گزيده آثاردكتر علي شريعتي

نام كتاب:ديالكتيك

گردآوري شده : از آثار دكتر علي شريعتي

تهيه و تنظيم : از حميد رضا اسماعيلي

تاريخ چاپ : ديماه 1368

·              از سري كتابهاي آموزش ايدئولوژي

·              تلخیص از : ارسلان شيخي پژوهش 82

 

فهرست مطالب   

عنوان
زندگي نامه ي متفكر بزرگ اسلامي ايران / سوالهاي مطرح شده درين كتاب
مطالعه ي افكار فلسفي قرون جديد
ديالكتيك چگونه عقايد را بررسي و رسيدگي مي كند؟
تاريخچه ي تضاد ديالكتيكي
ماترياليسم ديالكتيكي
ديالكتيك چيست؟
فلسفه ي تاريخ
انسان شناسي
نقد و بررسي كتاب خلاصه شده   / منابع

 

بخشي از جملات برگزيده مطالب كتاب

 

‹‹ هبوط انسان باين معني كه انسان محكوم است كه در زمين با رنج و تلاش و جنگ زندگي كند تا خود را از گناه بشويد و به خدا بپيوندد اصل ديالكتيك انساني را نشان مي دهد ››.

 

‹‹ از قرآن چنين بر مي آيد كه انسان يك اراده ي آزاد و مسئول است در پايگاهي ميانه ي دو قطب متضاد – خدا و شيطان - ...››

 

 

‹‹ درد تفكر فلسفي يك درد تازه است. به ميزاني كه زندگي مرفه تر مي شود سوالات فلسفي جدّي تر مطرح مي گردد. ››

 

 

‹‹ تمام تاريخ اسلام،زرتشت،بودا و تائوئيسم بر اساس تضاد است.جنگ ميان دو قطب متضاد،كه تاريخ را مي سازد.انسان از روح خدا و لجن ساخته ميشود.تاريخ نيز متولد و جنگ آغاز مي شود و در طول تاريخ ادامه مي يابد تا به آخرالزمان مي رسد.اين ديالكتيك است. و... ››

 

 

برای تهیه فایل کامل این مطلب، لطفا اینجا را کلیک فرمایید. موفق باشید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


دكتر علي شريعتي در سال 1312 در روستاي مزينان از حوالي شهرستان سبزوار متولد شد. اجداد او همه از عالمان دين بوده اند  علي حساسيتهاي لطيف انساني و اقتدار روحي و صلاحيت عقيده اش را از مادرش به وديعه گرفته بود..... پس از اتمام تحصيلات مقدماتي در 16 سالگي سيكل اول دبيرستان (كلاس نهم نظام قديم) را به پايان رساند و وارد دانشسراي مقدماتي شد. ...... او در سال 1334 پس از تاسيس دانشكده علوم و ادبيات انساني مشهد وارد آن دانشكده شد. ـ آشنايي او با خانم پوران شريعت رضوي در دانشكده ادبيات منجر به ازدواج آن دو در سال 1337 مي گردد . و پس از چند ماه زندگي مشترك به علت موافقت با بورسيه تحصيلي او در اوايل خرداد ماه 1338 براي ادامه تحصيل راهي فرانسه مي شود... (او) در اروپا، به جمع جوانان نهضت ملي ايران پيوست و در فعاليتهاي سازمانهاي دانشجويي ايران در اروپا از جمله اتحاديه دانشجويان ايراني مقيم فرانسه و كنفد راسيون  دانشجويان ايراني خارج از كشور مي كرد. وي در سال 1963 از رساله خود نيز دفاع كرد و رسماً از دانشگاه با درجه دكتري يونيورسيتهفارغ التحصيل شد پس از مدتی او به همراه خانواده و سه فرزندش به ايران بازگشت و در مرز بازرگان توسط مأموران ساواك دستگير شد. از سال 1345 او به استاديار رشته تاريخ در دانشكده مشهد استخدام مي شود كتاب اسلام شناسي درسهاي دكتر در دانشكده ادبيات مشهد در سالهاي 46 ـ 1345  است توسط چند نفر از دانشجويان ضبط و پلي كپي شده بود و بعد توسط او تصحيح و به چاپ رسيد. همچنين در سال 1347 كتاب « كوير» را چاپ مي كند. دكتر شريعتي نهايتا در روز 26 ارديبهشت سال 1356 از ايران، به مقصد بلژيك هجرت كرد و پس از اقامتي سه روزه در بروكسل عازم انگلستان شد و در منزل يكي از بستگان نزديك همسر خود اقامت گزيد و پس از گذشت يك ماه در 29 خرداد همان سال به نحو مشكوك درگذشت و با مشورت استاد محمد تقي شريعتي و كمك دوستان و ياران او از جمله شهيد دكتر چمران و امام موسي صدر در جوار حرم مطهر حضرت زينب (س) در سوريه به خاك سپرده شد. مجموعه آثار:

      1-  براي خود، براي ما،‌ براي ديگ   2-  چه بايد كرد     3-  زن    4-  مذهب عليه مذهب    5-  جهانبيني ايدئولوژي               6  -  انسان     7-  انسان بي خود     8-  علي (ع)     9-  بازشناسي هويت ايراني اسلامي       10-روش شناخت اسلام             

11-ميعاد با ابراهيم 12-اسلام شناسي مشهد 13-ويژگيهاي قرون جديد 14-هنر  15-گفتگوهاي تنهاي  16 -نامه ها   17آثارگوناگون  18-فرهنگ لغات  19-پدر، مادر، ما متهميم!   20-يك جلوش تا بي نهايت صفر   21-با مخاطبهاي آشنا  22-خودسازي انقلاب     23-ابوذر  24-بازگشت  25  -ما و اقبال  26-حج  27-شيعه 28-نيايش  29-تشيع علوي، تشيع صفوي  30-جهت گيري طبقاتي اسلام  31-تاريخ تمدن جلد اول 32-تاريخ تمدن جلد دوم  33-هبوط در كوير  34-تاريخ اديان جلد اول  35-تاريخ اديان جلد دوم  36-اسلام شناسي دوره سه جلدي   37-حسين وارث آدم.

2- سوالهاي مطرح شده درين كتاب:

-  1  فلسفه ي علمي از ديدگاه يك متفكر اسلامي چگونه است؟

-  2  ديالكتيك به چه معني است؟

-  3  ديالكتيك چگونه عقايد را بررسي و رسيدگي مي كند؟

-  4  فلسفه ي تاريخ در مذاهب مختلف بر اساس چيست و چگونه است؟

-  5  تفكر (انسان جمع دو ضدين است) يعني چه؟

-  6  تفاوت فكر اسلامي و علوم اسلامي در چيست؟

 

3- مطالعه ي افكار فلسفي قرون جديد :

منظور از قرون جديد = شانزده تا بيست است.گرفتاري قرن شانزده و هفده = مبارزه فكري و علمي عليه قرون وسطا و كليسا( مخالفت با مذهب پاپ و نه مذهب مسيحي) بعد كه علم از كليسا خارج شد به دست طبقه ي روشنفكر(انتلكتوئل) مي افتد و بزرگ ترين حادثه در اينجا تغيير روش( متد) است. مثلاً متد قرآن خلاف كلي فكري ارسطوئي؛جزئي نگر است و پديده هاي عيني و انساني را مورد مطالعه قرار مي دهد. متد كپلر، گاليله و بيكن همه جزئي نگري است.مشاهده ، تجربه و مقايسه لازمه متد علمي جزئي نگرند. تغيير از متد قياس كلي نگر ارسطوئي به متد حس تجربي جزئي استقراء بيكن. چهره هاي تابناك فلسفي جديد يادآور آتن دوره ارسطو ، افلاطون ، اپيكور، لوسيپوس و دموكريت و... است. دكارت، هگل، نيچه، كانت، شيلر، برگون، دوركيم،باخ،ماركس،پلخانوف،ژان ژورس،ياسپوس،انگلس،كارل،سارتر،گنون،لايپ نيتز و...علم و علم پرستي ( سيانتيسم) به فلسفه حمله ور مي شود ولي به هر حال فلسفه ي جديد از انديشه محض حرف مي زند و به بزرگ ترين نيازهاي بشريت پاسخ مي دهد. چرا كه درد فلسفي يك درد تازه است كه در قالبهاي ماترياليسم ديالكتيكي،سوسياليسم،داروينيسم،فرويديسم،نسبيت و اگزستانسياليسم مطرح مي شود. اصولاً چهار رشته از فرهنگ بشري بزودي دچار عوام زدگي مي شوند:مذهب،سياست،علوم اجتماعي و هنر. ولي علم روش خاص خود را دارد. مثلاً سكسواليته ي فرويد كه( غريزه جنسي)ترجمه شده عبارت است از يك احساس لذت خاص روحي از تماس با ديگري. پدري هنگام مرگ آرزو دارد فرزندش را در‌ آغوش گيرد،اين يك احساس سكسوئل است.اما هر سكسوئلي جنسي نيست.مثل وقتي كه روي يك مخمل دست مي كشيم. پس درين روش جديد پسيكولوژي( معرفت شناسي با مايه هاي آسماني معنوي) كم كم تبديل به پسيكاناليزم ( تحليل حالات روحي و رواني با توجه به عقده ها و بيماري ها و حساسيت ها) مي شود. يعني تبديل معنويات اصيل انسان مانند محبت مادري،وطن،اخلاق و پرستش،عشق و... به عاديات علمي و تبديل معنويات مجرد به پديده هاي طبيعي مادي.( ر.ك ص 19 كتاب).

4- ديالكتيك چگونه عقايد را بررسي و رسيدگي مي كند؟

ديالكتيك به طرز كار ذهن كاري ندارد بلكه به عالم خارج از ذهن- واقعيت،پديده هاي هستي- كار دارد. هراكليتوس: در يك رود نمي توان دو بار وارد شد( زيرا نه رود همان رود و نه فرد همان فرد است) و اين اصل ديالكتيك است يعني تنها چيزي كه در جهان ثابت است،تغيير است.عامل آن هم تناقض و تضاد است به عنوان موتور طبيعت.مثلاً اتم جمع ضدين است( بار مثبت پروتون و بار منفي الكترون)

اين جهـان جنگست چون كل بنگري                         ذره ذره هـمچـو ديـن با كافـران

مـوج لشـكرهاي احـوالـت بـبـيـن                           هر يكي با ديگري در جنگ و كين

اصولاً فكر ديالكتيكي مبناي منطقي بينش شرقي و مذاهب شرقي است در حاليكه منطق دگماتيك و ثبوتي ارسطويي را اسلامي يا شرقي مي دانند.بهرحال جامعه بر اساس ديالكتيك نمي توانددر حالت كمون بماند و ضد كمون در خود به وجود مي اورد. با توجه به وجود دائم تغيير، با نگرش مادي به هسته ي اصلي ديالكتيك يعني اجتماع ضدين مي رسيم و از نظريه هاي عمده ايي كه بر آن شكل گرفته مي توان به سوسياليسم ماركس اشاره داشت.مر حله اي كه داراي اين خصوصيات است:

1- مالكيت ابزارتوليد و سرمايه و توزيع در اختيار جامعه است  2- از هر كس مطابق استعداد و به هركس  مطابق نيازش  3- جامعه اي فاقد طبقات    4- از ميان رفتن دولت. طبقه ي حاكم و محكوم – بعنوان ضدين- در نتيجه ي آگاهي طبقاتي تبديل به يك طبقه ي بي نياز به دستگاه دولتي است.( ر.ك ص 27 كتاب) .

5- تاريخچه ي تضاد ديالكتيك

اصل تضاد يك اصل مسلم و عام انساني است كه در امتداد زمان و اعصار چه در شرق و چه در غرب مطرح شده و تنها و تنها جائيكه براي اولين و آخرين بار منطق تضاد به ماديت و ماديگري وصل شده در ماركس و فقط شخص اوست. در قرآن نيز تمام تسلسل مفاهيم اعتقادي اجتماعي جهان شناسي تاريخ شناسي و انسان شناسي را مي شود با منطق تضاد و تقابل تعقيب كرد.مثلاً كافر و مؤمن،فجور و تقوي فألهمها فجورها و تقويها .

سابقه اش در تاريخ بر مي گردد به هابيل و قابيل،در قرآن به آدم و ابليس،در يونان به هراكليتوس،در آلمان به هگل و ماركس، و در شرق و اسلام به ابن سينا و ملاصدرا و... ( ر.ك ص 35 كتاب).

6- ماترياليسم ديالكتيك

دو نوع ماترياليسم وجود دارد B كلاسيك ، مدرن. وجه اشتراك آنها= انحصار عالم هستي فيزيكي و حياتي به ماده جامد محسوس و نفي اصالت هر چه غير مادي و ماورائي است. لوس بوس و دموكريت از ماترياليست هاي معروف يونان بودند.مذهب ماترياليسم در گذشته ضعيف مينمود ولي در قرن 19 به شدت رشد كرد.چرا؟

علم با تمام قدرت خود را از مذهب جدا ساخت و ماترياليسم كه جزو فلسفه بود با علوم همدست شد و بر‌آن تكيه كرد و علم آنرا بقدري رشد داد كه بزرگ ترين ضربه را به ماوراءالطبيعه زد و حتي ملاك بزرگ ترين نهضت هاي قرن 19 و 20 شد. سه عامل مهم آنرا در عصر جديد رواج داد:

1- بيزاري از كليسا    2- انحصار علوم در شناخت و تحليل ماده و انصرافش از روح و خدا و جهان ديگرو...

3- تناسب ماترياليسم با جهان بيني قرون جديد و رفتن زندگي به طرف آنچه موجود است نه آنچه بايد باشد. يعني گسترش بينش بورژوازي كه اقتصاد را مذهب انسان ساخت.نيمه دوم قرن 19 هنگام اوج ظهور ماركسيسم – بزرگ ترين و نيرومندترين مكتب ماترياليسم- است. كاري كه ماترياليسم را ازيني كه بود قوي تر هم كرد پيوند آن توسط ماركس به منطق ديالكتيك بود. ماركس يك مولف هوشيار و قوي است كه مفهوم طبقه ي اجتماعي از سن سيمون،نفي مالكيت عمومي از سوسياليستها،ماترياليسم را از فوير باخ گرفت و با ديالكتيك استادش هگل پيوند داد و گفت: ماترياليسم يعني فلسفه اصالت ماده و تحليل همه ي پديده هاي انساني و طبيعي بر اساس انحصار ماده با متد ديالكتيك كه قانون عام حركت ماده عيني است. چيزي كه سبب جهان شمولي آن شد پشتيباني آن از سوسياليسم و مبارزات كارگري و گرايش نيرومند چپ غربي بود.ص42 .

7- ديالكتيك چيست؟

از كلمه ي ديالوك و ديالكت به معناي گفتن و نطق مي آيد به معني كلام اسلامي خودمان.در برابر منطق كه ترجمه ي لوژيك است. معني اصطلاحي آن= رسيدن به حقايق و اثبات هدف از طريق كشف و تعقيب تناقض ها در فكر و سخن. مشهورترين مباحثه ديالكتيك روش سقراط است. ديالكتيك هگل = فهم پديده هاي عالم و فعل و انفعالات هستي بر اساس كشف قانون تناقض و تضاد و اعتقاد به اين اصل كه از جنگ ميان دو نقيض يك پديده تازه مي زايد.بنابرين بر يك ترياد (يعني سه پايه) مبتني است:

1- تز يا اصل   2- آنتي تز يا نقيض اصل    3- سنتز يا برآيند و نتيجه ي حاصل از جمع اين دو نقيض

اگر يك مفهوم ضد نداشته باشد،در خارج،واقعيت ندارد.ديالكتيك هر چيزي مرگ خودش را جبراً و دائماً در درون خودش دارد،مار در آستين مي پروراند.حتي به نظر من غالب شخصيتهاي انقلابي در دامن ارتجاع بزرگ مي شوند موسي در دامن فرعون،ابراهيم در دامن آزر بت تراش،بوداي ضد لذت و ثروت در خانواده پادشاه بنارس(قوم ساكي)، لائوتزه ي دنياگريز صوفي منش در طبقه ي اشراف چين،كاشات رياي هند و انگلس زاده ي سرمايه داري صنعتي،تولستوي از فئوداليسم،لنين و كاسترو از ميان نجبا و مالكان مزارع بزرگ پديد مي آيند.در نظام فئوداليسم مبتني بر توليد زراعي ( تز) يك نيروي ضد آن ( آنتي تز) رشد مي كند يعني طبقه ي متوسط كاسبكار و بارازي و شهري و بازرگان و اصناف( بورژوا) كه به ميزاني رشد مي كند فئوداليته را نفي ميكند تا وقتي كه نابودش مي سازد و خود با يك تكان و حمله شديد ( انقلاب) تبديل به طبقه ي حاكم و در نتيجه هيئت حاكمه را بدست مي گيرد( انقلاب كبير فرانسه) خود اين نظام ( كه خان رفته و حاجي آمده) باز تزي مي شود و كارگر به عنوان مار،يعني محكوم حاكميت طبقه ي كارگر پرولتر مي شود.فهم ديالكتيك مشكل است ولي وقتي آنرا درك كرديم گره از بسياري مشكلات فكري گشوده مي شود.

8- فلسفه ي تاريخ

در انسان تضاد فطري و تاريخي است و در تاريخ تضاد طبقاتي است.تاريخ با تضاد طبقاتي شروع مي شود و جنگ تاريخي بر اساس وراثت تاريخي ادامه پيدا مي كند.در فلسفه تاريخ جامعه است كه در زمان حركت مي كند باين ترتيب دو طبقه متضاد وجود دارد Ã 1- مردم يا ناس 2- طبقه ي زر و زور و مذهب يا ملأ و

مترف و راهب. جنگ توحيد در طول تاريخ جنگ ناس بوده براي ايجاد وحدت نژادي و طبقاتي ،جنگ شرك جنگ طبقه ي حاكم براي تحقق و تداوم تضاد طبقاتي و تثبيت موقعيت خود.يعني جنگ مذهب عليه مذهب. هميشه هم بين شرك و مذهب نيست گاهي بين اسلام حاكم و اسلام محكوم است زيرا كسي كه علي را محكوم مي كند هماني است كه مشرك را ميكشد،مسجد مي سازد.سرآغاز جنگ و تضاد تاريخي جريان هابيل و قابيل است.تمام صحنه ي تاريخ از آغاز تا آخر زمان صحنه ي جنگ است.اين ديالكتيك است. در تائوئيسم و فرهنگ چيني تمام اشيا بر اساس (يانگ) و (يين) در جنگي دائمي شكل مي گيرند.قطعه چوبي را در نظر بگيريد كه چون بر زمينش فرو مي كنيم از آسمان باران و آفتاب مي گيرد و سبز مي شود،اين يين است كه يانگ را از آسمان مي پذيرد و بعد به گل و ميوه اي مينشيند كه نتيجه ي آويز يانگ و يين است. دو نيروي متضادند كه در متن همه اشياء نهفته اند و هر شيئي درگير جنگي است در درون خودش.رك ص160

9- انسان شناسي

چيزي كه به يك نسبت بد است به نسبتي ديگر خوب است.انسان از يك جهت لجن ( خلق الانسان من طين/ حمأمسنون)است و از سوي ديگر روح خدا( نفخت فيه من روحي)ست.تركيب دو در يك.انسان تعريف مشخصي ندارد.اين تركيب يك صيرورت است.از لجن و روح.پس خودش چيست؟هيچ! يك انتخاب،يك جهاد،يك مبارزه،يك شدن.سخن قرآن از روح خدا و گِل متعفن سمبوليك است و به همان معني است كه پاسكال مي خواهد در اثري بنام دو بي نهايت Deux Infinis تفسير كند: « انسان موجودي است در ميانه دو بي نهايت،بي نهايت حقير و ضعيف و بي نهايت عظيم و شكوهمند.» وضع انسان ( آنچه اگزستانسياليسم بر آن تكيه دارد نيز situation romaine همانند فطرت او توجيه ديگري از تركيب ثنوي خلقت اوست.از قرآن چنين بر مي‌‌آيد كه انسان يك اراده آزاد و مسئول است در پايگاهي ميانه ي دو قطب متضاد يعني خدا و شيطان.جمع اين دو تز و آنتي تز، حركت را در او ايجاد كرده و يك حركت ديالكتيكي جبري تكاملي را و مبارزه ي مداوم ميان دو قطب متناقض در (ذات) و در (زندگي) انسان را.

خدا يا روح خدا كه مظهر زيبايي،عدالت،قدرت،مهر و رحمت،استقلال و حاكميت،جاودانگي است در انسان استعدادي است و جاذبه اي كه او را به سوي قله مي كشاند،به سوي پرورش يافتن بر اخلاق خدا،تا جايي كه فرشتگان مقرب در برابرش سر تسليم بر خاك مي نهند.امانتدار و جانشين او در زمين مي شود.هجرت مدام از خويشتن لجني خويش تا خويشتن خدائي اش.اين انسان است= جمع ضدين،موجودي ديالكتيكي،اعجوبه اي ثنوي.اينجاست كه انا لله و انا اليه راجعون مرگ معني نميكنم رفتن از يك عالمي در درون به عالم ديگر. اين راه رفتن مذهب نام دارد،مذهب هدف نيست بلكه وسيله ي رسيدن است.تمام بدبختيهاي متعصبانه از اين است كه مذهب را هدف كرده اند.شما جاده را هدف كنيد،گلكاري و اسفالت و آذين بنديش كنيد،صدها سال نسل به نسل رويش كار كنيد،با هر كه چپ بدان نگاه كرد بجنگيد،هميشه رويش قدم بزنيد و بحث كنيد، چه خواهيد شد؟ گمراه.بقيه ي اصطلاحات ديني هم به نوعي معني راه و روش رفتن مي دهد مانند سلك، شرع،طريقت،صراط،مذهب،امت،دين و...در آخر بحثمان مجموعه عناصري كه براي تعريف انسان از قصه ي آدم برمي آيد را به عنوان حسن ختام برميشماريم كه عبارتند از: تبعيدي،جمع ضدين،يك پديده ديالكتيكي، مسئول و متعهد،امانتدار.او مطرود و تبعيد با سه چهره ي عشق( حوا)عقل(شيطان)و عصيان(ميوه ممنوعه) با مأموريت جانشيني خدا به سوي تبعيدگاهش ( طبيعت) هبوط مي كند ودر نبرد دائمي خويش از لجن تا معراج به زندگي مي پردازد.(ر.ك ص 173 كتاب).

10- نقد و بررسي كتاب خلاصه شده  

10-1- محاسن —  با بياني شيوا و قلمي رسا ضمن آوردن مثالهايي عيني مسئله ي مورد بحث را كاملاً حلاجي و قابل هضم مي كند.

- ديدي انتقادي و خلاقانه در نوشته هايشان مشهود است كه با استناد به آيات و روايات آن را مي آرايد.

- با تسلط كاملي كه بر موضوع دارند در ذهن شنونده يا خواننده اش جاي هيچ شك و شبه اي را باقي نمي گذارد.

- اغلب مجدانه تلاش مي كند كه از جانبداري و تعصب و قضاوت در مباحث علمي اش بپرهيزد.

10- 2- معايب كتاب ˜  با اذعان به اينكه در حدي نيستم كه بتوانم بر مباحث كتاب اشكالي وارد نمايم ولي با اين وجود ذكر اين چند مورد را خالي از لطف نمي دانم.

- در كتاب مشخص نشده كه دقيقاً بحث ها را از چه منبعي استخراج يا نقل كرده اند.اگر در آخر هر بحث ارجاعي مي دادند براي علاقمندان بهتر ميبود.

- آقاي شريعتي به نظر من بسياري از مسايل ديني و مذهبي را با آرا و افكار فلسفي و جامعه شناختي دانشمندان و متفكران غربي از جمله ماركس قاتي مي كند،مقايسه مي كند يا در بعضي تركيب مي كند كه اين سبب امتزاج و نوعي مغلطه كاري ميشود. مثلاً جامعه ايده آلي صدر اسلام ريشه در معنويت و جهان ماورايي دارد در حاليكه اتوپياي سوسياليستها ريشه در ماديت سكولاري دارد.

 

11- منابع مورد استفاده كتاب :

تاريخ تمدن

اسلام شناسي

زمينه شناخت قرآن

تاريخ اديان

نوار ديالكتيك حسينيه ارشاد   

دستنوشته هاي  شريعتي