چند نكته ظريف و لبخندي
تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند.
گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن می کنند.
عاشق که شدی، کوچ می کنند...
درصورت بازنشدن هر یک از تصاویر برروی آن راست کلیک کرده و گزینه(شوپيكچر) رابزنيد
*یه بنده خدا ميره از روحانی محل مي پرسه:
ببخشيد حاج آقا، با کفش ميشه نماز خوند؟
حاج آقا ميگه: نه برادر، نميشه.
ميگه: ولي من خوندم، شد!
*معلم انشاء به بچه ها میگه موضوع انشاء این دفعه اینه که: اگر مدیرعامل بودید چه می کردید؟بعد می بینه همه تند و تند و با هیجان شروع کردند به نوشتن، جز یک نفر که نشسته و داره از پنجره بیرون رو تماشا می کنه! معلم ازش می پرسه: چرا تو هیچی نمی نویسی؟بچه می گه: منتظرم تا منشی ام بیاد!
*يارو توي اتوبوس پر جمعيت پيله كرده بود به راننده و در گوش راننده هي حرف مي زد. راننده مرتب بهش مي گفت: برو بشين سر جات. آخرش مسافرها به راننده مي گن: آقاي راننده به حرفش گوش كن شايد كاري داره. راننده مي گه: نه بابا اومده به من مي گه: چپ كن يه كم بخنديم.
*مي گويند: دخترها هر چقدر هم كه با هم فرق داشته باشند، حداقل در يك چيز مشترك اند... «همشون ميگن كه با بقيه فرق دارن!»
*روزی یکی از مریدان پریشان حال، به نزد شیخ آمد و عرض کرد :یا شیخ خوابی دیدم بس ناگوار!
فرمود:بنال ببینم تعبیرش چه بُود؟
گفت : خواب مردمانی دیدم که از تنشان گوشت همی کندند و گوشت را به دهانشان همی گذاردند.
رنگ از رخسار شیخ پرید، فرمود : به گمانم زمان پرداخت یارانه ها رسیده است.
*انواع مرد:
مرد اروپایی : یك زن دارد و يك دوست دختر(زنشو بیشتر از دوست دخترش دوست داره)
مرد آمریکایی : یك زن دارد و يك دوست دختر (دوست دخترشو بیشتراز زنش دوست داره)
مرد ایرانی : یك زن دارد و چندين دوست دختر (مامانشو از همه بیشتر دوست داره)
*يه نفر مي ره جوراب فروشي. مي گه:«آقا جوراب مي خوام»، فروشنده مي پرسه مردونه؟ يارو دست مي ده مي گه مردونه!
*يارو زنگ مي زنه پيتزا فروشي مي گه يه پيتزا مي خواستم. فروشنده مي پرسه به نامِ…؟ يارو مي گه آخ آخ ببخشيد به نام خدا يه پيتزا مي خواستم!
*شوخي پرخرج!
تعدادي مرد در رخت كن يك باشگاه گلف هستند .موبايل يكي از آنها زنگ مي زند. مردي گوشي را بر مي دارد و روي اسپيكر مي گذارد و شروع به صحبت مي كند. همه ساكت مي شوند و به گفتگوي او با طرف مقابل گوش مي دهند.
مرد: بله بفرماييد
زن: سلام عزيزم منم باشگاه هستي؟
مرد: سلام بله باشگاه هستم
زن: من الان توي فروشگاهم يك كت چرمي خيلي شيك ديدم فقط هزار دلاره ميشه بخرم؟
مرد: آره اگه خيلي خوشت اومده بخر
زن:مي دوني از كنار نمايشگاه ماشين هم كه رد ميشدم ديدم اون مرسدس بنزي كه خيلي دوست داشتم رو واسه فروش آوردن خيلي دلم ميخواد يكي از اون ها رو داشته باشم
مرد:چنده؟
زن: شصت هزار دلار
مرد: باشه اما با اين قيمتي كه داره بايد مطمئن بشي كه همه چيزش رو به راهه
زن: آخ مرسي يه چيز ديگه هم مونده اون خونه اي كه پارسال ازش خوشم ميومد رو هم واسه فروش گذاشتن 950000 دلاره
مرد: خوب برو بگو 900000 تا اگه ميتوني بخرش
زن: باشه بعداً ميبينمت خيلي دوست دارم.
مرد: خداحافظ
مرد گوشي را قطع مي كند. مردهاي ديگر با تعجب مات و مبهوت به او خيره مي شوند.
بعد مرد مي پرسد: اين گوشي مال كيه؟