رستوران در یکی از روزهای هفته، ارسال کارتد کریسمس، گذراندن اوقات فراغت به صورتی مطلوب و غیره برخوردار نیستند. به عبارتی دیگر هنگامی افراد خانواده ها و گروههای یک جامعه را می توان فقیر نامید که آنها منابع لازم برای دستیابی به غذا، شرکت در فعالیتها و داشتن شرایط مطلوب زندگی را ندارند و همچنین از تسهیلات مرسوم(( باحداقل این تسهیلات)) که در جوامع انها پسندیده و مورد تشویق است بی بهر هاند در واقع فقرنسبی ارضای نیازهای فرد در رابطه دیگران و نسبت به آنها مورد سنجش قرار می گیرد(فنایی، ابوطالب و دیگران 1371ص65)فقر ذهنیزمانی که قضاوت شخص از وضعیت و موقعیت خویش در جامعه ملاک سنجش قرار می گیرد فقر به عدم رضایت فردی از موقعیت اجتماعی و اقتصادی خویش تعریف می شود با مفهوم فقر ذهنی مواجه هستیم یا به عبارت فقر ذهنی قضاوت هر فرد در مورد ارضای نیازهای وی به میزان کافی و یا غیر کافی است. فقر ذهنی، برآورده شدن نیازهای فراتر از نیازهای اساسی مطرح است.فقر عینیفقر است که منشاء آن نیازهای افراد می باشد به عبارتی دیگر فقر عینی ناتوانی یک فرد روستایی در برآورد کردن نیازهای اساسی است که لازمه ادامه زندگی است. فقر عینی نیز قضاوت شخص از وضعیت و موقعیت خود در جامعه ملاک سنجش قرار می گیرد و این تعریف وی ارائه می شود(حیدری و قلی نیا1372 ص27)خط فقر و تعریف آنبه عقیده راوالیون(1998) خط فقر عبارت است از مخارجی که یک فرد در یک زمان و مکان معین برای دسترسی به یک سطح حداقل رفاه متحمل می شود. افرادی که به این سطح رفاه دسترسی ندارند فقیر تلقی می شوند و کسانی که به این سطح حداقل رفاه دسترسی غیر فقیر هستند.برای اندازه گیری فقر و تعیین فقیرها و تمیز آنها از غیر فقیر ها به یک آستانه یا ملاک به نام خط فقر نیاز است.این آستانه به این معنی است که خط فقر را می توان بر اساس واحد پولی و حداقل مخارج برای ادامه حیات تعریف کرد. بعضی از محققان، حداقل معاش برای ادامه حیات را بر حسب میزان انرژی و پروتئین مورد نیاز برای بدن تعریف می کنند. به عبارت دیگر خط فقر به معنی میزان منابعی است که خانوار برای رسیدن به یک سطح معین رفاه نیاز دارد. این سطح رفاه به آستانه فقر معروف است و در نتیجه افرادی که رفاهشان کمتر از آن است فقیر تلقی می شوند. در تعریف خط فقر باید به دو نکته به این شرح توجه کرد:الف- آیا مفهوم نسبی یا مطلق فقر مورد توجه است؟ب- برای تعیین خط فقر خانوارها با ویژگی ها و ابعاد مختلف از چه مقیاس معادلی استفاده شود؟خط فقر مطلق عبارت از مقدار درامدی است که برای تأمین حداقل نیازهای افراد(غذا، پوشاک، مسکن، و نظایر آن) لازم است و تأمین نشدن آن موجب می شود تا فرد مورد بررسی به عنوان فقیر در نظر گرفته شود. این روش تعیین خط فقر را روش نیازهای اساسی می گویند.خط فقر نسبی به صورت درصد معینی از درآمد جامعه یا به شکل یک مرز درآمدی است که درصد معینی از درآمد جامعه پایین تر از آن قرار می گیرند. فقر نسبی در وافع به شرایطی اطلاق می شود که فرد در آمد مورد نیاز برای دسترسی به سطح زندگی متوسط جامعه و برخورداری از متوسط رفاه جامعه را نداشته باشد. بنابراین خط فقر نسبی عبارت است از معادل ریالی مخارجی که فرد برای دسترسی به متوسط سطح زندگی جامعه نیاز دارد. برای محاسبه خط فقر نسبی ابتدا مفهوم فقر نسبی مورد نیاز است، سپس متناسب با این مفهوم، شاخصهایی مورد استفاده قرار می گیرد که نشان دهنده متوسط مصرف جامعه باشد. روشهای عملی برای اندازه گیری خط فقر نسبی عبارت اند از روش معکوس ضریب انگل،50 یا 60 درصد میانه توزیع مخارج، 50یا 66 درصد نمای (مد) توزیع مخارج است.انتخاب خط فقر نسبی موجب می شود که همواره در جامعه عدده ای از افراد به عنوان فقیر معرفی شوند.(پرستش، نسرین،1387)فرهنگ فقراسکار لوئیس، معتقد است که فرهنگ فقر یک روش کامل زندگی است که می تواند در موقعیتهاي تاریخی گوناگون بوجود آید. اما به نظر می رسد که بیشتر در جوامعی رشد وتوسعه می یابد که داراي شرایط زیر باشد:- اقتصاد مبتنی بر دادوستد نقدي ، یعنی کار براي مزد و تولید براي بدست آوردن سود بیشتر.- فقدان کار یا نامناسب بودن آن براي کسانی که عرضه یا مهارت ویژه اي ندارند به مقیاس وسیع و مداوم.- پایین بودن دستمزدها .- فقدان سازمانهاي اجتماعی- سیاسی و اقتصادي مورد نیاز براي انجام امور و حل وفصل مشکلات مردمی که درآمدشان اندك است.- وجود روابط خویشاوندي دوسویه بجاي روابط یک سویه.- وجود نگرش ها و ارزشهایی در میان طبقات حاکم که ثروت اندوزي را تشویق و ترغیب می کند.جابجا شدن از یک طبقه اجتماعی به طبقه بالاتر را از راه صرفه جویی و کوشش ممکن شمرده و پایین بودن سطح زندگی و شرایط اقتصاد را نتیجه ضعف شخصی و بی قابلیتی خود آنها می داند.لوئیس فرهنگ فقر را بر اساس دست کم هفتاد ویژگی اجتماعی، اقتصادی و روانی که با هم ارتباط متقابل دارند تشریح می کند. در بیان ویژگیهای سنتی فقر، آقایان راسی و بلوم ویژگیهای مهم را زیر را برای فقر بر شمرده اند.1- مشارکت نیروی کار در دوره های بلند مدت بیکاری.2- روابط خانوادگی و بین فردی: نرخهای بالای تزلزلهای زنا شویی(طلاق، متارکه، خودداری از پرداخت نفقه)، وجود خانواده های بی شماری که سرپرستی آنها را زنان بر عهده دارند، بالا بودن نرخ روابط نامشروع و روابط نامتزلزل در خانواده ها.3- ویژگیهای اجتماعی: وجود مناطق مسکونی که در آنها لنجمن های داوطلبانه، به خوبی سازمان نیافته اند و نیز وجود سطح پایین مشارکت در چنین انجمنهائی.4- ارتباط با جوامع بزرگ: بی علاقگی و کمی اطلاعات و آگاهی از جوامع و آنچه که در آن ها اتفاق می افتد و احساس بیگانگی نسبت به آنها.5- جهت گیریهای ارزشی: احساس بیچارگی و نارضایتی از کارهای فردی، جزم اندیشی و اقتدار گرایی در ایدئولوژی سیاسی، دیدگاههای بنیاد گرایانه مذهبی و گرایش به باور داشتن اعمال جادویی، دستیابی محدود به مایحتاج و تلاش محدود جهت منافع شخصی.لوئیس، اعتقاد داشت که فرهنگ فقر، تنها از طریق فقر محیط بیرونی، پایدار نمی شود. بلکه نظامهای درونی، ارزشها، عملکردها و روابط فردی نیز در پایداری فقر مؤثر هستند.نظامهای درونی و روابط فردی حتی پس از تعدیل یا تغییر موقعیت بیرونی همچنان، به حیات خود ادامه می دهند. بعلاوه فقر، بیماریهائی مانند: انطباق با محرومیت، فساد و نداری را بوجود می آورد که موجب عدم انطباق افراد با موقعیتهایسالم می شود.فرهنگ فقر نه تنها یک وسیله سازگاري است بلکه واکنشی است که انسان فقیر در برابر بی ارزشی خود در جوامعی که بر اساس نظام طبقاتی، فرد گرایی و اقتصاد مبتنی سرمایه برقرار شده اند نشان می دهد. همچنین فرهنگ فقر، تنها یک روش سازگاری عینی در جامعه بزرگتر نیست؛ بلکه وقتی پدید آید پر و بال می گیرد و با تأثیری که بر کودکان می گذارد، از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.(خالدی، کوهسار، 1379)ملاکهای تعیین اقشار فقیر و آسیب پذیر1- ناامنی غذایی:که با گرسنگی، سوء تغذیه یا هر گونه مخاطره در الگوی مصرف غذایی خانوار تعریف می شود2- ناامنی شغلی: که با بیکاری و تحت شرایط خاص اشتغال موقت و ناپایدار تعریف می شود.3- ناامنی اجتماعی: که با بی قدرت بودن و حالت انزوای اجتماعی تعریف می شود و خود بازگوی فاصله اجتماعی فرد یا گروه با افراد یا گروههای دیگر است.4- ناامنی بهداشتی: که با بیماری،ضعف جسمانی و نیز فقدان و دشواری دسترسی به امکانات بهداشتی و درمانی تعریف می شود.5- وضعیت فقر روستایی: تعیین آسیب پذیری در جامعه روستایی و وضعیت فقر در آن، مستلزم تعریف وضعیت فقر روستایی و آگاهی از شرایط زندگی روستائیان فقیر است. برای تعریف وضعیت فقر روستایی علاوه بر استفاده از ملاکهای "ماکیت زمین و دام" و "درآمد" از شاخص های زیر می توان بهره گرفت.1- درجه امنیت غذایی: که بر مبنای الگوی تغذیه، میزان کالری و و ترکیب غذایی متعارف خانوار تعریف می شود.2- وضعیت جسمانی: بر مبنای سلامت، قد، وزن، متوسط عمر و ... سنجیده می شود.3- قدرت: بر مبنای اقتدار خانوارهای مرفه و بی قدرتی خانوارهای کم درآمد و فقیر تعریف می گردد.4- رفتار اجتماعی: بر مبنای جمع گرائی و مشارکت فعال خانوارهای روستایی مرفه و متوسط و انزوای خانوارهای فقیر تعریف می شود.سه تبین مختلف از فقر از دیدگاه جامعه شناسان و سیاستگزارانهمانطور که واکسمن(1983)اظهار میدارد،در میان جامعهشناسان و سیاستگزاران سه تبیین مختلف از فقر را میتوان از یکدیگر جدا کردالف:چشمانداز فرهنگی (Culturol Perspective) این دسته از جامعهشناسان معتقدند که طبقهء پایین الگوهای رفتاری و ارزشی خاصی را از خود بروز میدهند که خصلتا با جامعه و فرهنگ غالب متفاوت است.این الگوهای یگانه رفتاری و ارزشی از طریق اجتماعی شدن انتقال یافته و به عنوان شاخصههای خرده فرهنگ پایگاه اقتصادی- اجتماعی فقیر محسوب میشوند.این گروه با استناد به میزن جرم و تخلف در طبقات پایین، شدت و نوع بیماری روانی،و وضعیت تحصیلی و بعد خانوار طبقه پایین اینگونه نتیجهگیری میکنند که اینها همه از الگوهای رفتاری و ارزشی خاص طبقه پایین که سالها از قدمتش گذشته و نسلبهنسل انتقال یافته است،نشأت میگیرد.طرفداران چشمانداز فرهنگی فقرا را به عنوان گروهی که برخوردار از الگوی خاص رفتاری و ارزشی میباشند معرفی میکنند که،آنها باید برای فرار از فقر،در جهت تغییر رفتار و ارزشهایشان آموزش ببینند.چون الگوی رفتاری و ارزشی آنها از طریق نسلها به وسیلهء جامعهپذیری،درونی شده است،تغییر باید با یک فرایند آرام صورت گیرد.ب:چشمانداز موقعیتی (Situauional Perspective) از نظر طرفداران چشمانداز موقعیتی،الگوهای رفتاری فقیر نتیاج طبیعی و قهری موقعیتهایی است که ساخت اجتماعی غالب به آنها تحمیل کرده و از این طریق انتخاب و اختیار طبقهء پایین را محدود کرده است.به نظر آنها نباید در ارزشها و الگوهای فرهنگی داخلی این طبقات جستوجو کرد،بلکه باید عوامل تعیین کنندهء خارجی را که مربوط به ساخت اجتماعی محدود کننده است مورد مطالعه قرار داد.فقرا،رفتار متفاوتی دارند اما نه به این خاطر که آنها برخوردار از یک نظام ارزشی خاص میباشند،بلکه بر عکس بدین خاطر که آنها ارزشهای غالب را درونی کرده و این فرصت را ندارند که این ارزشها را در مسیر تعیین شده توسط ساخت اجتماعی مورد ارزیابی و نقد قرار دهند.به زعم موقعیتگرایان برای دستیابی به تغییر نباید فقرا را عوض کرد،بلکه باید موقعیت آنها را از طریق اصلاح ساخت اجتماعی محدود کننده تغییر داد.چشمانداز موقعیتی، راهحل فقر را در تغییر ساخت اجتماعی و یا حداقل تغییر موقعیت فقیر در ساخت اجماعی از طریق تنظیم و اجرای برنامههای اجتماعی میداند و اینکه فقیر بتواند رد یک موقعیت خاص آن برنامههایی را که بر زندگیاش اثر میگذارد کنترل کند.پ:چشمانداز ربطی (Relational Perspective) واکسمن که طرفدار چشمانداز ربطی است، چشمانداز ربطی را اینگونه تعریف میکند:«این چشمانداز بر پایه درک موقعیت فقیر در چارچوب ساخت اجتماعی،نگرشها و اعمال غیر فقیر نسبت به فقر و تأثیرات این نگرشها و کنشها بر فقرا استوار است.»رفتار و ارزشهای فقرا به تنهایی درونی است،آن طور که فرهنگگرایان معتقدند و نه به تنهایی بیرونی است،همانگونه که موقعیتگرایان میگویند،بلکه یک مقوله ربطی است،یک خرده فرهنگ وابسته است.برای درک فقرا و رفتار و وضعیت آنها به طور صحیح هم باید به کنش درونی و هم کنش متقابل و بیرونی فقیر با غیر فقیر توجه کرد.چشمانداز ربطی سعی میکند راهی میانه در میان دو تبیین قدیمی فقر پیدا کند.در یکی از تبیینهای قدیمی فقر به عنوان نتیجهء طبیعی نقائص فردی در«اشتیاق»و«توانایی»تفسر میشد،در شکل امروزی این تبیین اشتقاق جای خود را به«انگیزه»و توانایی جای خود را به «اخلاق کاری»داده است.شیلر،این دیدگاه را تحت عنوان«نقیضه شخصیتی»میآورد،که مطابق آن هر کس به حد کافی از انگیزه و توانایی برخوردار نباشد،بیش و کم دچار فقر خواهد شد.فرض این دیدگاه این است که جامعه فرصتهای کافی برای همه افراد در اختیار گذاشته است و تنها خواست افراد و نتیجتا کسب لوازم ضروری است که میتواند عامل رهایی از فقر محسوب شود.در مقابل،دیدگاه این است که جامعه فرصتهای کافی برای همه افراد در اختیار گذاشته است و تنها خواست افراد و نتیجتا کسب لوازم ضروری استکه میتواند عامل رهایی از فقر محسوب شود.در مقابل،دیدگاه دیگر این است که علت فقر را باید در نیروهای خارج از کنترل فرد جستوجو کرد.فقیر،فقیر است چون دسترسی کافی به مدارس خوب،شغل و درآمد مناسب ندارد.فقیر،فقیر است زیرا به خاطر رنگ پوست:جنس یا طبقه مورد تبعیض واقع میشود. فقیر،فقیر است زیرا برخوردار از سهم منصفانهای از حمایتهای دولتی،سوبسیدها و خدمات عمومی نمیباشد.نظریه های نابرابری و فقرمطالعه در باب چگونگی دو قطبی شدن جامعه و عوامل ایجاد کننده فقر فصلی مهم از مطالعات جامعه شناسی را تشکیل می دهد نابرابری و فقر از جمله مشکلات دیرینه جوامع بشری هستند در اینکه در جوامعی که می شناسیم نابرابری به شکلی وجود داشته است تردیدی نداریم در گذشته وضعیت به هر شکلی که بوده است مهم نیست. مهم این است که جوامع امروزی نابرابری و فقر کاملاً به یکدیگر وابسته اند نابرابری از علل اصلی فقر است و فقر به نوبه خود تداوم بخش نابرابری است.نابرابری به مفهومی که در مباحث مربوط به قشربندی اجتماعی مطرح می شود در تحلیل هایی بر می گردد به((تفاوت در میزان برخورداری افراد از مطلوبهای کمیاب)) مطلوبهای کمیاب در مباحث طبقه بندی اجتماعی عبارتند از سه مقوله قدرت، ثروتف منزلت؛ در اجمالی ترین تعریف قدرت یعنی امکان تحمیل اراده خود بر دیگران؛ ثروت یعنی تمام چیزهایی است که می تواند مصرف شوند، نه تنها اشیای مادی بلکه چیزهای غیر عادی؛ منزلت، اقتدار روحی است که شخص به خاطر داشتن مزیتی مانند اصالت، زیبایی یا قریحه و ... که بر اساس مدارج خاصی تعیین شده در خود احساس می کند قدرت، ثروت، منزلت هر سه کمیابند برخورداری فرد یا گروهی از هر بخش از این مطلوبها به معنای محرومیت دیگران از داشتن همان بخش است. به تعبیر لنسکی قشربندی اجتماعی به معنی توزیع نابرابر مطلوب های کمیاب جامعه است جوامع از نظر تأکیدی که بر یکی از این سه عنصر می کنند و مقام برتری که به هر کدام می دهند با یکدیگر متفاوتند از این قشربندی در جوامع مختلف ممکن است بر مبنای متفاوت از سایر جوامع صورت پذیرد.(توسلی، غلام عباس، 1371ص 69).نظریه هاي نابرابري و فقر از دیدگاه اقتصاددانان:این دسته از صاحب نظران ، وجود فقر را ناشی از عواملی مانند؛ وجود عدم نظم، تنبلی و عدم وجود یک کار با ثبات، انتخاب مشاغل با قدرت تولید پایین و خرده فرهنگ خاص می دانند.عده اي دیگر نیز وجود فقر را به دلیل عدم قابلیت زمین هاي کشاورزي و رفتار نهادها وحکومتهایی می دانند که با ایجاد موانع توسعه اقتصادي باعث شده اند کشورهاي جهان فقیر بمانند.الف- مکتب کلاسیک :((از اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 برخی اقتصاد دانان کلاسیک به ویژه اسمیت، ریکاردو و مالتوس نظریاتی ارائه نمودند که تا حدود زیادي با مسائل رشد و توزیع درآمد پیوند داشت. برخی از این اقتصاد دانان نسبت به توانایی فرد در کسب و دسترسی به آنچه امروزه ((وفور اجتماعی)) نامیده می شود بسیار بدبین بودند. از نظر آنها نهایتاً در اثر عواملی نظیر رشد سریع جمعیت، کاهش نرخ رشد سود و بازده نزولی زمین،رکود و سکون اقتصادي فرا می گیرد و زندگی اجتماعی را تحت تاثیر قرار داده وفقر گسترش خواهد یافت. در عین حال بعضی از پیروان این مکتب، پیشرفت تکنولوژي و کشف منابع جدید را عامل مهمی در به تعویق انداختن رکود اقتصادي و فقر می دانستند. به نظر آدام اسمیت،توزیع برابر درآمد ملی در جامعه، هم به نفع کارگران و هم به نفع سرمایه گذاران خواهد بود.زیرا در این وضعیت، میزان دستمزد واقعی به مرور از سطح دستمزد معیشتی فاصله می گیرد و سیر صعودي می یابد. در نتیجه بر اثر ازدیاد تولید، رشد اقتصادي حاصل می شود. و با پیشرفت فنی وافزایش میزان سرمایه گذاري جریان توسعه تحقق یافته و فقر را از بین می برد. شرط تحقق این امر، از نظر وي وجود رقابت کامل، آزادي کسب وکار است. بطور کلی می توان گفت که از نظرآدام اسمیت، رکود اقتصادي که طی آن دستمزد، در سطح پایینی قرار می گیرد، منجر به فقر و بیکاري نیروي کار شده ومی تواند تمامی جامعه را در بر بگیرد. این موقعیت بهبود نخواهد یافت، مگر زمانی اقتصاد در مسیر رشد مداوم قرار گیرد و حتی ثروتمند بودن کشور براي حذف فقر کافی نخواهد بود . ریکاردو با ارئه مدل دوبخشی خود، در این مدل دو فرض اساسی را مطرح می کند که در شکل گیري سایر مدلهاي دوبخشی ازآن زمان به بعد تاثیر فراوانی داشته است .اول وي چنین فرض کرد که در بخش کشاورزي بازده نزولی وجود دارد: دلیل این امر آن است که تولیدمحصولات مستلزم استفاده از زمین است اما میزان زمینهاي موجود نیز محدود است . ریکاردو بر این باور بود که براي افزایش تولید، زارعان باید از زمینهاي نامرغوب ونامرغوب تر استفاده کنند، بنابراین هزینه تولید یک تن جو افزایش خواهد یافت. دوم اینکه؛ وي مفهومی را مطرح ساخت که امروزه مازاد نیروي کار نامیده می شود. بریتانیا در اوایل سده 19 هنوز میزان بالایی از نیروي کار کشاورزي را در اختیار داشت و ریکاردو معتقد بود که بخش صنعت می تواند نیروي کار مازاد را از بخش روستایی خارج سازد، بی آنکه هیچ گونه افزایشی در میزان دستمزدهاي مناطق شهري یا روستایی داشته باشد . مفهوم مازاد نیروي کار ارتباط تنکاتنگی با مفاهیمی جون بیکاري روستایی و اشتغال ناقص یا بیکاري پنهان دارد. بیکاري روستایی بطور صوري معادل بیکاري در مناطق شهري است . هرگاه افرادي مایل به کار باشند و فعالانه نیز در پی یافتن مشاغلی باشند، اما نتوانند کاري پیدا کنند، آنگاه می توان این افراد را بیکار نامید .برخلاف اسمیت، دیوید ریکاردو توجه خود را بیشتر به توزیع درآمد معطوف نمود تا رشد اقتصادي. بنظروي افزایش جمعیت موجب می گردد، تقاضا براي مواد غذایی گسترش و با زیر کشت رفتن زمینهاي نامرغوب، هزینه تولید رو به افزایش می گذارد. در عین حال درآمد مالکان ارضی مرغوبتر افزایش یافته و دستمزد واقعی کارگران در رقابت براي یافتن شغل به حداقل لازم براي زندگی کارگران تنزل پیدا می کند.وي معتقد است که اصل مالتوسی جمعیت که منجر به عرضه اضافی نیروي کار شده و قانون بازده نزولی زمین که محدودیت در عرصه مواد غذایی و افزایش قیمت آن را در پی دارد، تواماً دستمزد واقعی نیروي کار را کاهش خواهد داد. این امر مهمترین عاملی است که دستمزد را در حداقل معیشت قرار می دهد وزندگی طبقه کارگر را دشوار می کند. در حالیکه با کشت زمینهاي مرغوب، سهم بهره مالکانه در تولید ملی افزایش و سهم دستمزدها کاهش می یابد.مالتوس در میان نظریه دانان کلاسیک بیش از دیگران به واقعیت زندگی در فقر اندیشیده است. وي از پیشگامان رشته اقتصاد توسعه است که در زمینه فقر و توسعه نیافتگی کشورهاي درحال توسعه و توسعه نیافته نکاتی را مطرح ساخته است. تئوري وي بیش از دیگر اقتصاددانان کلاسیک با ویژگیهاي رشد اقتصادي کشورهاي درحال توسعه انطباق دارد. بنظر وي کشورهاي درحال توسعه داراي شرایط دوگانه اي در اقتصاد هستند. بطوریکه بخش کشاورزي به دنبال بخش صنعت حرکت می کند. در عین حال این کشورها به شدت دچار بازده نزولی در کشاورزي می باشند و این پدیده ، رشد جمعیت را دچار مشکل می کند. از این رو، وي طرفدار نوعی رشد متعادل بین بخش کشاورزي و بخش صنعت بود. از نظر وي ، دلیل رشد ضعیف بخش کشاورزي و فقر روستاییان ، کمیابی زمینهاي حاصلخیز نیست، بلکه عدم کفایت سرمایه لازم براي بهبود شرایط تولید است. به دلیل استفاده از تکنیکهاي کاربر و سرمایه اندوز در بخش کشاورزي و نیز کوچک بودن ابعاد بازار ، تمایلی به افزایش تولید وجود ندارد. ضعف بخش کشاورزي وگستردگی فقر در آن، تقاضاي این بخش را از صنعت محدود می نماید.( سهیلا پروین ،1372،ص 13)ب- اقتصاد دانان مکتب کینزتحلیلهاي مبتنی برتعادل تا دهه 1933 میلادي مناسب بود، همزمان برخی از تئوریهاي جامعه شناسی ادعا نمودند که فقر، ناشی از فرایند رشد در نظام سرمایه داري است. ولی تئوریهاي اقتصادي فقط بخشی از این نظریه ها را تایید می کرد. بحران بزرگ، خوشبینی امید بخشی را که در تفکر اقتصاد دانان قرن 19 بوجود آمده بود تغییر داد و بار دیگر، فقر به عنوان نتیجه بیکاري و یک واقعیت عینی شدت گرفت. در امریکا بیش از 12 میلیون نفر در سال 1933 فاقد شغل بودند وحتی در سالهاي بعد تعداد زیادي بیکار بودند.(1940)اگر چه آمریکا در میان کشورهاي صنعتی بیشترین تعداد بیکاران را دارا بود، ولی تمام کشورهاي غربی رکود بیکاري همزمان را تجربه می کردند. بدین ترتیب نقص سیستم بازار در سازماندهی اقتصاد، بیش از گذشته نمایان شد .کینز از بنیانگذاران این مکتب، در شرایطی خاص دوران((بحران بزرگ)) به نکته ظریفی اشاره کرده است، و آن اینکه هیچ اطمینانی وجود ندارد که اقتصاد همواره رابطه تعادلی بین پس انداز وسرمایه گذاري را در نقطه اشتغال کامل بدست بدهد.بطور کلی می توان چنین گفت که فقر می تواند از دو عامل نتیجه شود، یکی((دلایل ساختاري)) ودیگري ((تقاضاي ناکافی)) که حاصل آن بیکاري نیروي کار است که کینز به آن تاکید دارد.نظریه هاي نابرابري و فقر از دیدگاه جغرافیدانان:علیرغم اینکه مدت زیادي است که از ورود جغرافیاي فقر به عرصه ادبیات فقر گذشته است،جغرافیدانان، ظهور هر گونه فقر و نابرابري را در جامعه جهانی، مغایر با انسانیت و احترام به سرشت پاك انسانی می دانند. رونالد جانسون،یکی از جغرافیدانان سرشناس معاصر اذعان می دارد که هدف جغرافیا تنها این نیست که کیفیت زندگی روزمره انسانها را مطالعه کند،بلکه براي بسیاري از آنها کشف نابرابریهاي جهانی و ناحیه اي یک نوع رسالت محسوب می شود. به عقیده وي هدف جغرافیدانان این نیست که در سراسر جهان با حذف نابرابریهاي شدید اجتماعی و اقتصادي همه خانواده ها بتوانند به شغل دائمی، مسکن، بهداشت ودرمان، آموزش و امنیت دست یابند، بلکه به اعتقاد وي هم اکنون بیشتر مردم جهان در فقر و سوء تغذیه بسر می برند، از سلامتی کامل بی بهره اند و زندگی غم انگیزي دارند. بر این اساس جغرافیدان وظیفه دارد که در بررسی هاي خود به ریشه این نابرابریها پی برده و تفکرات جغرافیایی خود را در جهت حل این مسائل بکار گیرد .جانسون معتقد است که تاکنون دو مدل توسعه در بیان علل و پیدایش نابرابریها بیش از همه مطرح بوده است. بر طبق مدل اول، توسعه در جهان، سازمان تولید، توزیع ومبادله، سوداگرانه وغیر اخلاقی است، زیرا بر اساس بهره کشی استعمار گونه از منابع عظیم جهانی و توده هاي انسانی سازمان یافته است، تا بدین ترتیب، اقلیتی مرفه از همه امتیازات زندگی بهره مند شوند و اکثریتی فقیر نیز در فقر و آلودگی ابدي زندگی کنند. دیدگاه دوم در امر توسعه این است که نابرابریهاي موجود در جهان، موقتی و ناپایدار است. در این طرز تفکر که از دهه 1970 میلادي وارد ادبیات جغرافیایی شده، چنین تلقی می شود که اگر مردم جهان سوم به شدت کار کنند، تلاش و کار آنها در نظام کنونی سازمان اقتصادي تاثیر می گذارد و آن را پویاتر می سازد.( عظیمی،حسین،1373،ص 15)به نظر جغرافیدانان، فقر بیشتر از دو عامل ذیل، می تواند نشات بگیرد:الف- فقر ناشی از طبیعت:بدین مفهوم که شرایط نامناسبی درطبیعت بوجود می آید و شرایط طبیعی متعادل و لازم را براي تولید غذا به شکلی به هم خورده و یک کاهش چشمگیري در امر تولید مواد غذایی و در نتیجه گرسنگی و فقر بوجود می آید.ب- فقر ناشی از انسان:بدین مفهوم که انسان به منزله عاملی وارد عمل شده و با ایجاد تغییراتی در شرایط متعادل و مناسب طبیعی و یا برهم زدن روابط صحیح اجتماعی، زمینه را براي پیدایش کمبودهاي حاد مواد غذایی فراهم می سازد.نمودار (2-1) می تواند در تفهیم مطالب یاد شده کمک بیشتري بنماید.( خالدي، کوهسار،1380،ص19)20نظریه کارکردگرایان؛ نابرابری و فقر از دیدگاه جامعه شناسانهر چند جامعه شناسان در مورد وجود نابرابری و دسته بندی در جوامع بشر در گذشته و حال اتفاق نظر ولی در اینکه چرا نابرابری بوجود آمده و تداوم می یابد. اختلاف نظر دارند در اینجا به نظر جامعه شناسان کارکردگرا مانند کینگرلی، دیویس، ویلبرت مور، نابرابری اجتماعی یک ضرورت کارکردی در تمام جوامع بشری است از این رو حذف آن غیر ممکن است به علاوه نابرابری اجتماعی وسیله ای است که بطور ناخداگاه تکامل یافته است و به کمک آن جوامع مطمئن می شوند که موقعیت های مهم توسط شایسته ترین افراد اشغال خواهند شد.خطوط کلی طبقه بندی اجتماعی از دیدگاه کارکردگرایی به صورت زیر می توان خلاصه کرد.1- نظام نابرابری های اجتماعی در تمام جوامع بشری بر اساس ضرورت کارکردی است. 2- مبنای رتبه بندی طبقات جامعه، میزان اهمیت کارکردی هر یک از آنهاست. نابرابری اجتماعی ساز و کار ناخودآگاهی است. که از طریق آن موفقیتهای مهم توسط شایسته ترین افراد اشغال خواهد شد.33- -اشغال موقعیتهای از طریق نحوه توزیع پاداش ها انجام می گیرد. یعنی مشاغل و موقعیت های پراهمیت، پاداش های بیشتری دریافت می کنند.4- پاداشها اموری هستند که در خدمت راحتی تفریح و تفنن یا خودآگاهی و جاه طلبی یا همه اینها قرار می گیرند. پاداشهای اساسی که تقریباً همه جوامع به عنوان عوامل تشویق کننده از آن استفاده می کنند عبارت است از: ثروت، حیثیت و قدرتملاک ها و تعیین رتبه یک موقعیت اجتماعی از نظر کارکردگرا می توان به صورت زیر نشان داد. شاخص اول: وظایف یک مقام معین را دیگر مقامات نتوانند انجام دهندشاخص دوم: درجه وابستگی مقامات دیگر به آنمیزان استعداد و قابلیت لازم برای احراز آن:میزان استعداد، سالهای آموزش لازم، هزینه آموزشی(علوی نیا،علیرضا 1379ص 65)نظریه کارکرد گرایی از وجه جهانی و همیشگی بودن نابرابری نتیجه می گیرند که نابرابری وجه اساسی هر سازمان اجتماعی است و ضرورتی است کارکردی که در جهت کارکرد مؤثر جامعه ایفای نقش می کند.دیویس مور از شاخص ترین نطریه پردازان این دیدگاه محسوب می شود وی دو ملاک عمده برای اهمیت کارکردی یک موقعیت ارائه می کند الف) میزان کمیابی در مقایسه با سایر موقعیتها ب) میزان وابستگی سایر موقعیتها به موقعیت مورد نظر از دید آنان (( نابرابری اجتماعی طرحی ناآگاهانه است که از طریق آن جوامع مطمئن می شوند که مهمترین موقعیت ها به طور خودآگاه توسط شایسته ترین افراد اشغال خواهد شد))با ظهور کارکردگرایان نوین به ویژه طرح آرای مرتون و اشاره وی به مفاهیمی از قبیل کارکردهای سو بدیل های کارکردی، کارکردهای پنهان و آشکار و نفی ضرورتهای کارکردی برای کل جامعه، بعضاً شاهد تلاشهایی براي همگرایی دو موضع کارکردگرایی و ستیز درجامعه شناسی هستیم. از دیگر افرادي از این مکتب که ازموضع کارکردگرایی به مطالعه فقر پرداخت می توان به((هربرت گنس)) اشاره کرد. وي مدعی است که انتقاد محافظه کارانه بودن کارکردگرایی موجه نبوده و این رویکرد ونگرش را همچنین می توان در تحلیلهاي رادیکال مورد استفاده قرار داد.تبیین هاي کارکردگرایان درباره نابرابري بر اهمیت کارکردي مشاغل استوار است. این تئوري بوسیله دیویس و موربین در سالهاي 1940 و 1950 وضع شد. اساس این تئوري این است که نابرابریهاي اقتصادي ناشی از توانایی ها وتفاوتهاي فردي است. بر اساس این نظریه همه جوامع داراي ساختها و پایگاههاي متفاوتی این است که، نابرابري در پایگاهها به شایستگی افراد و فرصتهاي ایدئولوژي بستگی دارد، چنانچه افراد به آسانی ترغیب شوند، می توانند شغل متناسب با پایگاه ومنزلت خود را احراز کنند.( افروغ،عماد،1378،ص72)نظریه ستیزگرایان:ازمارکس، زیمل و رف به عنوان ستیزگرایان یاد می شود. اصول ومفروضات مبنایی نظریه ستیزگرایان را با حذف موارد اختلاف میان ستیزگرایان با یکدیگر می توان به صورت زیر بیان کرد : نظریه پردازان ستیزگرایی، براي توجیه نابرابریهاي میان افراد بشر به تاثیرات محیطی توسل می جویند. به اعتقاد اینان، صفات اکتسابی می توانند از یک نسل به نسل بعد انتقال یابند. درنتیجه وجود اختلاف در تواناییهاي افراد ناشی از تفاوتهاي محیطی است و اگر محیط زندگی افراد یکسان باشد، همه افراد نیز از نظر استعداد و توانایی برابر خواهند بود .خودخواهی وتعقیب منافع شخصی، به عنوان عامل اساسی انگیزه هاي بشري، یک پدیده فرهنگی است.درنتیجه می توان با استفاده از یک سیستم مناسب اجتماعی ، افراد را براي همکاري و تعاون و انجام اعمال نوع دوستانه تربیت کرد، بطوري که به منابع عمومی نیز بیاندیشند. بعنوان مثال دارنروف، وجود قشر بندي اجتماعی را در جوامع با ساخت اجتماعی قدرت مرتبط دانسته و معتقد است که این تفاوات رتبه ها چه از لحاظ درآمد و چه از لحاظ پرستیژ، در واقع پاداشی است که ساخت اجتماعی قدرت به رفتارهاي بهنجار و نابهنجار می دهد. وي در نهایی ترین تحلیل خود عنوان می کند که هنجارهاي تثبیت شده چیزي جز هنجارهاي حاکم نیستند. هنجارهایی که بوسیله مراکز تحریم کننده و کسانی که آنها را کنترل می کنند مورد دفاع واقع می شوند و این بدان معنی است که فردي از مطلوبترین جایگاه در جامعه برخوردار است که بیشترین سازگاري را با هنجارهاي حکم نشان می دهد.( علوي تبار، علیرضا،1379،ص68)دیدگاه تلفیقیاز طرفداران دیدگاه تلفیقی یکی استانیسلا واسوفسکی و لنسکی می باشد. در اینجا ما به دیدگاهها و نظریه هاي لنسکی را بررسی می کنیم :الف)- بشر ذاتا اجتماعی است. به عبارت دیگر انسان بودن وانسان شدن. انسان فرایندي فرهنگی بوده و خود فرهنگ نیز یک پدیده اجتماعی و قابل انتقال است .ب)- انسانها براي چیزهاي کمیاب ارزش فراوانی قائلند وعرضه قدرت، ثروت وحیثیت به مراتب از تقاضاي آنها کمتر است .نتیجه اي که از دو گزینه بالا حاصل می شود آن است که مبارزه براي رسیدن به پاداشهاي اجتماعی وحفظ آنها درهمه جوامع بشري وجود دارد، اما چون افراد از نظر طبیعی داراي صفات(استعداد، توانایی وامکانات) مساوي براي مبارزه نیستند، بنابراین درجه اي از نابرابري اجتناب ناپذیر خواهد بود.لنسکی سپس می کوشد تا عوامل اساسی و مهمی را مشخص کند که موجب تفاوتهایی درنوع و حدود نابرابریهاي آشکار جوامع انسانی می شود. عوامل مورد نظر را، به صورت زیر اشاره می کنند : لنسکی، جوامع بشري را از آغاز تا کنون، براساس((تکنولوژي معیشتی)) یا ((شیوه اصلی معیشتشان)) به ده نوع اساسی طبقه بندي کرده است:جوامع متکی برشکار وگردآوري خوراك، جوامع متکی بر بوستان کاري ساده، جوامع کشاورزي ساده، جوامع کشاورزي پیشرفته، جوامع ماهیگیري، جوامع متکی برمنابع دریایی، جوامع متکی برگله داري ساده، جوامع گله داري پیشرفته، جوامع متکی بر صنعت. یکی از عوامل اصلی موثر بر دسته بندي جوامع از نظر لنسکی، تکنولوژي و قابلیت تولید است.لنسکی معتقد است که میزان اندکی فشار و تهدید خارجی در نظام گروه بندي جامعه موثر است و موجب استقرار باربري بیشتر و استفاده صحیح تر از قانون در داخل جامعه می شود، اما برعکس ، فشار وتهدید بسیار جدي وخطرناك،سبب پیدایش حکومتهاي جبار و مستبد می شود،زیرا آنها کارآمدترین نوع حکومت براي جوامع درحال جنگ هستند.حکومتهاي جبار ومستبد درنظام طبقه بندي اجتماعی، نابرابري بیشتري را به وجود می آورند،زیرا قدرت به میزان زیاد متمرکز می شود و تمرکز قدرت به تمرکز ثروت وحیثیت منجر می شود .به نظر لنسکی، ایدئولوژي، نقش اساسی و مستقلی در نظام قشر بندي اجتماعی دارد، به این معنا که اعتقادات افراد جامعه در چگونگی روابط میان آنها و سازمان جامعه موثر است ، زیرا اعتقادات در فعالیتها و رفتار افراد موثر است.( لنسکی،گرهارد، 1370ص69)نظریه رادیکالی:توجه بیشتر جامعه شناسان رادیکال در بررسی موضوع فقر عمدتاً تحت تاثیر نظریات جامعه شناس کارل مارکس قرار گرفته است. مارکس، بدبختی هاي اجتماعی ازجمله فقر را، نتیجه خست طبیعت و افزایش زیاداز حد طبقه بی بضاعت نمی دانست، بلکه او به عنوان طرفدار و مبلغ((فلسفه اجتماعی فقر)) علت ومنشاء فقر را در نظام اجتماعی، خصوصا دولت سرمایه داري جستجو می کرد. اما به نظر مارکس، کارگر فقط زمانی مورد توجه قرار می گیرد که کار بدون مزد انجام دهد،نتیجه آنکه سقف دستمزد بر مبناي حداقل تعیین می گردد. ولی از آنجاییکه نیروي کار باید تجدید شود و تولید مثل نماید، کوشش خواهد شد که این عمل با کمترین بهاي ممکن انجام گیرد،تا زمان کار بدون دستمزد تا حد امکان طولانی تر گردد. نتیجه دیگر آنکه اگر کار اضافی اهمیت خود را براي سرمایه دار از دست بدهد آن وقت کار لازم براي کارگر نیز اضافی محسوب می شود،کارگر اخراج میگردد. به قول مارکس، پرولتاریا که کار می کند در آستانه فقر است.وي همچنین اعتقاد داشت که توسعه سرمایه داري توزیع درآمد نابرابر فزاینده اي ایجاد خواهد کرد. او می پنداشت که سرمایه داران براي ایجاد((ارتشی ذخیره از بیکاران)) مشتاقند، که حضور ترس آورشان سبب خواهد شد که دستمزدهاي کارگران شاغل در سطح بخور ونمیر باقی بماند. (مارکس با حرارت نظریه مالتوس را را مبنی بر آنکه نیروهاي جمعیتی مازاد نیروي کار ایجاد می کنند؛ رد کرد و این خط فکري را توهینی به طبقه گارگر دانست). از دید مارکس، مالکان سرمایه بر اقتصاد و((دولت بورژوازی)) غالبند. اما همچنان که سرمایه داري توسعه می یابد، میزان سود سقوط می کند و بحران ها واقع می شوند و مقدمات فروپاشی موسسات فراهم می آید و تمرکز صنعتی افزایش یابد.سرانجام، در یک بحران فاجعه آمیز نهایی، سرمایه داري خودش فرو می ریزد و جاي آن را سوسیالیسم می گیرد. آنگاه ، طبق نظر مارکس، فقط وضعیت توده کارگر بهبود خواهد یافت.( ارمکی،غلامرضا،1375،ص95)بررسی سیاستهای دولت در راستای فقر زداییاگر فقر را در یک مفهوم، برآیند تعامل فرآیندهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بدانیم، می توان اذعان داشت که نظام اقتصادی و اجتماعی توأمان در فقر زایی مؤثر بوده اند. اصل چهل و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به ریشه کنی فقر و محرومیت و برآوردهای نیازهای انسان در جریان رشد اقتصادی با حفظ آزادگی تأکید دارد.تأمین نیازهای اساسی مانند مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده نیز مورد توجه قرار گرفته است. اصل بیست و نهم قانون اساسی، برخورداری از تأمین اجتماعی بازنشستگی، بیکاری، پیری، از کار افتادگی، بی سرپرستی، در راه ماندگی، حوادث و سوانح، و نظایر آنها را به عنوان یک حق تلقی کرده است.به همین ترتیب اصل سی ام قانون اساسی و اصل سی و یکم نیز تأمین وسایل آموزش و پرورش و داشتن مسکن متناسب با نیازها را حق هر فرد و خانواده ایرانی دانسته است.البته قانون اساسی به رغم تأکید بر فقرزدایی برای دستیابی به این منظور دوره زمانی مشخصی را تعیین نکرده است اما مسلماً انتظار بر این است که دولت در مسیر تعیین شده و بر اساس شاخص هایی بتواند سیاستها و برنامه های خود را به گونه ای تنظیم کند تا به فقرزدایی منتهی شود. نکته مهم آن است که طی سالهای بعد از انقلاب مسئله فقر درکشور، به یک چالش بزرگ اجتماعی و سیاسی تبدیل شده است. در این راستا دولت به منظور گسترش عدالت اجتماعی و کمکهای حمایتی، سیاستها و برنامه هایی را به این شرح مورد اجرا گذاشت:الف- توسعه روستاها از طریق ایجاد جهاد سازندگی، احداث راههای روستایی، ارئه خدمات بهداشتی و آموزشی.ب- تأمین کالاهای اساسی مورد نیاز مردم در شهر و روستا به قیمت یارانه ای.ج- تحت پوشش قرار دادن هزاران نفر از افراد نیازمند زیر نظر سازمانهای حمایتی کشور نظیر سازمان بهزیستی، کمیته امداد امام (ره)، بنیاد شهید، امور ایثارگران، جمعیت هلال احمر.د- ایجاد تعاونیهای مسکن و عرضه وامهای ارزان قیمت.ه- گسترش پوشش بیمه های اجتماعی.و- گسترش خدمات رایگان اموزشی و بهداشتی در شهر و روستا.نظام اقتصادی کشور نیز به صورت ترکیبی از بخش دولتی، تعاونی و خصوصی تعریف شد.تصور بر ان بود که با دولتی کردن اقتصاد، رشد اقتصادی تسریع می شود و از رشد طبق سرمایه دار جلوگیری به عمل خواهد آمد. همچنین با توسعه تعاونیهای تولید تصور می شد که ابزار تولید در اختیار تولید کنندگان قرار خواهد گرفت و فرصتهای اشتغال مهیا خواهد شد. در بخش صنایع با مصادره شرکتهای بزرگ خصوصی، مدیران جدیدی بر ضنایع گمارده شدند و قشر جدیدی از تکنوکراتها و کارگزان تشکیل شد. دربخش کشاورزی سیاست دولت از میان برداشتن کشاورزی تجاری در مقیاس بزرگ بود. احداث راههای روستایی، عرضه نهاده های کشاورزی به قیمت یارانه ای و نیز تضمین خرید محصولات کشاورزی سبب شد تا درآمد کشاورزان صاحب زمین بهبود یابد، اما به رغم اقدامات گسترده دولت در زمینه فقر زدایی، تدابیر اتخاذ شده با کاستیها و پیامدهای منفی همراه بود.تصدی فعالیتهای گسترده اقتصادی توسط دولت با به کار گماردن مدیران بی تجربه و نیز رکود اقتصادی زمان جنگ، اتلاف منابع را به دنبال آورد. فرار سرمایه داران و سرمایه های مادی و انسانی نیز لطمه بزرگی به اقتصاد کشور وارد کرد. جنگ تحمیلی نه تنها تخریب زیر ساختهای فیزیکی، مزارع، کارخانه ها و ظرفیتهای تولید را سبب شد بلکه مردم فقیر از جنگ آسیبهای فراوان دیدند. در دوره جنگ، دولت ذخایر سازمان تأمین اجتماعی را وام گرفت و با تأخیر طولانی و بدون محاسبه سود اقدام به باز پرداخت آن کرد و در واقع در تضعیف وضع مالی سازمان تأمین اجتماعی گام برداشت. بعد از جنگ نیز سازمان تأمین اجتماعی در بازارهای مالی تبدیل به یک شرکت مادر با بیشترین سهام شرکتهای دارویی و سیمانی و مانند آن شد و هرگز در مورد عملکرد خود مورد ارزیابی و پاسخگویی قرار نگرفت. در این بین، طبقه نسبتاً محدودی از طریق انواع رانتهای دولتی به درآمد و ثروتهای باد آورده دست یافتند. سیاستهای جمعیتی دولت زمان جنگ سبب شد بار معیشت خانوارهای فقیر افزایش و درآمد سرانه آنها کاهش یابد. در عین حال، مخارج دولت برای خدمات بهداشتی- درمانی و یارانه ها افزایش یافت و در نهایت با دو دهه تأخیر،جمعیت جوان در حالی روانه بازار کار شد و عرضه نیروی کار افزایش یافت که فرصتهای شغلی به وجود نیامده بود و در نیجه نرخ بیکاری در نزد جوانان افزایش یافت. در نتیجه این شرایط، پس انداز کمتری در بخش عمومی و خصوصی صورت گرفتو سرمایه گذاری کمتر و رشد اقتصادی نازل شد. تحریم های بین المللی هزنه های سنگینی را برای کشور در بر داشت به طوری که جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی مختل شد و همکاریهای علمی و فنی با کشورهای خارجی متوقف و دسترسی به بازارهای جهانی دشوار شد.در موارد 95 و 96 برنامه چهارم توسعه، دولت مکلف با استقرار عدالت و ثبات اجتماعی، کاهش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی و کاهش فاصله دهکهای درآمدی و توزیع عادلانه درآمد شده است. همچنین کاهش فقر و محرومیت و توانمند سازی فقرا از طریق تخصیص بهینه و هدفمند منابع تأمین اجتماعی و برنامه های جامع فقر زدایی مورد تأکید قرار گرفته است.(پرستش، نسرین،1387)ده ويژگي مشترك کشور های توسعه نیافته(فقیر):1-زياد بودن نسبت نوزادان2- زياد بودن نسبت مرگ ومير .3- كوتاه بودن عمر متوسط افراد .4- تغذيه ناقص يا كم خوراكي .5- بالا بودن نسبت بي سوادان .6- فزوني شمار كشاورزان به شماركارگران صنعتي .7- بيكاري ( بيكار مزمن ، بيكاري پنهان ،كم كاري)8- عدم گسترش طبقات متوسط .9- بكار گماردن كودكان كمتر از سني كه قانون هاي كار تعيين كرده است.10- عدم شركت مردم دركارهاي عمومي .تنها عاملي كه در سالهاي اخير درايران و كشور هاي مانند ايران و مقدارمحسوس تغيير يافته است كم شدن ميزان مرگ و مير جمعيت است و همين امرسبب افزايش بي سابقه جمعيت شده است. (تهرانی،آشفته،1383)به طور كلي افزايش جمعيت در كشور هاي در حال توسعه چون با وضع اقتصادي و توان مالي كشور با توليد مواد خوراكي و گسترش صنعت همانگي ندارد،موجب پديدهايي مانند :بيكاري پنهان ،بيكاري،افزايش جمعيت در شهرها ،ايجاد شهرهاي اقماري و خانه هاي پست (مانند حلبي آباد ،حصير آباد ، بشگه آباد)در پيرامون شهر هاي بزرگ شده است و از لحاظ اجتماعي آمار وجرائم و تبهكاريها را بالا برده است . (تهرانی ،1383،)در ايران باروري كل يك زن 6/6فرزند است و زود درسي سن باروري موجب جواني جمعيت است كه 45% جمعيت كمتر از 15 سال دارند. جواني جمعيت در كشور ها جهان سوم امكان باروري را فزونتر مي سازد . (تهرانی، آشفته،1383)فقر روستایی در ایران:قبل از انقلاب کارهای تجربی محدودی در مورد فقر صورت گرفته است که عمدتاً توسط کارشناسان سازمان برنامه، مرکز آمار ایران و بانک مرکزی و تعدادی از دانشگاهیان سازماندهی شده بودند.پس از انقلاب بویژه بعد از اجرای برنامه تعدیل اقتصادی تعداد مطالعات تجربی پیرامون فقر در موسسات دولتی و غیر دولتی و دانشگاهیان افزایش یافت.در بعضی از کارهای تجربی به فقر به عنوان یک معضل و آسیب اجتماعی و در برخی دیگر به عنوان یک پدیده اقتصادی توجه شده است. با بررسی مطالعات انجام شده درمی یابیم که فقر یک پدیده چند وجهی است که مورد مطالعه اقتصاددانان، جامعه شناسان، برنامه ریزان و... قرار گرفته است.اقتصاددانان، معضل فقر در ایران را از جنبه های مختلف و به روشهای متفاوت مورد بررسی قرار داده اند. در بعضی از این مطالعات خط فقر محاسبه شده و در بعضی دیگر خط فقر و درصد افراد فقیر ارزیابی شده است. در تعداد اندکی از مطالعات از جمله این مطالعه شاخص های فقر همچون شاخص سن، درصد فقیرها و شکاف فقر محاسبه شده است.مطالعات انجام شده پیرامون فقر در ایران نتایج متفاوتی دارد که خواننده عادی و ناآشنا به ادبیات فقر دچار سر درگمی می کند. در بعضی مطالعات کمتر از 18 درصد جامعه فقیر ارزیابی شده اند در حالیکه در مطالعه دیگر و برای همان سال حدود 70 درصد جامعه مورد نظر فقیر ارزیابی شده اند. علت این تفاوت در نتایج روش شناسی متفاوت در آنها می باشد. در تعدادی از مطالعات خط فقیر بر اساس مفهوم مطلق و در تعدادی دیگر بر پایه مفهوم نسبی محاسبه شده است.(خدادادکاشی،فرهاد و سایر همکاران،1381)در ایران مطالعات فقر به اواسط دهه 1320 با تأسیس وزارت کار در ایران باز می گردد و این مطالعات بیشتر در قالب سطح دستمزد و تعیین سبد مصرفی خانوار می باشد از سالهای دهه 1340 مرکز آمار ایران، نمونه گیری و مطالعات مربوط به هزینه و درآمد خانوار شروع نمود و همه ساله نتایج این بررسی در قالب نشریات سالانه منتشر می شود که مبنای آماری اغلب مطالعات در این زمینه می باشد.صادقی و داودی(1390) درمقاله خود به آثار مخارج دولت بر فقر روستایی در ایران پرداختند در این مطالعه اثر مخارج دولت بر فقر روستایی با استفاده از روش سیستم معادلات همزمان شامل متغییرهای تأثیر گذار بر فقر روستایی شامل(فقر روستایی، بهره وری نیروی کار در بخش کشاورزی، اشتغال در مناطق روستایی، آموزش، بهداشت، برق، تلفن و ...)مورد بررسی قرار دادند.نتیجه برآورد نشان می دهد سرمایه گذاری عمومی در بخش آب،بهداشت و جاده بیشترین آثار را در فقر روستایی داشته اند. هزینه های دولت در فصول آب، تحقیق و توسعه و آموزش به ارتقاء بیشتر در بهره وری یاری رسانده است.هزینه های عمومی در توسعه زیر ساخت های آموزشی، بهداشتی و راه ترابری باعث افزایش بیشتر اشتغال در مناطق روستایی گردیده و هزینه های آب،بهداشت و جاده باعث کاهش مهاجرت از شهر به روستاها شده است.هادی زنوز(1384) نشان داده است که در دوره بعداز انقلاب، نابسامانی های اقتصادی ناشی از جنگ و تحریم اقتصادی، رشد سریع جمعیت و تورم بالا، موجب آسیب پذیری اقشار کم درآمد جامعه شده و نابرابری را افزایش داده است. وی استدلال می کند که مبارزه با فقر و نابرابری در گرو دو دسته راهبرد است: راهبرد اول مربوط به بهبود محیط کسب و کار و فراهم ساختن زمینه سرمایه کذاری خصوصی در کشور و اعتلای رشد اقتصادی است و راهبرد دوم مربوط به توانمند سازی فقرا، ایجاد فرصت های مناسب و امنیت لازم برای آنهاست. زنوز نتیجه می گیرد که فقر زدایی در گرو رشد اقتصادی و رشد اقتصادی در گرو حکمرانی مناسب است.ابو نوری و عباسی(1386) با مد نظر قرار دادن دو اثر مستقیم (اثر درآمدی) و غیر مستقیم (توزیعی) رشد اقتصادی، تأثیر پذیری فقر از رشد را در دوره زمانی 81-1361 مورد مطالعه قرار داده اند. آنها با در نظر گرفتن دوره های مربوط به برنامه های توسعه نتیجه گرفتند که در طول این برنامه ها (بجز برنامه سوم) رشد اقتصادی، سهم ناچیزی در کاهش فقر داشته است.عظیمی (1362) در چارچوب همین رشته از مطالعات، بر اساس آمارهای مصرف خانوارهای شهری و روستایی ایران خط فقر را برای سال 1351 برآورد کرده است. این خط فقر که با توجه به محتوی تغذیه ای هزینه های خانوار در مناطق شهری و روستایی کشور برآورد گردیده در جدول زیر آمده است.جدول:خط فقر و درآمد سرانه مناطق شهری و روستایی در سال 1351(به ریال)مناطق خط فقر درآمد سرانه خط فقر به صورت درصدی از درآمد سرانه حداقل حداکثر حداقل حداکثرشهری 12400 30870 64750 19 47روستایی 9630 21910 15960 43 48نخسین مطالعه جامع فقر در کشور در سال های 1353 و 1354 بر اساس آمارهای مصرف خانوارهای شهری و روستایی در موسسه برنامه ریزی ایران صورت پذیرفت و مشخص شد فقر در ایران بسیار گسترده است. براساس نتایج گزارش مذکور از کل جمعیت 8/30 میلیون نفري کشور در سال 1351، 9/17 میلیون نفر را جمعیت شهري و 9/12 میلیون نفر را جمعیت روستایی تشکیل می داد که نتایج مطالعه بازگوی آن بود که حدود 47 درصد از جمعیت شهری و 48 درصد جمعیت شهری در آن زمان دچار فقر تغذیه ای بوده اند.در واقع می توان گفت هدف اصلی محقق از مطالعه مذکور در نهایت بررسی آثار رشد فقر شتابان درآمد ملی وشهرنشینی در سطح فقر در نواحی شهري وروستایی ایران بوده است. وي در ابتدا با بررسی محتوي کالري و پروتئین موجود در الگوي مصرفی گروههاي هزینه خانوار ومقایسه آن با میزان کالري مورد نیاز به برآورد خط فقر، حجم و شدت فقر در کشور پرداخته است. وي سپس درراستاي پوشش هدف اولیه خود به ارزیابی نحوه تاثیرگذاري رشد اقتصادي توزیع درآمد و رشدشهرنشینی به حجم فقر به ارائه یک مدل تئوریک پیرامون مکانیزم تاثیرگذاري رشد درآمد ناخالص ملی در فقر می پردازد. دکتر عظیمی درسال1367 درمطالعه دیگري به برآورد((حجم فقر )) اقدام نمود. وي براساس چندین شاخص،حجم فقررا سنجید: 1- مصرف سرانه 2- اشتغال وبیکاري 3- وضعیت مسکن 4- مقدار مصرف قشرهاي مختلف جمعیت 5- خانوارهاي تحت پوششش سازمان حمایت از محرومان.جدول: حجم فقر در سال 1367نفر میلیون خانوار بر اساس شاخص- 7/2 اشتغال و بیکاری4/16 7/2 وضعیت مسکن2/15 7/3 مقدار مصرف قشرهای مختلف4/3 7/1 جمعیت تحت پوششدر رابطه با جدول بالا باید این نکته را مد نظر داشت که بعد خانوار بر اساس شاخص های مختلف را نباید یکسان فرض کرد. به عنوان مثال خانوارهایی که از نظر شاخص وضعیت مسکن فقیر تلقی می شوند عموماً دارای بعد خانوار بالا هستند. تلاش این تحقیق عمدتاً به برآورد "حجم فقر" متمرکز شده نه خط فقر.افتخاری و همکاران (1390) در پژوهش خود با عنوان بررسی وضعیت فقر در مناطق روستایی استان کهگیلویه و بویر احمد با استفاده از پرسشنامه و خط فقر غذایی وبا استفاده از روش انرژی دریافتی مواد غذایی به این نتیجه رسیدند که حدود 32 درصد نمونه های این بررسی زیر خط فقر قرار دارند. نتایج تحقیق وی نشان داد که تفاوت معنی داری میان دو گروه تنگ دست و غیر تنگ دست در تعیین کننده های سن سرپرست، استفاده کنندگان از خدمات درمانی و تسهیلات، مالکان تراکتور، خانه، آب لوله کشی، گاز لوله کشی، حمام و آشپزخانه، نسبت افراد دارای درآمد و با سواد به اندازه خانوار، رفاه و سرمایه ی اجتماعی وجود دارد.اسد زاده و پال(2001)در پژوهشی به بررسی تغییرات در میزان فقر در ایران طی دوره پس از انقلاب اسلامی می پردازد. این مقاله بطور مشخص به کمک عوامل رشد و توزیع مجدد به تغییر فقر طی سالهای 1361 تا 1371 می پردازد. این مقاله آشکار می سازد که طی دوره مزبور، میزان فقر در مناطق روستایی کمی کاهش یافته، درحالی که در مناطق شهری بیش از 40 درصد افزایش پیدا کرده است. تجزیه تغییرات فقر در طول زمان به اجزای رشد و توزیع مجدد نشان می دهد که در هر منطقه جزء توزیع مجدد طی سالهای 1361 تا 1371 مثبت بوده است.پور طاهری و همکاران(1388) در پژوهشی با عنوان تحلیل عوامل اقتصادی و اجتماعی مؤثر بر فقر روستایی با تأکید بر فقر غذایی بخش خلجستان استان قم پرداخته اند.به این منظور فقر خانوارهای نمونه به وسیله شاخص مصرف کالری در نزد 265 خانوار از 17 روستا از طریق پرسشنامه ارزیابی و سنجش شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد عوامل اقتصادی در مقایسه با عوامل اجتماعی نقش بیشتری در شکل گیری فقر منطقه مورد مطالعه دارند.عرب مازار و حسینی نژاد(1379) در پژوهشی به شناسایی عوامل موثر بر فقر خانوارهای مناطق روستایی پرداخته اند. در این مطالعه با استفاده از یک مدل ساده لوجیت این نتایج بدست آمده است که در میان کشاورزان افزایش بار تکفل و نیز کاهش دارایی های خانوار نقش زیادی در افزایش شانس فقیر شدن خانوار نسبت به سایر متغیرهای جمعیتی و جغرافیایی ایفا می کند و در گروه شاغلان استخدامی، بی سواد بودن سرپرست خانوار و کاهش دارییهای آن دارای چنین اثر است.پیرایی (2003) ارتباط بین رشد و فقر را در طول برنامه اول توسعه بررسی کرده است. وی با استفاده از روش کاکوانی و پرنیا(2000)شاخص فقر زدایی را تجزیه و تحلیل کرد. مطالعات وی نشان داد که مقدار فقر در طی دوره ی برنامه اول کاهش یافته است. با تجزیه تغییرات در فقر به اثر خالص رشد و اثر خالص نابرابری، مشخص شد که هم در مناطق شهری و هم در مناطق روستایی و هم در کل کشور اثر خالص رشد منفی ولی اثر خالص نابرابری بر فقر مثبت بوده است. محاسبات وی نشان داد که رشد اقتصادی در مناطق شهری، روستایی و کل کشور به نفع فقرا بوده است.فطرس (1375) در مقاله ای بنام "بررسی برخی عوامل ایجاد فقر در اقتصاد ایران" چارچوبی خاص برای طرح این مسئله ارائه کرد. به عقیده ایشان چون فقر پدیده ی چند بعدی است درک و تبین آن مستلزم بررسی"میان رشته ای" آن توسط کارشناسان علوم اجتماعی است.وی عوامل گوناگونی را در ایجاد و تشدید فقر موثر می داند. تشدید فشار تورم، قدرت خرید، حقوق، و دستمزد کارکنان و مستمری بگیران را کاهش می دهد و فقیر را فقیرتر و غنی را غنی تر می کند. بحرانها و رکود اقتصادی بیکاری رت دامن می زند و گروههای جدیدی را به زیر خط فقر می راند. عدم تعادل در مصرف بین گروهها و طبقات اجتماعی پدیده احساس محرومیت و فقر را دامن می زند.سپس موضوع اشتغال و فقر در اقتصاد در حال گذار ایران را مورد تحلیل قرار می دهد. وی معتقد است در اقتصاد ایران پدیده فقر از دو جهت، یکی رشد شدید تقاضا(به دلیل رشد جمعیت، بالا بودن بار تکفل، تغییر در الگوی مصرف) و دیگری ساختار تورم زای آن به مسئله جدی تبدیل شده است.پژویان(1373) در زمینه محاسبه خط فقر مطالعات جامعی انجام داده است. او در گزارش خود ابتدا تعریفی از فرد فقیر ارائه داده است. به نظر وی کسانی که قادر به فراهم نمودن نیازهای عادی اساسی خود خصوصاً اولین نیاز(سلامت جسم- تغذیه مناسب) نباشد. فقیر محسوب می شوند و در مرحله بعد هزینه لازم برای تأمین سبد حداقل مواد غذایی ضروری که از سوی متخصصین و سازمانهای ذیصلاح بهداشتی و تغذیه ای تلقی می شود محاسبه نمود. بر اساس نظر کارشناسان بهداشت و تغذیه، حداقل انرژی مورد نیاز هر فرد در روز 2209 کیلو کالری می باشد بدین ترتیب، اگر اعضای خانوار نتوانند مقدار کالری مورد نیاز را از طریق مواد غذایی مصرف شده فراهم نمایند، فقیر محسوب می شوند. پژویان با محاسبه ارزشهای غذایی دریافتی خانوارهای موجود در گروههای مختلف درآمدی و با توجه به مخارج این گرهها خط فقر ریالی را محاسبه نمود.جدول:خط فقر در سال 1373(مخارج سرانه سالانه به ریال)مناطق خط فقرشهری 481995روستایی 366558فقر روستایی در جهان:هر چند پدیده فقر از دیرباز با انسان بوده و یکی ازمسائل اساسی رایج را درهمه جوامع و فرهنگهاي شناخته شده بشري را تشکیل داده است و مکاتب و نظریه پردازان مختلف اقتصادي واجتماعی هر یک به نوعی با این معضل برخورد کرده اند، با این وجود مطالعه جدي آن توسط اقتصاد دانان و جامعه شناسان پدیده اي نسبتا جدید است. به واقع می توان گفت که فقط از اواخر قرن گذشته این پدیده و لزوم تقلیل آن مورد توجه جدي اقتصاددانان و سیاستمداران قرار گرفته است. درحقیقت شناخت فقر عمومی به عنوان یکی از مظاهر عمده عقب ماندگی و تاکید بر لزوم تقلیل وتعدیل فقر و نابرابري به عنوان یکی از اهداف برنامه ریزي هاي اقتصادي کشورهاي در حال رشد آفریقا و آسیا از سال 1950 به این طرف مطرح شده است.بررسی علمی فقردر کشورهاي انگلوساکسون، با تحقیقاتی که بوت و روانتري در اواخر قرن نوزدهم و در انگلستان انجام داده اند آغاز شد. البته قبل از آن نیز مطالعاتی درباره دامنه و علل فقر و خصوصیات اقشار فقیر در انگلستان به عمل آمده بود که به علت ضعف روش شناختی اعتبار علمی زیادي ندارند. به عنوان مثال، درقرن هیجدهم کینگ و همکاران او به بر آورد تعداد افراد فقیر پرداختند. یا در سال 1797 ایدن رساله جالبی را درباره وضعیت فقرا منتشر نمود که مطالب آن بیش از یکصد بخش یا واحد اداري کلیسایی مختلف جمع آوري شده بود و اطلاعات مفصلی را درباره خانوارها شامل می شد. همچنین انگلس می هیو نیز در نوشته هاي خود به توصیف وضع اسفبار در مناطق شهري انگلستان پرداختند، تحقیق عظیم بوت که در دهه 1880 و در محلات کارگري شرق لندن انجام گرفت .نتایج آن در فاصله سالهاي 1892-1897 در نه جلد و تحت عنوان"زندگی وتلاشهاي مردم لندن" انتشار یافت، شاهکاري از ترکیب مشاهده منظم زندگی روزمره و کوشش در اندازه گیري کمی و فقر محسوب می شود. بوت با استفاده از خیابان به عنوان واحد تجزیه و تحلیل ، موفق شد نقشه جامعی را از گسترش مساله فقر در شهر لندن ترسیم کند که پس از گذشت یک قرن ، هنوز از ارزش آن کاسته نشده است .راونتري که نتایج مطالعه او در 1901 منتشر شد، سعی کرد وضع فقرا را در شهر یورك عنوان یکی از شهرهاي ایالتی نمونه آن موقع انگلستان - با آنچه بوت در لندن به دست آورده بود مقایسه کند. اما روش کار او کاملاً با روش بوت تفاوت داشت: چون به جاي خیابان یا محله، از خانواده به عنوان واحد مشاهده استفاده نمود و با استفاده از مقدار تخمینی نیاز افراد به غذا وکالاهاي دیگر، نوعی شاخص عینی را براي سنجش فقر محاسبه کرده بود. راونتزي و بوت هر دو درتحقیقات خود از روش تحقیق پیمایشی که برنمونه گیري و مصاحبه فردي استوار است استفاده نمودند.پیج و آدامس در مطالعه ای با استفاده از اطلاعات و آمار کشورهای در حال توسعه و با تفکیک کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، از طریق متغیر مجازی، به بررسی ارتباط فقر و نابرابری با رشد اقتصادی پرداختند.با در نظر گرفتن شاخص فقر به صورت خط فقر 08/1 دلار برای هر نفر روز، کشش رشد و نابرابری درآمدی در الگوی تصریحی محققان برای کشورهای نمونه در حال توسعه 838/0- و 036/2 گزارش شده که بیانگر رابطه معکوس بین رشد اقتصادی و شاخص فقر(خط فقر 08/1 دلار برای هر نفر در روز) و ارتباط مستقیم نابرابری توزیع درآمدی و فقر می باشد.باولی نیز در بین سالهاي 1912-1913، درمطالعه اي که درباره خانوارهاي گارگري شهر ردینگ در نزدیکی لندن انجام داد، همین روش را با دقت بیشتري در نحوه نمونه برداري (یعنی انتخاب تصادفی یک خانوار از هر بیست خانوار) بکار گرفت. در واقع می توان از تحقیقات بوت، روانتري و باولی به عنوان نمونه هاي اولیه استفاده دقیق از روش پیمایشی در بررسی یک مساله عمده اجتماعی نام برد. دردهه هاي بعد، پژوهندگان دیگرمطالعات متعددي را درباره پدیده فقر در انگلستان انجام دادند که از جمله آنها می توان از بررسی دیگر باولی در پنج شهر این کشور(1915) و تکرار مجدد آن در اوایل دهه 1920و نیز بررسی جدیدي درباره فقر در لندن تحت عنوان((بررسی زندگی و تلاش در لندن)) که در اوایل دهه 1930 نام برد.راتی رام با استفاده از داده های مقطعی 61 کشور در حال توسعه، تاثیر رشد و برابری درآمد، بر فقر در این کشورها را بررسی نمود. سه نکته اساسی که از این مطالعه به دست آمد، این بود که اولاً افزایش درآمد و ایجاد بهبود در برابری درآمدی نقش مثبت و معنی داری در کاهش فقر دارد؛ ثانیاً کشش فقر نسبت به برابری درآمدی، بیشتر از رشداقتصادی بدست آمد؛ و ثالثاً کشش فقر نسبت به رشد اقتصادی از بسیاری مطالعات قبلی کمتر بود.هر چند محققان آمریکاي شمالی دیرتر وارد عرصه فقر شدند، با این وصف مطالعات آنها عمق و دامنه وسیعتري به این موضوع بخشید. درسال 1904 ، هانتر سعی کرد تعریفی را از مفهوم خط فقر ارائه دهد: و این تعریف در بررسیهاي متعددي که با هدف بدست آوردن شاخص عینی درخصوص((حداقل رفاه)) و بودجه خانوار متناسب براي تامین حداقل مایحتاج خانوارهاي شهر نیویورك انجام گرفته بکار رفت.راوالیون و چن مطالعه ای را با استفاده از داده های مقطعی 62 کشور در حال توسعه انجام دادند؛ که نشان می داد با افزایش یک درصدی در آمد سرانه، نسبت افرادی که زیر خط فقر(درآمد کمتر از یک دلار در روز) قرار دارند، 1/3 درصد کاهش خواهد یافت. آنها همچنین دریافتند، کشش نسبت به رشد، در خطوط فقر پایین تر، بسیار بیشتر است. به عبارت دیگر منافع رشد اقتصادی برای افرادی که از شدت فقر بیشتری رنج می برند، نسبت به سایر فقرا بیشتر خواهد بود.در سالهاي 1995 و 2000 میلادي به دلیل اهمیت موضوع و نگرانی هاي جامعه جهانی نسبت به موضوع فقر اجلاس جهانی توسعه اجتماعی به مقوله فقر پرداخت. همچنین درنشست هزاره سازمان ملل متحد(سپتامبر 2000) بحث فقر جایگاه ویژه اي داشته و در قطعنامه نهایی کاهش قابل ملاحظه فقر در جهان تا سال 2015 و به نصف رساندن آن نسبت به سال 2000 مورد توجه قرار گرفته است.اچی وریا درمقاله اي تحت عنوان ((عوامل استراتژیک براي کاهش فقر روستایی در آمریکاي لاتین و کشورهاي حوزه دریاي کارائیب)) آورده است.(1990-Echeverri a)پیشرفتهاي اخیر در اقتصاد آمریکاي لاتین بیانگر ارتباطی بسته و تنگاتنگ میان رشد اقتصادي، کنترل تورم، و کاهش بیکاري از یک طرف و کاهش فقر از طرف دیگر است. در کشورهاي با نرخ رشد بالا در سالهاي 1994 و 1995 رشد سریع اقتصادي همراه با ایجاد فرصتهاي شغلی براي جذب نیروي کار بوده است. بعلاوه رکود موجود در فعالیتهاي اقتصادي کشور آرژانتین در سال 1995 منجر به تاثیر منفی گسترده اي برروي اشتغال در این کشور گردید. شواهد نشان می دهد که رشد اقتصادي بطور کلی داراي اثر مثبتی برروي سهم دهکهاي متوسط و بالاي درآمدي بوده است. وي معتقد است که فقراي روستایی در این کشورها با مشکلاتی نظیر: - تغذیه ناکافی، خدمات بهداشتی پایین و عدم وجود فرصتهاي شغلی برابر- فرصتهاي اندك براي اشتغال به کار در فعالیتهاي کشاورزي وغیر کشاورزيو فقدان سطوح کافی از سازماندهی که متضمن و مبلغ منابع روستاییان یاشد، روبرو هستند . وي سپس با اشاره به اینکه دو سوم فقراي روستایی به کشاورزي مشغول هستند و از این میان یک سوم آنها به دلیل کوچک بودن واحدهاي بهره برداري، برنامه ریزیهاي توسعه کشاورزي نمی تواند از میزان فقر آنها بکاهد ابراز می دارد :این موضوع بدین معناست که حدود چهل درصد فقراي روستایی به منابع کارهاي تولید براي ایجاد درآمد کافی از تولیدات کشاورزي خود دسترسی نداشته و یا اینکه این دسترسی بصورت محدود است، وي ضمن برشمردن تجربه ها و درسهایی که از برنامه هاي توسعه روستایی که در گذشته به اجرا درآمده است، معتقد است که :هنوز یک روش یا راهکارکلی براي محاسبه مقدار، ترکیب و تداوم فقر روستایی ارائه نشده است ونه منابع کافی جهت هماهنگ وسازگار براي مقابله با معضل ومشکلات.سیاستهاي توسعه روستایی در بعضی موارد نه تنها تلاش در جهت جبران فعالیتهاي بخشی وکلان متناقض بوده است که بطور همزمان بکار گرفته شده است.عدم وجود مشارکت توسط بهره بردارن که باعث مشکلاتی نظیر، فقدان تقاضابراي تولیدات و برنامه هاي پایدار گردیده است. ضعف وکثرت بخشها و مراکز تصمیم گیري سازمانهاي مداخله کننده ، اجراي برنامه ها را به تعویق می اندازد. فقراي روستایی فاقد مهارتهاي مذاکره وداراي نفوذ اندکی در مراکز قدرت وتصمیم گیرنده وسازمانهاي بین المللی وام دهنده هستند .وي همچنین، پنج مورد از روشهاي استراتژیکی که ممکن است در جهت کاهش فقر روستایی موثر باشد اشاره می کند که عبارتند از: چارچوب سیاسی وسازمانهاي مناسب، برنامه هاي عملی درست جهت مشارکت دادن فقرا،حمایت وتقویت محیط سرمایه گذاري درنیروي انسانی و بالاخره همکاري بیشتر با سازمانها در طراحی و اجراي راهکارها .دانلود فایل word مطلب