از مُدیرتعاملی تا نماینده ی تناقض گو و فرماندار ...!

غفور شیخی (جامعه شناس و پژوهشگر)

 

الف-درآمد

اهمیت نظام آموزش و پرورش در همه ی ادیان، ادبیات، کشورها و حتّی اذهان اشخاص و افراد، مُحرز و مُبرز است. از این رو نوعِ مدیریت آن شایسته و بایسته است که دارای ویژگی های غالبیِ تعاملی، با درایت و حکمت، خلّاقیت مدار، فراجناحی و البته از موضع قدرتِ مشاوره ای و مشارکتی باشد تا این مجموعه بتواند نسلی متناسب و متوازن با اهداف و اغراض دینی و ملّی پرورش و آموزش دهد و بمثابه شهروند و خردمند، همزیستیِ مسالمت آمیز داشته باشند.

از این رو قاری برجسته ی کشوری در این مراسمِ تکریم و معارفه، آیه ی « هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ» را قرائت کرد که جایگاه و پایگاهِ آگاه و ناآگاه، متفاوت و متمایز است و این تنها خردمندان اند كه پندپذيرند.

 

ب-مدیر تعاملی

مدیر مودَع، استراتژی با تدبیر و کمافی السابق، تشکرآمیز و توأم با سعه ی صدری آموختنی از خود نشان داد و در بینابین لرزشِ احساسیِ صدای انسان دوستانه اش، عملکرد اجمالی دوران مدیریتش را با تمام فراز و فرودها بیان نمود. مجموعه اش را از حاشیه ها دور نگه داشت. اهل تعامل و مدارا و احتراز از واکنش سریع بود. تکریم ارباب رجوعش خاطره انگیز و خودرأی اواخری و چسبیدن به صندلی را نقاط ضعف می دانند امّا هوشیاری امام جمعه در مداحتِ پاکی و حمایتِ کاری و تلطیفِ ضمنیِ جلسه و پیشگیری از تنش و حاشیه مشهود بود.

بجستند از آن انجمن هر دوان...یکی پاک دل مَرد چیره‌زبان

بدان مرد باهوش و با رای و شرم ... بگفتند با لابه بسیار گرم

سخنان درّافشان و حاکی از تجربه ی اندوخته ی سالهای سابق و خاطرات لاحق آینه ی تمام نمای فرهنگیان، جناب شیربیگی بر ثقل و صفای آن افزود که فرهنگی، شهدِ هنگی و تاج سرهنگی و مایه ی برازندگی است و شهزادگانِ والا، تمنّا کرده اند که «به فرهنگیان ده مرا از نخست ... چو آموختم زند و استا درست».

 

پ-فرمانداری ...

در ادامه، شاگرد همین اساتیدِ سرد و گرم کشیده، دانه خورِ همین اداره ی دخالت چشیده، مدیونِ مساعدتِ همین مدیر جهت انتقال به پیام نور، در کسوت فرمانداری بر تارک اسبِ چموشِ سخن نشست. مشخص بود که استراتژی دیپلماتیک مدیر تودیع شده و فضای تلطیف شده و حضور اشخاص شناخته شده، انشای از قبل نوشته و بیخته شده ی وی را بر هم ریخته و سوخته است. از هر دری سخنی پراکنده فرمود. با پرش از مانعِ «ترکیبی یک گام» به تاثیر ساختار بر کردار، از « ترکیبی دو گام» به ضرورت پرورش سالم، از «اُکسر» به عدم کمترین دخالت در آموزش و پرورش، از « پلانک» به کلیدی ترین معضل استان آذربایجان غربی یعنی عدم وجود توسعه ی انسانی و بالاخره از مانع «دیوار» اخلاق پرید و فرمود: « له کردن فردی از سوی فرماندار و نماینده و مسئولین مثل له کردن یک پشه می ماند و چیز عجیب-غریبی نیست.» که قَمچی هم بر گردن و گُرده ی فضای مجازی و فعالان آن نیز کشید. حُضارِ مبهوت همه یک بدیگر نهادند روی ...کیست بی هنر مردِ پرخاشجوی؟ و مداوماً از ارتفاع و مسیر و روی دوش هم و آینده های روشن تر و فرهیختگانِ خاموش و درمان غوغاسالاران و اداره کردن یک نانوایی و غیره گفت و گفت و گفت تا سرانجام به قول قاآنی:

گَه‌رقص و گهی وَجد و‌ گهی خشم و گهی ناز ... الحق نتوان گفت که از عشوه چها کرد!

فرمانداری که نماینده ی دولت است، استاد دانشگاه است، ساکت و معصوم و مظلوم و بی اقتدار و حرف گوش کن و اهل تئوری و مشورت می نماید – ظاهراً- باید این فرموده ی مقام معظّم رهبری را پاسخگو باشد که « شما [مسئولان و کارگزاران] چگونه می‌خواهید محبّت و اطمینان مردم را جلب کنید؟...مگر مردم کورند؟...از هوشیارها هم هوشیارترند. اندازه نگهدارید... رعایت کنید.. (۲۳/۵/۱۳۷۰)» و می خواهید با هجمه و حمله بجای تقدیر و تشکّر، جلوی انتقادها و پیشنهادها و مطالبه ها را بگیرید؟ خوب به این توصیه ی بنیانگذار کبیر گوش فرا دهید (با هر دو گوش) که «در جمهوری اسلامی همه باید با انتقادها و طرح اشکالها راه را برای سعادت جامعه باز کنند» [صحیفه نور، ج ۱۴/ ص ۲۴۸]

کدام نماینده و مسئول می تواند ادعا کند که افراد این جامعه را مثل پشه له می کند؟ مگر شما را برای مدیریت و فرمانداری به خدمت گماشته اند یا برای پشه له کُنی؟!

به فرموده ی خاقانی (که امیدوارم بتوانید معنی اش را درک فرمایید!)

مَده به خود رضای آن که بَد کنی بجای آن ... که با تو داشت رایِ آن که نگذرد ز رای تو

این لحن و کلام، در شأن و مقام، برای آن مَکین و مکان، آن هم در این نظام، بسی دور است از ادب و احترام.

کسب استقلال می خواهید بکنید که دیگر نگویند زیردست فلان بن فلان است و اقتدار ندارد و... با پرخاشگری و سوءاستفاده از قدرت محوّله ی امانتی، میّسر و صلاح نیست بلکه بهتر است با خدمتگزاری شایسته، تکریم مردمِ زیرفشار و همیشه در صحنه، برجای گذاشتن آثار ماندگار، احداث باقیات الصالحات، بهره برداری پروژه ها، انتشار رأفت و جایگزینیِ عداوت با اخوّت، جذب سرمایه گذار و... برای خود کسب اعتبار و خیرات نمایید. مِن باب این انتقادات و ارائه ی راهکارها هم تشکری نمی خواهیم چرا که قرآن می فرماید: «فَذَکِّر اِن نَّفَعَتِ الذِّکری» و توصیه ی اکید هم شده که «باید‌ از سخنِ درشت خیرخواهان نرنجیم؛ یکی از راههای سلامت این است.کسی که می‌دانید قصد عناد و دشمنی ندارد، ولو با لحن درشتی هم حرف می‌زند، از او نباید واقعاً برنجید. به سخن نرم و دلنشین چاپلوسان هم دل نسپرید. اگر ما این را رعایت کنیم، به نظر من خیلی به سود ماست» [بیانات رهبری در دیدار اعضای هیأت دولت‌‌، ۱۷/۰۷/۱۳۸۴]

 

ت-نماینده ی تناقُض گو

ادامه ی کار با سخنرانی نماینده ی محترم چنین پیش رفت که همواره وی در تلاشِ تلطیفِ جوّ و فضا بودند. گویا می دانست فرماندار با تدبیرش چه گندی زده است. تناقض گویی در بیانات، بارزترین پالس هایی بود که از آینه ی وجود مبارک وی متصاعد و متباعد می شد. در فیلم موجودِ ستاد تبلیغاتی آقای روحانی گفتند که چندسال است می خواهند مدیر آموزش و پرورش را بردارند، نمی شود که نمی شود و در آغاز این سخن بسی اظهار تالّف پیشین و تکلّف پسین و تاسف حزین کردند که مدیری چنان بوده و چنین است و سرمایه ای سنگین.

چون باد بدو درنگرد، دلش بسوزد ... با کینه ی دیرینه ازو کینه نتوزد

گاهی بکُشد مشعله گاهی بفروزد ... گاهی بدرد پیرهن و گاه بدوزد (منوچهری)

از عدم دخالت در امور آموزش و پرورش گفتند که گویا حضار، فرهنگی نبوده و نیستند و اصلاً نمی دانند که مدیریت ها، معاونت ها، کارشناس مسئول ها، آبدارچی ها و حتی مبصر کلاس ها از گزند سفارش و سمّ روابط و گاز آن پشه ی صدرالاشاره در امان نبوده و نیستند!

این لشکرکشی و چینش مهره ها و فتح مکان های سوق الجیشی از فرمانداری و شورای اسلامی– که به شدت در تلاش و قسم خوردن اند تا نگذارند برچسب عثمانیسم بخورند- گرفته تا آموزش و پرورش و روسای ادارات و اخیراً مظلوم نمایی دعوت از منتقدین مودب و گلکاری در فضای مجازی با ائتلاف عمومی و پنجاه کارگروه رنگارنگ، برای تسکینِ ترسی دردناک و عمیق از نتیجه ی انتخاباتِ مجلسِ پیش روی است که تبدیل به دادگاه این مجموعه و این طرز فکر شبه سرمایه داری و سلطه گری نامبارکِ چینه خور می شود.

کینه می‌ورزی و در دائره ی صِدقی... رهزنی میکنی و در رهِ ایمانی

تا کی این خام فریبی، تو نه یأجوجی ... چند بلعیدنِ مردم، تو نه ثُعبانی (پروین)

به فرموده ی آقای درویشی اگر این مدیر، چندان لایق و فایق است و چنان شایسته و بایسته است چرا چندماه مانده به بازنشستگی اش باید برکنار شود؟

اگر این مدیر توسط سفارش جانشینش و مدیرکل، با خواست خود کنار رفته است، مدیر جدید چرا باید این را در حق همکار چندین ساله اش بپذیرد؟ آیا جز این است مدیر جدید باید آن سبد را با خود به آموزش و پرورش بیاورد!

مردی، جلوی چشمان فرزند نوجوانش، پدر پیرش را در سبدی گذاشت و در مکانی دور تنها بجا گذاشت تا از شرّش خلاص شود. حینِ برگشت به خانه، فرزند نوجوان، سبد را از زیر پدربزرگ در آورد و می خواست با خود بیاورد. پدرش جویا شد که برای چه می خواهی؟ فرزند جواب می دهد که روزی من هم برای حمل و عزل تو لازمش خواهم داشت!

نماینده ی محترم از همکاری و هماهنگی و سرمایه های عظیم انسانی و نگرانی هایش از نظام آموزش و پرورش گفتند. اگر حاصل نظام آموزش و پرورش قبلی، این اساتید و بزرگسالان اینچنین اخلاق گرایی باشد جای هیچ نگرانی برای نسل بعدی نیست که دانش آموزِ فرزندِ طلاق و فقر در فلّوجه و قندهار هم بزرگ شود از شما کمتر نخواهد شد. اصل نگرانی، دست و دندان های تیزِ عفونت زده در گوشت و خون این سرزمینِ بی نظارت است. چه خدمتی انجام داده اید که نگران باشید نتیجه ندهد و تباه شود؟ چه عملکردی داشته اید که نگران باشید نسل بعدی پایبند کشور و مام میهن و انقلاب نباشد؟

چه پاسخی به این بیان قاطع و واقع گرایانه ی رهبری دارید که می فرماید:« مردم‌سالاری فقط این نیست که انسان تبلیغات و جنجال کند و بالاخره عده‌ای را به پای صندوق ها بکشاند و رأیی را از مردم بگیرد، بعد هم خداحافظ؛ هیچ کاری به کار مردم نداشته باشد! بعد از آن‌که این نیمه‌ی اول تحقق پیدا کرد، نوبت نیمه‌ی دوم است؛ نوبت پاسخگویی است. مردم حق دارند بعد از گذشت زمان معقولی، از مسؤولان هر یک از بخشها سؤال کنند که نتیجه‌ی کار شما چیست؟ ۱۳۷۹/۰۹/۱۲»

تناقض های بسیار دیگر را به سبب پرهیز از اطاله و ازاله، چنین موجز و معجِز عرض کنم که فرمودند نه سال خدمت ایشان و ما (بهره گیری از حُسن شهرت خدمت مدیر قبل در مقایسه با عمنکرد نه ساله ی خود)، اگر تودیع چنین پرتقدیر باشد ما هم به فکرش باشیم (اگر به فکر تودیع می بودید این لشکرکشی و پازل چینی را نمی کردید)، مدیرکل خودش آقای مام عزیزی را به ما توصیه و معرفی کرد (گویا دلسوزتر و بهتر از دیگران نقشه ی سلطه بر فرهنگیان برای رای آوری را می دانست!) و دهها مورد دیگر.

 

ث- جمع بندی

قَلّ و دَلَّ اینکه مدیریت شهر به شدت مریض و بیمار می نماید. از نهادهای امنیتی و نظارتی و مردمی خواهشمندیم برای حفظ آبروی دولت و نظام، برای ارتقای اعتماد عمومی و تزریق امید و نشاط به جامعه تلاش بیشتری بکنند. کاربران فضای مجازی، منتقدین متعهد، شهروندان محترم، فرهنگیان خویشتن دار و محجوب، برخی مسئولین زحمتکش و آگاه قابل تقدیر و تشکرند و قطعاً توهین و تخزیب و هجمه به هر نوعی از جانب هر کسی و به ویژه مسئولین، قابل پذیرش و اغماض چندباره نیست. این امکانات و فرصت ها در راستای اعتلا و پیشرفت کشور، متعلق به همه ی مردم است.

تعقّل و تدبّر در آیه ی مبارکه ی ذیل بمثابه تبرّک و تمسّک در این ایام میمون و مبروک، توصیه و تحلیه می شود که می فرماید:

وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ (سوره منافقون، 4)

چون آنان را ببینی جسم و ظاهرشان [از آراستگی و وقار] تو را به شگفت آورد، و اگر سخن گویند [به علت شیرینی و جذابیّت کلام] به سخنانشان گوش فرا می دهی [اما از پوچی باطن، سبک مغزی و دورویی] گویی چوب های خشکی هستند که به دیواری تکیه دارند [و در حقیقت اجسادی بی روح اند که در هیچ برنامه ای اطمینانی به آنان نیست، از شدت بزدلی] هر فریادی را به زیان خود می پندارند. اینان دشمن واقعی اند؛ از آنان بپرهیز؛ خدا آنان را بکشد؛ چگونه [با دیدن این همه دلایل روشن، از حق به باطل] منحرف می شوند.

منبع

-شیخی، غفور (1396) از مدیرتعاملی تا نماینده ی تناقض گو و فرماندار...، نشریه پیام بهاران، سال6، شماره 97، ص4

دانلود فایل word این مطلب