تحلیل توسعه اجتماعی بوکان 1

غفور شیخی

 

الف- پنج قدم (شناخت واقعیت ها)

فضا و بستر شهرستان بوکان به نسبت گذشته و سایر شهرستان ها و جوامع اطراف، ترکیب و بافت و شرایط متفاوتی دارد که سبب شده به صورت خودجوش دارای پتانسیل ها، نقاط قوت عدیده و همچنین آسیب ها و نقاط قوت و شکاف های عمیق نیز گردد. اینکه این شهر ترکیبی از مردمان مهاجر است که در کنار هم زندگی شهری را شروع کرده اند به خودی خود چندان مشکل ساز نبوده و نیست. این ترکیب و همزیستی، همچنین بیانگر تعدد عقاید، انواع نگاه به زندگی، وجود استعدادهای مختلف مفید و مضر، اختلاف و حس رقابت و غیره نیز بوده است. اکثریت توزیع سنی جوان ومیانسال، نداشتن چشم انداز توسعه و الگوی شهروندی مناسب به ویژه در دهه اخیر، منفعت طلبی شخصی و جناحی عده ای از مسئولین و دست اندرکاران که به نوعی اشاعه فرهنگ سرمایه داری نیز بود مزید بر این دلایل شد تا قبل از اینکه این ناهمگونی ترکیب جمعیتی به درستی آموزش شهروندی، مسئولیت پذیری، تعهدگرایی و مطالبه گری را ببیند به عرصه خودخواهی و چندچهره گرایی بیفتد.

به زبان ساده تر، بیشتر مردمان آن برای پیشبرد منافع و اهداف و کارهای خود با هر نوع وسیله و روش و قانون گریزی مشکلی ندارند و آن را به نحوی، موجه می کنند. به عنوان مثال درکارهای شهرداری، بسیاری از همین مردمی که به فساد و رشوه و دزدی و غیره معترض اند وقتی کار و امور خودشان گیر کرد حاضر به سکوت، پرداخت رشوه، کارچاق کنی، توسل به برخی مسئولین دروغگو و تملّق افراد سودجو را به راحتی و در خفا انجام می دهند. سپس وقتی در جمع قرار گرفتند به همراه بقیه، انواع غرولند و اعتراض شفاهی و حتی جروبحث های طولانی را انجام می دهند.

این بدان معناست که وقتی جمعی در کنار هم قرار گرفتند برای چسبندگی و ایجاد وحدت، نیاز به چسب محبت و آموزش شهروندی و رعایت حقوق متقابل و احترام به دین و قوانین دارند که این چسب ابتدا باید از مسئولین، خانواده های همین جامعه و سپس از طریق نهادهای آموزشی و اصناف به بند بند و فاصله ها و شکاف ها و تَرَک های این جامعه زده شود.

با من چنان بزی که همی‌زیستی تو پار... تا زین سپس همی گه و بی‌گاه خوش زییم... دانی به هیچ حال زبون کسی نییم ... داند هر آنکه داند ما را، که ما کییم... (منوچهری).

وقتی این اتصال و تعهد وحدت و همبستگی به وجود بیاید، می توان انتظار داشت که یک «کلیت» یا یک «زیست واره» یا یک «جامعه» شکل گرفته است که اکنون همزمان با «رشد روزافزون»ش آماده «حرکت» نسبتاً موزون است. جوامع دارای حرکت های مختلف هستند. برخی جوامع یک قدم به عقب و دو قدم به جلو پیش می روند (توصیه پطر روسیه)، برخی جوامع تلوتلوخوران در حرکت اند (توصیف دکتر ساروخانی از ایران)، و برخی جوامع سرگردان اند مانند گَوَنی که با هر باد و موج به سمت و سویی می رود و گاهی تند و گاهی آهسته و گاهی به جلو و گاهی تکرار مکرر اشتباهات، می رود. بنابراین داشتن سند چشم انداز و الگو و مسیر حرکت، برای جامعه لازم است که با دو قدم قبلی، باید آموزش داده شود. چنان که قرآن مجید هم تاکید می کند « قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا: قطعاً پیش از شما روش هایی(در میان ملل و جوامع) بوده پس در زمین گردش کنید و با دقت و تامّل بنگرید. آل عمران۱۳۷».

اکنون این جامعه ی گردهم آمده ی به هم وصل شده ی در حال حرکتِ به سوی چشم اندازش، قطعاً دچار و درگیر برخی آسیب ها و مشکلات مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و... می شود که نیاز به سبب شناسی و آسیب شناسی (پیشگیری و درمان) دارد و این برعهده نخبگان، روحانیون، متخصصان، مردم نهادها، اداره های مسئول و سازمان های مختلف است.

چرخه و فرایند این جامعه، شروع به کار می کند و پیش می رود و با وجود چندبعدی بودن قضیه، چیزهایی را تولید می کند و چیزهایی را هم مصرف می کند. یعنی جامعه ی گردهم آمده ی به هم وصل شده ی در حال حرکت با پیشگیری و درمان برای تولید و مصرف. این تولید می تواند طیف وسیعی از چیزهای خوب و مفید (عناصر مختلف دینی، فرهنگی و...) یا زباله ها و بازیافت از دیگران و مونتاژ فرهنگ ماهواره ای و... باشد. مصرف هم همچنان. این تولید به کل جامعه باز می گردد و مصرف از کل همین جامعه، بیرون می زند. پس برای شکل گیری یک جامعه و حرکت کردن به سوی پیشرفت و رفاه، حداقل باید این قدم های اساسی را پیمود:

قدم اول- گرد هم جمع آمدن (همزیستی)

قدم دوم- به هم وصل و چسب و مرتبط شدن (تعهد و انسجام)

قدم سوم- داشتن چشم انداز و حرکت به سوی آن (استراتژی)

قدم چهارم- پیشگیری و درمان (اِتیولوژی و پاتولوژی)

قدم پنجم- چرخه تولید و مصرف جامعه (تولید-مصرف)

اکنون با رجوع به بافت  اجتماعی شهر و جریان های تاریخی و وقایع سیاسی و حوادث روی داده می توان از منظر عمومی، هر یک از قدم های یادشده را برآورد نمود که بوکان چقدر توانسته در هر یک موفق عمل نماید. جالب توجه است که افراط و تفریط یا ناقص شکل گرفتن هر یک از قدم ها هم دارای پیامدهای خاص خود است.

به نظر می رسد که اساسی ترین مشکلات در قدم های دوم، سوم و چهارم است که موجب شده اند حرکت این شهرستان، کُند و کج دار و مریض بنماید. یعنی تعهد و مسئولیت پذیری شهروندی که برای هر یک از ما آنچنان که شایسته و بایسته است شکل نگرفته که نسبت به مسائل فلان منطقه شهر نیز مانند جلوی در و همسایه خود حساس و مطالبه گر باشیم. هرچند این حساسیت جلوی در و همسایه هم دارای مشکلات جدی است!

سرشت طفل بد را دایه داند ... بد همسایه را همسایه داند

مرا او دشمنی آمد نهانی ... نهفته کین و ظاهر مهربانی (نظامی)

علاوه بر این، این جامعه اطلاع ندارد که اولویت های توسعه ای وی چیست؟ به کدام سمت و سو باید حرکت کند؟ الزامات پیشرفت شهر کدامند و به چه افراد و پتانسیل ها و اندیشه ها و امکانات و ابزاری نیاز هست؟ مانند تیم فوتبالی که در میدان قرار گرفته ولی پاسکاری و همکاری و کار گروهی و تیمی برایش تعریف نشده و نمی داند هدف چیست و توپ باید کجا برود. مشخص است وقتی فردی نداند و نتواند چگونه و به کجا حرکت کند و حرکتش موزون و هماهنگ نباشد، مرتب به زمین و اطراف و دار و درخت و سنگ و چاه و چاله برخورد می کند و وقتی بر می خیزد تا چند لحظه هوشیار است و زخمهایش را می بیند و بعد دوباره تکرار سبک و سیاق قبل روی می دهد.

یک مثال ساده برای اثبات این فرضیه این است که اگر بیشتر مردم معتقد بودند که « فرماندار یا نماینده یا فلان رئیس و مسئول بود و نبودش یکسان است و امور مردم و شهر، همینطور پیش می رود و حتی در بعضی موارد اگر نباشد، بهتر هم هست» بیانگر ضعف در قدم های پیشین است. در مثال فوتبال، تیمی که نمی داند چه کند و چطور باید عمل کند و تاکتیک و برنامه ندارد، سرمربی بود و نبودش تاثیرگذاری آنچنانی نداشته نباشد یا فقط به فکر ژست و عکس گرفتن و کف زدن تماشاچیان و سوژه دوربین ها باشد دیگر تیم نمی تواند موفق باشد.

قطعاً این به معنای تلقین ناامیدی و تزریق بدبینی نیست بلکه اول باید وضعیت واقعیت ها را شناخت. در شماره های بعدی، ادامه این مطلب بیشتر مورد بحث و چالش قرار می گیرد.

 منبع

- شیخی، غفور (1395) تحلیل توسعه ی اجتماعی بوکان 1، نشریه پیام بهاران، سال5، شماره 75، ص8

 

دانلود مطلب کامل در محیط Word