آلوده کردن فضای انتخابات 94 بوکان را خاتمه دهید
این جریان وقتی آغاز شد که عده ای از دوستان در منزل آقای عباسی (فرماندار سابق بوکان) مهمان بودند. بنده نیز دعوت بودم و در این مهمانی عصرانه حضور داشتم. جلسه متشکل از این افراد بود: عده ای از صاحبنظران بوکان (متشکل از ماموستا، فرهنگی، عضو شورای شهر و...)، عده ای از اصول گرایان شاهین دژ (متشکل از بازنشسته سپاه، فرهنگی، ...)، عده ای از فرمانداران سابق، نماینده مجلس، عده ای از مقامات استانی. جلسه برای هم اندیشی و دعوت به تشکیل تشکلی در خط ولایت و گرایش غالب اصول گرایی بود که دو کار و وظیفه عمده و اصلی مدنظر موسسان آن بیان شد: کار فرهنگی و کار سیاسی. از همان اول خاطرنشان شد که این تشکل صرفاً برای ورود به انتخابات نیست و تداوم خواهد داشت اما برای انتخابات برنامه ورود دارد و این در چارچوب قانون و زیر پرچم ولایت، بدون کوچک ترین تخلف و بداخلاقی صورت خواهد گرفت. منبع مالی این تشکل، تامین از همت اعضا درنظر گرفته شده و صراحتاً بیان شد که این تشکل و هدف به معنای کارکردن برای آقای احمدی نژاد یا شخص خاصی نیست. این کلیت بیانات این هیئت مهمانان استانی بود. آقای عباسی درخصوص آسیب شناسی انتخابات و عدم اجازه به نمایندگان درخصوص استفاده از امکانات دولتی فعلی برای تبلیغ زودهنگام ایراد سخنرانی کردند که بلافاصله با مخالفت دیگران روبرو شدند و بحث و بررسی جزئیات حوزه های انتخابی را موکول به جلسات خاص بعدی کردند و این عین عبارت دوستان بود که ما گرد هم نیامده ایم تا دادگاه اشخاص را برگزار کنیم. سپس سخنگوی هیئت شاهیندژ گلایه هایی از وضعیت عزل و نصب ها و نحوه رفتار با اصول گرایان در آن منطقه ارائه دادند. بعد عصرانه ای متشکل از گوجه، کوکی، آش محلی با نان و هندوانه و دوغ صرف شد (بخاطر این جزئیات را می نویسم چون گفته بودند عصرانه مفصل!). در کل این جلسه هیچ کسی (مسئول، معمم یا عادی) از هیچ شخص خاصی اسم نبرده یا غیبت و بدگویی کسی روی نداد. بعد از عصرانه، بنده عرایضی در شش هفت قسمت بیان داشتم مبنی بر اینکه چه اصول گرایان و چه اصلاح طلب ها وقتی در بوکان مسئولیت و قدرت را در اختیار داشته اند، نسبت به مردم و خدمت به بوکان کم لطفی ها کرده اند. برای بهتر شدن روال کار در راستای هدف مقدسی که دارند این پیشنهادها را گفتم که مبنی بودند بر جذب نیروهای جوان، تاکید بر استفاده از ظرفیت صداوسیمای استان، تقویت بُعد نظریه پردازی (چون معتقدم که بعد عملگرایی اصول گرایان قوی است چنان که بعد نظری اصلاح طلب ها قوی است) و بالاخره توجه به ذائقه اصلاح طلبی مناطق کردنشین که مورد توجه مهمانان و حاضران قرار گرفت.
لازم به ذکر است در جلسه خبرنگاران هم حضور داشتند. جلسه ای سرّی و محرمانه و غیرقانونی و غیرعادی نبود. سپس جلسه با صلوات و رد بدل کردن بعضی صحبت های دوسه نفره به پایان رسید. ما به منزل برگشتیم. شب آقای دکتر عثمانی با دو همراه عزیز دیگر، مهمان من بودند. البته چند روز پیش این زمان ملاقات هماهنگ شده بود و همزمانی آنها بی ارتباط است. هیچ بحثی از جلسه منزل آقای عباسی نشد. چه از جانب آقای دکتر و چه از جانب این آقای دکتر. این دیدار صرفاً بعد از حدود چهار سال جهت تجدید زیارت و دیدار بود و با سخنان زیبای همراهان، بیشتر به خوشی گذشت و با کمترین رنگ و بوی انتخاباتی به پایان رسید. چند روز بعد بر روی سایت ها مشاهده کردم که با آقای دکتر عثمانی درخصوص تحرکات انتخاباتی گروه آقای احمدی نژاد مصاحبه کرده اند. قسمتی از اظهارات ایشان مورد تائید بنده نیست. چون حقیقتاً آنچه که در آن جلسه روی داد مربوط به انتخابات نبود. مربوط به رئیس جمهور سابق نبود. مربوط به گزارش نویسی یا بدگویی از آقای دکتر عثمانی یا شخص دیگری نبود. جبهه گیری اصول گرا و اصلاح طلب نبود. تعیین فرد یا افرادی نامزد مجلس برای موردحمایت اصول گرایان واقع شدن نبود. هیچ کدام از نامزدهای احتمالی انتخابات پیش روی بوکان (مثلا آقای کریمی، زنده باد، منگور، مرزنگ، حسن زاده، محمدیان، فیضی، هوشیار، برزگر، حبیب زاده و...) هم آنجا تشریف نداشتند. اگر هم تشریف می داشتند به معنای منتسب کردن به جریان احمدی نژادی نیست. من که با تمام جریان های فکری، فرهنگی و سیاسی کشور و شهرم در حد توان در ارتباطم به این معنا نیست که وقتی در جلسه آقای عثمانی حضور داشته باشم پس جزو قسیمیون هستم یا در جلسه آقای عباسی حضور داشته باشم پس جزو عباسیون هستم. فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه.
بعد از این مصاحبه، آقای عباسی واکنش نشان داده و جریان را تا حدودی شفاف سازی کردند. آقای فیضی می ترسیدند از اینکه مردم فکر کنند وی منتسب به احمدی نژاد و عباسی است و از رأی هایش کاسته شود. عصر با بنده تماس گرفتند و طی پیاده روی مختصر، مانند روال مظلوم نمایی که دارند اظهار تاسف و مورد ظلم واقع شدن نمودند. عرض کردم مشکلی نیست جوابیه ای بنویسید و به مردم اطلاع دهید که حضور نداشته اید. هیچ چیز بهتر از صداقت و شجاعت در جریان خدمت به مردم خیر و مفید نیست. این کار را هم نکردند. سپس این قضیه بین سایت های وزین بوکان و دیگر شهرستان ها هم گسترش پیدا کرد (مانند روانگه، پیام بهاران، کانی پرس، زریان و...) و دوباره جوابیه و مصاحبه از جانب آقای دکتر عثمانی و حاج حسن عباسی رد و بدل شد. سخنان آقای عباسی بیشتر از سخنان آقای عثمانی صرفاً در خصوص آن جلسه و جریان های بعد از آن و اظهارات مربوط به آن، صحت دارد و بیشتر مورد تائید است. آن هم فقط به عنوان مهمانی که عیناً حضور داشته و ناظر بر اوضاع بودم. اما این روال و رفتار هر دو بزرگوار را به هیچ وجه تائید نمی کنم و نمی پسندم. (هرچند جسارت شهروند شاگردی در حال یادگیری است در حضور بزرگان و مشایخ و اساتید شهر).
این مردم و این شهر، درخور رفتارهای بس بزرگوارانه و عزتمندمنشانه شما بزرگان این شهر است. بزرگ نمایی کردن یک جلسه مهمانی و به حاشیه کشاندن آن یا بیان کردن جزئیات رفتاری و پیامک های دوران رفاقت تان و تحقیر و تزلزل شخصیتی و عقیدتی و... یا منتسب کردن بنده خدایی مظلوم به جریانی سیاسی و بزرگ کردن آن در شأن این مردم و تحصیل کرده ها و نخبگان آن نیست. این مردم از شعور سیاسی و فرهنگی بالایی برخوردارند و این طور فکر نکنید که در طول هشت سال فرمانداری، بوکان را مدینه فاضله کرده اید یا در طول هشت سال نمایندگی یک پروژه مفید برای بوکان جذب کرده اید. این روال بگومگو و آلوده کردن فضای انتخابات پیش رو و تسویه کردن خرده حساب های شخصی به نفع شهر و انتخاب شایسته برای مجلس نیست. این روال سنتی حاجیون، عثمانیون و عباسیون را با مناظره های روکردنی، رکیک گویی و بداخلاقی های انتخاباتی ادامه ندهید. اجازه دهید تا این شهرستان نفسی راحت و آسوده مبتنی بر تفاهم و دوستی و مودت و دور از اختلاف و چندچهره بازی بکشد. به خداوند علیم و عظیم قسم که یکی از عامل های اصلی عقب ماندگی این شهرستان سرافراز همین اخلاق نامناسب مدیریتی در طول این چندسال بوده است.
بس کنید این زیاده خواهی و منیت و دو به هم زنی و مقام طلبی را، بس کنید این طایفه گری و دندان کروچه کردن به همدیگر را، بس کنید این تهدید و تطمیع و لابی زدن ها و شبنامه نویسی ها را، بس کنید دامن زدن به این شرم و ننگ عقب ماندگی که مانند زگیلی بر پیشانی این شهر دهن کجی می کند. بس کنید این جو خفقان و پرونده سازی و اختلاف افکنی را. جلسه ای تشکیل شد. قانونی. در راستای خدمت به مرام و مقام ولایت. مصاحبه ای شد. در راستای شفاف سازی جریان انتخابات احمدی نژادی ها و اصول گرایان. دیگر خارج از این هیچی نیست. انگار هیچ مشکلی نداریم جز این مباحث پیش پا افتاده. انگار هیچ فشاری بر دوش این مردم نیست جز این مباحث پیش پا افتاده. انگار تمام طرح ها و پروژه هایمان به ثمر رسیده و کارناتمامی نداریم جز این مباحث پیش پا افتاده. انگار هیچ معضل و آسیب اجتماعی و خانوادگی و معیشتی نداریم جز این مباحث پیش پاافتاده. دیگران دست به دست هم می دهند تا شهر و دیارشان را آباد کنند، عیب و ایرادهای همدیگر را حتی الامکان بپوشانند، نقطه قوت ها را برجسته سازندو برای نقطه ضعف ها راهکار بیابند، اما ما تمام انرژی مان را صرف حاشیه سازی و شایعه پراکنی و چندچهره بازی می کنیم. مهاباد غرورآمیز، بحمدالله، گل سرسبد مناطق کردنشین شده است. سقز مهمان نواز، گام های بلندطبعانه توسعه را برداشته است. سردشت سرسبز و اشنویه غیور روی به عمران و تاکید بر نخبگان بومی و پتانسیل های گردشگری و مرزی و باغداری پیشرفته آورده اند. اورمیه با افتخار بر محور وحدت و همگرایی بین این همه تنوع می چرخد و با موج آبادانی اش می تازد. در مسیر میاندوآب به تبریز دهها پل و کیلومترها بزرگراه زده می شود ولی ما هنوز به قدرت حمایت از هم، عشق و محبت و صداقت و خدمت راستین، ایمان کافی و وافی نیاورده ایم.
در راستای روشنگری اوضاع و کنارزدن این گل آلودگی ها وظیفه خود می دانستم تااین نکات را یاداور شوم. بسیاری از موارد را هم حمل بر وظیفه رازداری و میزبانی یا مهمانی نگفته و نخواهم گفت. برای هر نوع جوابیه و فرمایش و انتقادی، مستدل و حضوری، اعلام آمادگی کامل هم می کنم.
پذیره گر شوی، خدمت گذاریم... هوای صحبت و پیوند داریم (پروین اعتصامی، عهد خونین)
برای سالم سازی فضای انتخابات پیش رو بنده دو کار انجام دادم. اول بیشتر نامزدهای احتمالی انتخابات پیش رو را به منزلم دعوت کردم. با هماهنگی تلفنی و حضوری خود آنها، دو روز قبل، زمان جلسه مشخص شد. هدف برایشان تشریح شد که هم اندیشی در خصوص رعایت اخلاق انتخاباتی و آشنایی با افکار یکدیگر است و لاغیر. دعوت را قبول کردند(بجز آقای حبیب زاده که فقط تلفنی از جلسه و دعوت مطلع شدند). حضار برای هریک مشخص بود. اما فقط آقای زنده باد تشریف آوردند و واقعاً زنده باد به جرأت و صداقتشان. آقای حبیب زاده فرمودند شیرازند. آقای منگور فرمودند سردشت اند. آقای هوشیار فرمودند میاندوآب اند. آقای کریمی فرمودند بوگه به سی اند. آقای فیضی فرمودند «سه ره خوشی اند» طبق معمول و... بعداً بنده را متهم به توطئه کردند. این آقایان اگر از اکنون نتوانند همدیگر را تحمل کنند، اگر نتوانند هم اندیشی کنند، اگر نتوانند اهدافشان را در راستای خدمت به مردم همسو کنند، چطور در آینده که قدرت در دست هر کدام باشد می توانند حضور دیگری را تحمل کنند؟!! دقیقاً می شود مثل زمان حال حاضر. این مردم حق دارند بدانند که در شهر چه می گذرد. کار دوم این بود که در جلسه ای با اصحاب رسانه (زریان، کانی پرس، صدای آشنا، جامعه کردستان و...) مهمان بودم و از همین جا کمال تشکر از زحمات تک تک شان را دارم. این عزیزان را دعوت کردم به دو مورد:
اول- همگرایی رسانه ها در صنف خود که آنها مدیریت فضای رسانه ای بکنند و صرفاً ابزار نباشند.
دوم- ناظر بر اخلاق انتخاباتی باشند و در همین راستا روشنگر و اطلاع رسان باشند نه صرفا مبلغ.
پیشنهاد
فرصت را مغتنم می شمارم و این دعوت و پیشنهاد را خدمت مردم و نخبگان و به ویژه صاحبنظران پیش کسوت عرض می کنم که بیایید و ستاد مردمی نظارت بر اخلاق انتخاباتی تشکیل دهیم. این ستاد قانونی، دارای منزلت اجتماعی و نقش کدخدامنشی و به ویژه داوری و نظارتی داشته باشد. از تمام اقشار به ویژه بزرگان شهر، حضور داشته باشند. پل ارتباطی بین مردم و مسئولین برای ارائه پیشنهادها و حل مشکلات باشند. دارای سایت و بیانیه باشد و جامعه کنونی را از این رکود و رخوت نسبی به سوی پویایی و مشارکت بیشتر یاریگر باشد. آرزوی توفیق روزافزون خدمت صادقین و صالحین را داریم و به امید کشوری آبادتر و جامعه ای امن و سالم تر و استانی همگراتر و شهرستانی توسعه یافته تر هستیم. من معتقدم بوکان، به زودی، انشاءالله، مسیر پیشرفت فوق العاده مبارکی را شروع و طی خواهد کرد.
علاقه ام به بحث های گروهی و تخصصی به ویژه حوزه ی جامعه شناسی و پژوهشگری است. از منتقدان گرامی درخواست دارم مرا یاری و راهنمایی فرمایند. متشکرم.