نظریه شکاف آگاهی از تيكنور، دونوهو، اولين
نظریه کاشت از جورج گربنر
نظريه استفاده و خوشنودي ( اليهو كاتز)
نظريه برجسته سازي
در بخش اول بررسی شدند.
در ادامه بخش پایانی این رساله، به نظریه برجسته سازی، چارچوب نظری محقق و بیان فرضیه ها پرداخته می شود.
- نظريه برجسته سازي[1]
برجسته‌سازي را معادل Agenda setting ترجمه کرده‌اند که به معنی اولویت‌گذاری بر برنامه‌ای خاص اطلاق می‌شود. اما اصطلاحا می‌توان گفت: «برجسته‌سازی؛ یعنی این اندیشه که رسانه‌های خبری با ارائه خبرها، موضوع‌هایی را که مردم درباره آنها می‌اندیشند تعیین می‌کنند».(شاكري، 1384: 25) و نیز گفته شده: «ممکن است در اغلب اوقات، مطبوعات موفق نشوند به اشخاص بگویند چه [چگونه] فکر کنند، اما با تأثیر فوق‌العاده‌ای که بر آنها دارند می‌توانند بگویند به چه چیز باید فکر کنند» (لازار، 1384: 11)
مک کومز[2]و شاو[3]، اولین مطالعه سیستماتیک را در مورد فرضیه  برجسته‌سازی در سال 1972 گزارش کرده‌اند. آنها با مطالعه  برجسته‌سازی در مبارزه ریاست جمهوری سال 1968 (ایالات متحده آمریکا)، این فرضیه را مطرح کردند که رسانه‌های جمعی برای هر مبارزه سیاسی، اولویت هایی را تعیین می‌کنند و بر اهمیت نگرش‌ها نسبت به موضوع‌های سیاسی اثر می‌گذارند. آنها مطالعه خود را با تمرکز بر «رأی دهندگان تصمیم نگرفته» انجام دادند؛ زیرا کسانی که هنوز تصمیم نگرفته‌اند، باید مستعدترین افراد برای آثار  برجسته‌سازی باشند.(سورين و تانكارد، 1384:  327)
روزنامه‌نگاري كه براي اولين بار اصطلاح Agenda setting را به كار برد والتر ليپمن[4] بود.محور اصلی فرضيه برجسته سازی عبارت است از: ساخت آگاهی عمومی و مرتبط با موضوعاتی، که در رسانه های...
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
خبری در مورد آنها صحبت نمی شود.(موضوعاتی که با سکوت رسانه های خبری روبرو می شود) دو فرض اساس بیشتر تحقیقات در این زمینه را تحت پوشش قرار  می دهد: 1- نشريات و رسانه ها حقایق را دقيقاً منعکس نمی کنند، آنها حقایق را به تناسب نياز و شرايط               مي توانند سانسور کنند و مطابق با اهداف خود شکل می دهند. این اصطلاح را تحت مک کومنر و شاو(1972) به کار بردند، تا پدیده ای را که سالها در جریان انتخاباتی شناخته شده و مورد مطالعه قرار گرفته بود، شرح دهند. 2-تمرکز رسانه ها بر موضوعات محدودی سبب می شود عامه مردم نیز همان موضوعات را مهم بپندارند. رسانه های مختلف پتانسیل و توانایی برجسته سازی متفاوتی دارند(نصیری،1389: 400)
برجسته‌سازی در حوزه‌های مختلفی کاربرد دارد. از جمله در روانشناسی، جامعه شناسی، علوم اجتماعی، علوم سیاسی و .... یکی از این زمینه ها که در آن برجسته‌سازی کاربرد بیشتری دارد روانشناسی شناختی است. «روانشناسی شناختی به تصویرهایی که افراد در ذهن خویش می‌سازند و اینکه چگونه آنها را می‌سازند، علاقمند است. فرضیه  برجسته‌سازی با پژوهش در مورد برجستگی یا اهمیتی که افراد به موضوعات خاص نسبت می‌دهند و اینکه چگونه این برجستگی‌ها به دست آمده است، بسیار قابل مقایسه با روانشناسی شناختی است.»(سورين و تانكارد، 1384: 329) گلاديس انگل لنگ و كورت لنگ فرايند برجسته‌سازي را به شش مرحله تقسيم مي‌كنند(همان منبع:  348) 1. اهمیت رویدادها: مطبوعات بعضي رويدادها يا فعاليت‌ها را پراهميت و آنها را بارز مي‌سازند. 2. پوشش متفاوت: موضوعات متفاوت براي جلب توجه، به نوع و ميزان پوشش متفاوتي نياز دارند. 3. موضوعات قالب‌دار: رويدادها و فعاليت‌هاي مورد توجه بايد قالب‌دار باشند يا بايد حوزه‌اي از معاني به آنها داد به طوري كه قابل فهم شوند. 4. زبان: زبان مورد استفاده رسانه‌ها مي‌تواند بر درك اهميت موضوع اثر بگذارد. مثلا چرخش از اشاره اوليه”كاري غير اخلاقي“به واژه ”افتضاح“، اهميت بيشتري به موضوع می‌دهد. 5. نمادهای ثانویه: رسانه‌ها، فعاليت يا رويدادهايي را كه مورد توجه عموم قرار گرفته‌اند به نمادهاي ثانويه وصل مي‌كنند كه موقعيت آنها در منظر سياسي به خوبي قابل تشخيص است. 6.اظهارات اشخاص: هنگامي كه اشخاص معروف و معتبر راجع به موضوعي صحبت مي‌كنند، فرايند برجسته‌سازي شتاب پيدا مي‌كند مک کوایل میزان تأثیر برجسته‌سازی رسانه‌ها را علی و صد در صدی ندانسته می‌گوید: «ما نیازمند ترکیبی از تحلیل محتوای برنامه‌های حزبی، شواهد مربوط به تغییر عقیده در طول زمان در میان گروه خاصی از مخاطبین، تحلیل محتوای نشان‌گر توجه رسانه به موضوع‌های مختلف در دوره‌های مرتبط و نشانه‌هایی از استفاده مناسب مخاطبان مورد نظر رسانه‌هاست.»(مك كوايل،1385:  388)
به هر حال نظریه برجسته‌سازی نظریه‌ای بسیار مناسب برای فهم نقش نافذ و فراگیر رسانه‌هاست .اما در اینکه چه چیزی اولویت رسانه‌ها را تعیین می‌کند؟ شوميكر و ريز (1991)، پنج دسته اصلي از اثر بر محتواي رسانه‌ها را به ترتيب مطرح كرده‌اند: 1.  اثرهاي ناشي از فرد فرد كاركنان رسانه‌ها. 2.  اثرهاي مربوط به رويه‌هاي رسانه‌ها: (اعمال روزانه ارتباط گران). 3.  نفوذهاي سازماني بر محتوا: (پولسازي مهمترين هدف). 4.  اثر و نفوذ خارج از سازمان رسانه‌اي. 5.  ايدئولوژي: (در آمريكا عقيده به نظام اقتصادي سرمايه‌داري مالكيت خصوصي و سودجويي).(سورين و تانكارد، 1384: 353)
مانهایم فرضی را مطرح کرد که در آن برجسته‌سازی هم کنشی سه اولویت را دربرمی‌گیرد: اولویت رسانه‌ها، اولویت عموم و اولویت سیاسی. هریک از این سه اولویت، سه بعد را شامل می‌شود:
 1. برای اولویت رسانه‌ها این سه بعد عبارتند از: مشهود بودن، موضوع برجسته از نظر مخاطب و ارزش.
 2. برای اولویت عموم، این سه بعد عبارتند از: آشنا بودن (درجه آگاهی عموم از یک موضوع معین)، موضوع برجسته از نظر شخص و مطلوب بودن.
 3. برای اولویت سیاسی سه بعد عبارتند از: حمایت (عمل کم و بیش مطلوب در جهت یک موضوع معین)، احتمال عمل (احتمال اینکه یک دستگاه دولتی درباره موضوع عمل نماید) و آزادی عمل (گستره اقدامات دولتی). (سورين و تانكارد، 1384: 353)
چه چیزی توجه محققان را به تحقیق برجسته‏سازی معطوف کرد؟ یک دلیل عمده در جلب توجه محققان ارتباط جمعی،اینست که‏ به نظر می‏رسید الگوی برجسته‏سازی،جایگزینی را برای تحقیق‏ علمی تأثیرات رسانه‏ای جهت‏دار بر نگرش‏های افراد و تغییر رفتاری‏ آشکار،ارائه دهد.تحقیقات قبلی ارتباطات جمعی،تنها اثرات رسانه‏ای‏ محدودی را پیدا کرده بود که به نظر می‏رسید برای بسیاری از محققان‏ ارتباطات خصوصا آنهایی که قبلا در رسانه‏های جمعی کار کرده بودند، دور از انتظار باشد.به علاوه فارغ‏التحصیلان اولیه‏ی درجه‏ی دکترا نیز احساس می‏کردند که هدف رسانه اساسا اطلاع‏رسانی باشد تا ترغیب. بنابراین آنها همچون فرآیند برجسته‏سازی به دنبال تأثیرات شناختی‏ بودند که در آن مردم توجیه می‏شوند که در رابطه با چه موضوعی فکر کنند. مکسول مک کامبر(1981 میلادی)در این رابطه می‏گوید: «جستجوی تجربی اولیه‏ی برجسته‏سازی به طوری تصادفی تعیین‏ شده بود.برجسته‏سازی در آن زمان از تاریخ تحقیق ارتباطات جمعی‏ ظهور کرد که سرخوردگی و ناامیدی از دیدگاه‏ها و عقاید الگوی کم‏تأثیر رسانه‏ها،محققان را مجبور به توجه به جای دیگری می‏کرد.بسیاری‏ از محققان ارتباطات جمعی به این دلیل به تحقیق برجسته‏سازی‏ گرایش پیدا کردند که آن را گزینه‏ای برای جستجوی تأثیرات رسانه‏ای‏ جهت‏دار در سطوح فردی(که اغلب در سطح نازلی یافت شده بود) متصور می‏شدند. تحقیق برجسته‏سازی لزوما یک تأثیر غیرمستقیم(درباره‏ی چه فکر کن)را مورد بررسی قرار می‏دهد تا یک تأثیر مستقیم(چگونه فکر کن).بنابراین دقیقا در آن زمانی که محققان ارتباطات جمعی،نگران‏ الگوهای تأثیرات رسانه‏ای مستقیم خود بودند،الگوی برجسته‏سازی‏ به عرصه‏ی ظهور پیوست.الگوی جدید (برجسته‏سازی)، محققان‏ ارتباطات جمعی را به جای توجه به تأثیرات رسانه‏ای مستقیم به سمت‏ مطالعه‏ی چگونگی تأثیرگذاری پوشش خبری رسانه‏ها بر یک اولویت‏ موضوعی روانه ساخت. (جيمز و راجرز، 1385: 28)
مفهوم برجسته‏سازی مدعی است که اولویت‏های رسانه‏ها تا حدودی‏ به صورت اولویت‏های جامعه درمی‏آید.آنچه را که رسانه‏ها تأکید می‏کنند،به نوبه‏ی خود مود تأکید انفرادی و اجتماعی توسط مخاطبان رسانه‏ها قرار می‏گیرد.(ساروخاني،1383: 139) برجسته‏سازی در حوزه‏های مختلفی کاربرد دارد؛از جمله روانشناسی، جامعه‏شناسی،علوم اجتماعی،علوم سیاسی و غیره.یکی از زمینه‏هایی‏ که در آن برجسته‏سازی کاربرد بیشتری دارد،روانشناسی شناختی است. روانشناسی شناختی به تصویرهایی که افراد در ذهن خویش می‏سازند و اینکه چگونه آنها را می‏سازند ، علاقمند است.فرضیه‏ی برجسته‏سازی‏ با پژوهش در مورد برجستگی با اهمیتی که افراد به موضوعات خاص‏ نسبت می‏دهند و اینکه چگونه این برجستگی‏ها بدست آمده است، بسیار قابل مقایسه با روانشناسی شناختی است.(سورين و تانكارد، 1384:  329)
سؤال مهمی که درباره‏ی برجسته‏سازی مطرح می‏شود،این است که‏ آیا برجسته‏سازی همچون یک خیابان دوطرفه است؛ بدین معنی که آیا مخاطبان اثری در تعیین اهمیت موضوعات در رسانه‏ها دارند؟تنها راه کسب پاسخی درست در این زمینه،انجام مصاحبه‏های کیفی‏ با سردبیران و گزارشگران است؛ زیرا آنان تنها افرادی هستند که از بازخورد مخاطبان خود اطلاع دارند.به هر حال به نظر می‏رسد افکار عمومی بر تصمیمات سردبیری اثرگذار است.بررسی‏ها نشان می‏دهد بیشتر مخاطبان به تأثیر بازخوردهای خود در تصمیم‏گیری رسانه‏ای توجه چندانی ندارند.تنها تعداد کمی از خوانندگان‏ روزنامه‏ها و بینندگان تلویزیون به طور فعال نظرات خود را از طریق نامه‏ و یا تماس‏های تلویزیونی(و در عصر حاضر از طریق پست الکترونیک) به رسانه‏ی خود منتقل می‏کنند. بر اساس نظر محققان،علی‏رغم کارکرد منفی احتمالی برجسته‏ سازی،این نظریه کاربردهای مفیدی نیز دارد.برجسته‏سازی،بخشی از فرآیند ارتباط ما را تشکیل می‏دهد.به عنوان مثال در زمینه‏ی سیاست‏ و انتخابات هر یک از کاندیداها می‏توانند به خوبی از این نظریه بهره‏ بگیرند.طرفداران محیط زیست نیز با اتخاذ راهبردی مناسب،می‏توانند موضوع محیط زیست را به اولویت مهم شهروندان تبدیل و از این‏ طریق افکار عمومی را در جهت توجه به مسائل زیست محیطی بسیج‏ کنند. انتقادهای وارد به نظریه‏ی برجسته‏سازی چنین است: 1- اولویت‏ها توسط موقعیت‏های اجتماعی به وجود می‏آیند نه توسط رسانه‏ها به طور مستقیم. 2- در بسیاری مواقع،تمایز میان آنچه می‏اندیشیم و آنچه در موردش‏ فکر می‏کنیم،مشکل است.(رزاقي، 1385: 93)
می‏توان گفت این نظریه یکی از نظریه‏هایی است که بسیار در جوامع امروزی کاربرد دارد؛چرا که هر روزه ما شاهد استفاده‏ی رسانه‏ها، سیاستمداران و گروه‏های مختلف جامعه از این نظریه در فعالیت‏های‏ روزانه‏ی خود هستیم.گاهی این نظریه می‏تواند دارای کارکرد مثبت‏ در جامعه باشد،مثل زمان جنگ که لازم است تمام مردم جهت دفاع‏ از کشور بیسج شوند که رسانه‏ها، سیاستمداران و گروه‏های مختلف‏ از طریق رسانه‏ها می‏توانند همراهی مردم را کسب کنند؛اما گاهی‏ این نظریه می‏تواند دارای کارکرد منفی در جامعه باشد،زمانی که‏ رسانه‏ها، سیاستمداران و گروه‏های مختلف جامعه، از طریق رسانه‏ها افکار مخاطبان را به بازی می‏گیرند تا به اهداف خود بدون در نظر گرفتن مخاطبان دست یابند.پس می‏توان گفت این نظریه می‏تواند هم‏ دارای کارکرد مثبت و هم منفی در جامعه باشد و این بستگی دارد به‏ کسانی که از آن استفاده می‏کنند.اما به نظر من این نظریه،نظریه‏ای‏ است که همواره دارای کاربرد خواهد بود و هیچ‏گاه نقض نخواهد شد و می‏توان آن را در هر لحظه‏ای از زندگی روزانه لمس کرد؛ چرا که‏ همواره کسانی خواهند بود که برای دستیابی به مقاصد خود از این‏ نظریه استفاده می‏کنند.این نظریه‏ی ساده‏ای است که به راحتی می‏توان آن را درک کرد و بسیار قابل تعمیم به شرایط امروزی رسانه‏هاست و هر لحظه که اراده‏ کرد، می‏توان شاهدان زیادی برای اثبات درستی آن آورد. این نظریه بیشتر می‏تواند مورد استفاده‏ی رسانه‏ها،سیاستمداران و گروه‏های مختلف جامعه در جهت پیشبرد اهدافشان قرار بگیرد؛ چرا که هم خود رسانه‏ها،هم سیاستمداران و هم گروه‏های مختلف جامعه از طریق رسانه‏ها می‏توانند مقوله‏ی مورد نظر خود را در رسانه‏ها و در نتیجه در اذهان مخاطبان برجسته سازند و در نتیجه به اهداف خود دست یابند؛ زیرا امروز، عصر رسانه‏هاست و این نظریه، بسیار توسط رسانه‏ها به کار گرفته می‏شود.اما در این میان،مخاطبان نیز به شرط آگاهی از این فرآیند می‏توانند در مقابل این جریان قد علم کرده و بازیچه قرار نگیرند.در واقع این نظریه به راحتی و به خوبی می‏تواند برای توصیف عملکرد رسانه‏ها مورد استفاده قرار گیرد و همچنین برای‏ تبیین چرایی‏هایی که در مورد عملکرد رسانه‏ها وجود دارد.اینکه چرا یک خبر در سر خط خبر جای می‏گیرد و دیگری جایی برای حضور نمی‏یابد.همچنین از روی این نظریه می‏توان دست به پیش‏بینی اخبار رسانه‏ها زد که هر رسانه با توجه به سیاست خبری‏ای که دارد،به چه‏ اخباری توجه می‏کند و چه اخباری را مورد بی‏توجهی قرار می‏دهد. همچنین از طریق این نظریه می‏توان فهمید که به راحتی اوضاع موجود در هر کشوری چگونه می‏تواند از طریق رسانه‏ها کنترل شود.
   2-4-5- مصرف فرهنگي-تجملي تورشتاين وبلن تورشتاين وبلن (1857-1929) ، جامعه شناس و اقتصاد دان سنت شكن آمريكايي درميان جامعه شناسان كلاسيك تنها كسي است كه اصل (مصرف) را محور توجه و عزيمت نظريات خويش قرار داده است .اودركتاب طبقه مرفه به مصرف كالاهاي تجملي و تظاهر به آن اشاره و بر نقش مصرف كالاي تجملي رسانه هاي جمعي بر افزايش تظاهر به مصرف و هم چشمي در فرهنگ هاي مختلف تأكيد ميكند مستقيماً موجب خشنودي مصر ف كنندة آن مي شود و از اين رو نشانة اربابي است. این کتاب تحلیلی است از کارکردهای پنهانی مصرف تظاهری و ضایع کردن تظاهری، که از جمله نمادهای مشخص منزلتی طبقه بالای جامعه بوده و از جمله روش‌های رقابت‌آمیر آن‌ها به منظور بالابردن حیثیت فردی به شمار می­آیند. وی در حالی‌که می­خواهد واقعیت­های دنیای سرمایه­داری زمان خود را تشریح کند، بسیاری از نمودهای رفتاری زندگی طبقه مرفه دوران بربریت و فئودالیسم را الگو قرار می­دهد.(وبلن، 1383: 16)
برخي از نظريه پردازان، مصرف فرهنگي را شيوه اي از ارتباط فهم مي كنند. در اينجا مصرف به معناي نوعي ارتباط و خلق معناست. درنگاه وبلن، ثروت مهمترين مبناي افتخار، شهرت و منزلت درجامعه است. مسئله اينجاست كه نفس دارا بودن ثروت براي احراز منزلت و شهرت كافي نيست. ثروت به گونه اي بايد به نمايش درآيد چنين نمايشي با نوع خاصي از فراغت، يعني فراغت تظاهري[5] ممكن مي شد. به اين معنا كه افرادطبقه متوسط از طريق اشتغال به كارهاي غيرمولد به نوعي خود را از طبقات پايين تر كه ناگريز بودند به كارهايي براي كسب درآمدبپردازند،جدا مي كردند. اشتغال به كارهاي غير درآمد زا نشانه منزلت و اعتبار افراد بود. د ركتاب نظريه طبقه مرفه او اشاره مي كند كه دراجتماعات كوچك فرد از طريق فراغت تظاهري ثروت خود را به نمايش مي گذاشت اما درجوامع شهري پديده گمنامي و ناشناسي مانع از اين مي شد كه فراغت تظاهري كاركرد سابق خود را داشته باشد. در اينجا مصرف تظاهري[6] جايگزين فراغت تظاهري مي شد. طبقه متوسط تلاش مي كند ثروت خودرا نه نتيجه كاروكوشش بلكه امري طبيعي نشان دهد گويا از ابتدااو فردي ثروتمند بوده است . درواقع مصرف تظاهري همين پيام را مي خواهد انتقال دهد.وبلن فكر     مي كرد كه طبقه مرفه از اين طريق با دست يابي به اقتداري اجتماعي و هنجاري تبديل به الگويي براي جامعه مي شود. الگوي وبلن از مصرف فرهنگي برنوعي همچشمي و رقابت مبتني است. او درتحليل خود اين روند را يك طرفه مي بيند.(كاظمي،1387: 150) 
هرگونه مصرف اين كالاها از سوي ديگران، به اتكاي فرمانبرداري است  مصرف اين گونه كالاهاي عالي، گواهي بر ثروتمندي و يك رفتار افتخارآميز است و عكس آن، كوتاهي در مصرف بيشتر، از لحاظ كميت يا كيفيت، نشانه اي از فرودستي و بی كفايتي است. هرچه سطح درآمد و منزلت اجتماعي و نوع شغل فرد از ديد جامعه بالاتر باشد به همان نسبت مي تنواند به نسبت مسائل فرهنگي ان جامعه در ميزان مصرف خود قدرت عمل داشته باشد. اكنون كه گسترش وسايل ارتباطي و تحرك جمعيت، شخص را در معرض ديد مردم بسياري قرار     می دهد، جز نمايش دادن كالاو  امكانات زندگي وسيلة ديگري براي داوري كردن دربارة اعتبار شخص وجود ندارد و فرد مي تواند هنگامي كه در معرض مشاهدة مستقيم ديگران قرار مي گيرد، اين روش را به كار ببرد. در كنار اين موارد ميزان گرايش افراد به محصولات فرهنگي و نشريات علمي و دانشگاهي كه مسبب روشنگري و ارتقاي سطح آگاهي اجتماعي آشكار نه كاذب شود نيز مي تواند به عنوان ملاكي براي اين نوع مصرف به شمار آورد. تنها وسيلة عملي براي نشان دادن توانايي مالي به مشاهدة گران از هم بيگانه، همانا نمايش دادن پياپي توانايي شخص در مصرف است.( وبلن، 1383:  128)  
نظریه پردازن جدید معتقدند شیوه های جدیدزندگی ومصرف، درشکل‏دهی به اوقات فراغت وهویت اشخاص نقش مهمی دارد. برای مثال فدرستون[7] در این زمینه می گوید فرهنگ مصرف مشوق نفوذ فرهنگ زیبایی گرایی در امور روز مره زندگی است وطبق نظریه گیدنز در دوره تجدد، زندگی شخص به پروژه ای باز تابی تبدیل می شود که طی آن شخص باید دائما در پرتو معیارها و ارزش های مدرن، در زندگی روزمره خود از میان شیوه های گوناگون زندگی و مصرف دست به انتخاب بزند واز این طریق خود وهویت خویش را ایجاد و بازنمایی کند. ( هی وود،1380: 384 ( یکی از عادت­های انزجار وبلن از طبقه مرفه مصرف متظاهرانه و نگرش اعضای آن به زندگی بود. مصرف متظاهرانه یعنی نمایش عمومی مایملک­­، شیوه زندگی و رفتار به گونه­ای که وضعیت مرفه، متظاهرانه به دیگران فهمانده می­شود و این به قصد کسب تأیید یا برانگیختن رشک دیگران انجام می­شود.(ممتاز، 1383: 149)
به نظر وبلن کسانی که بالاتر از سطح امرار معاش زندگی می­کنند، عمدتاً از مازاد درآمدی که جامعه در اختیار آنان قرار داده است استفاده مفیدی نمی­کنند. آنان به‌جای آنکه در پی شکوفا کردن زندگی خودشان باشند وخردمندانه­تر، هوشمندانه­تر زندگی کنند، به دنبال این هستند که بر دیگران­، با نشان دادن درآمد بیشتر­شان، تأثیر بگذارند. وبلن شیوه­ها و ابزار این تأثیرگذاری را مصرف متظاهرانه خواند که ملازم با رفتارهایی است مانند: هدر دادن پول، زمان و تلاش. آن‌ها به نحوی کاملاً بیهوده در تعقیب لذت­بخش بزرگ جلوه دادن خود و عزت نفس‌شان می‌روند.(ديليني،1388: 289)  فراغت متظاهرانه ارتباط نزدیکی با مصرف متظاهرانه دارد. وبلن فراغت متظاهرانه را شیوه­ای از زندگی می دانست که در آن دنبال کردن فراغت و جلوه­های امتیازات طبقاتی برای کسب تأیید یا برانگیختن رشک دیگران به کار برده می­شود و از این طریق عزت نفس تقویت می­شود. افرادی که به فراغت متظاهرانه                می پردازند، می­کوشند در جمع­های عمومی شواهدی ارائه دهند دال بر اینکه می­توانند بی­آنکه نیازی به کارکردن داشته باشند، گذران زندگی کنند. نمونه‌های فراغت متظاهرانه از نظر وبلن عبارت­اند از: دانستن زبان­های مرده و علوم غریبه، شناخت هنر، ورزش کردن و تماشای مسابقات ورزشی و وقت‌گذرانی در مسابقات اسب‌سواری.(همان منبع: 299)
زيمل الگوهاي مشابه رفتاري مورد نظر وبلن را دربرلين پايان قرن نوزدهم مي بيند. درگمنامي زندگي شهري ،بورژوازي جديد از طريق الگوهاي خاص مصرف براي نمايش فرديت خود بهره مي برد. اما برخلاف وبلن كه تحليل الگوهاي مصرف خودرا  ابزاري براي ارزيابي روند تغييرات اجتماعي قرار داد، زيمل تاثير ظهور كلان شهررا بر الگوهاي مصرف تحليل كرد و نيز برانگيزه هاي دروني و عوامل فردي موثر بر شكل گيري الگوهاي مصرف تاكيد كرد.(فاضلي ، 1382: 26) درجامه جديد فرد از يك سو آزاد است و فرديتش شكل  مي گيرد و از سوي ديگر درحصار جامعه خودرا حس مي كند و دائماً به عرصه هاي آزادي او تعرض مي شود درچنين وضعيتي شيوه خاص مصرف كردن راهي براي بيان خود دررابطه با ديگران است. بنابراين مصرف كردن راهي براي اثبات خود و حفظ اقتدار فردي است. (كاظمي،1387: 151)
داگلاس و ايشروود(1996) مصرف را باكالاي نمادين[8] مرتبط ساختند. كالاها مي توانند به عنوان ابزاري نمادين براي ارتباط با ديگران به كارگرفته شوند . اگرچه كالاها خنثي و بي طرف هستند اما استفاده از آنها امري اجتماعي و قصدمندانه است. ازكالاها مي توان پلي براي ارتباط با ديواري براي تمايز استفاده كرد. دراين صورت، مصرف نه لزوماً براي نياز و نه براي نمايش رقابتي است، بلكه مصرف كالا مي تواند خطوط مناسب اجتماعي را تعيين كند. مهمترين كاركرد مصرف به مثابه ارتباط،ظرفيت معنا سازي آن است عمدتاً كالاها را دودسته كالاهاي مرتبط با نياز فيزيكي مانند غذا و انواع نوشيدني ها و كالاهاي مرتبط با تمايلات زيبايي شناسانه مانند خواندني ها،شعر، تماشاي تلويزيون تقسيم مي كنند. داگلاس و ايشروودف تفاوتي كه معمولاً بين كالاها گذاشته مي شود را رد مي كنند،چرا كه همه كالاها حامل معنا هستند.هرانتخابي بين كالاها هم مقوم و هم پيامد فرهنگ است.(همان منبع: 152)
 بورديو نيز مصرف فرهنگي را نوعي خلق ارتباط مي داند . مصرف به كار ايجاد تمايز اجتماعي             مي آيد.وي نشان دادكه الگوهاي خاص مصرف فرهنگي به هدف ايجاد و حفظ تمايزات اجتماعي بكار                مي رود.درحال كه داگلاس و ايشروودمصرف فرهنگي را زباني خنثي و بي طرف براي خلق ارتباط درنظر            مي گرفتند، بورديو نشان مي دهد كه مصرف قلمرو معناداري از تنازع بين و درون طبقات است. از سوي ديگر درحالي كه وبلن بر مصرف طبقه تن آسا تاكيد داشت ، بورديو كليت جامعه را مورد بررسي خود قرار داد .او درمطالعه خود از مصرف به دنبال اين است كه دريابد ما چگونه از مصرف براي ايجاد تمايزات اجتماعي استفاده مي كنيم . به نظر او زندگي روزمره و چيزهايي از قبيل سبك زندگي عرصه اي معنا دار از تنازعات بين گروههاي اجتماعي يا طبقات است. طبقه مسلط او از فرهنگ براي بازتوليد سلطه استفاده            مي كند . البته بورديو به دنبال اين نيست كه نشان دهد طبقات مختلف، سبك زندگي و ذائقه هاي متفاوتي دارند، بلكه هدف او اين است كه فرايندهايي كه به واسطه آن ساختن تمايزات فرهنگي موجب تضمين و مشروع سازي اشكال قدرت وسلطه مي شود را به پرسش كشد . اشكالي كه خود نهايتاً درنابرابري اقتصادي ريشه دارد.(همان منبع : 153) به نظر كوزر ، نظريه وبلن درباره انگيزشهاي اجتماعي رفتار رقابت آميز كه بنياد نظريه او درباره (مصرف) نيز هست كماكان در جامعه شناسي ماندگار خواهد بود.(كوزر، 1372:  178)
كيويستومعتقد است كه به رغم ستايش خلاقيتهاي وبلن، انديشه او اغلب به درستي درك نشده است او تندروترين منتقد اجتماعي دوره خود به شمار مي رود .(كيويستو،1378:  53)   2-5- چارچوب نظري محقق با توجه به اهميت متغير ملاك (الگوگزيني) يكي از نظريه هاي مرتبط و تبيين كننده اي كه مورد استفاده قرار گرفته است نظريه كاشت مي باشد كه در اصل برگرفته از انديشه هاي گربنر، سورين و تانكارد است. نگارنده در راستاي اين نظريه، معتقد است كه رسانه هاي جمعي مي توانند بر باورها و تلقی عموم از واقعیت خارجی، شكل دهند. داراي تأثیر بلندمدت در سطح شناخت و برداشت اجتماعي مي باشند. اين الگوگزيني ممكن است در حوزه هاي مختلف زندگي يك فرد يا جمع، صورت گيرد به عنوان مثال در حوزه فرهنگي- رفتاري يا حوزه اجتماعي و غيره چون میان تماشای تلویزیون، استفاده از اينترنت و اظهار نظر در مورد واقعیت‌های دنیا، رابطه وجود دارد.رسانه ها، در بلندمدت موجب تأثیر در جهان‌بینی و نظام ارزشی بینندگان و مخاطبان خود می‌شوند و به آنها نگرش الگوبرداري واحد در مورد واقعیات زندگي می‌بخشند.نگرش ها و ارزش هایی را که در حال حاضر در یک فرهنگ وجود دارند، پرورش می دهند و تقویت می کنند و این ارزش ها را میان  اعضای یک فرهنگ حفظ و تبلیغ می کنند وآنها را به همدیگر پیوند می زند. يعني بین میزان مواجهه و استفاده از رسانه و واقعیت پنداری در محتوا و برنامه های آن رسانه ارتباط مستقیم وجود دارد. به این صورت که ساعت های متمادی مواجهه با رسانه ای خاص باعث گزينش و انتخاب الگو و اسوه اي خاص و ایجاد تغییر نگرش ها و دیدگاه های موافق با محتوای رسانه می شود. پاشنه آشيل اين نظريه تاكيد بيش از حد بر ميزان مصرف و تاثير رسانه بر انتخاب الگوهاي زندگي است در حالي كه نگارنده درين تحقيق عوامل ديگري مانند پايگاه و تحصيلات و... را در نظر گرفته كه اصلاحات انجام شده برين نظريه توسط سورين و تانكارد مويد آن است كه رسانه با متغیرهای دیگر در تعامل قرار می‌گیرد؛ به شیوه‌ای كه مثلاً تماشای تلویزیون بر بعضی از گروه‌های فرعی اثر قوی گذاشته و بر بعضی دیگر تأثیری نخواهد داشت. نظريه شكاف آگاهي نيز قسمتي از تاريكي مسير تحقيق را روشن مي سازد و مي توان با تكيه بر آن ميزان استفاده از رسانه و بيشترين كاربرد رسانه در فرايند الگوگزيني را تبيين كرد. ارزش ها و مدهايي كه در جامعه رواج عمومي پيدا مي كنند، معمولاً از جانب رسانه هاي جمعي مانند ماهواره و اينترنت و مجلّات توليد مي شود كه خود اين رسانه ها نيز از منابع قدرت و سرمايه كه غالباً در ارتباط مستقيم با طبقات بالاي جامعه هستند، نشأت مي گيرند. نوع استفاده طبقات بالا از اين اطلاعات و ارزش ها و مدها در راستاي ثبات و تقويت منزلت اجتماعي و پايگاه اجتماعي و اقتصادي خود مي باشد. در اثر تراوش اين ارزش ها و اشاعه فرهنگي مفاهيم جديد از همان مرجع رسانه ها به طبقات پايين، ميزان پايداري و نوع كاربري و اهداف استفاده از آنها نيز به مرور تغيير مي يابد.
چنانكه مك كوايل نيز اشاره كرده است كه ارتباط جمعي نابرابري هاي اطلاعاتي موجود را تقويت يا افزايش مي دهد و بر آن نيست كه طبقه پايين كاملا بي خبر بمانند بلكه مدعي است كه رشد دانايي بطور نسبي در ميان گروه هاي داراي منزلت بالا بيشتر است. براثر مرور زمان و استفاده بيشتر جامعه از اين ارزش ها و فراگير شدن آنها، ميزان دانايي و آگاهي استفاده از اين رسانه ها و ارزش ها نيز تغيير مي يابد. آنچه را كه افراد مختلف از رسانه دريافت مي كنند و به اصطلاح به مصرف مي رسند داراي بارهاي متفاوت ارزشي آگاهي هستند و اين تفاوت آگاهي آنها در انتخاب الگوهاي زندگي آنان نيز تاثير خواهد داشت. ازين رو است كه محقق درنظر داشته است تا با ميزان تفاوت استفاده از رسانه ها نشان دهد كه اين شكاف آگاهي و استفاده از رسانه بر نوع الگوگزيني آنها در زندگي نيز تاثيرگذار مي باشد. لذا سه فرضيه ميزان استفاده از رسانه (تلويزيون، ماهواره و اينترنت) از اين نظريه استخراج شده است و نگارنده بر اين نظر است كه احتمالاً هرچه آگاهي بيشتري در ميزان مصرف رسانه اي باشد به همان نسبت نيز افراد استفاده كننده، الگوهاي زندگي خود را از آن برداشت مي كنند. مصرف كنندگان رسانه، در ميان انبوه چندهزاري كانال هاي ماهواره اي و سايت هاي ميليوني اينترنت به طور حتم داراي علاقمندي هايي هستند كه بيشتر وقت و زمان بهره گيري خود را بدان اختصاص                مي دهند. اين بيان گر آن است كه فرد داراي كنش و فعاليت است و مصرف كننده اي منفعل نمي باشد. همچنين نشان مي دهد كه او قادر است تصميم بگيرد و بر حسب انگيزه و هدفش، از رسانه استفاده نمايد و در چارچوب نگرشي و گزينش الگوهاي زندگي اش دخيل سازد. علاوه بر اين جنبه ها، مخاطب رسانه مي تواند درخصوص چرايي استفاده از نوع رسانه و حتي مدت زمان آن نيز استدلال نمايد چرا كه مخاطبان نسبت به علايق و انگيزه هايشان آگاه اند. نگارنده، فرضيه هاي مربوط به بررسي رابطه ميزان انگيزه و علاقمندي و همچنين كانال هاي مرجع را با الگوگزيني از اين نظريه استخراج و استنباط كرده است و چنين استدلال مي نمايد كه به نظر مي رسد مصرف كنندگان رسانه محتواي رسانه را براي ارضاي نيازهايش انتخاب مي كند و درين اقدام به گزينش شبكه ها، كانال ها و سايت هاي خاص، اهداف خاصي را مدنظر دارد و به طور مستقيم با فرايند الگوگزيني اش در زندگي، مرتبط مي باشد. درنظريه برجسته سازي محور اصلی عبارت است از ساخت آگاهی عمومی و مرتبط با موضوعاتی، که مدنظر سياستمداران و برنامه ريزان صاحبان رسانه مي باشد. يكي از كاركردهاي اصلي رسانه طبق نظريه برجسته سازي، انتقال ارزش ها و مفاهيمي خاص در ميان تعداد زيادي از ارزش ها، به مخاطبان است. اين كاركرد، جنبه گزينشي و حتي سياسي- استرات‍ژيك دارد كه تمامي كشورها و صاحبان رسانه ها براي به دنبال خودكشيدن مخاطباني خاص و جامعه پذير نمودن آنها، از آن استفاده مي كنند. از طرف ديگر مخاطبان و مصرف كنندگان نيز به دنبال مطالبي و موادي هستند كه متناسب با خواسته هايشان باشد. فرضيه هاي مربوط به اولويت دهي مصرف رسانه و همچنين نوع انگيزه و هدف استفاده از آن از اين نظريه استخراج شده اند و نگارنده بر اين نظر است كه احتمالاً رسانه ها به ويژه ماهواره و اينترنت، مفاهيم و مواردي خاص را در ميان تعداد زيادي از مطالب و مفاهيم انتخاب مي كنند و همان مفاهيم را طوري نشان مي دهند كه مطابق خواست و نظر و خط مشي شبكه يا سايت شان باشد.
مخاطبان نيز متناسب با سطح آگاهي، نوع علاقه و مفاهيمي خاص به دنبال استفاده از كانال هايي خاص و مفاهيمي ويژه هستند. در نتيجه اين كنش و واكنش بين رسانه و مصرف كننده، فرايند الگوگزيني نيز شكل مي گيرد و ممكن است دستخوش تغييراتي نيز قرار بگيرد. نظريه مصرف فرهنگي بسيار گسترده است و مفاهيم و ابعاد زيادي از زندگي را شامل مي شود. در اين تحقيق به طور خاص به رابطه بين مصرف فرهنگي و پايگاه اجتماعي – اقتصادي افراد تاكيد شده است. بدين معني كه شهرت يكي از مهم ترين مبناهاي منزلت در جامعه است و افراد از طبقات مختلف به ويژه طبقه مرفه سعي دارند با ثروت خود و نحوه تخصيص آن به موارد مختلف در زندگي، به فراغت تظاهري دست يابند و معتقدند كه ثروت بايد به گونه اي به نمايش درآيد كه با نوع خاصي از فرهنگ و ارزش هاي فرهنگي، بيشتر و فراگيرتر نشان داده شود. مطابق نظريه وبلن هرچه سطح درآمد و منزلت اجتماعي فرد از ديد جامعه بالاتر باشد به همان نسبت مي تواند به نسبت مسائل فرهنگي آن جامعه در ميزان مصرف خود قدرت عمل داشته باشد. فرضيه سرمايه فرهنگي و پايگاه اجتماعي از اين نظريه استخراج شده است. نگارنده بر اين نظر است كه احتمالاً شيوه خاص مصرف راهي براي بيان خود و پايگاه اجتماعي اش در رابطه با ديگران است.
فرضيه هاي تحقيق
 
بين ميزان سرمايه فرهنگي و الگوگزيني رابطه وجود دارد.
بين كانال هاي مرجع و الگوگزيني رابطه وجود دارد.
 بين ميزان انگيزه و هدفمندي دانشجويان در استفاده از رسانه با الگوگزيني رابطه وجود دارد.
 بين نوع پايگاه اجتماعي- اقتصادي افراد در ميزان مصرف رسانه با الگوگزینی تفاوت وجود دارد.
 بين ميزان استفاده از تلويزيون و الگوگزيني رابطه وجود دارد.
 بين ميزان استفاده از ماهواره (حسب ساعت) و الگوگزيني رابطه وجود دارد.
 بين ميزان استفاده از اينترنت و الگوگزيني رابطه وجود دارد.
 بين اولويت دهي مصرف رسانه و الگوگزيني رابطه وجود دارد.
ميزان مصرف رسانه زن و مرد با الگوگزيني آنها تفاوت وجود دارد.
- نتیجه گیری از مجموع 300دانشجوی پاسخگو، 76 نفر (3/25) درصد آنها زن و 224 نفر (7/74) درصد آنها مرد      می باشند. رشته حسابداری بابیشترین تعداد دانشجو (320 نفر) ،69 نفر از حجم کل نمونه (23درصد) رشته کامپیوتر نیز با تعداد (306نفر)، حدود66 نفر از حجم نمونه (22درصد) ر اتشکیل می دهند. اولویت های تماشای شبکه های ماهواره ای نیز به ترتیب عبارت اند از: کانالهای فارسی با 75پاسخگو، کانالهای کردی با 65پاسخگو، کانالهای ورزشی و تفریحی با 54پاسخگو، و کانالهای مستند با 48پاسخگو و بالاخره اخبار با 34پاسخگو. البته نوع برنامه ها نیز مورد سنجش وبررسی قرار گرفت. نوع برنامه هايي كه پاسخگویان براساس اولويت انتخاب، وقت خودرا به آن اختصاص مي دهند عبارتند از: 77 نظر مثبت (28درصد) موسيقي؛ 70 پاسخ (26درصد) فيلم و سريال، 52 نفر (19درصد) ورزشي– تفريحي، 40 نفر(15درصد) اخبار و 37 نفر (14درصد) مستند. این اولویتهای تماشا ونوع برنامه ها توسط رسانه های جمعی مانند اینترنت وتلویزیون وماهواره و... پخش می شوند که نوع رسانه مورد استفاده توسط دانشجویان نیز به شرح وترتیب زیر می باشند: اينترنت( 118 نفر ، 41.69درصد)؛ ماهواره (77 نفر 27.20درصد)، تلويزيون(55 نفر 19.43 درصد) و نشريات (33  نفر11.64درصد ) از طرف دیگر فرضیه اول بین میزان سرمایه فرهنگی و الگوگزینی دانشجویان بود که با آزمون آماری پيرسون مورد بررسی قرار گرفت و چون آزمون معنی داری بیشتر از 5درصد (Sig=/96 > /05) بود مورد تائید قرار نگرفت.
فرضیه دوم که بررسی تفاوت بین کانال مرجع و الگوگزینی بود مورد تائید قرار گرفت. چون آزمون معنی داری کمتر از 5 درصد است پس مورد تایید قرار می گیرد. در فرضیه سوم که بررابطه انگیزه و هدفمندی در استفاده از رسانه با الگوگزینی اشاره دارد چون آزمون معنی داری کمتر از 5درصد است (Sig=/000 ) است و F محاسبه شده با درجه آزادی df=11،  بزرگ تر از F جدول می باشد لذا فرضیه تحقیق مبنی بررابطه بین میزان انگیزه و هدفمندی در استفاده از رسانه با الگوگزینی تائید می شود. نوع پایگاه که با مقیاس بالا، متوسط و پایین درنظر گرفته شده است با آزمون آماری تحليل واريانس در فاصله اطمینان 95درصد، مورد بررسي قرارگرفت وچون آزمون معنی داری بیشتر از 5درصد است (Sig=/11) است بنابراین فرضیه چهارم مبنی بر تفاوت بین نوع پایگاه اجتماعی اقتصادی دانشجویان در میزان استفاده از رسانه با الگوگزینی در فاصله اطمینان 95درصد، تائید نمی شود. F محاسبه شده نیز کوچک تر از مقدار  F جدول می باشد.   میزان استفاده از تلویزیون و الگوگزینی، بعنوان فرضیه پنجم، مورد تائید قرار نگرفت چون آزمون معنی داری بیشتر از 5درصد است(Sig=/099 ) به دست آمد و این بیانگر آن است که تلویزیون داخلي نمی تواند یکی از منابع الگوگزینی موثر برای دانشجویان باشد. بین میزان استفاده از ماهواره و الگوگزینی با آزمون پيرسون مورد بررسي قرارگرفت و چون آزمون معنی داری کمتر از 5درصد است (Sig=/000 ) است بنابراین فرضیه ششم مبنی بر وجود رابطه بین میزان استفاده از ماهواره دانشجویان در استفاده از رسانه و الگوگزینی در فاصله اطمینان 95درصد، تائید می شود. جهت این ارتباط مستقیم می باشد یعنی هرچه دانشجویان بیشتر از ماهواره استفاده کنند به همان نسبت نیز بیشتر در الگوگزینی خود از آن متاثر خواهند شد. مقدار پیرسون نشان می دهد که شدت ارتباط بین این دو متغیر، در حد متوسط می باشد. بین میزان استفاده از اینترنت و الگوگزینی (Sig=/023 ) نیز رابطه معنی دار وجود دارد.
بنابراین فرضیه هفتم مبنی بر وجود رابطه بین میزان استفاده از اینترنت توسط دانشجویان و الگوگزینی در فاصله اطمینان 95درصد، تائید می شود. جهت این ارتباط مستقیم می باشد یعنی هرچه دانشجویان بیشتر ازاینترنت استفاده کنند به همان نسبت نیز بیشتر در الگوگزینی خود از آن متاثر خواهند شد. مقدار پیرسون نشان می دهد که شدت ارتباط بین این دو متغیر، در حد ضعیف می باشد. دانشجویان در راستای الگوگزینی خود، بیشتر از همه به ماهواره و سپس به اینترنت اهمیت می دهند. فرضیه هشتم بیانگر رابطه بین اولویت دهی مصرف رسانه و الگوگزینی است که از نتایج به دست آمده مشخص می­گردد که ارتباط مستقیم و مثبت این دو متغیر و شدت ضعیف می باشد. هرچه دانشجویان، رسانه هایی را که بدان اولویت می دهند را مصرف نمایند، متناسب با همان اولویت ها نیز میزان الگوگزینی اشان از آن رسانه ها بیشتر می باشد.بنابر فرضیه نهم بین جنس و الگوگزینی رابطه معنی داری تائید نشد و میزان و نحوه الگوگزینی دانشجویان زن و مرد در راستای الگوگزینی اشان از رسانه تفاوتی مشاهده نشده است.
فهرست منابع و مآخذ (فارسی و غیر فارسی) مورد استفاده در پایان نامه به شرح زیر:
- اتكينسون، ريتا و همكاران (1983)، زمينه ي روانشناسي، ترجمه محمدتقي براهني،  جلد اول، تهران، انتشارات رشد
 -استیفن، لیتل جان (1384)، نظریه‌های ارتباطات، ترجمه مرتضی نوربخش و سیداکبر میرحسینی، تهران، نشرجنگل،  چاپ اول
 - اسولیوان،تام (1385)، مفاهیم کلیدی ارتباطات، ترجمه‏ میر حسین رئیس‏زاده،تهران:انتشارات فصل‏نو،چاپ اول.
 - اعزازی، شهلا  (1379)، تصویر خانواده در برنامه های کودک سیما،  تهران: واحد ارزشیابی اداره کل پژوهش های سیما
- اینگلیس، فرد، (1377)، نظریه رسانه‏ها، ترجمه محمود حقیقت‏کاشانی، مرکز تحقیقات،مطالعات و سنجش برنامه‏های صداوسیما جمهوری‏ اسلامی ایران،چاپ اول.
- آزادارمكي، تقي (1387)تلويزيون درايران، نامه علوم اجتماعي، پاييزوزمستان(شماره 14)، صص20-3  
-برومند، سید مهدی(1380)، شیوه‏های تعلیم در قرآن و سنت، قم‏ ، نشرکتاب مبین.
- بهرامیان، شفیع (1388)، جزوه نظریه های ارتباطات جمعی، دانشگاه جامع علمی کاربردی
- بودون، ریمون (1369) روش های جامعه شناسی، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران، نشر ققنوس
- بيرو، آلن (1366)، فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمه باقرساروخاني، تهران، انتشارات كيهان
- حسين پور، جعفر؛ معتمدنژاد، كاظم (1390) "بررسي رابطه ميزان مصرف رسانه ها و ميزان سرمايه اجتماعي شهروندان تهراني"، فصلنامه علمي
- پژوهشي برنامه ريزي رفاه و توسعه اجتماعي، سال سوم( شماره 6)، صص 140-129
- دیرینگ،جیمز و راجرز اورت.(1385)، مبانی برجسته‏سازی رسانه‏ها، ترجمه‏ی علی‏اصغر کیا و مهدی رشکیانی، تهران، شرکت تعاونی‏ سازمان معین ادارات،چاپ اول
- دیلینی، تیم(1388)، نظریه­های کلاسیک جامعه­شناسی، ترجمه بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، تهران، نشرنی، 1388، چاپ دوم
- رزاقي، افشين (1385)، نظريه‌هاي ارتباطات جمعي، تهران، انتشارات آسيم، چاپ دوم
- روح الامینی، محمود (1368). زمينه فرهنگ شناسي، تهران: انتشارات عطار.
- ساروخاني، باقر(1375)، روشهاي تحقيق درعلوم اجتماعي، نهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
- ساروخانی،باقر (1383)، اندیشه‏های بنیادین علم ارتباطات، تهران، خجسته، چاپ اول
- سرمد،زهره، بازرگان،عباس، حجاري،الهه(1385)، روشهاي تحقيقي درعلوم رفتاري، تهران، انتشارات آگاه
- سورین، ورنر؛ تانکارد، جیمز (1386)، نظریه های ارتباطات، ترجمه علیرضا دهقان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران
- شاکری، مجتبی (1384)، رسانه‏های جمعی و انتخابات ریاست جمهوری، قم، مرکز پژوهش‏های اسلامی صدا و سیما
- عباسی قادری، مجتبی ؛ خلیلی کاشانی، مرتضی (1390)، تاثیر اینترنت بر هویت ملی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی
- عريضي، فروغ السادات؛ وحيدا، فريدون؛ دانش، پروانه (1385)، ماهواره و هويت جنسيتي دختران جوان، مجله جامعه شناسي ايران، دوره هفتم(شماره 2)، صص 100-76
- عضدانلو، حميد (1384)، آشنايي با مفاهيم اساسي جامعه شناسي، تهران، نشر ني.
- فاضلی، محمد (1386 )، جامعه شناسی مصرف موسیقی، تهران، پژوهشکده فرهنگ، هنر و ارتباطات 
- فاضلي، محمد‌(1382)، مصرف و سبك زندگي، قم، نشر صبح صادق
- فکوهی، ناصر (1381)، تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی، تهران، نشر نی
- فوكوياما، فرانسيس (1379)، پايان نظم، ترجمه غلامعباس توسلي، تهران، انتشارات جامعه ايرانيان، چاپ اول
-  قاسمی، محمد (1388)، بررسی نقش رسانه ها در ایجاد همگرایی ملی و امنیت پایدار، فصلنامه نظم و امنیت انتظامی. شماره سوم. سال دوم
- كاظمي، عباس(1387)، مطالعات فرهنگي، مصرف فرهنگي و زندگي روزمره در ايران، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهي واحد تهران
-کریمی، یوسف (1382)، تغییر رفتارهای کودکان و نوجوانان،  تهران، نشرفاطمی.
- كوزر، لوئيس، برناردلوزنبرگ،(1378)، نظريه هاي بنيادي جامعه شناختي، ترجمه فرهنگ و ارشاد، تهران، نشر ني - كيويستو، پيتر(1378)، انديشه هاي بنيادي درجامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، تهران، نشر ني
- گودرزي، سعيد(1388)، كاربرد آمار درعلوم اجتماعي همراه با دستوراتspss ونحوه تفسير خروجي، تهران، نشر جامعه شناسان و دانشگاه آزاد اسلامي واحد تويسركان،
- گودرزی، محسن (1383)، پیمایش ملی تحولات فرهنگی ایرانیان(مناطق شهری و روستایی)، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی
- گونتر، بری (1384)، روش‌های تحقیق رسانه‌ای، ترجمه مینو نیكو،چاپ اول، تهران، اداره كل پژوهش‌های سیما
- گيدنز، آنتوني (1376) جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، تهران، نشر ني - گیدنز، آنتونی (1387) تجدد و تشخص: جامعه و هويّت شخصی در عصر جدید، ترجمه ناصر موفقیان. تهران: نشر نی
- لازار، ژودیت (1384)، افکار عمومی، ترجمه مرتضی کتبی، تهران، نشر ني، چاپ‏ سوم - لطیفیان، مرتضی (1373) بررسی برخی مشکلات و مسائل گروهی دانش آموزان نوجوان شهر شیراز، فصلنامه علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، شماره 19، صص 100-79
- مارلت، جی.آلن و دیگران (1381)، روش‏های الگوگزینی، ترجمهء پروین غیاثی، شیراز، نشرراهگشا.
- محسني، منوچهر؛ دوران، بهزاد؛ سهرابي، محمدهادي (1385)، بررسي اثرات استفاده از اينترنت بر انزواي اجتماعي كاربران اينترنت، مجله جامعه شناسي ايران، دوره هفتم (شماره 4) صص 95-72
- محسني،  منوچهر(1366)، جامعه شناسي عمومي، تهران، نشرطهوري، چاپ هشتم
- مک کوایل، دنیس (1388)، درآمدی بر نظریه ارتباطات جمعی، ترجمه پرویز اجلالی، تهران ،  مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها
- ممتاز، فریده(1383)، معرفی مفهوم طبقه از دیدگاه بوردیو، پژوهشگاه علوم انسانی، شماره 42-41، ص160-149، ص153
- منصورفر، كريم(1385)، روشهاي پيشرفته آماري همراه با نرم افزارهاي كامپيوتري، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول
- نصیری، بهاره (1386) میزان بررسی نظرات متخصصان علم ارتباطات پیرامون سوادرسانه ای در جامعه ، پایان نامه کارشناسی ارشد "علوم ارتباطات اجتماعی"، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال
- نيكو، مينو، سعيديان، ايما، سركسيان، وازگن( 1378)، رويكرد استفاده و رضامندي، مجله پژوهش و سنجش، شماره 11، سال چهارم - هرمز، مهرداد (1379)، مقدمه ای بر نظریات و مفاهیم ارتباط جمعی، تهران، انتشارات فاران
-   هی وود، لس (1380)، اوقات فراغت ،ترجمه محمد احسانی ،تهران، نشر امید دانش
- وبلن، تورشتين (1383)، نظريه طبقه مرفه، ترجمة فرهنگ ارشاد، تهران، نشر ني
- كريمي، مجيد (1385) نظرات مردم تهران درباره "رسانه‌ها" تحت عنوان الگوي مصرف رسانه‌ها، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، تهران، انتشارات صدا و سیما

    - Ahmad, Khalil (2011) Media Consumption? , Alternate Solutions Institute, Pakistan, September 12, Pp 41-50 - Baran, Stanley J, Dennis Davis, (2000), Mass Commuication Theory, Thomson Learning, Ontario Canada. - Bell, Beth Teresa & Dittmar, Helga (2012) Does Media Type Matter? The Role of Identification in Adolescent Girls’ Media Consumption and the Impact of Different Thin-Ideal Media on Body Image, Sex Roles 65:478–490 - Blumler J.G and E. Katz (1947), the uses of Mass Communication Newbury park, CA:sage. - Crockett, Rachel & Wilkinson, Timothy M. & Marteau, Theresa M (2008) Social Patterning of Screening Uptake and the Impact of Facilitating Informed Choices: Psychological and Ethical Analyses, Health Care Anal 16:17–30 - Chandler Daniel (1994), "Whydo people watch Television"? UWA  - Crockett, Rachel & Wilkinson, Timothy M. & Marteau, Theresa M (2008) Social Patterning of Screening Uptake and the Impact of Facilitating Informed Choices: Psychological and Ethical Analyses, Health Care Anal 16:17–30 -  Dowler, K (2003) Media consumption and public attitudes toward crime and justice: the relationship between fear of crime, punitive attitudes, and perceived police effectiveness, Department of Criminal Justice California State University at Bakersfield, Journal of Criminal Justice and Popular Culture, 10 (2): 109-126 -Escardı´bul, Josep-Oriol & Mora, Toni & Villarroya, Anna (2012) Peer effects on youth screen media consumption in Catalonia (Spain), J Cult Econ - Fries, Patrick Thomas (2010) Complementarily In Health Information Media Usage By College Students: An Application of Media Complementarily Theory In The Context of Health Information, University of Dayton and Ohio LINK, Pp 1-74 - Gerbner,Gorge, Larry gross, Michael Morgan, Nancy Signorielli, (1986), Inj, Bryant and D.Zillmann (Eds), Perspective on Media effects. Hillsdale, New jersey: Erlbaum.   - Jeffrey, Liss, (1994), "Rethinking Audience for cultural industries: Implications for canadian Research", Canadian Journal of Communications, vol 19, Num3/4. - Junkee, kim, Allen M, Rubin, (1997), "The variable influence of audience on media effects", Communication Reseadrch, Vol 24, apr:107-136 - Martinez, Andrea, "scientific Knowledge about Television Violence", (1994), Canadian radio and telecommunications commission. - Maxwell McCombs,Donald Shaw,"The Agenda- Setting Function of Mass Media",in The Public Opin- ion Quarterly,Vol.36,No.2. (Summer,1972),pp.176- 187. -  Shu-Fang, Lin (2005) Media enjoyment as a function of individual responses and emotional contagion, Doctor of Philosophy, Ohio State University, Communication, Ohio State University and Ohio LINK, Pp 1-140 -  Smith, Paul. R and Taylor, J,(2002) Marketing communications: an integrated approach, Kogan Page Publishers - Song, Carpenter and  Anne, Elizabeth (2007) Lived Experiences of Behavioral and Emotional Disorders in U.S. Children and Families, Doctor of Philosophy, Case Western Reserve University, Anthropology, Pp 208-424 - Stetten, Alexander von &  Beimborn, Daniel & Weitzel, Tim (2012) Analyzing and Managing the Impact of Cultural Behavior Patterns on Social Capital in Multinational IT Project Teams, Business & Information Systems Engineering,  3, 137- 151\ - Tafawa, Adebola Odunlami & Viswanath, Kasisomayajula & Kawachi, Ichiro & Williams, David R (2012) Mass media exposure, social stratification, and tobacco consumption among Nigerian adults, Cancer Causes Control 23:45–55 - Vincent, Richard c, Michael Basil D, (1997), "college student s news gratifications, media use and current events knowledge", vol 4, summer: 380-392 [1] Agenda setting [2] McCombs [3] Shaw [4] Walter‌‌ Lippmann [5] Conspicuous Leisure [6] Conspicuous Consumption [7] Featherstone [8] Symbolic goods