روش تحقیق هفتم : تحلیل گفتمان(قسمت اول)
بین متن و جامعه حلقة رابطی وجود دارد و آن حلقه رابط فرهنگ است چرا که گفتمان نوعی کنش اجتماعی است.
کردار گفتمانی حدواسط میان متن و کردار اجتماعی است و با استفاده از آن مردم از زبان برای تولید ومصرف متن بهره می گیرند وبدان طریق متن به کردار اجتماعی شکل می دهد و همچنین از آن شکل می گیرد. درین تکنیک نیز تبیین و تبیین اجتماعی دخالت و حضور دارد به صورتی که هدف از مرحلة تبیین، توصیف گفتمان بعنوان بخشی از یک فرآیند اجتماعی است؛ تبیین گفتمان را بعنوان کنش اجتماعی توصیف می کند، و نشان میدهد که چگونه ساختارهای اجتماع گفتمان را تعیین می بخشند.با وجود منابع کمی که درین خصوص وجود دارد و با عنایت به بحث های مربوط به تحلیل محتوا به تشریح این روش می پردازیم.
*کلید واژه های بحث:
تحلیل گفتمان Discourse analysis ، تحلیل انتقادی گفتمان Critical Discourse analysis، متن، کردار گفتمانی ، کردار اجتماعی، توصیف، تفسیر، تبیین.
1- تاریخ و پیشینه ی این تکنیک :
تحلیل گفتمان( Discourse analysis ) که در زبان فارسی به « سخن کاوی»،« تحلیل کلام» و« تحلیل گفتار» نیز ترجمه شده است. یک گرایش مطالعاتی بین رشته ای است که از واسط دهه ی 1960 تا اواسط دهه ی 1970 در پی تغییرات گسترده ی علمی – معرفتی در رشته هایی چون انسان شناسی، قوم نگاری، جامعه شناسی خُرد و روانشناسی ادراکی و اجتماعی، شعر،معانی بیان، زبان شناسی، نشانه شناسی، و سایر رشته های علوم اجتماعی و انسانی علاقمند به مطالعات نظام مند ساختار و کارکرد و فرآیند تولید گفتار و نوشتار ظهور کرده است.
این گرایش، به دلیل بین رشته ای بودن، خیل زود بعنوان یکی از روش های کیفی در حوزه های مختلف علوم سیاسی، علوم اجتماعی، ارتباطات، و زبان شناسی انتقادی مورد استقبال واقع شد. اصطلاح تحلیل گفتمان نخستین بار در سال 1952در مقاله ای از زبان شناس معروف انگلیسی زلیک هریس بکار رفته است.
تحلیل گفتمان در زبان شناسی متوقف نماند. در مدت نسبتاً کوتاهی( نزدیک به دو دهه) این گرایش از زبان شناسی اجتماعی و زبان شناسی انتقادی، به همت متفکرانی چون میشل فوکو، ژاک دریدا، میشل پشو، و دیگر متفکران برجسته ی مغرب زمین وارد مطالعات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شد و شکل انتقادی به خود گرفت. این متفکران که تحلیل گفتمان را بیشتر در قالب تحلیل انتقادی گفتمان( Critical Discourse analysis ) بسط و گسترش دادند خود وامدار مکتب انتقادی فرانکفورت و وارثان مستقیم و غیرمستقیم آن در دهه ی 1960 مارکسیست های جدید، به ویژه گرامشی و پیروانش ساختار گرایانی چون آلتوسر و محققان مکتب فمنیسم بودند. مفهوم گفتمان، امروزه به صورت یکی از مفاهیم کلیدی و...
برای تهیه کامل این مطلب ، لطفا اینجا را کلیک فرمایید. باتشکر. موفق باشید
پرکاربرد در تفکر فلسفی،اجتماعی و سیاسی مغرب زمین درآمده و با مفاهیمی چون سلطه، زور، قدرت، مهاجرت، نژادپرستی، تبعیض جنسی، نابرابری قومی و غیره عجین گشته است.
مفهوم گفتمان و تحلیل انتقادی آن اینک با نام فوکو همراه شده است.»[1]
« بنیاد تحلیل انتقادی گفتمان را می توان در زبان شناسی انتقادی، که درا ثر پیشرو( زبان و کنترل 1979) نوشته ی مادلر، هاج، کرس و ترو شکل یافت، جستجو کرد. احتمالاً تحت تأثیر تحولات فرانسه در دهه ی هفتاد که به واسطه فوکو، پشو، و دیگران منجر به شکل گیری نگرش های جدید، زبان و گفتمان شد وهمچنین بعلت ناکارآمدی های نگرش های سنتی به تحلیل گفتمان در زبان شناسی، افراد فوق پایه های نگرش به زبان را بنا نهادند و نگرش خود را زبان شناسی انتقادی نامیدند.
پژوهشهای دیگری که در دهة هشتاد شکل گرفتند، از جمله هاج، و کرس( 1979) ون دایک، (1985)، فرکلاف( 1989)، و – وداک،(1989) منجر به بسط این نگرش جدید در قالب زبان شناسی انتقادی شد و بتدریج از ابتدای دهة نود به بعد اصطلاح تحلیل انتقادی گفتمان جای زبان شناسی انتقادی را گرفت.»[2]
« اگر بخواهیم تحلیل گفتمان را بعنوان روشی در پژوهش های علمی، اجتماعی، بکاربریم باید آن را از روشی کثرت گرا و چند رشته ای به روشهای میان رشته ای تبدیل کنیم و این مستلزم در گرفتن بحث ها ی عمیق تر بین حامیان و طرفداران رویکرد ها، رو شها، ونظریه های مختلف است. البته به یقین هدف این نیست که همة کارها را به یک شکل و قالب درآوریم، اما می خواهیم دست کم به برنامه ای مشترک، به عبارت دیگر به مبنایی برای اجماع و توافق بر سر مباحث اصلی نظری و روش شناختی در حوزه های علوم اجتماعی دست یابیم. بدون شک ماهیت و چیستی متن ها و تحلیل متن از مهمترین موضوع هایی است که همگان به روشن و مشخص شدن آن علاقمندند.»[3]
2- تعاریف:
2-1- رویکرد غیر انتقادی : « زبانشناسان در بحث از تحلیل گفتمان، دو دیدگاه را مطرح می کنند. نخست، دیدگاهی که تحلیل گفتمان رابررسی و تحلیل واحدهای بزرگتراز جمله تعریف می کند، دوم دیدگاهی که تحلیل گفتمان را تمرکز خاص بر چرایی و چگونگی استفاده از زبان می داند. دیدگاه اول، را که به شکل و صورت متنی توجه می کند، ساختارگرا و دیدگاه دوم را که به کارکرد متن توجه دارد، کارکرد گرا نامیده اند. اولی گفتمان را واحد مشخصی از زبان میداند که بزرگتر از جمله است و تحلیل گفتمان را تحلیل و بررسی این واحدها برمی شمارد، دومی تحلیل گفتمان را مطالعة جنبه های مختلف چگونگی استفاده از زبان می داند که برروی کارکرد های واحدهای زبانی متمرکز است. این عده اعمال و کردار مردم وهمچنین مقاصد معینی را که آنها در بکارگیری زبان بدان توجه دارند مدنظرقرار داده و سعی می کند معانی اجتماعی، فرهنگی و موقعیتی آنها را بشناسد.»[4]« زلیک هرس»(1952)
2-1-1- هریس دیدی صورت گرایانه به این معنا دارد. او تحلیل گفتمان را صرفاً نگاهی صورت گرایانه( و ساختار گرایانه) به جمله و متن برشمرد. او معتقد است بحث دربارة گفتمان را از دو بُعد می توان سامان داد: اول بسط رویه ها و روشهای معمول در زبان شناسی توصیفی و کاربرد آنها در سطح فراجمله( متن) ودوم رابطة بین اطلاعات زبانی و غیرزبانی مانند رابطة زبان، فرهنگ، محیط و اجتماع. در بُعد اول صرفاً اطلاعات زبانی مدنظر است، ولی در بُعد دوم اطلاعات غیرزبانی مثل فرهنگ، محیط و اجتماع که خارج از حیطة زبان شناسی است مدنظر قرار می گیرد.
2-1-2- «شیفرین و استابز» : باتکیه بر گسترة فراجمله ای تحیل گفتمان آن را چنین تعریف می کنند، تحلیل گفتمان،« میکوشد تانظام و آرایش فراجمله ای عناصر زبانی را مورد مطالعه قراردهد، بنابراین واحدهای زبانی نظیر تبادلات مکالمه ای یا متون نوشتاری را مورد بررسی قرار می دهد. براین اساس سخن کاوی] تحلیل گفتمان [ با کاربرد زبان در زمینه های اجتماعی بویژه با تعاملات یا مکالمات بین گویندگان سروکار دارد. [5]
2-2- رویکرد انتقادی
« رویکرد انتقادی در زبان شناسی و مطالعات پدیده های زبانی، به تبیین شیوه های شکل گیری اجتماعی اعمال گفتمانی ویا تأثیرات اجتماعی آنها توجه نداشته و صرفاً به بررسی توصیفی ساختار و کارکرد اعمال گفتمانی بسنده می کند. اما تحلیل انتقادی در بررسی پدیده های زمانی و اعمال گفتمانی به فرآیندهای ایدئولوژیک در گفتمان، روابط بین زبان و قدرت، ایدئولوژی زور، قدرت، سلطه ونابرابری در گفتمان توجه کرده و عناصر زبانی و غیرزبانی را به همراه دانش زمینه ای کنشگران هدف و موضوع مطالعه خود قرار می دهد.» [6]
« یکی از تفاوت های اساسی بین رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی و تحلیل گفتمان و صورت گرایی این است که زبان شناسی انتقادی، تحلیل گفتمان، و صورت گرایی را قسمتی از طرح خود برای بازسازی و صورت بندی مجدد جریان مسلط زبان شناسی بحساب می آورد، یعنی تحلیل گفتمان انتقادی در نظر دارد نگرش صورت گرایی را به مسائل اجتماعی ارتباط دهد وآن را بجایی سوق دهد که زبان شناسی را عنصری مسئول نسبت به مسائل اجتماعی و قوانین مرتبط به آن بداند.»[7]
2-2-1- « نورمن فرکلاف:گفتمان، کردار اجتماعی زبان»
نورمن فرکلاف که از ابتدای شکل گیری تحلیل انتقادی گفتمان از چهره های فعال و شاخص آن بوده است، در مقایسه با دیگر تحلیل گرایان انتقادی گفتمان، منسجم ترین، جامع تری، و پرطرفدارترین نظریه را تدوین کرده است. فرکلاف( 1989) رویکردش را مطالعة انتقادی زبان می نامد و هدفش را این چنین بیان می کند:
هدف کاربردی تر کمک به افزایش هوشیاری نسبت به زبان و قدرت و بویژه نسبت به اینکه چگونه زبان درسلطة بعضی ها بر بعضی دیگر نقش دارد، است. با درنظر گرفتن توجه من به ایدئولوژی این بدان معناست که به مردم کمک کنیم تا بفهمند تا چه اندازه زبانشان مبتنی بر مفروضات عقل سلیم نیست و این که چگونه این مفروضات مبتنی برعقل سلیم از نظر ایدئولوژیک بوسیلة روابط قدرت شکل گرفته اند.
اگرچه فرکلاف دیدگاهی بدبینانه از زبان ارائه میدهد ولی سوژه را کاملاً گرفتار جبرگفتمانی نمی داند، بلکه معتقد است که انسان ظرفیت تغییر آنچه را که خود بوجود آورده است دارد. و درواقع« مقاومت وتحول نه تنها ممکن است بلکه همواره د رحال وقوع است. اما کارآمدی مقاومت وتحقق تحول بستگی به این دارد که مردم بجای تجربه ی صرف سلطه و نمودهای آن، یک هوشیاری انتقادی نسبت به آنها پیدا کند. بنابراین هدف کاربردی تر کمک به ارتقاء کلی هوشیاری نسبت به روابط اجتماعی سودجویانه از طریق متمرکزشدن بر زبان است.» [8]
« رویکرد انتقادی، مدعی است که گزاره های تلویحی طبیعی شده که منشی ایدئولوژیک دارند در گفتمان فراوان یافت می شوند و در تعیین جایگاه مردم بعنوان فاعلان اجتماعی، نقش ایفا می کنند. این گزاره های طبیعی شده نه تنها شامل جنبه های از معانی اندیشگانی اند( مثلاً شامل گزاره های تلویحی مورد نیاز برای درک پیوستگی منسجم جمله ها)، بلکه مثلاً متضمن مفروضاتی هم درباره ی روابط اجتماعی ای هستند که شالوده ی اعمال تعاملی اند( برای مثال، نظام نوبت گیری در گفتگو یا آداب نزاکت). این مفروضات کلاً طبیعی شده اند ومردم عموماً از وجود آنها بی خبرند: نه می دانند که چگونه آنها را در مورد ایشان بکار می برند و نه می دانند که خود چگونه آنها را درمورد دیگرن بکار می بندند. تأکید من بر گفتمان در چارچوب باز تولید اجتماعی روابط سلطه است.»[9]
رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف از لحاظ نظری رویکردی فرهنگی به جامعه شناختی است. چرا که از نطر او آن چه فضای خالی بین متن و جامعه را پر می کند فرهنگ است.
2-2-2- اصول رویکرد های تحلیل گفتمان انتقادی : بطور کلی می توان گفت کلیة رویکرد های تحلیل گفتمان انتقادی د راصول ذیل مشترک است.
- روابط قدرت و سلطه عملی گفتمانی است.
- تحلیل گفتمان انتقادی به بررسی مشکلات اجتماعی می پردازد.
- گفتمان نقش ایدئولوژیک دارد، و ایدئولوژی نیز گفتمان را شکل می بخشد.
- فرهنگ و جامعه بوسیله گفتمان ساخته می شود.
- تحلیل گفتمان امری تفسیری و تبیینی است.
- تحلیل گفتمان انتقادی نوعی تحلیل ایدئولوژیکی از متون است.
- کاربرد خنثای زبان وجود ندارد، کلیة متون دارای انگیزه و بار ایدئولوژیکی هستند.»[10]
گفتمان کاوی انتقادی اگر قادر باشد، تفسیری از نقش زبان، کاربرد زبان،گفتمان یا رویدادهای ارتباطی در باز تولید سلطه و نابرابری بدست دهد، می تواند در تحلیل های انتقادی سیاسی یا اجتماعی جایگاه مهمی بدست آورد. گفتمان در دو بُعد متضمن سلطه است یکی از طریق اعمال سلطه در گفتار و نوشتار در بافت های مشخص ودیگری از طریق نفوذ غیرمستقیم گفتمان در اذهان دیگران.» [11]
3- مراحل کلی تحلیل گفتمان
« گفتمان را می توان در سطوح مختلف مورد بررسی قرار داد. می توان مانند فوکو در دیرینه شناسی و تبارشناسی دانش و یا مانند هابرماس در نقد مدرنیته، گفتمان را در وسیعترین معنای قابل انتزاع، مورد تحلیل و بررسی قرار داد. در اینجا از تحلیل گفتمان به مثابه یک تکنیک مانند سایر تکنیک های تحلیل در علوم اجتماعی یاد می کنیم.
3-1- چارچوب نظری : نخستین شرط ضروری برای تحلیل گفتمان تعیین چارچوب نظری است. این امر نیز بعد از یک مطالعة مقدماتی یا زمینه ای برای محقق حاصل می شود. محقق متغیرهای خود را به شاخص ها و ابعاد کوچکتر تقسیم می کند وبدنبال جمع آوری مطالب می رود.» [12]
3-2- نمونه: « یک برنامة پژوهشی« عقلایی» برنامه ای است که پیشرفتی نظامند را دردانش ودرک ما از قلمرو مورد نظر که در اینجا گفتمان است، امکان پذیر می سازد، با فرض این نکته که، دراصل داده های ممکن بی شمارند، د رچنان برنامه هایی باید نمونه گیری بر مبنای اصولی انجام شود. تا هنگامی که تحلیل گران گفتمان نمونه های خود را چونان اشیاء طبیعی می نگرند، یعنی تا هنگامی که تکه های گفتمان، با بی توجهی یا کم توجهی به جایگاه آنها درقالب های نهادیشان، مورد تحلیل قرار می گیرند به هیچ روی نمونه گیری اصولی امکان نخواهد داشت.
* نمونه گیری اصولی ، مستلزم آن است که دست کم موارد زیر رعایت شوند:
الف: توصیف جامعه شناختی نهاد مربوطه ، رابطه ای نهاد مربوطه با سایر نهادها، در صورت بندی اجتماعی و رابطه ی بین نیروهای درون آن.
ب: توصیف« نظم گفتمان» در نهاد موردنظر، توصیف صورت بندی های ایدئولوژیک، گفتمانی آن و ربط مبتنی بر سلطه در بین آنها
ج: با توجه به پیوند های بین الف و ب، توصیف قوم نگارانه ای هر یک از این صورت بندیها. تنها با در اختیار داشتن این اطلاعات است که می توان تعامل هایی را جهت گردآوری وتحلیل مشخص کرد،تعامل هایی که نماینده ی طیفی از صورت بندی های ایدئولوژیک- گفتمانی و رخداد های کلامی، و«گره گاههای» تعاملی که بویژه از نظر تنش بین صورت بندی ها یا فاعلان اهمیت دارند، وغیره باشند. به کمک این روش، در ک نظام یافته ای از کارکرد گفتمان در نهادها و دگرگونی نهادی، میسر خواهد شد.» [13]
3-3- واحد تحلیل: واحد تحلیل د رتحلیل گفتمان فراتر از کلمه است، برحسب موضوع مورد بررسی وبرحسب متغیرها و شاخص های تحقیق، واحد تحلیل می تواند یک جمله، عبارت، بند، پارگراف، صفحه، سرمقاله، مقاله،سخنرانی، و ...... باشد.
3-4- طبقه بندی مطالب جمع آوری شده: مطالب را مطابق فرضیه های تحقیق د رمقولات یا طبقات متفاوت دسته بندی می کنیم. طبقه بندی مطالب و یادداشت ها درتحلیل گفتمان نیز مانند دیگر تکنیک های تحقیق بایستی دقیقاً مبتنی بر شاخص ها ومتغیرهای فرضیات و اهداف تحقیق باشد. افزون بر این خود طبقات نیز بایستی روشن، دقیق، کامل، متمایز و ..... باشد
3-5- پردازش داده ها: محقق می تواند داده ها را کدگذاری نموده به صورت کمی در آورد و با استفاده از روش های رایج رایانه ای آنها را پردازش نماید.
نهایتاً محقق با مراجعه به اصول و قواعد تحلیل گفتمان، به تحلیل مطالب می پردازد. این تحلیل می تواند ناظر بر چند سطح، یعنی سطح توصیفی که صرفاً به تحلیل متن می پردازد، سطح تفسیری که به تحلیل فرآیند ها می پردازد و سطح تبیینی که درواقع تحلیل اجتماعی است، باشد.»[14]
4- ابزار
« از لحاظ روش شناختی تحلیل گفتمان انتقادی از گشتارها، فرآیند مجهول سازی، گفتار مستقیم و غیرمستقیم، ساخت نقدی بعنوان مقوله ای معنایی نه نحوی، فرآیند اسم سازی، گزینش های لغوی، انواع انسجام و ساخت وجهی استفاده می کند. بعبارت دیگر می توان گفت که این رویکرد از ابزارها و مفاهیم زبان شناسی صورت گرا و نقش گرا بخصوص دستور مدل نظام مند هالیدی برای تبیین ایدئولوژی های پنهان و منابع قدرت در پشت متون زبانی بهره می گیرد.» [15]
در تحلیل گفتمان ارتباط بین ساختارهای گفتمان مدار دیدگاههای اجتماعی حاکم بر تولید گفتمان بررسی ، توصیف وتوجیه می شوند. همه اجزای صوتی، واژگانی و نحوی زبان خواه ناخواه به نوعی با دیدگاه ویژه ای مرتبط هستند. ولی بعضی از این ساختار ها برجستگی بیشتری دارند.
* چهار ساختار گفتمان مدار زبان شناختی برجسته عبارتند از:
4-1-گزینش لغات و تعبیرات خاص( نام دهی)
انتخاب وکاربرد نام برای افراد، اشیاء و فعالیت ها منعکس کننده دیدگاه خاصی است که می تواند بار منفی یا مثبت داشته باشد.
4-2- فرآیند اسم سازی: بسیاری از اوقات در بیان انجام عمل توسط فعل از مصدر یا حاصل مصدر و یا به تعبیر دیگر از عبارت اسم شده جمله یا فعل استفاده می کنیم. با اسم سازی گویندگان می توانند زمان و شیوة انجام عمل را که از لوازم جمله یا فعل است مکتوم دارند.
4-3- بکارگیری مجهول در برابر معلوم یا برعکس
4-4- بهره گیری ازالگوهای متفاوت جمله(جملات کنشی، ربطی، وصفی ، اسنادی و...) هرکدام دارای تعبیرات خاص خود هستند.[16]
5- تحلیل درچارچوب نظریه فرکلاف
« برای هر گونه تحلیلی، در چارچوب نظریه فرکلاف، دو جنبه را بایدمدنظر قرار داد. رویداد ارتباطی ونظم گفتمان یک رویداد ارتباطی نمونه ای ازکاربرد زبان است( فرکلاف1995 ب). مثلاً یک سرمقاله یا داستان خبری در روزنامه، یک گزارش ویدئویی و یا یک سخنرانی سیاسی و مانند آن هر کدام یک رویداد ارتباطی اند. نظم گفتمان به ترکیب بندی گونه های گفتمانی در یک نهاد اجتماعی یا یک حوزة اجتماعی باز می گردد.
گونه های گفتمانی خود شامل گفتمان ها و انواع می شود. یک نوع کاربرد خاص زبان است که در شکل دهی به بخشی از یک کردار اجتماعی ویژه نقش دارد.
بعضی از انواع عبارتند از: مصاحبه، خبر و تبلیغات. ولی نظم گفتمان سطحی بالاتر از انواع است. بطور مثال نظم گفتمان رسانه خود شامل این گوناگونی می شود. در درون یک نظم گفتمانی کردارهای گفتمانی ویژه ای وجود دارند که بواسطة آنها متن وگفتار تولید، مصرف و تعبیر می شوند. بر این اساس الگوی سرمایه ای فرکلاف را برای تحلیل انتقادی گفتمان میتوان به صورت زیر نشان داده :