استدلال
حجت یا استدلال[1]
یکی از مشکلات اصلی ما در جامعه ی علمی ایرانی، مشکل چگونگی تفکر است. این که بتوانیم از میان راههای مختلف، دست به انتخاب بزنیم مستلزم تفکر و یادگیری و مهارت است.در منطق گفته اند عالی ترین و پیچیده ترین عمل ذهن انسان، استدلال است.استدال عبارت است از "کشف قضایای مجهول به وسیله قضایای معلوم ".[2] به عبارت دیگر استدلال فرآیندی است که فرد طی آن با بررسی دلایل و حکمهایی که ارائه میکنند به نتیجه گیریها و استنباطهایی دست پیدا میکند. به عبارت دیگر استدلال جریانی است که ذهن بوسیله آن از تصدیقات به دلیل تصدیقات نظری پی میبرد یا از آنچه نمیداند، علم حاصل میکند.
در تعريف منطقی از استدلال ، وقتي مي گويند كشف قضاياي مجهول به وسيله قضاياي معلوم ،تعريف دقيقي از "قضيه" ارائه مي دهند كه براي درك دقيق تر مفهوم استدلال لازم است به تعريف قضيه از نگاه منطق توجه شود.[3]
تعريف قضيه
در منطق به هر جمله خبري "قضيه" گفته مي شود زيرا قضاوت يا حكمي را به مخاطب خود انتقال مي دهد .مانند آب در صد درجه حرارت در ارتفاع معادل سطح درياهاي آزاد ، جوش مي آيد.درموردمثال سياسي وقتي مي گويند "ايران بزرگترين قدرت منطقه است ." در حقيقت يك قضيه منطقي را بيان كرده اند . باتوجه به اين تعريف،جمله هاي امري يا نهيی يا سئوالي ونظايرآن؛ قضيه محسوب نمي شوند.زيرا.......
برای تهیه فایل کامل این مطلب، لطفا اینجا را کلیک فرمایید. موفق باشید.
قضاوت يا حكمي درآن اثبات يا ردنمي گردد.درعلوم رياضي وتجربي نيز،قوانين علمي به صورت اِخباري بيان ميشوند.مانند دو به علاوه دو مي شود چهار ويا گازاكسيژن قابل احتراق است .
بايد توجه داشت "قضيه"مي تواند صحيح يا ناصحيح باشد .
الف: قضيه معلوم :به قضيه اي كه بديهي است و نياز به اثبات ندارد ،قضيه معلوم گفته مي شود .مثل آنكه يخ سرد است ،كره زمين گرد است ، در كره زمين همه كشورها ي مستقل حداقل يك نام مشخص با يك پرچم معين و يك نوع حكومت با سرزميني معين دارند.
ب: قضيه مجهول: به قضيه اي كه بديهي نيست وبراي اثبات صحت ان به استدلال نياز است ، قضيه مجهول مي گويند . مانند "استعمارگران باعث عقب ماندگي كشورهاي تحت استعمار خود شده اند.
اهمیت استدلال
شیوه استدلال درست در زندگی انسان اهمیت فزایندهای دارد. علاوه بر تاثیری که در روند پیشرفت علم بجا میگذارد در زندگی فردی و روزمره افراد نیز دارای تاثیرات بسیار عمیق است. استدلال نادرست افراد اغلب مشکلات و نتیجه گیریهای نادرستی را برای آنها بوجود میآورد که ممکن است به خدشهدار شدن روابط ، باورهای ذهنی غلط و حتی ناراحتی روحی و روانی منجر شود. امروزه روانشناسان بر این باورند که برخی از بیماریهای روانی انسان ریشه در باورها و استدلالها و شناختهای نادرست افراد دارد. به استدلالهای نادرست یک فرد افسرده توجه کنید.
1.من در ازدواج اولم شکست خوردم پس در ازدواج دوم شکست خواهم خورد )استدلال تمثیلی نادرست(.
2.من در امتحان ریاضی شکست خوردم پس در تمامی امتحانات شکست خواهم خورد یا من شکست میخورم )استدلال استقرائی نادرست).
من در تمامی مشاغلی که تاکنون اختیار کردم شکست خوردم پس در این شغلم نیز شکست خواهم خورد. (استدلال قیاسی نادرست)
اقسام حجت یا استدلال
به طور کلی حجت یا استدلال ( یعنی رفتن از قضایای معلوم به قضیه مجهول) بر چهار قسم است. یعنی آن جا که می خواهیم از قضیه یا قضایای معلوم به قضیه ای مجهول دست یابیم، ذهن ما حداقل به چهار گونه ممکن است سیر کند تا به هدف برسد:
(سرایی، ۱۳۸۸: جزوه درسی دوره دکتری)
اول) قیاس
در روش شناسی تحقیق و به ویژه جامعه شناسی، مقالات و پایان نامه ها، وقتی یک تئوری[9] کلی مانند عدم همبستگی و انسجام کافی سبب بروز آسیب های اجتماعی می شود را انتخاب می کنیم و از دل آن مصادیق و فرضیه های مختلفی را بیرون می کشیم کاری قیاسی انجام داده ایم. یعنی یک کل را در نظر می گیریم و آن را به مصادیقش خرد می کنیم.
به عبارت دیگر از تئوری و دانش علمی به مشاهده های مختلف می رسیم. حرکت به صورت جاده ای یک طرفه از بالا به پایین است.مکتب فکری راسیونالیسم انتقادی[10] به نمایندگی کارل پوپر بیشتر بر این روش تاکید دارد.
در منطق نیز « قياس مجموعه اي مركب از دو يا چند قضيه است كه اگر آنها را صادق و درست فرض كنيم ؛ قضيه ديگري نتيجه مي شود كه قطعا صادق خواهد بود .مثال: هر فلزي رسا است ، نقره فلز است ، پس نقره رسانا است . »
در این روش مسیر استدلال از کل به جزء است. به عبارتی از احکام کلی نتایج جزئی گرفته میشود. مثلا اگر بگوییم مارها دست و پا ندارند و بوآ یک نوع مار است. نتیجه میگیریم که بوآ هم دست و پا ندارد. این نمونهای از روند یک روش استدلال قیاسی است. مثال دیگر اینکه ایرانیها به زبان فارسی صحبت میکنند، علی هم یک ایرانی است پس او هم فارسی صحبت میکند. در اینجا نیز مطلب ایرانیها به زبان فارسی صحبت میکنند یک توضیح کلی است که از آن در مورد یک جزء نتیجه گیری کردهایم. همینطور توجه کنید به این مثال که همه پستانداران بچهزا هستند، گوسفند هم پستاندار است پس گوسفند هم بچهزا است.
مثالهایی که گفته شد استدلالهای درستی بودند اما زمانی نیز وجود دارد که استدلال نادرستی انجام میگیرد. در روش قیاسی استدلال نادرست علتهای مختلف میتواند داشته باشد. یکی از این علتها ممکن است مربوط به درست نبودن حکم باشد مانند اینکه بگوئیم "زن ناقصالعقل است" و نتیجه بگیریم چون مهین خانم زن است پس ناقص العقل است. یا اینکه به فراگیر نبودن حکم مربوط باشد. مثل این مثال که بگوییم همه شهروندان تبریزی به زبان ترکی صحبت میکنند، آقای فلان هم یک شهروند تبریزی است پس او هم ترکی صحبت میکند. [11]
در این مثال حکم اولیه یک حکم فراگیر نیست. چون همه کسانی که در تبریز زندگی میکنند به زبان ترکی صحبت نمیکنند. به یک مثال دیگر توجه کنید: بیماری ایدز بر اثر روابط نامشروع جنسی بوجود میآید، آقای فلان مبتلا به ایدز شده است پس او هم روابط نامشروع داشته است. البته چنین استنتاج قیاسی به علت اینکه سایر عوامل موثر در بروز بیماری را در نظر نمیگیرد، استدلال نادرستی خواهد بود.
پس گاهی ذهن از قضایای کلی به نتایج جزئی می رسد(جزئی ممکن است جزئی حقیقی یا جزئی اضافی باشد(؛ یعنی ذهن با استفاده از اصول و قضایای کلیی که درستی آن معلوم است به مطلوب و هدف خود حرکت می کند. به تعبیر دیگر، هر گاه یک امر کلی برای انسان معلوم باشد و این قضیه معلوم، سبب قبولی حکمی درباره یک امر جزئی ( که مندرج در آن قضیه کلی است باشد(، این استدلال را قیاس می نامند.
مثالی دیگر: می دانیم که هر جانداری تغذیه می کند. (امر کلی معلوم)
از سوی دیگر، این را هم می دانیم که باکتری یک جاندار است.
بنابراین نتیجه می گیریم که این باکتری تغذیه می کند.(امر جزئی که قبلا مجهول بود و اکنون معلوم شده است.)
چنانچه ملاحظه می گردد، در استدلال قیاسی حرکت ذهنی ما از کلی به جزئی یا از عام به خاص است. در این حال، مسیر ذهن ما نزولی است؛ یعنی از بزرگتر و عالی تر به کوچک تر و محدود تر سیر می کند؛ و یا به تعبیری دیگر، از شامل و در برگیرنده به مشمول و در بر گرفته شده منتقل می شود.
انواع استدلال قياسي
در منطق استدلال قياسي را به انواع مختلفي از جمله قياس استثنائي و قياس اقتراني تقسيم كرده اند كه هر كدام از آنها نيز به نوبه خود به چند نوع ديگر تقسيم مي شوند .
دوم) استقراء
برعکس قیاس ما مشاهده های مختلف جزئی و خرد انجام می دهیم و در صورت امکان به تئوری کلی و دنانش علمی می رسیم. به عبارت دیگر جهت حرکت ما به صورت جاده ای یکطرفه از پایین به بالا یا صعودی است. مانند اینکه شما پرسشنامه های مختلفی پرکنید، برای هر یک از فرضیه ها داده ها و اطلاعاتی گردآوری نمایید و سپس به یک نتیجه ی کلی برسید. مکتب فکری پازیتویسم منطقی[12] به نمایندگی کارناپ بیشتر بر این روش تاکید دارند.
روش استقرائی بیانگر این امر است که از واقعیتهای جزئی و انفرادی میتوان به واقعیتهای کلی دست یافت. مسیر حرکت در روش استقرائی از جزء به کل رسیدن است. به عبارت دیگر با مشاهده آنچه که برای جزء معین وجود دارد نتیجه بگیریم که برای همه کل که جزء در آن قرار میگیرد نیز وجود دارد. به عنوان مثال اگر مشاهده کنیم که سگ ، گربه و گوسفند و گاو موجودات زندهای هستند که به غذا نیاز دارند و نتیجه بگیریم که هر موجود زندهای به غذا نیاز دارد اینگونه استنتاج را که از جزء به کل میرسد روش استقرائی مینامند.
زمانی که چنین استنتاجی صورت میگیرد ممکن است نتیجه نهایی شامل همه موارد در آن گروه باشد یا نباشد. فرض کنید فردی چنین استدلال میکند که آقای A ، B ، C که اهل فلان کشور هستند بور هستند پس تمامی اهالی آن کشور بور هستند. یا تصور کنید فردی میگوید جعفری ، گشنیز ، ترخون که از انواع سبزیجات هستند قابل خوردن هستند پس تمامی سبزیجات قابل خوردن هستند. در این مثالها که ذکر شد میتوانیم مشاهده کنیم که نتیجه گیری نهایی ممکن است در تمام کل آن اجزا صدق نکند. مثلا همه اهالی فلان کشور که آقایان C ، B ، A اهل آن هستند بور نباشند. یا سبزیجاتی نیز وجود دارند که جزء سبزیهای خوراکی محسوب نمیشوند. به این روش استقرائی روش استقرائی ناقص گفته میشود. در روش استقرائی ناقص حکم درباره همه افراد صدق نمیکند. ولی در روش استقرائی تام ، حکم درباره همه افراد گروه صدق میکند.
گاهی ذهن در استدلال خود مسیری مخالف مسیر قیاس را می پیماید؛ یعنی از قضایای جزئی به قضایای کلی سیر می کند. این امر در استقراء اتفاق می افتد. در استقراء ذهن شماری از جزئیات را بررسی کرده و از آن ها یک نتیجه گیری کلی می کند. (از جزئی به کلی( به سخن روشنتر هر گاه مقدمه یک استدلال، یک امر جزئی باشد و این امر جزئی سبب بدست آمدن یک قاعده کلی گردد چنین استدلالی را استدلال استقرائی می نامند. در استقراء ذهن از خاص به عام حرکت می کند و در این حال مسیر ذهن صعودی است یعنی از کوچک تر و محدود تر به بزرگ تر و عالی تر ( یا از مشمول به شامل( منتقل می شود.
مثال:
مشاهده می کنیم که هیچ یک از سیارات منظومه شمسی )بجز زمین( دارای حیات نیست )امر جزئی ( سپس آن را به تمامی جهان سرایت می دهیم و می گوییم روی هیچ سیاره ای ) بجز زمین( حیات وجود ندارد )یعنی با دیدن چند نمونه جزئی یک حکم کلی را نتیجه می گیریم.(
استقراء[13]یا استدلال استقرائی[14] چنانچه بحث شد حجّتی است که در آن ذهن از قضایای جزئی به نتیجهٔ کلّی میرسد و در حالت کلی بر دو قسم است:
استقراء تام
استقراء تام آن است که افراد مورد نظر محصور و معدود باشند و هر یک جدا جدا مورد بررسی قرار گرفته باشند، و پس از آن حکم کلّی صادر شود. مانند اینکه یک اخترشناس یکیک سیارات منظومه خورشیدی را رصد میکند و متوجّه میشود که هریک از آنها دارای مداری بیضوی است؛ آنگاه حکم میکند که همه سیّارات منظومه خورشیدی دارای مدار بیضوی اند؛ و یا در یک روستا، پزشک تکتک افراد را مورد آزمایش قرار میدهد و آنگاه حکم میکند که همه افراد این روستا مبتلا به انگل رودهاند.
استقراء ناقص
استقراء ناقص آن است که افراد مورد نظر نامعدود باشند و ما تنها تعدادی از آنها را دارای خصوصیتی بیابیم، آنگاه، آن خصوصیت را تعمیم دهیم و بگوییم همگی افراد آن کلی دارای آن خصوصیت هستند. مثلاً، در اثناء سرشماری شهری کوچک ملاحظه میکنیم که همه خانوادههایی که تا کنون مورد پرسش واقع شدهاند، مسلمان بودهاند؛ آنگاه حکم میکنیم که همة خانوادههای شهر مسلماناند؛ این حکم ضرورت منطقی ندارد و ممکن است تعمیم نادرست باشد.
البته در روش شناسی به دو نوع استقراء دیگر نیز اشاره شده است:
استقراء نظری: دستگاه استدلالی است که به صورت تئوریکی از روی مشاهده های مختلف حال ممکن است مجموعه ای از مصاحبه ها یا مجموعه ای از مقاله ها باشد به نتیجه ی کلی و معنای کلی تر برسد. از جمله می توان به گراندد تئوری اشاره کرد که از همین روش بهره می گیرد.
استقراء تجربی: این دستگاه استدلالی وارد میدان تجربه و عمل می شود و از مشاهدات انجام شده به نتایج کلی نظری می رسد مانند آنچه که چالمرز در کتاب چیستی علم خود بیان داشته است.
راههای نقد استقراء[15]
استدلالی که نتیجهاش از طریق تعمیم احکام امور جزئی بهدست آمده باشد، از سه طریق قابل نقد است:
1.نشان دادن این که برخی از مقدماتی که در تعمیم به آنها استناد شده، نادرست هستند.
2.نشان دادن این که شواهد تعمیم استقرائی، نمونههای کافی یا متعارفی نیستند.
3. تردید در خود نتیجه، و نشان دادن نادرستی آن.
توجه-استدلال طبیعی[16] نیز وجود دارد که بیانگر يگانگي يا دوگانگي روش علوم اجتماعي با روش علوم فيزيكي بوده است.
توجه- در منطق، ریاضیات[17] و هوش مصنوعی، استنتاج[18] ( یا استدلال استنتاجی)[19] بدست آوردن یک گزاره از دنبالهای از یک مجموعه گزارهها است. دنباله گزاره استفاده شده مفروضات و گزاره بدست آمده نتیجه نامیده میشود.[20]
سوم) منطق خلاقیت
اشکال عمده ای که روش های قیاس و استقراء داشتند این بود که جاده و مسیر حرکت تفکر به صورت یک طرفه بود یا نزولی یا صعودی. اما عده ای از اندیشمندان مانند بلومر، مرتن و... اعتقاد دارند که ذهن و تفکر محقق باید بتواند مرتب بین تئوری و دانش علمی و مشاهدات مختلف در رفت و آمد باشد. گاهی با مشاهدات جدید چهارچوب فکری تغییر یابد و گاهی با تکمیل کردن چهارچوب فکری به مشاهدات جدیدتر و متفاوتی بیانجامد. دراین رفت و آمد میان مشاهده و تئوری ممکن است جرقه ای به ذهن محقق بزند و از این همزمانی مشاهده و تئوری به نتایجی جدید برسد. به اعتقاد دکتر حسن سرایی یکی از رمزهای موفقیت مرتن در همین امر بوده است. در فلسفه ی علم جدید معانی مختلفی مانند ربودن و.. برای آن گذاشته اند که احتمالاً به همان معنای پرده برافتادن از برخی نتایج جدید و ربایش آن توسط ذهن محقق باشد.(سرایی، ۱۳۸۸: جزوه درسی دوره دکتری)
پرس و اکو در مورد Abduction نظرات مفیدی ارائه کرده اند:
از نظر پرس ما چند نوع تجربه مانند تجربه های مبهمی که معمولاً در زمینه های احساسات و عواطف و زندگی روزمره روی می دهند داریم. اکو به چهار نوع ابداکشن اشاره می کند:
-over coded abduction : کارهای روزمره ای که انجام می دهیم.کمتر خلاقیتی در آنها مشاهده می شود.
- under coded abduction : خلاقیت هایی که توسط افرادی در اموراتی از زندگی روی می دهد که مردم معمولی از انجام آنها معمولاً عاجزند مانند کارهای شرلوک هولمز. در این قسمت یک سری راهنماها (مانند کتا ب معالم فی الطریق سیدقطب) وجود دارد که ذهن محقق را به سوی زدن جرقه و افتادن حجاب رهنمون می سازند.
-creative coded abduction : ضمن داشتن معلومات و راهنمایی های عادی و کلی، محقق با دیدی انتقادی به چهارچوب های رایج نظری نگاه می کند و سعی در آن دارد تا کجی و اشکال کار آنها را دریابد و از نو بنیانی مستحکم تر پایه ریزی کند. اعضای پراکنده ی نظریه ای مهم را به هم وصل می کند و طرحی نو در می اندازد. مانند آنچه که تامس کوهن در باره ی انقلابات علمی انجام داده است.
- meta coded abduction : هنگامی روی می دهد که با معمایی روبرو می شویم و مشاهدات ما با انظارات موجود مطابقت نمی کند که در آنصورت ذهن فراتر از عیان ها رفته و سعی می کند به تحلیل عمیق تر و جامع تری دست یابد و از مشاهده های مختلف به نتیجه ی اقناع کننده برسد.
دو نوع آخر (meta وcreative) مهم تر و اصلی هستند.(سرایی، ۱۳۸۸: جزوه درسی دوره دکتری)
چهارم) تمثیل
این روش که با عنوان استدلال ناقص نیز شناخته میشود حکم به جزئی است از روی حکم جزئی دیگر. این روش معمولا یک روش نارسا و ناقصی است که اغلب توسط کودکان و افراد کم تجربه و کم اطلاع بکار میرود. به عنوان مثال کودکی چنین استدلال میکند معلم سال اول که من عینکی بود بداخلاق بود پس معلم سال دوم من هم که عینکی است بداخلاق است. به این مثال نیز توجه کنید فردی با خود چنین استدلال میکند متصدی قبلی این کتابخانه آدم خوبی بود پس متصدی جدید این کتابخانه نیز آدم خوبی است.
بنابراین گاهی ذهن در استدلال خود، حکمی را که درباره یک چیز محقق می داند به چیز دیگری که از جهتی با آن همانند است، سرایت می دهد. در این صورت می گوییم که ذهن به تمثیل یا استدلال تمثیلی پرداخته است. به تعبیر دیگر، در تمثیل، ذهن حکمی را درباره یک امر جزئی صادق می داند، سپس مشاهده می کند که امر دیگری با آن (از جهتی( مشابه است. به همین جهت حکم آن را به این امر نیز تعمیم می دهد. بنابراین، حرکت ذهن ما در استدلال تمثیلی از جزئی به جزئی (یا از متباین به متباین( است. باید گفت که در این حال، مسیر ذهن ما افقی خواهد بود یعنی از نقطه ای به نقطه هم سطح آن منتقل می شود .
به طور کلی هر گاه مقدمه یک استدلال، یک معلوم جزئی باشد و این معلوم جزئی سبب شناختن یک مجهول جزئی شود، آن استدلال را تمثیل می خوانند. مثال:
می دانیم که حسن باهوش است و چون علی از جهت ظاهری به اوشبیه است، بدون این که به راستی بدانیم و آزمایش کرده باشیم، حکم می کنیم که علی نیز باهوش است. بنابراین تمثیل مبتنی بر اصل شباهت دو امر جزئی است.
این دستگاه استدلالی را می توان در میان مکاتب فکری تفسیری(تفهمی یا درون فهمی) نیز یافت که با رجوع به تفکرات و تجربیات اندوخته ی خود این اینهمانی را انجام می دهند. شبیه سازی ذهنی همان کاری است که برگر، لاکمن و شوتس در کارهای خود به انجام رسانده اند. این روش، راه میان بری در جهت رسیدن به تئوری است. هرمنوتیک نیز در این امر سهیم است.
این بار مسیر حرکت ذهن محقق به صورت صعودی یا نزولی نیست بلکه افقی است. از کل به جزء یا از جرء به کل نمی رسد بلکه میان جزء ها به شبیه سازی می پردازد.
نتیجه گیری
به طور کلی در هر چهار قسم استدلال (قیاس، استقراء ، منطق خلاقیت و تمثیل) باید میان استدلال و نتیجه مطلوب، تناسب وجود داشته باشد، و گرنه منطقا نمی توانیم نتیجه ای از مقدمات خود بگیریم. به همین سبب است که بر سر نتیجه هر استدلال یا حجت، "پس" یا "بنابراین" یا امثال آن آورده می شود. حال یا مقدمات استدلال (به طور پوشیده و ضمنی( شامل نتیجه هم هست.(قیاس) یا این که نتیجه شامل مقدمات است.(استقراء)و یا این که هیچ یک مشتمل بر دیگری نیست و میان آن ها رابطه تباین وجود دارد.(تمثیل( یا میان دو حرکت صعودی و نزولی مرتب رفت و آمد خلاقانه جهت ترکیب همزمانی مشاهده و تئوری وجود دارد(منطق خلایت). واضح است که از این چهار قسم استدلال، آنچه همیشه درست و مورد توجه علم منطق است، قیاس است که نتیجه اش ضروری و کاملا یقین آور است. [21] آنچه بیشتر در علوم اجتماعی به کار رفته استقراء است و آنچه رو به رشدو فراگیری می نهد دو مورد بعدی است.
روش منطق تحقیق نوین
علوم قیاسی بر اساس منطق قياسي[22] یعنی منطق گزاره ها و منطق محمولات کلاسيک و منطق محمولا جديد به وجود می آیند و دارای ساختار درختي هستند که در ریشه های آن حدود و اصول موضوعه و متعارفه وجود دارد. تنه این درخت قواعد استنتاج و میوه های آن فرضیه ها و تئوری ها است.[23]
علوم استقرایی دارای ساختاری هرمی است که به چهار سطح یا تراز قابل تقسیم است. نظريه ها در علوم قياسي نتيجه مشاهده انفعالي است.مسئله مهم رابطه بين ترازها و حرکت از تراز مشاهداتي به سوي تراز نظري است. در این چهار تراز يا سطح، احکام و گزاره هاي هم جنس خود وجود دارد:
- نظريه ها[24] - قوانين[25] - مقادير مفهوم ها[26] - داده ها و اطلاعات آزمايشي[27] (نبوی، 1384، 89)
«پیروان این دو روش مدتی بر سر آنکه کدام روش انسان را به واقعیت ها نزدیکتر می کند در جدال بودند. آنچنان که بیشتر مواقع اینطور است که استدلال کامل و قانع کننده دریکی از طرفین این مجادله وجود نداشت و هریک از روش ها به نوبه ی خود دارای جنبه های مثبت و منفی می باشند. در نتیجه ی این جدال روشی، دانشمندان بر سر یک روش معقول تر به نام منطق تحقیق نوین به توافق رسیدند. بر اساس آن می بایست در هر تحقیق از هر دو روش استفاده نمود.»(رفیع پور، 1382، 9)
پس یکی دیگر از اقدامات چگونگی انجام یک تحقیق، بهره گیری از روش ترکیبی منطق تحقیق نوین می باشد که در آن به صورت خلاصه مراحل بیان مساله ، تعیین متغیرها و فرضیه ها به صورت قیاسی انجام می گیرد و مراحل بعدی مانند عملیاتی کردن مفاهیم، بکارگیری تکنیک های مناسب و... به روش استقرایی صورت می پذیرد.
سطوح روش شناسی
روش های تحقیق همان فنون و شیوه های مورد استفاده برای گرداوری داده ها و اطلاعات و همچنین تحلیل آنهاست. اما روش شناسی به معنای مباحث مربوط به چگونگی انجام پژوهش، بایدها و نبایدها، تحلیل انتقادی روش های پژوهش است. به عبارت دیگر به منطق تحقیق و چگونگی کسب و توجیه معرفت جدید مربوط می شود. مانند ملاحظات مربوط به چگونگی ساختن نظریه ها، آزمون نظریه ها، ترکیب روش های قیاسی، استقرایی و منطق نوین تلفیقی ، انواع تحقیقات، مکاتب عمده ی روش شناسی تحقیق و... می باشد.
مکاتب و مراحل عمده روش شناسی تحقیق
مکاتب عمده روش شناسی تحقیق به پنج مکتب تقسیم بندی شده اند که عبارتند از:
منابع
منبع اصلی:
سرایی، حسن (۱۳۸۸) جزوه درسی روش های تحقیق ۲، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران.
بیشتر مطالب این پست، برگرفته از فرمایشات دکتر حسن سرایی سرکلاس روش های تحقیق دکتری جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی سال ۱۳۸۸ می باشد. در مطلب دیگری نیز منبع را ذکر کرده ام اما لازم می دانم به این بهانه توضیح مختصری از زندگی نامه ی ایشان را برگرفته از سایت راسخون نقل کنم.
دكتر حسن سرايي در سال 1321 خورشيدي در شهر همدان به دنيا آمد.ايشان داراي دكتراي جامعهشناسي از دانشگاه شيكاگو آمريكا (1975) است.وي هم اكنون عضو هيئت علمي دانشگاه علامه طباطبايي مي باشد. در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات نیز تدریس دارند. كتاب "رگرسيون چند متغيري در پژوهش رفتاري" ترجمه حسن سرايي ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : جامعه شناسيتحصيلات رسمي و حرفه اي : حسن سرايي دورة تحصيلات ابتدايي و دبيرستاني را در زادگاه خود به پايان برد و وارد دانشگاه گرديد. او پس از طي دورة ليسانس از دانشگاه ابوريحان راهي آمريكا شد و در ادامة تحصيلات عالية دانشگاهي به دريافت درجات فوق ليسانس از دانشگاه ايلينوي جنوبي و دكتراي جامعهشناسي از دانشگاه شيكاگو (1975) نايل آمدفعاليتهاي ضمن تحصيل : حسن سرايي همزمان با تحصيل در دانشگاه شيكاگو، به مدت چهار سال در مركز مطالعات خانواده و اجتماع مشغول تدريس و تحقيق بوده است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسن سرايي پس از فراغت از تحصيل به ايران بازگشت و به كار تحقيق و تدريس در دانشگاه علامه طباطبايي پرداخت. او اكنون عضو هيأت علمي دانشكدة علوم اجتماعي در آن دانشگاه است.جوائز و نشانها : كتاب "رگرسيون چند متغيري در پژوهش رفتاري" ترجمه حسن سرايي ، در دوره ششم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.آثار : رگرسيون چند متغيري در پژوهش رفتاري، "نمونه گیری در تحقیق" ، " روش های مقدماتی تحلیل جمعیت، با تاکید بر باروری و مرگ و میر" ، روش های مقدماتی تحلیل جمعیت، با تاکید بر توزیع سنی" را به رشته تحریر درآورده اند و مقالات متعددی در نشریات علمی و تخصصی و پژوهشی منتشر کرده اند. هم چنین برخی از پایان نامه های تحت راهنمایی ایشان جایزه پژوهش برتر سال را اخذ کرده اند.
-نبوی،لطف الله؛(1384) مبانی منطق و روش شناسی،تهران، دفتر نشر آثار علمی دانشگاه تربیت مدرس
-كاظمي،عباس (1379) چگونه تحقيق كنيم ؟،تهران،نشر دانشگاه امام حسين
-آموزش منطق نوشته محسن غرویان چاپ انتشارات دارالعلم قم از صفحه 98 تا 144
-منطق صوري نوشته دكتر محمد خوانساري چاپ انتشارات آگاه صفحات 298تا 380
-منطق كاربردي نوشته علي اصغر خندان چاپ سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت)موسسه فرهنگي طه از صفحه 112 تا 169
-رفیع پور، فرامرز(1382) تکنیک های خاص تحقیق، تهران
[2] برای اطلاعات بیشتر به کتاب آموزش منطق نوشته محسن غرویان چاپ انتشارات دارالعلم قم از صفحه ۹۸ تا ۱۲۸ مراجعه شود
[4] براي كسب اطلاعات بيشتر در باره انواع قضيه در منطق مي توانندبه كتاب منطق صوري نوشته دكتر محمد خوانساري چاپ انتشارات آگاه صفحات 191تا 237مراجعه شود.
[11] در استدلال قياسي به محتوي هم توجه شده و راههاي ان در منطق تحت عنوان صناعات خمس (مهارت هاي پنج گانه در باره برهان ، جدل ، مغالطه ، خطابه و شعر ) شناخته شده اند.
[15] محمد خوانساری. منطق صوری. آگاه، ۱۳۸۶، ۹۷۸-۹۶۴-۴۱۶-۰۱۵-۸.
[16] عنوان مقاله : استدلال طبيعی : مرتضي مرديها، نامه علوم اجتماعی، شماره 29، 1385
[20] ریچارد جانسون با. ساختمانهای گسسته. ترجمهٔ حسین ابراهیمزاده قلزم. پنجم. چاپ اول، سیمای دانش، ۱۳۸۰.
[21] کلیات منطق، صفحه 86 / منطق مظفر، جلد2، صفحه 17 / کلیات منطق صوری، صفحه 301
[23] هندسه اقليدسي درعلم رياضيات مثالی از علوم قیاسی است که 465 قضيه از 5 اصل با استفاده از قواعد استنتاج منطقي استخراج شده است.