میانمایگی در مناطق کوردنشین ایران

غفور شیخی (جامعه شناس و پژوهشگر اجتماعی)

 

درآمد

میانمایگی (Mediocrity) تمایل یافتن جامعه به سوی میانگین موردپسند عموم و بروز و نشان دادن حالت ها، گفتارها و کردارهای متوسط الاحوال بودن است که در آن برجستگی های عام انسان ها در برابر یکدیگر، مسطح سازی می شود.کوتاه قد شدن خلاقیت ها، رویاها، اخلاقیات، همت و قیمت ها و حتی اختیارات وی به نفع مثل بعضی ها شدن است. جامعه ای سطحی، کوتاه مدت، حافظه ی ضعیف، بدون عمق، درگیر روزمرگی، احساس بی قدرتی، بدون افق و امید و خلاصه وضعیتی که در آن سعی می شود تا به بهانه های مختلف باکلاسی، مدرنیته، اخلاقیات حاکم بر شبکه های مجازی و رسانه های جمعی، غالب کرامات و برجستگی های انسانی تراش بخورد و صاف گردند.

نه چندان بزرگم

که کوچک بیابم خودم را

نه آنقدر کوچک

که خود را بزرگ...

گریز از میانمایگی

آرزویی بزرگ است؟

فتوره چی در موخره کتاب میانمایگی می نویسد:

میانمایگـی دشـمن معجـزه و کودکیسـت. نمی‌خواهـد هیـچ بخشـی از فرآینـد حیـات جمعـی، معجـزه‌گـون و جادویـی  و رازآلـود باشـد. می‌خواهـد از همـه چیـِز ایـن جهـان افسـون‌زدایی کنـد. پاسـخ همـه سـوالات را بدهـد. بگویـد «رهـرو آن اسـت کـه آهسـته و پیوسـته رود». بگویـد آرمانگرایـی خطرنـاک اسـت، ناشـناخته‌ها بیراهه‌انـد، خیـر و صـلاح در  تعـادل و تسـلیم و رضـا بـه وضـع موجـود اسـت. می‌گویــد نمی‌تــوان واقعیت‌ها را تغییر داد. می‌گویـد دسـت از شــور تغییر بكشـید، بــه ما بپیوندیــد! بــه مــا کـه صندلـی خـود را در «میانـه» گذاشـته‌ایم و آن را «اعتـدال» می‌نامیـم. نیرویـی خفقـان‌آور و سـرکوبگر و ... کـه  می‌خواهـد همـه چیـز در شـرایط معمـول و مطلـوب بـرای «معمولی‌هـا» و «متوسـط‌ها» باقـی بمانـد. نمی‌خواهـد «ریسـک» جـای «مـلال» را بگیـرد. نمی‌خواهـد کسـی بـه جـای «تفسـیر» بـه دنبـال «تغییـر» باشـد. بـرای او کودکـی تنهـا یكـی از مراحـل «رشـد» پیـش از بلـوغ اسـت کـه چـه بهتـر هـر چـه زودتـر بـه پایـان برسـد و بلـوغ و  طمانینـه و خوگیـری بـه وضـع و اوضـاع جـاری جایـش را بگیـرد. او از «تخیـل» و «رویـا» می‌ترسـد. می‌خواهـد همـه بـه همیـن کـه هسـت راضی باشـند. بـه ایـن معنـا، کودکـی را در مقـام مرحله‌ای کـه در آن ذهـن در پـی رویـا و تخیـل  اسـت، در حكـم یـک زنـگ خطـر می‌بینـد. او دشمنان‌اش را همه‌ی آنانی می‌داند که چونان کودکان در پی معجزه می‌گردند. او آرزو می‌کنـد کـه تمامـی راه‌هـای «نامتعـارف» تغییـر، شكسـت بخورنـد تـا حقانیـت مشـی اعتـدال و میانـه روی ثابـت شـود. شكسـت هـر انقـلاب، مـرگ زودرس هـر مجنـون و عاصـی، خیانـت هـر ثابـت قـدم، خـام شـدن هـر طغیانگـر  و ... تنها رویاییست که در سر میانمایگان چرخ می‌زند. ایـن متـن  تلاشـی بـرای دفـاع از کودکـی  و «معجـزه» بـود، آن‌ هـم در دورانـی کـه تنهـا رویـای مجاز، تسـلیم  شـدن  هـر چـه بیشـتر در برابـر «وضـع موجود» اسـت».

نیچه در «چنین گفت زرتشت» میانمایگی را توصیف می کند. او از مردمانی که «ترس» را «فضیلت» معرفی می‌کنند، سخن می‌گوید. از نیشخند زبونانه‌شان، از گرگ‌هایی که دست آموزند، آرام و رام‌اند و به چیزی یا کسی اعتراض ندارند، کنجکاو کشف هیچ رازی نیستند... مفتون ترس‌اند و نام‌اش را «درایت» می‌گذارند. آنان می‌گویند: «ما کُرسی خود را در میانه می‌نهیم، چندان دور از سلحشوران جان برکف و خوک‌های خرسند». این [صندلی را در میانه گذاشتن همان] میانمایگی است، هرچند آنرا اعتدال بنامند».

حوزه های غالب میانمایگی

این توضیحات و نقل قول ها برای درک مفهوم، ضروری بود اما ارتباط این مصطلح با وضعیت فعلی مناطق کوردنشین ایران در موارد بسیاری نهفته است:

الف- تاثیرگذاری احزاب اصولگرا و اصلاح طلب و انتخابات:

دیرزمانی است که اصولگرایی و اصلاح طلبی در مناطق کوردنشین به بهانه ی حزب گرایی و امتیازگیری از روسای مرکزنشین و سهیم شدن در بخشی از قدرت سیاسی، به ویژه در بحبوحه ی انتخابات – چه مجلس شورای اسلامی و چه ریاست جمهوری- موجبات ترشح بزاق فراوانی می شوند و در جامعه تب و انگیزه ایجاد می کنند و سپس با عدم پاسخگویی و محقق نشدن وعده ها، رویای تغییر و امید بهبودی و ریشه های اعتماد مردم به دولت ها را می خشکانند و این را تلقی می کنند که مردم ابزارند و این نشانه های تزریق و تمرین میانمایگی در جامعه است. شاید همین نگرش برای سایر مناطق غیرکوردنشین نیز متصور باشد اما حداقل این استدلال موجود است که این احزاب برای دست اندرکاران آنها وارداتی نیست.

برای خروج از این وضعیت نیاز به احزابی تغییرگرا، خدمتگزار، بومی و رویاپرداز و پرانگیزه است.

ب- توسعه، اشتغال و امنیت:

خرسند بودن به وضع موجود، به چاودادانه وه ی خدمات رسانی آب و گاز و تلفن و برق و غیره در عصر جنگ ستارگان آن هم با قیمت های نجومی، مقایسه کشور مستقل و ثروتمند ایران با شرایط ملل و دولی که در رتبه های پایین تر توسعه قرار دارند، منّت گذاشتن بابت امنیت و ایجاد شک و شبهه رسانه ای از بابت به خطر افتادن این امنیت، فرافکنی عدم ایجاد اشتغال و توصیه به شکرگزاری بجای چاره اندیشی و آتیه نگری مصلحت کشور و غیره که تمامی این موارد احساس بی قدرتی مردمی، ناکارامد بودن تلاش جمعی و به نوعی ناامیدی و ناکامی در آینده ی این مناطق را تداعی می کند.

برای خروج از این وضعیت نیاز به برجسته سازی توانمندی ها و نقاط قوت است. تلقین و تزریق شجاعتی قانونی و جمعی برای برون رفت از برخی ذهنیت های تفرقه انگیزانه، سنتی و روتین است.

پ-فرهنگ و زبان

آداب و رسوم کوردی، زبان مادری و فرهنگ مادی و غیرمادی مناطق کوردنشین به واسطه ی تسلط رسانه های غربی، تئوری هضم و جذب، آموزش رسمی و سهل انگاری محاوره ای دستخوش روزمرگی و تعویض اجزا و عناصر با جایگزین های غیرمتناسب شده است. به عنوان مثال نوعی تسلیم و عجز عمومی در قبال احیای زبان مادری و شک و تردید در به کار آمدن و کارایی آداب و رسوم کوردی برای مسائل و چالش ها و زندگی معاصر وجود دارد و این «قناعت و اکتفا به همین حد» و «فارسی صحبت کردن دختران باکلاس نمای کورد» «قبول رسومات غیرکوردی در جشن ها و تشییع ها و ...» نیز از نشانه های همین میانمایگی موجود است. بعضاً میانمایگی به فرومایگی نیز می انجامد و طبعاً برای کل کشور نیز مضر و مخرب است و انگیزه ها، امیدها، رویاها، خلاقیت ها و تغییرات را سست و تا حدودی غیرممکن می نمایاند.

برای خروج از این وضعیت نیاز به «به روزآوری فرهنگ» متناسب با نیازهای جامعه و فرصت دادن فرهنگ ملی به فرهنگ های دیگر به ویژه در نقاط اتصال و مشترکات است. تغییر مستلزم ارتقای ظرفیت و سعه ی صدر و داشتن صبر و برنامه است که هر کدام از این موارد در حین برون رفت جوامع مناطق کوردنشین از میانمایگی به نفع تاخت کشور به سوی ترقی و پیشرفت بیشتر و تسریع در فرایند توسعه ی پایدار است.

جمع بندی

میانمایگی هرچند رنگ و بوی روان شناسی اجتماعی دارد اما می تواند در قالب سیاسی-فرهنگی نیز بطور نامحسوس ظاهر گردد. این وضعیت، ریشه ی تغییر، انگیزه، ریسک و امیدبخشی را به نفع حفظ وضع موجود و نوعی تسلیم می خشکاند.

 

منبع:

-شیخی، غفور (1396) تهدید میانمایگی درمناطق کوردنشین ایران، نشریه ده نگی کوردستان، 23آبان ماه، ص2